"روشن" دیروز، تاریک امروز؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
کسانی که از بی غیرتی فرار را بر قرار ترجیح می دهند و نمی توانند علیه متجاوزین تفنگ بگیرند؛ غیرت، شجاعت، دلیری و سلحشوری ملت ها را به مسخره می گیرند.
آقای نجیب روشن تحت عنوان "سلحشور" ديروز، "تروريست" امروز؟ مقاله ای در سایت کابل پرس? نوشته و خواسته به زعم خودش تحلیلی از تاریخ "تروریزم" در افغانستان ارائه نماید. وقتی نوشته را می خوانید، نمی دانید منظور نویسنده چه است و چه را می خواهد به اثبات برساند. این را که مردمان سرزمینی به نام افغانستان همه "تروریست" اند و جامعۀ جهانی (قبلۀ آمال آقای روشن) باید قبل از همه گور این ملت "تروریست" را برکند و بعد به "مبارزه علیه تروریزم" در نقاط دیگر دنیا دست بزند؟ شاید آقای روشن در "مبارزه علیه تروریزم" خواهان پرتاب بم اتمی یا هایدروجنی یا نایتروجنی از سوی "متمدنان جامعۀ جهانی" بر مردم تهیدست و فقیر افغانستان باشد تا کار همه "تروریستان" یکسره شود!! آقای روشن با این نوشته اش می خواهد هرچه بیشتر دل جنایتکاران سه دهه و بالخصوص بنیادگرایان را بدست آرد و برای شان با زبان بی زبانی بگوید که ببینید من به این باورم که عاملین بربادی افغانستان شما نه، که شاهان گذشته اند، شما هیچ چرت تان را بخاطر کشتن 65 هزار انسان در کابل خراب نکنید، هرچه بدبختی و نابرابری و خشونت است، از شاهان به ما به میراث مانده، شما حق دارید که "چورپور" ها بسازید، بر زنان و دختران این ملت به شکل دسته جمعی تجاوز نمایید، از پول ملت بلند منزل ها آباد کنید، در قاچاق مواد مخدر با مافیای بین المللی همدست شوید و کشتار و ویرانی کنید، زیرا مسبب تمام این وضعیت شاهان گذشته و به ویژه ظاهرشاه است، اصلاً خود ملت "تروریست" است و خشونت را می پسندد، شما به جنگسالار و ناقض حقوق بشر خطاب شدن ها روحیۀ خود را نبازید، خشونت و آدم کشی های شما هم ریشه در کارکردهای شاهان گذشته دارد و بخاطر این همه ویرانی، کشتار، چور و چپاول باید شاهان گذشته محاکمه شوند و تا نوبت به شما می رسد، خداوند مهربان است... اگر برداشت چیزی غیر از این است، خوب است آقای روشن توضیحات "فراملیتی و فراقومی" شان را ارائه نمایند.
از آغازین سطرهای نوشته به شکل بسیار رندانه و "روشنفکرانه" تلاش صورت گرفته تا علت تمام مصایب و بدبختی های امروز نه بر گردن رهبران وطنفروش و خاین حزب دموکراتیک خلق افغانستان، نه جهادی ها و طالبان، که احمدشاه درانی یا سلطان محمود غزنوی بار شود! نتیجۀ بحث این می شود که چون حکام گذشته از خشونت کار گرفته اند، لذا جنایتکاران هفت ثوری، هشت ثوری، طالبان و امروز از محاکمه معاف اند و فقط باید استخوان های شاهان گذشته از قبرهای شان کشیده شده و در چهارراهی ها با مواد رادیو اکتیو سوختانده شوند! بسیار ساده لوحی و سبکسری است که "روشنفکر آلمانی" (روشن تابعیت آلمانی دارد) بیاید و برای قلب تاریخ افغانستان آستین هایش را بر زده و سلحشوری مردم را به تمسخر بگیرد. کسانی که نزدیک به سه دهه در خارج لمیده و از درد و رنج مردم فرسنگ ها فاصله داشته باشند و این فرار جبونانۀ شان از کنار مردم را نام "فراملیتی" بدهند، حق دارند که به ریش ملت عزادار ما و رشادت های بینظیرش بخندند.
"امروز در کشور ما صرفنظر از اينکه مردم بجان هم افتيده و هر معضله را فقط بايد از راه خشونت حل نمايند، حتی حيوانات را نيز بجان هم انداخته اند." آقای روشن برای اثبات این ادعای خود حتی از "ساعت جنگی"، "رادیو جنگی"، "کاغذپران جنگی" و... نیز یاد نموده و آن را معادل خلق و خوی جنگی مردم قرار داده است. آقای تحلیلگر! اگر قرار باشد که خلق و خوی جنگی مردم را از روی تفریحات شان (مردمی که هیچ وسیلۀ دیگری برای تفریح ندارند و با بلند کردن صدای رادیوهای خود برای لحظه ای شادی می کنند) ارزیابی کنیم، چرا تفریحات غربی ها به نظر تان بسیار "متمدنانه" و "انسانی" جلوه می کند؟ مثلاً مسابقه انداختن موبایل تا فاصلۀ دور! مسابقۀ سگ دوانی، اسپ دوانی، فیلدوانی، شتر دوانی، شترمرغ دوانی (بر حیوانات مظلوم نباید ظلم کرد!)، مسابقۀ دواندن گاوهای وحشی و بُل فایتینگ (شاید آن را متعلق به اقوام وحشی اسپانیا بدانید، اما "متمدنان غربی" با خوشرویی به دیدنش می شتابند)، کشتی کج (وحشت آن را حتی با سگ جنگی و مرغ جنگی و خر جنگی و شترجنگی افغانها نیز مقایسه نمی توان کرد)، مسابقات فُل کانتکت (full contact)، مسابقات سکسی (شاید بسیار "متمدنانه" باشد!) و ده ها نوع مسابقۀ مسخرۀ دیگر اروپایی و امریکایی. آیا کشتن گاوها با نیزه یا شمشیر یا فوتبال امریکایی (که مانند حیوان (با معذرت) یکدیگر را تنه می زنند و زیر پای می کنند) بسیار "متمدنانه" است؟
روشن که زمانی به مبارزۀ طبقاتی باور داشت و راه رهایی انسان ها از یوغ استثمار را فقط مبارزۀ طبقاتی می دانست، بعد از جبین سایی به درگاه سرمایه به تمام آن افکار پشت کرد، مبارزۀ طبقاتی را حماقت نامید و مسئلۀ طبقات را چرند می دانست، اما برای اثبات ادعاهایش به مسئلۀ طبقاتی اشاره می کند و جنگ را از "عینک طبقاتی" می نگرد. کاملاً درست. در جهان هیچ چیزی وجود ندارد که بر آن مهر طبقاتی نخورده باشد. پس چگونه است که آقای روشن تنها به مسئلۀ جنگ از "عینک طبقاتی" می نگرد و نه اجتماع و تمام عرصه های زندگی؟ چرا وقتی افغانستان به میدان آزمایش تسلیحات کشورهای امپریالیستی مبدل شده، هست و بودش را تاراج می کنند، آن را "طبقاتی" نمی داند؟ وقتی به عنوان رییس تلویزیون ملی در دولت طبقاتی کار می کرد، آیا عینک غیرطبقاتی به چشم زده بود یا مصلحت ها و اشارۀ ارباب همانطور اقتضا می کرد؟ او در نوشته اش چرا به نقش امپریالیزم، ارتجاع، بنیادگرایی، سوءاستفاده از عقاید مذهبی و عقب نگه داشتن عمدی افغانها اشاره نمی کند؟ آیا افغانها همینطور مادرزاد "خشن و سلحشور" آفریده شده اند یا دست هایی باعث شده است که مردم به سوی خشونت رو بیاورند؟ آیا مردم پابرهنه و گرسنۀ افغانستان خوش دارند که تمام عمر شان را در بدبختی و دربدری دست و پا بزنند و تفریح شان "سگ جنگی" و "ساعت جنگی" باشد یا خوش دارند مانند اکثریت اروپایی ها و امریکایی ها در سالون های مجلل به تماشای فلم و تیاتر بنشینند؛ در ورزشگاه های مدرن، فوتبال و والیبال تماشا کنند؛ از نعمت صلح، آبادی، رفاه و سعادت بهره مند شوند و مانند روشن در آلمان عزیز کیف کنند؟ هر عقل سلیمی خواهد گفت که هیچ انسان نورمالی نمی خواهد زندگی "وحشیانه" داشته باشد، چونان که آقای روشن نمی خواهد.
مسئلۀ مهم دیگری که در نوشتۀ آقای روشن به آن اشاره شده، پرداختن به ظاهرشاه و زیر سؤال بردن لقب بابای ملت او است (که به حق می گوید). درست است که ظاهرشاه برای این ملت مظلوم هیچ کاری نکرد و تمام 40 سالش را در عیاشی و خوشگذرانی گذراند و مردم را در جهالت و بیسوادی نگه داشت، اما کدام احمق و بیشعوری جنایات و خیانت های جنایتکاران جهادی را با هزارم حصۀ خیانت های ظاهرشاه قابل مقایسه خواهد دانست (جز آنانی که از مسایل قومی رنج می برند). روشن وقتی از دید یک "تحلیلگر" به مسئلۀ تروریزم برخورد می کند، پایش در به تمسخر گرفتن لقب کذایی و مسخرۀ "قهرمان ملی" می لنگد. چرا؟ مگر "قهرمان ملی" واقعاً قهرمان ملی بود؟ روشن چرا به تروریزم این بانی تروریستان نمی پردازد؟ وقتی احمدشاه مسعود از تروریستان تاجیک حمایت کرد و در ابتدای آمدن تروریستان طالب با آنان هیچ مشکلی نداشت، چرا قلم آقای روشن در نقد کردن آن می شکند؟ چرا به تروریزم امریکا و متحدان اش در افغانستان، عراق و اقصی نقاط جهان اشاره ای نمی کند و فقط به "تروریزم" احمدشاه درانی و سلطان محمود غزنوی می پردازد؟ این برخورد از دو حالت خارج نیست. یا خلاف نامش بسیار تاریک است و یا بخاطر دلخوش کردن و عشوه نمایی در مقابل "جامعۀ جهانی" و بنیادگرایان مذهبی چنین نوشته ای را سرهم بندی کرده است.
نمی دانم تعریف آقای روشن و روشن های دیگر از وحدت ملی چه است که همواره می خواهند طوری نشان دهند که درین سرزمین هیچگاه وحدت ملی وجود نداشته و "وحدت ملی در جامعۀ کثیرالملیت افغانستان تأمین شده نمی تواند". تا جایی که تاریخ به یاد دارد، درین کشور تمام اقوام صرف نظر از ملیت، قوم، زبان، منطقه و ولایت علیه تجاوزات بیگانگان از چنگیز گرفته تا تیمورلنگ و سکندر و انگلیس و روس دوشادوش هم جنگیده و در یک سنگر خون داده اند. همین اکنون در بسیاری از مناطق افغانستان، ملیت های مختلف چون برادر در کنار هم زندگی می کنند و با هم هیچ مشکلی ندارند. بحث های کثیف روشنفکرانۀ زبانی و ملیتی و سمتی در دو سه شهر بزرگ نمی تواند تمام وحدت ملی را زیر سؤال ببرد. درین هم شکی نیست که در مناطق مختلف درین رابطه مشکلاتی وجود دارد که نمی تواند تمام مسئله را خدشه دار نماید. نتیجه می گیریم که این آقایان یا در افغانستان زندگی نکرده و یا از چند شهر بزرگ پای شان را آنطرف نگذاشته اند، ورنه در می یافتند که خون هزاران نفر در مقابله با متجاوزان در جاهایی ریخته شده است که نه از آن ولایت و نه از آن قوم بوده اند و نه به این فکر می کردند که در کجا شهید خواهند شد. آنان چنان در دل های مردم آن مناطق جا گرفته بودند که بعد از شهادت، گورهای شان را به زیارت مبدل نموده اند. اگر وحدت ملی در میان نباشد، دست کدام معجزه در کار بود که خون فلان هزاره، تاجیک، نورستانی، پشتون، ازبک، بلوچ و... در مناطق غیر بریزد؟
آخرین پاراگراف نوشته مربوط به حکمروایی حزب دموکراتیک خلق یا همان خلقی ها و پرچمی هاست. منظور آقای روشن را از دو پاراگراف آخری ندانستم. وقتی ح.د.خ.ا به قدرت رسید، "از یکطرف فقر و گرسنگی بیداد می کرد و از جانب دیگر دولت و حکومات وقت، توان و کفایت کاری نداشتند". یعنی چه؟ یعنی اینکه حزب دموکراتیک خلق هیچ گناهی را مرتکب نشده، چون "فقر و گرسنگی بیداد می کرد"؟ همین؟... آقای روشن! اینقدر ساده نیستید که وضعیت آن زمان اتحاد شوروی، مزدورمنشی ح.د.خ.ا و وضیعت جهانی را تحلیل نتوانید. اگر می خواهید بر جنایات رژیم پوشالی روس آب تطهیر بریزید، صاف و پوست کنده نظر تان را بگویید. بدون آن هم این وطن آنقدر شغالی است که نه کسی رهبران جانی هفت ثوری و هشت ثوری را در کنار تاریک اندیشان طالب محاکمه کرد و نه کسی حق محاکمۀ نیروهای امریکایی و ناتو را دارد که کشتار می کنند. لذا کسی شما را محاکمه نخواهد کرد. دل تان جمع باشد.
و یک نکتۀ آخر: کسانی که از بی غیرتی فرار را بر قرار ترجیح می دهند و نمی توانند علیه متجاوزین تفنگ بگیرند؛ غیرت، شجاعت، دلیری و سلحشوری ملت ها را به مسخره می گیرند.
"سلحشور" ديروز، "تروريست" امروز؟
جنگ، خشونت و ستيزه جوئی، ميرات نظام های مستبد گذشته است
دو شنبه 16 ژوئن 2008, نويسنده: نجیب روشن
اشاره کابل پرس?: کابل پرس در تاريخ 16 ماه جاری مطلبی را با عنوان " سلحشور ديروز، تروريست امروز" به نشر رساند که توسط يکی از خوانندگان پس از ورود به محيط مديريت کابل پرس، به نام نجيب روشن، برای انتشار پيشنهاد شده بود. پس از نشر این نوشته برخی از خوانندگان با توجه به نام نویسنده، اين تصور را داشتند که نویسنده ی مطلب آقای نجیب روشن رییس پیشین رادیو و تلویزیون ملی افغانستان می باشد. در اين مورد بايد گفت که کابل پرس هيچ دليلی برای اينکه نويسنده ی آن مطلب، آقای روشن رييس پيشين راديو و تلويزيون افغانستان است يا نيست، ندارد. از سويی اين موضوع دليلی بر عدم نشر مطلب با همان نام نجيب روشن نمی باشد. شباهت نام می تواند امری رايج باشد و البته مهم تر از همه آزادی بيان است.
پيامها
18 جون 2008, 06:52
دوستان محترم
در این سایت همیشه بنام هر کسی مقاله هایی نشر می شود که آن بیچاره ها از خود خبر هم ندارند. از کجا معلوم که این مقاله توسط نجیب روشن رئیس سابق رادیو تلویزیون نوشته شده باشد؟ و وقتی معلوم نیست که نویسنده مقاله او است، اول چرا این مقاله بنام او نشر شد و باز چرا جواب تند به آدرس او؟
درست است که آزادی بیان مهم تر است. اما مهم تر از همه همان آزادی است که هر فرد از آن برخوردار است و کرامتی که تمام انسان ها بدون تمایز مسلمان و غیرمسلمان دارند. زیرا خداوند می فرماید که بنی آدم را کرامت داده است.
کجای این مقاله به آزادی بیان کمک می کند؟ اما سر تا پای مقاله به نجیب روشن که از مرگ خود آگاه است و از نوشتن این مقاله نی، توهین و دشنام دارد. همین است آزادی بیان؟
پیشنهاد این است که اگر ممکن باشد اول منبع مقاله ها معلوم شود و بعد نشر شوند. هر کس می آید و بنام مستعار هر کس را دشنام می دهد و هر کس می آید و بنام یک کس دیگر مقاله می نویسد. این کجای ژورنالیزم و آزادی بیان است؟
لطفا با این کار ها باعتبار کابلپرس صدمه نزنید.
18 جون 2008, 08:23, توسط طالب کاکو
آقای محترم که نامت را ننوشته ای!
بی خریطه فیر نکن بچیم
هم تو وهم نویسنده مقاله هردو آدرس را غلط کرده اید درتمام دنیا یک نجیب روشن نیست که خودت بنا به مثل مشهور هرکی چادرش سرخ بود نامش را ملاشاه گل میگذاری
این نجیب روشن از پیروان خط فکری بدنام ترین چهره تاریخ معاصر افغانستان ببرک کارمل میباشد که درکشور دنمارک مقیم بوده وتابعیت دنمارکی دارد نه آلمانی
آن رئیس بی کفایت سابق تلویریون که متهم به گرایشات مائوویسیتی میباشد وفعلا از مشاورین ارشد چهره بدنام دیگر بنام اسپنتا است کسی دیگرمیباشد.
بدون تحقیق هیچگاه کسی را متهم به مستعار نویسی نکن که دیگران ..........
18 جون 2008, 07:57, توسط مزاری
آقای شقایق درود برشما ! هدف شمارا از ارزیای ونقد نوشته آقای روشن ، بنده حقیر و فقیر ندانست. شاید شما غرضهایی داشته باشید :1 - طعنه دادن مهاجرت آقای روشن و زنده گی ایشان را در خارج . 2 - نمایان ساختن عدالت اجتماعی و وحدت ملی را در سراسرکشور . 3 - بلاخره حزبی بودن آقای روشن را . نظر این بنده حقیر و فقیر اینست : اول - جوامع بشری هر کدام از خود رسایی ها و نا رسایی های دارد که نمیشود با اظهارانتقاد و نقد کردن یک جامعه ، کوشش شود تا نارسایی جامه دیگر برخ نویسنده و یا منتقد کشیده شود . این نوع بر خورد ابهامات خلق میکند و به هدف مطلوب نمیرسیم . دوم - در بطن هر علت باید معلول جستجو شود در غیر صورت نقد و انتقاد ما یکجانبه و بی حاصل خواهد بود . علت اینکه چرا ملت ما سی سال است میجنگد ،چیست ؟ چرا ملت مظلوم ما بیسواد است ؟ علت بقدرت رسیدن ح.د.خ. چیست ؟ جرا ممالک غربی و اسلامی به مجاهدین کمک کردند ؟ چرا و به جه علت بعد از بین رفتن قدرت ح.د. خ. در وطن شهید پرور ما صلح نیامد ؟ باید ریشه و تهداب این علت ها و چرا ها جستجو ، بطور همه جانبه و منطقی حل و در اخیر از بین برده شود . نباید ازبین کتاب تاریخ چند صفحه محدود را که مطابق میل ماست برگزید و بالایش بحث کرد .و مابقی از همه واقعیت های که دران علت ها نهفته است چشم پوشی کردو نادیده گرفت . ببینید اقای شقایق فقط یک تبصره کوتاه به پائین دارم در قسمتی که میفرمائید :
( تا جایی که تاریخ به یاد دارد، درین کشور تمام اقوام صرف نظر از ملیت، قوم، زبان، منطقه و ولایت علیه تجاوزات بیگانگان از چنگیز گرفته تا تیمورلنگ و سکندر و انگلیس و روس دوشادوش هم جنگیده و در یک سنگر خون داده اند. همین اکنون در بسیاری از مناطق افغانستان، ملیت های مختلف چون برادر در کنار هم زندگی می کنند و با هم هیچ مشکلی ندارند. ) واقعأ چنین است ، اگر دست های اشخاص برتری جوی سیاسی ، قومی ، لسانی کار نکند . برتر شمردن یک قوم بر قوم دیگر و آنهم توسط نخبه گان اداره ، ملکیت شخصی دانستن یک کشور کثیر الملیت توسط یک گروپ کوچی بی خانمان ، جزا دادن ملیت ها بخاطر گپ زدن به زبان رسمی مادری شان ، اینها و این قبیل برخورد های غیر مسولانه زیادی را میتوانم بعرض برسانم که وحدت ملی مان را خدشه دار نموده است . این عوامل و علت هایست که اگربه ازبین بردن آن اقدامات عملی عاجل و منطقی صورت نگیرد ، آینده تاریک و تاریکتر هموطنان خود را انتظار داشته باشیم . باحرف های میان تهی و شعار های پوچ انتظار داشتن جامعه متمدن ، مرفع و بدون تبعیض ، خواب است و خیال است و مهال است و جنون . درقسمت حزبی بودن آقای روشن و اظهار نظر آزاد ،با شما هم مفکوره ام . امید وارم آزرده نشده باشید . خونسردی و بهروزی به همه ارزو دارم .
18 جون 2008, 12:36, توسط پرشور
جناب نجیب روشن درودبرشما!
پرسش این است که چرا از نام حقیقی ات به نام مستعار "مزاری" رو آوردی؟
حالادانسته شد که تمام پیام دیگرت بنام مزاری نیز ازخودت باشد ازچی میترسی مگر در دنمارک نیز امنیت خودت تضمین نیست؟
18 جون 2008, 12:50, توسط بيژن
از اين سه تا بحث محترمانه و نامحترمانه چند نتيجه بيرون مي شود:
1- يك كسي كه بنام طالب كاكو مي آيد و حرف مي زند، بديگران خرده مي گيرد كه نام چرا ننوشته؟ از اين نام كرده كه نباشد بهتر است.
2- مجاهد و كمونيست و پيرو كارمل و غيره و غيره ديگر معني ندارد. اگر مجاهدين از كمونيست ها بد شان مي آيد چرا در جبهه متحد همه يكجا نشسته اند. كس در آنجا بريش كس نمي خندد و كس هم به بروت كس و عين يك نفر از خاندان شاهي هم است. در اين ميان تنها اين نجيب روشن كه از دنمارك است يا هر جاي ديگر چرا ملامت باشد؟
3- عجب است كه كلانترين كمونيست ها و بدنام ترين قوماندان صاحب ها مي توانند در پارلمان باشد اما يك نجيب بيچاره بعلت آنكه عضو حزب ببرك كارمل بوده ملامت مي شود كه برادر گپ نزن كه كمونيست بودي.
18 جون 2008, 16:32
رویت سیاه رفیق پرشور!
خودت همیشه حتی بالای رفقای حزبی همیشه بدگمان هستی درحالیکه من مزاری صاحب را میشناسم ایشان نه در دنمارک بلکه درآلمان استند واسم شان هم نجیب روشن نیست بلکه خلیل جان نبیل استند روی بدگمان سیاه
18 جون 2008, 17:48, توسط طالب کاکو
منظور خودت چیست آقای بیژن؟
اینکه بدنام ترین قوماندانهای جهادی بابدنام ترین کمونیست ها درپارلمان ائتلاف کرده تو میخواهی که کسی ببرک کارمل را چهره بدنام تاریخ نگوید؟ این منطق شماست؟
نشنیده ای که که گفته اند بز ازلینگ خود آویزان وگوسفند از لینگ خود.
مرا به پارلمان چی مگر پارلمان نشینان امام وقدوه مردم اند؟
سخت انسان.............لاحول ولا قوة الا بالله همی شیطان میگه...که..
19 جون 2008, 06:22, توسط مزاری
کاکو جان سلام و درود برشما ! کمی خونسرد باش . جانم ، شاخ گل را شکست می زیبد .
19 جون 2008, 11:49
آقای پرشور ! نام من خلیل احمد و تخلصم نبیل است و در المان مدت سه سال میشود زنده گی میکنم . نه حزبی بوده ام و نه هم مجاهد . فقط یک شهروند عادی اوغانستان هستم وشهرمزارشریف زادگاه منست . به وطن و سرزمین خود عشق دارم و تا حد توان کوشش کرده ام تاریخ گذشتۀ سرزمین خود را بیاموزم . مخالف هرگونه سیاست شوونیستی ، قبیله گرایی ، زورگویی ، یاوه گویی ، جعل نمودن تاریخ و تقلب در حقایق هستم . من نجیب روشن نیستم ،آیا شما واقعأ جلیل پرشور هستید؟
26 جون 2008, 14:55, توسط احمد
آنچه من درینجا میخوانم، نه قضاوت درست و منطقی و بیطرفانه است و نه هم تحلیل اجتماعی- سیاسی ویا تاریخی درمورد قضایا. دوستان ما وقتی قلم میگیرند، هدف شان محکوم کردن یا برائت دادن است. درحالی که باید هدف روشنگری باشد. در روشنگری قضاوت نمی گنجد. قضاوت زمانی میتواند صورت بگیرد که تمامی جوانب قضیه روشن باشد.
امروز در مسالهء کیفر اعدام برای مجرمین، دلیلی که بسیاری از مخالفین ارائه میکنند، عمدتاً روی این منطق استوار است که اعدام جزایی است که هرگز نمیتوان آنرا جبران کرد. یعنی اگر بعداً ثابت شود که شخص اعدام شده، گنگار نبوده، هیچ چاره یی برای جبران این اشتباه وجود ندارد...
پس وقتی در همچو قضیه یی که ابعاد آن نسبت به مسایل اجتماعی بسیار کوچک است، احتمال قضاوت نادرست وجود داشته باشد، چگونه میشود در مسایل بزرگ اجتماعی و سیاسی به زودی و سادگی قضاوت کرده عده یی را گنگار و عده یی را بیگناه ثابت ساخته هردو پا دریک موزه بر موضع خود پافشاری کنیم.
کار روشنفکر باید این باشد که به دریافت و نشان دادن علل و انگیزه هایی که به حدوث حوادثی درجامعه میشود، بپردازد.
با تاسف که دربسیاری از مقاله های دوستان، ما قضاوت بیشتر است و روشنگری کمتر. با همچو نوشته هایی ما هیچ کاری کرده نمیتوانیم، جز این که به افتراق ها و دوری ها کمک کنیم. هرروز اتهام، هرروز جنایتکارخواندن، هرروز قهرمان تراشی، هرروز حماسه سازی برای خود فاجعه پردازی برای دیگران....
ما میتوانیم، دادستانی بکنیم. به این معنی که شکایت بکنیم، قضاوت را باید بگذاریم قاضی بکند. قاضی هم باید درحکومت و نظام سیاسی قرار داشته باشد که آن نظام سیاسی مورد پذیرش ما باشد که به عدالتش معتقد باشیم...
کار پارتیزانی(به طرفداری یا ضدیت با یک جناح)نمیتواند درین بازاری که هیچ مرجع قضاوت کنندهء بیطرف و مورد اعتماد، چه درکشور وچه در خارج ازکشور، وجود ندارد، هرگز جایی را برای تامین عدالت نمی گیرد. بلکه تنها دعوا و مشاجرات را چاقتر میسازد وزمینه را برای مشاجرات خونین تر در آینده فراهم میسازد.
سخن بسیار است، و این اندک ازین اندک کافیست!
26 جون 2008, 10:39, توسط نجیب روشن
سردبیر محترم سایت کابل پرس?، سلام،
به تازگی از نشر مطلبی با نام "سلحشور" ديروز، "تروريست" امروز؟" در این سایت آگاه شدم. این مطلب توسط کسی به نام نجیب روشن نوشته شده است و این شبهه را میان خوانندگان سایت ایجاد کرده که نویسنده ی آن مطلب من باشم.
در این رابطه می خواستم برای روشن ساختن مسأله اعلان کنم که:
1. من نه تنها با محتوای نوشته یی که ذکر آن رفت، موافق نیستم که ادبیات این نوشته نیز به هیچ روی بیانگر شگرد فکری من نیست.
2. نویسنده ی آن مطلب، احتمالاً کسی است که از روی تصادف نام و نام خانوادگی شان با من یکیست بدون این که هیچ پیوند سببی یا نسبی با من داشته باشد. در غیر این صورت ناگزیر، چنین تصور کنم که کسی به عمد خواسته پیروی از اندیشه هایی را به من تهمت بزند که نه تنها تاریخ استهلاکش گذشته که در زمان خودش نیز از کارآیی چندانی برخوردار نبود.
3. من نجیب روشن، نویسنده و روزنامه نگار آزاد هستم که مدت کوتاهی تلاش کردم به رادیو تلویزیون افغانستان سر و سامانی بدهم. این تلاش ها را پس از 16 ماه توقف دادم و دلایل آن را در متن استعفایم نوشتم.
آنلاین : نجیب روشن رئیس اسبق رادیوتلوزیون افغانستان نویسنده سلحشور دیروز تروریست امروز نیست
26 جون 2008, 13:16, توسط کامران میرهزار
سلام آقای روشن،
شبیه آنچه شما در پيام تان تذکر داده ايد، در پايين مطلب بالا تذکری آمده است. فارغ از مساله ی شباهت نام، متاسفانه بسياری از امکانات دنيای مجازی سوء استفاده کرده و در حالی که نام شان چيز ديگری ست، به دلايلی که می توان حدس زد چيست، به نام های ديگران، مطلب به سايت های مختلف ارسال می کنند.
تشخيص اينکه آيا بواقع اين همان شخص است و يا نه، گاهی غير ممکن می شود، مگر اينکه شخص حقيقی که از نام وی سوء استفاده صورت می گيرد، خود برای حل موضوع اقدام کند.
با احترام