رييس جمهور يا...
نامه سرگشاده جامعه دانشجويان افغانستاني مقيم ايران به کرزی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
«ما عروسكهاي رنگارنگمان را بر ابرها مينشانيم و آنان را خدايان و ابرمردان ميناميم. و آيا آنان از براي اين نشيمنگاههاي رقيق به اندازة كافي سبك نيستند؟» (نيچه)
رئيس دولت اسلامي افغانستان جناب آقاي كرزي سلام عليكم،
بايد صادقانه اذعان كرد، كه موقع نوشتن نامه ترديد داشتيم كه جنابعالي را با چه عنواني مخاطب قرار دهيم. مطابق معيارهاي صوري، عنوان اصلي شما رياست جمهوري است، اما وقتي واقعيتهاي تلخ كارنامه شما را، به ويژه در دوران پس از انتخابات رياست جمهوري، مرور نموديم، متوجه شديم كه به تدريج از زماني كه پست رياست جمهوري در اختيار شما قرار گرفته، شما نه تنها كاري در خور توجه براي «جمهور» نكرده ايد، بلكه اينك رفته رفته همانند نياكان خويش از مسند سياسي و قدرت نظامي خويش براي به مسلخ كشيدن «جمهور» استفاده ميكنيد. در تاريخ افغانستان از امان الله خان اگر بگذريم، بدون ترديد هيچ دولتمردي تاكنون نبوده كه دستش به گونهاي در خون ملت و مردم افغانستان آلوده نبوده باشد، اما از شما كه از طريق پروسهي به ظاهر دموكراتيك و طي يك وفاق جمعي بعد از آن همه فجايع انساني در تاريخ سياسي افغانستان، به مقام رياست جمهوري رسيده بوديد، انتظار ميرفت كه اين سنت ناانساني در تاريخ سياسي كشور را بر اساس خواست و اراده جمعي از ميان برده و سنت انسانيتري را در دور جديد تاريخ افغانستان تاسيس نماييد. اما دردا! كه نه تنها شما هيچگامي در راه انسانيكردن مناسبات سياسي برنداشتيد بلكه از به يغما بردن كمكهاي ميلياردلاري خارجي، ناامني، قتل و كشتار و خونريزي مردم، مواد مخدر و مافياي هفتسر در دولت گرفته تا دامن زدن به نفرتهاي قومي، قتل عام، نسلكشي، تاراج اموال مردم بيپناه و بيگناه و به باددادن آرزوها و آمالهاي ملي و تاريخي مردم افغانستان را همگي به يكجا در كارنامه دولت خويش ثبت نموديد. بدين ترتيب، ترجيح داديم كه شما را رئيس جمهور خطاب نكنيم.
آقاي كرزي، اين دومين بار است كه دانشجويان مقيم ايران براي شما نامه مينويسند. در نامة قبلي كه به تاريخ ۴ / ۶/ ۱۳۸۶ به شما نوشتيم، صادقانه و با خوشبيني جديترين و مهمترين دغدغهها و دلواپسيهاي خويش را به عنوان اتباع دردمند افغانستان با شما، به حيث رئيس جمهور افغانستان، در ميان گذاشتيم. تبعيض و نابرابري قومي و جنسيتي، معضل ناامني، فساد و ناكارآمدي فراگير و رابطه آن با كاهش مشروعيت سياسي و اجتماعي و مسأله بيسوادي را به عنوان اساسيترين معضلات تاريخ معاصر افغانستان بر شمرديم و دردمندانه از شما خواستيم كه «قوميتزدايي از سياست»، «رفع تبعيض و نابرابري قومي و جنسيتي»، «پاكسازي دولت از مافياي قدرت و ثروت»، «برخورد قاطعانه با جزيرههاي اقتدار به عنوان اساسيترين منابع فساد و ناكارآمدي در سطوح كلان اداره تحت رياست شما» و «استفاده از تمامي امكانات ملي و بين المللي براي از بينبردن بيسوادي» را در دستوركار دولت خويش قرار دهيد. اكنون دو سال از تاريخ آن نامه گذشته و نگاهي اجمالي به وقايع و رويدادهاي اين دو سال نشان ميدهد نه تنها دولت شما هيچ اقدامي براي رفع اين دغدغههاي بنيادين وحل معضلات تاريخي مردم افغانستان ننموده بلكه خود به عنوان يكي از عاملان و كارگزاران وخيمترشدن اوضاع نيز بوده است. فاجعة به آتش كشيدهشدن صدها مكاتب در نواحي مختلف كشور، محروم بودن بيش از نيمي از شهروندان افغانستان از آب آشاميدني سالم به عنوان اساسيترين منبع حيات و بقا، نبود امنيت و ناامني فزاينده در اقصا نقاط كشور حتي در پايتخت، حيف و ميل كمكهاي بين المللي توسط مافياي هفت سرِ دولت شما، گرسنگي، قحطي و تورم سرسامآور قيمتها و هجوم و غارت سيستماتيك و برنامهريزيشدهاي كوچيها با حمايت لوژيستيكي و سياسي دولت به مناطق بيدفاع مسكوني هزارهها از جمله رويدادهايي اند، كه پس از عصر عبدالرحمان، رباني و ملاعمر تلخترين دوران اجتماعي و سياسي را براي مردم افغانستان رقم زده است. در نامة قبلي ما جايگاه شما را با جايگاه جواهر لعل و نهرو و لياقتعليخان دو رهبر فقيد هند و پاكستان مقايسه نموده بوديم و عقيده داشتيم كه حضور تاريخي شما در اين مقطع اگر با درك و آگاهي و تعهد به ارزشهاي انساني فارغ از تعلقيتهاي قومي و عصبيتهاي قبيلهاي همراه باشد، منزلت شما در تاريخ و در ميان مردم افغانستان تا حد مقام پدر تاريخ جديد افغانستان ارتقا پيدا خواهد كرد. اما حالا احساس ميكنيم كه شما يا آگاهانه به اين بخت تاريخي خويش پشت نموده و تعهد به ارزشهاي انساني و ملي را فداي وفاداري به تعلقيتها و عصبيتهاي قومي و قبيلهاي نموده ايد، يا اينكه شخصيت شما براي پركردن چنين جايگاه تاريخي به اندازة كافي بزرگ نبوده است. با اين حال جامعه دانشجويي، به عنوان وجدان آگاه و دردمند جامعه، نميتواند در برابر آلام و مصايب خونبار جاري در كشور كه هر روز دهها تن از شهروندان و هموطنان بيگناه در آن به خاك و خون كشيده ميشوند، خانهها و كاشانههاي خود را ترك ميگويند و از گرسنگي و قحطسالي جان ميسپارند بيتفاوت بماند. لذا وظيفه انساني و وجيبة ملي خود ميدانيم كه بار ديگر نكات مهم زير را به شما تذكر دهيم:
۱. كشور افغانستان اگر نگوييم منحصر به فرد، اما لا اقل در ميان معدود كشورهايي قراردارد كه در آنها جنگ، خونريزي، قتل و غارت، دركنار عقبماندگي و فقر و فلاكت به يك پديدار روزمره و متعارف بدل شده است. از احراز مقام رتبه اولي در توليد و عرضه مواد مخدر در جهان گرفته تا استفاده از مخوفترين و وحشتناكترين روشهاي شكنجه و آدمكشي واقعيتهايي اند كه قيافه جامعه و مردم افغانستان در تعاملات جهاني را، در قرن بيستويكم قرن پيشرفت، توسعه شتابان و فناوريهاي نانو و ديجيتالي، به دهشتافگنترين و ترحمبرانگيزترين انسانهاي روي زمين بدل نموده است. چرا ملت افغانستان به چنين حقارتي گردن نهاده است؟ آيا قاطبه مردم افغانستان شايستهاي چنين جايگاه اهانتبار كه از طريق اعانهها و امدادهاي خيريه جهاني معيشت سياسي و اجتماعي خويش را تامين نمايند، هستند؟ چه چيزي مردم و ملت افغانستان را به چنين خاك سياهي نشانده و چه عواملي چنين تقدير منحوس و شومي را براي آنها مقدر نموده است؟
اجازه دهيد درنگي كوتاه در اين مساله داشته باشيم تا در نهايت اگر تواضع و صداقت كافي داشته باشيم، بتوانيم دريابيم كه ريشههاي بحران در كجا است و چگونه ميتوان آن را مهار كرد. به ظاهر به نظر ميرسد علتهاي عديده و پيچيدهاي در كار اند، اما اگر به خوبي بررسي و دقت نماييم، متوجه خواهيم شد، كه همة اين علتهاي به ظاهر پيچيده و متنوع به يكي يا دو تا علت قابل فروكاستن است. نخست همانگونه كه شما بارها تاكيد نموده ايد، بهتر است عوامل بحران را به خارجي و داخلي تقسيم نماييم. در رأس عوامل خارجي كه به عقيده شما بسيار دردِسر ساز هم بوده، دخالت كشورهاي خارجي، به ويژه پاكستان، در امور مربوط به افغانستان است. اما چرا با اين همه اشتراكات تاريخي، فرهنگي و اجتماعي كه ميان مردم پاكستان و افغانستان وجود دارد، اين كشور خواهان جنگ، خونريزي و بيثباتي سياسي در افغانستان است؟ جواب واضح است؛ نامعلوم بودن سرنوشت خطِ ديورند، امكان طرح مجدد دعاوي مالكيت سرزمينهاي دو طرف ديورند توسط دولت مقتدر مركزي در افغانستان و امكان تاسيس پشتونستان به جاي افغانستان. اما آيا خط ديورند يك تابوي سياسي است كه نميشود از آن عبور كرد و رؤياي بدست آوردن آن را به قيمت فجايع،آلام و مصايب جانكاه انساني خريدار شد؟ آيا خط ديورند واقعاً در افغانستان يك مساله ملي است به گونهاي كه منافع تمام اقوام ساكن در افغانستان به ازبين رفتن آن گره خورده باشد؟ يا اينكه خط ديورند تنها در جهت تامين منافع تنها يكي از اقوام باشنده در افغانستان قراردارد و ساير اقوام آن را چون بختكي بر سرنوشت و تقديرات شوم تاريخي و اجتماعي خويش ميپندارند؟ تحليلِ ما اين است كه رؤياي بدست آوردن سرزمينهاي آن سوي خط ديورند، تاكنون براي تاريخ، جامعه و ملت افغانستان چيزي جز فاجعه، مصيبت و رنج و اندوه چيزي به ارمغان نياورده است و در آينده نيز جز اشباع اشتهاي پشتونيزم و خدمت به تحقق آرمانشهر پشتونها هيچ نقشي در تامين منافع ملي، قاطبه مردم افغانستان نخواهد داشت. بنابراين اصرار و پافشاري شما بر تمناي محال بدستآوردن سرزمينهاي آنسوي خط ديورند و تاسيس پشتونستان بزرگ، به قيمت اين همه فجايع و مصيبت براي شهروندان افغانستان، مشروعيت جايگاه شما را من حيث رئيس جمهور به شدت بياعتبار ميكند، زيرا نشانگر آن است كه شما منافع و حقوق شهروندي شهروندان گوناگون و اقوام مختلف افغانستان را فداي خواستهها، تمنيات و حتي آرزوهاي محال برخي از باشندگان افغانستان يعني پشتونها ميكنيد، كه تنها بخشي از جامعه و مردم افغانستان را تشكيل ميدهد.
به عوامل داخلي بحران وقتي نگاه ميكنيم باز هم در نهايت به همان نقطهاي ميرسيم كه در تحليل خارجي بحران با اهميت بود. چه در تاريخ گذشته افغانستان و چه در تاريخ معاصر جريان رويدادها، حوادث و بحرانها را وقتي تبارشناسي ميكنيم، ميبينيم آنچه بحران ناامني، جنگ و تباهي در افغانستان ناميده ميشود متعلق به تمام مردم و اقوام ساكن در افغانستان نيست. از خيانت به تماميت ارضي و فراهم كردن زمينه مداخلات خارجي در افغانستان گرفته، تا عمليات انتحاري، قتل عام، نسلكشي و تصفيه نژادي همه توسط گروه قومي حاكم صورت گرفته است. فراواني، پراكندگي و جغرافياي ناامني، ترور و آدمكشي را در دوران حاكميت شما اگر بررسي كنيم، ميبينيم كه هزارهجات، صفحات شمال و حوزه غرب و جنوب غرب همگي در آرامش، صلح و سلامتي به سر ميبرند. همه اين اتفاقات در مناطق شرقي، جنوب شرق و جنوب كشور كه افراد قبايل پشتون در آن ساكن اند اتفاق افتاده است. بنابراين اگر پشتيباني و حمايت اقوام هزاره، تاجيك و ازبك از حكومت شما نباشد و اين مناطق نيز همانند مناطق پشتون نشين به ناامني، آدمكشي و جنگ روي بياورند دولت و حاكميت شما حتي براي يك روز هم نميتواند به حيات خويش ادامه دهد. سويه ديگر اين واقعيت اين نكته را به ما گوشزد ميكند كه آنچه تاكنون در تاريخ افغانستان مساله كل مردم افغانستان ناميده ميشده، مربوط به كل مردم و اقوام ساكن نبوده، بلكه تنها مساله گروه قومي حاكم بوده است، كه با سواستفاده از ابزارهاي ملي و سياسي، به عنوان يك بحران ملي بر مردم افغانستان تحميل شده است.
آقاي كرزي، بنابر آنچه بيان شد بايد متواضعانه پذيرفت كه واقعيت اساسي كه در پشت بحرانهاي جاري و تاريخي افغانستان مستتر است و به جاي عامل خارجي، دخالت بيگانگان و حتي فقر و عقبماندگي به عنوان بنياديترين عامل عمل ميكند، چيزي نيست جز پشتونيزه كردن و تلاش براي تحميل خواست، اراده، منافع و فرهنگ يك قوم بر تمامي ابعاد سياست، فرهنگ، اجتماع و منافع ملي در افغانستان. اما از آنجا كه فرهنگ و بافت اجتماعي پشتونها هنوزهم بافت عشيرهاي و قبيلهاي خويش را حفظ كرده، تحميل اين فرهنگ و اين بافت اجتماعي در سطح مناسبات ملي تمامي محدوديتها، تنگناها و معضلات آن را به فرهنگ، سياست، اجتماع، اقتصاد و ساير عرصههاي حيات ملي نيز منتقل نموده است. ازاين روي بسياري از عوامل تبعي ديگر از قبيل عقبماندگي، فقر، بيسوادي و فرهنگ خشونت در سطح ملي به همين عامل قابل تحويل است. در يك كلام جمعبندي ما اين است كه تا قوم پشتون به عنوان قوم مسلط دست از آرمان پشتونيزهكردن فرهنگ، اجتماع، سياست و تمام ابعاد حيات ملي در افغانستان بر نداشته و ارزشهاي ملي و انساني مشترك با ساير اقوام را مبناي تعاملات ملي خويش قرار ندهد بحران مزمن و ريشهدار مردم و تاريخ افغانستان لاينحل باقي خواهد ماند.
۲. فرصت تاريخيي كه اينك در اختيار شما ست، به هيچ وجه يك فرصت باد آورده و اتفاقي نيست. پس از دستِ كم سه دهه جنگ، بيخانماني و آوراگي سرانجام مردم افغانستان به اين نتيجه رسيده بود كه ديگر برادرستيزي و يكديگركشي را كنار بگذارند و با توجه به مشتركات انساني و ملي در كنارِ هم در آشتي و صلح و سلامتي زندگي نمايند. پس از تسهيل تحقق اين آرزو با حضور نيروهاي مجامع بين المللي در افغانستان و تشكيل سازوكار دموكراتيك از قبيل تدوين قانون اساسي، برگزاري انتخابات رياست جمهوري و انتخابات پارلماني نخستين آرزو و آرمان تاريخ مردم زجركشيده و تحقيرشدة افغانستان اين بود كه حاكميت مركزي بر تمامي زخمهاي گذشته مرهم گذاشته و امكان يك زندگي مسالمتآميز، توام با برادري و برابري را مبتني برارزشهاي مشترك ملي و انساني، براي يكايك شهروندان افغانستان، به دور از تعلقيتهاي قومي، لساني، مذهبي، منطقهاي و حزبي فراهم آورد. به همين دليل در انتخابات رياست جمهوري و انتخابات پارلماني مردم، از پير و جوان گرفته تا زن و مرد، با شور، اشتياق و سرزندگي وصفناپذير به پاي صندوقهاي راي رفتند تا جايي كه در ولايت باميان ۵۴ درصد از شركت كنندگان در انتخابات رياست جمهوري را زنان تشكيل ميداد. حضور پرشور و گستردة مردم مسلماً دليل ديگري نداشت جز اين كه از پير و جوان همگي مصمم بودند كشور دچار تحول شده، مناسبات دموكراتيك، انساني و مبتني برارزشهاي انساني جايگزين تبعيض نابرابري و مناسبات كينهتوزانه ميان اقوام درگذشته شود. ظهور فرصت كنوني به عنوان يك رئيس جمهور در اختيار شما، در قدم نخست حاصل چنين اراده و مشيت تاريخي بود و شما به عنوان رئيس جمهور و ِمن حَيث زعيم دور جديد تاريخ افغانستان موظف بوديد تا تمام سعي و توان خود را صرف پاسداري و تثبيت اين دستاورد ارزشمند، خجسته و درخشان مردم افغانستان ميكرديد. مردم حاضر بودند تا تمام تلخيها، سختيها و دشواريها را در كنار ارادة شما براي رسيدن به چنين آرمان و آرزوي تاريخي تحمل نمايند. اما دردا! كه آنچه در طول اين مدت بر اثر سياست مماشات شما با جزيرههاي اقتدار، جنگسالاران، جنايتكاران جنگي، مافياي قدرت و ثروت، فساد و ارتشا، دشمنان مدنيت و انكشاف افغانستان يعني طالبان، حيف و ميل كمكهاي ميلياردلاري خارجي و سرانجام چرخش پشتوني برنامهريزيهاي دولت شما بر مردم وملت افغانستان گذشت، نشان داد كه شما هيچ اعتناي به اين پيام تاريخي مردم افغانستان نكرده ايد و بار ديگر همانند نياكان خويش آماده ايد، تا تمام دستاوردهاي تاريخي و ملي مردم افغانستان را قرباني خواستهها و اميال همتباران قوم خود نماييد. بنابراين از نظر جامعه دانشجويي شما به عنوان رئيس دولت و فردي كه در كانون اين همه شور و اشتياق مردم براي تغيير و تحول قرار داشتيد، در برابر ناكاميهاي تجربهي جديد، شكست پروسهاي ملتسازي و دموكراسيسازي، فساد و ناكارآمدي اداري، به خاك و خون كشيده شدن دهها فرزند و طن در هر روز، شيوع قحطسالي مرگبار در سراسر كشور كه هرروز در گوشه و كنار كشور هموطنان فقير، فلاكتزده و بينواي كشور را به كام مرگ ميكشاند، زندهشدن تنشهاي قومي، نابودي آرزوها و آمال همزيستي مسالمتآميز براي تمام شهروندان افغانستان و بسياري از فجايع ديگر مستقيماً مقصر هستيد.
۳. با آن كه مردم از ابتدا اميدهاي زيادي به عملكرد دولت شما دوخته بودند، در عمل بسياري از آنچه كه در طول دوران حاكميت شما بر ملت و مردم افغانستان گذشته تفاوت چنداني با گذشته نداشته است. جز اشاعه فرهنگ ابتذال، دولت شما در برقراري امنيت به عنوان اساسيترين نياز زندگي مدني حتا در محدوده پايتخت كشور شديداً ناكام بوده است. با اين هم مردم همة اين سختيها و فلاكتها را تحمل ميكرد، زيرا عقيده داشت كه دستِكم دولت شما همانند دولتهاي گذشته به صورت برنامهريزيشده و هدفمند در كشتار، قتل عام، تاراج و بيخانمان كردن مردم دست ندارد. اما هجوم برنامهريزيشده و سيستماتيك كوچيها با حمايت سياسي و لوجيستيكي دولت شما، همراه با تسليحات سنگين (كه در گزارش كميسيون مستقل حقوق بشر پارسال نيز آمده است) به مناطق مسكوني و مزارع مردم بيدفاع هزارهجات ترديدي باقي نگذاشته است كه شما نيز به عنوان رئيس جمهور، جز ايفاي نقش مكمل عبدالرحمان و ملاعمر جهت تكميل پروسة تصفيه نژادي و پاكسازي قومي براي پاككردن سرزمين افغانستان از لوث وجود هزارهها، هيچ تعهدي به ارزشهاي ملي و انساني در چارچوب قانون اساسي در قبال حقوق پايمال شده ساير شهروندان مظلوم و ستمديده افغانستان نداريد. با آنكه هزارهها تاكنون بيشترين قرباني را براي حفظ تماميت ارضي افغانستان و وحدت ملي پرداخته، با آنكه بيشترين و صادقانهترين مشاركت سياسي، اجتماعي و فرهنگي در عرصههاي مختلف ملي غرض حمايت و پاسداري از وضع جديد از خود به نمايش گذاشته دولتِ شما نه تنها هيچ اقدامي براي بهبود و ضعيت معيشتي، فرهنگي و امنيتي اين مردم نداشته بلكه اين بار به بهانه هجوم كوچيها اقدام به حذف فيزيكي اين كتلة مظلوم اجتماعي، در سراسر تاريخ خونبار افغانستان، گرفته است.
آقاي كرزي، گناه اين مردمِ مظلوم چيست كه يكبار عبدالرحمان در آغاز قرن بيستم، ۶۲ فيصد جمعيت آنها را نابود كرده و بيش از سه چهارم اراضي و املاك آنها را به زور گرفته و به نياكان شما سپرد، زنان و دختران آنها را به كنيزي گرفته و در بازار مكاره به فروش گذاشتند، بر نفوس آنها ماليات وضع كرده و از تاراج، غارت و بيخانمان كردن آنها چيزي كم نگذاشت، بار ديگر ملا عمر در پايان قرن بيستم فتواي ارتداد و كفر آنها را صادر كرده و در قزل آباد و سيد آباد مزار و يكه ولنگ باميان از كشتار و قتل عام آنها جوي خون به راه انداخت، زنان، دختران و پسران آنها را به عنوان كنيز و برده به جنگسالاران قندهار، زابل، ارزگان، خوست و اتباع چچني و عربستاني واگذار كرد و آنها را به ترك سرزمين افغانستان يا پرداخت خراج ذمي به امارت اسلامي محكوم نمود، و اين بار در آغاز قرن بيست و يكم شما كمر بسته ايد تا اندك سرزميني را كه فقط پناهگاه رواني است و براي ممر حيات روزانه كفاف ميكند و عبدالرحمان از آنجا كه براي زيست پشتونها مناسب نديده بود در اختيار آنها گذاشته و ملاعمر به دليل فرصت كوتاهي كه در اختيار داشت نتوانست از چنگ آنها بيرون آورد، تا به بهانة تهاجم كوچيها از تصرف آنها در آوريد؟ آيا فجايع و بلايايي را كه ديگر حاكمان قبلي از عبدالرحمان گرفته تا ملاعمر تا كنون بر مردم هزاره تحميل نموده كافي نيست؟ آيا احساس ميكنيد آنچه را كه نياكان و اسلاف شما تا كنون نتوانسته انجام دهد شما توان انجام آن را داريد؟ آيا نسل كشي و تصفيه نژادي در قرن ارتباطات و رسانهها به اهداف كامل خويش خواهد رسيد؟ آيا تجربه كوزوو، بوسني، سومالي، كنگو و ديگر كشورهاي آفريقايي كه در آنها پاكسازي قومي به اهداف خويش نرسيد براي شما آموزنده نيست؟ درست است كه شما بسياري از رسانههاي خارجي و داخلي را در كنترل خويش داريد و اتوريته حاكميت شما در مناسبات بين الملل همانند گذشته مانع از آن ميشود كه ضجهها و فرياد قربانيان سياستهاي قوم محورانة شما در هزارهجات به زودي در بيرون مرزهاي افغانستان درز نمايد، اما تحليل جامعه دانشجويي آن است كه پاليسي پاكسازي قومي و نسل كشي در دولت شما سرانجام، همانند ساير كشورهاي جهان به شكست منتهي خواهد شد، زيرا نه دولت شما از آن اقتدار نيرومند عبدالرحماني و ملاعمري برخوردار است و نه هزارهها ديگر آن جامعه بيدست و پا و زبان بسته اند و نه وجدان انساني و ملي در افغانستان تا بدان حد خاموش گشته كه در برابر جنايتها، فجايع و آلام تحميل شده بر آحاد شهروندان افغانستان از جمله هزارهها سكوت پيشه كنند و بيتفاوت بمانند.
آقاي كرزي، سخنان ناگفته جامعه دانشجويي به مراتب بيشتر از آنچه است كه بيان شد. واقعيت آن است كه وضعيت جاري در كشور نه تنها جامعه دانشجويي بلكه تمام شهرواندان صديق وطن را دلخون، رنجور و به نااميدي كشانيده است. رنج، محنت، آلام و بلاهت جاري در كشور به حدي است كه هر لذت شعفناك و هر آرامشي را به شرنگ تلخ بدل ميكند. هيچ كسي نيست كه از ديدن اجساد تكه پاره شده در خيابان، از انفجار پياپي در گوشه و كنار كشور، از بكام مرگ كشيدهشدن جوانان، از آه و ضجة افراد بيخانمان شده و عزيز از دستداده، از آورگي، دربدري و فقر كودكان و زنان بيسرپرست، از رونق گرفتن بازار مكارگي و گدايي، از قحطسالي مرگبار مردم وطن، از تحقير و اهانت هموطنان در كشورهاي همسايه و از ساير فجايع و مصيبتهاي بيشمار ديگر در كشور، وجدانش معذب و در رنج نباشد. ما اين نامه را براي شما به عنوان اتمام حجت براي تاريخ و براي ابراز همدردي با تمام قربانيان سكوت و فاجعه نوشتيم. شايد شما هيچ وقعي براي اين نامه و مضمون مندرج در آن نگذاريد و به راه خويش در راستاي پشتونيزهكردن افغانستان، پاكسازي قومي و خلق تراژديهاي پياپي بدون هيچ نرمش و انعطافپذيري ادامه دهيد، اما ترديدي نيست كه وجدان بيدار ملت و ضمير روشن نسلهاي آتي شما را به خاطر اين بيتوجهي هرگز نخواهد بخشيد و ما نيز از اين كه در عصر سكوت ننگين و شرمآور اذهان ملي در برابر اين همه فجايع، لااقل بيتفاوت نمانده ايم، احساس سبكبالي خواهيم كرد.
والسلام
جامعه دانشجويان افغانستاني مقيم ايران
۱/ اسد/ ۱۳۸۷
پيامها
22 جولای 2008, 18:24, توسط ARIAN
BAD KADEN KATE DANISHJO BODAN TAN BAD KADEN KAT AFGHANISTANI BOODAN TAN, SHOMA BESHARM HAI WATAN FOROSH FARQ TAN AZ TALEBAN WA KOMUNIST HA CHI HAST BA JOZ INKI GHULAMI IRAN RA BA AHDA GIRIFTA EID.
27 جولای 2008, 11:37, توسط Sheikh Rahim Ghori
You must go back in the school, first class.You are not well educated.You must learn some languages
23 جولای 2008, 04:29
دانش جویان عزیز بهتر است که نامه را به انگلیسی ترجمه نموده و برای باداران کرزی ارسال دارید. ارسال چنین نامه هابه حامد کرزی فایده نذارد. در گوش... سوره یاسین خواندن بی معنا است.
27 جولای 2008, 03:10, توسط Mohmmad
I fully agree with U dear writer.