صفحه نخست > دیدگاه > افغانستان نا امن ترین جای برای زنان

افغانستان نا امن ترین جای برای زنان

مرجان عنابی
يكشنبه 29 سپتامبر 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

تاریخ برای دیگران تحول است به سوی پیشرفت، ترقی، دانش، بهبود و ... یک جامعه برای مهیا کردن شرایط هرچه بهتر زندگی برای شهروندان. اما تاریخ برای افغانستان جریان است با سیر نزولی و به قهقرا فرو رفتن هرچه بیشتر، در به دری، بی خانمانی، فقر، بی اعتمادی مردم به هم و خلاصه افتضاح شدن شرایط زندگی هر روز بیش تر از دیروز، در واقع مردم دست و پا می زنند برای زنده ماندن نه زندگی کردن که اونم دیگر هر روز ناممکن تر می شود.
البته از ملت که آخوند هایش همزمان حقوق دان، سیاست مدار، اقتصاد دان، طبیب، فیلسوف، جامعه شناس، روان شناس، مهندس، طراح و شهرساز است توقع بیش از این نمی رود.

مردم راکد و کاملا تسلیم، مردم که داکتر را به عنوان معجزه گر می پندارند و بقال سر کوچه شان را به عنوان دارو فروش، معلم اخلاق، بازرگان، دلال ازدواج، خبرنگارو نگهبان محله می دانند.

مردم که خبرنگاران و جامعه مدنی اش عرق می ریزند که مثلا از آزادی بیان و دموکراسی بگویند، اما فقط یک بار از خود سوال نمی کنند- برای پیوند زدن داشتن عضو لازم است اما کافی نیست، باید گیرنده هم وجود داشته باشد.
یادم است که چند ماه پیش با دنیای از هیجان داشتم امتحاناتم را پاس میکردم و کوله بارم را جمع چه رویاهای که در سر نداشتم و چقدر دلتنگ خانواده بودم . با خودم میگفتم سال آخرم است باید برم ببینم در چه زمینه های بیشتر مردمم نیازمند هستند و حتی اگر خارج از موضوع مورد علاقه ی من باشد مهم نیست من تلاشم را میکنم تا خودم را آماده ی همکاری برای کسانی که نیاز دارند بکنم . اما متاسفانه با دنیای از سردرگمی و در عمق نا امیدی برگشتم، پرو بال آرزوهایم سوختند و با افسردگی وحشتناکی برگشتم.
در مدت زمان که افغانستان بودم ، هر لحظه ی بودنم آنجا و هرجایکه پا گذاشتم ، وجب به وجب خاک افغانستان و هر فرد افغان زن ،مرد، پیر ، جوان و از هر قوم و طایفه ی من را به یاد کتاب" کوری اثراز ژوزه سارا ماگو" انداخت، عده ی از انسانها در تیمارستان به نام افغانستان سالهاست که قرنطینه شده اند و دقیقا مثل ماجرای رومان کوری از هیچ بلای دریغ نمی کنند تا بر سر یک دیگر بیاورند برای خالی کردن عقده هایشان. افق دید شان به اندازه ی همان تیمارستان کوچک حتی کوچکتر شده ،نه فردای برای شان وجود دارد نه آرزو و تخیل بهتر شدن زندگی ، چه باک آنها که همه ی دنیا را فقط سفید می ببیند دیگر چه فرقی می کند.

اگر خدا نخواسته کسی در بین شان ادعای بینای کند در همان لحظه تکه پاره اش میکنند.در مدت زمان اقامت من که خیلی هم کوتاه بود هزاران نمونه اتفاق افتاد مثل: زنی درولایت پروان دردره غوربند تیرباران شد؛ زنی درولایت غزنی شب هنگام سربریده شد؛ دختری فقط به خاطری که در یک فلم نقش یک دختردهاتی که عاشق پسری شده بازی کرده بود به شکل مرموزی کشته شد؛ دختری به نام سحرپرنیان به خاطری که ورزشکاربود ودریک سریال تلویزیونی به نام راز های این خانه وسریال دیگری به عنوان وزارت خانه نقش ایفا کرده بود به شدت تهدید شد و دختری به ظن اینکه با پسری رابطه داشته است ازسوی یک ملای دهاتی هشتاد ضربه شلاق زده شدو...؛حالا بماند حملات انتحاری هر روزه و کشته شدن هزاران زن و کودک افغان ، بازم هم در اقامت کوتاه مدت من ، دقیقا دو خیابان(سرک) دورتر از خانه ی ما انفجاری رخ داد که انتحار کننده یک خانم بود ، حالا یکی تقدیرش میکرد که شیر زن افغان خود را قربانی کرده و خارجی کشته و دیگری نفرینش میکرد که این همه آدمهای بی گناه را به کام مرگ فرستاده . واقعا موقعیت زن افغان کجاست اصلا زن افغان کی و چه کاره است .این ها همه وجزاین ها برای من که تازه بعد ازگذشت سالیانی دراروپا گزرانده بودم هریک کابوسی بود که به شدت ناآرامم می ساخت وروحیه ام را سخت ضربه می زد ودلشکسته ام می نمود برای اینکه اقوام من هم دست کمی ازاین گونه اشخاص نداشت وتصورمی کردم که اگردست شان به من هم برسد ازهیچ نوع عملکرد منفی وکنش های افراطگرایانه دریغ نخواهد نمود ودرحق من هم اینگونه رویه هارا خواهند پیاده کرد. این تصورات هیچگاهی آرامم نمی گذارد.

بدین لحاظ اگرادعا شود که افغانستان ناامن ترین جای برای زنان درمقایسه با هرجای دیگری در جهان است سخنی به گزاف نخواهد بود وگپی به دورازواقعیت نیست. علی رغم تلاش های چندین ساله دولت وصرف هزینه های سرسام آوری درین سال ها هنوزدیده می شود که ما در خصوص آوردن تغییر دروضعیت زنده گی زنان درآغازراه هستیم بلکه می توان گفت دربرخی موارد به قهقرا رفته ایم. دلیلش هم این است که به صورت بنیادی نتوانسته باورهای واعتقادات نادرست حلقات وگروه های کژاندیش و افراطگرا وهم روستائیان ساده دل وبی خبروبی سوادرا تغییردهیم وبه نفع بهبود وضعیت زنده گی زنان فکرواندیشه پیشرو ومفید وثمربخشی راجای گزین کنیم. هنوزجامعه ما تحت تاثیر افراط اندیشان نقش زنان را درمحدوده چوکات خانه ودر انجام وظایفی ازنوع همسرداری خلاصه می کنند وحقوق اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی وسیاسی زنان حرف وحدیث نوی است که خیال می شود که درسایه حضورجامعه بین المللی مطرح شده است درحالیکه این اظهرمن الشمس است که اسلام پیش ازهرمکتبی این حقوق را به رسمیت شناخت وعلیه تبعیض واجحاف دربرابر زنان اعتراض کرد وزنده به گورکردن دختران را به شدید ترین الفاظ محکوم ومورد بازپرس قرار داد که :" به کدامین گناه کشته شد."

واژه های کلیدی

حقوق کودکان و زنان
آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • ازدواج با دختر خوانده ....

    اخیراً مجلس نماینده گان ایران « کشور امام زمان » به طرح پیشنهادی عده ای از علمای کرام صحه گذاشته و آن را تصویب و تسجیل نمود .
    من بعد ، شما یا هر کسی دیگر می تواند با دختر خوانده ی 9 ساله خود « ازدواج !؟ » کند .
    پیش خود مجسم بفرمایید که :
    زنی شوهر مرده و یا بی بضاعت که توان اعاشه و تکفل دختر نوزادش را ندارد و در جستجوی پناه گاهی طفل معصومش را نزد فامیل یک آخوند محترم و با بضاعت به فرزندی میسپارد . ابتدا در منزل آخوند به آن طفلک شیر میدهند و وقتی طفلک دندان درآورد ، با دست در دهان او نان و غذا می گذارند . آخوند با اسم خودش به حیث پدر ، برای آن طفلک شناسنامه می گیرد و زمانی که طفل به حرف زدن آغاز کرد ، آخوند را بابا خطاب می کند و ناگهان به یکباره هف هشت سال بعد « در 9 ساله گی » آخوند پدرخوانده می تواند با همین دختر خوانده اش ازدواج « زفاف » نماید . و به اصطلاح شرعی « در او درآید » . فراموش نگردد که حساب سال شرعی ، همان سال قمری است یعنی دخترک هشت ونیم ساله است . البته ازین هم زودتر می شود با او زفاف کرد که درینصورت ، حاکم شرع فتوا بدهد که دخترک « رُشد » مناسب دارد . اشتباه نشود که این « رُشد » رُشد عقلی و فکری دخترک نیست ، بلکه رُشد جسمانی و بدنی او است ، و می شود از قُبُل و دُبُر او استفاده نموده و محتویات مثانه اش را در او خالی نماید .
    لاحول ولا قوة الا بالله ، فاعتبروا یا اولی الابصار .
    ازین بیداد ، گر خون به جوش آید عجب مدار .
    به این می گویند : منتهای رزالت و پستی . توهین صریح به مقام و منزلت انسانی . کم و بیشش را تو خود دانی .
    در کشورهای غربی به فامیل هایی « نامناسب » اتلاق می شود که زن یا شوهر ، دچار مریضی روانی و یا معتاد باشد و فضای خانواده به سلامتی روانی کودک لطمه وارد نماید ، درین صورت وزارت فامیلی و اطفال « Ministry of family and children » طفل را در مراکز حمایت دولتی انتقال داده و تا سن هژده ساله گی ، تحت سرپرستی دولت قرار میدهند .
    درین کشورها ، بوسیدن اطفال « حتی توسط والدین شان » معمول نبوده ، پدران حق ندارند کودک شان را روی زانویشان بنشانند و یا قسمی در بغل بگیرند که دست شان در زیر قسمت پایان تنه طفل قرار بگیرد . بدین لحاظ والدین اطفال شان را در کیسه های مخصوص جا داده و در پشت و یا روی سینه های شان انتقال میدهند .

    گاو و خر از آگهی انسان نخواهد گشت
    لیک
    آدمی گر اندکی غافل شود ، خر می شود

  • دوست عزیز این هم یکی از خصوصیات اسلام ناب محمدی است دیگه ، لعنت به سر این کثافت های کثیف زنباره و مرد باز ها . من اصلاآ نمی توانم چیزی بنوسم این جنایات قابل بخشش نیست اما چه میتوان کرد کسی هم حق اعتراضی نخواهد داشت . در مورد اقغنستان که سواد برای زن و مرد از دیگاه اسلام داده نشده باید همیطور باشد زمانکه یک انسان در جامعه از حق خویش اطلاع نداشته باشد همان اش و همان کاسه است .در جامعه که حاکمیت عام و تام به مرد ها داده شده است ، در کشور یکه ازادی های فرد و اجتماعی تحت حاکمیت یه تعداد خواخور دزد باشد ، ان سر زمین همچون اتفاق برای خانم باید بفتد.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس