صفحه نخست > حقوق بشر > آزادی بيان > با بستن تلویزیون ژوندون مخالفم!

با بستن تلویزیون ژوندون مخالفم!

احمد بهزاد | نماینده ی مردم در پارلمان افغانستان
شنبه 7 دسامبر 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

امروز صدها تن از شهریان کابل در اعتراض به اظهارات تنی چند از فاشیست های وطنی دست به راهپیمایی زده و در مقابل شورای ملی تجمع کردند . در پایان این حرکت اعتراض آمیز مدنی قطعنامه ای در 6 ماده صادر شد که بیانگر مطالبات شرکت کنندگان در این راهپیمایی بود .
یکی از این مطالبات مسدود شدن شبکه تلویزیونی ژوندون بود . این مطالبه در فضای مجازی هواخواهان زیادی یافته است و همزمان برخی هم از صدور حکم تعلیق نشرات این شبکه تلویزیونی خبر داده اند .
با اجازه این عده از دوستان ، با چنین مطالبه ای مخالفم ؛ البته با دلایل ذیل :

ژوندون انعکاس دهنده یک منطق سیاسی و فرهنگی در این کشور است . این منطق و باور نباید در خفا به حیات خود دوام دهد ؛ بلکه باید از رهگذر نشراتی اینچنینی آفتابی شده و در معرض نقد و داوری اجتماعی قرار گیرد .
شبکه ای که به نوشته دوست عزیز ما آقای عبید مهدی ، عناد و خصومت خود با عدالت خواهی و برابری طلبی را در عبور بی مبالات از یاد و خاطره ماندلای بزرگ نشان می دهد ، نمی تواند در جهان امروز تهدید و خطری برای ارزشهای انسانی محسوب شود .

اهانت و توهینی که توسط نخبگان ! ژوندون نشین صورت می گیرد ، هرچند لحن گزنده و آزاردهنده دارد اما بیش از آنکه باعث تحقیر مردمان شود ، تف سربالای فاشیزم است .

و نکته آخر اینکه در این سرزمین عده ای با اوهام و باورهای غلط رشد کرده و به آن خو گرفته اند ؛ متأسفانه سیاست های استبدادی که اشاعه دهنده این اوهام بوده اند مانع از آن شده است که مریدان استبداد انسانی بیاندیشند و انسانی رفتار کنند . حال فرصتی فراهم شده است که مالیخولیای خودبرتر بینی و خود بزرگ پنداری ، خودی نشان دهد و با نقد سازنده ، اعوجاج و کژی های آن بر مراد و مریدانش آشکار شود .

با اینکه با بستن و فروکوفتن ژوندون مخالفم ، معتقدم که در برابر ناراستی و کژتابی مفکوره ای که زاینده منطق ژوندون است نباید ساکت و بی پروا بود .

منبع: احمد بهزاد در فیسبوک

تظاهرات کابل: من افغان نیستم؛ افغان یعنی پشتون؛ جعل هویت من ممنوع!
شنبه 7 دسامبر 2013, بوسيله‌ى به روایت عکس و تصویر

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • سلام بسيار منطقيست،

  • بخش اول سخنان جنرال طاقت درست است. اوکه میگوید افغان=پشتون درست است. ما مردم قدیم کابل همیشه میگوییم اوغان, ده اوغانان, زبان اوغانی, زن اوغان, بچه اوغان, شادی باز اوغان, اوغان دزد, اوغان خر. این واژه های معمول ومتداول کابل است. پس ما که تاجیک یا هزاره یا ترکمن یا اوزبیک یا قرغز یا ایماق یا عرب استیم اوغان شده نمی توانیم . هرکس وناکس که در قانون اساسی نوشته هرکس از افغانستان است افغان است بد کرده وگو خورده. هویت من تاجیک است وهرگز اوغان خر شده نمیتوانم. مثلی که نام احمد ومتولد کابل استم رابه چنارگل متولد کتواز تبدیل کنند شده نمیتوند. هویت ومیراث فرهنگی من محفوظ است کسی آنرا تغییر داده نمیتواند

  • من خودم تماس تلیفونی با علامه استاد پروفیسور یون صاحب داشتم و ایشان فرمودند که عده یی از جواسیس رژیم کثیف اخوندی ایران که در راس ان هزاره های موچی وپنجشیریان پنچرمین قرار دارند کوشش کردند که با بهانه های مختلف جلو حقیقت گویی های این شکمبه خبری را بگیرند که خوشبختانه با درایت کامل پختونها توطیه ضرب در صفر گردید

    نجیب پوپل
    کارمند سابق وزارت اطلاعات وکلتور
    وریس موزیم ملی
    ایالت پنسلوانیا
    امریکا

  • من نيز با فرمايشات جناب محترم احمد بهزاد كاملا وصد در صد موافقم ، مسدود ساختن ويا به تعليق در آوردن تبيلهء ژوندون به صلاح نيست ، تاريخ بشريت نشان داده است كه هرزمانيكه مجراي خروج باد ها وبخارهاي إنسان هاي عقده ايي ونا متمدن وبي فرهنگ مسدود شود سر ازكانالهاي خطرناك ديگر بيرون مي آورد، وآنگاه عواقب آن خيلي خطرناك است، خصرصا براي قبايل وحشي سليمانكوهي كه قرنها قرباني ظلم وستم حاكمان همتبار خويش بوده اند وهيچ راهي براي خارج ساختن دردها وعقده هاي چركين شان فراهم نشده است، ضرورت به يك كناراب ويا خاك انداز دارند تا اين بادها وبخارهاي گىديدهء شانرا در آن خالي كنند، وازجانب ديگر همهء خلق الله اخلاق وتحمل وپذيري واحساسات حيواني شانرا به چسم سر ديده واز آن درس عبرت بگيرند.

  • تبريك به نجيب جان پوپل كه اسم با مسماي را بالاي تلويزون ژىندون گذاشته اند وآن : شكمبهء خبري ژوندون است،. ما نيز به تقليد از نجيب الله جان اين تلويزون را شبكهء خبري نه بلكه ( شكمبهء خبري) مي نويسيم.
    زنده باد كارمندان سابق وزارت اطلاعات وفرهنگ

  • به نجیب پوپل روسی باید گفت که لعنت به او دولت و تفکری که انسان های مثل تو را رییس موزیم و کارمند اطلاعات و فرهنگ ساخته بودند. تو آغا با موچی گفتن هزاره ها و پنچرمین گفتن پنچشیری ها سطح و سواد و عمق جهالت و عقب ماندگی ات را از کاروان تمدن و تفکر بشر به نمایش گذاشتی. حتی پنسلوانیای امریکای نیز تو را اهلی و متمدن و متفکر نساخته است. شما ها هنوز سالها به درس و تعلیم ضرورت دارید تا در مورد مسایل اجتماعی و سیاسی بشکل بی طرفانه، منطقی و علمی اش نظر بدهید.

    اگر همسایه های امریکایی ات به کوتاهی و زنگ زدگی فکرت پی ببرند باور کن که به جرم تبعیض و غیره تو را روانه دادگاه خواهند کرد. افسوس که شما ها نیز به زور پول به غرب رسیده اید والا عقل و تفکر تان هنوز چیز بیشتر از قرون وسطا نیست.

  • اگر این نجیب پوپلها به کره ماه هم بروند، آدم نمیشوند. گپهای نجیب اقا هم مثل کانال ژوندون از شکمبه اش میبراید.

  • این اقا دلار های زیادی می گیرد تا مردم و ملیت های افغان را به جان هم دیگر بندازد . گر چه در امریکا زندگی میکند افکار کهنه دارد. فکر میکنید که هرکس به کشور های غرب زندگی کرد ادم میشود ؟

  • ارسالی جناب داکتر سید عبدالله کاظم / شمال کالفورنیا آمریکا

    به نجيب جان پوپل جعلي كه يكبار به نويسنده گان پورتال افغان جرمن انلاين نيز توهين نموده اند
    نجيب جان!
    ازاینکه «واهینامۀ» داکتر صاحب مصداق را خيلي زبونانه وجاهلانه طوطي وار نشخوار ميكنيد واز خود تان هيچ چبزي در مغز تان نداريد وأقوام باهم برادر كشور را از آدرس قومي بجان هم مي اندازيد حق شما است و من سخنی درباره ندارم و لي آنچه از شما گلایه دارم اين است كه شما در يكي از سايت ها بر پورتال افغان جرمن و یک تعداد نویسندگان اتهام «خدمت در جهت اشغال افغانستان …» را بسته اید و علاوه کرده اید که : «اینها پرچمی های امریکائی اند».
    شما اگر وجدان سالم دارید، باید از این دو اتهام بی مورد خود از پورتال و از کسانیکه آقای مصداق در نوشته خود نام برده اند، جداً معذرت بخواهید که چند موسفید را که عمرخود را در راه خدمت صادقانه به مردم و وطن چه در وطن و چه در غربت و هجرت گذرانیده و به هیچ یک دار ودسته، تنظیم، حزب، حکومت و کشورهای بیگانه نپیوسته اند و فقط به مردم، به حق و عدالت فکر کرده اند و صدها اثر ، مقاله، مصاحبه را درتوان خود صادقانه به نفع مردم و کشور نوشته و بیان کرده و از هیچ کس جز خدا نترسیده اند و معاش خور هیچ تنظیم و دستگاه نبوده اند، تهمت «پرچمی امریکائی» را بر آنها می بندی. جای خجالت است. رعایت اصول اخلاقی نویسندگی برایم اجازه نمیدهد که دربارۀ بلند پریدن هایت مثل خار هرزه بر سر دیوار فروریخته ای یک تنظیم معلوم الحال و رفتن به دربار یکی از آنها در غارهاي توره بوره سخن بگویم ، زیرا آنچه عیان است ، چه حاجت به بیان است . حضرت بیدل می فرماید:
    من از بی قدری خار سر دیوار دانستم
    که ناکس، کس نمیگردد با این بالا نشستن ها
    این چنین اتهام بستن های بی اساس مشخصۀ کسانی است که طوطی وار چند کلمه را یاد گرفته اند، ولی از علم و تعلیم بی بهره اند.

  • یک پشتون حلال زاده در پاکستان پیدا نشد که حق پامال شده ی شان را از پنجابی ها بخواهند و اما در افغانستان بعلت جعلیات تاریخی و نیز بردباری و شکیبایی اقوام غیر پشتون هر روز یکی از این نیمچه باسواد های کون لچ پشتون بالای اقوام زحمتکش دم و دستگاه و غیرت و پشتون والایی نشان می دهند. شما اگر واقعا حق طلب هستید بروید (ما هم با شما ایستاد می شویم) پشتون های آنطرف مرض را از چنگ پنجابی ها نجات دهید. پنجابی ها آنان را به بهانه های مختلف ، مثل مناطق قبایل آزاد و غیره، در قهر عقب ماندگی و جهالت فرهنگی و سیاسی نگهداشته اند و یک پشتون باسواد و نیمچه باسواد مثل یون و افغان مل و آن جنرال بی سواد و گستاخ پیدا نمی شوند که علیه پنجابی ها بگویند. راه حل پیشرفت پشتون ها در متمدن کردن و شدن است که متاسفانه پنجابی ها و حتی پشتون های پنجابی شده (مثل عمران خان دلقک و خود خواه) نیز نمی خواهند آنان متمدن و پیشرفته و باسواد شوند چون منافع شان در عقب نگهداشتن پشتون ها است.

    راستی اگر در افغانستان فارسی و تاریخ زبان فارسی نباشد تمامی پشتون ها بی سواد و بی معرفت می مانند چون زبان پشتو متاسفانه پویا نبوده و پشتون ها روشنفکران واقعی بخاطر روشنگری و پیشرفت فرهنگی و معرفتی نداشته اند. بهترین باسواد اینان اشرف غنی است که در غرب غربی و کاسه داغ تر از اش می شود و اما در افغانستان با شف و لنگی بدتر از طالب و سایر خشتک کشال ها.

    این سه نفر که در تلویزیون ژوندون چت و پت گفتند شاید یا تاریخ را نمی دانند و یا هم به اشاره پاکستان باصطلاح تحلیل و بررسی می کنند. اینان ضد دمکراسی اند و ضد پلورلیزم و همزیستی. از سویس مثال می آورند و اما نمی دانند که در سویس سه زبان رسمی است و هر کس هر طوری بخواهد زندگی می کنند و از یکی از مستقیم ترین دمکراسی ها در جهان برخوردار اند. شما آغایان که خواهان درج کلمه افغان هستید اول باید ملت سازی از پایین کنید و بعد به شهروند بودن و دولت ملی برسید و بعد می شود که هر کلمه ی را که خوش دارید در تذکره دکر کنید. زمانیکه اقوام بر سر مفاهیم ملی و هویت سازی ملی موافق نیستند باید وارد یک جدال و گفتمان سازنده شوند تا به ما واحد و مفاهیم و اسطوره های واحد و محترم برای همه برسند والا هیچ هزاره ی خوش ندارد که مثلا در بامیان سرک ای بنام گل محمد خان مهمند و یا نادر غدار مسما گردد و همچنان هیچ تاجک راضی نخواهد بود تا مثلا در بدخشان جاده ای بنام عبدالرحمن و یا حتی میرویس خان مسما گردد.

    به همین ترتیب هیچ پشتون حاضر نمی شود تا در قندهار یک جاده بنام مسعود و یا هم رابعه بلخی مسما گردد. اینها واقعیت ها اند و باید بشکل مثبت و سازنده اش حل شوند.

    این جنرال آغا باید محاکمه شود با آن دو ملا روشنفکر دیگرش. اینان بیشتر به ملا شباهت دارند تا عاقل و روشنفکر به معنی واقع کلمه.

  • منظور آنطرف مرز بود

  • پشتون ها از سوز میزنند گوز، حالا دیر یا زون قرار داد امنیتی امضا شده اقوام دیگر به حمایت امریکا در امده پشاطین بیجاره ره هر روز کشته و داغدار خواهد کرد. تا جای که برویم به طرف تجزیه خاک. نام کشور به تاریخ خواهد پیوست. آه پشتون! خوده تباه کردی.

  • محترم د ا نا سلام چرا بعضی حصه قصد ی یا سهوی نا د ا نی میکنی ؟ برا د ر های تورک تبا ر را ( ا وزبیک و
    تورکمن وغیره ) را ا ز قلم ا ند ا ختی ؟؟؟ حقیقت گویی ر ا ا ز خود شروع کن خوا هی که سخنت تآثیرمثبت
    د اشته با شد .

  • اسماعیل یون یگ شخصیت کونی مشهور که در پشاور دوکان کتاب فروشی داشت وزیر نظر استخبارات چتلستان مراتب منافقت و رزالت ضد وحدت ملی را طی کرده است حالا وظیفه گرفته است که فضای اجتماعی نسبتا ارام کشور ما را خدشه دار کند .... همه میدانند که اسماعیا یون مصارف روزانه زندگی خود را به مشکل پیدا میکرد اما حالا به صدقه سر جنرالان دالخور پاکستانی تلویزیون را براه انداخته است..... این مسایل را فضل هادی مسلمیار ریس مشرانو جرگه بمن گفت که منفور ترین کونی جلال اباد همین اسماعیل یون است

  • په بین المللی مسایلو کی یو داسی قوانین شتون لری چی په قاغذ کی لیکل شویدی و حتمی ندی چه عملی شی او بل هغه غیررسمی قوانین دی چی خلکی پرهغه باندی عمل کوی. په امریکا کی که حه هم یوتورپوستکی ولسمشر دی خو بیاهم تور پوستکی دوهم شهروند بلل کیژی.
    په افغانستان کی. یوازنی قام چی ددی ملک اصلی خاوندان دی پشتانه دی. نور قامونه لکه تاجکان, ازبکان او ترکمنان هغه مهاجرین دی چه له شوروی چخه دلته راغلی دی.

    هزاره ها هم زمانکه قوم چنگیز به کشور یورش اوردند باشنده های اصلی بامیان را که لکوزایی ها بودند را وحشیانه به قتل رسانیدند وشهر غلغله که را که عروس شهرهای انزمان بود را چنان به ویرانه مبدل ساختند که تاحال به ان شکل باقی مانده وشرمی است به بینی چپات این قوم لایهاتی.
    جنرال طاقت دوست بسیار نزدیکم در زمان حکومت مرحوم شهید داکتر نجیب الله بود و بارها با هم دیدار داشتیم و اگر قرار باشد ایشان کسی را بپرستند ان وطنش افغانستان خواهد بود وحاضر نیست که مثانه اولیا کشور را زیر پای ایت الله علی خامنه یی و یا امام علی رحمانونف واسلام کریموف بکند.
    پروفیسور استاد اسمعیل یون بابا هم یک پختون دلیر ومردی است که اشکارا سخن هایش را میگوید واز کسی حراص ندارد. درد وی درد وعقده تمام پختونها است. امروز فرزند پشتون است که کشته میشود ولی هزاره موچی به زور خلیلی به مالزیا میرود ویا نواسه غلام بچه های سقوی امروز در امریکا وکانادا تحصیل میکنند ویا ازبک چپات کله در ترکیه پوهنتون میخواند. ما تا زنده باشیم مبارزه میکنیم و شما نوکران امپریالیزم سیاه امریکا شما کاسه لیسان ومزدوران امپریالیزم را که هویت یک ملت را که انهم سرداران تان یعنی پشتونها را جعل میکنید. هی حرامزاده ها! هی ولدالزناها, هی طایقه های سگ!

    نجیب پوپل
    کارمند سابق وزارت اطلاعات وکلتور
    وریس موزیم ملی
    ایالت پنسلوانیا
    امریکا

    نجیب پوپل
    کارمند سابق وزارت اطلاعات وکلتور
    وریس موزیم ملی
    ایالت پنسلوانیا
    امریکا

  • اغای بهزاد راست میگوید. باید منطق ضعیف فاشت های قوم گرا بر ملا شود. دقرن 21 جهان درکجا روان است و قوم گرا ها در پیرامون زبان مانند گرد آب دورک میخورند. دیگر اینکه دشمن مشترک شناخته شود بهروز خراسانی

  • به همه پشتون ها و دري زبانها !
    اگر در افغانستان بحران و جنگ شعله ور شود زن تان طلاق اگر اولاد هاي خود را از افغانسشتان بكشيد و در صف اول جنگ و مبازره روان نكنيد
    زن و حلال دنيا سشر تان حرام باشد

  • نجیب پوپل باز بی سوادی و کم فکری و قهر جهالت معنوی اش را به نمایش گذاشت. اول اینکه گفته جنرال صاحب مثانه اولیا را زیر پا..... البته درست می فرمایید. جنرال مثانه را زیر پای جنرال های پنجابی و انگلیسی انداخته است و تا آخرت مثانه درد خواهد بود. از شهر غلغله خبر داشتیم اما این جعل تاریخی را که از شکمبه ی خود کشیده ای که گویا الکوزی ها باشندگان اصلی آن شهر بوده اند اسماعیل یون و شش نیمچه باسواد پشتون دیگر نیز قبول نمی کند. حتی اگر این مسئله را برای حبیبی می گفتی در دهن ات می زد و می گفت که چپ باش که بی آب و رسوا می شویم.

    با این سواد که هراس را حراص می نمی نویسی و غیره نوش جان ات. وا به حال آنانی که تو رییس فرهنگی و غیره شان بودی.

    این را تمام دنیا می داند که مردمان اصلی این خاک کی ها بوده اند و پشتون ها در تاریخ افغانستان از کدام زمان ها مطرح شده اند. برو کمی تاریخ را با چشمان باز بخوان و از پته خزانه و غیره نقل قول نکن که ساخته و پرداخته چند کوتاه فکر پشتون بوده است. نام ها را تغییر دادید، آتن را ملی ساختید و شاهان خاین و معامله گر را قهرمان و غیره خطاب می کنید. گناه شما نیست گناه سایر اقوام است که سیلی محکم بروی تان نزدند تا حالی تان سازند که از خواب برخیزید و دیگر جعل و زورگویی نکنید.

    راستی گفته اند که در کوپنهاگن دنمارک یک پشتون است که با پاچه های کشال و لنگی بلند در کهنه بازار یکی از مناطق وسایل کهنه می فروشد اما بیچاره بخاطر لنگی و آن قیافه طالبانی اش همه را رم می کند و تمام افغان های شهر به خانمش گفته اند که دیگر او را از کهنه فروشی به این شکل اش وا دارد چون افغان ها نمی توانند چیز بخرند چون دنمارکی ها نیز دکه های شان را قفل می کنند و از ترس وی به خانه می روند! روزگار شما در خارج اینست. شما را کس به صفت انسان تحویل نمی گیرد و حالا سر اقوام باشنده اصلی افغانستان فخر فروشی می کنید!

  • بگزار این تابوها بشکنند!
    صدها سال «هستی» شهروندان این سرزمین زیر تیغ نظام آپارتاید قبیله ای حذف، نابود و فرزندانش سر بریده شده اند و یا جغرافیایی دهان شان را با سیم خار دار دوخته اند، تا این که امروز این صداهای خفته و دردهای نهفته انفجار کرد. در این جغرافیا هرکه لب به اعتراض گشود زبانش بریده و گم نام تاریخ شده است. هرگز از خاطره های ما فجایع دوره ی نادر خانی و دوره های قبل و بعد از آن فراموش نخواهد شد. انتظاری هم برای پایان آن وجود ندارد، بعید نیست که دوباره آن فجایع تکرار شود و تاریخ به عقب برگردد. به خصوص در سرزمینی که نبوغش تکرار فاجعه است.
    من با همه کسانی که علیه هر نوع آپارتاید و تبعیضی که در بنیاد این سرزمین وجود دارد مبارزه می کنند همراهم حتا اگر چوبه های دار را برایم بر افرازند. برایم مهم نیست که امروز پیروزی نصیب می شود یا فردا، مهم این است که این چرخه ی ناپاک کی می شکند. من دست هر که تیشه ای بر ریشه ی این نظام های فرسوده ی نابکار می زند را می فشارم.
    پس تا توان نعره زدن هست صدهای خفته از گلوها بیرون شود و شاخه های این درخت تلخ ثمر شکسته شود، باشد که این دور باطل به پایان رسد.

  • نجيب جان پوپل ! دردت را به قراري بخور بچيم با دشنام پراگني هيچ قومي وهيچ ملتي صاحب زمين ويا كشوري نشده است، مثال دشنامزدنها وعقده گشايي هاي تو به جت ها مي ماند كه در تمام دنيا نسل شان پراگنده است ولي هيچ كشور مستقل ندارند، تو بي عقل ازيك طرف به تمام پنجشيريها دشنام ميزني واز جنرال طاقت دفاع ميكني، درحاليكه همو جنرال طاقت ات اعتراف كرد كه دو دامادش پنجشيري است وهرشب. دخترهايش لذت همبستري با پنچرمين را تجربه ميكنند واو از گفته هايش معذرت ميخواهد، عصمت قانع هم درسايت دعوت نوشته است كه اظهارات طاقت صاحب مثل همان طفل خرد سال پشتون بود كه پيش روي ملا بادش رفت، زمانيكه ملا از طفل پرسيد كه چرا اين بي ادبي را كردي؟
    طفلك درجواب گغت كه ملا صاحب هدف من پىسكي بود ولي نا گاه اين پسكي به گوز تبديل شد.
    عصمت در حالي اين رسوايي جنرال را به گوز زدن غير إرادي تشبيه كرده است كه قبلا خودش نيز مثل طاقت چندين بار چنين گوز هارا زده است ،

    اما تو بي عقل بي اختيار بادهايت را در كابل پرس ايلا ميكني بدون آنكه بداني حتي بيني خود پشتونهارا با اين دشنامهايت أذيت كرده ايي، به همين خاطر هيچ سگي إز تو در سايت كابل پرس دفاع نميكند وترا نمايندهء خود نميداند

  • جوانان بر ومند ما, طلسم ننگين سكوت را شكستند !

    اماچند نكته :
    اول
    عذربدتر از گناه :
    داستان از آنجا شروع شد كه قبيله گرايان و اصحاب قدرت آنچه در ضمير داشتند از زبان بى طاقت هاى روزگار از نهان به عيان آوردند تا نبض سرزمين خراسان را بيازمايند !؟

    به نظر مى رسد أرباب قبيله تا هنوز درنيافته اند كه : آنسبو بشكست و آن پيمانه ريخت !

    اينجا روى سخنم با طاقت ها و يون ها نيست !
    خوشبختانه جواب آن نابكاران را به همان شيوه و سبك و سياقى كه مى فهميدند و در شأن شان بود طاقت ها و يون هاى اقوام ديگر به زيبايى و درستى دادند ! و حق مطلب ادا نمودند !

    من هردو كليب اقاى طاقت را ديدم ، او براساس مصلحت سياسى عمل نموده و هيچ نوع عقب نيشنى نكرده است !؟
    ما با كلمات اقاى طاقت كارى نداريم ، مهم تفكر بيمار و مريض است كه بر آسمان كشور سابه افگنده است !

    دوم :
    ملاچه هاى دربارى
    اما در اين ميان مناديان و دلالان قرائت رسمى ، دولتى و سنتى دين مانند سوراخ دعا گم كردگان با تمسك به حربه هاى كهن ، جريان هاى هويت طلب را به باد اندرز و هشدار گرفته اند !؟ تو گويى ستون هاى دين را بر پايه هاى بى عدالتى و جهل و جعل نهاده اند كه هروقت براى إحقاق حق به مبارزه برخيزى استوانه هايش مى لرزد !؟

    دراين اينجا بحث من اين نيست كه : آيا اسلام مى تواند مشكلات هويتى و شگاف عميق ملى ما راماحل نمايد يا نه ؟

    من عجالتا مى خواهم بگويم كه دعواى فعلى ما نه اعتقادى است ؟ نه فقهى است نه اخلاقى ؟
    هيچ كدام اينها نيست ! مشكل ما مشكل تاريخى است . مشكل هويتى است ، مشكل حقوقى است
    و مشكل تحريف هويت ، جعل هويت و برترى طلبى است و حل اين مشكل در فضاى حقوق مدنى سياسى مطرح است !

    سوم:
    اينجا روى سخنم با روشنفكران پشتون از جمله شخصيت هاى تيؤرى پرداز مانند دكتر انورالحق احدى و أمثال ايشان است .

    شما دو راه بيشتر نداريد :
    يا گفتمان مطرح در باره ى هويت ملى ، نام كشور و حقوق شهروندى برابر را مى پذيريد و فضاى گفتگوى سالم را براى تعريف هويت ملى نوين شروع مى كنيد !

    يا افغانستان را به طرف بحران دايمى هدايت مى كنيد كه سرانجام آن جز تجزيه چيزى نخواهد بود ! كه هم براى ما تلخ است و هم براى شما...

    در افغانستان هيچ قومى پنجاه و يك درصد آراء جمعيت را تشكيل نمى دهد كه اكثريت و اقليت داشته باشيم ، بلكه همه اى اقوام ساكن با تفاوت نه چندان قابل توجه نفوس كشور را تشكيل مى دهند .

    آنچه كه روشن است ، اين موضوع مى باشد ، كه : ادامه ى سياست موجود بعد از اين عملى نخواهد بود !؟

    عقل سياسى حكم كند كه با همدلى و مشاركت در پى ايجاد يك كشور قوى آباد و شگوفا براييم و اين مهم براورده نمى شود مگر بارعايت همه اى جوانب سياسى ى اجتماعى و فرهنگى

    چهارم:
    جوانان بر ومند سرزمين ما , طلسم ننگين سكوت را شكستند !
    در پى حركت مدنى كه در كابل توسط جوانان
    آگاه و پرشور كشور در شكل تظاهرات گسترده برگذار شد ، برخى از تجارت پيشه گان سياسى بى سياست به بهانه وحدت ملى ، بانامهربانى و نامردى در عيان ونهان سعى دارند ان حركت درخشان و مدنى را كارى از جوانان احساساتى جلوه دهند !؟
    به اين مناديان بى هويت بايد گفت كه :
    ما را بخير تو امىد نيست ، شر مرسان !
    جوانان ما طنين اهنگ كاروان عبور از مصلحت انديشان مأيوس را بصدأ درآورده اند !

    پنجم :
    به جوانان كشورم توصيه اى من اين است : كه همواره و در همه احوال نصحيت حكيم ابوالقاسم فردوسى را بياد داشته باشيد ،كه گفت :
    همه كار دنيا به اندازه به
    شما به شيوه و سبك انها سخن مگوييد ، شما بياد داشته باشيد كه فرزندان و ميراثداران مولانا و ابن سينا و فردوسى و رودكى و رابعه و....
    كه بنيان گذاران كأخ دانشگاه فرهنگ و تمدن بودند ، هستيد !
    مبارزه را بدور از احساسات و تندى بأيد در مسير مدنى و معقول آدامه داد .

    ششم :
    تمام شهروندان افغانستان حق دارند مطابق ماده ء هفتم قانون اساسى روى مسايل مهم ملى انگشت بگذارند ، نقد كنند و بحث نمايند ، از جمله مسله ء هويت
    نام كشور
    سرود ملى
    پرچم
    و مسائل مهم ديگر ....

    هفتم :
    اخيراً ديده مى شود كه برخى ها با تمسك به آيه ١٣ سوره حجرات از اين آيه شمشير دو لبه ساخته اند و به ميل سلطان تفسير مى نمايند !؟
    مهم ترين نكته در اين آيه اين است كه خداوند به عنوان خالق و افريدگار هويت را به رسميت مى شناسد !
    هويت متفاوت واقعى و موجود را به رسميت مى شناسد !

    در اخير دست همه اى جوانان غيور و رشيد كشورم را مى فشارم !
    دست مريزاد

  • ahim Habibi داشمند فاضل و گران ارج جناب خراسانی صاحب اسلام و علیکم و اما بعد : نوشته شما را با دقت تمام مطالعه نمودم و برغم اینکه در پای انباشت های بربار و تراوشات مخیلوی شما صادقانه صحه میگذارم بگذارید چند گفته ای نا به هنجار خویشرا با شما تشریک نمایم چون اگر نگفته باشم انگار بمثابه عقده های گلوپاره کن در گلوگاه های حبس گردیده و زبان را هر از گاهی الکن خواهد ساخت : اول اینکه من جدن از گفتمان و گفته های اشکار گونه طاقت ؛ یون ؛ ترکی ؛ رفیع و دیگران هم قماشان انها ؛ جدن خوشحالم ؛ خوشحال به دو دلیل ؛ اول اینکه کاری را که طاقت انجام داد شاید پدران ؛ نیاکان ؛ دگر اندیشان و کتله های روشنگر برای انتباه ؛ بیداری و اگاهی نسل اینده انجام نداده اند ؛ انها با جرت و تفکر پر از عدو و تخاصم برای ما فهماندند که برادر اینجا سر زمین من است و من مالک و تو بیگانه هستی ؛ من ؛ شما و ما های که چند روز و اندی در سفره سیاست های چنین گونه ؛ اموزه های داریم ؛ هرگز نتوانسیم به همقطارن و همطرازان فکری و نسل اینده خود بفهمانیم که اینجا درین ویران اباد ؛ تفکر و اندیشه های ویرانگرانه جولان میزند ؛ اینجا تفکر به نفع قبیله گرایان است اینجا ستم است اینجا اجحاف است اینجا فلان است و چنان است ؛ اما طاقت خودشفاف و بی پیرایه امد و گفت بلی اینست درون ما اینست تفکر ما و این است پندار های ما ؛ لذا من از او به نفرین یادوارهای نداشته اورا می ستایم که از درون کتمان نظریات و اندیشه های مدون قبیله که هر روز در پستوی خانه ها نشخوار میکردند ؛ امد و انرا بیرون ریخت و ماهیت تفکر قبیله را بیان کرد دلیل دوم اینست اینکه کاری را که طاقت انجام داد بدون شبه میتوانم با صراحت اذعان کنم که دانشگاه بزرگی روشنگرانه نمیتوانست انجام دهد اما در بخش دیگری از سخنان گهربار و پاسته تان مسله را در مورد داملا و ملابچه های نا فهم که تفکر خوشبختی و بدبختی جهان را از دریچه حجره خود می پندارد ؛ واقعن درد اور است ؛ این درد واقعن بسیار تالم اور و استخوان شکن است ؛ حتی عده ازین درس نخوانده ها را دیدم که نقل قولهای از پیغمبر حصرت محمد «ص» را نیز اورده اند که گویا قوم پرستی نکنید و یا با روایات من در اوردی خویش مردم را به استمالت و اغماض دعوت میدارند ؛ من نمیدانم که چرا این ملاها و اخوند های ما از چاروچوپ مسایل دینی برای قوم و قبیله و فلالن و چنان ؛ خط و نشان میکشند ؛ من اگر چیزی بنوسم و این قابلیت را خوب میدانم که چگونه هم بنوسم اما شاید بنابر گذشته مرا به تکفیر گیرند ، اما باور کنید ملا ها و اخوند های ما بایست فقط راه تنویر مسایل دینی را پیشه کنند نه هنجار ها سیاسی را که بیگکمان اراجیف و لاطیلات انها مردمان را گمراه خواهند کرد ؛ من بسیار از انها می بینم که چه منحرفانه صحبت میکنند و چه جفای را که در حق نسل بالنده و نوباوه ما به ارتکاب که نمیروند ؛ بر بسا حشو و زواید دیگر این تفکر شما استشارات مفید و ارزشمندی داشته اید که برای شما و به فهم و بصیرت شما فی بها میگویم ؛ در ستیغ از سعادت ها باشید .

  • زنده باد محمد علم ايزديار

  • انتخاب به خوانندهء عزيز است كه شما كدام يك را انتخاب ميكنيد

  • afsus ba in taqat ke khodash yak ganrali basawad hamrahe tajikha khonshariki darad wa chenen harfhai muzakhrafra dar barai tajikha megoed ayae ba didane damadhayash wa dokhtaranash wa nawasa hayash sharm namekonad az adamhai besawadi anha chi gla

  • جناب كرزي دربارهء امضاي موافقت نامه با امريكا دچار ترديد است

  • کرزی مثل باباهای خود امضا خواهد نمود-
    چندین شک و شبه در امضا نمودن ویا امضاننمودن کرزی با امریکاییها وچود دارد-
    درین هیچ شکی نیست که کرزی به خواست پاکستان بقدرت رسیده و امریکا نیز به مشوره پاکستان درتعین کرزی -موافقت نموده- اما حال که موضوع امضا سنداستراتیژیک است- کرزی از چالهای اوغانی درقرن 21 استفاده مینماید- و میخواهد این سند را بالای یک غیر اوغان امضا نماید-
    ویا علت دیگر اینست که کرزی میخواهد با امضا این قرار داداز امریکاییها بخواهد که حق زمامداری از طرف امریکا از چانب پشتونها برای همیش تضمین گردد- همانند - امضاهای باباهایش با انگلیسها و روسها-

  • در قديم ها يك ضرب المثل بود كه ميگفتند :روزي پياز به سير گفته بود كه دهنت بوي ميدهد مطابق اين ضرب المثل.... حالا فاشيستان پشتون بعد از رسوايي جنرال طاقت، يك ديگرشانرا متهم به گوز زدن ميكنند، روزي بود كه ماكسيم گوركي اوغانها جناب عصمت قانع چه دشنامها وتوهين هاي نبود كه به آدرس مردم تاجيك وازبيك وهزاره عموما وپنجشيريها خصوصا حواله نميكرد ولي ،حالا وقتي رسيده است كه خود اين آقا جنرال طاقت را متهم به گوز زدن كرده است وگوز هاي سابق خودش را إز ياد برده است، اگر به زبان اوغاني آشنايي داريد لطفا اين هجو نامهء آقاي قانع را برضد جنرال طاقت بخوانيد:

    دوا خان مینه پال تر ما کشر دی، کله چې زه په ۱۳۵۷هه ل کال کې د نظام د اشرارو په لست کې له لسم ټولګي څخه زندان ته روان شوم، نو ګومان کوم چې هغه لا په پښو نه وو درېدلی. تر کال به هم د لږ عمر وو. دوا خان په هماغه کلي کې لوی شو، چې زه په کې لوی شوی وم.
    د کلي په میدانونو کې یې لوبې وکړې، د پټې دُرې، ړانده چرک، الله داد او نورو کلیوالو لوبو ډګرونه تر موږ وروسته د دوی لخوا ډک شول. د کلي د شنو توتو تر سیورو لاندې د بیډیو د ګټې او بایلات لوبه هم دوی ګرمه ساتلې وه.
    د کلي د کاریز په شنو باغچو کې لا زموږ تر شا پاتې هلکان په سبقونو بوخت وو او له کروندو څخه یې د شفتلو او رشقو پلنډې تړلې.
    د بابا هوتک د لیسې صنفونه لا یو څه زمانه د شارګردانو له ګڼې ګوڼې څخه نه وو خالي شوي او جګړې د ژوند د صحنې پر ټغر د سکوت پیریان نه وو کېنولي. ځای ځای به لا اتڼونه وو.
    ما چې به د کلي د حال او احوال پوښتنه کوله، نو خلکو به ویل، چې لا د فخان اکا د ډول ډنګ د اتڼ له غورځنګ سره ملګری دی.
    د چینو سوټیان لا ژوندي دي او د شیرینې نازنینې پر سندره د خروټو او تره کیو د ځوانانو څڼې د نڅا او ګډا له جادوګر خوځښت سره ملګرې دي.
    خو جګړې ډېر ژر د ژوند د مستو خوځښتونو پر ټغر د سکوت پیریانان کښېنول.
    دوا خان زما د شنه کلي په ژوندي طبیغت کې لومړنی روزل شوی ځوان وو، چې تقدیر له ماسره په یوه کړۍ کې راګیر کړ.
    دوا خان هم شاعر شو، د فرهنګ خواته یې منډه کړه، سبقونه یې وویل، کابل پوهنتون ته ولاړ او اوس د کندهار د اطلاعاتو او کلتور رییس دی.
    دوا خان یوه ورځ د جګړې د زمانې کیسه راته کوله، ویل یې چې جنګ د مکتب دروازې تړلې دي، پلار مې د نږدې کلي یوه ملا ته د سبق لپاره در ولېږلم.
    په کلي کې یو ټوکي ملا هلکانو ته سبقونه ویل او د هر هلک پر سر یې د هغوی له کورنیو څخه نغده اجوره هم اخیسته.
    زموږ استاد ملا د فارسي د نظمیاتو شین ټاګور وو.
    ملا صاحب به ویل، چې په فقه کې مې مزه ګۍ د باران اوبو وړې ده، خو په نظمیانو کې مې کوډلۍ ودانې دي.
    یوه ورځ موږ ټول د جومات پر تنګاچه پر سبق ناست وو، چې د یوه شاګرد له کلمو څخه هوا ووته او هوا په ټیز بدله شوه.
    ملا صاحب سخت په غُصه شو، هلک یې په څپېړه وواهه او بیا یې ورته وویل، چې سرکوزیه ولې دې داسې بې ادبه کار وکړ؟
    هلک په معصوم او رښتیني غږ کې ملا ته وویل، چې قربان دې شم، ملا صاحب ما غوښتل چې پسکه واچوم، خو هغه راڅخه ټیز شو، بیا مې توبه ده.
    جنرال صاحب عبدالواحد طاقت هم غوښتل چې د ژوندون تلویزیون پر تریبیون باندې همداسې کار وکړي.
    دی چې د خپلو ریشخندي نظریانو په وجه په افغاني میډیا کې د یوازیتوب له ناوړه حالت سره لاس او ګرېوان دی، هڅه یې وکړه، چې د ژوندون تلویزیون له لارې د ښکنځلو په بیه ځان د هېواد په پښتون ټبر کې مقبول کړي.
    خو دې ته یې فکر نه وو، چې افغانستان د پښتنو هېواد دی او په دغه هېواد کې له پښتنو سره نور توکمونه هم شریک دي.
    ددې وطن په حیا او بقا کې د نورو توکمونو ونډه همدومره محترمه ده لکه د پښتنو چې ده. د هېواد نور توکمونه د واحد افغان ملت په بټۍ کې داسې ویلي شوي او ذوب شوي دي، چې اوس یې هېڅوک ددې واحد وطن له وجود څخه د شکولو او پرې کولو په دسیسه کې د بري مخ نه شي لیدلای.
    افغانستان د افغان ملت ملکیت دی، دغه ملت واحد او نه بېلیدونکی دی.
    دا بېله خبره ده، چې څو تنو بهرنیو جواسیسو ددې وطن د محترمو اقوامو په نوم د سوداګرۍ دوکانونه پرانیستل، خو هېڅکله یې په دغو دوکانونو کې د اقوامونو، قبیلو د نماینده ګۍ جوازونه ترلاسه نه کړل.
    دلته هېڅ هزاره، هېڅ ازبک، هېڅ تاجک، هېڅ پښتون یو له بل څخه جلا نه شو، بلکې د واحد افغان وطن د بقا په ننګ کې ټول سره شریک شول او همدا اوس هم د واحد افغان ملت زور دی، چې سیمه ییز او نړیوال دښمنان د افغان وطن د جغرافیې او ځمکني بشپړتوب پرضد له سوچ کولو څخه ډډه کوي.
    لس زره کاله کېږي، چې ددې وطن انسانان په همدغه جغرافیه کې یو د بل تر څنګ ژوند کوي او یو د بل په مرسته د واحد افغان وطن د بقا او حیا لپاره د قربانیو حماسې زېږوي.
    پرچمیانو د روسي استخباراتو د پروفوزل له مخې د خپل حاکمیت په وخت کې هڅه وکړه، چې د اقوام ملیت ها، فلان او فلان په نومونو د بېلتون بزغلي وکري، خو د واحد ملت نه وېشل کېدونکی ځواک د دغو بزغلیو واړه واړه پټي پر بل مخ واړول او د وطن د وحدت غښتلې پنجه چنار یې نور هم د ډډې تنې او پیاوړو څانګو څښتن کړ.
    ددې وطن هېڅ توکم، قوم او څانګه د حرامیتوب ریښه نه لري، که د حرامیتوب ریښه شته، نو د هغو نظریاتو او هغو وارداتي ایډیالوژیو ده، چې د پردو د سرچینو لخوا خړوبېږي.
    د دنیا پرمخ اوس تر ټولو ستر هویت د غوره خدمت، غوره نظام، غوره مدنیت او غوره ډیموکراسۍ هویت دی.
    اوس خېلونه او قومونه د هویت رنګ نه شي جوړولای، قبیلویت د شناخت ټول توان بایللی دی، بلکې د اساسي قوانینو د نفاذ له لارې بشري ټولنې هڅه کوي، چې د انساني پرګنو ترمېنځ غوره قراردادونه عملي کړي.
    ډیموکراسي تر ټولو غوره هویت دی، د یوه وطن اتباع په خپلو مېنځو کې د مساوي حقوقو پر بنسټ یو له بل سره ژوند کوي او د اجتماعي ژوندانه د نیکمرغۍ لپاره نیکمرغه اصول او اساسات پر ځان عملي کوي.
    طاقت صاحب هڅه وکړه، چې د یوې ناوړې وینا له لارې ځان مشهور کړي، خو ددې پرځای چې د کلمو بوین باد په خفیه ډول وباسي، غږیز اهنګ یې ورکړ.
    بینوا صاحب دې خدا وبښي په یوه نظم کې یې لیکلي دي:

    زوړ اهنګ د روح عذاب دی
    زوړ مطرب خانه خراب دی
    چې بندي پرې نه پوهېږي، هسې شو د زولانې رنګ
    غلی شانته انقلاب دی بدلوي د زمانې رنګ

  • نام هاى "افغان" و "پتان" براى اقوام و قبيله هاى پشتون بکار برده مى شدند, مى شوند و خواهند شد. "افغان" و "پتان" همچم ها و صفتهاى و يا معرب مترادف پشتون مى باشد .

    سخنوران پشتون در تلويزون ژوندون حقيقت را گفتند که افغان يعنى پشتون و پشتون يعنى افغان!

    ولى اين پشتونها = افغانها بد اخلاقى کردند و گفتار ضد تبارى و ضد نژادى کردند.

    گفتن "ناهل", "ناخلف" و "حرامى" به مردمان غير پشتون نابخشودنى است.

    آنها بخاطر اين امر پاداش شوند که واقعيت را گفتند که افغان = پشتون و پشتون =افغان است!

    و راستى که کلمه افغان بسيار معنى خراب و منحوس دارد و نام افغان و ستان نام کشور از زمان عبدالرحمان خان اين قاتل عام مردمان هندوکوه گذاشته شد و در 1919 ميلادى شکل بين المللى را گرفت.

    تلویزیون ژوندون و روزنامه انصار نبايد به حالت تعلیق در آيند و يا مسدود شوند.
    آنهايکه دشنام داند وتوهين کردند مورد پيگرد قانونى قرار گيرند.

    افغان = پشتون و پشتون =افغان است حقيقت است و دشنام و توهين نيست! فقط معنى لغوى افغان وفغان "ناله" و "چيغ" و "داد" و "واه" را بيان مى کند.
    جملات سيد جمال الدين افغانى زير عنوان "تتمة البيان في تاريخ الأفغان" را بخوانيد که به زبان عربی در سال 1901 در مصر منتشر شد.

    "فارسها اين مردم را "افغان" ناميده اند ؛ به اين علت كه هنگامي كه آنان در زمانهاي قديم توسط بخت النصر اسير شده بودند بسيار آه و ناله و فرياد و شيون مي كردند . از اينرو نام "افغان" كه در زبان فارسي معناي ناله وفرياد مي دهد آز آن زمانها بر آنان اطلاق مي شده است . "

    "عوام فارسي به زبان عاميانه اين مردم را " اوغان" مي نامند كه مشابه نام " پتان" است كه از طرف هندوان بر آنان اطلاق مي شده . اما بعضي از طوايف افغاني مثل ساكنين قندهار و غزني خود را پشتون و يا پشتانه مي خوانند . و بعضي هم مثل ساكنين نواحي خوست ؛ كورم و باجور خود را پختون و پختانه نا ميده اند . "

    سيد جمال الدين افغانى, "تتمة البيان في تاريخ الأفغان" , مصر, 1901,ص 13 در انترنت به گونه ديجيتال قابل دريافت است.

    http://www.archive.org/stream/...

    حاکمان پشتون ويا افغان = جعل واقعیت, دروغ هاى پى درپى, نيرنگ , فريب, چال, بازى دادن, جهل ودرجهل نگاشتن مردم شريف پشتون, شادى بازى فرهنگى, تخريب , ويرانى, آوارکردن آبادى ها, کشت نفرت, جنگ انداختن بين ملتها, سوزاندن, تاخت وتاز, کشتن حيوانات, ريش کن جنگلها, کاريدن نباتات براى مواد, کاشت نباتات براى مواد مخدر, آزاردادن, زنستيزى, غارت , غصب چمندزارهاى غير پشتون بويژه درهزارستان , ونسل کشى
    وحدت ملى در ستان افغان سراب است
    حاکمان اوغان در پشت آن دوان دوان است

    تغيرنام افغانستان ضرور است
    تا که نام افغان است ملک درفغان است
    تا که افغانستان است نام اش بطلان است

  • تو آغا کلان کار و خودخواه (بهزاد) سر پیاز یا کون پیاز که با بستن تلویزیون ژوندون مخالف باشی و یا مخالف. کوشش کن که بردباری را بیاموزی و لحن ات را زیباتر و ملایمتر بسازی و همچنان شیوه گپ زدن ات را در غیر آن هر کس تو را یک خودخواه و کلان کار خطاب خواهد کرد

  • هر څوک چې وایي زه افغان نه یم، مهرباني دې وکړي خپلو وطنونو ته بېرته لاړ شي. نه مظاهرو ته ضرورت شته او نه د ایراني جاس وس احمد بهزاد یا نورو جواسیسو له خوا د لیکنو خپرولو ته.

  • "قوم گرايى"

    شوربختانه در کشور نامنهاد افغانستان که نام بدبخت ومنحوس ا ش را ماند انگليس در قرن گذشته , واژه ها ى معيارى زبان فارسى را گدوود کردند.
    گفتن درى براى اولين بار در دوران هخامنيشيان ?
    هخامنيشيان اولين امپراطورى بزرگ گيتى بودند که توسط الکساندر (سکندر ويا اسنکدر - مثل فغان وافغان که يک معنى مى دهد) سرنگون شد. اين زبان را هخامنيشاهان دوران پارسى باستان ازسرودهاى دوران اويستايى به غرب آريانم و يا پارس آوردند. مر کز آن باکتريانا که به عربى بلخ شد و از آن بلخ بامى و يا شهر بغدى ياد شده است. باختر به کشور باکتريانا وباکتر به بلخ گفته مى شد.
    هخامنيشيان با سنگنبشته هاى خود زمينه يک زبان معيارى يعنى درى و ديوانى را فراهم کرد. سنگنبشته هاى هخامنيشيان که در آن به گونه مثال سرودهاى ژنده اويستا کنده شده اند با خط ميخيانى زبان پارسى باستان نگاريده شده بودند.
    اين سنگ نبشته ها که در آتشکده ها و تخت رستمهاى ايران زمين نگارش شده بودند زيادترين شان در کشور ايران هنوزوجود دارد. عربها عبادت را در آنجا ممنوع کردند. ولى بکلى نابود نکردند.
    ولى حاکمان پشتون ويا افغان در پيشاپيش آن دوران ملنگى و گل محمد مهمند سنگنبشته هاى دورانهاى گذشته را نه تنها تخريب بلکه نابود ساختند و طالبان در دوران امارت خود ڀيروى از گل محمد مهمند کردند

    گفتن درى براى دومين بار در دوران ساسانيان (پارتيان)

    صفت درى که بهرام گور براى بار دوم به زبان پارسى و يا زبان ساسانيان (پارتيان) داده بود از زبان در و دربار ودرگاه گرفته شده بود. گفته هاى بزرگان ادبيات پارسى و يا بر پايه فرمان همين يزدگرد دوم يا بهرام شاه پنجم ويا بهرام گور شاهنشاه دودمان ساسانى صفت "درى" در ٢١ کشورهاى امپراتورى ساسانيان زبان رسمى شد. (توماس هايد زادهٔ ۲۹ ژوئن ۱۶۳۶- مرگ ۱۸ فوریه ۱۷۰۳ در سال ١٦٥٠ استنا به کتاب به زبان رومى ولاتينى نموده که اين شاه ٢١ کشورهاي ايرانزمين فرمان داد که در دربار و درگاه همه استانهاى شاهنشاهى بهرام گور به درى نگارش شود. در لاتين و رومى ويونانى زبان به آن زبان "حولى اى" Aula" , ويا دربار "پورتى لينگوکا"Lingua Cortigiana"کورت و لينگوکا", lingua della corte, porta Lingua, ويا زبان درگاه وديوان و دفتر. اين اثر بر پايه اسناد لاتينى دوران دانشگاهاى درون کليساها وبناگاهاى رومن کاتوليکها و اسنداد نوشته هاى پارسى زبانان ويا ايرانى وتورانى تباران عربى نگار استوار مى باشد
    توجه شما را به کتاب لاتينى توماس هايد (Thomas Hyde) مى کنم.
    هاید، توماس. تاریخ اديان باستانی پارسها , مادها(سکاها) ، و پارتها (ساسانيان) چاپ اول، 1700.
    .
    هاید، توماس. تاریخ اديان باستانی پارسها , مادها(سکاها) و پارتها (ساسانيان) چاپ دوم، 1760.

    Thomas Hyde: Veterum Persarum et Parthorum et Medorum Religionis Historia. Editio Secunda, MDCCLX., Pgs. 107, 423, 429, 431
    چاپ دوم اين اثر در سال 1760 Editio Secunda, MDCCLXشد. اين اثر در انترنت به گونه ديگيتال قابل دريافت است.
    http://books.google.de/books?i...

    رسم وخط زبان درى در تمام امپراطورى پارتها يکى نبود بلکه از الفباها و يا نشانه هاى ميخيانى, آرامى بهارتى ويا سانسکريت و ياالفباى "دیواناگری" (هندی: देवनागरी، Devanāgarī) استفاده مى شد. زبان يکى بود ولى الفبا فرق داشت. امپراطورى سه ميليون کيلومتر مربعه اى داراى صدها زبانهاى گوناگون بود. اين واژہ بهارتماهابايى (هند نام پارسى بهارت است ) که براى نخستين بار در عبادتگاه نوبهار بلخ مانده شد.

    گفتن درى براى سومين بار در دوران زبان پارسى به رسم خط عربى
    پس از آنکه نگارنامه عربى جانشين نگارنامه هاى هندوايرانى شد - مدت تقريبا دوصد ويا سه صد سال را دربر گرفت تا الفباى سامى عربى در فلات ايران زمين رواج ورسمى شد.
    دولتمردان از همين هنگام زبان فارسى ويا درى مى گفتند ولى بزرگان ادبيات پارسى از گونه فردوسى تا حافظ و جامى زبان را پارسى و يا درى مى گفتند.

    گفتن درى براى چارمين بار در دوران افغان ملتى ها به سرکرده شان ظاهرخان
    کلمه درى فراموش شده بود. تا سال ١٩٦٥ ميلادى بجاى درى فارسى گفته مى شد. در کتابهاى پيش همين سالها قرائت فارسى براى صنف .... درج بود. در سال ١٩٦٤ ميلادى بود که يک مجلس قبيلوى بزرگ که افغانها=پشتون ها از چنگيز خان به ميراث گرفتند وبه مناسبت تدوين قانون اساسى برگزار شده بود واژه در ى را بجاى فارسى در قانون اساسى" زبان رسمى" کشور داد وفرياد ساخت. انگار که دفتر ودربار شاه اوغو زبان درى که صفت معيارى وديوانگرى پارسى است, را بکار مى برد . پيش وپس از سالهاى چل خورشيدى از يک زبان استفاده مى کردند که نه درى بود ونه فارسى!
    بلکه يک زبان ترکيبى از واژه هاى فارسى عربى و اردو وانگليسى مثلا : لارى باربردار کاکاى پادچا افغانستان از رياست ثقافت وکلتور مواصلت کرد.
    لارى = انگليسى
    باربردار= فارسى
    کاکا = چاچا هندى
    پادچا = تورانى
    ثقافت =عربى
    وکلتور= لاتينى

    لطفن به لغت ديواناگرى غور کنيد در آن واژه ديوان درج است. ديوان و دفتر جاى ايست که در آن نگارش مى شود.

    واژه قوم امروز به مليت گفته مى شود که کاملن غلط مى باشد!

    ادامه دارد

  • بين ميهن ويا سرزمين ويا وطن و دولت با نام يک ملت ويا مليت ويا قوم فرق دارد! نام افغان ستان هويت ملتها و مليتهاى سرزمين هندوکوه را بازتاب نمى کند ويا پژواک از کليه مردمان اين سرزمين نيستند.

    وطن سرود عشق تو زقلب من صدا کند
    ترانه های مهر تو مرا ز غم رها کند
    وطن تو جسم و جان من، زمین من زمان من
    تو مادر یگانه ای ، عزیز مهربان من
    وطن تو جسم و جان من، زمین من زمان من
    تو مادر یگانه ای ، عزیز مهربان من
    وطن نِواى زندگى
    وطن نَواى زندگى
    يکبارديگر
    وطن اميد و آرزو
    وطن صفاى زندگى
    يکبارديگر
    وطن توى چمن من ام
    تو باغ اى ياسمين من ام
    يکبارديگر
    به کوه ودشت سراغ تو
    چو مرغ نغمه زن من ام
    وطن تو سايه بر سرم
    تو مهر و ماه و اخترم
    سرود مهر ات وطن
    به بحر و بر همى برد
    وطن نِواى زندگى
    وطن نَواى زندگى
    يکبارديگر
    وطن اميد و آرزو
    وطن صفاى زندگى
    يکبارديگر
    وطن سرود عشق تو زقلب من صدا کند
    ترانه های مهر تو مرا ز غم رها کند
    وطن تو جسم و جان من، زمین من زمان من
    تو مادر یگانه ای ، عزیز مهربان من
    وطن تو جسم و جان من، زمین من زمان من
    تو مادر یگانه ای ، عزیز مهربان من
    ويا
    وطن عشق تو افتخارم وطن در رهت جان نثارم
    وطن خاک پاکت بهشتم وطن گلخنت لاله زارم
    وطن عشق تو افتخارم وطن در رهت جان نثارم
    وطن عاشقم بر شکوهت به از گل بود سنگ و کوهت
    وطن هر کجایی که باشم تویی جان فضا ای دیارم
    وطن عشق تو افتخارم وطن در رهت جان نثارم
    وطن قلب من هستی من بود رگ رگم پر زخونت
    زتو همچو گل بشکفت دل اگر در خزان یا بهارم
    وطن عشق تو افتخارم وطن در رهت جان نثارم

    با سپاس که در هردو سرود نام منحوس وپليد افغان درج نيست. زنده وجاويد مردم پشتون ويا پتان.
    نابود باد نام افغان!!!!!!
    با پشتونستان موافق ام ونه به اين کلمه افغان!!!!!!!
    .

  • الکوزیه، د ولسي جرګې او د مشرانو جرګې یا نورو ملي مقدساتو ته سپکاوی مه کوئ. هغه د ملت کور دی، دا چې نن د ملت په استازیتوب په کې بد خلک ناست دي دا معنی نه ده چې ګنې هغه ځایونه څه عیب لري. هیله ده چې خوا مو بده نشي.

  • ښاغلی الکوزی، د ولسي جرګې او مشرانې جرګې په څېر ملي نوامیسو ته سپکاوی تاسو سپکوي. هیله ده چې بیا داسې الفاظ ونه کاروئ.
    پروېز بهمن تهه، سپکې سپورې مه لیکه، چاته اهانت او توهین مه کوه. د سړي زوی له ځان نه جوړ کړه. دا افغانستان دی، څوک چې د افغانستان په مقابل کې ودرېږي خوله به یې داسې ماتېږي لکه ستاسو د نیکه چنګېز.

  • احمد خانه وروره! زه یې څنګه د ملي نوامیسو په حیث ومنم. چور نو نور څومره وي؟ اسلامیت را څخه اخلي په آفغانیت مې په کې ملنډې وهل کېړي او اوس خو یې لا ملا تړلې چه په ملي هویت مې خاورې واړوي. البته د ګوتو په شمار ملي شخصیتونه به هم په کې موجود وي چه زه ورته ډېر احترام لرم خو له بده مرغه څوک یې په خبره سر هم نګروي.
    کله چه په یو ځآی کې د یو غیور ملت په هویت مې لوبې کیږي او په ښکاره ور څخه انکار کېږي، په کوم دلیل یې زه ملي نوامیس و بولم؟

  • الکوزی بچیم زیاد جرتک وفرتک میکنی وافغانیت واسلامیت میگویی. بیا ببینیم که افغانیت یعنی چه. لفظ افغانستان در زمانکه دلال جنسی هوتکیان وفرزندانش یعنی میرویس وغیره به مدت کوتاه به قدرت رسیدند که به قدرت رسیدن انها هم داستانی است بس طولانی که انسان از خواندش شرم میکند اصلا وجود نداشت. زمانکه میرویس بدست زن ویا به گفته بعضی ها بدست دختر خود در جام شراب گرگین خان زهر ریخت و زن ویا دختر خودرا برای گرگین خان فرستاد ووی را از بین برد وبعداز خودش فرزندش به قدرت رسید وتوانست برای چند وقتی ایران را اشغال کند بنام کشور خراسان یاد میشد. در زمان مفعول کبیر ابدالی که رقاصه دربار افشاریان ایران بود و زمانکه نادرافشار به خراسان حمله کرد برعلاوه رقاصه گری رهنمایی لشکر ایرانیان به طرف قندهار بود و وسیله تباهی خاندان هوتکی هارا فراهم ساخت یعنی ان مفعول ابدالی که شما لوی احمدشاه بابا میگویید ولی در اصل یک کونی بی اصل ونصب ویک راه صاف کن متجاوزین ایرانی در خراسان بود هم این کشور هم افغانستان نبود وکسی بالای نام افغانیت شاش خودرا هم نمیکرد.

    زمانکه انگلیس ها در هندستان و روس ها در اسیای میانه جای بجای شدند بحث ساختن یک بفرستیت میان این دوقدرت به وجود امد وتصمیم براین شد که بین انها منطقه هایل بوجود اید که دراین منطقه از سلاح استفاده نشود. نام این منطقه را گذاشتند:
    Off Gun-Stan
    واین نام در دوره امیر عبدالرحمن به بعد زیادتر مروج شد وبعدا فاشیست های طراز اول واز تاریخ بیخبر پشتون اول لفظ پشتونوالی را جعل کردند و در این اواخر اینها بحث افغانیت را کشیده اند. اینکه شما چی مسایل را زیر عنوان افغانیت جعل تاریخ میکنید کار شخصی خود شما است ولی این نکات را مدنظر داشته باشید که تصویر افغانیت در دنیا از این قرار است:
    "افغانیت عبارت از کشت وقاچاق مواد مخدر, کشوری دارای زیادترین معتادین, انتحار و جا دادن متجاوزین خارجی در خانه های خود وپذیرایی از انها, فقیر ترین کشور جهان, فاسدترین کشور جهان, زن ستیزترین کشورجهان که بینی های زن های خودرا ماند عایشه میبرند, یگانه قومی که مکتب هارا میسوزانند ومردم را به جرم تحصیل گلو میبرند"
    غیر از این دیگر کدام تعریفی از افغانیت وجود ندارد و اگر وجود دارد ساخته ذهن مریض اسماعیل یون و دیوانه های مانند خودش است
    بحث اسلامیت هم که از طرف شما میشود مسخره است. اول اینکه شما بی هویت ها اصلا هندو های هستید که از کوه های سلیمان به خراسان کوچیدید و دین اصلی شما هندویزم است ولی بعضی از نظریه پردازان شما که از فقر بی هویتی رنج میبردند خواستند خودرا مذبوحانه یهود معرفی کنند که این کار راهم کردند. کسانی که در این راستا پیش قدم بودند اسماعیل یون, احدی, اشرف غنی و زلمی خلیلزاد بود که این تیوری شما هم مسخره ثابت شد. اعمال که شما انجام میدهید مخالف اموزه های اسلام است واگر اسلام شما همینگونه باشد که مادر عمل میبینیم مارا تیر از این اسلام ساخته شده شما. زیادتر از این خودرا مسخره نسازید زیرا شما کله بحث علمی را ندارید

  • اوغان هستم ؛ ترور ميكنيم اما تروريست نگو .
    اوغان هستم ؛ انتحار ميكنيم اما انتحاري نگو .
    اوغان هستم؛ فرهنگ نداريم اما بي فرهنگ نگو .
    اوغان هستم ؛ مفسد هستيم اما فاسد نگو .
    اوغان هستم ؛ اصليت نداريم اما بي بيخ و بي ريشه نگو .
    اوغان هستم ؛ مخبر هستيم اما جاسوس نگو .
    اوغان هستم ؛ خيانت كرديم اما خائن نگو .
    اوغان هستم ؛ بشر را سر بريديم اما ضد بشر نگو .
    اوغان هستم ؛ قوم پرست هستيم اما فاشست نگو .
    اوغان هستم ؛ قبيله پرست هستيم اما قبيله گرا نگو .
    اوغان هستم ؛ سواد نداريم اما بي سواد نگو.
    اوغان هستم ؛ به بيگانه ها كار ميكنيم اما نوكر بيگانه ها نگو .
    اوغان هستم ؛ حالا شما بفرمايد كه ما چي بگويم كه شايسته گل روي اين جماعت بأشد .

  • خدمت محترم الكوزي صاحب عرض أدب

    من افسانه هاي سر منگسك وتكراري ات را خواندم ، جناب كوروش كبير جواب مناسبي برايت داده است كه من چبزي براي أضافه كردن ندارم
    به چهرهء مسيكينيار فاحشه ببنيد كه غير پشتونهارا به ترك تعصب قومي دعوت ميكند ولي خودش با اين حيوان وحشي أوغان خود چقدر خود را راحت احساس ميكند.

  • عكس مسكينيار فاحشه را اينجا ببنيد

  • امروز در اروپا وامريكا دختران زيباي پشتون از مردان قبيله ايي خويش بيزارند

  • امروز همهء وطنفروشان فاشيست اوغان خر از هر قماشي كه هستند عليه غير اوغانهاي اين سرزمين دست بدست هم داده اند تا سلطهء اهريمني تگ قومي شانرا آدامه دهند، اين هم عكس جاسوس شناخته شدهء اين حلقه بنام عمر داود زي در زمان طالبان درقندهار با رئيس پشين آي اس آي و متوكل گرفته شده است

  • پرویز بهمن:
    "این بندهء حقیر نیز سالها درین سایت کابل پرس? مثل سگ غف زده ام،
    ولی هرگز دعوا نکرده ام که من سگ بودن را نسبت به انسان بودن ترجیح میدهم وبرای همیشه سگ باقی می مانم".

  • هغه د ندي اوریدلي؟ چه وایي:
    څو چه دا ځمکه اسمان وي
    څو چه دا جهان ودان وي
    څو چه ژوند په دې جهان وي
    څو چه پاتې یو افغان وی
    تل به دا افغانستان وي
    تل به دا افغانستان وي

    هو که تاسې د خراسان کبیر او یا د اریانا کبیر خوبونه وي نو دا خوبونه مو اوبو ته تیر کړئ، او یا غواړئ چه تاجکستان کبیر جوړ کړئ اوس نو اوبه له ورخه تېرې دي.
    لا تر اوسه یې ماغزه په کرار ندي
    چا چه ماسره وهلی سر په څنګ ده
    هو مونږ افغانان خاموشه خلک یو، خو یو سمندر چه څومره خاموشه وي هومره په سینه کې تند غورځنګونه لري، خس او خاشاک په سر وړي خو په سینه کې غټ کاڼي تولوي.

  • ځلاند الکوزی : لغمان
    هغه د ندي اوریدلي؟ چه وایي:
    څو چه دا ځمکه اسمان وي
    څو چه دا جهان ودان وي
    څو چه ژوند په دې جهان وي
    څو چه پاتې یو افغان وی
    تل به دا افغانستان وي
    تل به دا افغانستان وي

    هو که تاسې د خراسان کبیر او یا د اریانا کبیر خوبونه وي نو دا خوبونه مو اوبو ته تیر کړئ، او یا غواړئ چه تاجکستان کبیر جوړ کړئ اوس نو اوبه له ورخه تېرې دي.
    لا تر اوسه یې ماغزه په کرار ندي
    چا چه ماسره وهلی سر په څنګ ده
    هو مونږ افغانان خاموشه خلک یو، خو یو سمندر چه څومره خاموشه وي هومره په سینه کې تند غورځنګونه لري، خس او خاشاک په سر وړي خو په سینه کې غټ کاڼي تولوي.

  • سلام - افغان هزاره وتاجک ازبک همه اقوام ساکن درافغانستان برادر هم اند تنها سگهای زنجیری روسها مانند احمد شاه ملعون ودارودسته اش وسگهای زنجیری پاکستان وامریکا مانند کرزی وهمقطارانش وبعضی از سگهای ایران مانند مزاری ومحقق وخلیلی آمدند که امروز این حرفها بالا گرفته .. اما برادران همه اقوام هوشیار باشید که به چپ چپ سگ دریا کثیف نمیشه اگه این سگها از هرقومی باشد باید این سگهارا دنبال سگهایی که رفتند مانند مسعود ربانی مزاری وگروه طالبان وچمن وقلم وزرداد بفرستیم . تا کشورما از سگهای دیوانه پاک شود . به حرفهای این سگهای دیوانه مانند این بهزاد کره خر باند شر وفساد یا کره خر امریکاییها مانند کرزی وهمقطارانش سیاف اسماعیل ودیگر ملحدین ومرتدین گوش ندهید چون اینها سگان زنجیری ومعاش خوران یهود ونصارا هستند . کفار بیش از چند صد سال درازبین بردن افغانستان تلاش کرده اما هربار شکست خورده اما امروز کرزی وسران پنجشیر وسران هزاره وبعضی از اقوام دیگر را به دین خود آوردند وکافر شدند اما درظاهر تظاهر به اسلام میکنند وظیفه این مرتدین ملحدین همین تبلیغات تفرقه افگنانه است . هوشیار باشید مرتدین فریب تان ندهد . والسلام

  • له هغې ورځې روسته چې د ټاکنو په اړه یوې څرګندونه کې جنرال دوستم وویل: د افغانستان د نه تجزيي په پار يي د عبدالله عبدالله له ډلې سره ایتلاف ونه کړ، نظارشورا او د عبدالله نورو پلویانو د ولسمشرۍ ټاکنو ته نوماند ډاکټر اشرف غني او د هغه ټاکنیزټیم، په رسنیو کې تر پرلپسې ګوزارونو لاندې نیولی دی.

    که څه هم د دوستم څرګندونې د ټاکنیزو منډو ترړو په درشل کې ترسره کیږي او په لومړي سر کې ښايي د ټاکیزو سیالیو بڼه او رنګ وځلوي، خو باید پام کې ولرو چې دوستم د نظارشورا او د هغې له بېلابېلو پلویانو او لارویانو سره اوږدې او ژورې اړیکې لري او د هغه دا څرګندونې یوازې د ټاکنیز کمپاین په لمن او غیږ کې راایسارې نه دي، بلکې د هیواد په وړاندې د پټو او خطرناکو چلوټو څخه په وخت پرده پورته کوي.

    په ټولټاکنو او د ادامې او بدلون په تګلار سره د ډاکټر اشرف غني په څنګ کې د جنرال دوستم دریدا، د راتلونکي یو موټي افغانستان لپاره چې د تغییر، سمون او مختګ ژمنه هم لري، د ځینو سیکټاریستي او تنګنظرو کړیو لپاره د سترګو اغزی دی. مخکې هم له افغان ولس څخه د خپلو تېروتنو او شویو اشتباګانو په اړه د دوستم اعتراف او بخښنه غوښتل، د ډېرو هغو ډلو لپاره چې په افغانوژنه او هیواد ورانولو کې له نورو مخکښ تېرشوي خندنۍ ننداره ښکاري، خو جنرال دوستم په دې اړه تر ټولو لومړی ګام پورته کړ او که نظارشورا او عبدالله هم بڅرکې شهامت لري، د کابل د ۷۰ زره شهیدانو په اړه دې لومړي اعتراف وکړي او بیا دې له کابلیانو لږترلږه بخښنه وغواړي!

    دلته موخه دا نه ده چې دوستم دې له حساب کتابه معاف شي، بلکې نورې ډلې دې هم چې لاسونه يي د افغانانو په وینو ککړ دي او تر ټولو لومړی باید د نظارشورا سړیخواره، د ملت په مخکې حساب کتاب ته کښينول شي.

    د جنرال دوستم دوهم ګام هم چې له افغان وژونکو او د هیواد تجزیه کوونکو څخه يي خپله لار بېله کړه او له ټاکنو روسته يي د هیواد په اړه د هغوی شوم پلان او ملي ضد چلوټه رسوا کړه او د واحد او نه بېلېدونکي افغانستان په ننګه يي خپل غږ پورته کړ، ستاینوړ دی.

    هغوی چې په خپلو تېروتنو او خطاوو د اعتراف او بخښنې غوښتلو ځواک لري او نه تکرار ته يي ژمن دي، پیاوړي او غښتلي دي خو هغوی چې خپلې خطاوې پټې ساتي، اعتراف پرې نه کوي، بخښنه نه غواړي او بیا بیا تکرار ته يي په کمین کې ناست وي؛ ولس او هیواد ته درواغجن، بې زړه، ډارن او خاین دي!

    په ټولټاکنو کې د ډاکټر د اشرف غني او جنرال دوستم ملګرتیا او د راتلونکي افغانستان د یوموټيتوب، پياوړتیا او سوکالۍ لپاره د دوی ګډه تګلار، هغه څه دی چې سر له اوسه پرې د سیالو، حریفو، مخالفو او دوښمنو کړیو نیوکې، تورونه، ګواښونه او چلوټې یو په بل پسې راپیل او په نږدې راتلونکې کې به د ډېرو داسې پېښو لیدونکي واوسو.

    د جنرال دوستم له وینا او ورپسې د ټاکنیزو ډلو د تګلارو د څرنګوالی په اړه د ډاکټر اشرف غني له څرګندونو روسته چې ویلي يي وو، چمتو دی په ۳۴ ولایتونو کې د ولسمشرۍ نوماندانو سره مناظره وکړي، که چیري له دوی څخه کوم یو دفتر ته اړتیا لري، همکاري ورسره کوي او که په ټاکنو کې دیموکراتیک اصول نه پلي کوي او وزلوبه جوړوي، د ټاکنو د وخت د یوې ټوکې پتوګه يي ویلای وو، دوی له دوستم څخه په وزلوبه کې ماهر نه دي، اوس له دې خبرې څخه ځیني په تېره بیا د ډبل عبدالله پلویان په رسنیو کې یوه انجړه مشوړه جوړوي او غواړي دا ټوکه پخپل ټاکنیز شعار بدله کړي.

    که څه هم د ټاکنیزو شکایتونو د کمیسون ویاند، محمدنادر محسني وايي « کمیسون اشرف غني احمدزي او د هغه مرستیالانو ته د یوه لیک له لارې د خبرداري ورکولو پریکړه کړې، چې هغوی بیا په داسې کار لاس پورې نکړي»

    خو د ولسي جرګې استازی احمد بهزاد د کمیسون په پریکړه بسیا نه کوي او وايی « با یک تحلیل منطقی می توان به این نتیجه رسید که در صورت ورود جناب دکتر احمدزی به ارگ ریاست جمهوری - البته با چنین دیدگاه و نظرات عالمانه ای - کار به جایی خواهد رسید که مردمان این دیار به روح کفن کش سابق درود و صلوات بفرستند »

    په پورته څرګندونو کې چې ښاغلي بهزاد يی د خپلې ادعا له مخې په یوه منطقي څېړنه کې داسې پایلې ته رسولای، لېدل کیږي چې دا ښاغلي له یوې کوچنۍ خبرې، څونه غټه بلا جوړولای شي او بیا دا بلا څونه « به مردمان این دیار» خطر پېښولای شي چې « به روح کفن کش سابق» چې په ناویلي توګه بهزاد د ۹۰ کلونو د رباني په سرخیلۍ د نظارشورا فجایعو او خرمستیو ته اشاره کوي، دعاووې وکړي او د هغو د سر خیرات وغواړي!

    ډاکټر اشرف غني سره د دوستم د ملګرتوب په لامل، د داسې بلاوو جوړول یوازې د نظارشورا په بټۍ کې کېدونکې دي چې پرون يي ورسره د هیواد د تجزيي لپاره هر رازسلاوې او مشورې کولې!

    خو په اریايی افغان ضد بریښناپاڼه کې د اشرف غني په وړاندې داسې تبلیغات نور هم ښکر او لکۍ پيدا کوي« من کلیپ اخیر دکتر اشرف غنی احمدزی را دیدم وشنیدم. کژنگری آشکار در اظهارات وی غیرقابل توجیه است. باید بحث دانش علمی وموضع گیری سیاسی ایشان را از هم جدا کرد. دردستگاه حکومت هیتلر دانشمندان ورزیده ای هم اجیر شده بودند که گاه تخصص خود را دراختراع فن کشتار دسته جمعی به کار میبردند و تحت نام حل مشکلات آلمان به هیتلر ارایه می دادند.»

    برعکس اشرف غني د مالي د وزیر، د کابل پوهنتون د رییس او روسته له ایساف څخه افغان امنیتي ځواکونو ته د واک په لیږد کې د بهیر د مشر پتوګه، خپله پوهه او کاري تجربه په بریالیتوب او نیکنامۍ سره پلې کړیده. د مالي وزیر په مهال يي عواید او ګمرکات مرکزي کړل، پولي واحد ــ افغانۍ يي له مرګوني حالته راوویسته او بیرته يي د ګاونډیو هیوادو له پولي واحدو سره سیاله او حتی مخکې کړه.

    ولې او د څه لپاره د یو شخصیت د پوهې او سیاسي دریځ تر منځ، که چیري ټاکلی سیاسي موخه او غرض نه وي او بلخوا داسې پوهه او سیاست دواړه د ولس په ښېګڼه او چوپړکې وي، د چین دیوال جوړکړو؟

    ولې له هر عالم او سیاستوال افغان څخه هټلر جوړوو؟ ایا داسې خبرې د هیواد د تجزيي د پلانونو پشان خطرناکې نه دي، ایا داسې څه د پردیو په اشاره او د هغو د ګټو لپاره نه ترسره کیږي ؟

    خو د ماندګار په نوم رسنۍ د خبرې بل اړخ رااخلي او وايی« به اشرف غني هشدار کافي نیست! » و « آنچه را که در مورد آقای احمدزی از سوی کمیسیون شکایات انتخاباتی انجام شده، باید تنها یک اقدامِ کوچک دانست که هرگز متناسب به تخطی انجام ‌شده نیست. حداقل از کمیسیون شکایات انتخاباتی انتظار میرفت که واکنش قاطعتری در این خصوص از خود نشان می‌داد تا جریان انتخابات از همین مراحل اولیه، وارد چرخۀ بحران و سازوکارهای غیرقانونی نمی‌شد.ماندګار»

    دلته هم کتل کیږي، که جنرال دوستم د هیواد په اړه د نظارشورا له پټو پلانونو او توطيو پرده نه وای پورته کړې، نو « جریان انتخابات از همین مراحل اولیه، وارد چرخۀ بحران و سازوکارهای غیرقانونی نمی‌شد.»!

    خو خاوران بریښناپاڼه کې یو انګریز میشت، افغان لیکونکی له دې وړاندې ځي او لیکي « به نظر می رسد که حرفهای غیر منطقی، احساساتی و حرکات روانی آقای غنی احمدزی نه تنها بسیاری طرفداران وی را مایوس ساخته است، بلکه سلامت روانی، دانش و اخلاق اجتماعی خویش را نیز زیر سوال برده است.»

    که ریښتیا وویل شي، اشرف غني سره د دوستم په ملتیا او بل پلو د دوستم لخوا د دوی د هیوادني ضد پلانونو په رسواکولوسره، نظارشورا او په خم کې يي غوپه او رنګ شوي لیکوالان او نیمچه سیاستوال، خورا وارختا شوي او د دوی د دا ډول اوتو بوتو ویاله له همدې ورخه اوبه څښي!

  • مرادزي صاحب بزرگوار!
    اول بايد خوب خود تانرا ملا مي ساختيد بعد دست به فلم وكاغذ مي برديد
    شما تنها به موضوع بزكشي اشاره كرده ايد كه غير مستقيم محترم جنرال صاحب را دوستم را آقاي غني توهين نموده اند وايشان را بالاتر ازيك بزكش پهلوان چيز ديگري ندانسته اند، اين موضوع صرف يك بخش مشكل است، مشكل اصلي جناب احمدزي تكميل نمودن نصاب زندانيان بر أساس تركيب قومي وايتنكي است كه همه جهانيان را به حيرت انداخته كه اگر نود وهشت درصد زندانيان طالب را پشتونها تشكيل ميدهند، بايد نصف اين مجموعه بالاي مليت ها وقوميتهاي ديگر تقسيم شود، شما اصلا به اين موضوع نپرداخته ايد كه از نظر منطقي ذر قرن بيست ويك چگونه امكان دارد كه بجرم. يك گروه قومي؛تمام گروه هاي قومي ديگر را هم بزندان انداخت، اينجاست كه بعضي ها به نبوغ پشتونها به ديدهء شك مي نگرند
    مسائله ديگز مشكل رواني اين عالي جناب است كه ايشان هركسي كه مخالف نظر شان واقع شود او را خر خطاب ميكند، اين هم از كمالات وعجايب روزگار است

  • آقایان دوستم -خلیلی -دانش و طرفدارانشان به ادعای جنرال طاقت صحه گذاشتند و حرامی بودن خود را ثابت نمودند.
    و به تیمیکه جنرال طاقت -اسماعیل یون و افغنمل و یعنی تیم غنی کوچی پیوستند.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس