صفحه نخست > دیدگاه > کدام آزادی؟ کدام عدالت؟ اینکه از ستمگران است یا آنیکه از ستمدیدگان؟

کدام آزادی؟ کدام عدالت؟ اینکه از ستمگران است یا آنیکه از ستمدیدگان؟

عمر
سه شنبه 5 آگوست 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

این روز ها جنگسالاران و حاکمان افغانستان بیرحمانه و با قدرت تمام بر آزادی بیان می تازند و شماری از کسانی را که واقعیت ها را افشا می کنند با تعدی و تهدید وادار به خاموشی و فراموشی می کنند: خاموشی در برابر جنایت ها و زورگویی های حاضر و فراموشی در برابر جنایت ها و زورگویی های سابق. قبل از پرداختن به این مسایل، خواستم در کاربرد کلمات و جملات کمی غور کنم. خوب می دانیم که تعدادی از قلم بدستان کشور علاقه ی بیش از حد به عفت کلام و زیبایی در بیان دارند. بلی، حفظ زیبایی در بیان هولناک ترین فجایع و نابسامانی های اجتماعی و انسانی در کشور ِ که دیوان جهل و مستی، زورگویی و جنایت زایی می کنند! اما راستی آیا می شود تجاوز بر دخترک بی پناه دوازده ساله در سرپل را با کلمات زیبا که به مذاق همه جور آید بیان کرد. زیبایی و عفت کلام در برابر کی ها؟ با توجه به دشمنان مردم که با داشتن قرآن و حدیث در یک دست و ماشه و برچه در دست دیگر به جنایت می پردازند، حفظ عفت کلام جز خود فروشی، تملق، چاکری، تحاشی، مماشات و تعبد در برابر ستم و ستم پیشگان چیزی دیگری نیست.

با توجه به نکات بالا، اکثریت مردم هیچ وقت عار ندارند که اکثریت اعضای پارلمان و کابینه و مقامات بلند پایه را بی خرد، مزدور، وطن فروش و عوام فریب خطاب کنند. و این شعار نیست، بلکه واقعیت ایست که مردم تا مغز استخوان خویش تجربه کرده اند، نه یکبار، نه صد بار، بلکه هزاران بار. با توجه به ماهیت ضد بشری و عقب گرایی حاکمان فعلی، برخورد با آنان باید قاطع، پیگیر و بی ملاحظه باشد. نمی شود با چیدن کلمات ادبی و بحث های اکادمیک به جنگ بی خردان و ساطور به دستان رفت. لابه و تضرع به درگاه سیافی ها، قانونی ها، فهیمی ها، دوستمی ها، کرزی ای ها- بشمول کابینه ی امریکایی اش- ربانی ها، خلیلی ها، محققی ها و غیره جز خود فریبی و وجدان باختگی چیزی دیگری نیست. زمانیکه این جنایتکاران ِ رسوا، با تمسک به دین و مذهب و جهاد به تحمیق و اغفال مردم می پردازند و برای فرار از چنگ عدالت مردمی، با تصویب صد ها قانون ضد مردمی، قدرت خویش را تحکیم می بخشند، خواستن عدالت از درگاه آنان جز تمسخر و به دار آویختن عدالت و آزادی چیزی دیگری نیست.

خوشبختانه –بلی خوشبختانه- تشت رسوایی "آزادی بیان" نیز از بام افتاد. آزادی بیان امریکایی در کشور های تحت نفوذ و سلطه با خط سرخ همراه است. عبور از این خط محال است. می شود از هر چیزی نوشت، جز افشای جنایت و شقاوت ِ جنایتکاران بومی و جز یاد و دادخواهی از قربانیان بمب و تجاوز امریکایی. با توجه به نفوذ و قدرت تسحیر کننده ی رسانه های جهانی، آزادی بیان ِ دولت پوشالی کرزی تنها بخاطر فریب اذهان عامه و آماج قرار دادن طالبان و القاعده است. این آزادی فقط برای تظاهر به دمکراسی و حاکمیت ِ قانون است. اما خوشبختانه این بازی دیریست که در افغانستان رنگ باخته است. خفه کردن کامبخش ها و بالاخره به دار آویختن "حقیقت ِ" فیاض ها آخرین میخ را بر تابوت آزادی بیان زد.

محافظه کاران مذهبی به سرکردگی جنایتکارانی چون سیاف و ربانی، پیشتر و بیشتر چنگ و دندان در برابر سریال های هندی نشان دادند، اما آنانیکه کمی بیشتر باسواد اند و دراک، مستقیماً به آزادی بیان واقعی یورش می برند. می دانند که سریال هندی خطر اصلی نیست. بودش از نبودش بهتر. می شود با آن مردم و جهان را در رابطه با حاکمیت آزادی بیان و دمکراسی در افغانستان بازی داد. اما انگشت گذاشتن بر "گذشته ها" (گذشته های پر از خون و خیانت)، فساد در رده های بالا، وطن فروشی، تاراج دارایی های عامه، تبدیل شدن به دولت مافیایی، کشتار مردم بی گناه توسط نیروهای ائتلاف و هزاران واقعیت دیگر غیر قابل قبول است. داشتن آزادی در بیان و افشای این نکات در مقوله ی "آزادی بیان ِ" دولت پوشالی کرزی نمی گنجد. اصلاً مردم را باید چنان با آزادی های سطحی، مبتذل و کاذب مصروف ساخت که دیگر آنان را مجال ِ برای پرداختن به آزادی واقعی و نیز دمکراسی و عدالت واقعی نباشد.

در حالیکه آغای کرزی بیشرمانه به سیاست های ضد مردمی و نوکرمآبانه اش ادامه می دهد و با همدستی با جهادی ها و طالبان ِ باصطلاح میانه رو کشور و مردم را بیشتر بسوی فاجعه و فلاکت مادی و معنوی سوق می دهد، مجلس خاینان و وطن فروشان (منظور مجلس نامقدس ملی است) با دست باز به تصویب قوانینی می زند که تنها پاسدار منافع گروهی دژخیمان ِ ملت اند. از آن جمله است تصویب حقوق مقامات بلند پایه ی دولتی. در حالیکه اکثریت کارمندان دولتی و غیر دولتی قادر به تهیه یک لقمه نان ساده برای خود و خانواده هایشان نیستند، خاینان ملی حقوق خویش را که 1300 تا 2000 دالر می باشد با بیشرمی تمام به تصویب رساندند- البته این تنها معاشات رسمی مقامات است، غیر رسمی اش را تنها با ارمقام نجومی می توان روشن ساخت. در حالیکه هزاران مشکل و نابسامانی اجتماعی-سیاسی و اقتصادی حیات کشور و مردم را تهدید می کند، خاینان مجلس نشین (باستثنای میهن پرستانی چون جویا ها، بشر دوست ها و شماری دیگر) بر سر مسایل بشدت بی ارزش درشرایط فعلی (چون زبان تدریس در پوهنتون ها یا دانشگاهها، خود ِ کلمه ی دانشگاه و غیره و غیره) چنگ و دندان نشان می دهند. در حالیکه دولت ضد مردمی کرزی زبان کسانی را که به نفع مردم و ملت سخن می گویند می برد (آخرین اش یورش وطن فروشانی چون امراله صالح ها، با اشاره و تایید شورای وزیران کرزی، بالای نصیر فیاض ژورنالیست واقع بین و میهن دوست کشور است)، امید بستن به کرزی و دولت اش بخاطر بهبود و بهروزی جز کمک به تداوم سلطه جنگسالاران و جنایتکاران دست آورد دیگری نداشته و نخواهد داشت. در واقع این تکیه زنان بر مجلس، کابینه و مقامات عالی اند که باید بجرم وطن فروشی، قاچاق مواد مخدر، تجاوز بر کودکان 12 ساله، تبانی و همدستی با کشور های خارجی علیه منافع ملی کشور، سلاخی روشفنکران و آزادیخواهان واقعی، ستم بر مردم بی گناه، انداختن ملیت ها به جان همدیگر (حوادث دلخراش بهسود و تنش و خونریزی میان کوچی ها و مردم محل نمونه ی اخیرش است) بخاطر تضمین حیات ننگین سیاسی خویش، گسترش تاریک اندیشی و فرهنگ قرون وسطایی از کانال خرم های طالبانی، حمایت از سیاست های امپریالیستی بازار آزاد و جهانی شدن برای کشور های فقیر و وابسته، و صد ها جرم و خیانت دیگر محاکمه و مجازات شوند. در واقع باید امر اله صالح به جرم جاسوسی برای کشور های خارجی زندانی و مجازات شود نه فیاض ها که به افشاگری خیانت ها و سیاست های ضد مردمی جنگ سالاران، وزیران بی کفایت و جاسوس، طالبان جنایتکار و مزدور، و ولد الزنا های خاین آنان چون صالح ها می زنند.

به همین شکل و مضمون است مسئله ی عدالت انتقالی در افغانستان. حامیان خارجی دولت کرزی با دهل و سرنا به تبلیغ عدالت انتقالی می پردازند. کنفرانس ها و سمینار های زیادی به زمینه سازی پرداختند. همه را به خود مصرف ساخته بودند. و بالاخره همه در پی عدالت انتقالی اند. اما شکل و مضمون این عدالت برای ستمگران و ستمدیدگان متفاوت است. ستمگران خواستار این عدالت تحت حاکمیت خونبار خویش اند. آنان این عدالت را می توانند با ده ها قانون کم رنگ ساخته به فراموشی گذارند. قدرت های غربی نیز با در نظر داشت منافع دراز مدت خویش در منطقه، در برابر ارزش های انسانی (آزادی، عدالت، حقوق بشر و دمکراسی) برخورد دوگانه و منفعت جویانه دارند. نمی شود به دادگاه لاهه و نیات آن خوش بین بود. آزادی و عدالت را برای بعضی ها دوست دارند اما برای شمار دیگر خطرناک می دانند. براساس منافع آنان، مردم عراق باید "آزاد" می شدند، اما مردم عربستان سعودی را فعلاً با آزادی کاری نیست؛ زنان افغانستان باید از چنگ طالبان رها می شدند، اما آزادی و حقوق بشر شاید برای زنان سعودی خطرناک باشد؛ جنایتکاران جنگی یوگوسلاوی سابق باید به لاهه سپرده شوند والا صربستان نمی تواند به اتحادیه اروپا شامل شود؛ رادوان کارجیچ باید دستگیر می شد و مردم دنیا باید به سردمداران جهان غرب لبیک گویند که از آزادی و دمکراسی دفاع می کنند؛ ارزش های آنان صرب مسیحی و بوسنیایی مسلمان نمی شناسد؛ آزادی و عدالت آنان را با دین و رنگ و نژاد و زبان کاری نیست و غیره و غیره. اما همه می دانند که قدرت های غربی حاضر نیستند تا جنایتکاران جنگی افغانستان محاکمه شوند. آنان حتی در پی کشاندن عمر البشیر به لاهه اند (توجه شود به روابط سودان با چین و روسیه)، اما در برابر هزاران صفحه سند سازمان های حقوق بشر و عفو بین الملل و غیره که جنایات در افغانستان را مستند ساخته، بر شمرده و عاملان جنایت ها را معرفی کرده اند، خاموشی مرگ بار اختیار کرده اند. بی رحمانه می خواهند تا عدالت تحت حاکمیت ناقضان اصلی عدالت اجرا شود. با بودن سیاف ها و ربانی ها و فهیم ها و قانونی ها می خواهند عدالت انتقالی را تطبیق کنند.

بهرحال، یکی از شروط اصلی اجرای عدالت انتقالی ثبات و تحکیم قانونمندی در کشور است. شرط حیاتی دیگرش اجرای عدالت از سوی مرجع قضایی سوم است. متاسفانه این دو شرط اساسی در افغانستان تامین نشده است. ختم مصونیت (از مجازات) که یکی از اهداف اصلی عدالت انتقالی است نه تنها ضعیف نشده که با قدرت و نفوذ بیشتر رو به فزونی است. با داشتن عاملان جنایت در قدرت مقننه، قضاییه و اجراییه، اجرای عدالت انتقالی جز کمدی تلخ ِ در حق مردم افغانستان و قربانیان جنایات چیزی دیگری بیش نیست. زمانیکه مردم آرژانتین در 1983، چلی در 1990 و افریقای جنوبی در 1995 به اجرای عدالت انتقالی پرداختند، زمینه برای تطبیق این پروسه تا حدودی مهیا شده بود. بخصوص در افریقای جنوبی، زوال آپارتاید و آمدن شخصیت ِ چون نلسون ماندیلا بر قدرت، زمینه ساز واقعی اجرای عدالت انتقالی شد. "کمسیون حقیقت و آشتی" بعد از محاکمه نورنبرگ، یکی از موفق ترین تجربه ها در رابطه با اجرای عدالت انتقالی قلمداد شده است. اما در افغانستان، نه کرزی نلسون ماندیلا است، و نه مجددی دسموند توتو. آفریقای جنوبی با مقاومت و خیزش مردمی با آپارتاید خداحافظی کرد، اما در افغانستان قدرت های خارجی با تکیه بر جنایتکاران جنگی، دولت آکنده از جنگسالاران، مافیای مواد مخدر و روشنفکران دست نشانده را بر مردم تحمیل کردند.

تمامی حاکمان قدرت در رابطه با اجرای عدالت از زبان هم کیش خویش آغای صدیق چکری سخن می گویند. چکری در یکی از گفتگو هایش در برنامه "حقیقت ِ" تلویزیون آریانا (15 جولای 2007)، ادعا کرد که باید "ثبوت و پروف به محاکم" ارایه شود. آیا می شود به کمسیون آغای مجددی اعتماد کرد؟ آغا خود متهم به اختلاس 10 ملیون دالر است. راستی مردم باید به کدام محاکم شکایت کنند؟ محاکم دوستم و عطا در شمال، فهیم و قانونی (نظاری ها) در شمالی و کابل، خلیلی و محقق در هزاره جات، طالبان در جنوب، اسماعیل خان و انوری در غرب، حضرت علی و گل آغا شیرزی در مشرقی، ربانی در بدخشان یا اینکه کرزی و شرکا در شهر کابل؟ این اکت و ادا های جهادی- روشنفکرانه که خواستار "ثبوت و پروف به محاکم" اند، تنها بدرد آغای چکری و حواریونش می خورد. اصلاً مردم بلا دیده ی کشور حاضر نیستند تا به این محاکم سر زنند، چون آنان اقامه ی دعوا علیه گردانندگان ِ خود محاکم و قدرت حاکمه دارند. راستی به کجا کشید سر زدن فامیل دخترک 12 ساله ی سرپلی!؟ چی شد قضیه بصیره، دخترک 14 ساله، باز هم از همین ولایت؟ آیا می شود نجیب اله ی متجاوز و بی ناموس، پسر حاجی پاینده (عضو پارلمان از سرپل)، را به محاکمه کشاند؟ با کدام زور؟ آیا دروازه های محاکم دوستم در سرپل بروی این قربانیان جنایت باز است؟ و بالاخره چرا این قربانیان دست به دامن کرزی شدند؟ اگر قربانیان فعلی جنایت نمی توانند به محکمه و عدالت رسند، چگونه ممکن است که قربانیان جنایت های گذشته به محکمه و عدالت رسند.

پاسداران "قانون و قضا" تنها علاقمند اند تا قدرت خویش را در برابر بی کسان به نمایش گذارند. فرید ها را به "جرم" دزدی چند قرص نان محاکمه علنی می کنند، اما دزدان اصلی دارایی های مادی و معنوی کشور را می گذارند تا بیشتر خرمستی و پول اندوزی کنند. سر و صدای لوی حارنوال سابق بسیار بالا بود. اما بخاطر ضدیت اش با آزادی تنها توانست قدرت اش را در برابر تلویزیون طلوع به نمایش اسفناک گذارد. راستی جبار ثابت گلبدینی کدام یک از مقامات بلند رتبه را که عاملان اصلی فساد اداری و مالی اند به محاکمه کشاند؟ چنگ و دندان نشان دادن ثابت ها در برابر مردم بی دفاع و سکوت مرگبار شان در برابر ناقضان اصلی قانون بخوبی می رساند که مقامات همه سر در یک آخور دارند. تهدید های اخیر ِ ثابت که گویا اسناد و شواهد فراوان دارد که گویا این و آن را افشا می کند، تنها بیانگر تضاد عمیق در بین جناح های مختلف در قدرت است والا گلبدین، پدر ثابت و ثابت ها، سال ها پیش وطن پرستی و مردم دوستی اش را با راکت باران کابل و کشتار دهها روشنفکر و مبارز راه آزادی در کشتار گاه های شمشتو به نمایش گذاشته است.

اسلام و جهاد سلاح دیگر جنگسالاران و قدرت مندان است. در طول تاریخ، دین آله ی دست زورمندان بوده است. زمانیکه پای منطق کوتاه می آید، دین داخل معرکه می شود. حاکمان و زورمندان فعلی افغانستان بخوبی از قدرت بلامنازع دین و مذهب بر توده ها آگاه اند. نبود آگاهی لازم، بی سوادی، مشکلات کمر شکن اقتصادی، مردم را از تفکر و تعمیق پیرامون مسایل اجتماعی دور ساخته است. زورمندان با مستمسک قرار دادن دین و مذهب، هر صدای مخالف را خاموش می کنند و با زدن تاپه ی الحاد و منافق، می خواهند منطق خشک، تاریخ زده و ستمگرانه ی خویش را حاکم سازند. دور نگهداشتن مردم از علم و دانش و دسترسی به فرآورد های اخیر بشری قرن هاست که در افغانستان با اشکال مختلف اجرا می شود. به همین ترتیب فعلاً هر کسی را که خلاف جهادی ها صحبت کند، به کفر و کمونیست بودن متهم می کنند. این دینداری را از همه بیشتر و مطبوع تر سیاف وهابی به نمایش می گذارد. به ملالی جویا که درد دل مردم اش را بازگو کرد چنگ و دندان نشان می دهد که گویا مجاهدین را توهین کرده و جهاد را به هیچ گرفته است. گویا کمونیست و راوایی است. راستی آیا اگر این حرف ها را مثلاً فتانه گیلانی، یزدان پرست و یا هم شکریه بارکزی می گفت سیاف و شرکا قبول داشتند؟ فکر نمی کنیم این خانم ها کمونیست و یا راوایی باشند. حقیقت از هر زبانی که گفته شود، حقیقت است و اما بعضاً تلخ. مخالفت بنیادگرایان مذهبی افغان با گفته های ملالی جویا بخاطر گویا راوایی و یا کمونیست بودن وی نیست. مخالفت آنان بخاطر بیان حقیقت است، چه از زبان یک کمونیست و یا یک مسلمان متدین و یا اینکه از زبان "حقیقت". حرف ملالی جویا و "حقیقت"، حرف دل ملیون ها زن و مرد و سنگ و چوب کشور است. غرب کابل شاهد ِ بی زبان جنایات سیافی ها، نظاری ها، وحدتی ها، دوستمی ها و گلبدینی ها است. جهادی ها نباید با مقاومت مردم با شوروی سابق تجارت کنند. فرق است بین جهاد و مقاومت علیه ارتش اشغالگر شوروی سابق و جهاد بر سر خوان کابل. بعد از اپریل 1992، جهاد مفهوم اش را بالفعل از دست داد. آیا جنگ های کابل جهاد بود؟ اگر جهاد بود، لطفاً جهادی ها ثابت سازند که کدام یک از برادران مرتد شده بود که آنان خون ش را حلال کرده بودند: سیاف؟ ربانی؟ مسعود؟ مزاری؟ گلبدین و یا دوستم؟ تا زمانیکه این سوال بی پاسخ است، جهاد جهادی ها جز چور و چپاول، کشتار مردم بی گناه، تفرقه انداختن میان اقوام و مذاهب مختلف، تجاوز بر زنان، میخ کوبیدن بر فرق و رقص مرده، تخریب شهر کابل، اجرای فرامین کشور های بیگانه و دهها جرم و جنایت دیگر چیز دیگری نبود. سلاح سو ء استفاده از دین و مذهب را اقلاً در افغانستان زنگ زده است. مردم دیگر مغضوب قهر و غضب سیاف و شرکا نخواهند شد.

کشور و مردم بلادیده ی ما همچنان در حال جنگ، حاکمیت خون و خنجر و نابسامانی بسر می برند. بناً در شرایط که نیم کشور در جنگ و اسیر حملات انتحاری طالبان و بمباردمان کور امریکایی ها، نیم دیگرش اسیر جنگسالاران و خاینان مجلسی و کابینه ای و تمامی اش تحت اشغال است ، هر گونه انتظار از کرزی و دولت پوشالی اش بخاطر دفاع از دمکراسی و عدالت، خیال واهی و بچگانه است. در شرایط فعلی خطر اصلی دادن "دمکراسی و عدالت" از سوی قدرتمندان است نه به تیغ کشیدن دمکراسی و عدالت.

ع.س

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • محترم ع س ! انصافآ تحلیل جالب ، مطلب دوست داشتنی وعالمانه انجام داده اید ، سربلند وادامه کارباشید. فقط درپاراگرافهای پایانی مطلب بنظرم یک ایراد وجود دارد وآن اینکه بکاربردن کلمه جهاد در رابطه به پروسه مقاومت مردم دربرابر روسها ودیگر رویدادهای تاریخی که در راستای منافع انسانی وملی ماصورت پذیرفته شایسته وبجانیست . تاجائیکه تاریخ گواهی میدهد ودرزمان حال خود آنرا تماشاگریم ، جهاد اسم رمز غارت ، قتل ، تجاوز به مال - آبرو وناموس مردم ودرنهایت به اسارت درآوردن وبه تسلیم واداشتن انسانیت دربرابر فرهنگ وحشیانه اعراب بدوی ودست کشیدن ازهمه حقوق وامتیازات انسانی اش میباشد . صورت قضیه را میشود اینچنین بتصویرکشید : جهاد = بازورشمشیر اداره نمودن بشریت = حاکمیت نظام الله بر روی زمین = تشکیل نظامهای اسلامی افغانستان ، ایران ، عربستان سعودی ، پاکستان .

    • دوست عزیز کاوه،

      از حسن نظر تان تشکر. در رابطه به مسئله ی جهاد تنها می خواهم اضافه کنم که استدلالم -لحظه ای- در رابطه، براساس استدلال و منطق خود جهادی ها است. جهادی های جنایتکار چون سیاف و ربانی و گلبدین و غیره استدلال می کنند که به جهاد توهین نکنید. من هم خواستم بگوییم که درست به آن جهاد توهین نمی کنیم چون همانطوریکه شما (کاوه) گفته اید آن جهاد، مقاومت مردم علیه تجاوز و غارت بیگانگان بود. مردم علیه هرنوع تجاوز و اشغال می ایستند و مقاومت می کنند. در این رابطه این مهم نیست که این تجاوز از سوی ایران اسلامی باشد، عربستان وهابی، اسراییل یهودی، یا امریکا و اروپای مسیحی. در مقاومت مسئله ی دین و مذهب مهم نیست. مسئله پاسداری از مردم و کشور و استقلال و آزادی اش است. این بنیادگرایان کور اندیش اند که در رابطه با هر مسئله دین و مذهب را پیش می کنند چون چیزی دیگری برای گفتن و کردن ندارند.

      براساس استدلال بنیادگرایان و جهادی ها و فلسفه ی اسلام، جهاد تنها علیه کفار فرض است. اما در سگ جنگی های کابل جهادی ها روشن نساختند که آیا برادر جهادی سیاف کافر و مرتد شده بود یا گلبدین، مسعود، ربانی، مزاری و یا اینکه دوستم . جالب اینکه تازه حاجی دوستم اکت و ادای مسلمانی را تمرین می کرد! تا زمانیکه جهادی ها براساس منطق جهادی خویش ثابت نسازند که یکی از طرفین کافر شده بود، سگ جنگی های آنان جهاد نه (باز هم بر اساس منطق و فلسفه ی خود شان) بلکه کشتار، تجاوز، نجاست، وطن فروشی، چاکری، تباهی و ترور مردم و کشور بوده است . و با تکیه بر همین واقعیت، اسلامگرایان خون آشام، حتی به اسلام و فلسفه ی خود نیز وفا نکردند چی رسد به خدا شناسی ساده ی مردم و فلسفه ی من و تو.

      بعضا رواست تا دژخیمان ملت و کور دلان را با منطق و فلسفه ی خودشان خلع سلاح کرد والا تا ابد قادر خواهند بود تا با سلاح دین و مذهب، مردم را فریب داده سلاخی کنند. در رابطه با اصل مسئله با شما موافق ام.

    • به جواب ع س!
      شما از مقاومت مردم کشور ما در مقابل تجاوز شوروی سابق و نوکران بی خرد انها یعنی خلقیها و پرچمیها یاداوری نه کرده اید؟
      این بدبختیهاو خرابیها از کجاه اغاز یافته است؟
      این همه محصول تجاوز قشون سرخ و حاکمیت نوکران بی اهلیت خلقیها و پرجمیهااست و بس.تره کی جاهل، امین قاتل، کارمل وطن فروش و نجیب خاین و گروهای مزدور و بیگانه پرست انها محصول این همه مسایل و مشکلات امروزه کشور ما است.هنوز وقت محاکمه اینها نه رسیده است.
      جلال ابادی

      آنلاین : خلقیها و پرچمیها وطن فروش

    • دوستان ! به این جملات ازآقای جلال آبادی توجه نمائید." تره کی جاهل ، امین قاتل ، کارمل وطن فروش ونجیب خاین وگروهای مزدور وبیگانه پرست آنها محصول این همه مسایل ومشکلات امروزه کشور ما است ". منتقد ونویسنده ای که هنوز نمیفهمد چگونه وچی بنویسد ، آنصافآ مزاحم سایت وخواننده نیست ؟ بی تردید این قهرمانان تولدیافته دربارکهای آی اس آی بااین میزان ازمعرفت بودند که امروزه شهنوازتنی وگلابزوی یک سروگردن بلندتر ازسیاف ، قانونی ومحقق درپارلمان قرار دارند!

    • باعرض ادب خدمت همه ! یک ضرب المثل عامیانه است که: " بهانه گوزوگ آرد جو !!" مجاهدین صاحبا هر جنایت وعمل زشتی را که مرتکب میشوند یا به گردن شیطان میاندازند یابگردن روسها وخلقیها وپرچمیها . معلوم نیست که خود اینا چه کاره اند وچه وقت صاحب عقل میشوند تا دیگه به شیطان ونوکران روس سواری ندهند . اینطور معلوم میشه که اگر خدای نکرده همراه مجاهد صاحب ده خانه هم غالمغال صورت گیرد مسئولیت آن بدوش دشمنان مجاهدین است !! پناه میبرم بخدا واین همه چشم پاره گی ودروغ. بدبختانه این دیده درایی درافغانستان ما دوام زیاد دارد.

    • به جواب ایژ!
      نمی دانم این نام ( ایژ) افغانی است و یا خیر!
      به هر صورت مربوط به خود شان است.
      ایژ محترم وضع و شرایط امروزه در کشور محصول تجاوز اردو سرخ بوده، و نوکران وطن فروش پرجمی و خلقی در نزد مردم ما مسول و در اینده نزدیک توسط مردم ما به میز محکمه کشانیده خواهند شد.
      هر چند این خانین لباس و جامه بدل کرده اند و لیکن مردم ما اینها را مشناسند،به هر ساز و سرود این وطن فروشان می رقصندو گاهی گاهی طالب عفوه نیز شده اند.لیکن مردم ما این وطن فروشان و خانین ملی را هر گز عفوه نمکنند.
      ( د نوی دیموکراتیک نظام په پلی کیدو د پرچمیانو او خلقیانو د محکمی د پیل په معنی شمیرل کیدی شی)
      جلال ابادی

      آنلاین : د پرچمیانو او خلقیانو محکمی په هیله

    • جلال آبادی صاحب خدابه عقل شما بیافزاید ! ضرب المثل معروف نسبت بشمامجاهدین اسلام صدق مینماید : " دیگ به دیگدان میگوید ، بدنت سیاه است ." تاوقتیکه وطنفروشان وآدم کشان مجاهد درخاک ما حکومت مینماید ، محاکمه وطنفروشان وآدم کشان قبلی ممکن نیست . چقدر زود فراموش ات شد آن عفو عمومی که جنایت سالاران درپارلمان جمهوری اسلامی افغانستان ازتصویب گذراند . نکند خدای نکرده درصف جنایت پیشه گان اسلامی قرار داشته باشی ! درغیرآن دلیل یکجانبه کوبیدن وطنفروشان خلق وپرچم ویا نالیدن ازتجاوز روس را مگر استاد سیاف تفسیر نماید ، دیگران را توانایی آن نیست .

    • محترم ایژ!
      در نزد مردم ما خلقی ها، پرچمی ها،اخونی ها ( تنظیم های اسلامی) و طالب ها همه و همه محکوم و خانین و مجرمین ملی بوده و هستند که خانین و مجرمین درجه یک و وطن فروشان اصلی همانا پرچمیان و خلقیان بی هویت و بی خرد بوده و هستند.که به هیچ وجه قابل بری الزامه نه بوده اند. حساب تنظیم های اسلامی از مقاومت برحق مردم ما جدا بوده و است.

      گرانه وروره د ولسونو او قومونو په مقابل کی د عفوی طلب گار شه!
      دا به غوره وی.
      جلال ابادی

      آنلاین : به یاوه سرایان پر چمی

  • جانم ع س

    این جنگ ها "سوشل وار" بودند هیچ کس مقصر نیست... "پروف" داری؟
    بس کو بیادر یک قصه دگه بگو و اگر باز هم وقت بیشتر داشتی این لنک را تماشا کن...اینه منطق!!!!

    آنلاین : منطق کلیک کو

    • به جواب جلال آبادی باید بگویم که خلق و پرچم کمتر از جهادی ها و طالبان خیانت و جنایت نکرده اند. همین نجیب ِ که حالا قهرمان شماری از روشنفکران از نو ظهور خلقی و پرچمی شده و آنان بیشرمانه می خواهند تا با آوردن نقل و قول های زرین وی علیه پاکستان و جهادی ها مردم را فریب بدهند، هزاران انسان آزادیخواه را در پلگون ها زنده بگور کرد. خیانت و جنایت خلق و پرچم همچون آفتاب روشن است و هیچ جنایت و خیانت دیگری نمی تواند آنها را کم رنگ کند. مردم و تاریخ هیچ وقت خاینان و جانیان را فراموش نکرده و نخواهند بخشید. در این مورد شما کاملاً برحق اید.

      "پروف" های نوشافرین را امید "پروف" خواهان نیز مشاهده کنند تا وجدان شان بیدار شود.

      اما این مقوله ی "سوشل وار ِ" چکری را ندانستیم که اختراع خود شان است یا استادان هر یک سیاف، ربانی، مسعود، گلبدین و یا هم علومی و غیره فرهنگی هایشان. تاریخ بنام "سوشل وار" دو جنگ را بخاطر دارد: جنگ روم و متحدان (91-88 ق.م) و جنگ آتن و متحدان (357-355 ق.م). اما اینکه چکری این مقوله را از کجا کرده است، باید بیشتر تحقیق شود! شاید این مقوله از اختراعات علمی و سیاسی خود ایشان باشد که بدبختانه اهل علم و دانش تا هنوز از آن بی خبر اند. اگر این مقوله تازه کشف و یا اختراع شده، چکری و استادان باید هر چه عاجل با دایره المعارف بریتانیکا تماس گیرند تا این مقوله را درج گنجینه های دانش بشری کنند! اگر همین خرک و درک باشد، شاهد اختراعات و اکتشافات علمی و سیاسی بیشتری از این قبیل خواهیم بود. رحمت به دانش چکری با "سوشل وار" اش. نکند که منظور آغا "سوشل ویلفیر" باشد. چطور؟ حتی اگر این باشد، خوب حق مردم را با "سوشل ویلفیر" ِ تان دادید. تا ابد این "سوشل ویلفیر" جهادی را فراموش نخواهند کرد

    • به جواب دوست عزیز ما ع- س!
      دوست عزیز اگر در هر مقاله و نوشته تان به وطن فروشان پرچم و خلق هم اشاره نماید خوبتر و بهتر خواهد بود.این همه کشتار ، ویرانی،دربدری و خانه خرابی از دست همین جاهلان وطن فروش بوده است،مقاومت و مبارزه مردم ما در مقابل تجاوز ارتش سرخ و سوسیال امپریالیزم وقت کاملا یک مبارزه مسلحانه بر حق بودکه قهرمانی مردم ما در این راستا قابل ستایش و قدر است.
      من ارزو دارم که به زبان پشتو مقالاتی به کابل پرس? ارسال نمایم لیکن یک مشکل دارم ان اینکه وقتی حروف پشتو درج سایت می شود در جای حرف پشتو چهار خانه ای تشکیل می شود؟
      په مینه
      جلال ابادی

      آنلاین : وطن فروشان خلق و پرچم

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس