کین توزی به "راوا"، فرجامی جز همآوازی با جنایتکاران نخواهد داشت!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
آیا این منطقی و شرافتمندانه است که هنگامی که در مجادله با "راوا" به هیجان وجوشش می آییم، ازجنایتکاران بنیادگرا هم پیشی گرفته و اصلاً منکرموجودیتش شده و "پوشالی"اش بنامیم؟
در دفاع از خواهران انقلابی راوا که زیر حملات دشمنان افغانستان قرار دارند
چیزهایی در نقد جمعیت انقلابی زنان افغانستان ("راوا") را که میخوانم، متاسفانه به جای آنکه احساس کنم برآگاهی من از مسایل کشورم ومشخصاً یکی از سازمانهای زنان آن افزوده شده باشد، برعکس دریغ و دردم میآید، نه از اینکه عدهای علیه "راوا" متحد شده و از جوانب گوناگون بر آن تیر میاندازند و لجن میپاشند، نه از اینکه عدهای قلمبدستان، رژیم کرزی و آدمکشان بنیادگرا را از یاد برده ولی با بیتابی و شوق فوق العادهای بر "راوا" یورش میآورند، و نه از اینکه نویسندگان مذکور با آنهمه ادعای بی تول و ترازو و کینه ورزی سیافی علیه "راوا"، قادر نیستند یا نمیخواهند کلمهای بر ضد آن نویسندگان و شاعرانی ایرانی بنویسند که بیشرمانه در ستایش از احمد شاه مسعود گفته و نوشته اند و اولین و آخرین بار تنها و تنها توسط "راوا" افشا شده اند.
نه، دردم از این بابتها نیست، آنچه بر من سنگینی میکند اینست که میبینم تقریباً همه قلمزنان ضد "راوا" چشمان شان را بسته و دهان باز میکنند و آنگاه هرچه را از قاموس و لحن دشمنان خادی و بنیادگرای این یگانه سازمان زنان وطن فراگرفته اند، برضد آن نشحوار میکنند. آنان اگر تصور میکنند با هتاکی و فحاشی محض طرفی خواهند بست و "میدان" را خواهند برد سخت در اشتباهاند. زیرا به یک نگاه شتابزده ولی شرافتمندانه هم در مییابیم که "راوا" کارنامهای دارد در هزارها صفحهی "پیام زن" و دهها فلم و عکس و سایر نشریات که ممکن نیست با یک گردش قلم بر آنها خط بطلان کشید و مسئله را خاتمه یافته تلقی نمود.
در درک اهمیت تاریخی کار"راوا" جالب و آموزنده خواهد بود که گفتههایی از گلنور بهمن را نقل کنم که "راوا" او را به سبب روابطش با باند ربانی مردود میشمارد. اما منصفانه نه باید اذعان داشت که وجاهت و گیرایی قلم گلنور بهمن را در هیچیک از قلمهای ضد "راوا" سراغ نتوانستهام. مرور نظر بهمن اساسا از آنجهت ارزش دارد که وی علیرغم محشور بودن با شاعران و نویسندگان تسلیم طلب انجمن نویسندگان، آنقدر کوته بین، حقیقت ستیز و تیره دل نمیشود که منزلت والای "راوا" را آنطور که سزاوار است نبیند و فقط چند دشنام به قول "راوا" با "سه کاف در دهن" دلش را خالی کرده و بعد مانند رستم شجاع/نورانی، دون کیشوت وار قیافه بگیرد که حق "راوا" را کف دستش نهاده است!
نقل قولهای گلنور بهمن را که سیلی های آبداریست به روی رستم شجاع/نورانی و سایرمفتریان، نسبتاً مبسوط میآورم تا ببینیم دشمنان"راوا" با نگاه یک منتقد "راوا" چی میکنند:
گردانندهگان فهیم و شهیم مجلة وزین و متین «پیام زن» را با محبتهای صمیمانه سلام میرسانم و میگویم: دستهای سبز تان مریزاد كه این همه استوار و ستیزا و یكه و تنها در برابر غول بیعدالتی و بیداد صخرهوار ایستاده اید و با خندههای تلخ خویش لذت پیروزی را در كام سلالة جهالت و خشونت به زهر هلاهل مبدل كردهاید. پیش از اینكه به هدف اصلی نگارش این نامه بپردازم باید متذكر شوم كه با تنی چند از فرهنگیان مقیم پشاور در مورد چگونگی صورت بخشی محتوی این نامه مشورههایی داشتم كه ایشان بر سبیل ترس و روحیة ناپسند انزوا گزینی و سكوت، مرا از پرداختن به این عمل بر حذر داشتند و گفتند: «به لانة زنبور دست نیانداز!» زیرا نصیبی و پاسخی جز مشتی از دشنام نخواهی یافت. ولی من با شناختی كه از ماهیت انسانی و مشرب فرهنگی پیامزن داشتم، بی توجه به استدلال ایشان به نگارش این سطور پرداختم كه امیدوارم حتا در حالتی كه به مذاق پیام زن برابر نیاید، زمینة یك مناقشة آزاد و استدلال متقابل میسر گردد، تا من توانسته باشم نظریات خویش را، آزادانه مطرح سازم و تجربه كنم كه راه خطا پوییدهام یا صواب.دوستان درد آشنا و گرامی!
بی هیچ مداهنه و مبالغهیی باید اذعان كنم كه پیام زن برای من به عنوان یك سند معتبر تاریخی و یك نسخة ماندگار آرشیفی ارزش استثنایی دارد و هیچ شمارة آن را سراغ ندارم كه چندین روز متوالی با من صحبت نكرده باشد.
من در رودبار همیشه جاری اشكهای پیام زن كه از زخمهای خونین جامعه و آزادی سرچشمه میگیرد، اشك نه، كه چشمهای خود را جاری میبینم و شادمانم از این كه پیام زن تنها به مویه و ماتم اكتفا نمیكند.
زبان برا و غافلگیر كنندة پیام زن، برای پرندههای آشیان بر دوشی كه خانه و كاشانة خویش را در لابلای شعلههای سركش آتش و پارههای تن فرزندان خویش را زیر رگبار گلولههای كور دشمنان ملت مشاهده كرده اند، مرهم التیام بخشی است كه تسكین میكند و آرامش میدهد ولی این زبان برای آنانی كه همواره ریگ در كفش داشته اند و به عنوان دشمنان نابخشودنی آزادی و حیثیت ملت و سرزمین ما شناسایی شده اند، زهرآلود و خشونت آمیز تلقی خواهد شد.
مطالب و مضامین مستدل و گزارشهای مستند و مصور پیام زن دقیقترین آثار و اسنادی اند كه در ده سال آخر در مورد جنایات تهوع انگیز و چندش آور تفنگداران و «پاتكچیان» حكومتهای ملوكالطوایفی نبشته و تهیه شده اند.
خاطرة كارنامههای جانبخش و امید آفرین پیام زن در امر اعادة حقوق و آزادیهای از دست رفتة زنان را تاریخ معاصر جامعة ما هرگز به دست فراموشی نخواهد سپرد. گیسوان سپید تاریخ گواهی میدهند كه هیچ مدنیتی بدون اشتراك فعال زنان به عنوان نصفی از پیكر شریف جامعة انسانی نمیتواند به صورت سالم و بارور تشكل یابد. زیرا تمدنی كه در عدم موجودیت فعال زن و پدیدة مؤنث نطفه میبندد، لاجرم تمدن معیوب و مذكر به شمار میآید. به این اساس، من همنوا با پیامزن، عمیقاً باورمندم كه به خاطر شكستن زنجیرهای اسارت از دست و پای زنان و گشایش كلیه دروازههای زندگی اجتماعی و آزادیهای انسانی به روی آنان، راه دیگری جز ادامة مبارزة سرسختانه و بیامان علیه همة آنانیكه میخواهند زنان را از كلیه امور حیات سیاسی و اجتماعی حذف نموده و به داخل دیوارهای كور «زندان خانواده» برانند، وجود نخواهد داشت. و اگر مبرا از غرض و مرضهای مرسوم روزگار قضاوت كنیم، مینای شهید شجاعترین و با تدبیرترین الگوی مبارزة سرسختانه در راه رهایی زنان جامعة ما از زیر یوغ
استبداد نظامهای مذكر به شمار میآید كه نام سبزش پیوسته گرامی باد!گفتنی دیگرم در مورد خوبیهای كار پیام زن اینكه: بسیاری از سلاطین و خسروان جوامع انسانی در آغاز اقتدار، افراد با احساس و عدالت پسندی بوده اند، ولی با گذشت زمان به وسیلة مشاوران فرصتطلب و آزمند خویش، فاسد و مسموم شده اند، كه با دریغ و درد شماری عظیمی ازین دست مشاوران چاپلوس و چكمه بوس فرهنگیان، نویسندهگان و شاعران حریص و شكمپرستی بوده اند كه تحت تأثیر افسون قدرت، جاذبة شهوت و فشار شكم، كلیه مواصفات و فضایل نیك و پسندیدة انسانی را به باد فراموشی میسپرده اند. اگر چه این فرضیه به هیچ وجهی در مورد آدمكهای برفی و ببرهای كاغذینی كه در دو دهة آخر به صحنه آمده اند صدق نمیكند، زیرا آنها پیش از آنكه دست خونین تجاوز به كرسی اقتدار نصب شان كند، بیشتر از اطرافیان خویش آلوده به زهر كثافت، هرزهگی و نادانی بوده اند. من عمیقاً باورمندم به استثنای چند تن معدود، اكثر نویسندهگان و شاعرانی را كه پیامزن به سنگ ملامت و تهاجم كوبیده است، شخصیت برتری از سگ داستان بوف كور هدایت كه به امید تكه گوشت كثیفی با جاپلوسی نامحدودی كاردكشیهای قصاب را مداحی میكند و با هر حركت ابروی او دم میجنباند، نداشته اند. برخی از این نویسندهگان و شاعران (!) تاكنون نیز بیشرمانه به گذشتههای ننگین خویش مباهات میكنند و به دلیل اینكه دار و دستة فاسد و آدمكش ربانی و شركای حكومتیاش، كابل را به حمام خون مبدل كرده اند، خون ملت را مانند شیر مادر نوشیده اند و مانند دایناسورهای وحشی، از سر بذر سبز ناموس و شرف ملت گذشته اند، پیوسته با مفاخره شعار میدهند:
«كفنكش سابق زنده باد!» كه بی درنگ من اضافه میكنم كه لعنت به كفنكشان امروز و نفرین و لعنت به مضاعف بر كفنكشان دیروز! زیرا اگر كفنكشان دیروز به استشاره و حمایت مستقیم «كشور كبیر شوراها» دست به كودتا نمیزدند و دمار از روزگار ملت مظلوم ما در نمیآوردند، هرگز برای جانشینان فساد پیشه و آدمكش آنان فرصت این همه آتش افروزی و جنایت میسر نمیشد.
تلقی من و شکی ندارم که هزاران تن مثل من از "راوا" درگفتههای بالا منعکس است . ولی رستم شجاع در نوشته ی "سرابی به نام راوا" غیر از خارج شدن از دایره ادب ونزاکت (١)، تمامی واقعیات "راوا" را که گلنور بهمن به آن معترف است نادیده انگاشته و طوری صحبت مینماید که اگر خوانندهای به آن وقعی بگذارد، باید بر "راوا" و تاریخش چلیپا بکشد.
با مکثی به دشنامنامه رستم شجاع میتوان فوری نتیجه گرفت که یاوه سراییای اینچنین مستهجن و کثیف برضد "راوا" اگر از یک سو خلاف آرزوی نویسنده از اعتبار آن سازمان چیزی نخواهد کاست، از سوی دیگر چنانچه گفتم از فقر اخلاقی و معنوی، و فساد سیاسی او حکایت میکند.
رستم شجاع به جای "راوا"، "به اصطلاح راوا" مینویسد!
"به اصطلاح راوا" یعنی چه؟ آیا راوا و مبارزهاش وجود ندارد؟ آیا این منطقی و شرافتمندانه است که هنگامی که در مجادله با "راوا" به هیجان وجوشش می آییم، ازجنایتکاران بنیادگرا هم پیشی گرفته و اصلاً منکرموجودیتش شده و "پوشالی"اش بنامیم؟ شاید خوب باشد مثل آقای عدنان ظ. از تجربه شخصی خود در امریکا و اروپا بگویم که در هر دو با هموطنان زیادی درتماس هستم. من دست کم سه بار شاهد سخنرانی زنان راوایی در نیویارک و آلمان و هالند بودهام. اگر خلاصه نمایم، زنان راوایی را آنقدر آگاه، با اعتماد به نفس، متین و باروحیه دیدهام که واقعا موجب غرور و سربلندیام در برابر حاضران غیرافغان در مجالس گردیده است.
غرور و سربلندی ازین که حس میکردم امریکاییان، آلمانیها و یا هالندیها میبینند که چنانچه عدنان ظ نیز بیان داشته است افغانستان ما به طالبان و حزب اسلامی گلبدین و دارههای مافیایی "ائتلاف شمال" خلاصه نمیشود و در این کشور زنان رزمنده و دلاوری هم اند که دشمنان بنیادگرا و باداران امریکایی آنان را به مصاف طلبیده و از قیام سرتاسری مردم افغانستان برضد کلیه دشمنان سخن میگویند. در نیویارک و آلمان راواییها فلم هایی را نشان میدادند که از پا در عمل بودن "راوا" غیراز عرصه سیاسی در عرصه های اجتماعی دیگر حکایت مینمود که با دیدن آنها انسان فوری به این فکر میافتاد که فعالیتهای خیرخواهانه که مخصوصا در افغانستان نام بدی کمایی کرده اگر توسط سازمانی انقلابی انجام گیرد چه اثرات ارزشمندی خواهد داشت. سخنرانی و کنفرانس مطبوعاتی نماینده جمعیت انقلابی زنان افغانستان در نیویارک چنان درخشان بود که هزاران نفرحاضر در تالار کف زنان به پاخاستند. من با آنکه از وسعت طرفداران "راوا" در کشورهای مختلف خبر داشتم، از شور و محبت هزاران نفر در نیویارک و آلمان نسبت به آن حیرت کردم.
البته من از دوستان متعددی قصه هایی ازینگونه از راواییها را در کشورهای دیگر نیز شنیدهام. آقایان شجاع و میرهزار که اولی مدعیست چنین تشکیلاتی "در کره زمین وجود ندارد" و دومی آن را "راوایی پوشالی" مینامد (2) فراموش میکنند که هزاران طرفدارآزادیخواه "راوا" در دنیا، این سازمان را از نزدیک و طی سالها مستقیم و غیرمستقیم دیده و ارزیابی کرده و سرانجام به نتیجه رسیدهاند که سازمانی "پوشالی" نه بلکه اصولی، منضبط، صادق و مهمتر از همه سازمانی با موضعی تزلزل ناپذیر ضدبنیادگرایان میباشد که خلاف فال بینی آقای شجاع، درکره زمین وجود دارد- وجود مغتنمی که خیل دشمنانش را سراسیمه ساخته ولی برای دوستانش منبع امید و الهام بشمار میرود. من فکر میکنم "راوا" را "پوشالی" و "ناموجود در کره زمین" گفتن بیشتر از آنکه اهانت به راوا حساب رود توهین بسیار زشت به شعور جمعی هزاران هوادارش در پنج قاره است.
نمیخواهم شعار بدهم و از معروفیت و محبوبیت "راوا" در کشورهای خارجی بگویم که به یقین در تاریخ افغانستان بینظیر است. شجاع/نورانی نیز این واقعیت را میداند ولی به منظورتسکین خودش، آن را بی بها وانموده و احتمالا با شهرت و آشنایی خودش با مقامات محترم دولت مقایسه کرده و نتیجه میگیرد که به تنهایی صد برابر"راوا" در سطح ملی و بین المللی شهره است!
به نظر من رستم شجاع در دفاع از نورانی چیزهایی نوشته که به جای فایده به حال نورانی به روی نورانی لگد میزند. زیرا بر اساس نوشته ی عدنان ظ، آقای نورانی غیر از ارسال شعرهایش به "پیام زن" سالها پیش، در نشریه روزگاران فقط سه سال قبل درتحسین از تجلیل 8 مارچ توسط "راوا" مینویسد:
«راوا» يكي از قديمي ترين سازمان زنان افغانستان كه قاطعيتش در مبارزه بر ضد جنگسالاري، تروريزم، بنيادگرايي و دفاع از حقوق زنان شهرت جهاني يافته، هشتم مارچ روزجهاني زن را عليرغم تهديد ها و آسيب پذيري هاي امنيتي شان، اين بار در شهر كابل تجليل نمودند.اين محفل با بيشتر از 1300 شركت كننده در هوتل مرواريد برگزار شد. گردانندگان محفل اكثراً دختران جوان، مصمم و خلاف ساير محافل در كابل، ساده پوش بودند كه نظم خيره كننده اي به محفل بخشيده بودند. در شعارهاي شان ملاحظه كاري، نرمش و انعطاف بچشم نمي خورد. شركت كننده ها با دقت فراوان به صحبت هاي قاطع و صريح سخنرانان گوش فرا ميدادند. ناهيد دختر جوان مسلط بر زبان هاي پشتو و دري تحليل مفصلي از اوضاع كنوني ارايه داد. وي جنگسالاري، تروريزم و بنيادگرايي را عوامل اصلي بي ثباتي و بدبختي هاي مردم خواند و مصلحت گرايي هاي آقاي كرزي را بشدت محكوم نمود.
تسلط انانسر بر سه زبان دري، پشتو و انگليسي و قدرت بيان او حضار را شوكه كرده بود. محفل با چند سخنراني، دكلمه شعر، سرودهاي دري و پشتو و نمايش درامه اي در سه ساعت به پايان رسيد. (نشریه روزگاران، شماره 47، 16 مارچ 2005)
پس اگر رستم شجاع تنها به بدزبانی سیاف گونه به "راوا" و نهایتاً اعلام کودکانهی "نبود" آن در کره زمین دل خوش نمیداشت باید مینوشت که "راوا" موجود بود منتها تا زمانی که نورانی آن را میستود!
آیا نورانی قبول دارد که "راوا" تا زمانی در کره زمین وجود داشت که در ستایش از آن قلم میزد و هنگامی موجودیتش به پایان رسید که او از نوشتن در تحسین از آن دست گرفت؟
اگر پاسخ منفی باشد، به آسانی میتوان نتیجه گرفت که به گفته مردم ما رستم شجاع پیراهن و تنبان نورانی را کشیده و در بام بالا و زینه را از زیرپایش دور کرده است.
حالا بر نورانی است که از افتضاح آفریدهی رستم شجاع تبری بجوید. یعنی رستم شجاع را دوست و حامی نادان و احمقش خطاب کرده و در مورد چپن پوشیدن یا نپوشیدنش شخصاً توضیح و در عین حال عدم همزبانیاش را با فحشهای خادی (مشتمالی و زیرران و...) رستم شجاع اعلام دارد. زیرا چند سطر فوق به خودی خود کافیست که تا آخر روی نورانی/شجاع را سیاه نگهدارد که دیروز چه میگفت و امروز.
نکتهی بسیار جالب برای من اینست که چرا رستم شجاع در مقابل حرف میرهزار که "نورانی هر روز از يک هتل به يک هتل ديگر، در مهمانی مقامات دزد و خاين شرکت میکند. با مقامات دزد و خاين هر روز نشست و برخاست دارد و از اين جلسه به آن جلسهی ديگر میرود" دچار تشنج نشده اما مقابل چپن پوشیدن که "راوا" مطرح نموده افسار پاره کرده و فقط به فحاشی پناه برده و نخواسته آن را مانند هوتل به هوتل رفتناش "با مقامات درد و خاین" با خونسردی و انسان مانند توضیح دهد؟ آیا چپن پوشیدن را ننگینتر از پایبوسی "مقامات محترم" و تگدی از آنها تلقی میکند؟
توقع اینست که نورانی با نوشتهای لکهای را که رستم شجاع جاهلانه بر او وارد آورده بزداید و نیز ببینیم که بالاخره یکی از روشنفکران حاضرشد حملات نامردانه و پستاش را به "راوا" و دختر قهرمان مردم ما ملالی جویا (3) پس گرفته، مخصوصا از ملالی جویا عذر خواسته و بدینگونه فاصله بین خود و "کارشناسان" و "تحلیل گران" پرچمی و خلقی و جهادی با مرض ضد ملالی جویا و"راوا" را که مخدوش شده، روشن سازد.
پاورقی:
(١) وقتی انسان اینهمه فحاشی علیه رزمندهترین سازمان زنان در افغانستان را میبیند، بیاختیار میزان انحطاط هولناک شماری از روشنفکران کشور فکرش را معطوف میدارد روشنفکرانی که می ترسند مبادا یک صدم دشنامهای شان متوجه جنایتکاران مذهبی گردد.
(2) برای میرهزار شرم آوراست که پرچم وخلق و هیچ باند اسلامی را هیچگاه پوشالی ننامیده ولی پوشالی و سایر دشنامهای نامردانهاش را ذخیره کرده که تنها برضد"راوا" به کار گیرد!
(3) چون درباره فرزند قهرمان ملت ما نسبتا کافی نوشته شد من به همین اشاره اکتفا می نمایم.
تصاویر همه از سایت راوا برگرفته شده اند
نورانی، پیشنهاد معینیت را با قاطعیت رد کرد
نویسنده: رسولی
يكشنبه 20 ژوئيه 2008
ما به نورانی ها نیاز داریم!
راوا بر همان خر خودخواهی تشکیلاتی اش سوار است و کسی را که حتی در زمینه های معینی از راوا جلوتر و جدی تر بوده و در میان ارتجاع و وحشت امپریالیزم قلم می زند، انرژی می دهد و روشنگری و مبارزه می کند، مفلوک می داند، خود مفلوک نیست؟
دو شنبه 30 ژوئن 2008, نويسنده: نسیم کلکانی
چرا نورانی رستم شجاع و مهدی نیک آیین شد؟
نوارانی در حیات راوا قبل از آنکه با شمشیر غرب حرام شود با دالر اش ذبح شد
چهار شنبه 25 ژوئن 2008
سرکرده های"راوا" و "پاپی گک" ظاهر شاه!
مغالطه کاری و بی ربط گویی از روش های خاص کار شما سرکرده های سازمان پوشالی راوا می باشد
شنبه 17 مه 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین
در جواب به جاسوسنامه ای از عدنان/ راوا
نویسنده: رستم شجاع
يكشنبه 11 مه 2008
رستم شجاع/ نورانی و شنیعترین فحاشی اش به "راوا"
آیا ممکن است سازمانی که حتی در کره زمین موجود نباشد ولی بازهم بتواند اینقدر وسیع خود را در دنیا مطرح سازد؟
شنبه 10 مه 2008, نويسنده: عدنان ظ
سرابی به نام "راوا"
نويسنده: رستم شجاع
دو شنبه 14 آوريل 2008
درماندگی "راوا" در پاسخ گفتن به ما
شما سرکرده های سازمان پوشالی «راوا» به درماندگی رقتباری گرفتار شده اید
شنبه 10 مه 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین
" راوا " و شعار دیموکراسی !
کم ترین نافرمانی از اوامر سرکرده ها باعث اخراج دایمی و نفرین شدن یک عضو می شود
يكشنبه 4 مه 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین
"راوا" بايد حساب پول ها را بدهد!
پول برای مردم و به نام مردم افغانستان است نه برای مصرف شخصی سرکرده های راوا و خوش گذرانی آنها
پنج شنبه 1 مه 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین
فاجعه ء ننگین هفت ثور درس عبرتی به راوایی ها!
که اگر قدرت داشته باشند خلقی ، پرچمی ، جهادی و طالبی همه از یاد مردم برود
سه شنبه 29 آوريل 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین
شرمک "راوا" از شعله ای بودن!
سوال از سرکرده های راوا این است که چرا خودشان از شعله ای بودن خود می شرمند ؟
چهار شنبه 23 آوريل 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین
"راوا" رو در روی امریکا!
گزافه گویی محمود گودرزی در باره ء راوا
دو شنبه 21 آوريل 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین
راوا هم کشمش بی چوبک نیست!
سرکرده های راوا هیچ وقت نگفته اند نظر شان در مورد ترور خوب ترین کادرهای انقلابی سازمان رهایی از طرف جناح داکتر فیض و کشور کمال و امین میوند چیست؟
جمعه 18 آوريل 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین
پيامها
24 جولای 2008, 13:57, توسط کبیر
بلی، من هم موافقم کسانیکه مقابل راوا دهان میدرند و آنرا دشمن درجه یک پنداشته اند، باید بدانند که با اینکار شان دل ستمکارانی مثل سیاف، ربانی، محقق، خلیلی، دوستم، ملاعمر، گلبدین، قانونی و .... را شاد میگردانند که بارها ضدیت و انزجار شانرا از افشاگری های راوا ابراز داشته اند.
24 جولای 2008, 15:14, توسط عبداله
بلی به نظرم در افغانستان تنها این سطرهای نوشته راوا کافیست که حکم اعدام شان بوسیله تمامی حاکمان صادر گردد. راوا با تمام کمبوداتش، یک غنیمت بزرگی برای افغانستان است، هیچ سازمان دیگری نیست که با همین قاطعیت و سازش ناپذیری افشاگری کند و از الف تا یای دشمان مردم ما را مورد حمله و ملامت قرار دهد:
آنلاین : رسم تمامی دولتهای فاسد، متزلزل، ضد مردمی و خاین است که وقتی بوی آنها بیش از حد بالا شد،
26 جولای 2008, 12:57, توسط صادق
من با کبیر موفقم. اولتر از همه ما چرا این ها را "روشنفکر" میگویم؟ این ها نظر شان تاریکتر از سیاف، قانون، ربانی، فهیم، محقق، گلابزوی، ربانی و... است چون با دیدن این همه بدبختی و بیچارگی افغانستان آن ها پاهای بادار خود را میلیسند و دست های خونپر شان را میبوسند. من برای راوا قهرمان همین را میگویم که این سگ ها لیاقت پاسخ شما را ندارند و تا حال که پاسخ ندادید عالیست و علاوه بر این شما هواداران مثل سمیر، عدنان، محمود، حکیم نعیم و... هستند که به طرفداری از شما بنویسند.
آنلاین : حقارت و تاریکفکری "روشنفکران" ما
24 جولای 2008, 15:19, توسط خادم مومنی
میرهزار در مخالفتش با راوا از کدام اصول و تفکر خاصی پیروی نمیکند بنا استقرار فکری ندارد و در ضدیتش با راوا ضد و نقیض گویی میکند. او سوراخ میپالد که عیبی بیابد و بعد آنرا به راوا منتسب ساخته از آن استفاده تبلیغاتی علیه راوا نماید. وقتی لحن و استدلال وی در برابر راوا را ببینیم طوری درک میکنیم که وی راوا را جدی ترین دشمن افغانستان و مردمش دانسته که با برچیده شدنش مشکل افغانستان هم حل میگردد! در مجموع در نوشته های میرهزار، به این حد کینه توزانه و بدبینانه در مقابل هیچ جنایتکار و ستمکار دیگر افغانستان وی ننوشته است.
لیستی از شش نفر را قطار کرده (اخیرا کشف تازه کرده و لیستش به هفت نفر ارتقا یافت و خانم صفیه صدیقی نیز علاوه شد!!) و هر لحظه تکرار میکند که اینها را راوا چیزی نگفته، اما به صدها خاین و جانی دیگری که تنها راواست که میپردازد و رسوای شان چشمش کور است.
میرهزار از یکسو راوا را "اپوزیسیون نه چندان نیرومند" مینامند و از جانب دیگر به خلیلزاد و کرزی و تیمش آنرا پیوند میدهد، اگر وی واقعا راوا را نوکر امریکا و خلیلزاد و در مجموع حکام افغانستان میداند، پس از کجا اپوزیسیون شد؟ یا شاید معنی اپوزیسیون را نمیداند!
وی هرآنچه را که علیه راوا از پیام گذاران در مقالات کابل پرس? بدستش میرسد حقیقت پنداشته و فوری آنرا در لیست انتقاداتش از راوا علاوه میکند، وی هنوز به این درک نرسیده که در افغانستان تهمت و بهتان زدن امری عادیست و بدون دلیل و مدرک کافی اگر بخواهیم هر اتهامی را وارد بدانیم حال ما زار است.
میرهزار هیچگاهی هم جواب روشن نداد که در لیست جانیان خودش چرا هم قبیلهای های خودش را شامل نساخته بود؟؟ و اینرا هم نمینویسد که چرا در برابر رژیم آخند های خونخوار ایرانی موضعگیری جدی و قاطع ندارد بلکه انتشار چند خبر در سایت کابل پرس را دلیلی میاورد که گویا مقابل ایران و فاشیزم و خیانتش به مردم افغانستان موضع گرفته است، اخباری که ممکن ایرنا و مطبوعات ایرانی نیز آنرا انتشار دهند.
اگر کابل پرس در برابر رژیم ایران موضعگیری جدی و شفاف میداشت، مثل هزاران سایت دیگر در ایران فیلتر میشد، درحالیکه طوری به نظر میرسد که بیش از هفتاد فیصد بینندگان سایت کابل پرس از ایران اند و هیچگونه مشکلی از این ناحیه ندارد.
25 جولای 2008, 01:28, توسط هروی
من از موضعگیریهای «راوا» درباره مسایل ملی در افغانستان قاطعانه حمایت میکنم زیرا شما همان قدر که قومپرستی پشتون را ارتجاعی و خیانتبار میدانید به همان اندازه هم قومپرستی ملیتهای غیر پشتون را به مثابه سیاستی خاینانه و ارتجاعی محکوم میکنید. به نظر من این گونه روشنگری از موضع «راوا» بینهایت مهم است. هم اکنون کم نیستند روشنفکران بیمایهای که در مبارزه علیه قومپرستی غیر پشتونی به ورطه ننگین شوونیزم و قومپرستی میغلتند و برعکس. مثلاً آنان در اظهار نفرت نسبت به خیانتکاری فرهنگی رهنورد زریابها، به شوونیزم پشتونی پناه میبرند به جای آنکه رهنورد زریاب و سایر چوکران رژیم ایران را از موضعی ضد بنیادگرایی (ضد رژیم ایران، ضد باندهای مزدور ایران و ضد باندهای جنایتکار و خاین سیاف، گلبدین و طالبان) به مبارزه طلبیده و آنان را به عنوان نوکران دیروز روسها و سرسپردگان امروز ولایت فقیه رسوا سازند. و به همین سبب است که خواهی نخواهی داکتر هاشمیان، روستار ترهکی، نرشیر نگارگر و از این قبیل چهرههای سیاه روشنفکری طرفدار طالبان به صورت آموزگاران و پدران معنوی شوونیستهـای وطنی ما در میآینـد.
آنلاین : پیام زن و خوانندگان
25 جولای 2008, 05:18, توسط رستم
حرف ها شما (هروی) شباهت زیادی به حرف های بوش دارد که گفت، "یا با ما یا با تروریزم!"
شما فکر میکنید که فقط دو جبهه در افغانستان وجود دارد، یا راوایی و یا هم ضد راوایی. در حالیکه حقیقت چیزی دیگر است.
در افغانستان و در طول 250 سال گذشته، قدرت های استعماری جهان همیشه حرف اول و آخر را گفته اند و میگویند، نه ایران و پاکستان. ایران و پاکستان 60 سال قبل کجا بودند؟ آیا ما 60 سال قبل مشکل نداشتیم؟ پاکستان که به ظاهر باعث 90% مشکلات کشور ماست، خود در پس پرده توسط همان قدرت های استعمارئ دنیا اداره میگردد...
شما بسیار ساده لوحانه هسته را رها نموده و به پوست میپردازید.
هر كه سردت كرد میدان كاو در اوست
دیو پنهان گشته اندر زیر پوست
اینكه بر كار است، بی كار است و پوست
وانكه پنهان است، مغز و اصل اوست
مولانا
25 جولای 2008, 09:20, توسط صنوبر
ده کجا درختا ده کجا!!
هروی کجا از پاکستان گپ زده که خودت طوطی وار در باره پاکستان نوشتهای؟
به اجازه ات که پاکستان باعث 90٪ خرابی افغانستان نیست، بلکه این افغانهای بیشرم و خاین و وطنفروش مثل سیاف، محقق، خلیلی، گلبدین، ملاعمر، دوستم، علومی، تنی، ربانی، قانونی، کرزی، ضیا مسعود، هادی ارغندیوال و سایر پست فطرتان هستند که طوق غلامی هر کشوری را به گردن انداخته وطن را برباد و نالان میسازند، اگر این کشورها این جاسوسان و غلامان شانرا نمیداشتند، هرگز به این گستردگی در افغانستان ما نمیتوانستند خرابی کنند.
بنا اول باید از این به اصطلاح "ربهران" خودی نالید و بعد انگشت به سوی پاکستان و سایر کشورهایی دراز کرد که در وطن ما خرابکاری میکنند.
25 جولای 2008, 18:19, توسط قیام
صنوبر جان قندولک (امید که بقول رستم خان، "راوا پرست" نباشید)
اول لطفاً این چند سطر را از نوشته خانم و یا آقای هروی بخوانید،
"مثلاً آنان در اظهار نفرت نسبت به خیانتکاری فرهنگی رهنورد زریابها، به شوونیزم پشتونی پناه میبرند به جای آنکه رهنورد زریاب و سایر چوکران رژیم ایران را از موضعی ضد بنیادگرایی (ضد رژیم ایران، ضد باندهای مزدور ایران و ضد باندهای جنایتکار و خاین سیاف، گلبدین و طالبان) به مبارزه طلبیده و آنان را به عنوان نوکران دیروز روسها و سرسپردگان امروز ولایت فقیه رسوا سازند."
نمیدانم که ایران و پاکستان ستیزی را جناب شما چگونه تفسیر میکنید؟
تا حدی با شما موافقم که 50% از مشکلات مسئولیت رهبران و عناصر وطن فروش افغانستانی میباشد اما شما تا به حال اینرا نفهمیده اید که اگر (الف مساوی به ب و ب مساوی به ث) باشد پس (ب مساویست به ث) است. شاید همیشه مسائل سیاسی، اقتصادی و نظامی را در آئینه آرایش خانمها مینگرید...
شما اینرا میدانید که پاکستان به مراتب بیشتر از ایران در کشور ما مداخله میکند و اینرا نیز میدانید که پاکستان توسط امریکا و انگلیس کنترول میگردد، اما اینرا نمیدانید که بازیگران اصلی در کشور ما کیها اند؟ و اینرا نیز نمیدانید که هیزم کش جنگ افغانستان امریکا و انگلیس میباشند...
راستش فهمیدن اشعار مولانا بعضی اوقات بسیار مشکل است. آقای رستم اشعار مولانا را نوشته است تا فهمیدن موضوع برایتان آسانتر گردد اما شما کاملاً به بیراهه رفتید و در نتیجه او را به نفهمی محکوم نمودید یعنی که ایشان را در آئینه خود دیدید...
من با نظر آقای رستم کاملاً موافقم. بُعد خارجئ کشتار و جنایت های صورت گرفته در کشور ما مسئولیت و وظیفه امریکا و انگلیس بوده و نقش پاکستان در این میان فقط نقش یک مزدور و کتلست بوده است و بس.
امید در آینده مسائل را منطقی، عمیق و بیطرفانه تحلیل و تجزیه نمایید و تفاوت آرایش و سیاست را بیآموزید. آموختن عیب نیست، ندانست عیب است خواهر خوب و نازنینم.
در این راه موید باشید
25 جولای 2008, 18:25, توسط قیام
آقای کامران میرهزار
امید که صحت مند باشید. لطفاً پیامم را در ادامه پیام صنوبر چاپ نموده ممنون سازید.
تشکر از سانسور ننمودن تان و موفقیت شما را همیشه آرزو میکنم.
با احترام
قیام از سویس
26 جولای 2008, 00:50, توسط خالد
سمیر/محمود جان، واقعاً که وقیح هستی و کورکورانه می خواهی راوایت را رکلام کنی. بار بار از عدنان/محمود که با زبان کوچه ای و لچکانه که خود سزاوار آن است و بر نورانی تاخته، نقل می کنی و در مقابل نوشته کثیف دیگر از جمشید/محمود که هتاکی و لچکی اش مرزی ندارد، اغماض می کنی و از هتاکی های راوا/محمود که نورانی را مافیای ائتلاف شمال نامیده، تیر خود را می آوری. اما تو سمیر جان همان محمودی هستی که صفحات پیام زن را سیاه می کند. پستی سمیر/محمود چنان روشن و آفتابی است که به خفت های راوایش و غلتیدن به پای کنگره امریکا اصلاً نمی پردازد و می خواهد با آماج قرار دادن دیگران، بادرفتگی خود را پنهان کند. ای کاش به جای چند شخ بروت عقده ای و انجوباز، "خواهران انقلابی راوا" وجود می داشتند.
26 جولای 2008, 01:44, توسط هاشمی
در حدود چند ماه است که جدل هایی را در کابل پریس و افغان جرمن آنلاین تعقیب می کنم.نمی توانم بزودی قضاوت کنم. بحث ها روز تا روز پیچیده شده میرود. ولی در جریان این جدل ها سوالی ذهنم را اشغال کرد:
محمود، عدنان، عاصم سیف، میرویس، جمشید و سمیر نویسندگانی بوده اند که تا اکنون به دفاع از راوا قلم زده اند، در این میان هیچ خواهرو همشیره ای به دفاع از سازمان انقلابی زنان افغانستان ننوشته است و لابد اعضای این سازمان نیز سکوت کرده اند، آیا زیر کاسه نیم کاسه است؟ آیا اعضای سازمان انقلابی راوا با سیاست ها و گفتارهای محمود، عدنان، عاصم، میرویس، جمشید و سمیر مخالفند و آنرا خلاف حقیقت می دانند؟ آیا اعضای مبارز راوا به چیزهای که این چهار تا پنج مرد علیه نورانی نوشته اند، باور ندارند؟
در همین حال به بخش کامنت گذاری های این نوشته های بویژه در مورد راوا رفتم. از میان در حدود 90 کامنتی که برای مطالب بر ضد نورانی گذاشته شده اند، فقط با 4 تا 5 نام خانم ها (در صورتیکه همین ها هم مرد نباشند) بر خوردم که حیرت انگیز بود. چرا راوای که وجود دارد فقط چهار خانم (اگر مرد نباشند) از او بر ضد نورانی دفاع می کند؟
خوب اگر منبعد بنام خانم ها هم چیزی نوشته شود، ساختگی به نظر خواهد خورد و منعکس کننده نظر مردان خواهد بود.
26 جولای 2008, 10:15, توسط لیمه از آلمان
هاشمی:
نمیدانم شما افغانستان را دیده اید و یا خیر اگر دیده اید چه وقت؟ویا در سیاره مریخ زندگی دارید؟
من فکر میکنم که شما از وضعیت و امکانات زنان در کشور آگاهی ندارید.صاف ساده اگر سرت را در گریبانت میکردی و 10 دقیقه در باره وضعیت ،آکاهی ،سواد و موقعیت زنان فکر میکردی چنان سوالی مسخره آمیز نمیکردی.
چند فیصد از زنان کشور باسواد اند؟ َازین باسودان چند فیصد شان سیاسی اند؟ ازین سیاسی هایش جند فیصد شان اجازه فعالیت سیاسی دارند؟ازین اجازه داران چند فیصد شان به انترنیت دسترسی دارند؟وازین ها چند درصد شان کابل پرس? را میخوانند؟
با غم واندوه عقب نگهداری کشور بعد از سقوط دوره امانی الی کودتای ننگین ثور و سیر قهقرایی در دوران جهادیهای کثیف وبرادران طالبی و وحشی شان وحتا همین اکنون حاکمیت سیاه بنیاد گرایان اتلاف شمال به حمایت امریکا و ناتو در کشور مردم و به خصوص زنان کشور را در موقعیتی قرار داده اند که سهم اندک زنان در مباحثات سیاسی آنهم به حمایت از راوا دست آورد بزرکی برای راوا تلقی میشود؟
آنهم راوایی که از جنایت کاران پرچمی-خلقی تا رهزانان حهادی،از به اصطلاح فرنگیان انجمنی تا چتلی خوران بنیاد گرایان،از قوم بازان مریض شوینست های پشتون تا قوم بازان ذلیل ناسیوناست های غیر پشتون وحتی عده ای از روشنفکران ایمان باخته و زبون در حمله بر راوا متحدانه عمل میکنند.
به باور من کادرها و رهبری راوا نه فرصت پرداختن به چنین مباحثات را دارند ونه هم ضرورتش را می بینند. و اگر خواستند چیزی بنویسند چنان مینویسند که کامران میرهزار ها را جن میگیرد و هر شب به هذیان گویی میپردازند.ما همه دیدم سه نوشته اخیر راوا علیه کامران میرهزار چنان کوبنده بود که تا همین امروز کامران خان به هر درو دیوار خودرا میزند تا مگر ابرویی برای خود کمایی کند.
و یک سوال هم از هاشمی:
چند تا زن و دختر در سایر مباحثات سیاسی در همین کابل پرس ویا افغان -جرمن شرکت کرده اند؟
مگر مرد ها حق ندارند از مواضع برحق زنان دفاع کنند؟ و یا مرد ها فقط اجازه دارند از کامران و نورانی و شجاع ونیک آیین ...دفاع کنند؟
27 جولای 2008, 01:12, توسط هاشمی
لیمه عزیز، من چه گفتم و شما چه دنبوره ای که ننواخته اید.
همشره گک عزیزم. بدون شک بیشتر از شمای که در آلمان (؟) هستید، من از وضعیت و امکانات زنان در کشور آگاهی دارم. حداقل به عکس های مطلب بالا نگاهی بیاندازید، اگر این زنان سواد ندارند، آگاهی سیاسی ندارند و از شعور سیاسی برخوردار نیستند، چگونه است که بیرق راوا را بر افراشته اند، آیا دستور گرفته اند یا از روی آگاهی سیاسی عمل نموده اند؟ اگر می گویید که نه دستور خشکی در کار نبوده است و شعور سیاسی این زنان آنها را به این کارزار کشانده است، پس من حق خود می دانم که بگویم چرا همین زنها حداقل به دفاع از راوا ننوشته اند، و اگر می گویید که این بیجاره ها هم آگاهی سیاسی ندارند و فقط بر اساس دستور خشک عمل می کنند، فکر نمی کنید که به این زنان توهین کرده باشید.
راستش شما که نام خدا باسواد هستید، امکانات غرب را هم دارید، شعور سیاسی نیز دارید، چرا چون محمود/عدنان/جمشید/میرویس/عاصم/سمیر/... مطلبی به دفاع از راوا ننوشتید و فقط به کامنت گذاری اکتفا کردید؟؟
عزیزم لیمه (؟)، می دانم که سطح فرهنگی کشور ما چگونه است ولی این دلیل نمی شود راوا که به ذغم خودش در کره ارض هنگامه برپا کرده است، در داخل کشور این چنین خلع قلم باشد.
این دیگر مسخره است. کادرهای راوا (اگر وجود داشته باشد)بارها و بارها بر علیه کامیران میرهزار ورق سیاه کرده اند، ولی این بار کادرها تصمیم گرفته اند در مورد نورانی چیزی ننویسند و به کارهای مهمتری مصروف شده اند! همه می دانند که چرا؟ زیرا: نورانی نه از روزنه های قبیله گرایی و قومپرستی بلکه از لحاظ اصول سیاسی و انقلابی راوا را به نقد کشیده است، پس راوا منطقا نمی تواند پاسخ بدهد و چه بهتر که کادرهایش مصروف باشند!
در غیر آن،راوا فقط دو سوال را پاسخ بدهد:
1. حال که افغانستان را اشغال شده می داند، چرا از کنگره امریکا تصدیقنامه های افتخاری گرفت (2004)، آیا آن زمان افغانستان اشغال نشده بود و کنگره امریکا از دوستان بین المللی به شمار میرفت؟ و اگر باور دارد که اشغال شده بود، برخوردش با تصدیقنامه های افتخاری از کنگره امریکا چگونه خواهد بود، مایه افتخار یا مایه ننگ؟
کافی است که این دو سوال را جواب بدهد، که نمی تواند،و کادرهای مظلومش حق دارند برای شان مصروفیت خلق کنند.
الوداع
27 جولای 2008, 03:19, توسط حامد تنهاگر
لیمه عزیز، فقط شما که از حمایتگران راوا هستید، لطفاً این دو سوال را پاسخ بدهید:
1. اگر من از کنگره امریکا تصدیق نامه های افتخاری بگیرم خودم را خاین به ایدیولوژی و مردمم می دانم، شما چه؟
2. من باور دارم که امریکا کشور ما را با متحدان اروپایی اش اشغال کرده است، پس گرفتن جایزه ها را از اشغالگران امریکایی معادل جایزه های "هسمایه بزرگ شمالی" و در موارد بدتر و کثیفتر از آن می دانم. و اگر روزی به این ننگ تاریخ دست زدم خودم اعتراف می کنم که یک روشنفکر مفلوک و زبون و کثیف هستم، شما چه؟
3.هر آنکسی به هر نامی که این کار را انجام بدهد به نظر من مفلوک و خاین است، شما چه می گویید؟
4. من باور دارم که مسعود از کثیفترین و جنایتکارترین جلادان کشور ماست و از اینرو ابدا به خود اجازه نمی دهم که بر خیانتهایش چشم بپوشم و اگر بالفرض به هر دلیلی چنین نوشتم خودم را خاین به خون 65000 انسان می دانم، مشاطه گر بنیادگرایان می دانم، مفلوک و زبون می دانم، شما چه؟
5. و اگر یک سازمان انقلابی چنینی کار بکند، نظر شما چیست؟ انقلابی است، خاین است، مفلوک است، رزمنده است، زبون است، یا آش خوش طمع امپریالیزم؟
این ها را پاسخ بدهید.
وقتش است که شما سرتان را در گریبانتان فرو ببرید و تصمیم بگیرید.
27 جولای 2008, 05:38, توسط ایمل هاشور
به نظر بنده لازم نیست دوستان بیش از این در مورد راوا , این سازمان زنانه یی(که در درونش چند زن و دختر وجود ندارد به جزانهایکه در افغانستان برایش شوهر پیدا نمی شود ) وقت گرانبهای شان راصرف نمایند. زیرا این سازمانک با اندازه خاین و عوام فریب است که سر کرده گان این سازمان را هم باید در لست سیاه شامل ساخت, زیرا این سازمان اگر در زمان جنگهای تنظیمی شریک نبود ,تفتگ در دست نداشت و به مردم ضرر نرساند. اما این سازمان بطور غیر مستقیم برای ملت افغانستان خیانت و جنایت بزرگی را واداشته است. زیرا اینها از وضعیت اسفبار و خراب هموطنان ما استفاده کرده و صاحب بیلیون ها دالر شدند. اینها به بهانه کمک به مردم ماتم دیده و رنج کشیده افغانستان صد ها تصویر چه در دوران مجاهیدین از ویرانیها قتلها و غارتها و دیگر فجایع و چه در دوران تاریک طالبان از قتلها, شکنجه ها, قتل عام یکاولنک , سر بریدن ها, اعدام هاو غیره عکس و فلم برداری نموده و برای عیش نوش کردن و صد ها منزل شخصی خریدن و موتر لوکس سوار شدن و بیلیونها دالر را برای شان کمایی کردند. هر چند راوا( مردان بی زن و دختران بی شوهر) داد از جنایت و خیانت دونیم دهه گذشته میزند, اما در واقع این سازمان بسیار خوشحال هستندکه بربادی این ملت و این مردم باعث شد که این سازمانک هم صاحب پول و سرمایه گردند و هم شهره غرب شوند.
خواننده گرامی ! لطفآ شما کمی تعمق نمایید, اگر حکومت به حمایت مستقیم شوروی در افغانستان ایجاد نمی شد, اگر دوره جنگهای تنظیمی نمی بود و اگر دوره طالبان به میان نمی امد, و حکومت می امد که او را امریکا حمایت می کرد(مانند, زمانیکه روابط داوود خان با غرب نزدیک شده بود) آیا سازمانک بنام راوا هرگز ایجاد می شد ؟ آیا راوا را کسی می شناخت و این سازمانک اینقدر پولدار و محبوبه غرب می شد؟ نه, نخیر اصلا این سازمان تنها برای پول پیدا کردن ایجاد شده بود. و راز شهره غرب شدن راوا هم مثل آنست که امریکا شخص اسپنتا و امثالهم (که راوا همیشه معترف است که آنها را امریکا با صد ها اوازه و دروازه در رسانه ها به مردم افغانستان شناختانده است) را چنان با دهل و تم و تراق وارد عرصه سیاسی نمود که گویا اینها ناف زمین و زمان هستند. راوا نیز از آغاز کار علییه دست نشاندگان روسیه آغاز به کار کرد و از امریکا و اتحاد ناتو پول گرفت و بعد اینکار را تا امروز دوام داد. اگر اسپنتا و امثالهم را بقول راوا امریکا به اوج شهرت رساند پس راوا را که به اوج شهرت رساند و شهره غرب نمود؟ شاید هم راوایی ها استدلال نمایند که ما خود مان و یا توسط کشور ایتالیا واسپانیا. اما مردم افغانستان میفهمند که آیا ایتالیا و اسپنایا خود این کار را می کند و یا بگفته امریکا.
این سازمان (شرکت) هم چمون سردار منشی بوده, شکل میراثی را به خود گرفته, از سرمایه راوا تنها کسانی می تواند عیش و نوش کند که او باید روابط ارثی با سرکرده گان این سازمانک داشته باشد و الی بنام تکلیف زیر ناف داشتن, دزدی کردن و غیره بهانه ها از این سازمان طرد می شود. امروز هم اگر کسی بیگانه از مسایل ارثی در این سازمان باشند, انها یا دزد هستند که می خواهند از طریق لست بازی راوا بهره برده و صاحب متاع شوند. و یا اینکه آنهابه اصلیت و شیوه کار راوا پی نبرده و فریب شعارهای تظاهری راوا گردیده اند, و یا حتی اینکه کسانی که نتوانسته اند برای شان شوهری یا زنی بیابند در این سازمان پیوسته اند.
حالا خوانندگان عزیز شما خود در ین مورد قضاوت نمایید.
ایمل هاشور
27 جولای 2008, 09:40, توسط ahmadi
نمیدانم شما افغانستان را دیده اید و یا خیر اگر دیده اید چه وقت؟ویا در سیاره مریخ زندگی دارید؟
من فکر میکنم که شما از وضعیت و امکانات زنان در کشور آگاهی ندارید.صاف ساده اگر سرت را در گریبانت میکردی و 10 دقیقه در باره وضعیت ،آکاهی ،سواد و موقعیت زنان فکر میکردی چنان سوالی مسخره آمیز نمیکردی.
lambe jan nazari RAWA janat va hkodat dar bare in jenayad chist?v
آنلاین : http://www.kateb-hazara.net/Ma...
27 جولای 2008, 12:21, توسط ایمل هاشور
"کین توزی به "راوا" فرجامی جز هماوازی با جنایتکاران نخواهد داشت!" عنوان مطلبی است که بتاریخ 24 جولای 2008 از سوی یکتن از هواداران راوا در کابل پریس مانده شده است. اینکه من با این مطلب چقدر موافق و چقدر مخالفم، بحث جداگانه ای است و مربوط به شخص خود من می شود. ولی در این میان "کسی" بنام من (ایمل هاشور) کامنتی را گذاشته است که مربوط به من نیست و مسوولیت اش را هم بدوش گرفته نمی توانم.هر دوستی که مخالف سیاست ها و تشکیلات راوا است و یا اگر کامنت گذار عضو خود راوا است و نمی تواند سخن دلش را بیان دارد، بهتر خواهد بود که از آن بگذرد و به چنین حرکت سخیفانه دست نزند.
ایمل هاشور بهتر می داند که راوا از کدام رهگذر مورد نقد قرار دهد، ولی عجالتا فرصتی برای این کارها ندارد. چون کارهای مهمتری نسبت به این کامنت گذاری ها دارد. هاشور تلاش دارد تا ترجمه های ارزنده ای را در ادبیات پشتو علاوه نماید. در عین حال هاشور نیاز به توهین اعضای راوا ندارد، وقتیکه بتواند در چارچوب اصول و دیده گاه های فکری اش "راوا" را نقد کند. ولی عجالتاً چنین فرصتی ندارد.
ولی "کسی" که بنام ایمل هاشور این کامنت را گذاشته است، باید حرامزاده ترین و بزدل ترین انسان روی زمین باشد که با سو استفاده از نام من، تلاش ورزیده است عقده های خودش را خالی نماید، ننگش باد!
آنلاین : "کسی" ایمل هاشور شده نمی تواند!
10 مارچ 2009, 08:05, توسط ارادتمند
من منحیث یک زن افغان به سازمان راوا و کارمندان آن لعنت ابدی
می فرستم!
ای کاش این خفاشان عقب پرده به جای فحاشی و دهن درانی و اهانت
به شخصیت های فرهیخته و محترم این سرزمین برای بهبود و بهینه سازی وضیعت زنان کمر بسته بودند .آیا با فحاشی کاری از پیش میرود؟
به گمان من دست اندرکاران راوا عده یی بی شعور و بی درایتی بیش
نیستند! آها من هم که دارم فحاشی میکنم ولی اقلکن فحاشی های من
بر بنیاد واقیعت است.
اگر می خواهید برای زنان کمکی کرده باشید بروید برایشان مکتب
تاسیس کنید پروگرام های آموزشی برای ارتقای سواد و آگاهی زنان تهیه ببینید! آنها را از حقوق و تکالیف شان آگاه سازید و برای احقاق آن حقوق تشویق نمایید!!!! خانه های امن و سرپناه های امان
بسازید! ...........
ولی اگر با وجود این فکر می کنید باید به پالیسی احمقانه خود ادامه دهید پس دستتان آزاد!
من هیچ گونه خصومت شخصی با این سازمان ندارم و بالعکس خوشحال میشوم اگر شما برای زنان مظلوم افغان کمک کنید در ضمن من یک دختر
از قشر تحصیلکرده اجتماع هستم و باید به نظرات و پیشنهادات من اندکی تامل و تعمق به خرج دهید! خواهش میکنم لا اقل شما به وضیعت اسفناک ما زنان توجه نمایید باز هم هشدار میدهم با دعوا و فحاشی کاری از پیش نمیرود مخصوصآ به شخصیت های شاعر و نویسنده ما!
27 جولای 2008, 03:31, توسط منصور
لیمه جان، یکی دو سوال من حقیر و فقیر را هم اگر جواب بدهید:
1- زن خلیلزاد که به عنوان مشاور راوا کار می کند و برایش کتاب می نویسد، آن را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا اگر این کتاب را برای کس دیگری می نوشت، او را زبون می نامیدید؟
2- راوا از یک سازمان انقلابی به سازمان اجتماعی تنزل کرده است. آیا این تنزل را سربلندی می نامید یا خفت؟
3- راوا از دولت ها پول می گیرد، درحالیکه محمودآقایش هر آن کسی را که از دولت ها پول بگیرند، مزدور و وابسته می نامد. شما خانم لیمه چه می گویید؟ یا راوا خو نور چشمی است، فرقی نمی کند.
28 جولای 2008, 07:02, توسط جمال پوپلزی
آنانیکه در کیسه خود چیزی ندارند, مجبورند اتهام ببندند و نا سزا بگویند و جاسوسی نمایند.
اخیرا نوشته ها و اتهامات نامردانه ایمل هاشور نام را که در کامنت یکی از مطالب سایت کابل پرس? نشر شده بود خواندم و حرف های ضد و نقیض شخص ایمل هاشور برایم بسیار تعجت کننده و درد اور بود, زیرا اصلا باورم نمی شد که کسانی هم انقدر بی وجدان و پست گردند که مثل مرغ خورده و دوباره نول اش را پاک کند.
افرادی که" هم این طرف جوی را میچرد و هم انطرف جوی را" کاری جز این ندارند؛ انها باندازه پست فطرت هستند که اصلا همه چیز را فراموش نموده؛ فقط در باب چاپلوسی و اتهام بستن و جاسوسی کردن ماهر است. افرادی چون ایمل هاشور قبلا برای همگان معلوم است که فرد بسیار سخیف, جاسوس و "دو کونه" بوده او اصلا الفبای نویسندگی را نمی داند چه که او از راوا انتقاد نماید.
راوا افرادی چون ایمل هاشور( هر انکس که هست ), دیگر وابسطگانش و بادرانش را به یک پشقل ارزش نمی دهد و خوب می داند که اینها آنقدر ضعیف و بیچاره هستند که مجبور شدند با جاسوسی و اتهامات پوچ روبیاورند, راوا نیز میداند که اخورهای این گدی های سر کلک را افراد چون بنیادگرایان , کرزی خیلها و یا احدی ها تشکیل میدهد.