مانیفست های جمعی شعر
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
در چند سال اخیر جوانان زیادی را از افغانستان می بینم که به شعر بی وزن و قافیه روی آورده اند. بی وزن و قافیه را از این جهت بکار می برم که شعر شاعران کشوری که افغانستان نام دارد، در تاریخ خود فاصله ی چندانی از وزن و قافیه ندارند. برای همین هم نمی توانم در صحبت از شعر این کشور، از فرم های جمعی شعر که پس از عبور از وزن و قافیه بوجود آمده اند و سپس فرم های شخصی تر شعر معاصر که در هر شعر شاعر آفریده می شود سخن بگویم. شاید وقت آن باشد که نوپردازانی گرد هم آیند و با ارایه ی مانیفست های جمعی، فاصله ی خود را از وزن و قافیه و نگاه سنتی به شعر بیشتر کنند. رگه های خوبی از آفرینش در کار برخی از نوپردازان که همه جوان هستند وجود دارد. در کشور بی در و پیکر، ممکن این رگه های خوب آفرینش، تید و پاش شوند و به تکامل فرمی نرسند.
پيامها
25 دسامبر 2013, 15:08, توسط شریف شاندیز
جناب میر هزار، به شدت از پیشنهاد و مقوله ای که مطرح فرموده اید، جانبداری میکنم. اما شعرفاصله دار ازو زن و قافیه، باید دارای یک هستهء مرکزی اندیشه ی نو و تابناک باشد،تا فقدان وسایل قدیمی شاعرانه( از قبیل وزن و قافیه و ردیف و...) را جبران کند.
من ، حرف حضرت عالی را تا حدی ملتفت میشوم. اما بافته ها، عربده ها، پرت وپلا هاو تولیدات عجیب الخلقه ای که به اسم شعر ، قلمداد و کشف و رونمایی میشود ، به حدی زیاداست که تشخیص چند مروارید اصلی ازین لجنزار، دشوار است.
از همه بدتر، وضع موسیقی امروز جوانان است که با کلمات،و واژگانی به شدت سست، رکیک و حتا مستهجن، تهیه و تنظیم و عرضه میشود. داورانی تجارت پیشه و لا ابالی نیز این بازار قلابی را، رنگ و رونق می بخشند!
اما، شاید روحیه اقتباس، تقلید ، التباس و حتا سرقت آثار ابداعی دیگران، در افغانستان، این وضع فاجعه آمیز ادبی را دامن زده است. خلق را تقلید شان برباد داد.احترام. شریف شاندیز
25 دسامبر 2013, 17:00, توسط faredon
به بینید، الگو ی به اصطلاح شاعرانی که سال ها در جمهوری اسلامی ایران، تن به غربت داده بودند چه کسی یا کسانی است؟ابو طالب مظفری ، علی تابش، کاظم کاظمی و امثال آنان!
اینان، این الگو ها، نگاه تاریخی آنان به جنبش های هنری و ادبی، مذهبی و پندارگرایانه است ، اینان هنوز از عصر عاشورا و خیمه های کربلا، سخن میگویند ، اینان در همانحال که انجمن ها و کنفرانس های به نام « در دری» تاسیس وتنفیذ می کنند، دردری را به پای خوکان میریزند !کاظم کاظمی از جسد مردهء روح الله خمینی، آدمکش معروف قرن ما، استدعا میکند ، دوباره زنده شود و تا قیامت زنده بماند( یعنی تا پایان دنیا ، آدم بکشد!).
هزاران به اصطلاح شاعر نورسته که درین برکه کوچک، تور صیادی پهن کرده اند، موفق به گرفتن ماهی درشت نخواهند شد! دنیای هنر و ادبیات، جهان خلاقیت است و ابداع و آزادی ، نه زندان تعارفات تاریخ زده، تملق های تهوع آور و نان به نرخ روز خوردن.
وبسایت فارسی بی.بی.سی. یک هفته قبل یک مقاله سیاسی نشر کرد به خامه شخصی ( شاید به اسم محمد رضا محمدی) درین نوشته نویسنده جوان افغانی، به حامد کرزی یک نامه عاشاقانه«!» نگاشته بود و از ختم دوره ٔ کاری ایشان ابراز دلتنگی و نومیدی کرده بود!
فضای ادبی افغانستان هم متفاوت ازین مضحکه هانیست.شاعری که مداح جنایت و فساد است، کجا میتواند به مانفیست هی جمعی و کشف و شهود برسد!