بيانيه شوراي مهاجرين افغانستاني مقيم ايران - مشهد به حمايت از قربانيان تهاجم مسلحانه كوچيها در بهسود
ارسال كننده : ابراهيم آذر
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
پديده شوم كوچيگري سالهاي متمادي است كه توسط حكومتهاي وقت به ابزاري براي رسيدن به مطامع مادي و سياسي مبدل شده چنانكه عصر دموكراسي و تجربه زندگي مدني امروز جامعه ما هنوز تحت تاثير اين پديده شوم قرار دارد بطوري كه در روز هاي اخير كوچيهاي تجهيز شده با هجوم به مناطق امن كشور ده ها تن از انسانهاي بي گناه را به شهادت رسانده و هزاران زن و كودك مردمان حامي صلح و آرامش را آواره كرده و با از بين بردن بسياري از منابع تامين زندگي ، مزارع ، كشت زارها و احشام هم وطنان بي دفاع ما ، سعي در ايجاد شكافهاي بين مردم درجهت دامن زدن به اختلافهاي قومي و مذهبي دارند.
جاي بسيار تاسف و تاثر است كه چنين اعمال غير انساني و غير اخلاقي نسبت به طبقه اي از هم وطنان در حضور دولت و مجامع جهاني حقوق بشر روي مي دهد.
دولتي كه با حاكميت قانون معنا ميشود و نه حاكميت اراده شخصي چرا اجازه مي دهد كه گروهي گوچي مسلح حاكميتش را نقض و خود سرانه به اجراي فرامين منسوخ و باطل در كشور برآيند؟
همانطور كه مي دانيم افغانستان كنوانسيونهاي بين المللي زيادي را امضاء كرده و متعهد شده كه از آن پيروي كند اما آنچه كه امروز در كشور ما روي داده خلاف تعهدات افغانستان است.
غصب اراضي ، تخريب مزارع و كشت زارها و كوچ اجباري مردم از خانه و كاشانه شان به صورت سازمان يافته طي دوسال اخير خود دليل محكمي بر نقض قوانين بين المللي از طرف دولت ميباشد.
ماده 49 كنوانسيون چهارم ژنو كوچ اجباري گروه قومي يا فردي را ممنوع و اين گونه اقدامات را نقض كنوانسيون ژنو مي داند.
همه اين تجاوزات و بي نطمي ها از عدم ساماندهي و اسكان كوچيها در يك مكان معين و مشخص نشات گرفته است كه علاوه بر آن احساس مسئوليت نداشتن كوچيها نسبت به مردم و جامعه افغانستان مزيد بر علت است.
دولت بايد به طور واضح ، مشخص سازد كه اگر كوچيها را جزء از مردم افغانستان به رسميت مي شناسد پس چرا آنان را در محل و جايگاه اصلي شان ساماندهي نمي كند و اگر آنان را به عنوان جزئي از اين مردم نمي شناسد پس چرا با اين بيگانگان و دشمنان آرامش و برابري قاطعانه و منسجم برخورد نمي كند؟
مردم افغانستان به خصوص قربانيان حادثه بهسود با مشاهده اينگونه برخوردها ( سكوت 33 روزه دولت در برابر تجاوز مسلحانه كوچيها) از دولت انتخاب كرده خود متاثر و متالم گشته اند.
ما معتقديم كه ادامه تبعيض در تامين امنيت و عدم استقرار ثبات در آن مقدار از مناطق امن كه تاكنون بجز حمايت از پروسه هاي نظام و دولت فعلي ، نا امني در انجا وجود نداشته ، مانع توسعه و پيشرفت در جهت آباداني و استقلال كشور خواهد شد.
دولت به خوبي ميداند كه لازمه ايجاد و برقراري امنيت در كشور جمع آوري سلاح از ميان مردم است در حالي كه كوچيها از اين مهم مستثني شناخته شده است؟!
مردم مناطق امن و با ثبات كشور كه حال مورد تهاجم سازمان يافته كوچيهاي مسلح قرار گرفته است، امنيت و ثبات را با تحويل سلاح خود به دولت و اشتراك فعال و همه گير در برنامه خلع سلاح عمومي (داياگ و دي دي آر) براي مناطق خود به ارمغان آورده اند و با اين كار خويش اولين گامهارا در مسير احياء امنيت و همبستگي ملي در كشور برداشتند ولي در ان طرف كوچيهاي مسلح با نا امن كردن منطقه و هجوم وحشيانه گاه و بيگاه خود به اين مناطق ، زمينه آشوب و نا امني را در كشور فراهم ساخته تا جايي كه امروز كشور نا امن ما، بستر مناسب براي آشوبگران داخلي و خارجي قرارگرفته كه اين امر به نوبه خود ضريب امنيتي كشور را كاهش داده است.
پر واضح است كه دولت بايد يك ماهيت غير جانب دارانه در قبال گروههاي قومي كشور داشته باشد كه بر مشتركات عام مهر تاييد گذاشته، از ويژگي هاي منحصر به قوم خاصي پرهيز نمايد تا وحدت ملي براي هميشه جايگاه پاياي خود را پيدا كند تا زمينه هاي انكشاف همه جانبه اجتماعي و علمي و اقتصادي فراهم شود.
با توجه به ملزومات فوق ما مهاجرين افغانستاني مقيم ايران - مشهد نكات ذيل را به عنوان مواضع اساسي نسبت به كشور و مردم خود اعلام مي داريم :
1 - ما به عنوان بخشي از مردم افغانستان كه به وحدت و منافع ملي و ثبات سياسي كشور خود علاقمنديم ضمن محكوم نمودن تهاجم غير انساني و غير قابل توجيه كوچيهاي مسلح به منطقه با ثبات بهسود، مراتب تسليت و غم شريكي خود را با خانواده هاي شهدا و مجروحين و بي جا شدگان اين تهاجم مسلحانه و حمايت خود را براي دفاع از قربانيان اين فاجعه دلخراش اعلام مي داريم.
2 - حفظ و تامين امنيت مردم براساس قوانين نافذه كشور مستقيما متوجه دولت مركزي مي شود اما متاسفانه دولت در مقابل تهاجم وحشيانه كوچيان مسلح كه به مدت بيش از يك ماه تمام منابع تامين نيازهاي زندگي، مزارع و كشت زار هاي مردم بي دفاع و بي سلاح بهسود را مورد تاخت و تاز و تاراج قرار داده اند كه آنها با در دست داشتن سلاحهاي مختلف با ايجاد رعب و وحشت ، تعداد زيادي از هموطنان مارا اعم از زنان و كودكان و پير مردان شهيد و حتي مثله كرده و باعث بي جا شدن هزاران خانوارگرديده و خسارات سنگين مالي و جاني بر مردم منطقه تحميل كرده اند بي تفاوت مانده است، اين سكوت را غير قابل قبول مي دانيم ، بنابر همين ملحوظ فرمانهاي دير هنگام رييس جمهور مبني بر عقب نشيني موقتي كوچيهاي مسلح را ناكافي دانسته، خواستار حل اساسي اين معضل ملي بر اساس اصل چهاردهم قانون اساسي كه بهترين راه حل (اسكان كوچيها) را براي اين مشكل ملي پيشنهاد مي كنيم.
3 - سكوت روشنفكران و صاحبان انديشه و قلم در برابر اين فاجعه را كه مسئوليت اساسي روشنگري و ارايه طرحهاي جامع براي برون رفت از معضلات ملي كشور را به عهده دارند، سوال برانگيز و غير قابل توجيه مي دانيم.
4 - وظيفه مطبوعات و رسانه هاي جمعي ، انعكاس عمق حوادث و فجايع رخ داده در هر كشوري ميباشد. بي تفاوتي رسانه هاي جمعي كشور ما در برابر فاجعه بزرگي كه در بهسود اتفاق افتاد (آن هم در عصر ارتباطات و آزادي بيان) مغاير رسالت مطبوعاتي و وظيفه رسانه اي مي باشد.
5 - از تلاشهاي همه دست اندركاران فعال و بالخصوص موضع گيريهاي اخير استاد محقق و اعتصاب ايشان در برابر جريان كوچيگري تشكر مي كنيم.
6 - بي تفاوتي و انجام نگرفتن عكس العملي از طرف شوراي علماي افغانستان در برابر پديده قرون وسطايي كوچيگري را مغاير با مباني انساني و اعتقادي خود دانسته و محكوم مينماييم.
7 - ما ضمن اعلام اطمينان از حمايت قاطع مهاجرين خارج از كشور از هموطنان خود در داخل كشور كه در برابر پديده كوچيگري قرار دارند، ميخواهيم كه براي احقاق حقوق ازدست رفته شان تا آخرين رمق مقاومت كنند كه خداوند با حق و حق طلبان است.
8 - ما از قاطبه كساني كه در برابر اين فاجعه از خود عكس العمل نشان داده اند مخصوصا مظاهرات مسالمت آميز صدها هزار نفري مردم شريف و هميشه در صحنه كابل ، باميان ، يكه ولنگ ، مهاجرين سويدن و ... تشكر نموده خواهان ادامه مبارزات حق خواهانه مردم خود بر اساس روشهاي پسنديده دموكراتيك ميباشيم.
9 - ما از نيروهاي حافظ صلح بين المللي و ارگانهاي مختلف جامعه جهاني بخصوص كميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد در افغانستان كه فلسسفه وجوي شان تامين صلح و امنيت در اين كشور است به جد انتظار داريم كه بيش از اين در برابر ضايع شدن حقوق انساني جمع زيادي از هموطنان ما و از بين رفتن آرامش با ثبات ترين نقطه كشور بي تفاوت نبوده ، عاملين جنايات بشري در بهسود را در چنگال قانون سپرده ، انان را وادار به جبران خسارات وارده بر مردم منطقه سازد.
والسلام
شوراي مهاجرين افغانستاني مقيم ايران - مشهد به حمايت از قربانيان تهاجم مسلحانه كوچيها در بهسود
1387/5/4
پيامها
27 جولای 2008, 07:05
تصادمات وبرخورد خونین بین کوچی ها وهزاره های ساکن درنواحی مختلف مناطق مرکزِی هزاره نشین منجمله بهسودوولسوالی ناهور در روزهای اخیر که ازیکطرف موجودیت وعمق معضلات اجتماعی را درسرزمین بنام افغانستان بنمایش میگذارد ،ازطرف دیگر ناتوانی وضعف اداره اسلامی در حاکمیت درمهار زدن وایجاد راه حل های مناسب درمواجه با این وضعیت را نمایندگی مینماید . غم انگیزتر اینکه نهادهای بالایی شامل درقدرت که ازمحمل داران وسلسله جنبانان سیادت طلبی تباروقبیله بخصوصی اند ، نه تنها درتلاش برای یافتن راه حل وبیرون رفت ازاین وضعیت نیستند ، بلکه بنحوی درتلاش اند تا باپیوند با این چپاولگری وقتل وغارت محبوب القلوب خیل خودی واقع گردیده وباکسب آرا آنان یکباردیگر برتخت شاهی اسلامی جلوس نمایند . رویداد شوم فوق درپهلوی حوادث ورویدادهای مصیبت باردیگری که این روزها درسرزمین افغانستان پیاپی ایجاد ورونما میگردد ، بی تردید دل هرانسان آزاده وسالمی را که ازتب وتاب امراض قوم وقبیله گرایی ، جنون مذهبی ومحرومیت سیاسی در رنج نیستند ! بدرد میآورد وخواهی نخواهی درحد توان آنان را به موضع گیری وامیدارد. آنگونه که برشمردیم بعض موضع گیریها متأسفانه وبدبختانه نه ازسرمهرودلسوزی ، بلکه بیشتر بمنظور آشفته نمودن هرچه بیشتر وضع ویا تنها وتنها بروز دادن عقده ها وحقارت های روانی ، قومی ومذهبی صورت میگیرد وبس . بیانیه " شورای مهاجرین افغانستانی مقیم ایران- مشهد " در رابطه به مسئله کوچی ها وهزاره نیز شامل همان استثناآتی میشود که رویهم رفته نه ازروی دلسوزی ومهر ورزی به مردم بهسود بلکه بتأسی ازهمان ذهنیت مسموم شده مذهبی صورت میگیرد که در طی این چند دهه درسایه حاکمیت نظام جمهوری اسلامی ایران با یک ذهن کاملآ خالی آنرا آموخته واکنون که منازعه بین باصطلاح شیعه وسنی درجریان است ، این گونه امراض بعاریت گرفته شده باید بعنوان یک فرض شیعی تبارز داده شود . دراینجا لازم بیاد آوری میدانم که مقصودم ازاین گفته هیچگاه تأیید آنچه دربهسود برهزاره ها گذشته نیست ویا هیچگاه بخود حق نمیدهم که دیگران رابه سبب ابرازنظر مورد سرزنش وعتاب قرار دهم ،بلکه به اصل آزادی بیان واحترام به نظر دیگران پایبند وآنرا یک اصل جهان شمول درمناسبات زندگی بین الانسانی میدانم ، ولی آنجانییکه ابرازنظر باهدف سوء وفتنه گری صورت میگیرد قضیه اساسآ فرق مینماید . سوگند به انسانیت ، زمانیکه به عنوان عریض وطویلی بنام " شورای مهاجرین افغانستانی مقیم ایران -مشهد برخورد نمودم چنان آنرا غیرواقعی ، دروغ وریاکاری محض یافتم که باوصف گریز ازتاثیرات عقده وخشم وآگاهی نسبت به اثرات مخرب آن ، برای لحظه ای شدیدآ عصبانی وناراحت گردیدم . شاید من حق بجانب نباشم ولی اززندگی رقت بار وبی سروسامان مهاجرین افغانی طی سه دهه درایران آنهم درسایه نظام حکومت الله وولایت فقیه همه میدانند وآگاهی دارند که طی این مدت براین کتله عظیم ازانسانهای بی وطن ، بی حکومت وامنیت باخته روی زمین درایران اسلامی چی گذشت ؟ گورستان غربت وبی کسی درتل سیاه ، سنگ سفید ، زندانی نمودنهای درازمدت دراردوگاهای زاهدان ، مشهد ، ورامین ، افسریه ، تل سیاه ، سنگ سفید ، کرج وغیره درغیاب حد اقل امکانات رهایشی وزندگی برای یک انسان ویا حد اقل یک موجود زنده ، شلاق زدن ، شکنجه های وحشتناک ، زخم زبان وتوهین ، نگهداری درکانتینرهای آهنی دردمای بالای چهل درجه بدون آب ونان ودارو ، به رگبار ومسلسل بستن پناهندگان افغانی دراردوگاه سنگ سفید- مشهد ودریک کلام اذیت ، آزار وتوهین سیستماتیک وبدون وقفه درطی سه دهه که صدها آواره به مشکلات وامراض روانی وعصبی دچار شده وعده ای حتی به خیل دیوانگان پیوسته اند ، رد مرز نمودن اجباری وتوآم باشکنجه آوارگان که درموارد زیادی شوهربدون اطلاع از زن وفرزند وبرعکس ردمرزگردیده که درنتیجه اعضای فامیل بکام مرگ شتافته اند وصدها جنایت وستم دیگر که شرح وذکر آنها خارج ازحوصله این مطلب است ، این ها ازمهمان نوازیها ورفتار برادرانه سردمداران نظام اسلامی ایران دربرابر مهاجرین افغانی بخصوص هزاره ها در طی این مدت میباشد . ناگفته نماند که نوک تیزحملات ، آزار واذیت ورد مرزنمودنها بیشتر متوجه برادران هزاره بود ، زیرا ازنظر شکل وصورت نیروی انتظامی جمهوری اسلامی بیشتر هزاره ها را افغانی میدانستند وبخاطر یک باور تاریخی وعقده نسبت به مغولها بیشتر برادران هزاره را مورد ستم قرار میدهند . مهاجرین ستم دیده ای افغانستان درایران به مفهوم دقیق کلمه نه بحیث مهاجر بلکه بحیث نیروی ارزان کار درطی سالیان دراز درخدمت دستگاه سرمایداری نظام جمهوری اسلامی ایران قرار داشته وبه اعتراف بعض منابع معتبر ایرانی ، بازسازی ایران پس ازجنگ بدون کارگرارزان افغانی غیرممکن بود . این درحالی است که نظام اسلامی ایران سالیانه دهها ملیون دالر ازکمیساریای سازمان ملل متحد دریافت میدارد تا مهاجرین افغانی را دیپورت نه نمایند . استفاده ازترانسپورت برای افغانی گرانتر ازایرانی میباشد. محل بودوباش کارگران دقیقآ درجاهای میباشد که خود ایرانی ها وسران رژیم حاضر نیستند حیوانات خود را درآنجا نگهداری نمایند، قیمت مواد دربازار برای افغانی بمراتب گرانتر ازیک شهروند ایرانی است ، بیمه ودرمان مناسب برای کارگران افغانی اصلا وجود ندارد، شرایط وقانون بسیار ابتدایی کار درمورد کارگران افغانی که به استاندارد های صد سال قبل برابر باشد وجود ندارد ، سالانه ده ها کارگر افغانی دچار سانحه کار ویادیگرحوادث گردیده ازبین میروند ودرمقابل هیچ مرجعی وجود ندارد که خون بها یابیمه برای آنها مطالبه نمایند. این درحالی است که احزاب وگروهای شیعی درطی این سه دهه ازموقعیت وامکانات بالایی درایران برخورداربوده ونزد رژیم اسلامی ایران بخاطر جاسوسی ها ، نفاق افگنیها وصدور انقلاب اسلامی نوع ایران درافغانستان مورد شفقت ونوازش قرار داشتند وعلاوه براین ده ها هزار آخوند که درایران مصروف فراگرفتن اندیشه های قرون وسطایی نظام آخوندی هستندنیز به تحقیق جزء بدنه نظام بحساب میآیند ودرکل همه ای این خیل جاسوس ونوکر ورهرو درطی این مدت باشکال مختلف ازکیسه این کارگران اخاذی وتغذیه مینمایند وسوگمندانه درطی این مدت یک کلمه دررابطه به این همه ستم واجحاف که نسبت به کارگران افغانی گذشت برلب نیاوردند . درطی این دوسال اخیر همه ازطریق رسانه ها مطلع گردیدند که ده ها مهاجرافغانی درمسیر اسلام قلعه ومشهد توسط آدمکشان رژیم آخوندی ایران به قتل رسیده وجسد آنها به مسئولین مرزی افغانستان درهرات تحویل داده شده که واکنش هرچند غیر فعال مقامات خاین جمهوری اسلامی افغانستان را نیزدرپی داشت و...... باتوجه به یاد آوری گوشه ای ازمسایل بدبختانه درهیچ مورد وپیش آمدی محفل ویا تشکلی بنام شورای مهاجرین افغانستانی لب به سخن نگشوده ولااقل خوب یابدنسبت به بیدادگریها وستم حکام اسلامی ایران نسبت به مهاجرین افغانی یاد آور نگردیدند . خارج ازدوحالت نیست . اول اینکه این شوری تصنعی وفاقد وجود خارجی است وفقط دراوضاع آشفته فعلی افغانستان میخواهند دایه مهربان تر ازمادر ودرحقیقت آتیش بیار معرکه نبرد باشند ویا اگر وجود هم دارد درحقیقت یک مشت عناصر مزدور وگماشته نظام اسلامی ایران است که صلاحیتی جزتائید سیاست وقلدوری های آنان را ندارند وفقط در موارد که سیاست شیعه سازی نظام ایجاب نماید اینها باید چند تااصطلاح قلمبه وسلمبه را برای فریب مردم ردیف مینمایند. اگرپای ریاکاری وبرخورد منافقانه به مسئله نیست ، آیا شورای مهاجرین که ازنام آن پیداست نباید لااقل یکبار ازطریق همین وبسایت ویا سایت های دیگر به دشواریها ومعضلات مهاچرین افغانی درایران مرور گذرا وسطحی میداشت ؟ تب تعصب نسبت به افغانی ها مخصوصآ درهمین مشهد چنان بالا است که حتی هزاره های ساکن درآنجا که درگذشته نه چندان دور ازافغانستان مهاجر گردیده اند ازنسبت دادن خود به افغانستان ننگ وشرم دارند وترجیح میدهند که خاوری یابربری ( وحشی ) خطاب گردند.