
بوش خمیازه می کشد
نويسنده: محيی الدين مهدی
زمانی از زلمی خلیلزاد – سفیر وقت ایالات متحد امریکا در افغانستان – درباره ی تغییر احتمالی سیاست آن کشور در قبال افغانستان سوال شد؛ خلیلزاد، تغییر سیاست قدرتهای بزرگ را به تعویض پهلوی کشتی بزرگ تمثیل کرد؛ کشتی های بزرگ باید یک دایره ی کامل را دور بزنند تا پهلوی دیگر خود را به ساحل بنشانند؛ این دور مستلزم صرف وقت، انرژی، امکانات و از همه مهمتر، تابع تغییر تصمیم و اراده ی کپتان است که خود از حصول قناعت و تایید ضرورت حاصل می شود.
زمانی دیگر همین خلیلزاد در یک مناظره ی رادیویی (BBC) با جمعی از منتقدین – از جمله بنده – همه چیز را رو به راه و بر وفق مراد تفسیر می کرد؛ مخصوصاً حینیکه از سیاست گزینش کادرهای نا آگاه و بی پایگاه انتقاد شد، او با بر آشفتگی پاسخ داد که "احزاب در افغانستان امتحان خوب نداده اند، ایالات متحد امریکا نیازی به ساختن حزب نمی بیند، هم اکنون تیمی از کارشناسانی دولت افغانستان را ساخته اند که تا دیروز نا شناخته بودند." بی تردید، خلیلزاد از کسانی بوده است که استقامت فعلی دولت افغانستان را شکل داده و شبیه حرفهای او را بارها از زبان رئیس جمهور کرزی شنیده ایم؛ علاوتاً خلیلزاد در شکل دهی تصاویر و تصورات بوش و دیگر مقامات امریکایی از افغانستان، نقش قاطع داشته است؛ از جمله تحذیر خطرناک بودن جنگ سالاران نسبت به طالبان!؟. بنا برین، آیا می توانیم فکر کنیم که خلیلزاد حین ترک – باالجبار- افغانستان، می دانست که کشور را به سوی یک بحران دیگر سوق داده است؟ آیا مقامات امریکایی به این نکته که افغانستان بار دیگر در یک بحران فرو رفته، اذعان دارند؟
اخیراً نشانه های بیرون داده شده است که حاکی از اعتراف به عدم موفقیت امریکا در مهار نمودن بحران دارد: پیش از همه واکنش محتاطانه ی "سن مک کورمک" سخنگوی وزارت خارجه ی امریکا به پیشنهاد اقای "ماسیمو دو آلما" – وزیر خارجه ی ایتالیا- مبنی بر برگزاری کنفرانس بین المللی برای صلح و ثبات در افغانستان است. واکنش مک کورمک را مطبوعات و رسانه ها به "واشنگتن دروازه را به روی پیشنهاد ایتالیا در مورد افغانستان باز می کند" تعبیر کرده اند. مک کورمک پیشنهاد را مفید و رهگشا تلقی کرد؛ اما "جو بایدن" مسوول بخش سیاست خارجی مجلس سنا، پیشنهاد ایتالیا را "نشانه ی تغییر در استراتژی رئیس جمهور بوش" تعبیر نمود. بی تردید قبول و رضایت امریکا برای برگزاری کنفرانس بین المللی، حاکی از تایید آن کشور بر وجود بحران، و بالتبع آمادگی به آوردن تغییر محسوب می شود.
گذشته از این، اظهارات "ریچارد هالبروکس" – نماینده ی سابق امریکا در سازمان ملل – در کنفرانس سالانه ی امنیت در بروکسل، حکایت از نا رضایتی عمیق امریکا نسبت به اوضاع افغانستان دارد. هالبروکس مسوول این وضعیت را، "اداره ی فاسد و ناتوان" افغانستان می شناسد. او هشدار می دهد که "فرصت را از دست داده ایم، همه می دانیم که به کجا می انجامد." هالبروکس به بازیهای مرموزی که میان دولت افغانستان و طالبان وجود دارد اشاره می کند: "با آنکه خوش ندارم صدای هشدار آمیز بکشم، خیال می کنم کجیی درکار است، در غیر آن ما می توانستیم در مناطق جنوب استوار بمانیم." هالبروکس از این هم پیشتر می رود:"من حس وحشتناک زوال دولت افغانستان را دارم، مردم افغانستان به سطح جهانی نا امیدی خود را از رئیس جمهور کرزی بیان می کنند."در حالیکه هالبروکس این سخنان را به تاریخ 28 اپریل گفت، به تاریخ 30 اپریل، مقام دیگر امریکایی "..." در همان بروکسل در مجمعی که چگونگی آزادی رسانه ها و آزادی بیان را بررسی می کرد، بی محابا به دولت افغانستان تاخت و با اشاره به اقدامات خشن وزارت فرهنگ و دادستانی کل گفت:"دولت افغانستان به دلیل برخورد غیر دموکراتیک اش با رسانه ها وایجاد مواضع دربرابر آزادی بیان، محبوبیت خود را در میان مردم افغانستان و جامعه ی جهانی از دست داده است." جالب است به یاد آوریم که چندی قبل هم دولت افغانستان و هم حامیان بین المللی آن، آزادی بیان و رسانه ها را بزرگترین دست آورد دولت کرزی می خواندند و آنرا دلیل قاطع بر سیر اوضاع به سوی دموکراسی می دانستند. ایالات متحده امریکا به این تنبیهات لفظی اکتفا نکرده، بلکه نام افغانستان را در فهرست کشورهایی که با آزادی بیان و رسنانه ها رویه ی سوء دارند، شامل کرده است.
و اما آیا بروز این نشانه ها و فقط به دلیل سوء رفتار دولت افغانستان با رسانه ها است، و یا حرفهای دیگری در پشت پرده و صحنه و صفحه ی رسانه ها وجود دارد که امریکا را وادار به تجدید نظر در استراتژی مطروحه ی خلیلزاد می کند؟ به فرض اینکه بد رفتاری ها ظهور نمی کرد، آیا می توان بحران افغانستان را پوشیده نگهداشت؟ به راستی چه دلایلی وجود دارد که جامعه ی جهانی را درکل و ایالات متحده امریکا را به طور خاص وادار به تجدید نظر اساسی (برگزاری کنفرانس بین المللی) در سیاستهای شان در قبال افغانستان می کند؟ من دلایل این تجدید نظر و رضایت به برگزاری کنفرانس دیگر را در جای دیگر در مقاله ی زیر عنوان "وضعیت فعلی در یک نگاه" بررسی کرده ام؛ در اینجا به یک نکته ی دیگر اشاره می کنم. امریکا در افغانستان متحمل شکست اخلاقی و شکست سیاسی شده است، و اگر از جا نجنبد، متحمل شکست نظامی نیز خواهد شد.امریکا در دو سال اول حضورش در افغانستان، خواب صدور مُدل "دولت دموکراتیک کرزی" به کشورهای منطقه را می دید. این رویا در خوابنامه ی "قرارداد استراتژیک میان افغانستان و ایالات متحد امریکا" آمده است. اما رسوایی فساد (با تمام ابعادش) دولت اقای کرزی – به قول هالبروکس – مردم افغانستان و جامعه ی جهانی را منزجر ساخته است:"کمک های امریکا در ساختن پولیس افغانستان بیهوده بوده، پولیس فاسد و بیکاره ساخته شده است." (خُرما نتوان خورد از این نَخل که کِشتیم) گذشته از این، عملکرد نظامیان امریکایی در افغانستان، هدیه ی نیست که شهروندان کشورهای منطقه انتظار وصول آنرا داشته باشند.
شکست سیاسی امریکا از بازی با پاکستان بر روی ملعبه ی به نام "طالبان" ناشی می شود. در کنار توافقات "بُن"، توافق درج ناشده ای میان امریکا، پاکستان و محور روم بعمل آمد، و آن"امحای القاعده و ابقای طالبان" بود. دلایل ابقای طالبان از سه دیدگاه جداگانه قابل فهم است: امریکا منافع منطقوی خود را در وجود طالبان دنبال می کرد؛ کرزی (نماینده ی محور روم) فاقد پایگاه اجتماعی و وجاهت لازم سیاسی بود، باید طالبان را در کنار خویش می داشت؛ و اما پاکستان هنوز از جستجوی "عمق استراتژیک" دست نه برداشته بود. در ادامه ی بازی – که بیشتر با دستان خلیلزاد اداره می شد – پاکستان توانست طالبان را علیه امریکا و کرزی بجنگاند و علی الظاهر طمع کرزی و نفوذ امریکا روی آنان را منقطع گرداند.
با اینحال منظره ی بحران افغانستان زمانی تراژید تر می شود که زمزمه ی خروج نیروهای اروپایی متحد امریکا، ازاینجا و آنجا به گوش می رسد. حکومت ایتالیا دستخوش بحران است و در تلاطم تصمیم گیری بر ادامه ی حضور و عدم حضور نظامی اش، دست و پا می زند. "سارکوزی" کاندید نشنلیست های فرانسه برای ریاست جمهوری، پیش بینی کرده است که در صورت دست یابی به آن مقام، عساکر خود را از افغانستان بیرون خواهد برد، با توجه به نا ملایماتی که میان اعضای ناتو در "امریکا" – بر سر فرستادن نیروهای بیشتر – پیش آمده بود، خروج نیروهای فرانسوی و ایتالیایی (با توجه به عدم علاقه ی آلمان به شرکت نیروهایش در عملیات نظامی)، امریکا را در کابوس وحشتناک فرو می برد.
بنا برین، هر چند بوش از این خواب سنگین به آهستگی و تأنی بلند می شود، می تواند جلو شکست همه جانبه ی امریکا را بگیرد: فقط اصلاحات عمیق و بنیادی در ساختار نظام سیاسی افغانستان و تغییر در کردار امریکا است که می تواند مانع تحقق "حس وحشتناک" هالبروکس دال بر "زوال دولت افغانستان" شود.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخریدجالب است که نویسنده "کارشناس" و "تحلیلگر" تنظیمی ما نام درست سفیر سابق ایالات متحده در ملل متحد را نمیفهمد و پشت خمیازه بش میگردد.
This happens with all our so called and self-declared intellectuals.
راستی محی الدین جان منزل غصب شده مرحوم الکوزی را در کلوله پشته رها کردید یا هنوز هم تحت قبضه تان میباشد؟ :-)
سلام دوستان با حجاب وبي حجاب ! در قدم نخست تعجم را اين كسيكه ازتعمير الكوزي وشخص الكوزي كه از نامش معلوم است كه با كابل زمين فاصله بسيار دارد، برانگيخته ! اين اقاشرم ازاين واژه بيگانه با كابل هم نداردكه الكوزي را حق به جانب وديگرانرا غاصب معرفي كرده است. ودر قسمت نبيشته اي خوب وبا جسارت استادگرامي وسخنور با شهامت انجنير مهدي، ميگويم كه شناخت شما مكمل شناخت آنهايست كه در خاك خفته اند وجان براي حق وتخقق عدالت انساني داده اند. درود بر شما ! اين خليلزاد واين بوش واين كرزي واين غني احمد زي را همه خوب ميشناسند وشما چيزي گفته ايد كه ديگران بنا برزبوني ووطن فروشي كه در ژن آنها ديده ميشود، نميتوانند كه بگويند. فرزندان با ريبشه وتاريخ اند كه چنين شهامت از خود نشان ميدهند. قبيله گرايان بابا پرست ، هرگزپا ازحريم بيگانه گان فراز نكرده اند. اين قلم با گفتن حق پاره سازد تار را ... جان دهدهموندهاي راستين بازار را.....
اميد است كه با خود بيايد وراستي را به مسخره نگيريد كه خود رسوا شويد.... نيك انديش.
آقای «کارشناس و تحلیلگر»
به جنبه های مختلف مسایل پرداختهای ولی شاید از روی ترس، شاید از روی اعتقاداتت، شاید از روی نادانی و شاید هم ..... به دو نکته بسیار اساسی و عمده اصلا اشارهای نداری، چیزی که فکر کنم کلید اصلی مشکل افغانستان باشد:
- از جنگسالاران تنظیمی و حاکمیت مافیای تنظیمی در ولایاتی که طالبان وجود ندارند. از وجود جنگسالاران در دولت، از آمدن قاچاقبران هیروئین در دولت و پارلمان و قضا و ... این یکی از عوامل عمده ناکامی افغانستان است ولی خود با زیرکی از آن میگذری.
- در حالیکه به حق از مداخله پاکستان صحبت میکنی اما از یاد میبری که به نقش بشدت خرابکارانه ایران و کمکش مخفی اش به طالبان اشاره کنی و به اینکه ایران در افغانستان دست بسیار بالا دارد و مطبوعات افغانستان را به یک حساب دربست در خدمت گرفته است و جاسوسان فرهنگی اش را در هر جا جابجا کرده است. در دولت و پارلمان نوکران دیرینه اش جابجاست و چشم طمع به کشور ما دوخته است.
ایندو نکته بسیار اساسی را خودت «فراموش» کردهای که تذکر دهی.
خودت ببین آقا، وقتی خلیلی معاون رئیس جمهور باشد، اسماعیل خان وزیر و مجددی رئیس مشرانو جرگه و قانونی از پارلمان و والیان و کته سر های دولت به نحوی از بین احزاب جنگسالار انتخاب شده باشند، آیا اینچنین دولتی میتواند کاری برای مردم ما کند؟ این وضع کنونی را سیاستمداران هوشیار افغانستان در ماه اول روی کار آمدن کرزی پیشبینی میکردند.
سخن اهل فن چون بشنوی مگو که خطاست / سخن شناس نهیی جان من خطا اینجاست.
آقای محیی الدین مهدی یکی از شخصیت های متفکر افغانستان است که مانند او کم یافت می شود.
او فرد تحصیل کرده و اندیشمند میهن دوست است.
هیچ گونه فکر قوم گرایی ندارد و به تمام افغانستان می اندیشد.
از تراوش های فکری او سیاستمداران بسیار استفاده می کنند.
او براستی شخص دانشمند و فرهیخته است.
آقای مهدی شما از جمع گروه جبهه ملی هستید و نمیتوانید با تعبیراتی سوه تان اذهان مردم را مغشوش سازید . آیا شما زمانی هم مثبت اندیشده اید ؟. همه وقت شما را از طریق تلویزیون طلوع میبینم که منفی گرائی میکنید .آیا دولت افغانستان هیچ دست آوردی نداشته است ؟.آیا شما با این تبلیغات سوه تان چی میخواهید پست وزارت یا معینیت یا هم سفارت ؟ آیا شما خواهان بر گشت طالبان هستید ، طالبان که مرد ها را زن ساخته بودند و حتی مردم در آن وقت نمی توانستند یک پارچه موسیقی هم بشنوند .
از شما در خواست میکنم تا جلو این تبلیغات نا درست تان را بگیرید و بگذارید مردم در آرامش زنده گی نمایند .
دوستان عزیز!
اینکه شما با تحلیل های جناب دکتر مهدی یا هر کس دیگر موافق هستید یا نه؟ حق شماست و هرکدام از ما و شما می توانیم موافق یا مخالف طرز فکر یا عقیده باشیم و هیچ کسی هم حق ندارد الزامی در پذیرش یا عدم پذیرش طرز فکری بر ما وارد کند. اما مسأله اینجاست؛ همانگونه که هیچ کس حق ندارد به اجبار کسی را به پذیرش طرز فکری وادار کند، احدی حق ندارد کسی را برای اینکه طرز فکر یا تحلیلی را ارائه داده است دشنام بدهد یا توهین کند.
بهتر بود دوستانی که با تحلیل جناب آقای مهدی موافق نیستند دلایل منطقی برای عدم موافقت شان عرضه می نمودند تا کسانی چون ما آن دلایل را خوانده متوجه کاستی ها و کمبود های طرز فکر اقای مهدی می شدیم. اما زمانیکه از یکطرف سخنان منطقی و پوشیده در هاله ای از عفت کلام را می خوانیم و از جانب دیگر دشنام ها و توهین ها را، بدون شک به سوی حرف منطقی و عفیف رغبت می یابیم.
اگر می خواهید نقاط ضعف تحلیل آقای مهدی یا هرکس دیگر را بیان نمایید، لطفاً این کار را با استفاده از اسلوب نگارش و با در نظر داشت حرمت قلم و عفت کلام انجام دهید.
و اما در مورد تحلیل آقای مهدی بنده حرفی دال بر صحت یا سقم سخنان ایشان ندارم، صرف زمانیکه منحیث یک شهروند افغانستان به اوضاع کشورم نظر می کنم می بینم که به گفته ای عوام الناس یوم البتر (بدتر) است. اینکه نقص در کجای کار است و کی اشتباه نموده یا کی خیانت کرده و دارد می کند؛ حرفیست که بی شک گذشت زمان آنرا روشن خواهد ساخت.
موفق و سرافراز باشید.
چه کشور نگونبخت و بیچاره و چه مردم مظلوم و جفادیدهای داریم
امروز هر کثافت و یار و شریک جرم ربانی و مسعود و ... خود را عطر و پودر زده چهره روشنفکر بخود گرفته و شده «تحلیلگر» و «مفسر» و «کارشناس سیاسی».
آقای محی الدین یکی از اینان است که از دوران کارش برای رژیم خونریز ربانی - مسعود شرم نکرده امرور آمده دم از دموکراسی میزند.
ba arze salam
farz koneem qarar bar een shod ke tagherate asasi dar sakhtare dawlate afghanistan wa ehyanan qanone asasi wa ham seyasate usa padeed amad. aya nerohaye montaqede dawlat amadagohaye lazem ra darand ta shareke bazi haye badi shawand? chon gozashta ha tajrobeyate ghayr az een ra ba ma neshan medehad ok ba omede sar dar gerayban bordane hama ba qodrat ha wa be qodrat ha ya hooooooooooooooooooooooooooooo
tareq