نظام پارلمانی وبررسی آن در افغانستان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
نظام پارلمانی یکی از نمونه های مدیریتی دولت های مدرن دمکراتیک است، بعداز اینکه قرار داد اجتماعی مبنای ساختار سیاسی دانسته شد و مشروعیت دولت ها جنبه انسانی وعقلایی پیدا کرد، دیدگاه برخی دانشمندان بیشتر به محدود بودن و مشروط بودن دولت ها نزدیک شد. جان لاک از دولت محدود ومشروطه سخن زد وعنوان نمود، در صورتیکه انسانها ایجادگر دولت باشند و دولت برمبنای رفتارهای عقلایی انسانها بوجود آمده باشد، پس چرا انسانها دولت پاسخگو و مسؤل بوجود نیاورند ؟!
لاک می گفت: چرا باید افراد به قرارداد تن دهند که همیشگی و برگشت ناپذیر باشد، و مسؤلیت را به شخص یا هیتی می سپارد که در قبال آنها مسؤلیتی ندارد. چرا نتوان قدرت را به هیتی داد که دربرابر مردم مسؤل باشد؟
منتسکیو برای جلوگیری از استبداد قدرت در جامعه سیاسی موجودیت قوای سه گان را پیشنهاد می نماید. وی اصل تقسیم قوا را به عنوان وسیله ای برای موازنه کردن قدرت توسط قدرت مورد توجه قرار می دهد.
ژان ژاک روسو تاکید میکرد، جامعه زمانی حاصل میشود که فرد از آزادی های مطلق چشم پوشی میکند، وی عنوان میکرد انسان آزاد به دنیا آمده، اما از منظور شکلگیری اجتماع سیاسی نافی آزادی نیایست مفهوم شود.
با تطور یافتن اندیشه و تفکر حکومت محدود ومشروطه سرانجام دولت پاسخگو بوجود آمد و از این جهت درشرایط کنونی موجودیت پارلمان درساختار نظام سیاسی بیشتر به محدودیت قوه اجرائیه مفهوم میشود و از انحصار قدرت مطلقه جلوگیری می نماید. در زمان حاضر بخش عمده کشورهای دنیا به سوی دموکراسی گام برداشته است و بیشترین نظام های دموکراتیک جهان امروز با روش پارلمانی استحکام یافته است.
از سوی دیگر ملت های جهان در شرایط کنونی با توجه به استنتاج شان از حقوق بین الملل واعلامیه های حقوق بشر دیگر علاقه ندارند که زیر استبداد حکومت های توتالیتریسم به سر ببرند.
عمده ترین شاخصه های نظام های دمکراتیک، مبتنی بودن قدرت برقانون، موجودیت قوای سه گانه، آزادی های عمومی وخصوصی، پلورالیسم سیاسی واجتماعی، اصل انتخاب شدن وانتخاب کردن، حق مالکیت خصوصی، موجودیت رسانه های آزاد، رسمیت یافت فردیت وغیره می باشد. نظام پارلمانی که شکلی از دولت های دمکراتیک است الگوی کلاسیک آن بیشتر انگلستان لحاظ میشود.
اما اندیشمندان علم سیاست باور دارند کشورهایکه تنوع فرهنگی و نژادی جزء مشخصات اجتماعی است، نظام پارلمانی مصداق بهتر در عمل دارد.
شکل پارلمانی نظام
درشکل پارلمانی نظام روابط قوای مقننه ومجریه خیلی نزدیک می باشد، ازاین رو نظام پارلمانی از دید برخی دانشمندان حوزه سیاست به نام نظام همکاری قوای مقننه و مجریه یاد میشود. بنابر شکلگیری حکومت ازمیان نمایندگان ویاهم مسؤلیت پذیری کابینه در برابر پارلمان، استمرار ماموریت حکومت ویاهم کابینه بستگی به اراده قوه مقننه دارد. در این گونه دولتهای دموکراتیک قوه مقننه از صلابت و قدرت بیشتر برخودار میباشد. این روش ازنظام را بنابر موجودیت دو رئیس یعنی رئیس حکومت یا کابینه و رئیس اسمی ( پادشاه) ویا هم رئیس جهمور بنام نظام دو رئیسی یا دو رکنی نیز یاد می کند. در دولت های پارلمانی حکومت از ائتلاف احزاب و یاهم از حزب اکثریت در قوه مقننه تشکیل می یابد و قوه مجریه در برابر پارلمانی مسؤلیت دارد. پارلمان صلاحیت سوال ، استیضاح و سلب وظیفه وزیران ونخست وزیر را دارا میباشد. نمونه کلاسیک این نظام انگلستان است، اکنون برخی کشورهای دیگر دنیا نظیر آلمان ، کانادا، استرالیا وهندوستان از نمونه های دولت های پارلمانی دنیا می باشد.
ساختارو مکانیزم سیاسی ونحوه مسؤلیت پذیری دردولت های پارلمانی چنین خلاصه میشود.
۱- وجود رئیس اسمی : موجودیت رئیس دولت ومقام اجرایی اسمی از موارد نخست این حکومت است ، اجرا وظایف رئیس دولت از طریق کابینه اعمال میگردد وکابینه از پشتیبانی اکثریت درداخل پارلمان برخودار است. رئیس اسمی از صلاحیت های بیشتر در اجرای وظایف عملی برخودار نیست بلکه زیادتر صورت مقام تشریفاتی را دارد بناء افزایش صلاحیت های آن نظربه قانون اساسی وساختار سیاسی کشورها بازهم میتواند متفاوت باشد.
۲- مسؤلیت جمعی وفردی : وزیران که قوه مجریه را تشکیل میدهند و در برابر پارلمان هم ازمسؤلیت جمعی وهم ازمسؤلیت فردی برخودار هستند. بناً قوه مقننه میتواند وزیران را بصورت جمعی وفردی مورد پرسش ،استیضاح وسلب صلاحیت کند.
۳- تجانس سیاسی :کابینه ازبین حزب که اکثریت کرسی را درپارلمان بدست آورده تشکیل میشود ویا اینکه بنابر ائتلاف چند حزب یک تجانس سیاسی را شکل میدهند ازبین شان کابینه را بوجود میآورند.
۴- عضویت درپارلمان: کابینه بطورمعمول اعضای پارلمان هستند. بدین اساس کابینه بنابر اشتراک در جلسات ازمدیریت سالم وهدایت لازم برخودار میشوند.
۵- رهبری نخست وزیر یا صدراعظم : در حکومت پارلمانی صدراعظم رهبر کابینه است . اودارای صلاحیت تغییر وزیران بنابر تایید پارلمان را دارد واز موقف دولت درخارج وداخل نماینده گی میکند.
۶- محرمانه بودن طرزکار وموجودیت اپوزیسون سالم : درصورتیکه کابینه از یک حزب تشکیل شود ازمحرمات کار برخودار است کار های مذاکرات نیز محفوظ میماند. حفظ اسرار از شرط اساسی موفقیت پارلمان های امروز خوانده میشود.
اپوزسیون کارآمد بدیل حکومت را مساعد می سازد، اپوزسیون سیاسی روح و جان دموکراسی پارلمانی دانسته میشود. به عقیده لاسکی ، زندگی دولت دموکراتیک برپایه نظام حزبی ساخته شده است.
بنابرین نظام پارلمانی دارای ویژگی خاص خود ازلحاظ ساختارسیاسی – حقوقی میباشد، دارای امیتازات و معایب نیز است.
مزایای نظام پارلمانی: در حکومت های پارلمانی هماهنگی دربین قوه مجریه ومقننه زیاد است. ازطرف دیگربا ارتباط عمیق که بین این دوقوه وجود دارد سبب جلوگیری ازاسبتداد قوه مجریه میشود. زمینه ساز درتصیم گیری های سیاسی و بلند رفتن آگاهی سیاسی ، وجود اپوزیسیون قوی که بدیل حکومت را بوجود میآورد، انعطاف پذیری سیاسی ، پاسخگویی در برابرافکارعمومی باعث نهادینه شدن فرهنگ دموکراسی وپایه داری دموکراسی میشود.
معایب نظام پارلمانی:باوصف تمامی صفات ویژه که رژیم پارلمانی دارد ،خالی از ایراد نیست دارای معایب نیزمیباشد، در این شیوه ازرژیم تفکیک قوا نقض میشود، وجود تاثیرگذاری سبب بی ثباتی حکومت میشود، مخصوصاً زمانیکه حکومت ازائتلاف احزاب متعدد بوجود آمده باشد، درسیاست استمرار وجود ندارد، منافع ملی کمتر مدنظرگرفته میشود، هماهنگی قوای مجریه ومقننه ممکن است زیانبار باشد، قوه اجرائیه فرودست قوه مقننه میشود.
اما بهرحال اش حکومات پارلمانی زمینه خوبی برای تطبیق دموکراسی دربین کشورهای جهان شناخته شده است، این رژیم ازمحبوبیت زیاد برخودار بوده و موفقیت بسیاری به دست آورده است. مخصوصاً برای کشورهای که همیشه ازانحصار طلبی قدرت و تمرکز قدرت در نظام که منجر به استبداد و فساد شده است رنج برده اند.
روابط قوه ی مجریه وقوه ی مقننه در رژیم پارلمانی:رژیم های پارلمانی معلول تفکیک نسبی یا انعطاف پذیری قوا می باشد. در این رژیم هر کدام از ارگانهای سه گانه دارای وظایف ویژه خود میباشد. هریک ازقوا مخصوصاً قوه مقننه ومجریه دارای وسایل تاثیرگذاری برقوه مقابل می باشد. دیگر اینکه از جهت ارگانیک باید گفت که حاکمیت ملی یا مردم ازطریق انتخابات به نهاد تقننی اعمال میشود، هیات دولتی ازطرف قوه مقننه انتخاب میشود و برخلاف رژیم های ریاستی که قوه سه گانه بصورت جداگانه منبعث از اراده حاکم مردم می باشند.در رژیم پارلمانی اراده حاکم ابتدا با انتخاب نمایندگان مجالس مقننه بروز می کند وازطریق آنان به مسؤلان قوه اجرایی سپرده خواهد شد. در رژیم پارلمانی رئیس کشور یا پادشاه مسؤلیت در برابر پارلمان ندارد. اما رئیس وزیران وهیات وزیران درپارلمان مسؤلیت سیاسی دارند، یعنی پاسخگو مداوم اعمال خود دربرابر سوالها و استیضاح های نمایندگان مردم می باشند. مسؤلیت وزیران هم بصورت فردی وبه صورت دستی جمعی مطرح میشود.برنامه کاری خودرا هیات وزیران از پارلمان رسمیت اش را بدست میآورد . رئیس کشور بخش جدا از رئیس وزیران میباشد بنابرین موقف تشریفاتی که دارد مسؤلیت سیاسی اش در برابرنمایندگان مطرح شده نمیتواند، هرگاه کابینه براساس دلایل سقوط از طرف رئیس کشور نخست وزیر جدید معرفی میشود.برای اینکه حکومت به پیاپی مواجع نشود رئیس اسمی (پادشاه ویارئیس جهمور) ازصلاحیت انحلال قوه مقننه برخودار است، حق بجانب بودن کابینه ویا هم پارلمان در رای گیری مجدد توسط آرای مردم مشخص میشود هرگاه نماینده حق را باخود داشت در این صورت مردم به نمایندگان شان که مخالف عملکرد حکومت هستند رای میدهند.
انگلستان نماد از رژیم پارلمانی ونظام دوحزبی:از آنجاییکه مفهوم تفکیک قوا در نظام سیاسی پارلمانی بدین معنی است که قوانین درنظامهای پارلمانی، اصل را برسودمند بودن پیوندهای رسمی میان قوا قرار داده نه جدایی کامل ومطلق آنها.
در رژیم پارلمانی به هیچ وجه برابری قوا نداریم بلکه قوه مقننه از قدرت بیشتر به نسبت دوقوه مجریه وقضاییه برخوردار است. انگلستان که نمونه خوبی از رژیم های پارلمانی مطابق به نظام دوحزبی در جهان است. دو حزب نیرومند محافظه کار وکارگردرانگلستان با پیشینه تاریخی زیاد، جان وقلب نظام سیاسی انگلستان هستند.
هریک از جریانات سیاسی نه تنها نمایندگان خودرا در جریان انتخابات برای مردم به معرفی میگرند بلکه برای پُست های وزارت ها نیز تعیینات قبلی دارند در صورت پیروز شدن چنین تعیینات با مراجع تایید شده، یعنی پارلما ن صورت میگرد.هرگاه مردم از عمل کرد حزب سرقدرت رضایت نداشته باشند دراین صورت دوره بعدی ،مردم به حزب مخالف رای میدهند.
رژیم پارلمانی ونظام چند حزبی :دو تفاوت مهم میان نظام پارلمانی چند حزبی است. اولاً درکشورهای که چند یا چندین حزب فعالیت دارند ، هیچ یک از آنها دارای آنچنان قدرتی نیستند که به تنهایی اکثریت اعضای قوه مقننه را داشته باشد. اکثریت برای تشکیل دولت، اکثریت پیوندی یا ائتلافی را تشکیل می دهند که دراین رو دولت وضع چندان استواری ندارد وهرحرکت آن ممکن است با بهم خوردن پیوند حزب ها، دولت برسرقدرت نیزسرنگون شود.
نکته دوم این است که در رژیم های پارلمانی چند حزبی آنچنانکه درخلال انتخابات درانگلستان مردم میتوانند هیات حکومتی را انتخاب کنند، اما در نظام چند حزبی میسر نیست .
نمونه های نظام پارلمانی چند حزبی درجهان امروز، بیشتردر کشورهای صنعتی غربی و جاپان وبه مفهومی هم درهندوستان می باشد. اما با داشتن نظام پارلمانی در این کشورها شیوه اداره آن ها متفاوت است آلمان و هندوستان برمبنای فدرال اداره میشوند ، کشورهای جاپان ، بلژیک ، سویدن ، ناوری وهالند با نظام پارلمانی سلطنتی اداره میشوند.
چگونگی بررسی نظام پارلمانی درافغانستان
افغانستان ازجلمه کشورهای عقب مانده ی جهان است که از پیشرفت ها و دست آورد های تمدن امروزی بشری، ازدانش فناوری و تکنالوژی محروم مانده است. این کشور برعلاوه توسعه نیافتگی به مشکلات ساختاری وتنش اجتماعی و سیاسی نیز مواجه است. تنش های برخاسته از مسائل تباری، مذهبی و زبانی باعث بی ثباتی سیاسی در عرصه نظام سازی شده و روند دولت – ملت شدن را نیز به چالش کشانیده است.
باشندگان این کشوردر طی سده های اخیر بیشترین زمان شان را تحت قیادت حکومت های قبیلوی، خودکامه و توتالیتریسم سپری نموده اند و کمتر به مزایای حکومت های دموکراتیک وآزادی های اساسی دست یافتند .
ازآنجایکه افغانستان از شمار کشورهای چند پاره و چند پارچه در سطح نظام بین المللی دانسته میشود، این کشور نیازمند نظامی است که مشارکت اقشار مختلف این جغرافیا را تضمین کند و روند دولت – ملت را تسریع بخشد. تاکنون مدل های از نظام های گذشته که استوار به زیاده خواهی و انحصار قدرت بوده است در اعتماد سازی موفقیت نداشته است.
از یک دید دیگر جغرافیایی که از تنوع نژادی و هویتی شکل پیدا نموده وازنظر ساختار اجتماعی پیچیده و بغرنج است، کاربرد گزینه تجزیه نیز راه حل مناسب دانسته نمیشود. نمونه برجسته تجزیه در سطح جامعه بین المللی که در همسایگی با ما قرار دارند هندوستان و پاکستان می باشد که بر هویت دینی از هم جدا شدند.
اما تا هنوز مشکلات اقلیت های دینی در این دو کشور پا برجاست و برخورد ها و تنش های مذهبی در هند و پاکستان از بزرگترین معضله های اجتماعی دانسته میشود. درمیان گزینه های که فراروی کشورهای چند پارچه قرار دارد، تقسیم قدرت مدل مناسب دانسته میشود، لبنان یکی از کشورهای چندپاره ای دنیا است که با ایجاد دمکراسی انجمنی توانسته است برخی ازمشکلات عمده ای درونی اش را کاهش بدهد.
تجویز نظام دموکراتیک پارلمانی درکشور نظیر افغانستان که دارای چهار قوم بزرگ که تقریباً درموازنه هم قرار دارند و در عین زمان دارای چندین اقلیت دیگر است، میتواند گام مهمی در راستای ثبات نظام سیاسی و روند ملت شدن محسوب شود. هرگاه نگاهی به تاریخ سیاسی افغانستان بی افگنیم یکی از عوامل شکست نظام سیاسی، تمرکز قدرت در اختیار رهبران قوم نگر بوده است. به قول کانت فیلسوف مشهور قرن هجدهم قدرت مطلقه فساد و خوکامگی به بار می آورد. از این رو برای محدود شدن و مشروط شدن قدرت درکشورهای جهان سوم گزینه بهتر از موجودیت پارلمان با اقتدار درکنار قوه اجراییه نیست. تا جلوگیری از انحصار و استبداد قدرت محتمل شود.
درگذشته ها روابط حکما وباشندگان افغانستان بر رفتار های غیر دمکراتیک و بیشتر بر پابه رعیت وارباب استواربوده که درطی سالهای اخیر روند گذشته تحول یافت و با تجربه گرفتن نظام دموکراسی جایگاه مردم در منظر سیاست مهم تلقی شد.
گرچه دموکراسی در افغانستان هم موفقیت های در پی داشته وهم چالش های را به همراه داشته است، شاخصه های دمکراتیک نظام کنونی نظیر رسانه های آزاد، رقابت های سیاسی استوار بر روشهای مدنی و روحیه مردم در انتخابی بودن زعیم شان نشانگر موفقیت نظام مردم سالاری است. اما اقدامات استبدادی وانحصار قدرت در دست یک فرد ویک حلقه معین، بی باوری برخی نخبه گان سیاسی به ارزشهای مردم سالاری، عدم شفافیت در اجرآت، فساد گسترده درادارت دولتی و عدم عرضه خدمات عمومی از چالشهای بزرگ فرا روی دمکراتیزه شدن این کشور به شمار میرود.
کشوریکه از ناهمگونی سیاسی و استبداد قدرت رنج میبرد، نظام پارلمانی گزینه مناسبی برای مهار کردن حاکمان خودکامه پنداشته میشود. درشماری کشورهای جهان نظام دموکراسی را به تجربه گرفته اند که بخش عمده دموکراسی های مهم جهان به شیوه نظام پارلمانی مدیریت میشود که نتیجه مطلوبی نیز درپی داشته است. ازاین جهت بررسی و لحاظ ساختن نظام پارلمانی در افغانستان با اهمیت است که آنرا باید از چند منظر به بررسی گرفت.
الف) بافت های تباری: روابط پیچیده اجتماعی افغانستان یکی از موارد مهمی میباشد که همیشه در راستای قدرت تنش زا ومصیبت آفرین بوده و بقای حکومت ها را درافغانستان با مشکلات مواجه ساخته است.
بافت های اجتماعی در افغانستان که تا هنور صورت قبیلوی خود را در جهت های تعقیب سنت ها ی عشیره ای حفظ نموده است؛ دراین کشور تاکنون مرز بندی های قومی به شدت برای ایجاد حکومت اهمیمت خود را دارد.
برای اینکه در این کشور فرایند سیاست فراگیر و گسترده شود و نهاد گرایی جایگزین تباری گرایی شود در گام نخست نظام پارلمانی گزینه مناسبی است و ازمنظر دیگر بافت های تباری این کشور ایجاب شکل یافتن نظام پارلمانی را می نماید.
ب) مرفع شدن هژمونی قدرت سیاسی- قومی: درافغانستان همیشه حاکمیت متمرکز به صورت خودکامه آن مستقر بوده و باشندگان این سرزمین ازبرتری طلبی های قومی و استبداد قدرت سیاسی رنج برده اند.
در تاریخ سیاسی کشور ما کمتر مفهوم آزادی های عمومی و آزادی های فردی درتدوین حکومت معنا داشته است. زوال بخشی عمده ای از دولت های افغانستان عامل قومی داشته است وحکومت سال های سده اخیر بنابر سیاست قومی نتوانسته که از قوام و ثبات بهره جویند.
استقرار حاکمیت سیاسی دراین کشور با مسائل قومی و زبانی مفهوم ومعنا پیدا کرده است. در طی تحولات گذشته رهبران مستبد وخودکامه برای حفظ موقف سیاسی شان از احساسات قومی استفاده برده اند و تشکیل حکومت ها را با تسلط قومی بر قوم دیگری معنا داده اند. بدین اساس در افغانستان متمرکز بودن قدرت ازچند دیدگاه دنبال میشود؛
اول: نخبه گان سیاسی این سرزمین حاضرنیستند قدرت را بصورت عادلانه میان نهاد های دولتی تقسیم کنند بلکه از تقسیم قدرت هراس دارند چونکه فضای بی اعتمادی سیاسی دربین رهبران سیاسی وجود دارد. مساوی قرار گرفتن صلاحیت ها به معنای معدوم شدن ریس دولت خوانده میشود و هنوزهم دراین کشور مفهوم نهاد باوری و تقسیمات صلاحیت برمبنای اصول مدیریت های نوین نهادینه نشده است.
دوم: خواص سلطه گرایان حکام در افغانستان از روشهای حکومت های مسبتدانه گذشته به میراث مانده است تلاش رهبران سیاسی در ایجاد و استقرار نظام سیاسی بیشتر با سیاست قومی صورت می گیرد.
بنابرین برای رفع تبعیض و مستقر ساختن نظام بر پایه تقسیم عادلانه قدرت، ایجاب نظام پارلمانی را می نماید.
ج) قوام یافتن دموکراسی: نظام پارلمانی روند مقعول است و برای افزایش آگاهی باشندگان جامعه سنتی دانسته میشود.
افغانستان کشوریست که بعداز سال 2001 جدیداً وارد روند دموکراسی شده است، تاکنون مشخصه های جامعه سنتی در افغانستان چالش بزرگی فراروی ساخت قدرت مشروع پنداشته میشود. بنابر اهمیت شهروند در نظام های دموکراتیک، پارلمانی بودن نظام میتواند در گسترش مراودات و ارتباط سیاسی نقش مهم داشته باشد و در تضعیف ساختار های سنتی اهمیت پیدا کند چون در دولت های دموکراتیک رای شهروند تعیین کننده است، مشروعیت نظام سیاسی به اراده مردم رابطه میگیرد. پس در نظام پارلمانی سهم شهروندان در شکل دادن قدرت اجرایی از طریق نماینده گان شان اثرات خوب برای تأمین حقوق شهروند دارد. بنابرین رژیم پارلمانی متضمن حقوق شهروندی و پروسه دموکراسی میباشد.
شکل یافتن دولت - ملت به مفهوم دموکراتیک آن درافغانستان بیشتر توسط رژیم پارلمانی امکان پذیر است.
زمانیکه قدرت حاکمه باور به اراده شهروند پیدا نماید، شهروند نیز به اراده اش خواهد بالید، با توجه به اهمیت مجلس نمایندگان و قوه مقننه در ساختار نظام و تقسیم قدرت سیاسی در ساختار قوه ای مجریه اهمیت رای در جامعه بلند میرود و شهروند اهمیت نظام دمکراتیک را بیشتر درک خواهند کرد. از این جهت خوشبینی استحکام دولت دموکراتیک در افغانستان بیشتر با نظام پارلمانی محتمل است.
د) افزایش پاسخگویی و مسؤلیت پذیری نظام سیاسی: نظام های دمکراتیک در هرصورت دولت های مسؤل و پاسخگو اند. اما نظام پارلمانی مسولیت پذیری و پاسخگویی اش در برابر شهروندان و بصورت ویژه در برابر مجلس نمایندگان بیشتر است. بنابر مشخصه های نظام پارلمانی حکومت دوام و بقایش به اراده قوه مقننه رابطه میگیرد. افغانستان کشوریست که نهادهای اجرائیوی آن حس مسؤلیت پذیری اش در برابر شهروندان ضعیف است. نخبه گان سیاسی حضور شانرا در قدرت سیاسی بیشتر در راستای منافع کوچک تدوین میکنند، براینکه رهبران خودکامه بیشتر مقید شوند. نظام پارلمانی گزینه مطلوبی است.
ه) کاهش یافتن تنش های قومی: کشورهای هم مانند افغانستان که بیشتر از تنش های قومی به بی ثباتی مواجه اند، درگام نخست چاره ای ندارند جزء تقسیم قدرت سیاسی. تقسیم قدرت بیشتر دموکراسی توافقی گزنیش میشود، نمونه بارز دموکراسی توافقی لبنان است که قدرت سیاسی درمیان سه جناح مذهبی ؛عیسویت، سنی ها و تشیع در ساختار نظام پارلمانی به موافقه رسیده اند. بدین اساس در افغانستان با توجه به تنش های کنونی که میان قومیت های حاکم است، توافق و ائتلاف دمکراتیک اقدام مناسب در جهت کاهش برخوردهای قومی است.
و) میسر ساختن بدیل حکومت در زمان کوتاه: یکی از مهم ترین شاخصه های نظم دموکراتیک پارلمانی محتمل ساختن بدیل حکومت و قدرت اجرایی است. نظام پارلمانی بیشتر احزاب سیاسی را زمینه میدهد که به رشد و بالندگی دست یابد؛ از سوی دیگر احزاب سیاسی که نمادی از کثرت گرایی وپلورالیزم سیاسی – اجتماعی در جامعه است. در افغانستان از گذشته تاکنون قدرت سیاسی آن کمتر به گونه مسالمت آمیز انتقال پیدا کرده است یکی دلایل آن نبود جریانات واحزاب سیاسی قوی درکنار حکومت بوده است. رشد احزاب با آنکه در شکل دادن بدیل حکومت نقش دارد، درپویایی فرایند دمکراسی نیز با اهمیت است.
ذ) محتمل شدن اصلاحات در نظام: با توجه به نظارت گسترده پارلمان به امور کاری حکومت و شکل یافتن حکومت از میان مجلس نمایندگان زمینه اصلاحات در ساختار نظام نیز محقق میشود.
نتیجه گیری
از وضعیت پرتلاطم افغانستان نتیجه می گیریم که بیشتر از هرزمان دیگرما به ثبات ضرورت داریم، در شرایط کنونی افغانستان ثبات و قوام یافتن نظام بیشتر با نظام پارلمانی امکان پذیر است. دریافت های تاریخ ما را می آموزاند که استبداد و انحصار قدرت راه حل نیست. باید به استبداد و خودکامگی پایان داد و به اراده مردم بیشتر نزدیک شویم و با افزایش مشروعیت قدرت سیاسی، تداوم حیات نظام را بیشتر سازیم.
متداوم شدن نظام سیاسی بیشتر با شکل پارلمانی حکومت محتمل است، چون در پارلمانی شدن نظام خواست شهروندان زود تر تبار پیدا میکند و قدرت اجراییوی با اراده شهروندان مقید و محدود میشود.
منابع:
1- پولادی، کمال.تاریخ اندیشه های سیاسی در غرب.
2- . دانش،سرور.حقوق اساسی.
3- دانش آشورشی، دانش نامه سیاسی.
4- رسولی،اشرف.تحلیل و نقد قانون اساسی افغانستان.
5- رحیمی،مجیب الرحمن.نقدی بر ساختار نظام در افغانستان.
6- عالم، عبدالرحمن بنیاد های علم سیاست
7 طاهری، ابولقاسم.تاریخ اندیشه های سیاسی در غرب.
8- هاشمی،محمد طاهر.حقوق اساسی و نظام های سیاسی نوین افغانستان.