اتحاد انتخاباتی : همگرایی گرگ ها یا حرکت به سوی دموکراسی پایدار
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
در روز های اخیر شاهد بودیم که شورای احزاب، بزرگترین تشکل منتقد حکومت در یک تجمع گسترده، انهم با شرکت افراد سرشناس جبهه واحد انتخاباتی اعلام کردند. از گفته های سخنگویان اینطور به نظر می رسید که این جمع در حال رایزنی برای معرفی کاندید واحد در کارزار انتخاباتی 1393 می باشد. حال جدای از اینکه به چگونگی تشکیل این همگرایی و یا هم بررسی شخصیت های شرکت کننده در ان بپردازیم می خواهیم به صورت مختصر این تجمع را از سه منظر (دیدگاه) مورد بحث و بررسی قرار بدهیم. در قسمت اول نگاه "فرد محور" را می بینیم و سپس قضیه را از نگاه "ملی محور" و یا "دولت محور" به بررسی می گیریم. در مرحله سوم تشکیل این تجمع انتخاباتی را از نقطه نظر " بین الملل" به بحث خواهیم نشست. امید تا اخیر این نوشتار ما را تنها نگذارید.
دیدگاه فرد محور
در این بخش باید به عرض خوانندگان رسانیده شود اینکه مقاله حاضر موضوع فطرت و یا ذات ادمی را از منظر دینی بررسی نمی کند. این نه به این دلیل که نویسنده خدا ناخواسته در تضاد با دین قرار دارد بلکه دانشمندان و پیشگامان سیاست و روابط بین الملل کمتر از ان زاویه به بررسی ذات انسان پرداخته است. ذات فرد را مکتب رئالیسم حریص، بدخواه و جنگ طلب معرفی می نماید که هیچگاه به دنبال صلح و خیرخواهی نبوده بلکه همیشه خواهان کشمکش و درگیری و در تلاش برای برتری جویی بر دیگران و کسب منافع شخصی و خودی می باشد. در این راه از هیچ وسیله ی فروگذار نبوده و معتقد به اصل "هدف وسیله را توجیه می کند" می باشد. اما در مقابل اقای هابز و سایر رئالیست ها جان لاک و مکتب لیبرالیسم موضع نرمتر و مثبت گرایانه تر به ذات انسان ها دارد. انها معتقد است که ذات افراد صلح خواه و ارامش طلب بوده و هیچ گاهی خواستار ماجراجویی نمی باشد. انها بر این نکته تاکید می کنند که تغییر ذات انسان ها از خوب بودن به بد شدن تابع محیط می باشد و این امر در مراحل " اجتماعی شدن" (socialization ( صورت می گیرد. حال اگر از دیدگاه اول تبعیت کنیم که تجربه افراد در دهه های جنگ داخلی نیز نشان داده است، این همگرایی، اجتماع چند گرگ طماع و حریص بیش نبوده که هر کدام چشم به منافع شخصی خود دوخته است. به محض نادیده گرفته شدن منفعت هر یک از انها " تفنگ به دست خواهد گرفت و به کوه ها بالا خواهد شد." اما دیدگاه دوم ادمی را بیشتر امیدوار می کند و انهم اینکه انسان ها تابع محیط بوده و زمان بر افکار و رفتار شان تاثیر گذار می باشد. با قرائت اینگونه از این اجتماع گویا به نظر می رسد که حالا دهه 60 و یا 70 نیست که در جامعه انارشی ان زمان هرکسی دشمن کسی دیگر باشد.شاید بودن این افراد و تجربه انها در طول این دوازده سال فطرت و ذات شان را تغییر داده باشد تا هرکدام راهی را نه برای خرابی بیشتر و کسب منفعت شخصی بلکه روزنه ی را برای شکوفایی و ترقی بیشتر در سایه منفعت همه شمول به جستجو نشسته باشد. با این حساب این جمع را می شود یک تجمع خیرخواه نامید که در تلاش برای بارور کردن دموکراسی نوپا در کشور بوده تا هر یک از شهروندان کشور از حقوق مساویانه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی برخوردار شوند.
دیدگاه ملی محور
گرچند مکتب رئالیسم بود و نبود احزاب سیاسی، نهاد های اجتماعی و مدنی و سازمان های غیر دولتی را در امر پالیسی سازی کلان کشور خیلی محتمل نمی داند و همیشه بر منافع ملی که توسط حلقه خاصی در حکومت طرح، پیاده و به پیش برده می شود تاکید می ورزد اما لیبرالیست ها سهم و تاثیر گذاری انها را نادیده نگرفته و بر اهمیت ان مهر تایید می زند. حال پیاده نمودن تئوری در عمل چقدر ممکن است و یا خیر و ایا دولت ها و جوامع می شود صرف با تکیه بر یکی از این مکاتب امور روزمره خود را به پیش ببرد و یا خیر بحث دیگری را می طلبد که مجال ان در این سطور کوتاه نیست. اما به صورت کوتاه می شود گفت که دولت ها و جوامع از قاعده " تئوری هم شمول" استفاده میکند تا بتواند مطابق نیاز زمان از هر چمنی گلی را بچیند. بنده معتقدم که حکومت فعلی ما انقدر قوی بنیه نمی باشد تا همه سیاست های کلان کشور (اگر باشد) را یک تیم خاصی بدون مشورت و نظر خواهی از دیگران طرح، ارائه و به مرحله اجرا بگذارد. پس حضور احزاب سیاسی و نهاد های مدنی نقش بارز وبرجسته را اگر نمی شود گفت در حال حاضر ولی در اینده بازی خواهد کرد. تا در امر مشورت دهی و یا هم انتقاد از رفتار حکومت نقش خود شان را ایفا کند. افکار عمومی و جو حاکم در کشور نیز لبریز از صلح خواهیست وشهروندان مملکت تشنه شنیدن خبر قدم گذاری با ثبات و سنجیده رهبران برای بهتر تر شدن اوضاع می باشد. به نظر بنده بوجود امدن همچون تجمع، مردم را از سردرگمی نجات خواهد داد و سکوی خواهد شد تا افغانستان نیز پا به سوی یک دموکراسی با ثبات بردارد. نیز تبعات مثبت اینده ان این خواهد بود تا کشور از پراکندگی احزاب رهایی یافته و به کشوری دارای حاکمان در قدرت و یک اوپوزوسیون دارای حکومت در سایه نایل اید.
دیدگاه بین الملل
مجبورم در این جا نیز بحث را فقط از دیدگاه دو مکتب ذکر شده در بالا به پیش ببرم. گرچند رئالیست های کلاسیک نظیر هنس مورگنتاو بر دیدگاه دولت محور ویا ملی محور معتقد است اما نئورئالیست ها نظیر کنت والتز نقش ساختار سیاست بین الملل را بر رفتارهای حکومت ها و جوامع درونی شان برجسته تر می بیند. که در این میان کشور های دارای قدرت بیشتر بزرگترین تاثیر گذاری را در ساختار نظام بین الملل دارا می باشد. لیبرالیست ها نیز بر سازمان گرایی لیرالی ((liberal institutionalism انگشت می گذارد. انان معتقد است که سازمان های بین الملل نظیر ملل متحد در برقراری صلح و ایجاد ارتباط و همگرایی کشور ها تاثیر گذار بوده و باعث ثبات بیشتر در سیاست بین الملل خواهد شد. بنده جدای از اینکه به تفاوت های این دو دیدگاه از هم بپردازم می خواهم تاثیر این دیدگاه ها را بر سیاست داخلی کشور و بویژه تجمع انتخاباتی جدید به بررسی بگیرم. بدون شبهه امروزه امریکا نقش بارزی را در دنیای بین الملل بازی می کند و نیز سازمان ملل متحد یکی از تاثیر گذار ترین سازمان ها در تاریخ بشر می باشد. پس اگر گیریم که امریکا به دنبال ثبات بیشتر در افغانستان هست و خواستار انتقال ارام قدرت در کشور می باشد. پس تجمع جدید اتخاباتی چون میلی به ارامش و ثبات سیاسی در کشور دارد باید حمایت امریکا را به صورت طبیعی با خود داشته باشد که حضور زلمی خلیل زاد در روز اول این نشست خود گواه بر این مدعاست. خوب این به نفع این تشکیل نوپاست و نیز به نفع اینده کشور. سازمان های بین المللی نظیر ملل متحد نهایت سعی خود را می نماید تا این کشور دوباره به ورطه سقوط کشیده نشود پس از هرگونه اجتماع سیاسی و مدنی برای برقراری صلح و گسترش ثبات سیاسی حمایت می کند. بناء هر دو دیدگاه رئالسیتی و لیبرالی از دیدگاه بین الملل همراه با این جریان جدید انتخاباتیست. حال بر انهاست تا با درک این واقعیت های مهم، قدم گذاشته را تا رسیدن به مقصد به صورت دوامدار، باثبات و سنجیده بردارد، تا هم افکار عمومی را با خود داشته باشد و نیز حمایت جامعه جهانی را.