به تائید نامۀ سر گشادۀ استاد میمنگی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
دانشمند آقای میمنگی شده و آخری اینکه، شخص بی نامی در پیام چهل تکۀ خویش از ما خواسته که حضور تورکان را در آسیای میانه و افغانستان به اثبات برسانیم.
اول: محترم مدیر مسئول سایت وزین کابل پرس?! لطف نموده توضیح دهید که آزادی بیان چیست؟ آیا حد و حدودی دارد و یا خیر؟ اگر شما حدودی به آن قایل اید، آیا به نظر شما، تحقیر و توهین، فحش و دشنام اشخاص و افراد و اقوام و استعمال الفاظ و کلمات زشت و غیر اخلاقی که من از نقل و تکرار آن شرم دارم، دراین حدود می گنجد ؟ آیا فکر نمی کنید، برخی ها سایت وزین کابل پرس را به مجراء تخلیۀ عقده های حقارت خویش تبدیل کرده اند؟
دوم : به نظر می رسد که تغیر و تحول اخیر افغانستان اعصاب برخی ها را به هم ریخته و ایشان را سراسیمه و خشمگین ساخته اند. این نا آرامی و هیاهو به گمان من، ناشی از ترسی است که مبادا با از دست دادن امتیازات انحصاری در حاشیه گذاشته شوند. استجواب بجا و منطقی استاد میمنگی به نوشته های خشن و حقارت آمیز جناب دای فولادی، به شدت و حدت غیظ و غضب آن ها افزوده است. به همین دلیل برخی پیام نویسان و پیام گذاران ازعصبانیت غیر قابل کنترول، این نوشته را با فحش و دشنام استقبال کردند. به الفاظ و کلماتی مراجعه کردند که استعمال آن بر انسان های که خودرا مدنی و متمدن می نامند، شرم آور است. هنوز که کسی نمی داند چه چیزی از توبرۀ آینده می برآید، پس چرا این ها پیش از پیش اینقدر خشمگین و عصبانی اند و به هر طرف و به هرکس حمله می کنند؟ راستی هم در حالت خشم و غضب، احساسات بر عقل و اراده حاکم شده و عقل را از کار می اندازد. دراین حالت تعمق و تامل و منطق و استدلال از انسان به دور می گریزد. اینجا است که منطق در تقابل با منطق قرار نمی گیرد و استدلال با استدلال پاسخ داده نمی شود. جای خالی منطق و استدلال با مفاهیم ضد عقل و منطق چون فحش و دشنام و تحقیر و توهین پر می شود. عملاً به ملاحظه رسید که نوشتۀ حاوی حقایق تلخ و منطق کوبندۀ استاد میمنگی، با موج عظیمی از حملات تند و تیز روبرو شد. دشنام چی ها تنها به فحش و دشنام های رنگارنگ اکتفا نکردند بلکه معذرت خواهی آقای میمنگی را خواسته اند. هیچ فهمیده نشد که کدام گناه نا بخشودنی را ایشان مرتکب شده که از بردران فارس زبان معذرت بخواهند؟ اگر به گناه دفاع از تحصیل به زبان مادری باشد این دلالت بر گستاخی و بی منطقی شخصی است که خواهان معذرت از استاد می باشد. برادر هموطن! اگر تو به لسان خود ارزش قایل هستی و به آن عشق می ورزی ما خوش می شویم. لطفاً همین رواداری و حق را بر ما هم قایل شو ما هم لسان مادری خویش را مانند مادر خویش دوست داریم و می پرستیم. میدانید یا نه، هیچ کس را در دنیا نمی یابی که لسان مادری خویش را دوست نداشته باشد و هر گز حاضر نمی شود که داوطلبانه به جای لسان مادری خویش به لسان تحمیلی دیگران درس بخواند. همین سوال را از خودت می کنم آیا به طور ارادی حاضر هستی به عوص لسان مادری خویش به لسان تحمیلی دیگران درس بخوانی؟ اگر کسی به ضروت لسان واسط در کشور چند فرهنگی تاکید کند، این لسان، اولاً داوطلبانه انتخاب شود و ثانیاً لسان الکن نباشد بلکه لسانی باشد که پاسخگویی نیازمندی های علمی، فلسفی و تخنیکی باشد. این شعر مولانا را بخوان چه معنی دارد.
و آنچه نپسندی به خود از نفع و ضر – بر کسی مپسند هم ای بی هنر.
گمان می کنم که منشاء این شعر همان گفتۀ قدیمی باشد که: آنچه که بر خود نپسندی به دیگران مپسند. به هر حال، پیام من بر گروهی از مردمی که برای تسکین و آرامش روح و روان بیمار خویش درمانی جز فحش و دشنام نمی شناسند، قول آموزندۀ بودا است که از جلد اول کتاب " تاریخ تمدن " تالیف ویل دورانت برگزیدم، می باشد:
( وقتی ساده لوحی اورا دشنام گفت بودا، ساکت و خاموش گوش داد؛ اما چون آن مرد از دشنام گفتن باز ایستاد، بودا از او پرسید: « ای فرزند اگر مردی نخواهد پیش کشی را که به او می دهند بپذیرد، آن پیش کش از آن کی خواهد بود.» مرد پاسخ داد: « از آن پیش کش آورنده.» بودا گفت « پسرم من نمی خواهم دشنامت را بپذیرم، تمنا دارم که آن را در خود نگاه داری. » تاریخ تمدن، ویل دورانت )
تقسیم بندی مقام ها بر مبناء اکثریت و اقلیت تخیلی از جانب کسانیکه ادعای " روشنفکری " دارند، کاملاً مضحک و مسخره است. طبق این نظر، نفوس قومی که فرض مثال از هزار نفر بیشتر نباشند، حق این را ندارند که به مقام های عالی دسترسی پیدا کنند. صاحبان این افکار و اندیشه باید سال ها زیر تعلیم دانشمندان انسان شناس و جامعه شناس قرار گیرند که تا یاد بگیرند انسان ها برابر آفریده شده اند و حقوق مساوی دارند.
پاسخ سوال اول: گفته اند که سیر از دل گرسنه و سواره از دل پیاده نمی آید. این یک حقیقتی ساده و آموزنده است که همه میدانند و به آن اعتراف دارند ولی بسیاری آن را تجربه نکرده اند. به همین دلیل، در پیام های کنایه آمیز نوشتند که اگر این مقاله به لسان ازبکی نوشته میشد، خواننده پیدا نمی کرد. این پیام گذاران و هر آنکه چنین ذهنیتی دارد، اشتباه می کنند. برادران! اگر امکان تحصیل به لسان مادری ( تورکی ازبکی ) به ما هم مثل برادران دری زبان و پشتو زبان میسر می بود، اگر ما هم مانند آن ها از الطاف و مراحم حکومت بر خوردار می شدیم و ملیون ها ملیون پول بیت المال که در راه رشد و انکشاف لسان های پشتو و دری مصرف شده و می شود در راه رشد و انکشاف لسان ما نیز مصرف می شد، و اگر ما هم کلیه دورۀ تحصیلی ( مکاتب و پوهنتون ) به لسان شیرین مادری خویش به پایان می رساندیم، حرف های بی مزۀ ازاین نوع را هرگز نمی شنیدیم. به اطلاع این هموطنان عزیز می رسانم که علیرغم ممنوعیت ما به لسان مادری صد ها شاعر و نویسنده داریم که به لسان شیرین مادری خویش می نویسند. آن ها فراموش کردند که که در ازبکستان، تورکمنستان، قزاقستان ، قیرغیزستان، آذربایجان و تورکیه، نشریات به دری نیست. تنها اگر تورکیه را در نظر بگیریم، نشرات این کشور صد برابر بیشتر از نشرات افغانستان می باشد و همه به لسان تورکی است. چنانچه در فوق اشاره شد که آدم ها در حالت غیظ و غضب قادر به فکر کردن نمی باشند روی همین سبب اعمال زشت و شنیع را مرتکب می شوند که در وضع و حالت عادی از نزدیکی به آن اجتناب می کردند. بازهم تکرار می کنم که قصۀ سیر و گرسنه دراینج کاملاً صدق می کند به راستی هم کسیکه در عمر خویش طعم گرسنگی را نچشیده باشد، معنی و مفهوم واقعی گرسنگی را نمی داند. برادران تورک و غیر تورک که از تحصیل به لسان مادری محروم اند از جنگ و جدل سر کلمات " پوهنتون " و " دانشگاه " درس آموزنده و غیر قابل فراموش گرفته باشند پس دقت کنند به مطلب زیر که در کتاب " خنده و فراموشی " تالیف میلان کوندرا نویسندۀ و داستان نویس چک انعکاس یافته است.
« نخستین گام برای از میان برداشتن یک ملت پاک کردن حافظۀ آن است. باید کتاب هایش را، فرهنگ اش را، تاریخ اش را از بین برد. بعد کسی را داشت که کتاب های تازۀ بنویسد، فرهنگ تازۀ جعل کند و بسازد، تاریخ تازۀ اختراع کند. کوتاه زمانی بعد ملت آنچه را که بوده فراموش میکند. دنیای اطراف آن را نیز همه چیز را حتی با سرعت بیشتری فراموش می کند.
« پس به سر زبان چه میاید؟ »
« لزومی ندارد برای از بین بردن زبان ما خود شان را به زحمت بیندازند، زبان خیلی زود به چیزی از مقولۀ فرهنگ عوام تبدیل خواهد شد و به مرگ طبیعی خواهد مرد.»
پاسخ به سوال پیام گذار بی نام، اکتبر، 40: 16
آقا و یا خانم بی نام بی نام طی کامنت آشفته و چهل تکه و پارۀ خویش به تحقیر و توهین استاد میمنگی و دیگر ترکان پرداخته است که به هیچ وجه باورم نمی آید که که متن از خود کامنت گذار بوده باشد. یکدست نبودن آن به خوبی نشان می دهد که کامنت گذار درقیچی کردن ماهر بوده اما در وصله کردن ناشی. چند پره گراف مندج این کامنت را دراینجا می آورم که تا خواننده بداند که کامنت گذار نویسندۀ اصلی متن نیست. می خوانیم که:
( من به عقل جناب توردیقل خان ویکتعداد پان ترکیستها میخندم زمانیکه می بینم که ایشان وهمفکران شان نیمی ازجهان را تورک قلمداد میکنند باید متوجه بود که نمی شود همه اقوام مربوط نژاد زردپوست را یکسره ترک خواند چگونه می توان مغولان یا تاتارها را ترک خواند؟ ترک خواندن مغول ها مانند این است که هندوها را امریکایی بخوانیم.
این که بعضی ها می فرمایند، مردمان ترک زبان شامل یک کل می شوند، منظور آنها چیست؟ می خواهند بگویند که که همه زردپوست اند؟ روشن است چنین چیزی درست نیست. چون آمیزه یی هستند از نژاد زرد و سپید پوست. اگر می خواهید آن ها را ترک بخوانید باز هم درست نیست. چون آمیزه یی اند از اقوام مختلف زردپوست و سپید پوست. چرا همه را مغول نمی خوانید؟
پش از آمدن سپاهیان مغول در آسیای میانه، روشن است باشندگان بومی با آن ها آمیزش یافتند. در واقع می بینیم که باشندگام بومی در اساس تاجیک یعنی سپیدپوست بوده اند که با اعراب، ترک ها، مغول ها، چینی ها و چونغارها و اویغورها آمیزش یافته اند و بافتار تباری و نژادی ناب ندارند. حال چگونه می شود، آن ها را ترک خواند. اشتباهی را که در تاریخ رو داده بود، علم اصلاح نموده است. کنون در جهان صدها انستیتوت علمی- اکادمیک وجود دارد که سرگرم تحقیقات در این زمینه ها است
د ر اثر اشتباه بزرگ کاتبان عرب که شناخت درستی از آسیای میانه نداشتند، پس از افتادن ماورا النهر به دست ایشان، همه باشندگان آن سرزمین را به اشتبا ه ترک خواندند و در کتب خود به همین نام یاد کردند. این اشتباه بعدا یک هزار سال آزگار از سوی همه از جمله فردوسی و حافظ و دیگر بزرگان تکرار شد. پس از پیدا شدن علوم نوین تبارشناسی، زبان شناسی، باستان شناسی، مردم شناسی و.... تاریخ ترک ها روشن گردید. صدها دانشمند در زمینه های گوناگون تحقیق کردند و به تفکیک و شناسایی اقوام و تیره های گوناگون پرداختند »
همان گونه که نوشته ام، هیچ سند و مدرک علمی-اکادمیک در دست نیست که حضور اقوام مربوط نژاد زردپوست را پیش از سده ششم میلادی در پشته ایران و آسیای میانه نشان بدهد. این سخن من نیست. پروفیسور بارتلد که بزرگترین ترک شناس تاریخ بوده است و بسیاری دیگر از ترک شناسان جهان همه بر این قول اتفاق دارند. حال اگر کسی از دیدگاه علمی چنین حضوری را ثابت بسازد، بفرماید. شما از روی چه می نویسید هزاران سال؟
من در کجا گفته ام که ترک وجود نداشته است. ترک وجود داشت. اما با گذشت زمان در میان باشندگان ایرانی ذوب شدند. با آمدن ترک ها و اعراب، سه نژاد زردپوست، سپیدپوست و سامی باهم آمیزش یافتند. از سوی دیگر، در مرزهای ایران و چین، تیره های زردپوست دیگری مانند چونغارها، چینی ها و... هم با باشندگان مناطق مرزی آمیزش یافتند
درست است که سلسله های ترکی در آسیای میانه و پشته ایران سال های زیاد فرمان رانده اند. اما آن ها با گذشت زمان هم دین ایرانیان را پذیرفتند و مسلمان شدند و هم فرهنگ و زبان شان را پذیرفتند و در میان آن ها ذوب شدند. در این حال با این که به شدت از ایرانیان تاثیر پذیرفتند، تاثیرات بزرگی هم بر باشندگان بومی برجا گذاشتند)
مطمئن نیستم که جناب کامنت گذار مفهوم این کامنت آشفته و متناقض را به درستی درک کرده باشد. محترم استاد میمنگی و دیگر پان ترکیست ها در کجا نوشته اند که همه اقوام نژاد زرد و مغول ها و نیمی از جهان تورک اند؟ کامنت گذار، خواننده را مثل خود، ساده لوح زود باور فکر کرده، اگر جز این می بود متوجه این سفسطه میشد.
« تورکان دین ایرانیان را پذیرفته مسلمان شدند »
و ازاین هم بدتر، می نویسد که:
« اشتباهی را که در تاریخ رو داده بود علم اصلاح کرد.» حالا اختیار خواننده است که به عقل کی می خندد.
من که خود را با سواد می پنداشتم ولی از درک و فهم برخی جملات پیچیدۀ این کامنت گذار عاجز ماندم و از آن جمله:
" اشتباهی را که در تاریخ رو داده بود علم اصلاح کرد" چه معنی دارد. کدام اشتباه تاریخی ذریعۀ چه علمی؟
این بندۀ خدا، ما را از تحقیق صد ها دانشمند خبر داده ولی توضیح نداده که نتایج تحقیقات این دانشمندان چه بوده است؟ فقط از بارتولد نام برده و ادعای را به او نسبت داده است. آقا و یا خانم کامنت گذار بارتولد را " بزرگترین ترک شناس تاریخ " معرفی کرده است. فکر می کنم که تنها نام اورا را شنیده اما کتاب های اورا حتی ندیده است.
بارتولد در صفحۀ 41 " تاریخ ترکان آسیای میانه " تنها از کلمۀ " ترک " بحث کرده است نه حضور تورکان. او می نویسد:
« ظهور ترک ها، به معنای مردمی که به زبانی سخن می گویند که امروزه آن را ترکی می نامیم، بدون تردید به دوران های بسیار قدیمی باز می گردد. » همین مورخ در صفحه 42 کتاب متذکره نوشته است: « تومسن ( ) در آخرین کار تحقیقاتی خود نظری ابراز کرده است که بر اساس آن واژۀ " ترک " به یک قبیله ( ایل ) یا به احتمال قوی تر به مردمانی که در قلمرو فرمانروایی یک خان قرار داشته اند اطلاق می شده است. »
بارتولد در همان کتاب از ورود پارس ها به ترکستان چنین نوشته است:
« بدیهی است که شمار کثیری از پارس ها همزمان با عرب ها وارد ترکستان شدند و در آنجا رحل اقامت افگندند. » ( ص. 56 )
تورک شناس بودن بارتولد به مفهوم این نیست که تمام نوشته های اورا چشم بسته قبول کنیم. عقل و منطق به کدام روز بکار می آیند. به دو نمونه از نواقص کار و نوشته های ضد و نقیض بارتولد که مورد انتقاد شدید مترجم فارسی کتاب " تاریخ ترکان آسیای میانه " قرار گرفته، اشاره می کنم تا خواننده و شخص کامنت گذار به ماهیت تاریخ نویسی این " ترک شناس بزرگ " دقیقاً آشنا شود.
« دلایلی که نویسنده برای رد نظریات مارکوارت ارائه می کند، سست و غیر محققانه است...در هر حال از محققی مانند آقای بارتولد انتظار آن هست که برای رد نظریۀ مورخ دیگر، دلایلی مستند و مستدل ارائه کند...» ( صص. 146 – 147 تاریخ ترکان آسیای مرکزی، مترجم دکتور غفار حسینی )
« مترجم فارسی ناگزیر است یاد آوری کند که استدلال نویسنده[ بارتولد] دراین بخش چندان قانع کننده به نظر نمی رسد. از سویی می گوید اشراف ترک برای حفظ امتیازات خود تن به سازش با چینی ها می دادند، و چند سطر بعد می گوید که از نفرت افراد ایل نسبت به بیگ ها استفاده کردند و مردم را بر ضد چینی ها شوراندند و دولت ترک تاسیس کردند، دراین بیان تناقضی نهفته است...» ( حاشیۀ صفحه 20 " تاریخ ترک های آسیای میانه " )
1- مطلبی که در نوشته های قبلی اشاره نشده و آن نوشتۀ آمارتیاسن دانشمند هند، برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد 1998 می باشد. وی در صفحه 87 کتاب خویش " هویت و خشونت " ترجمۀ فریدون مجلسی چنین نوشته است:
« بودائیان هندی، که در قرن هفتم کوشیدند چاپ را توسعه دهند، دراین زمینه ناموفق تر بودند، اما آنها به تدارک مواد و محتوای نخستین کتاب چاپ شده در جهان کمک کردند، که اثر کلاسیک سانسکریت بودایی بود... نزد عامه به نام الماس سوترا شهرت دارد، که در 402 میلادی به وسیلۀ دانشمندی نیمه هندی – نیمه ترک از سانسکریت به چینی ترجمه شد.» آقا و یا خانم بی نام می تواند ازاین دانشمند مشهور هندی که خوشبختانه هنوز در قید حیات می باشد، بپرسد که نوشتۀ وی بر کدام " دیدگاه علمی " مبتنی است. و نیز توضیح بخواهد که این دانشمند از کدام راه وارد هند شده است.
2- در مورد همسایگی در به دیوار تورکان و هندی ها این مطلب جالب مندرج صفحات 40 و 41 تاریخ ترک های آیسای میانه تالیف بارتولد، دانشمند مورد نظر کامنت گذار بی نام قابل دقت می باشد:
« شاوان در رابطه به فرضیه اش در بارۀ خاستگاه ترکی زمان بندی دوازده ساله بر اساس دوازده حیوان، فاتحان قرن دهم پیش از میلاد ( قرن 10 قبل از میلاد ) را ترک میداند. اینان همان قومی هستند که در آسیای میانه امپراطوری مقتدری تاسیس کردند که چند قرن دوام آورد و چند ناحیۀ هند را هم در بر می گرفت. این فاتحان برای یونانیان بنام هندو سکا شناخته می شدند. وقتی توجه آقای شوان را به این نکته جلب کردند که برخی از حیوانات از جمله میمون که در موطن ترکان وجود ندارد، در دوره بندی دوازده ساله داخل شده بوده است، وی پاسخ داد که این امکان وجود داشته است که ترکان به مناسبت فتح هند در قرن اول پیش از میلاد میمون را شناخته باشند. گرچه بعد از شوان ( Chavannes ) باز هم چین شناسان بزرگی مانند فریدریک هرت ( Friedric Hirth ) خودرا طرفدار این فرضیه اعلام کردند. »
همین موضوع در صفحات 12 و 13 کتاب " باکتریا: تاریخ امپراطوری فراموش شده " تالیف اچ . ج. راولینسون، نیز انعکاس یافته است. (در نوشته های قبلی به آن اشاره شده است ) از مطالعۀ صفحات مذکور بر می آید که « قبل از ظهور و پیدایش آریایی ها و قبل از تهاجم و اشغال کوروش، باکتریا تحت تصرف اسکیت ها یا تورانیان بودند. »
اما، آقای بارتولد، مورخ مشهور، بدون ارائۀ و توسل به کوچکترین مدرک، نظر چندین چین شناس و از آنجمله دو چین شناس مشهور و نامی جهان را رد کرده است. در حالیکه، ف. هرث بیشتر از بیست تالیف در بارۀ چین دارد. و اگر آدم عقل و منطق کار نگیرد نوشتۀ زیر بارتولد را بدون چون و چرا قبول می کند. توجه کنید به موضع گیری جانبدارانۀ وی. در کلیه کتب تاریخی مورخان عربی و ایرانی در جنگ ترمز که از جنگ موسی جنگندۀ عرب با لشکریان ترک و تبت و هیاطله ذکر شده و کلمۀ " ایرانیان" در هیچ یک ازاین کتب دیده نمی شود اگر کسی دیده باشد ما را هم در جریان بگذارد،اما این مورخ منصف؟؟ و " ترک شناس بزرگ " " کلمۀ " ایرانیان " را در پهلوی تورکان افزوده است.« موسی لشکر انبوۀ ترکان، ایرانیان و هیاطله را شکست داد. ص. 410 ج. ا. ترکستان نامه » در حالیکه طبری مورخ مشهور، خود از طبرستان ایران بود اگر ایرانی دراین واقعه اشتراک می داشت در تاریخ خویش انعکاس می داد.
3 – جواهر لعل نهرو نویسندۀ کتاب " نگاهی به تاریخ جهان " که از شهرت جهانی برخوردار است و هیچ با سوادی نیست که نام این سیاست مدار آریایی را نشنیده باشد. او در صفحه 173 جلد اول کتاب متذکره چنین نوشته است:
« سکا ها یکی از قبایل تورک های صحرا گرد بودند. » نهرو در همین صفحه در مورد حکومت ترکان باز چنین نوشته است:
« ... این حکمرانان باکتریایی و ترک که در قسمتی از هند مستقر شدند و حکومت کردند و با اجتماع هندو آریایی محلی تفاوت نمایانی نداشتند. »
4- رامش چاندرا مجومدار، مورخ مشهور هند رئیس انتخابی انجمن تاریخ هند (ده هزار عضو دارد. ) نتایج تحقیقات بیست و شش سالۀ خودرا در بارۀ تاریخ مردم هند یعنی از دورۀ ودیک تا عصر حاضر به یازده جلد کتاب انتشار داده ودر سال های 1958 – 1959 در یونیورسیتی های شیگاگو و پنسلوانیا تاریخ هند را تدریس نموده در صفحه 121 " تاریخ هند " نوشته که ترجمۀ آن را بخوانید: « کوشانیان یکی از مهاجمین خارجی که متعلق به قبیلۀ بادیه نشین تورک که یوچی خوانده می شود، بوده اند. آن ها ساکنین اصلی ولایت کانسو واقع دز شمال غرب چین، می باشند. »
5- آگوستس فردریک رودولف هورنل (1804-1882 )هند شناس، استاد در یونیورسیتی های بنارس و کلکته در کتاب خویش " تاریخ هند " می نویسد: « تورک ها که اغلب بنام اسکیت خوانده می شوند، ساکنین آسیای میانه می باشند... سکا ها بخشی از تورکان بوده در سال 180 قبل از میلاد در نتیجۀ فشار همتباران خویش یو – چی ها مجبور به مهاجرت می شوند. همین ها بودند که بعداز سقوط دادن حاکمیت یونانی های بکتریا، قلمرو خویش تا قسمتی از شمال گسترش دادند. » ( صص.38 – 40 )
6- زاپلیکا ( Czaplica Marie Antoinette) دانشمند مشهور پولندی مولف کتاب " تاریخ تورکان آسیای میانه " و متبحر در حوزۀ مردم شناسی فرهنگی ( Cultural Anthrapology ) می باشد. وی یک عمر در مورد اقوام کهن آسیای میانه و سایبریا تحقیقات و مطالعات انجام داده است. در سال 1914 در راس یک هیئت مشترک جهت انجام تحقیقات و بررسی های علمی وارد روسیه شده است.هیئت شامل نماینده های یونیورسیتی آکسفورد، دیپارتمنت مردم شناسی و باستان شناسی یونیورسیتی پنسلوانیا و خاور شناس انگلیسی بنام مود دوریا هاویلاند (Maud Doria Haviland ) و مردم شناس امریکایی بنام هنری آشر هال ( Henry Usher Hall) بودند. این دانشمند پولندی در صفحۀ 63 کتاب متذکره در مورد تورکان قبل از میلاد چنین نوشته است که ترجمۀ قرار ذیل می باشد:
« تورکان غربی متشکل است از ووسون های ساکنین جنوب بالقاش، کانگلی های باشندگان غرب دور تا دریای آمو و یوچی های باشندگان جنوب غرب تا بحیرۀ کسپین و یا و-چی باشندگان شمال. »
7- « سه هزار سال پیش از میلاد، در استپ های وسیع شمال فلات ایران، و به عبارت دقیق تر، اراضی واقع میان قفقاز و فلات پامیر جریاناتی شکل گرفت که مورخین غالباً با عبارت « تمدن اسب » به آن اشاره کرده اند.... اولین ساکنان مناطق یاد شده که از آن ها آگاهی های در دست داریم سیت ها ( سکاها) بوده اند.... ذوب آهن و بعد فولاد از ابداعات آنان، زمانی رواج یافت که اسرار آن از روی حسادت حفظ میشد و شکست ناپذیری قبیله یا عشیره را تضمین می کرد که بر دیگران اولیت داشت.... به همین دلیل ترک های همان قبایل چند قرن بعد لقب آهنگر گرفتند. واژۀ ترک مترادف قهرمان یا سوار کار است.» ( تاریخ امپراطوری اشکانیان- صص 7- 9 تالیف آندره ورستاندیک ترجمه محمود
معلومات پیرامون دانشمندان از ویکی پیدیا ترجمه شده است.
کامنت گذار محترم! دراینجا به شهادت همین هفت شخصیت دانشمند آریایی شما اکتفا می نمایم اگر تمایل به آگاهی بیشتر در مورد حضور تورک ها داری به قسمت های پنجم و ششم مقالۀ تحت عنوان " واقعیت ها را نباید مکتوم گذاشت " نوشتۀ راقم این سطور می باشد، مراجعه کو.
ب - به آقا و یا خانم کامنت گذار را باید تبریک گفت بعد از هزار سال، از کشور افغانستان دانشمندی!!! پیدا شده که با جسارت بی مثال از اشتباه مورخان عرب نوشته و آن ها را " کاتبان عرب " عنوان داده است. توجه کامنت گذار به این نکته جلب می کنم همه " کاتبان عرب " علیرغم اینکه به عربی نوشتند، عرب نبودند. گمان نمی کنم که عرب ها مثل دیگران این عادت و جرئت را داشته باشند هر آن دانشمند و یا شاعری که به لسان عربی نوشته باشند، به خاطر نوشتن به این لسان، ادعا نمایند که آن ها متعلق به قوم عرب بودند.
یکی از مورخانی که قسمت اعظم نوشته هایش مورد مراجعۀ خاور شناسان می باشد، طبری است که از ایران بود. این کامنت گذار اگر کتاب دو جلدی " ترکستان نامۀ " بارتولد را می خواند، میدانست که بارتولد در جلد اول " ترکستان نامه " 133 صفحه کتاب خویش را به معرفی منابع خویش اختصاص داده است. بیشتر از 90 در صد آن را آثار و تالیفات به اصطلاح " کاتبان عرب " می باشد. و محتوی بقیه صفحات نیز از همین منابع استفاده شده است. " تاریخ طبری " تالیف طبری مورخ ایرانی بود نه پان ترکیست . همین مورخ دانشمند در چندین جلد کتاب خود از جنگ های متواتر لشکریان عرب با تورکان در مناطق شمال و جنوب هندو کش یعنی از طخارستان تا هرات و از کابل تا سیستان به تفصیل گزارش داده است. این واقعیت تاریخی را هنوز نویسندگان چیز فهم به دنبال کتمان آن اند. حسن ختام این نوشته، به کلام خواجه عبدالله انصاری است که: که اگر بی انصاف نداند که انصاف چیست – انصاف داند که بی انصاف کیست.
پيامها
18 نوامبر 2013, 19:50, توسط جلال
درودو سلام .
با تایید از نظریات خوب واموزنده ای ارزگانی بزرگوار چه در رابطه ای بر ملا ساختن نواقص این سایت وزین که بد بختانه به میدان بوجول بازی تیشله برد ودنده کلک ... تیدیل شده است .
دررابطه استاد عزیز میمنگی من قبلا تذکراتی داشتم که دایه فولاد یا شهر فولاد ویا دایفولاد مردمان بسیار باعزت وجود داشته ودارد امادریک شهرخس وخاشاک انرا نادیده نباید گرفته شود چونکه ارزشش قبلا معلوم است .
جناب میمنگی خود میداند ومقایسه جناب ایشان با دایفولادی جفای بحق استاد میمنگی است .بدرود
19 نوامبر 2013, 01:33, توسط غلام سخی سخا
خوانندگان محترم کابل پرس?، ضمن عرض سلام به حضور تک تک شما، می خواهم بگویم که سطوری از پره گراف اول، مقالۀ " به تائید نامۀ سرگشادۀ استاد میمنگی " در نشر نیامده است. شروع آن به این ترتیب می باشد: « سه مطلب باعث شد که سطور زیر به تحریر آید. اول، دو سوال احترامانه از مسئول و یا مسئولین محترم کابل پرس، دو، پاسخ به پیام کنایه آمیز و مملو از دشنام های رنگارنگی که نثار استاد دانشمند آقای میمنگی شده و آخری اینکه، شخص بی نامی در پیام چهل تکۀ خویش از ما خواسته که حضور تورکان را در آسیای میانه و افغانستان به اثبات برسانیم. »
19 نوامبر 2013, 15:35, توسط پرویز "بهمن"
آقای غلام سخی سخا سلام برشما!
جناب عالی کاملا از موضوع پرت شده اید؛ کسیکه بی نام است وخواهان کشیدن اسناد درمورد قدامت تاریخی ازبیک ها درین سرزمین بوده است هویت اش معلوم نیست از کجا معلوم که ایشان یکی ازهمان دست پروردگان موتلف جانانی تان یعنی دومین مغز متفکر جهان محترم اشرف غنی احمدزی نباشد که برای گل آلود کردن آب قصد ماهی گرفتن نداشته باشد.
اصل بحث برسر ائتلاف غیر عقلانی آقای جنرال دوستم ودفاع ضعیف شما وآقای توردیقل خان ازین ائتلاف است که شما برمبنای چه برنامه ایی استراتیژیک وارد این معامله شده اید. واقعیت؛ برعکس برداشت شماست . یعنی اینکه آنانیکه از موضع تاجیکی بر ائتلاف جنرال دوستم واشرف غنی تاخته اند ؛ با دیگرانش کاری ندارم ولی صرف همین آقای عیار را اینجا مورد بحث قرار میدهم . آقای عیار به شما وجناب توردیقل خان دشنام نداده اند برعکس این طرفداران شما می باشد که خشک وتر را دشنام میزنند ومیزان ادب و تربیهء فامیلی شان را به نمایش میگذارند. مثلا آقای دکتور تیمور تالقانی؛ حتی از شدت غیظ وقهر به همهء پنجشیریها توهین نموده وحتی یک شخص مبارز بیطرفی مانند بشیر بغلانی را آماج بدترین توهین ها قرار داده است. پس شما اول دوستان خودتان را توصیه به رعایت اخلاق وآداب مناظره نمائید. لطفا اصلاحات را ازخود شروع کنید .اگر شما واقعا آداب مناظره واخلاق اجتماعی را رعایت کنید به یقین کسانیکه زبان مادری شان فارسی است به شما احترام می گذارند. ولی شما نا خودآگاه برزمین وزمان می شورید وهمه را دشنام میزنید وجز خودتان دیگران را خائن وتعهدشکن می نامید وبعد هم یک چنین مقالهء مزخرف که اصلا با متن موضوع؛ منافات دارد آنرا به سایت کابل پرس? ارسال میدارید واز سردبیر آن میخواهید که باید پیامهای مخالفان تان را سانسور واز خودتان را بخاطر ازبیک بودن تان اجازهء نشر بدهد یعنی اینکه دروازهء کابل پرس به روی شما باز ولی به روی مخالفان تان مسدود باشد. آیا این خواست تان منصفانه است؟ بنده سوالها وپرسشهای جناب عیار را با طرفداران تان مرور کردم. هیچیک از طرفداران تان بشمول خودتان به پرسشهای او پاسخ نداده اید برعکس یکی از حامیان تان بنام بخمن به شکل توهین آمیز اورا به جای من مخاطب ساخته وبا ادبیات کوچه وبازار با او برخورد نموده است. بهرترتیب. موضوع مقالهء توردیقل خان میمنگی برسر قدامت تاریخی تورکان ویا برادران ازبیک درآسیا نیست که شما آنرا به نشانهء تائید مقالهء ایشان اینجا نشر کرده اید. شما بیجا وقت تان را درین مورد ضایع ساخته اید. لطفا به اصل موضوع تماس بگیرید وتوضیح بفرمائید که ائتلاف جناب جنرال دوستم با اشرف غنی احمدزی به روی کدام دلایل عقلی وبراساس کدام برنامهء دراز مدت صورت گرفته است؟
آیا این ائتلاف از روی صداقت وعقلانیت و وطنپرستی صورت گرفته است ویا اینکه هردو طرف ائتلاف کننده ؛ آجنداهای مخفی دیگری را در سر می پرورانند؟
آنچه که من از خلال قلمزنی های پشتونهای طرفدار اشرف غنی احمدزی تاکنون درک کرده ام. اشرف غنی احمدزی وقوگرایان پشتون به هیچ صورتی درین ائتلاف با جناب جنرال صادق نیستند. لا اقل این مقالهء جناب رضوان شاه بزبان پشتو را بخوانید که او درین مورد چه میگوید. ازنظر ایشان؛ جناب جنرال قاتل پشتونها وچور کنندهء مال ودارایی های پشتونها درشمال ودیگرمناطق افغانستان می باشد وسزاوار محاکمه می باشد. ولی بخاطر اینکه جناب اشرف غنی در آستانهء انتخابات به راي ازبیکها درشمال ضرورت دارد باید از او استفادهء ابزاری نماید. آیا شما با این طرز فکر موافق استید؟
نویسنده همچنان مدعی است که یکجا شدن جنرال دوستم با اشرف غنی احمدزی ستون فقرات نیروی شمال را شکستاند. با این ائتلاف دیگر چیزی بنام ائتلاف شمال باقی نمی ماند وسرانجام نوبت به محاکمهء همهء جنگ سالاران شمال میرسد. سوال این است که آیا شما با دست خودتان قبر خودتان وهمزبانان را درشمال حفر میکنید ویا چطور؟
لطفا این مقاله را اینجا بخوانید!
د اشرف غنی احمدزی او جنرال دوستم ایتلاف ولې؟؟؟ / عبدالواحد رضوانزی
Monday, 18.11.2013, 10:03pm (GMT) په دي وروستیو کښې ډاکټر اشرف غنی احمدزی د نړۍ ددوهم مفکر ویاړ ترلاسه کړ او نړۍ ته یې دا روښانه کړه چې افغانان جنګ خوښې نه دي څرنګه چي نړیوال د افغانانو په اړه سوچ لري بلکه افغانستان سره ددي چې یو ډیر وروسته پاتي هیواد دي کولاي شي چې دنړۍ دوهم مفکر ولري اشرف غنی احمدزی چي یو اکاډیمیک او نوموتې اقتصاد پوه شخصیت دي نوموړې د ډیرې پیاوړي کارې تجربي څښتن دي چې په نړیوالو او دکور دننه په مهمو منصبونو کښې یې دندې ترسره کړي او دقانون اساسي له مخي کارې تجربه د یو نوماند لپاره له اړینو شرایطو یو شرط دي.
اوس چې په افغانستان کښې ولسمشریزې ټاکنې رانژدي شوي او د جمهورریس کرزی دوره په پاي ته رسیدو ده د نورو نوماندانو ترڅنګ ډاکټر اشرف غنی احمدزی هم یو مطرح نوماند دي . پر ډاکټر صیب یو شمیر نیوکې هغه وخت زیاتي شوي چې نوموړي جنرال عبدالرشید دوستم د خپل لومړي مرستیال په توګه غوره کړ.
د منفې سوچ تر څنګ مثبت سوچ کول هم په کار دي بلکې د منفی سوچ پر ځای مثبت سوچ ته باید ارزښت ورکول شې یو شمیر هیوادوال دا نیوکې کوي چي د دوهم مفکر د فکر پایله دا شوه چې دوستم یې خپل لومړې مرستیال وټاکه هغه دوستم چې په زرګونو هیوادوال یې شهیدان کړي جنګسالارې ټوپکمارې او پاټکسالارې یې شالید دي .
هو! دا په ځای نیوکې دي د جنرال دوستم لاسونه په وینو سره دي جنرال د ډیرو هیوادوالو مالونه چور تالان کړي د ډیرو پتونه او عزتونه یې لوټ کړي دا ډیر د بد بختئ ځای دي ډیر دخواشینئ ځای دي دوستم باید محاکمه شې ددوستم سره باید قانونې چلند وشي خو سوال دا پیداکیږي هغه څه لامل دي چې ډاکټر اشرف غنی احمدزی دوستم خپل لومړي مرستیال کړ:
له فکره کاراخیستل په کار دي د افغانستان اوسنې نظام هم له ټوپکوالو جنګسالارانو جوړ شوي یو نظام دي د ولسمشر لومړي مرستیال دوهم مرستیال په کورنیو جګړو کښې د لومړۍ کرښې قومندانان و د نظام تر نیمایې زیات جوړښت له دی ټوپکسالارانو د بشر د حقوقو د پښو ترلاندي کوونکو پوښلي ایا ددوستم محاکمه کیدل او د نورو جنګسالارانو پریښودل به سوالونه راپورته نه کړي په دي مانا او منطقی هم داده چې جنرال دوستم محاکمه کیږي ټول جنګې جنایتکاران باید محاکمه شی مخکښ نوماندان ډیري یې جنګې جنګسالاران ملی خاینان او همدا ډول د مرستیالانو لاسونه یې هم په وینو سره دی که دولتي چارواکې او د حکومت اپوزیسیون ته نظر وکړو ډیري یې جنګې مجرمین او په ګڼو نورو تورونو متهم کسان دي او له دوۍ پرته نظام جوړونه اسان کارنه دي یو پښتون کاندید باید له شمال څخه مرستیال وټاکي تر څو د شمال د خلکو رایې ترلاسه کړي دوستم که پښتنو ته خاین جنایتکار او جنګسالار دي برعکس د ازبکانوقهرمان هیرو او سالار دي دجنرال دوستم او ډاکټر اشرف غنی احمدزی ایتلاف د شمال ټلوالې د ملا تیر مات کړ ډاکټر اشرف غنې د جنرال دوستم سره په ایتلاف تیروتنه نه ده کړي بلکې له یو لوي فکر او منطق یې کار اخیستي په دي وخت کښې چې هیواد په بحرانې حالت کښې دي د محاکمو غوښتنه هیواد نور هم د کشید ګۍ خوا ته ټیل وهل دي.
لومړنئ مرستیالۍ ته تر ټاکل کیدو تر مخه جنرال دوستم ددولت په مهمو پوسټو دندې ترسره کړي دوستم په لومړیو کښې د ملې اردو د وسله والو ځواکونو لوی درستیز و ولی د هغه د محاکمې غوښتنه نه کیده ؟ که محاکمه کیدو نه نو دولتې دندې خو باید نه وي ورکول شواي تر ټولولومړنۍ او ستریا بریا چې ایتلاف رامنځته کړه دجنرال دوستم له ملت څخه د بخښنې غوښتل و کوم چې له داسې یو کس نه یې بیخې تمه هم نه کیدله اوس د دوستم خاین او جنګسالار معرفی کول نور څه نه بلکې د مخالفو کاندیدانو تبلیغاتي کمپاین او د اشرف غني احمدزي محبوبیت او شخصیت ته د زیان اړولو پرته بل څه تر شا نه لري.
.له کلونو راهیسې دنظام کلیدي پوسټونه د ملی اردو او ملی پولیسو لوړې رتبی د شمال ټلوالې د پنجشیر په کوچنئ دره کښې نغښتي پنجشریانو د پښتنو سربیره د شمال د نورو توکمونو حقونه هم تر پښو لاندي کړي د بدمعاشانو او ډاکوانو په څیر د کابل او هیواد په نورو برخو کښې د خپلې خوښې بی قانونه کړنې ترسره کوي او په هیڅ ډول جنایت قانون ماتونی دریغ نه کوي ژوندی مثال یې د شهیدانو د اوونئ لمانځل و چې د ټول کابل واک د یو څو تنه بدعمله پنجشیریانو په واک کښې و کابل د یوې کودتا او بیړني حالت انځور وړاندي کولو په خلکو کښې ویره خپره وه ټول قانون څو تنو په لاس کښې اخیستي و دغه ایتلاف به د پښتنو او د شمال د نورو توکمونو سلب شوی حقوق تضمین کړي او په دولت کښې به دغه ټولو ته مساوی حقوق ورکول شي او د پنجشیر سلطنت به تر ډیره بریده محدود شي په دي ترتیب به د پنجشیریانو بد معاشئ او سیاسې خوددارئ ته د پای ټکي کیږدي .
هیواد نن سبا ډیرکړکیچن او بحرانې حالت سره مخ دي د دوه زره څوارلسم کال پر رارسیدو چې بهرنې ځواکونه له افغانستانه په وتلو دي په هیواد کښې یو پیاوړې ملې وحدت ته اړتیا ده ډاکټر اشرف غني احمدزی جنرال دوستم د لومړي مرستیال په ټوګه له ازبکانو او دوهم مرستیال د هزارګانو له منځه وټاکه کوم چې د ملي وحدت یو ښه سمبول دي.
دافغانستان په څیر ټولنه کښې چې انارشي او عدم سیاسي ثبات په کښې تر بي بریده کچې رسیدلی د ملکي حکومت څخه پیاوړي پوځي ملاتړ په کار دي جنرال دوستم به د اشرف غنی احمدزی تر څنګ هم په ملکي برخه کښې او هم په پوځي برخه کښې یو غښتلي رول ادا کړی جنرال به په اردو کښې د خپل اغیز او نفوذ په توسط وکولای شي چې د ممکنه پوځي بغاوت یا د نظام د نسکوریدو مخه ونیسي.
دا او دي ته ورته نور ګڼ شمیر مصلحتونو او د هیواد د بحراني حالت په نظر کښې نیولو سره دډاکتر اشرف غني احمدزی او جنرال دوستم ایتلاف به یو مناسب او داسي ایتلاف وي چې د حالاتو او ننګونو په ګډه مقابله وکړي.
19 نوامبر 2013, 15:51, توسط aziz
pan parsist hae aziz, shma awal az tome izbe islami itmatiyar khod wa tajikha ra birun bokonet , manzure bamda mahmad khan ast, in dar hale ast ke abdulah augan rabarei shma tajikha ra grefta junke shma az khud hich rabar nadarid wa nadoshtet ,
19 نوامبر 2013, 15:55, توسط aziz
az maqalae mataram maimanagi kamelan imaq wa pushte bone mekunem bakhtereke hama aqiqt ra bayon karda , wa shma tajikkakha divona shden , in agaze ast , badaz in namak arami shmara bayon mekunem
19 نوامبر 2013, 19:39, توسط سخا
به خدمت جناب بهمن صاحب و سایر خوانندگان محترم سایت وزین کابل پرس? سلام تقدیم میدارم. محترم بهمن صاحب! من آدم بحث و جدل نیستم. می خواستم به رویت پیام های گذاشته شده در ارتباط نوشته خودم تحت عنوان " ملاحظاتی بر حکومت ملی خراسان و " نامۀ سر گشادۀ... استاد میمنگی، برخی نکات مندرج پیام تان را روشن سازم. ولی با وصف جستجوی متواتر، دستیابی به نوشته های متذکره در سایت کابل پرس میسر نشد. برای اینکه، عرض حالی با شما داشته باشم، از مسئول محترم سایت احترامانه متمنی ام لطف نموده جای دقیق نوشته ها را توضیح دهند.
19 نوامبر 2013, 23:49
سخا صیب ادم بحث و جدل که نیستی ارام بشین، ضرورت نیست که اینقدر پر گوهی بیجای کنی. به گفته جناب عالی بیشتر از نیم دنیا ترک است، در حالیکه شاید در ترکیه هم ۵۰ فیصد ترک نیاشد.
20 نوامبر 2013, 06:11
در سایت راوا بخوانید.
جنایتنامه عبدالرشید دوستم
مشهور به گلم جم
۲۸ عقرب ۱۳۹۲ - ۱۹ نومبر ۲۰۱۳
20 نوامبر 2013, 17:04
dar maurode ahmad shah wa adam kusahi mausuf nez bohanet
20 نوامبر 2013, 17:09, توسط پرویز "بهمن"
جناب محترم سخی سخا سلام برشما!
من پاسخ خودم را گرفتم واز جواب تان نیز قانع می باشم. برای اطلاع مزید تان باید عرض کنم که این دوست عزیز دیگری که بدون ذکرنام خویش برشما تاخته اند اورا به عوض من به اشتباه نگیرید.
22 نوامبر 2013, 05:00, توسط باران
بر قوم بی معرفت
بر ملتی پیوسته خر
هزار نفرین ، دو هزار لعنت
خون قی می کنم
از شهر خودم
به چشمم قطره ای اشکی
بر لبم لبخند
22 نوامبر 2013, 10:31, توسط داكتر عبدالله رحيمي / المان
متكي به أصول و پر نسيب هاى أزادي بيان مدتي است ميان دو شخصيت روشن أنديش بحث ها در سايت وزين كابل پرس آدامه دارد كه به نظر شخصي من كاملا منطقي و بجا ميباشد ، انتقادات ، ملاحظات و تبادل أفكار بشكل حضوري و كتبي ، ميتواند باعث تقويت و ارتقا سطح اگاهي و فرهنگ دمكراسي در جوامع گوناگون ، مخصوصا در كشور هاي عقب مانده مثل افغانستان گردد .
افغانستان كشوري است كه بار ها دستخوش كشور هاي بيگانه گرديده هيچ گاهي و هيچ گامي بسوى ترقي و پيشرفت كشور گذاشته نشده است ،كساني كه يا در رديف اول قدرت سياسي و يا در رديف دوم قدرت سياسي بودند بجز از خود انديشي و خود پسندي ، هيچ دستاوردى از لحاظ سياسي ، فرهنگي و خدمات اجتماعى نداشتند . هميشه در فكر و ذكر انحصار ،موقف ، چوكي و قدرت خويش بودند و بخاطر حفظ جايگاه ،سياسي ،ادارى و نظامي خويش در افغانستان با نزديك ترين دوستان خود أهانت و خيانت مي كردند ، سقوط رژيم شاهي توسط محمد داود و مرگ محمد داود توسط دوستان خلقي و پرچمي ، حلق اويز شدن نجيب الله توسط دوستان و همتباران خود ، شهادت عبدالعلي مزارى با همكاري همزبانهاي خود ،مرگ احمد شاه مسعود با مدد و ياري ياوران نزديك او ادعا فوق الذكر را به إثبات ميرساند .
من منحيث يك فرد بزرگ شده در يك جامعه مملو از ظلم ، ستم و بي عدالتي ،خوشبين و طرفدارا همچو بحث هاي داغ و با ارزش مي باشم !
دلايل !
١- اين بحث ها و تبادل أفكار ، ميتواند ظرفيت هاي فكري را در جامعه چند مليتى ما به نمايش بگذارد .
٢-صداقت و خيانت تاريخي يك تعداد انسان هاي خود پسند و خود خواه را بر ملا سازد .
٣-پر ده و حجاب از رخ ادم هاي تنگنظر ، بخل و دوست نما را مي درد و حقايق را اشكار ميسازد .
٤-خود اراديت ، يكپارچگي و متانت أقوام ، أحزاب و نهاد ها را به إثبات ميرساند .
با دلايل فوق الذكر همچو بحث هاي علمي و منطقي را به نفع ملت و كشور خود دانسته با كساني كه در تلاش تظاهر ، خود بيني و خود پسندي بوده و مي خواهند داشته هاي گنديده فكري خود را بالاي ما تحميل نمايند بيك نقطه مي خواهم جواب بدهم !
ما ملت أزاد و سر بلند هستيم و ما ادعا تشكيل نيم نفوس از جهان را هم نداريم وليكن مثل ديگران أقليت نفوس جهان را هم تشكيل نمي دهيم ، شانزده امپراطوري را در جهان تجربه كرديم و بيشتر از فارسي زبانان به زبان، فرهنگ و كلتور شان بدون هدف خدمت نموديم ، فقط خدمات توركان را در دو دوره غزنويان و تيموريان مطالعه كنيد ،،،،،،و بعدا در نزد وجدان خود قضاوت نماييد .
مليت ستيزي ، زبان ستيزي و تاريخ ستيزي شما ،ممكن باعث عكس العمل بالمثل شما گرديده مناسبات و اعتبارات تاريخي ما و شما را خدشه دار سازد ، بهتر است ،به فرهنگ تحمل پذيري رجوع و در فكر برون رفت از بحران خطرناك ، سياسي، أمنيتي و اقتصادي در كشور باشيم .
من منحيث عضو فعال و پر افتخار حزب جنبش ملي إسلامي افغانستان تحت رهبري شخصيت توانا ، متين و با درايت، الحاج ستر جنرال عبد الرشيد دوستم ،صلاحيت ، ائتلاف ها ، تركيب و معادلات سياسي را در وجود أعضا رهبري حزب مشاهده مي نمايم و به هيچ كسي هم أجازه نخواهيم داد تا در تصاميم سياسي ، اجتماعي ما مداخله كند ، شما فقط حق داريد عمل كرد هاي ما را نقد نماييد ، حساب دهي و حساب گيري سياسي مخالف پاليسي هاي حزبي ما ميباشد !
با ارزو موفقيت همه عزيزان
23 نوامبر 2013, 07:00, توسط بی نام
به داكتر عبدالله رحيمي / المان
شهکاری های رهبري شخصيت توانا ، متين و با درايت، الحاج ستر جنرال عبد الرشيد تانرا درین مقاله بخوانید:
جنایتنامه عبدالرشید دوستم
مشهور به گلم جم
۲۸ عقرب ۱۳۹۲ - ۱۹ نومبر ۲۰۱۳
http://pz.rawa.org/70/70dostum...
23 نوامبر 2013, 11:27, توسط داكتر عبدالله رحيمي / المان
أغاى بينام !
ضعف ، نا تواني و بيچاره گي تان در همين نقطه است ، بيخبر ، نااگاه ، تنگ نظر ، خود پسند و مطلق أنديش بودن شما و بزرگان شما ، عنقريب همه تان را از ميان جامعه كثيراً للميت افغانستان تجريد مي نمايد ، مخصوصا ما را وادار ميسازد با شما ادم هاي مجهول الهويه محتاتانه و جدي برخورد نماييم .
قصه گلم جمع ، كه هنوز طرز نوشتار أن را ياد نگرفتيد ، قصه يك معلم تاجيك تبار از ولايت بلخ بنام أمان الله است ، كه اين نام را بعضي انسان هاي شكست خورده ، عاجز و بيمار از نا تواني خود براي رهبر بي بديل ، سلحشور و قهرمان ما الحاج ستر جنرال عبد الرشيد دوستم نسبت داده اند
هدف شما براي ما كاملا هويدا و روشن است ، فقط مي خواهم با يك شعر صائب تبريزي براي تان جواب بدهم
صايب تو ميانديش زغوغاي رقيبان
اواز سگان كم نكند رزق گدا را
23 نوامبر 2013, 18:43, توسط محمد
جناب محترم داکتررحیمی سلام ، تشکرازاحساسات نیک شما ، خوب جواب د ند ا ن شکست نوشته ا ید برای بی نام سبک
مغز متعصب و بی خردان .