نگارش های فیسبوکی: خط مقاومت علیه کوچی طالب؛ پناهجویی؛ روزنامه نگاران خاموش؛ ادبیات تقلید؛ ساختار گرامری مشترک و چین
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
دیپورت یک خانواده از ناروی به افغانستان
یکی از وطنداران نیمه شب به من تلفن کرده که امروز ناروی یک خانواده را به افغانستان دیپورت می کند و این خانواده اکنون در کمپ یا بهتر بگویم زندان تراندوم است. تنها کار ممکنی که برای این خانواده می توان کرد این است که تعدادی جمع شوند و به میدان هوایی رفته و مانع از پرواز شوند. اگر تعداد کم باشد، پولیس افراد را برای مدتی کوتاهی بازداشت می کند و خانواده را دیپورت خواهد کرد. متاسفانه دولت جدید به رهبری Erna Solberg و مشارکت Siv Jensen سیاست های سختی را در قبال پناهجویان روی دست گرفته است. من از پناهجویان می خواهم در مدتی که در کمپ می باشند، راه های مختلف، از جمله در مرحله ی نهایی دادگاه حقوق بشر اروپا را فراموش نکنند. تنها در کمپ نشستن و منتظر بودن باعث می شود که یکباره با خطر دیپورت مواجه شوید. چند نوشته ی راهنما در کابل پرس? نشر شده که حتمن آن را مطالعه کنید. این نوشته ها می تواند تا حدود زیادی به شما در مسیر پناهندگی کمک کند.
http://kabulpress.org/my/spip....
http://kabulpress.org/my/spip....
کسی که واقعن نیاز به پناهگاه داشته باشد، نباید مایوس شود. از طرفی متاسفانه تعداد زیادی از افراد بويژه جوانانی که طبق کنوانسیون پناهندگان به هیچ عنوان شرایط پناهندگی را ندارند نیز درخواست داده، جواب منفی گرفته اند و همین بر نحوه بررسی دوسیه کسانی که واقعن طبق مواد کنوانسیون پناهندگی باید دریافت کنند تاثیر گذاشته است.
پناهجویی و پناهندگی حق است!
بارها و بارها با نیش و کنایه های عده ای برخورده ام که می گفتند "طرف همه این کارها را کرد تا پناهنده شود، طرف سر و صدا کرد تا بپرد برود غرب و یا همه این سر و صداها برای پناهندگی بود." یادم است زمانی عده ای می گفتند که طرف الان در مسکو است، عده ای دیگر می گفتند در لندن است و از این جماعت هر کدام جایی را به زعم خودشان نام می بردند و حتا یکی مطلبی را در مورد نوشته بود و برای خودم در کابل پرس فرستاده بود که من مسکو هستم.
پناهندگی و پناهجویی حق است و برای این حق چند کنوانسیون و پروتوکول و اصولنامه وجود دارد که بر این حق تاکید شده است. استفاده از این حق هیچ جای شرمندگی ندارد و وقتی شرایط فراهم است، کسی که نیاز به پناهگاه دارد باید از این حق استفاده کند. من دوستان زیادی را می شناسم که هر کدام قلم بدست و روزنامه نگاران مشهوری بودند و می توانستند بخش قابل توجهی از افکار عمومی را با قلم خود تحت تاثیر قرار دهند. اما متاسفانه می بینم این دوستان پس از پناهندگی خاموش شدند، به کنج خلوتی رانده شده و از تماس با افکار عمومی فاصله گرفتند. بوضوح می بینم که یکی از علت های اصلی این خاموشی همین برخورد سخیف و زننده ی عده ای با حق پناهندگی و رفتار انفعالی این دوستان مقابل آن می باشد. کسانی که این برخورد سخیف و زننده را با حق انسانی پناهجو دارند معمولن عده ای نان به نرخ روز خور هستند که باد از هر طرف آمد همان طرفی می باشند و یا وابستگان قدرت هایی هستند که امنیت افراد را برهم زده و مجبور به پناهجویی می کنند.
به دوستان اهل قلم توصیه می کنم بجای کناره گرفتن از جریان ها، در جامعه ی جدیدی که قرار گرفته اند فعال باشند و وارد بخش پویای آن جامعه شوند. به نظر من آن ها در حالی که شرایط برایشان امن شده، وظیفه دارند حقایقی را که در سرزمین نقض حقوق بشر وجود دارد، به افکار عمومی جوامع جدیدی که در آن قرار گرفته اند انتقال دهند.
خطوط مقاومت علیه کوچی طالبان باید تقویت شود!
بیاییم مسایل را به شکل واقعی آن بررسی کنیم. خطوط مقاومت علیه کوچی طالبان باید تقویت شود و انتخابات ریاست جمهوری افغانستان و دروغ های معمول انتخاباتی نباید حافظه تاریخی ما را از بین ببرد. همه ی ما می دانیم که کوچی یکی از وسایل اصلی کشتار مردم هزاره و اشغال سرزمین هایشان می باشد. هر سال هزاران خانواده از مناطق مختلف هزارستان مجبور به ترک خانه هایشان می شوند و کوچی و حامیان آنان علاوه بر غارت و تخریب خانه و دارایی هزاره، بخشی از سرزمین آنان را اشغال می کنند. در این بین اگر بخواهیم به دروغ های انتخاباتی معمول دل خوش کنیم، پس از برگزاری انتخابات مطمین باشید که هزارستان و مردمش از حملات کوچی در امان نخواهند بود، بويژه اینکه کرزی چندین ماه پس از انتخابات همچنان در ارگ بسر خواهد برد و جنجال های انتخاباتی مدت ها طول خواهد کشید. کرزی در آخرین سال حکومت خود وظیفه دارد که طالبان را به عنوان گروه مسلح قومی، برای پیشبرد پالیسی دایمی پشتونیزم از شکست نجات دهد و تا جایی که می تواند از اهرم کوچی در جهت این پالیسی استفاده کند. کسانی مانند اشرف غنی احمدزی، هدایت امین ارسلا، گل آغا شیرزی، غنی کرزی و زلمی رسول نیز همین پالیسی را دنبال می کنند و ممکن است چند روزی را به دلیل انتخابات و نیاز آنان به رای هزاره، سکوت اختیار نمایند و چند فعال و قلم بدست هزاره را با پاداش و وعده دلخوش سازند. پشتونیزم هوای همسایه شدن با تاجیکستان و اوزبیکستان و تورکمنستان را دارد و تاکنون در این سیاست بسیار موفق بوده است. یادمان نرود که سیاست پشتونیزم تاجیک به تاجیکستان، اوزبیک به اوزبیکستان و هزاره به گورستان است.
از سوی دیگر وقتی نمی توان به "به اصطلاح رهبران سیاسی" هزاره اعتماد کرد، نمی توان به "به اصطلاح رهبران سیاسی" تاجیک یا اوزبیک نیز اعتماد داشت. آن ها در حالی که از سویی در حال از دست دادن بدخشان هستند، از سوی دیگر ولایتی چون فاریاب را نیز از دست می دهند، گویی تصور می کنند که چون هزارستان هم مرز با مناطق طالبان است، منطقه ای حایل می باشد که آنان از حملات در امان خواهند بود.
هزاره باید خطوط مقاومت خود را تقویت کند و چنان نیرومند شود که پیش از ورود کوچی به هزارستان، کوچی را زمینگیر کند.
در پیوند با بحث زبان شیرین هزاره گی
دو روز پیش چند پرسش خود را درباره ی زبان نُشک و همچنین زبان های سویدنی و دانمارکی، با ایمیل به شورای زبان ناروی فرستاده بودم که امروز یکی از مشاوران ارشد این نهاد، پاسخ ها را روان کرد. یکی از پرسش ها این بود که در سه کشور ناروی، سویدن و دانمارک، زبان ها Norsk، Svensk و Dansk خوانده می شوند؛ چه تفاوت های گرامری بین این سه زبان می باشد که آن ها نام های متفاوتی دارند؟
پاسخ بصورت خلاصه: Norsk، Svensk و Dansk رابطه ی بسیار نزدیک با یکدیگر داشته و بین آن ها تفاوت گرامری مشخصی وجود ندارد. آن ها از ساختار گرامری مشابه برخوردارند.
ادبیات جایی برای تقلید نیست!
یادم است که سال ها پیش، داکتر رضا براهنی، جلسات شعر ماهوار در خانه ی خود داشت و من نیز گاه در این جلسات شرکت می کردم. در همان سال ها بود که او کتاب "خطاب به پروانه ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم" را منتشر کرد. داکتر براهنی تعدادی شاگرد داشت که به شیوه ی آنوقت استاد، چیزهایی به نام شعر می نوشتند و هنوز هم گاه چیزهایی از آن ها در فضای مجازی به همان شیوه می خوانم. از این بگذریم که شعرهای رضا براهنی که در این چند سال اخیر، جسته و گریخته در برخی رسانه های اینترنتی نشر شده اند، با شعرهای آن سال ها فرق دارند؛ اما این روزها می بینم عده ای جوان افغانستانی آستین ها را بالا زده اند و شاگردان آنوقت داکتر براهنی را به سمت استادان خود پذیرفته و کوشش می کنند به شیوه ی شاگردان استاد که شیوه ی آن سال های داکتر براهنی ست بنویسند. متاسفانه شعر افغانستان، حداقل تا جایی که من خوانده ام، یا هنوز از بند خال و لب و ساقی و شراب و معشوق و از این چیزها گذر نکرده و حتا در همان شیوه ی قدیم یک در میان وزن و قافیه شان لنگ می زند و یا هم آن هایی که به شهرتی رسیده اند، دانسته و نادانسته، نوشته هایشان تقلیدهایی از جریان شعری حکومتی ایران است. عده ای هم هستند که تصور می کنند دنبال شاگردان داکتر براهنی رفتن می تواند نوآوری در کارشان محسوب شود. تقلید تقلید است و فرقی نمی کند از کدام شاعر و از کدام دوره. به گفته ی دوست نویسنده ای از هندوستان: یا خوب بنویس یا بمیر!
دفتر شاعران جهان برای مردم هزاره به چاپ نزدیک شد
امروز نسخه ی دیجیتالی از کتاب شاعران جهان برای مردم هزاره، برای دو فرمت گالینگور (هاردکاور) و گلاسه آماده شد و آن ها را چند ساعت به دقت بررسی کردم. این نسخه دقیقن به همان شکلی ست که من می خواهم. همین اکنون یک نسخه از فرمت هاردکاور نیز برای دوست و همکارم رابرت مایر، بصورت دیجیتالی در حال چاپ شدن است که فردا به دست او خواهد رسید. این نسخه را با هم در اسکایپ به دقت بررسی کرده و نواقص احتمالی آن را مشخص می سازیم. اگر نواقصی وجود داشت، نواقص را برطرف کرده و روز دوشنبه ی پیش رو، کتاب را دوباره به چاپخانه می فرستیم. اگر نواقصی نبود نیز، بلافاصله دستور چاپ را خواهیم داد. لازم است از تلاش های رابرت نیز برای آماده سازی این کتاب قدردانی کنم.
سانسور در چین
بانویی خبرنگار از مجله ی چاینا نیوز در اسکایپ در حال مصاحبه با من درباره وضعیت افغانستان و انتخابات پیش روست. یوتیوب، فیسبوک، تویتر، نیویورک تایمز و ویکی لیکس در آنجا فیلترند و من ارجاعاتم را که در این سایت ها نشر شده، با پرینت اسکرین گرفتن تصاویر و کاپی کردن مقالات و پی دی اف کردنشان برایش می فرستم. سانسور، سانسور، سانسور
پيامها
21 جنوری 2014, 12:28, توسط پرويز بهمن
براي پشتونهاي افغانستان قدرت وحاكميت قومي آنهم به شكل انحصاري قرون وسطايي اش هميشه نسبت به هرچيز ديگر مهم مي باشد ، پشتونها در غم وطن واستقلال آن زماني مي افتند كه حاكميت انحصاري وظالمانهء آن بدست اقوام ديگر بيفتد، أمير عبدالرحمن بنيانگذار افغانستان معاصر را انگليس ها و روسها به تفاهم هم حمايت كردند و اورا مانند يك حيوان درنده بالاي أقوام غير پشتون رها كردند تا تمام صداهاي آزادي خواهي واستقلال طلبي را در نطقه خنثي سازد كه او چنين هم كرد، بعد از آن نادر وبرادرانش را هر دو قدرت استعماري بالاي مردم حاكم ساختند كه نود سال اين حاكميت مزدور بالاي مردم ادامه داشت ولي پشتونها آنرا حاكميت مستقل وملي ميدانند.
تره كي وأمين وطالبان وگلبدين نيز هر كدام در جاي خودش كه به زور لشكريان عرب وپنجابي وچچنايي وازبكستاني وغيره تا همين اكنون با دولتي ميجگند كه رئيس آن پشتون بوده وآنها را برادر ميخواند ولي با وجود تمام اين بيگانه پرستي ها و اسناد موثق صادق جان از غيرت و وطندوستي پشتونها مي لافد، برو صادق جان اول خواهرت را از زير پاي پنجابي بكش كه هر سال براي پنجابي يك يك طفل نو زاد حرامي تولد كرده وبه ارتش پاكسنان ميدهد تا در آينده حافظ منافع كشور خدا داد پاكستان بار آيند وروح قائد اعظم خوشحال باشد،
اينجا أقوام غير پشتون هزار مرتبه اشغال سرزمين هاي شانرا توسط قواي ناتو نسبت به به اشغال مناطق شان توسط وحشي هاي كوچي اوغان ترجيح ميدهند،
21 جنوری 2014, 12:33
بهمن استفراق های دائیمی خود را همواره بار بار نشخوار میکنه.
جای تعجب است که در مغز این لوچک چقدر گندگی نهفته ست.