یک نگاه اقتصادی به نبود اعتماد عمومی در جریانات سیاسی افغانستان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
اعتماد به عنوان سرمایه اجتماعی در کنار سایر عوامل تولید باعث افزایش کارایی اقتصاد میشود .دربسیاری از تحقیقات ومتون اقتصادی اعتماد عمومی به مفهوم سرمایه اجتماعی نیز تعریف میگردد این مفهوم با کار کردش تعریف می شود .یعنی سرمایه اجتماعی شیی واحد نیست بل انواع چیزهای گوناگونی است که دو ویژگی متشرک دارد: همه آنها شامل جنبه ای از یک ساخت اجتماعی هستند عکس العمل معین افرادی را که در درون ساختار هستند تسهیل میکنند. سرمایه اجتماعی مانند شکلهای دگر سرمایه مولد است ودستبابی به هدف های معین وتعریف شده ای را که در اثر عدم آن قابل حصول نیست امکان پذیر می سازد.
دیدگاه سرمايه اجتماعي، اشاره به منابعي دارد كه افراد به واسطه حضور و يا تعلقاتشان به يك گروه اجتماعي به آنها دسترسي مي يابد. اين گروه مي تواند به بزرگي یک ملت و يا به كوچكي یک خانواده باشد. منابع نيز مي توانند شامل چيزهايي مملوس همچون پول، مسكن، شغل، حمايت اجتماعي و يا امكانات غير مملوسي همچون اطلاعات مفيد، مشاوره فكري و آرامش روحي باشند. جامعه داري سرمايه اجتماعي زياد، جامعه اي است كه شبكه روابط وسيعتري داشته باشد و اين روابط از عمق صميميت و اعتماد قابل توجهي بر خودار بوده و افراد داراي ميزان قابل توجهي از سرمايه فيزيكي، انساني و يا فرهنگي باشند. مفهوم سرمايه اجتماعي ، اهميت اساسي شبكه هاي قوي، روابط مبتني بر اعتماد و همكاري را در اجتماعات آشكار مي سازد. سرمايه اجتماعي مجموعه از مفاهيمي مانند اعتماد، هنجارها و شبكه هاست كه موجب ايجاد ارتباط و مشاركت بهينه اعضاي يك اجتماع شده و در نهايت منافع متقابل آنان را تامين خواهد كرد مثلا هر قدر که میزان مشارکت مردم در انتخابات وسیع وگسترده باشد جریان موفق شده به همان تناسب از اعتماد عامه ویا مردم برخورداراست. پیشینه ای مفهوم سرمایه اجتماعی در قرن بیست یعنی در سال 1933 با مطالعات پاتنام به همراه دو همکار ايتاليايياش در پي اصلاحاتي انجام شد كه حكومت مركزي ايتاليا جهت تمركززدايي و گسترش دمكراسي از طريق ايجاد حكومتهاي منطقهاي صورت داد. پاتنام پس از مدتي مطالعه اين سؤال را مطرح كرد كه با وجود سياستهاي مشخص و يكسان دولت مركزي چرا نهادهاي دموكراتيك در شمال ايتاليا كارآمدتر از جنوب عمل ميكنند به علاوه چه عاملي اختلاف رشد اقتصادي شمال و جنوب ايتاليا را توضيح ميدهد در شمال ايتاليا نهادهاي جمعي بهتر كار ميكردند، مردم بيشتر در انتخابات شركت ميكردند و عملكرد سازمانهاي اداري مطلوبتر بود در حالي كه در جنوب ادارات پاسخگوي شهروندان نبودند و شهروندان نيز به حكومت منطقهاي اعتمادي نداشتند. پاتنام براي مطالعه كاركرد سازمانهاي منطقهاي بعنوان متغير وابسته دو متغير مستقل يعني رشد اقتصادي و سرمايه اجتماعي را در نظر گرفت براي سنجش رشد اقتصادي از شاخصهاي اقتصادي مرسوم مانند ميزان باسوادي، ميزان اشتغال در بخش صنعت و غيره بهره جست و براي سنجش سرمايه اجتماعي از سه شاخص آگاهي، مشاركت و نهادهاي مدني استفاده نمود پاتنام در مطالعه خود به اين نتيجه رسيد كه شرايط اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي متفاوت اين دو بخش بويژه به لحاظ وجود سنتهاي مدني پايدار و همهگير در شمال ايتاليا افراد را در شبكههاي روابط اجتماعي درقالب انجمنها، باشگاهها، احزاب و مانند آنها قرار ميدهد و همكاري ميان آنها را آسان ميكند. از نظر رابرت پاتنام منظور از سرمايه اجتماعي، وجوه گوناگون سازمانهاي اجتماعي نظير اعتماد، هنجار و شبكههاست كه ميتوانند با ايجاد و تسهيل امكانات هماهنگ، كارايي جامعه را بهتر كنند .
در کشورهای که ارزشهای دموکراتیک نهادینه شده ونگاه اقتصادی دستگاه حاکم بر مسایل اقتصادی صرفا بر ارزشها واصول اقتصاد استوار است تا نگاه های سیاسی ومنافعات شخصی ودگر تعلقات کج ومریض، جوامع شان بهره مند از سطوح بالاتر از سرمایه اجتماعی ، دستاورد های توسعه ای بهتر و حکومت کارا تراند یعنی دولت هایی اند که از طریق بستر سازی و اعتماد سازی میتوانند به تولید سرمایه اجتماعی بپردازند.واما افغانستان کشوری که برخواسته از درون بحران بود توجه به مسایل اقتصادی وطرح پالیسی های بهینه اقتصاد میتوانست یکی از عوامل عمده وکلیدی خلق سرمایه اجتماعی دراین 12 سالی که گذشت باشد اما متسفانه واقعیت ها حاکی از عکس قضیه است نیازی نیست به نارسایی حکومت در این مدتی که گذشت اشاره کرد. گذشته از این نبود جریان های منظم سیاسی وناپختکی نهادها ی مدنی و ارزشهای دموکراتیک وهمنطور سنتی بودن جامعه ونا آگاهی مردم از روند وعملکرد تشکلات سیاسی باعث محوری شدن نقش برخی از اشخاص شده تا فعالیت های جمعی ونهادی که تعقیب کننده یک استراتیژی وهدف مشخص باشد این امر به نوبه ای خود بر نا انباشتن سرمایه اجتماعی منجر می شود مثلا در جریان چند انتخابات که گذشتاندیم بیشتر بازیگران سیاسی برای جمع آرا به اشخاص وافراد به اصطلاح با نفوذ مراجع میکند تا تعقیب برنامه ها واستراتیژی ها این اشخاص برای جمع آرا هواداران شان برای جریان مورد حمایت خود به وعده ونوید های بلند پروازانه ، بدون سنجش راه حل دقیق ومنطقی می پردازند وهنگام عملیاتی نشدن ان به نوعی مردم واجتماع ناباور وبدبین می شوند که خود خالق عدم ایجاد سرمایه اجتماعی است . اینرا همه میدانیم که از وجود و حضور مستمر و فراگیر نهادهای مدنی توانمند ، پویا و مردم محوردر عرصه عمومی خبری نیست. احزاب سیاسی موجود در کشور ما از پایگاه و گستره اجتماعی، ماهیت جمعی ،الزامات کار سیاسی و رفتار دمکراتیک بی بهرهاند، کوتا اینکه بنا بر اتنکی وسمتی بدون این احزاب از وجود اعتماد ملی حد اقل در یک جریان سیاسی خبری نیست . فعاليتهای حزبي مبتنی بر اخلاق سیاسی، برنامه معين ، نقد عملکردها ، گفتگو و هم اندیشی مدنی وجود خارجي ندارد. درچند سال تجربه نشان داده که ظهور ایتلاف ها وجریانات جدید سیاسی غالباً در ایام رقابتهای انتخاباتی رخ ميدهد و تداوم و افول آنها نیز تابع نتیجه انتخابات مي باشد. بدين ترتيب كه اگر نتیجه وفق مراد و مقصد بود در دايره بسته سياستبازي خود سرگرم تقسيم غنائم می شوند و اگر نتیجه خلاف مراد بود به اغما فرو رفته و برای فرصتی دیگر به رویاپردازی سیاسی مشغول می شوند. البته بازار دعواهای سیاسی بویژه میان طیف های مشخص همیشه داغ است. البته براي اينكه از دايره انصاف خارج نشويم لازم است از حضور پويا و نقش انديشهساز برخي جرايد ،روزنامه ها ، هفتهنامهها واشخاص که تماماً مستقل هسنتند چشم نه پوشید .سرمایه اجتماعی سنگ بنای جامعه مرفه و دولت کارآمد است و در سایه حفظ، تقویت و انباشت این منبع ارزشمند است که جامعه میتواند از دستاوردهای توسعه و حکمرانی خوب بهرهمند شود.جریان ها وتشکلات جدید سیاسی برای اجرای برنامه های اقتصادی به شدت به همکاری عموم مردم بخصوص نخبگان جامعه نیاز دارند؛ چرا که همراهی نخبگان جامعه و کارگزاران اقتصادی در اجرای سیاست ها وبرنامه ها و فرآیند رسیدن به اهداف را تسریع کرده و بازخوردهایی که نخبگان جامعه به برنامه ها نشان می دهند می تواند منجر به اصلاح نقاط ضعف برنامه ها شده و کارآیی عملکرد را افزایش دهد. از سویی دیگر اعتماد مردم به جریانات سیاسی و درصورت صعود آنها به حاکمیت ، مشارکت آنها را در اجرای برنامه های دولت و پشتیبانی سیاسی ازآنها را افزایش می دهد، به طوری که هرچه مشارکت و همکاری مردم بیشتر باشد، دولت برخواسته از این میان می تواند با اتکا به مردم برنامه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود را با تاثیرگذاری بیشتری انجام برساندبه این جهت، جریانات وتشکلات سیاسی نه فقط باید پیامدهای اقداماتش بر سرمایه اجتماعی را ارزیابی کند، بلکه لازم است همواره محیط اجتماعی اعتمادآوری را فراهم آورد که اعتمادپذیری، تمایل به حفظ قولوقرارها، تمایل به همکاری و همیاری و وارد شدن در شبکههای اجتماعی را برای اعضای جامعه سودمند و معنادار سازد تا هم جریان اعتماد مردم نسبت به جریان های سیاسی وتشکلات رابازسازی ونوسازی کنند وهم گامی مفیدی باشد برای نهادینه کردن حکمرانی مدرن.