دیگران را مقصر دانستن!
نویسنده: فاروق سلهریا/ برگردان: سیدال آزاد
در مورد آزادی بیان، لطیفه ای در جهان عرب وجود دارد که همیشه نقل می شود: در جلسه ای یک خبرنگار امریکایی می گوید: "ما در ایالات متحده آزادی عام و تام بیان داریم. ما به هر اندازه ای که خواسته باشیم، می توانیم از رییس جمهور ایالات متحده انتقاد کنیم." خبرنگار عرب جواب می دهد: "ما هم در جهان عرب آزادی عام و تام بیان داریم. ما هم به هر اندازه ای که خواسته باشیم، می توانیم از رییس جمهور ایالات متحده انتقاد کنیم."
گزارش عفو سازمان بین الملل دربارۀ حقوق بشر برای سال 2007 به نشر رسیده است. جهان اسلام طبق معمول فصل غم انگیزی دارد. از سوی عفو بین الملل به هر کشور جهان اسلام بطور جداگانه یا بخاطر اعدام ها و شکنجه یا تبعیض علیه زنان و اقلیت های قومی و مذهبی اشاره شده است. مجازات حتی در عصر سنگ هرگز چنین نبوده است که در قرن بیست و یک از سوی جهان اسلام اعمال می شود. در یک قضیه، دو تبعۀ سعودی به 7000 ضربه شلاق محکوم شدند. بلی، 7000 ضربه. و اعدام ها؟ ذکرش نکنید؛ 335 در ایران، 158 در عربستان سعودی و 135 در پاکستان. به نظر می رسد که تخطی از حقوق بشر تنها چیزی است که جهان منقسم اسلام را با هم متحد می کند.
این گزارش هم مستثنا نیست. هر باری که ناظران جهانی این ارقام را انتشار می دهند، جهان اسلام به دنبال بهانه می گردد. گزارش سالانۀ گزارشگران بدون مرز می گوید که درینجا آزادی بیان وجود ندارد. در مورد آزادی بیان، لطیفه ای در جهان عرب وجود دارد که همیشه نقل می شود: در جلسه ای یک خبرنگار امریکایی می گوید: "ما در ایالات متحده آزادی عام و تام بیان داریم. ما به هر اندازه ای که خواسته باشیم، می توانیم از رییس جمهور ایالات متحده انتقاد کنیم." خبرنگار عرب در جواب می گوید: "ما هم در جهان عرب آزادی عام و تام بیان داریم. ما هم به هر اندازه ای که خواسته باشیم، می توانیم از رییس جمهور ایالات متحده انتقاد کنیم."
مشابه به این، خواه بنگلادیش باشد یا پاکستان یا نایجریا، که در صدر لست شاخص های شفافیت بین المللی فساد قرار دارند. هر چند، هر زمانی که برندگان نوبل در هر ماه دسامبر در ستاکهلم گردهم می آیند، ساینسدانان و نویسندگان جهان اسلام به خاطر غیبت شان توجه همه را به خود جلب می کنند. در صورتی که مانند نقیب محفوظ، افتخار بدست آوردن این جایزه را داشته باشد، با خنجر زده شده و فلج می شود. مسخره آمیز یا تراژدیدی این است که کسی که بر او حمله کرده بود، حتی کتاب های عالی او را نخوانده بود. یا ما داکتر عبدالسلام را عاق می کنیم، فقط به این خاطر که او به اجتماع احمدیه تعلق دارد. قضیۀ سلام سزاوار تذکر ویژه است زیرا او مسخره گی این بخشی از جهان را مشخص می کند.
وقتی بهانۀ دیگری را سراغ نتوانیم، "یهودان" و "عیسویان" غرب اند که بخاطر تمام مشکلات خود، آنها را مقصر بدانیم. تیوری های توطئه به جای تیوری های علمی و اندیشۀ منطقی بر بسیاری از مناطق جهان اسلام حاکم است. و هر باری که تخطی از حقوق در کشورهای ایران، عربستان سعودی یا پاکستان برجستگی پیدا می کند، پاسخ تِپیک یک مسلمان چنین است: به عراق، افغانستان، فلسطین یا چیچنیا نگاه کنید. می پذیرم که امپریالیزم و صهیونیزم در وضعیت نابسامان ما دست دارد. هر چند، زخم های زیادی وجود دارد که فقط می توان آن را از خود دانست.
برای یک لحظه جنگ ایران-عراق را که یکی از خونین ترین جنگ های قرن گذشته بود، در نظر می گیریم. در این هیچ شکی نیست که ایالات متحده از رژیم صدام حمایت می کرد. اما این شیخ نشین های عرب بودند که از انقلاب ایران دستپاچه شده و آتش جنگ را شعله ور ساختند. و مسخره تر این که بعد از صدام که "عیسویان" غربی بدهی های زمان صدام به ارزش 66 ملیارد دالر را بخشیده اند، برادران عرب عراق حاضر نیستند 67 ملیارد دالر وام آن کشور را ببخشند.
مشابه به این، خونین ترین قتل عام مسلمانان در سدۀ گذشته توسط صرب ها، اسراییلی ها، امریکایی ها، اروپایی ها و هندوها به راه نیفتاده بود. این ارتش پاکستان بود که از احترام به رأی دموکراتیک امتناع ورزید و پاکستان شرقی را که امروز بنگلادیش نامیده می شود، در اقیانوسی از خون غوطه ور ساخت. ملیون ها نفر مردند، معلول شدند، مورد تجاوز قرار گرفتند و بی خانمان شدند. خوشبختانه، پاکستان یک همسایۀ هندو دارد. به اطفال پاکستانی آموزش داده می شود که "هندوها دشمن اسلام زاده می شوند و یک خاین بنگالی (توسط بنگالی ها با احترام به عنوان بنیانگذار بنگلادیش شناخته می شود) در تبانی با همسایۀ "هندو"ی ما، پاکستان را تجزیه کرد." مسخره تر اینکه پاکستان نسبت به تمام همسایگان آسیای جنوبی با تنها دولت هندوی جهان (نیپال) روابط بسیار حسنه دارد. قتل عام بزرگ دیگر توسط اندونیزیا صورت گرفت. هدف، شهروندان خودش بود که اعضای حزب کمونیست بودند.
ارقام قابل دسترس نیست، اما اسراییل شاید در کشتن عرب ها با ایران قابل مقایسه نیست. رژیم آخندی ایران در مناطق اشغالی قهرمان مسئلۀ عرب است، اما عرب های ایالت خوزستان خود را منظماً به چوبۀ دار می فرستند. در کنار این می توان به اقدام اخیر رژیم ایران اشاره کرد که مهاجران افغان را بیرون انداخت، مثل اینکه مهاجران افغان به اندازۀ فلسطینی ها مسلمان نیستند. و راستی، در خود "امارت سرنگون شدۀ افغانستان"، تقریباً یک دهه قبل هزاران هزاره توسط طالبان به شکل فجیعی به قتل رسیدند-عمدتاً به این دلیل که هزاره ها شیعه اند. در عراق بسیاری مردم در مقایسه با مقاومت در مقابل اشغال توسط ایالات متحده، در اثر زدوخورد شیعه-سنی کشته شده اند. جنگ های شیعه-سنی در پاکستان به تناسب جنگ ها علیه هندوستان، جان بسیاری از مردم را گرفته است. جالبتر اینکه این تنها "قدرت اتمی" جهان اسلام در سرحد شرقی توسط همسایۀ "هندو" اشغال نمی شود، بلکه در سرحد غربی خود به شهروندان خود قلمرو خود را می بازد.
می توان از اشغال کویت توسط عراق تا جنگ های اخیر حماس-فتح (تکریم شرم آور به اسراییل در شصتمین سالگرد ایجادش) ذکری به عمل آورد. لست طولانیست. در حقیقت، پایان ناپذیر. هرچند، راه حل تمام مشکلات بسیار ساده است: برگشت به گذشتۀ خیالی که خوشبختانه برای مردم قرن هفتم هیچ وجود نداشت. هر باری که یک ساینسدان در غرب اختراعی می کند، پاسخ کاملاً آمادۀ ما چنین است: چیزی را که غرب اکنون به آن دست یافته است، ما در مورد آن 1400 سال قبل می دانستیم. ما به مجرد روبرو شدن با فلمی، تیو وان گوخ را می کشیم. ما شهرهای خودمان را در جواب به کاریکاتورهای کفرآمیز و نژادپرستانه آتش می زنیم. با این هم، نمی خواهیم بپذیریم که پاسخ ما به هر "تحریک" یا فتوا است یا خشونت بی فکر- شاید به این خاطر که از خلاقیت متنفریم. و این تنفر نه بخاطری که ما فکر های پر ثمر نداریم، بلکه به این خاطر که ما رهایی و آزادی نداریم – رهایی از سانسورهای فکری، اخلاقی و فرهنگی که بر خود اعمال داشته ایم و آزادی برای فکر کردن و بیان. وقت آن رسیده است که به شاعر بزرگ سوریه نزار قبانی گوش دهیم که گفته بود:
پنج هزار سال
ریش ماندن
در مغاره های خود.
رسم و رواج ما ناشناخته است
چشمان ما جای امنی برای مگس هاست.
دوستان،
دروازه ها را بشکنید،
مغزهای تان را بشویید،
لباس های تان را بشویید.
دوستان،
کتابی مطالعه کنید،
کتابی بنویسید،
کلمات را، انارها را و انگورها را بکارید،
به سرزمین مه و برف در حرکت شوید.
هیچکس نمی داند که شما در مغاره ها هستید.
مردم شما را از نژاد پست می انگارند.
یادداشت: نویسنده ی مقاله ی مذکور به جنگ های خانمانسوز جهادی ها که در آن بیش از 65000 انسان را تنها در کابل کشتند، اشاره ای نکرده است. تنظیم های جهادی همه به نام اسلام گلوی یدیگر را بریدند و برای مکمل شدن مقاله باید از سوی نویسنده ذکر می شد.
پيامها
27 جولای 2008, 01:40, توسط Abdullah Hask
Mirhazare Aziz,
Tarjomaye Pashto en maqala ra roze Panjshanba barayetan ferestadam. Namedanam chera sare waqt post nashod.
27 جولای 2008, 04:39, توسط کامران میرهزار
سلام مهربان،
اتفاقا ترجمه ی پشتوی اين مطلب، همان روز پنجشنبه منتشر شد.اينجا را کليک کنيد اگر بعد از عنوان مطلب بالا را دقت کنيد، به ترجمه ی پشتوی آن پيوند دارد.
با احترام
28 جولای 2008, 01:28, توسط هسک
میرهزار گرامی,
پس سپاس و پوزش!