شاهراه سالنگ؛ بوی چرس و بیم جان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
شاهراه سالنگ، متصل کننده شمال کشور به پایتخت، شاید بیشترین ترافیک را در میان سایر شاهراههای کشور داشته باشد. ترافیک که شب و روز نمیشناسد، امنیت نستبن خوبی این شاهراه شاید اصلی ترین دلیل برای ترافیک بالای این شاهراه باشد. برخلاف شاهراه کابل ـ هرات که به دلیل نا امنی و حضور همیشهگی طالبان یکی از مرگبارترین جادههای کشور است؛ شاهراه سالنگ همیشه مسافرین خودش را داشته و هراس از این بابت متوجه مسافرین نمیباشد. مهمترین نگرانی که ذهن مسافران را مخشوش میکند و همواره آنها را دلگیر میسازد، اعتیاد رانندهگان است.
جاده پر پیچ و خم سالنگ، راننده سالم، باتجربه، و حساس میطلبد. زمانی کسی بخواهد سفری به کابل داشته باشد، او از طرف رانندهگان محاصره میشود و هرکسی به طریقی میخواهد آن مسافر را شکار کند. اما مسافر بیشترین تلاش اش این است که با کسی همراه شود که او را به مقصدش بدون کدام حادثه ناگوار برساند، انتخاب کردن همواره دشوار است و در این جا دشوارتر از همه، اما هیچ تضمینی وجود ندارد که این رانندهگان سالم باشد.
آنچه بیشتر بین راننندهگان این شاهراه قابل لمس است اعتیاد شان میباشند، البته استثنا همیشه وجود دارد، و نمیتوان آن را انکار کرد. خم و پیچ و در عین حال ترافیک همیشگی و بالای این جاده، رانندهی حساس و متمرکز میطلبد که زندگی افراد زیادی در گرو چیگونه راندن موتر این موتروان است. کافی است فقط در یک پیچ این جاده غفلت شود و بعد از آن فاجعهی را شاهد باشیم. اعتیاد هموراه دشمن احتیاط و تمرکز بوده و باعث به وجود آمدن مشکلات عدیده برای افراد شده است. این مرض دامنی رانندهگان شاغل در این شاهراه را گرفته است، و پیامد مصرف انواع مواد نشه آور به خصوص چرس، که خیلی هم عادی جلوه میکند، چیزی جز حادثات ترافیکی خون بار نخواهد بود. بعد از مصرف چرس رانندهگان نشه، خود را سورا ابرها تصور میکند، و کسی را شریک در جاده نمیداند. یکی از شایع ترین عکس العمل شان مسابقه دادن است، البته مسابقه را هرکسی میتواند طرح کند و آن را به مرحله اجرا بگذارد، یعنی نمیتوان فقط مصرف کنندهگان مواد مخدر را عامل به وجود آوردن حادثات ترافیکی ناشی از مسابقههای نا به هنگام و بیجا بدانیم. اما مسئله اساسی این است که زمانی که چرس مصرف میشود، راننده دیگر واسواس از احتمال حادثه ترافیکی و شاخ به شاخ شدن وسیله ندارد. چه بسا حادثات دلخراش که عامل اساسی آن عدم دقت و اجرای مسابقه بین رانندهگان است. ترس از نیست شدن در حادثه ترافیکی، بزرگترین وسواس مسافرین این شاهراه است.
کم عرض بودن جاده امریست که مشکل مطرح شده را چند برابر میکند، نشهگی ناشی از مصرف چرس، باعث سرعت بالای موترها در جادههای کم عرض و درعین حال پر از پیچ و خم سالنگ میشود، بعد از رد کردن هر پیچ امکان سر رسیدن موتر از جناح مقابل است، ولی سرعت بالا این جا کارش را میکند و راننده دیگر نمیتواند از به وقوع پیوستن حادثه جلوگیری کند. جاده کم عرض با نشهی چرس دست به دست هم داده و باعث به عزا نشاندن خوانوادهها میگردد.
ترس از دست دادن جان زمانی مفهوم اصلی اش را پیدا میکند که لبان راننده سگرتی پر شده از چرس تاشقرغان را به دهان بیگرد و سرش را از شیشه موتر بیرون کند و به موتر که مثلن میخواهد از موتر او سبقت بیگرد پرخاش کند و زن و فرزند اش را در آن واحد جلو چشمانش بیعزت کند، و در عین زمان به سرعت اش بیفزاید. نصیحت کردن مسافران در این زمان اصلن موثر واقع نمیشود و برعکس باعث تیره شدن روابط موتروان با مسافرین میشود. رفتار این رانندهگان با مسافران چنان است که گوی چند برده در داخل موتر برای فروش برده میشود. بوی چرس تمام فضای موتر نوع 404 را فرا میگیرد و راننده با گستاخی بیش از حد به دود کردن آن ادامه میدهد، هر نوع عکس العمل در این زمان جوابش پرخاش است. گوی کسی حق حفظ جانش را هم ندارد.
پيامها
23 دسامبر 2013, 07:07, توسط باران
به جای لعنت فرستادن بر تاریکی
شمعی روشن کنید
بیست و ششم دسامبر
سالگرد ادیسون
یاد و خاطره اش
تا بی نهایت ها
جاودان