
"روشن" دیروز، تاریک امروز؟
کسانی که از بی غیرتی فرار را بر قرار ترجیح می دهند و نمی توانند علیه متجاوزین تفنگ بگیرند؛ غیرت، شجاعت، دلیری و سلحشوری ملت ها را به مسخره می گیرند.
آقای نجیب روشن تحت عنوان "سلحشور" ديروز، "تروريست" امروز؟ مقاله ای در سایت کابل پرس? نوشته و خواسته به زعم خودش تحلیلی از تاریخ "تروریزم" در افغانستان ارائه نماید. وقتی نوشته را می خوانید، نمی دانید منظور نویسنده چه است و چه را می خواهد به اثبات برساند. این را که مردمان سرزمینی به نام افغانستان همه "تروریست" اند و جامعۀ جهانی (قبلۀ آمال آقای روشن) باید قبل از همه گور این ملت "تروریست" را برکند و بعد به "مبارزه علیه تروریزم" در نقاط دیگر دنیا دست بزند؟ شاید آقای روشن در "مبارزه علیه تروریزم" خواهان پرتاب بم اتمی یا هایدروجنی یا نایتروجنی از سوی "متمدنان جامعۀ جهانی" بر مردم تهیدست و فقیر افغانستان باشد تا کار همه "تروریستان" یکسره شود!! آقای روشن با این نوشته اش می خواهد هرچه بیشتر دل جنایتکاران سه دهه و بالخصوص بنیادگرایان را بدست آرد و برای شان با زبان بی زبانی بگوید که ببینید من به این باورم که عاملین بربادی افغانستان شما نه، که شاهان گذشته اند، شما هیچ چرت تان را بخاطر کشتن 65 هزار انسان در کابل خراب نکنید، هرچه بدبختی و نابرابری و خشونت است، از شاهان به ما به میراث مانده، شما حق دارید که "چورپور" ها بسازید، بر زنان و دختران این ملت به شکل دسته جمعی تجاوز نمایید، از پول ملت بلند منزل ها آباد کنید، در قاچاق مواد مخدر با مافیای بین المللی همدست شوید و کشتار و ویرانی کنید، زیرا مسبب تمام این وضعیت شاهان گذشته و به ویژه ظاهرشاه است، اصلاً خود ملت "تروریست" است و خشونت را می پسندد، شما به جنگسالار و ناقض حقوق بشر خطاب شدن ها روحیۀ خود را نبازید، خشونت و آدم کشی های شما هم ریشه در کارکردهای شاهان گذشته دارد و بخاطر این همه ویرانی، کشتار، چور و چپاول باید شاهان گذشته محاکمه شوند و تا نوبت به شما می رسد، خداوند مهربان است... اگر برداشت چیزی غیر از این است، خوب است آقای روشن توضیحات "فراملیتی و فراقومی" شان را ارائه نمایند.
از آغازین سطرهای نوشته به شکل بسیار رندانه و "روشنفکرانه" تلاش صورت گرفته تا علت تمام مصایب و بدبختی های امروز نه بر گردن رهبران وطنفروش و خاین حزب دموکراتیک خلق افغانستان، نه جهادی ها و طالبان، که احمدشاه درانی یا سلطان محمود غزنوی بار شود! نتیجۀ بحث این می شود که چون حکام گذشته از خشونت کار گرفته اند، لذا جنایتکاران هفت ثوری، هشت ثوری، طالبان و امروز از محاکمه معاف اند و فقط باید استخوان های شاهان گذشته از قبرهای شان کشیده شده و در چهارراهی ها با مواد رادیو اکتیو سوختانده شوند! بسیار ساده لوحی و سبکسری است که "روشنفکر آلمانی" (روشن تابعیت آلمانی دارد) بیاید و برای قلب تاریخ افغانستان آستین هایش را بر زده و سلحشوری مردم را به تمسخر بگیرد. کسانی که نزدیک به سه دهه در خارج لمیده و از درد و رنج مردم فرسنگ ها فاصله داشته باشند و این فرار جبونانۀ شان از کنار مردم را نام "فراملیتی" بدهند، حق دارند که به ریش ملت عزادار ما و رشادت های بینظیرش بخندند.
"امروز در کشور ما صرفنظر از اينکه مردم بجان هم افتيده و هر معضله را فقط بايد از راه خشونت حل نمايند، حتی حيوانات را نيز بجان هم انداخته اند." آقای روشن برای اثبات این ادعای خود حتی از "ساعت جنگی"، "رادیو جنگی"، "کاغذپران جنگی" و... نیز یاد نموده و آن را معادل خلق و خوی جنگی مردم قرار داده است. آقای تحلیلگر! اگر قرار باشد که خلق و خوی جنگی مردم را از روی تفریحات شان (مردمی که هیچ وسیلۀ دیگری برای تفریح ندارند و با بلند کردن صدای رادیوهای خود برای لحظه ای شادی می کنند) ارزیابی کنیم، چرا تفریحات غربی ها به نظر تان بسیار "متمدنانه" و "انسانی" جلوه می کند؟ مثلاً مسابقه انداختن موبایل تا فاصلۀ دور! مسابقۀ سگ دوانی، اسپ دوانی، فیلدوانی، شتر دوانی، شترمرغ دوانی (بر حیوانات مظلوم نباید ظلم کرد!)، مسابقۀ دواندن گاوهای وحشی و بُل فایتینگ (شاید آن را متعلق به اقوام وحشی اسپانیا بدانید، اما "متمدنان غربی" با خوشرویی به دیدنش می شتابند)، کشتی کج (وحشت آن را حتی با سگ جنگی و مرغ جنگی و خر جنگی و شترجنگی افغانها نیز مقایسه نمی توان کرد)، مسابقات فُل کانتکت (full contact)، مسابقات سکسی (شاید بسیار "متمدنانه" باشد!) و ده ها نوع مسابقۀ مسخرۀ دیگر اروپایی و امریکایی. آیا کشتن گاوها با نیزه یا شمشیر یا فوتبال امریکایی (که مانند حیوان (با معذرت) یکدیگر را تنه می زنند و زیر پای می کنند) بسیار "متمدنانه" است؟
روشن که زمانی به مبارزۀ طبقاتی باور داشت و راه رهایی انسان ها از یوغ استثمار را فقط مبارزۀ طبقاتی می دانست، بعد از جبین سایی به درگاه سرمایه به تمام آن افکار پشت کرد، مبارزۀ طبقاتی را حماقت نامید و مسئلۀ طبقات را چرند می دانست، اما برای اثبات ادعاهایش به مسئلۀ طبقاتی اشاره می کند و جنگ را از "عینک طبقاتی" می نگرد. کاملاً درست. در جهان هیچ چیزی وجود ندارد که بر آن مهر طبقاتی نخورده باشد. پس چگونه است که آقای روشن تنها به مسئلۀ جنگ از "عینک طبقاتی" می نگرد و نه اجتماع و تمام عرصه های زندگی؟ چرا وقتی افغانستان به میدان آزمایش تسلیحات کشورهای امپریالیستی مبدل شده، هست و بودش را تاراج می کنند، آن را "طبقاتی" نمی داند؟ وقتی به عنوان رییس تلویزیون ملی در دولت طبقاتی کار می کرد، آیا عینک غیرطبقاتی به چشم زده بود یا مصلحت ها و اشارۀ ارباب همانطور اقتضا می کرد؟ او در نوشته اش چرا به نقش امپریالیزم، ارتجاع، بنیادگرایی، سوءاستفاده از عقاید مذهبی و عقب نگه داشتن عمدی افغانها اشاره نمی کند؟ آیا افغانها همینطور مادرزاد "خشن و سلحشور" آفریده شده اند یا دست هایی باعث شده است که مردم به سوی خشونت رو بیاورند؟ آیا مردم پابرهنه و گرسنۀ افغانستان خوش دارند که تمام عمر شان را در بدبختی و دربدری دست و پا بزنند و تفریح شان "سگ جنگی" و "ساعت جنگی" باشد یا خوش دارند مانند اکثریت اروپایی ها و امریکایی ها در سالون های مجلل به تماشای فلم و تیاتر بنشینند؛ در ورزشگاه های مدرن، فوتبال و والیبال تماشا کنند؛ از نعمت صلح، آبادی، رفاه و سعادت بهره مند شوند و مانند روشن در آلمان عزیز کیف کنند؟ هر عقل سلیمی خواهد گفت که هیچ انسان نورمالی نمی خواهد زندگی "وحشیانه" داشته باشد، چونان که آقای روشن نمی خواهد.
مسئلۀ مهم دیگری که در نوشتۀ آقای روشن به آن اشاره شده، پرداختن به ظاهرشاه و زیر سؤال بردن لقب بابای ملت او است (که به حق می گوید). درست است که ظاهرشاه برای این ملت مظلوم هیچ کاری نکرد و تمام 40 سالش را در عیاشی و خوشگذرانی گذراند و مردم را در جهالت و بیسوادی نگه داشت، اما کدام احمق و بیشعوری جنایات و خیانت های جنایتکاران جهادی را با هزارم حصۀ خیانت های ظاهرشاه قابل مقایسه خواهد دانست (جز آنانی که از مسایل قومی رنج می برند). روشن وقتی از دید یک "تحلیلگر" به مسئلۀ تروریزم برخورد می کند، پایش در به تمسخر گرفتن لقب کذایی و مسخرۀ "قهرمان ملی" می لنگد. چرا؟ مگر "قهرمان ملی" واقعاً قهرمان ملی بود؟ روشن چرا به تروریزم این بانی تروریستان نمی پردازد؟ وقتی احمدشاه مسعود از تروریستان تاجیک حمایت کرد و در ابتدای آمدن تروریستان طالب با آنان هیچ مشکلی نداشت، چرا قلم آقای روشن در نقد کردن آن می شکند؟ چرا به تروریزم امریکا و متحدان اش در افغانستان، عراق و اقصی نقاط جهان اشاره ای نمی کند و فقط به "تروریزم" احمدشاه درانی و سلطان محمود غزنوی می پردازد؟ این برخورد از دو حالت خارج نیست. یا خلاف نامش بسیار تاریک است و یا بخاطر دلخوش کردن و عشوه نمایی در مقابل "جامعۀ جهانی" و بنیادگرایان مذهبی چنین نوشته ای را سرهم بندی کرده است.
نمی دانم تعریف آقای روشن و روشن های دیگر از وحدت ملی چه است که همواره می خواهند طوری نشان دهند که درین سرزمین هیچگاه وحدت ملی وجود نداشته و "وحدت ملی در جامعۀ کثیرالملیت افغانستان تأمین شده نمی تواند". تا جایی که تاریخ به یاد دارد، درین کشور تمام اقوام صرف نظر از ملیت، قوم، زبان، منطقه و ولایت علیه تجاوزات بیگانگان از چنگیز گرفته تا تیمورلنگ و سکندر و انگلیس و روس دوشادوش هم جنگیده و در یک سنگر خون داده اند. همین اکنون در بسیاری از مناطق افغانستان، ملیت های مختلف چون برادر در کنار هم زندگی می کنند و با هم هیچ مشکلی ندارند. بحث های کثیف روشنفکرانۀ زبانی و ملیتی و سمتی در دو سه شهر بزرگ نمی تواند تمام وحدت ملی را زیر سؤال ببرد. درین هم شکی نیست که در مناطق مختلف درین رابطه مشکلاتی وجود دارد که نمی تواند تمام مسئله را خدشه دار نماید. نتیجه می گیریم که این آقایان یا در افغانستان زندگی نکرده و یا از چند شهر بزرگ پای شان را آنطرف نگذاشته اند، ورنه در می یافتند که خون هزاران نفر در مقابله با متجاوزان در جاهایی ریخته شده است که نه از آن ولایت و نه از آن قوم بوده اند و نه به این فکر می کردند که در کجا شهید خواهند شد. آنان چنان در دل های مردم آن مناطق جا گرفته بودند که بعد از شهادت، گورهای شان را به زیارت مبدل نموده اند. اگر وحدت ملی در میان نباشد، دست کدام معجزه در کار بود که خون فلان هزاره، تاجیک، نورستانی، پشتون، ازبک، بلوچ و... در مناطق غیر بریزد؟
آخرین پاراگراف نوشته مربوط به حکمروایی حزب دموکراتیک خلق یا همان خلقی ها و پرچمی هاست. منظور آقای روشن را از دو پاراگراف آخری ندانستم. وقتی ح.د.خ.ا به قدرت رسید، "از یکطرف فقر و گرسنگی بیداد می کرد و از جانب دیگر دولت و حکومات وقت، توان و کفایت کاری نداشتند". یعنی چه؟ یعنی اینکه حزب دموکراتیک خلق هیچ گناهی را مرتکب نشده، چون "فقر و گرسنگی بیداد می کرد"؟ همین؟... آقای روشن! اینقدر ساده نیستید که وضعیت آن زمان اتحاد شوروی، مزدورمنشی ح.د.خ.ا و وضیعت جهانی را تحلیل نتوانید. اگر می خواهید بر جنایات رژیم پوشالی روس آب تطهیر بریزید، صاف و پوست کنده نظر تان را بگویید. بدون آن هم این وطن آنقدر شغالی است که نه کسی رهبران جانی هفت ثوری و هشت ثوری را در کنار تاریک اندیشان طالب محاکمه کرد و نه کسی حق محاکمۀ نیروهای امریکایی و ناتو را دارد که کشتار می کنند. لذا کسی شما را محاکمه نخواهد کرد. دل تان جمع باشد.
و یک نکتۀ آخر: کسانی که از بی غیرتی فرار را بر قرار ترجیح می دهند و نمی توانند علیه متجاوزین تفنگ بگیرند؛ غیرت، شجاعت، دلیری و سلحشوری ملت ها را به مسخره می گیرند.
"سلحشور" ديروز، "تروريست" امروز؟
جنگ، خشونت و ستيزه جوئی، ميرات نظام های مستبد گذشته است
دو شنبه 16 ژوئن 2008, نويسنده: نجیب روشن
اشاره کابل پرس?: کابل پرس در تاريخ 16 ماه جاری مطلبی را با عنوان " سلحشور ديروز، تروريست امروز" به نشر رساند که توسط يکی از خوانندگان پس از ورود به محيط مديريت کابل پرس، به نام نجيب روشن، برای انتشار پيشنهاد شده بود. پس از نشر این نوشته برخی از خوانندگان با توجه به نام نویسنده، اين تصور را داشتند که نویسنده ی مطلب آقای نجیب روشن رییس پیشین رادیو و تلویزیون ملی افغانستان می باشد. در اين مورد بايد گفت که کابل پرس هيچ دليلی برای اينکه نويسنده ی آن مطلب، آقای روشن رييس پيشين راديو و تلويزيون افغانستان است يا نيست، ندارد. از سويی اين موضوع دليلی بر عدم نشر مطلب با همان نام نجيب روشن نمی باشد. شباهت نام می تواند امری رايج باشد و البته مهم تر از همه آزادی بيان است.
واژه های کلیدی
تروريزم، کوچی طالبان، طالبان، القاعده و داعش
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخریدآقای شقایق درود برشما ! هدف شمارا از ارزیای ونقد نوشته آقای روشن ، بنده حقیر و فقیر ندانست. شاید شما غرضهایی داشته باشید :1 - طعنه دادن مهاجرت آقای روشن و زنده گی ایشان را در خارج . 2 - نمایان ساختن عدالت اجتماعی و وحدت ملی را در سراسرکشور . 3 - بلاخره حزبی بودن آقای روشن را . نظر این بنده حقیر و فقیر اینست : اول - جوامع بشری هر کدام از خود رسایی ها و نا رسایی های دارد که نمیشود با اظهارانتقاد و نقد کردن یک جامعه ، کوشش شود تا نارسایی جامه دیگر برخ نویسنده و یا منتقد کشیده شود . این نوع بر خورد ابهامات خلق میکند و به هدف مطلوب نمیرسیم . دوم - در بطن هر علت باید معلول جستجو شود در غیر صورت نقد و انتقاد ما یکجانبه و بی حاصل خواهد بود . علت اینکه چرا ملت ما سی سال است میجنگد ،چیست ؟ چرا ملت مظلوم ما بیسواد است ؟ علت بقدرت رسیدن ح.د.خ. چیست ؟ جرا ممالک غربی و اسلامی به مجاهدین کمک کردند ؟ چرا و به جه علت بعد از بین رفتن قدرت ح.د. خ. در وطن شهید پرور ما صلح نیامد ؟ باید ریشه و تهداب این علت ها و چرا ها جستجو ، بطور همه جانبه و منطقی حل و در اخیر از بین برده شود . نباید ازبین کتاب تاریخ چند صفحه محدود را که مطابق میل ماست برگزید و بالایش بحث کرد .و مابقی از همه واقعیت های که دران علت ها نهفته است چشم پوشی کردو نادیده گرفت . ببینید اقای شقایق فقط یک تبصره کوتاه به پائین دارم در قسمتی که میفرمائید :
( تا جایی که تاریخ به یاد دارد، درین کشور تمام اقوام صرف نظر از ملیت، قوم، زبان، منطقه و ولایت علیه تجاوزات بیگانگان از چنگیز گرفته تا تیمورلنگ و سکندر و انگلیس و روس دوشادوش هم جنگیده و در یک سنگر خون داده اند. همین اکنون در بسیاری از مناطق افغانستان، ملیت های مختلف چون برادر در کنار هم زندگی می کنند و با هم هیچ مشکلی ندارند. ) واقعأ چنین است ، اگر دست های اشخاص برتری جوی سیاسی ، قومی ، لسانی کار نکند . برتر شمردن یک قوم بر قوم دیگر و آنهم توسط نخبه گان اداره ، ملکیت شخصی دانستن یک کشور کثیر الملیت توسط یک گروپ کوچی بی خانمان ، جزا دادن ملیت ها بخاطر گپ زدن به زبان رسمی مادری شان ، اینها و این قبیل برخورد های غیر مسولانه زیادی را میتوانم بعرض برسانم که وحدت ملی مان را خدشه دار نموده است . این عوامل و علت هایست که اگربه ازبین بردن آن اقدامات عملی عاجل و منطقی صورت نگیرد ، آینده تاریک و تاریکتر هموطنان خود را انتظار داشته باشیم . باحرف های میان تهی و شعار های پوچ انتظار داشتن جامعه متمدن ، مرفع و بدون تبعیض ، خواب است و خیال است و مهال است و جنون . درقسمت حزبی بودن آقای روشن و اظهار نظر آزاد ،با شما هم مفکوره ام . امید وارم آزرده نشده باشید . خونسردی و بهروزی به همه ارزو دارم .
سردبیر محترم سایت کابل پرس?، سلام،
به تازگی از نشر مطلبی با نام "سلحشور" ديروز، "تروريست" امروز؟" در این سایت آگاه شدم. این مطلب توسط کسی به نام نجیب روشن نوشته شده است و این شبهه را میان خوانندگان سایت ایجاد کرده که نویسنده ی آن مطلب من باشم.
در این رابطه می خواستم برای روشن ساختن مسأله اعلان کنم که:
1. من نه تنها با محتوای نوشته یی که ذکر آن رفت، موافق نیستم که ادبیات این نوشته نیز به هیچ روی بیانگر شگرد فکری من نیست.
2. نویسنده ی آن مطلب، احتمالاً کسی است که از روی تصادف نام و نام خانوادگی شان با من یکیست بدون این که هیچ پیوند سببی یا نسبی با من داشته باشد. در غیر این صورت ناگزیر، چنین تصور کنم که کسی به عمد خواسته پیروی از اندیشه هایی را به من تهمت بزند که نه تنها تاریخ استهلاکش گذشته که در زمان خودش نیز از کارآیی چندانی برخوردار نبود.
3. من نجیب روشن، نویسنده و روزنامه نگار آزاد هستم که مدت کوتاهی تلاش کردم به رادیو تلویزیون افغانستان سر و سامانی بدهم. این تلاش ها را پس از 16 ماه توقف دادم و دلایل آن را در متن استعفایم نوشتم.
آنلاین : نجیب روشن رئیس اسبق رادیوتلوزیون افغانستان نویسنده سلحشور دیروز تروریست امروز نیست
دوستان محترم
در این سایت همیشه بنام هر کسی مقاله هایی نشر می شود که آن بیچاره ها از خود خبر هم ندارند. از کجا معلوم که این مقاله توسط نجیب روشن رئیس سابق رادیو تلویزیون نوشته شده باشد؟ و وقتی معلوم نیست که نویسنده مقاله او است، اول چرا این مقاله بنام او نشر شد و باز چرا جواب تند به آدرس او؟
درست است که آزادی بیان مهم تر است. اما مهم تر از همه همان آزادی است که هر فرد از آن برخوردار است و کرامتی که تمام انسان ها بدون تمایز مسلمان و غیرمسلمان دارند. زیرا خداوند می فرماید که بنی آدم را کرامت داده است.
کجای این مقاله به آزادی بیان کمک می کند؟ اما سر تا پای مقاله به نجیب روشن که از مرگ خود آگاه است و از نوشتن این مقاله نی، توهین و دشنام دارد. همین است آزادی بیان؟
پیشنهاد این است که اگر ممکن باشد اول منبع مقاله ها معلوم شود و بعد نشر شوند. هر کس می آید و بنام مستعار هر کس را دشنام می دهد و هر کس می آید و بنام یک کس دیگر مقاله می نویسد. این کجای ژورنالیزم و آزادی بیان است؟
لطفا با این کار ها باعتبار کابلپرس صدمه نزنید.