توقع صلح از پاکستان؛ چرا ناممکن است
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
بیست مین سفر رئیس جمهور کرزی به پاکستان، شاید صدمین سفر مقامات افغانستان برای طلب صلح و گدایی آرامش طی یازده سال گذشته به پاکستان است. میان شهروندان سوال خلق میشود که چرا این همه سفر و مخارج هنگفت میلیونی برای تحقق صلح و آرامش و آتش بس، نتیجه نمیدهد برعکس این تلاشها کوچکترین تغیری در جنگ و خونریزی و انتحار و انفجار نیاورده است. جنگ هنوز با تمام قدرت خود زیرنامهای گوناگون چون طالبان، نیروهای مسلح مخالف حکومت، حذب اسلامی و حکمتیار همچنان شعله ورست و روزانه طبق آمار سازمانهای بین المللی هفت تا بیست نفر از شهروندان ملکی اعم از زنان و کودکان به طور فجیعانه کشته میشوند و در هرشبانه روز سه تا پنج مین انفجار میکند که دوی آن انتحاری و بقیه مینهای کنار جادهیی اند.
هر اندازه که از سوی حکومت و شوای عالی صلح دست طلب کمک و همکاری به سوی پاکستان دراز میشود به همان اندازه حملات انتحاری و یورشهای گروهی بالای اماکن عمومی بیشتر میشود. تمام مراجع فتوا و مدارس دینی در پاکستان با ادامه جنگ و خونریزی در افغانستان متعهد هستند و و همواره فتوای جهاد صادر کرده اند.
این که چرا پاکستان در قبال تعهدات خود نسبت به روند صلح در افغانستان پابند نیست به اصطلاح "دو رویه گی" میکند چند دلیل عمده سیاسی، اقتصادی و استراتیژیک دارد.
معضلۀ دیورند
هند بریتانیایی با حکومت وقت افغانستان در زمان حکمرانی امیرعبدالرحمان خان، معادۀ بنام دیورند را رسمیت بخشیدند که این معاده خط مرزی میان دو حکومت بود که بعدها کشور بنام پاکستان تشکیل شد، اما حکومت وقت افغانستان آن را به رسمیت نشناخت و هنوز میان دو کشور بالای مسائل مرزی (خط دیورند) اختلافاتی وجود دارد که گاهی باعث بروز مشکلات جدی میان دو کشور میشود. اکثراً مردم افغانستان امیرعبدالرحمان خان را بنابر امضای این پیمان، خائن و خاک فروش میدانند.
حکومتهای پشتونی گذشته بنابر رسم و رسوم قبیلهیی و توجیهات غیر منطقی چون غیرت و ننگ، این مسأله را همانند نوار غزه در فلسطین تبدیل به یک امر ناموسی کردند و نخواستند که این معضله میان دو کشور حل شود. برعلاوه خیال سرزمین موهوم و واهی بنام پشتونستان را به سر میپروراندند و از این طریق در جستجوی اتحاد پشتونهای دو سوی مرز شتافتند که این خود برای حکومت پاکستان زنگ خطر بود. از این لحاظ پاکستان از هر وسیلۀ برای برهم زدن ثبات در افغانستان جهید. حکومتهای پشتونی گذشته هیچگاهی از عقلانیت سیاسی برخوردار نبودند در این زمینه میتوانیم به تاریخ معاصر و واکنشهای غیر عقلانی و ناسیونالیستی داوودخان و دکتر نجیب اشاره کرد که این دو زمامدار فقید همیشه دعوای عرضی با پاکستان داشتند و نیز پشتونهای اطراف مرز را علیه حکومت پاکسان تحریک میکردند. بنابر این، از چهل گذشته به این سو افغانستان در آتش این خط مرزی مجهول سوخته و صدمههای جبران ناپذیری از این ناحیه دیده است. حتا تا به امروز چنین عقلانیت سیاسی میان دولت مردان پشتون به وجود نیامده است، هرازگاهی مسألۀ خط دیورند مطرح شود واکنشهای دور از دیپلوماسی، ابلهانه و غیر منطقی از خود نشان میدهند و نیز از هر گوشه و کنار شعارهایی " دا پشتونستان زما" بلند میشود. این مشکل عرضی و مرزی و خیالآباد پشتونستان، دیوار بلند فرا راه روند صلح و ثبات در افغانستان است.
منافع اقتصادی
سیستم اقتصادی پاکستان کاملاً آزاد بوده و سه اصل اقتصادی پاکستان عبارت از تجارت، تراتزیت و تولید کالاهای صادراتی است. با در نظرداشت 170 میلیون نفوذ پاکستان روزانه درامد هر کارگر سطح پایین لاتر از یک دالر است به طور تخمینی گفته میتوانیم که روزانه تنها در سطح کارگری در پاکستان بیشتر از دوصد میلیون دالر معامله میشود.
پاکستان از نگاه اقتصادی یک کشور خود کفا نیست به غیر از درامد ناخالص که روزانه بنابر شاخصههای مهم اقتصادی خود که به دست میاورد، برای پیشرفت و جلوگیری از رکود اقتصادی سالانه به دها میلیارد دالر ضرورت دارد در غیر صورت نرخ پیشرفت اقتصادی و خدمات شهری پایین میاید که خود فاجعه بار است و دولت مردان پاکستانی میدانند که این هزینه اضافی که متضمن ثبات مالی است، از کجا به دست بیاورند. یکی از راهکارهای که نیاز پولی پاکستان را تضمین میکند، ادامه جنگ در افغانستان است. بدین وسیله باج گرفتن پاکستان از جامعه جهانی و ایالات متحدۀ آمریکاست. از این رو پاکستان هیچگاهی نمیخواهد تا کمکهای که به خاطر نابودی شبکه القاعده در پاکستان سرازیر میشود قطع شود و نیز تکس هنگفت که از ترانزیت محموله های اکمالاتی ناتو از به دست میاورد. مسألۀ باج گیری زیز نام نابودی القاعده هنگام کشته شدن بن لادن رهبر القاعده در پاکستان به اثبات رسید که پاکستان ارادۀ قوی برای از بین بردن شبکه القاعده ندارد.
بنیادگرایی دینی
بنابر تحقیقات سازمانهای اطلاعاتی آمریکا کمتر از یک میلیون مدرسه دینی در پاکستان وجود دارد که از سوی مشایخ عرب تمویل مالی میشوند. مدارس دینی در پاکستان بیشتر جهت عمومیت بخشیدن مذهب وهابیت و ترویج افکار سلفی از سوی نفت فروشان جزیره تشکیل شده است.
از تشکیل این مدارس دینی بیشتر از چهل سال میگذرد و دقیقاً بعد از سقوط مدرسۀ "دیوبند" در هند آغاز به کار کردند. و این اماکن بنیادگرایی که عموماً در نواحی مرزی با افغانستان واقع شده است لانۀ اصلی بنیادگرایان جهان و مرکز تروریزم بین المللی میباشد که حکومت پاکستان در اکثر این مناطق حاکمیت ندارد و همچون مناطق بنام "خودمختار" و " علاقه غیر" نامیده میشود.
حکومت پاکستان اگر اندک فشار سیاسی و یا نظامی بالای این مناطق بیاورد با واکنشهای تند چون حملات انفجار و انتحار روبرو خواهد شد و ناچار از فشار بالای حلقه بنیادگرایی- سلفی منصرف میشود.
سلسلۀ وهابیت با افکار تند و تیز وارد عمل میشوند و امنیت تمام منطقه را به خطر مواجه میسازند واین بنیادگرایان دقیقاً به دنبال قدرت از دست رفتۀ شان است و میخواهند تا کشوری به نام "عمارت اسلامی افغانستان" داشته باشند که اخیراً در دفتر گفتگوهای صلح در قطر بالای این خواستۀ خود پا فشاری کردند. بنابر این موجودیت چنین افراط گرایی در منطقه و مناطق خودمختار غیر قابل کنترول در خاک پاکستان و نواحی مرزی افغانستان وجود داشته باشد، امیدی برای بهبود وضع امنیتی وجود ندارد.
علمای دینی دور از حلقه سلفی در پاکستان بنابر ترس و هراس ترور و کشته شدن، نمیتوانند فتوای حرام بودن انتحار را صادر کنند چنانچه در سال گذشته دعودت شوای عالی صلح و علمای افغانستان مبنی بر آجندای حرام بودن انتحار را تحریم کردند.
هر گونه وعده و همکاری صلح از سوی پاکستان یک نوع بازی استراتیژیک بوده از این دریچه میخواهند اعتبار از دسته رفته شان را نزد جامعه جهانی بازسازی کنند و متأسفانه دولت مردان افغانستان در جالهای افراشتۀ پاکستان بنابر وعدههای همکاری در روند صلح، گیر میفتند و مورد بهره برداری سیاسی قرار میگیرند.
پيامها
28 آگوست 2013, 13:25, توسط +
این کرزی احمق نزد گرگ میره که بیا قرض پدرت ره بگیر.
1 سپتامبر 2013, 22:45, توسط محمد
حامد کرزی هم درین مدت 11 سال نخواست که این جنگ خاتمه یابد طالب هارا دوباره احیا ساخت ، خط سرحد ی موجوده بین افغانستان
و پاکستان شناخته شده جامعه جهانی بوده ، حق مسلم و مشروع پاکستان بوده و ا ست .