صفحه نخست > دیدگاه > وعده های سر خرمنی

وعده های سر خرمنی

شریف حضوری | محقق و پژوهشگر در دانشگاه جواهر لعل نهرو
يكشنبه 1 جون 2014

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

هوای کابل به شدت گرم است. انقدر گرم که نه دوغ وطنی کارساز است و نه "اوی کشته". البته ممکن " خاکشیر" مفید و سودمند باشد ولی به گفته آقای کرزی که در دیدار با احمدی نژاد در تهران گفته بود " او وقتا که ریزه میزه بود مادرشان بری شان خاکشیر جور میکد ولی آلی ده کابل یافت نمیشه". تازه مقدار خاکشیری را که در سفر تهران، احمدی نژاد در توبره جناب کرزی ریخت فقط کفاف رییس جمهور بر حال را میکند و نه اینکه دیگران چشم امید به ان ببندد. تازه از بد شانسی در بازار هم که یافت نمیشود. در همین گیرودار طیاره افق شرق نزدیک به میدان هوایی کابل میشود. مخابره چی ها در بیرون ترمینال به همکاران استقبال چی میگوید :او بچه! برو امو دریورا ره بگو که موترا ره چالان کنه که اونه بخیر داکتر صایب ازینا از سفر پکتیا آمدن.
از برج فرودگاه به خلبان افق شرق که از مقصد پکتیا به کابل امده است مخابره میشود که دو دور در آسمان بچرخد. در این زمان پیلوت در جواب میگوید: ای طیاره عادی نیس، داکتر صایب ازینا ده طیاره اس و بسیار هم خسته. میخوایه هر چه زود تر به خانه بره که باز سفرای ولایتی دیگه ده پیش رو داره.

  • طیاره اکمالاتی امریکایی از خلیج فارس اینه مالی ده فضای کابل رسیده و از ما خواسته که هیچ پروازی ره ده نزدیک میدان اجازه نتیم. آلی ما چه کده میتانیم. امریکایی مهم اس یا داکتر صایب. الای ما کو بیادر. برو یگان چرخک بزن باز پس بیا. فکرته بگیر که ده ای نزدیکا نباشی که امریکایی ها هر کاری کده میتانه و هیچ کس هم گپی گفته نمیتانه. برج مراقبت به خلبان میگوید.
    وقتی در نشست تاخیر صورت میگیرد، داکتر صاحب رو به استاد محقق میکند که در کنارش نشسته و از همین حالا چوکی معاونت را محکم گرفته تا خدای نکرده داکتر نیز از داکتر دیگر تقلید نکند و جای عکس او در پوستر یک ازبک را نچسباند، و میگوید:
  • استاد چه گپ شد؟ مگم مه خو میدان ره دیدوم و اماده شدوم که بخی تا شویم. آلی ای خو پس بالا شد.
  • داکتر صایب ولا مه هم حیران شدوم. باش که پرسان کنوم. محقق به عبدالله میگوبد.
    محقق رو به سکرتر میکند و میگوید: او بچه، برو امزو پیلوت پرسان کو که طیاره چیکه تا نشد. ایخو پس نو بیله موره.
  • استاد بعد از طیاره امریکایی بخیر نوبت ما میشه. گپی نیس و باد از 10 دقه تا میشیم. سکرتر مظلوم چنین میگوید.
    محقق به عبدالله میگوید: به پدر از ای امریکایی ها ره نالت. اینا چه جور کده خوده. امی هر رقم که دلش خواست میکنه.
  • استاد محترم اوشش! اهسته تر. ای مملکت از امریکایی هسته. قرا گپ بزن که باز نکنه یگان جاسوس امینجه باشه و یا هم کدام رسانه. که باز صبا، ما ره از چشم کاخ سفید میندازه. آلی بیزو چهره ره ترمیم کدیم. کسی از کشتار و قتل عام ما در دوران جهاد گپ نمیزنه. و اعلام ما بری آماده بودن امضای پیمان تا جای چاره اشرف غنی امریکایی ره کده. مگم یک شوخی همرایت میکنوم استاد
  • خواهش میکنوم. بفرمایید. بیزو راه خو دراز تر شد
  • اگه شما هم مثلی مه و ژنرال عطا نیکتایی میزدید، به خدا هیچ کس دیگه پرسان نمی کد که امینا یک زمان مجاهد و ریشدار و تنبان پوش بوده.
  • هاها داکتر صایب از ما آلی تیر شده. مقصد ما چل ملایی ره یاد داریم و بازی دادن مردمه خوب بلد هستیم. بیغم باش.
    بالاخره طیاره به زمین مینشیند و تیم اصلاحات و همگرایی وارد سالن انتظار میشود. جمعیت در تالار موج میزند و هرکدام منتظر بار و لوازم شان. در پارکینگ فرودگاه، تاکسی وان ها همه به قطار ایستاده است تا مسافری یافت نماید و خرج خانه های شان را مهیا سازد. از قضا یکی از این رانندگان جهت رفع حاجت به دستشویی رفته و موتر اش نادرست بر سر راه پارک شده است. در این میان کاروان انتخاباتی راه می افتد. قوماندان گارد فریاد میزند:
  • تاکسی زرد به شماره ن ا 23452 کابل. اله گوشه کو. زود شو اله
    مگر راننده نیست تا ماشین را از جاده یکطرفه نماید. قوماندان بازم فریاد میزند:
  • او احمق پس شو تو ره میگم. چه بلا هستی گپه نمیفامی. اینالی اگه تا شدوم باز دانته میده میکنوم. در همین میان یکی از همکاران تاکسیران صدا میزند:
  • امر صایب! رفته پیشاب کنه، اینالی پس میایه. کلیش هم پیش خودشه ، اگه نه ما پس میکدیم. در همین لحظه موتروان مظلوم دوان دوان می آید تا موتر را کنار بکشد. وقتی که تاکسی به کنار میرود، سر قوماندان در حین عبور میگوید:
  • او دیوانه! تو تاکسی میچلانی یا خر دوان هستی. لوده، آلی وقت نیس باز مه قدیت میفاموم.
    در همین میان یکی از مشاوران تیم میگوید: به نیروهای امنیتی کمی گوشزد شود تا با مردم برخورد خوبتر صورت بگیرد. از برای خدا چند ساعت پیش ما ده پکتیا چه رقم برخورد میکدیم و آلی اینجه چطور؟
  • هاها مشاور صایب اینجه تهران نیسته. افغانستان جان، افغانستان جان اس.الا کو آلی او تاکسی وان چه کده میتانه لوده ره. فکر انتخاباته کو که چه رقم برنده شویم. دیگه صبا جاغوری میریم. گپا ره بین خود جور کنین شما مشاورا. ده کارای امنیتی کار نداشته باشین. اینجه خشونت نکنی نمیشه. این صحبت ها را مسئول امنیت کاروان به زبان میراند.
    دو روزی از سفر پکتیا میگذرد. شب هنگام هست و در کارته سه، چراغ یکی از ساختمان ها تا دیر وقت روشن هست. از قضا اینجا اتاق فکر تیم اصلاحات و همگرایی میباشد. فردا هم قرار هست که تیم به ولسوالی جاغوری ولایت غزنی سفر نماید. جاییکه به تعبیر یکی از مشاوران، مکاتب زیاد دارد، دانشجویان فراوانی در دانشگاه های داخلی و خارجی از این مردم درس میخواند. و تا جایی از سطح سواد بالای برخوردارهست. امنیت هم حاکم و قسمت عمده نیز در انتخابات قبلی به جناب داکتر صاحب رای داده است.
  • بیایین روی پروژه های زیر بنایی نظیر بند برق، ساختن شفاخانه و پخته کاری راه ولسوالی فکر کنیم و به داکتر صایب هم مشورت بتیم که ازی رقم وعده بتن. چون رقیب شان بیشتر روی اقتصاد مردم گپ میزنه. مباحث افتصادی و رفاهی بیشتر توجه مردمه جلب میکنه. یکی از مشاوران که از ولایت شمال هست چنین نظر میدهد.
  • با گپ تان موافقم آقای..... اما چطور که سر امنیت بیشتر متمرکز شویم. چند مدتیست که مردم از نا امن بودن راه شان گله مند است. میشه که داکتر صایب بگویه که در صورت برنده شدن، چندین کندک اردو و پلیس ره در مسیر قره باغ- جاغوری قرار میته، اگه به امید خدا شما بری شان رای بتین. این مشاور بنده خدا، چند روزی در وزارت داخله پست سکرتری یکی از معینان را به عهده داشته است.
  • بیادرا به خدا شو ره روز کدین. ما هم زن و بچه داریم، کمی به گذشته برگردید. روابط استاد محقق با کرزی سر چه خراب شد؟ میفامید مردم جاغوری بری یک هیات که قرار بود ولایت شدنشه سروی کنه، لک ها افغانی رشوه دادن که مه هم عضو همو هیات بودوم. اونا نان و آب از دولت نمیخایه. مگم اینکه ولسوالی شان ولایت شوه. ختم گپ ما همی شوه. داکتر صایب وعده ولایت شدن جاغوری ره بته و اینمی گپ مغز تمام گپا باشه. باز ببین که ای دفعه صندوقا ره چطور او مردوم بری داکتر عبدالله پر میکنه. باز تا عملی شدن ای وعده یا خدا یا نصیب. کی میفامه پارلمان بعدی چه کسی میایه؟ اگه نشد که یخن رییس جمهور ره کسی پاره کده نمیتانه. استاد که خودش معاون اس و دیگه کسی هم پیدا نمیشه تا ادای روزه دار و اعتصاب غذایی ره بکنه. حرف های این مشاور که از غزنی بوده و نیت مردم جاغوری را خوب میدانسته ، ظاهرا مورد توجه همکاران قرار گرفته است.
    همه همکاران اتاق فکر با این حرف موافقت میکند. سفر جاغوری، فردایش آغاز و خاتمه می یابد و با بازگشت تیم اصلاحات و همگرایی به کابل، وعده ولایت شدن جاغوری به یاد مردم میماند و ملکه ذهن شان میشود تا انانیکه از قریه جات آمده بودند به قریه بازگردند و جار بزنند که رای دهید تا ولسوالی ولایت شود اما داغ و آرزوی آن بر هر باشنده جاغوری گویا تا ابد خواهد ماند.
    نوت: نویسنده طرفدار هیچ یک از تیم ها نبوده و در سدد تخریب هیچ یک از آنان هم نیست.بلکه صرف حقایق کلی جامعه افغانستان را با بیان طنز به تصویر کشیده است و بس. ناگفته پیداست که شخصیت ها و مکان ها خیالی میباشد و و وجود خارجی ندارد.
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس