صفحه نخست > دیدگاه > اکادمیسن اعظم سیستانی، بسیار بسیار هیجانی!

اکادمیسن اعظم سیستانی، بسیار بسیار هیجانی!

هیجانات قبیله پرستان کشور و جعلیات و توهم و خیالبافی
مهدی نیک آیین
پنج شنبه 4 سپتامبر 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

در این روزها که وبسایت کابل ناته به تجلیل از صبورالله سیاه سنگ پرداخته است یک نفر به طور بسیار خاص بیشتر از هر کس دیگر هیجانی و ذوق زده به نظر می رسد . این شخص هیجانی اعظم سیستانی نام دارد که خود را تاریخ نویس و دانشمند علوم اجتماعی میداند . علت این هیجان شان چیست ؟!

آقای سیستانی که همیشه کشف های جالب و بی نظیر می نماید این بار هم به یک کشف هیجان افزا نایل گشته است . سیستانی کشف کرده است که سیاه سنگ " تاجیک" هست اما برای زبان و فرهنگ پشتو خدمات ارزنده ای را انجام میدهد . یعنی سیاه سنگ نیز مانند خلیل الله معروفی فارسی زبان اما خدمتگار پشتو و ستایشگر پشتون ها می باشد !

این کشف تاریخی آقای سیستانی را به حدی تحت تاثیر قرار داده است که هر چند روز بعد یک مقاله در مورد سیاه سنگ و خدماتش می نویسد و در وبسایت ها به نشر می رساند .

در وبسایت کابل ناته سیستانی یک مقاله مبسوط به زبان فارسی در تجلیل از سیاه سنگ و خدماتش نوشته است . اما دلش به همان یک مقاله ء فارسی صبر نشده و بار دیگر در پورتال افغان جرمن آنلاین یک نوشته به زبان پشتو"د پختانه فرهنگیانو ستره بی غوری د ستر سیاه سنگ په مقابل کی " نشر کرده است . در این نوشته ء پشتو آقای سیستانی هیجان فوق العاده ء خود را بیشتر تبارز می دهد و از عظمت خواهان پشتون شکایت میکند که چرا به صف تجلیل گران نپیوسته اند و از " ستر سیاه سنگ " ( سیاه سنگ بزرگ ) که یک تاجیک تبار و خدمتگار زبان پشتو و فرهنگ پشتون هاست تجلیل نمی کنند . آقای سیستانی تاکید میکند که :

" کله چه ( عزیز پور پنجشیری) د خپل کتاب ( پژوهشی در گستره ء زبان و نقدی بر عوامل نا به سامانی آن در افغانستان ) په ترح کی پر پشتو ژبه باندی تاخت و تاز کوی او نه غواری چی پشتو کلمات و اصطلاحات لکه : پوهنتون ، پوهنحی ، شونحی او داسی نور ، پس له دی په افغانستان کی استعمال شی ، زمونژ پشتانه لیکوالان او حتی د پشتو ژبی یوازنی ژب پوه ( داکتر زیار ) حانونه ناخبره او چپ ونیول ، خو دوه ستر تاجیکان : یو داکتر سیاه سنگ او بل یی انجنیر خلیل الله معروفی وو چی په دیر میرانه او قوی منطق سره دهغه مخی ته ودریدل او پاخه حوابونه یی ورته ولیکل . "

ترجمه : زمانیکه ( عزیز پور پنجشیری ) در کتاب خود ( پژوهشی در گسترهء زبان و نقدی بر عوامل نا به سامانی آن در افغانستان ) بالای زبان پشتو تاخت و تاز میکند و نمیخواهد که کلمات و اصطلاحات پشتو مانند: پوهنتون ، پوهنحی ، شونحی و غیره ، بعد از این در افغانستان استعمال شود ، نویسندگان پشتون ما و حتی یگانه دانشمند زبان پشتو ( داکتر زیار ) خود را بی خبر و خاموش گرفتند ، اما دو تاجیک بزرگ : یکی داکتر سیاه سنگ و دیگری انجنیر خلیل الله معروفی بودند که با بسیار مردانگی و منطق قوی در مقابل آن ایستادند و جواب های پخته برایش نوشتند . "

آقای سیستانی علاوه میکند که :

" داکتر سیاه سنگ نه یوازی د افراطی تاجیکو لیکوالانو په مقابل دریدلی دی ، بلکی وفارسی ژبو ته د پشتو د ادبیاتو او همدارنگه د پشتنو شاعرانو ، ادبیانو او هنرمندانو په معرفی کولو کی ستر خدمتونه کری دی . آن تر دی حده چه دخپل تاجیکانو له خوا ورته فاشیست ، او بی کلتور او نور پیغورنه ورکره سوی دی ."

ترجمه : داکتر سیاه سنگ نه تنها در مقابل نویسندگان افراطی تاجیک ایستاده است ، بلکه وی با معرفی ادبیات پشتو و همچنان شاعران ، ادیبان و هنرمندان پشتون برای فارسی زبانان ، خدمات بزرگ کرده است . آن به حدی که از طرف تاجیک های خودش به او فاشیست و بی فرهنگ و چیزهای منفی دیگر گفته میشود .

آقای سیستانی می افزاید که:

" زه د یو پختون بچی په حیث ، د هغه پشتانه حخه چی حان د پشتو ژبی ، کلتور او ملی هویت ساتندوی گنی ، لکه : داکتر خوشحال روهی ، زرین انحور ، معصوم هوتک ، باری جهانی ، هارون خپل ، رسول باوری ، پوهاند زیار ، پوهاند حسن کاکر ، استاد بشیر مومن ، پوهنمل نوزادی ، استاد یون، استاد صمیم ، استاد آصف بهاند ، داکتر خالق رشید ، داکتر زیرکیار ، داکتر نبی مصداق ، داکتر عبدالروف خپلواک ، داکتر داود جنبش ، داکتر عبدالحی نیازی ، حبیب الله غمخور ، نجیب احمد زی او نور فرهنگی پشتنو حخه دا گیله لرم چی ولی دوی د داکتر سیاه سنگ په دی درناوی کی برخه وانه خستیل ؟"

ترجمه : من به حیث یک اولاد پشتون ، از آن پشتون های که خود را پاسبانان زبان پشتو ، فرهنگ و هویت ملی می دانند ، مانند : داکتر خوشحال روهی ، زرین انحور ، معصوم هوتک ، . .. . . و دیگر فرهنگیان پشتون ، این شکایت را دارم که چرا آنها در تجلیل از داکتر سیاه سنگ سهم نگرفتند ؟

در پایان ، آقای سیستانی به حیث یک " بچه ای پشتون " به خاطر اینکه فرهنگیان پشتون در برنامه تجلیل از سیاه سنگ سهیم نشده اند ، از" سیاه سنگ بزرگ " معذرت میخواهد !

هیجانی شدن آقای سیستانی مثل همیشه بر خیالات اشتباه آمیز و بی بنیادش استوار شده است . این کشف سیستانی که صبورالله سیاه سنگ یک فرد تاجیک تبار می باشد هم مانند همه کشفیات دیگرش بی اساس و نادرست می باشد.

برای اینکه پوقانه ای فاشیزم فریبای سیستانی را ترکانده باشم ، این حقیقت را برای سیستانی گوشزد میکنم که صبورالله سیاه سنگ نه یک تاجیک بلکه یک پشتون هست !

سیاه سنگ که درغزنی چشم به جهان گشود فرزند یک خانواده ء محترم پشتون پکتیایی می باشد . در داخل افغانستان بیشتر زمان را در گردیز ، خوست ، غزنی ، و کابل سپری کرد ، هفت سال در زندان پلچرخی گذراند ، رها گشت بعدش از افغانستان بیرون آمد ، مدتی در پاکستان بسرکرد و سرانجام مقیم کانادا شد .

سیستانی ، برخلاف آنچه که ادعا می کند ، هرگز مایل به تحقیق در هیچ موردی نیست . نویسندگان دیگر بارها نشان داده اند که سیستانی یا حرفهای دیگران را می دزد و به نام خود نشر میکند یا خودش چیزهایی میگوید که همه یاوه اند.

هیجانات فاشیست ها و قبیله پرستان کشور ما همه اش از جعلیات و توهم و خیالبافی آب میخورد . مثل همین هیجان سیستانی از تاجیک بودن سیاه سنگ و خدماتش به پشتو و پشتون .


محمداعظم سیستانی وجعل حقایق تاریخی

آیا افغان بودن ننگ است یاافتخار؟

آیا زمان بازنگری راجع به تاریخ کشورما فرانرسیده است؟

يكشنبه 15 ژوئن 2008, نويسنده: عطاخیل


ناسیونالیزم افغانی و افغانهای ناسیونالیست دراروپا

نگاهی به افکار وعقاید ناسیونالیست های معاصر کشور

سرنوشت ناسیونالیزم: کمونیزم واسلام سیاسی ؟

يكشنبه 20 آوريل 2008, نويسنده: عطاخیل


دو برداشت متفاوت از یک اصطلاح عامیانه

سخنان حامدکرزی احساسات سیستانی صاحب را "تور" داد/ کی راست میگوید خانم جویا یا کاندید اکادمیسن سیستانی ؟

دو شنبه 23 ژوئن 2008, نويسنده: عطاخیل


آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • اين عضو «شورای انقلابی جمهوری دموکراتيک افغانستان»، سخت مريض است، خدايش صحت و عقل سليم بدهدش!!!

  • صبور سياهسنگ اگر به حيث يک انسان ، افتخاری را حصول داشته باشد ، همان دوران نشستن او ، عقب ميله های زندان است . پس از رهايی از زندان،
    با اعضای ريز ودرشت حزب ديموکراتيک خلق ، حشر ونشر داشت !
    گويا سياهسنگ را دوستان او ، نويسنده ، داستان نويس ، نقاد ادبی ، ژورناليست ، شاعر ، و مترجم می انگارند ! اما حقيقت امر آن است که او يک مترجم خوب است و بس ! هرچند گاه در ترجمه های او نيز اشتباهات و لغزش های ديده ميشود که جنبه اخلاقی و شعوری کار اورا زير سوال ميبرد ، مثلا ترجمه اشعار سيلويا پلات ( شاعره ای ناراحت که در جوانی ، خودکشی کرد!
    که اغلب اشعار او بوی مرگ و نوميدی ميدهد!
    اگر سياهسنگ را نويسنده فرض کنيم ، بدون شبهه ، در زمره « نويسندگان بی مسلک » قرار ميگيرد ، مردی که همه چيز است اما در واقع « هيچ » است ! نوشته های اين مرد ، يک کلاف سر در گم است ! بيشه ايست که از دور ، زيبا می نمايد و چون داخل شوی ، با تلا قی ايست بی انتها ! نوشته های او شهامت آنرا ندارند که از ژرفنا ها ، عمق ها و راز ها ، پرده برگيرند ، همه ، سطحی و پوک و پوقانه مانند اند!
    سياهسنگ ، هيچ گاه « درون » نداشته است . بی جرات و ترسوست ! سال های زندان شايد اورا به يک آدم « اخته » تبديل کرده است!
    موقف سياسی اين مرد ، يعنی سياهسنگ چيست؟ او حتا پس از طعن و افشاگری خانم ملالی جويا ، حاضر نشد ، دليل لاس زدن خود ، با « جنايتکاران جنگی » را توضيح دهد !
    با اين که کوشش ميکند ، فارسی خوب و مزين و آراسته بنگارد ، توفيق چندانی نمی يابد . در همان سايت ( کابل ناتها) که برادر هندوی هموطن برای او سالگرد گرفته ، نوشته ای از جناب سياهسنگ که آنرا « خود زندگينامه » نهاده ، نگريسته ميشود . وی در همان پراگراف نخست ، مرتکب چندين لغزش کلامی شده است :
    ( مادرم ، کد بانوی خانه و پدرم ارتشمرد روزگار بود ! ) يعنی بانوی خانه وارتشی مرد . ارتشی = نظامی .
    (کوشيده خواهد شد برای روشن شدن برخی آوازه های فزاينده ، که اينجا و آنجا شنيده و خوانده ميشود ! ).
    سياه سنگ گويا از لفظ فزاينده ، خوشش می آمده ، اما محل استعمال آنرا نمی داند ! باری يک همصنفی من که معنی « بن بست » را نمی دانست ، اما قسم خورده بود آنرا باعجله در يک نوشته اش بگنجاند ، نوشته بود : « دلم ميخواست معيشت ، آسان تر بود و نامزدم به هر بهانه ای ، جواب « بن بست » نمی داد !
    البته سياهسنگ يک پشتون است . پدرش ، ژنرال ارتش ظاهر شاه بوده و به ندرت به زبان فارسی ، صحبت ميکرده است ! اما خوب ، در محافل پارسی زبان ها ، جناب سياهسنگ سعی کرده است ، پشتون بودن خورا ، کتمان کند!
    نميدانم ، برادران پشتونی که از سياهسنگ خواسته اند ، بقيه عمر خويشتن را به معرفی زبان و ادب پشتو به خارجی ها و فارسی زبان ها ( !) بپردازد ، به کدام گوشه کار او نظر داشته اند ، اما يقينا او بر سر زبان و ادب فارسی ، گلی نزده است! با احترام . احسان خوشدل هروی

    • خود سیاهسنگ در مورد هیچ بودنش اعتراف خوبی دارد:

      ملالی جویا خواهد دانست که من (سیاهسنگ) کلیت ادبیات و کلیت ژورنالیزم نیستم و اگر همین اکنون تا پایان زندگی، در برابر همه رویدادهای جهان یکسره خاموشی پیشه کنم، نه هفت لایه آسمان به زمین خواهد افتاد و نه در سرنوشت زادگاهم به اندازه سر سوزن دگرگونی خواهد شد.

      آنلاین : دردنامه‌ی عبیر «سیاهسنگ» را سفید‌روی نمی‌تواند

  • چرا مچ این بیچاره را میگیری دیگه به نظر من اگر کسی به روی پختانه نیاورد که شما چرا فارسی گو شده اید زبان اصلی شما که پشتو است؟ اینها فارسی را بیشتر از تاجیک ها و دیگران دوست دارند. اگر ما همه در افغانستان یک دفعه شروع کنیم به پشتو گفتن و ستایش پشتو من ایمان دارم که همین پختانه اولین کسانی اند که پشتو را به خدا خواهند سپرد هزاران رامشگر شیرین زبان پارسی گو و هزارا دیگر سرایشگر و ادیب تحویل جامعه ای ما خواهند داد. چرا؟ چون این جریان طبیعی امور است و دشمنی ظاهری با این زبان زیبا آنرا دردلها یشان عزیز تر کرده است بگذریم ازینکه همین امر که زبان پارسی تنها زبان تاجیکان است یک خیال واهی ای بیش نیست.

  • برادر محترم نیک آیین !
    بنده مضمون محترم سیستانی را در سایت باوقار کابل ناتهه حوانده ام در ان چیزی حقارت و بدبینی نسبت به سایر ملیت های افغانستان باشد وجود ندارد . برخلاف هموطنان ما تشویق گر دیده اند که در راه یک پاچه شدن بکوشند.
    درمور د محترم سیا سنگ خدمت عرض شود که خود سیاسنگ در یک نوشتهء خود به جواب کسی نوشته است . من از تبار تو هستم تو که احمد شاه بابارادشمن و سلطان محمود غزنوی را افتخار افغانستان میدانی وبرایس عرس میگیری. فکر میکنم همین یک جمله کقایت کند .
    زنده باد تمام ملیت ها باهم برابر افغانستان

    با احترام زیاد سید رحمن غوربندی

    • مشکل بزرگ سياهسنگ ، عدم شهامت اخلاقی و وضع خاص روانی اوست ! سياهسنگ هميشه هم به ميخ ميکوبد هم به نعل. سياهسنگ شيفته ، تعارف و تملق است . غالبا مکنونات قلبی خود را پنهان ميدارد . باری ، سياهسنگ ، رهنورد زرياب و نوشته های داستانيش ، را خوش نداشته است . سياسنگ يک نقد بی سر وپايی برای « گلنار و آيينه» نگاشته که از فرط آشفته گی و تعارفات تهوع آور ، در فرجام نه رهنورد ازان چيزی فهميد نه خود سياهسنگ !
      باری تلفنی از او پرسيده شد ، به کدام دليل ، اينهمه نوشته های سپوژمی زرياب را تمجيد و تحسين کرده است ! سياهسنگ گفت فقط بخاطر در هم شکستن رهنورد زرياب ! به بينيد اين موقف گيری ها اندکی کودکانه نيست؟
      سياهسنگ و عکس و ژست های مختلف او بسياری نشريات را اشغال کرده است ، اما چيزی ازين همه دراز گويی و سلمبه گويی در دست خواننده و در ضمير مخاطب نمی ماند! با ادب . فرزانه لاجوردی ( جرمنی )

  • درودبرشما! عجب چیز پنهان شده ی را بر ملا کردید. یک نفربنام اقای نیک اندیش هم نقدی را نوشته است که با سخنان شما نزدیکی دارد. این هویت نا معلومان هستند که بنام ظاهرآ از خود، دست به تبهکاری وترور گوهر کنه زبانی میزنند واین فرهنگ را با زبان خودش به مسخرگی میکشانند ، تا سیستانیهای دشمن شناخته شده ی این فرهنگ، شاد ومدیحه سرای این رمق سوختگان در باری وبچه ارتش های درباری شوند. شما روشنفکران وفرهنگیان هوشیارانه بعد از این چهره های قلابی این چراغ بدستان کاذب را بشناسید، وآنهارا به دیگران نیز بشناسانید. سعادتمند باشید.
    درویش

    • لعنت خدا بر آنانیکه مسائل زبانی و قومی را دامن میزنند. خدا تباه و برباد تان گرداند.

    • جناب سياه سنگ ، در خانواده پشتون ، متولد شده ، مکتب را در مناطق پشتون خوانده . اگر مادر او هم « غير پشتون» باشد ، تفاوتی به اصل قضيه نخواهد داد. عشق عميق سياهسنگ به « ملنگ جان ، شاعر پشتو» نميتواند، تصادفی باشد ! حتا از ميان سرايندگان راديو افغانستان ، سياهسنگ که ميخواهد ، صادق فطرت ناشناس ( پشتون) را کتاب کند ، نيز ساده و بی ريا نيست ، بلکه همان تبار گرايی است که مخفيانه يا زرنگانه بروز ميکند!
      نوشته های پشتوی سياهسنگ که چند دهه پيش در اتحاد مشرقی چاپ شده ، شايد جالب بوده باشد ، اما نوشته های فارسی اين مرد ، مانند شتری است افسار گريخته و رها شده در بيابان ، دشت و ديار سايت های انترنتی !
      گاه نوشته سياهسنگ ، بازی با کلمات است ، نمونه آن نوشته ( گوگوش ، زخمی تر از هميشه ) اوست ! سياهسنگ ، از واژگان ترانه و ترنم گوگوش ؛ يک مقاله شتابزده و بی تشخص ، نگاشته است و به احتمال زياد ، ميخواسته با اين بزرگداشت و تقديس ناشيانه ، با گوگوش ، نوعی « رابطه » برقرار کند !
      ( سياهسنگ و گوگوش ، هردو در کانادا بسر ميبرند!)
      به همان سادگی که توانسته بود با خانم های به اصطلاح شاعر وهنر مند هموطن ( مثل مژگان ساغر ، زينت نور و مريم محبوب و ..) باب مکالمه ايميلی و کامپيوتری را باز کرده است!
      نوشته های سياهسنگ ، گاه به حدی « احساساتی » است که به مشق خانهگی کودکان و نفرت و نفير زنان می ماند ، به اين جملات برداشته شده از آغاز مقاله « ارزگان » او که در کابل ناتها نشر شده ، توجه کنيد:
      ( انگار قلمزن آسمان ها ، سرنوشت ديار خونين مارا در لوح فشرده محفوظ ، چنين نگاشته است: اگر ، افغانستان ، آسيا شود ، ارزگان و همسايه هايش ، فلسطين ، سوريه ، عراق ، اردن ، کويت و لبنان ، خواهد بود ). يعنی چه ؟ اگر ميخواسته مناطق نا آرام را ليست و مشخص کند ، اردن و کويت ، چرا؟ بهرحال ، سياهسنگ ، قلمزن بی دسپلين و خيالبافی است . سياهسنگ ، مثل يک فيلسوف ، ميخواهد در باره همه چيز « هستی » ابراز نظر کند . دانستن زبان خارجی ( انگليسی) بايد برای سياه سنگ ، نقطه اوج می بود ، يعنی ، ترجمه شاهکار های ادبی و کلاسيک جهانی برای همدياران خويش ، اما او ازين زبان دانی ، برای فيلسوف گری ، گاندی گری ، و دست آخر ، فخر فروشی ، استفاده ميکند!
      معلوم نيست ، وی که باری بخاطر پيوستن به تشکيلات « ساما» زندان رفته است ، چرا پس از زندان ، ديگر به هيچ چيزی « ايمان » ندارد .اگر گاه از فلسفه شرق می لافد ، تجملی و کسبکارانه است . سياهسنگ ، راه زندگانی و راه نگارش واقعی و انسانی را گم کرده است . با ادب . فرهاد صحرا گرد

    • چنان می نمايد که آقای سيستانی در گزينش حريف، اشتباه نکرده ! جناب داکتر سياهسنگ ميتواند برای پشتون ها ، بيش ازين خدمت کند و کار نيمه تمام را « يکسره » کند ! سياهسنگ حد اقل در برونمرز ، نشان داده که در هيچ عقيده ای ، استوار نيست ! حتا در بی ايمانی ! وی هم برای ايوب ( خواننده پشتو) سينه ميزند هم برای گوگوش ( شايد شنيده ، گوگوش يک سراينده « مردمی» است) مقاله و مطلب مينويسد ! او شکايت ميکند که چرا اينهمه از قوم و قبيله ، صحبت ميشود ! وشايد ميگويد ، بايد به فرهنگ زمامداران وقت افغانستان ، تسليم شد ، اگر فارسی ، خوب نبود ، دری بايد گفت ! اگر دانشگاه ، ممنوع بود ، پوهنتون بايد گفت و اگر زبان مادری مان ، موقوف شد ؛ اردو و بنگالی بايد گفت! او حتا در مقاله ( گلوله ها ..) که برای مرگ دا.ود و گويا چگونه گی کشته شدن او نگاشته ، در ابتدای مقاله ، تلويحا از کشنده گان و نابود کنندگان داوود، معذرت ميخواهد ، چرا ؟ شايد باور کرده که دير يا زود ، حزب ديموکراتيک خاق ، دوباره احيا خواهد شد! ورنه بايد هدف اين مقاله ، بسيج افکار عامه عليه خلقيان و پرچمان باشد نه چيز ديگر !
      سياهسنگ با نوشته های بی بند وبارش ، گمان ميبرم ، به ادب پارسی ، تا هنوز چندان خدمتی نکرده ، بگذار برای پشتو بکند ! با احترام . علی عباسی

  • راستی که در این صفحه چقدر لهو و لهب نوشته میشود. مردمان جهان پیشرفته نویسنده گان، شعرا و دانشمندان خود را ارج میگذارند، ولی یک تعداد کوچک نادانان عقب مانده گان فکری ما در باره این قشر توانای سرزمین ما یاوه مینویسند و میکوشند، آنان را کوچک بسازند. اما مطمین باشید، کسانی هم چون آقای سیستانی و یا صبور الله سیاه سنگ و امثال آنقدر شناخته شده اند که هرگز به نظریات مریضان گمنام چون مهدی نیک آئین و نظر دهنده گان حقیر شان که به خوبی میتوانند یک یادو نفر زیر نام های مختلف و یا حتی خود نویسنده باشد، بد و یا بدنام نمیشوند. در دنیای انترنت همه میدانیم که یک نفر میتواند زیر ده ها و یا صد ها نام بنویسد.

    • دیگر افراد مانند خودت بیکار ویا جهل کار نیستند که زیر چندین نام اینجا نظریات خود را بنویسند! اگر شما زیر چندین نام بیاید و نظریات تان را بنویسید بعید نیست چون شما مانند نیاکان تان به جهل کاری ، شخصیت سازی ، بالاخره جهل تاریخ ، جهل هویت و غیر و غیره عادت کرده اید در اخیر میخواهم بگویم "همه دنیا را در آئینه خود لطفآ نبینید" موفق و کامگار باشید.

    • خانم يا آقای بهار . در دنيای انترنت گاه و بيگاه کسانی هم يافت ميشوند ، که حقيقت را بيشتر از تعارفات و تشريفات ، دوست دارند ، برای احمد شاه مسعود ، داکتر نجيب ، حتا برای ببرک کارمل و اين و آن ، از جمله محترم سياهسنگ ، در سايت های جانبدار ، سالگره ميگيرند ، برای سالگرد محترم سياهسنگ ، دقيقا همان تعارفها و نکته های گفته ميشود که برای سالگرد ناظمی و داکتر اکرم عثمان ، گفته شده است . برای هوادارانی چون شما که هر آوازه و در وازه ای را خوش داريد و هاله ای از تقدس نيز بر گرد تابوی تان ، کشيده ايد،
      هر کسی قلم در کف گرفت شايد « نويسنده بی بديل !» « کوه استوار » « سر آمد آفاق » باشد ! اما ماهم حق داريم حرف دل مانرا بزنيم و به مشتی اراجيف که چند تا مطبوعات چی بد نام و «معروفه » های معروف (!) و هرزه پرور ، تحويل مان ميدهند ، بسنده نکنيم ! يک وقتی يک خانم نويسنده که ساکن امريکا ست هم از حق زن و آزادی ، دفاع ميکرد هم از اسلام و بشير احمد انصاری و شايد سيد قطب ! خوب ، به بينيد ما چقدر خر ک ما می لنگد و دچار تشتت ذهنی ، اسير پيشداوريها و رفيق بازيها هستيم ! با احترام . فرهاد توانا

    • آقای فرهاد ناتوان!
      به نطر من دفاع از سید قطب و انصاری نشان میدهد که این زن به درستی حقوق واقعی زن را که فراتر از ارزش یک صابون و یا یک شامپو است دانسته است. چون انصاری و سید قطب آزادی زن را در کرامت، عفت و علم و دانش او میدانند! ولی شما آزادی و حقوق زن را در برهنگی، بی حیایی و نهایت بحیث یک وسیله برای اعلانات فروش میدانید. پس این دختر یا خانم هر کسی که هست، بواقعیت به حق آزادی خود پی برده است.
      شما از دو حال خالی نست: یا اینکه سخت در برابر بردارندگان علم اسلام عقده مند و کوردل هستید و یا اینکه از افکار انصاری و سیدقطب هیچ خبر ندارید و همینطور کدام چیزی از دهن دشمنان شنیده اید. اگر یک مثال از یک نبشتهء سید قطب می آوردید که نشانی از پایمالی حقوق زن می بود و یا هم از انصاری باز میشد گفت که شما چیزی می دانید و یا اقلا می فهمید!

  • i think this guy (nek hayen) has nothing to do just provocating and negative propaganda
    he is not such a good guy that i wished at the beginning.

    • آقای سيستانی . شما که بدست شاهان متاخر پشتون تبار ، نيم مملکت را از پيکر آن جدا کرديد ./
      شما که بوسيله تره کی و اسلم وطنجار ، تمامی وطن را به اتحاد شوروی ، فروختيد /
      شما که بدست طالبان کرام ، آثار و ابنيه تاريخی را ويران کرديد /
      شما که جنگلات جنوب را به پاکستان ، انتقال ميدهيد و چين بر جبين نمی افگنيد /
      چنانکه موسی شفيق ( پشتون تبار ) آب هيرمند را به ايرانيان اهداء کرد !
      مارا با شما چه مناظره ای خواهد بود ، اکنون که زبان پارسی را نيز از کشور اخراج ميکنيد و مرز داران تمدن و فرهنگ کهن را ، جاسوس ميناميد ! هيچ سپيد جامه ای اکنون بر « سياه سنگ » شما نمی نازد ، سياهسنگ هم ارزانی خود تان . او پرچمد ا ر فرهنگ « پتان » و « هندوانه » است ، ما را با اين قماش ، سر وسری نيست ! ياهو . نعيم البرز

  • آقای فرزانه لاجوردی، احسان خوشدل هراتی، فرهاد صحراگرد، علی عباسی، درویش و فرهاد توانا! در آینده هنگام نوشتن به نامهای گوناگون کوشش کنید اندکی سبک و شیوه را هم تغییر دهید تا مردم گمان نکنند که شما همان بریالی شنوا و عمر راوی شکست خورده و عقده مند هستید. با احترام س

    • درود بر احسان جان خوشدل و صحرا گرد عزيز ! بسيار خوشحالم که ضربه ای گيچ کننده بر تارک « انجمنی های » بزدل و عافيت جويان سبک سنگ و سياهسنگ فرود آوريد ، با مراجعه به آرشيف مقالات سياهسنگ و مرور مطلب ، ( گوگوش ، زخمی تر از هميشه ..) متوجه شدم شما درست می گوييد!
      البته من سياهسنگ را بخاطر ر.وز گاری که يک سامايی قهرمان بود ، ميستايم ، اما نه سياهسنگ امروز را!
      خود فروخته گانی چون ناظمی و رويين ، لاشه های گنديده ای اند که محيط ادب و اخلاق و آزادی را آلوده اند ، محيط زيست ادبيات ، به زدودن اين علف های سمی ، نياز مند است . احترام . رامين راضی

    • سلام دوستان . آقای داکتر سياهسنگ را نميتوان در زمره « انجمنی های بدنام» به حساب آورد. سياهسنگ هر چند تا اکنون ، يک اثر بکر ، ملی و ممتاز نيافريده ، گويا مانند رهنورد و رويين و ناظمی و عبدالله شادان ، گرد وخاک چکمه اشغالگران وطن را هرگز پاک نکرده است!
      سياهسنگ درست است که شهامت يک نويسنده بزرگ را هرگز ندارد ، اما با همه تزلزل و ترديد ، باز هم مغتنم است و شايد بخاطر برخی ترجمه هايش ، قابل ستايش نيز باشد !
      سيستانی که سياهسنگ را همسنگر خويش و حمايتگر تبار و زبان خويش ميداند، درست ميگويد ، راستش سياهسنگ با مطالبی که برای زبان پشتو وهم به زبان پشتو نگاشته ، بسيار برای پشتون ها اهميت دارد . سياهسنگ شايد پس از کتاب صادق فطرت ناشناس ، در صدد نگارش اثری در باره مرحوم اولمير سرود خوان معروف پشتو بر آيد و يا در مورد ، نغمه و منگل ، تحقيق و گزارش عامه پسندی ، تدارک بيند که برای برادران پشتون ، خوشايند باشد و توقعات محترم سيستانی نيز بر آورده شود ! خدا نگهدار. عبدالله رزمجو

    • جناب سيستانی در مقاله اش در باره سياهسنگ و تمجيد و توصيف از وی ، نشان داده که چرا سيستانی و ساير پشتون ها ، محترم سياهسنگ را دوست ميدارند ! دليل آن ، به کشف و شهود ، نياز ندارد :
      ۱ ـ سياهسنگ ، تر کيب ( پوهنتون ) را دوست ميدارد وواژه دانشگاه را « بيگانه » ميداند .
      ۲ ــ سياهسنگ پروژه کلان تحقيقاتی را در دست دارد ، که جامعه ، ادب و کلتور پشتون هارا به فارسی زبانها و سايرين معرفی ميکند !
      ۳ـ پشتون ها خود ، گاه افتخارات خود را نميدانند ! به همين دليل ، پس از خواندن مقاله « اسحاق ننگيالل» به خامه سياهسنگ ، ناگهان سيستانی صاحب ، به مقام رفيع مرحوم ننگيال پی برده است !؟
      ۴ ـ سيستانی ، صلاحيت تحقيقی و ادبی سياه سنگ را محرز ميداند! زيرا سياهسنگ همان گونه به آدم ها ، پديده ها و روشها می نگرد که قلمزنان پشتون می نگرند !
      ۵ ـ گويا پروژه نگارش يک کتاب در باره صادق فطرت ناشناس را نيز ، سياهسنگ به توصيه و ووساطت سيستانی ، رويدست گرفته است و اين نکته در مقاله سيستانی ، صراحت دارد!
      پس برای بزرگداشت سياهسنگ ، توسط سايت ايشور داس هندو ، اگر پشتون های ( لر و بر) بپا خيزند ؛ جا دارد. با احترام . صفا پاييز ( بدخشی)

    • شاعر : عمر راوی
      شعری به سبک يک سرمقاله جناب داکتر سياهسنگ :

      گلوله ها رفتند ؛ تا سرزمين بهارت / جمنا وگنگا
      سپيده دم داوود را کشت ؟ / گنگا و جمنا!
      پرچمی کشت ، نه ! خلقی کشت ؟ هرگز نه! /جمنا جم
      پس سردار را که کشت ؟
      تحقيق ميکنم ، از مردگان گور ؛ اين شاهدان عينی ، سالهای دور !
      از بارگاه ريجاينا ۱ ، اين معبد شکوه
      اگر کارت تلفن ، هنوز جاری باشد ، يعنی درچلش باشد / پيسه داشته باشد !
      قبر نادر خان کجاست؟ زود پيدايش کنيد ! زود ، زود ، زود!
      قبر نادر شاه حتما پابرجاست ! طالب ، که قبور مردگان تبار خويش را ، ويران نميکند !
      داوود را که کشت ؟ / از مرده گان بپرس !
      ( شعر نو . از : عمر راوی ، شکست ناپذير

    • جناب آقای نيک آيين . سلام برشما . شب زفاف سالگرد را بر محترم سياه سنگ ، خوانندگان نکته پرداز شما، بيت ااحزن کردند و شايد تيره وتار! ! يادم از سال ۱۳۷۱ خورشيدی و آخرين هفته های زمامداری داکتر نجيب آمد ، درين آوان ، محفل عروسی اهالی دفتر و اداره در پايتخت افغانستان معمولا در باشگاه های فروشگاه افغان ، يا رستوران های گذر پل باغ عمومی کابل برگذار ميشد ، اما در حساس ترين وقت ، يعنی شروع ( آستا برو ) عروس و داماد ناگهان و دور از توقع ، برق ، خاموش ميشد ، احتمالا بدون پيشبينی حتی صاحب رستوران ! برای من هم اين خاموشی دردناک در رستوران ( جميل ) روبروی وزارت اطلاعات وکلتور رخ داد ، شب عروسی خواهرم . بهر حال گپ از گپ می خيزد . خوش باشيد . حميد فرياد

    • من تاکنون نه اقای سیاهسنگ را از نزدیک دیده ونه اقای سیاهسنگ را ولی از لابه لا مقالات شان معلو م میشود. که ان ها واقعا در راه خدمت به مردم افغانستان کوشا هستند .تا اکنون در هیج مقالهء شان تحقیری بی احترامی نسبت به اقوام شریف وطن ندیده ام به جز از اشخاص خاصی که ان هم با دلیل وبرهان نوشته اند . اینکه اقای سیاهسنگ ازنظربعضی نویسنده نیست صرف به خاطر ان است که او انسانی فکر می کند . نزد اوهمه انسانند بی تفاوت که به کدام زبان صحبت می کند.ایکاش همان وطنداران بیمار پشتون تاجک هزاره اوزبک ما از این اقایون سیاهسنگ سیستانی بیاموزند.زبان وسیلهء انتقال مفهوم است چه فرق می کند انسان به کدام زبان صحبت می کند.مانباید کسی را که به زبان ما نمی نویسد مورد انتقاد قرار دهیم او را مریض ترسو متملق وخلاصه هر چه بد است به او نسبت بدهیم .هر کسی که مسایل ملی را دامن میزنند در حقیقت جفا به مردم وتبار خودش مینمایند.
      زنده باد مردم افغانستان از هر ملیتیکه هستند و به هرزبانی که صحبت می کنند.
      با احترام سید رحمن غور بندی

  • دروغ پست اعظم سیستانی
    به‌ اصطلاح‌ «كاندیدای‌ اكادمیسین‌» اعظم‌سیستانی‌ در سایت‌ خادی‌ ـ جهادی‌ «فردا»، ستایشنامه‌ای‌ درباره‌ داكتر سیماسمر نوشته‌ كه‌ در آن‌ با وقاحت‌ خاص‌ یك‌ «كاندید اكادمیسین‌» دروغی‌ كثیف‌ می‌پراند:

    «... در همین‌ هنگام‌ سازمان‌ سیاسی "راوا" از نام‌ و شهرت‌ او استفاده‌ نمود و برخی‌ فعالیت‌های‌ خود را در پناه‌ شهرت‌ و محبوبیت‌ او انجام‌ می‌داد، در حالی‌ كه‌ سیماسمر هیچ‌ رابطة‌ سازمانی‌ با "راوا" (جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌) نداشت‌.»

    رویك‌ دروغگو سیاه‌!

    حتی‌ خود خانم‌ سیماسمر هم‌ با وجود داشتن‌ مشكل‌ بسیار، دوره‌ی‌ «رابطة‌ سازمانی‌»اش‌ با «راوا» را منكر شده‌ نمی‌تواند.

    اما ایكاش‌ گپ‌ اعظم‌سیستانی‌ دروغ‌ نمی‌بود و سیما خانم‌ هیچگاه‌ با «راوا» رابطه‌ سازمانی‌ نمی‌داشت‌ تا با پذیرفتن‌ ننگ‌ عضویت‌ در رهبری‌ حزب‌ وحدت‌، اسرار «راوا» را به‌ این‌ حزب‌ خاین‌ و سپس‌ به‌ «جامعه‌ بین‌المللی‌» و خاد فهیم‌ ـ قانونی‌ نمی‌برد. اكادمیسین‌ میهنفروش‌، در آن‌ زمان‌ ستوده‌ی‌ شما چه‌ «شهرت‌ و محبوبیت‌»ی‌ داشت‌ كه‌ «راوا» در آن‌ «پناه‌» بگیرد؟ در آن‌ زمان‌ مینا با سفر به‌ فرانسه‌ و سایر كشورهای‌ اروپا به‌ عنوان‌ نماد مقاومت‌ افغانستان‌ به‌ حد كافی‌ معروف‌ شده‌ بود و اگر این‌ نوع‌ «پناه‌» برای‌ «راوا» واجد اهمیتی‌ می‌بود، آن‌ را داشت‌. ادعای‌ شما بر چه‌ سند و ادعایی‌ استوار است‌؟

    واقعیت‌ اینست‌ كه‌ شما و دستگیرپنجشیری‌ و عبدالحق‌علومی‌ و داكتر اكبر زیوری‌ و شركا كه‌ اكنون‌ به‌ جای‌ نجاست‌خوری‌ روس‌ها با نجاست‌خوری‌ جنایتكاران‌ «ائتلاف‌ شمال‌» روزگار می‌گذرانید، باید هم‌ به‌ هر كذب‌ و ریا و خودفروشی‌ توسل‌ جویید تا دل‌ سگان‌ نشسته‌ بر تخت‌ و صاحبان‌ خارجی‌ شان‌ را به‌ دست‌ آرید. و در این‌ میان‌ حمله‌ و لجن‌پاشی‌ بر «راوا» بهترین‌ و سریعترین‌ راه‌ «سفید» نشان‌ دادن‌ تان‌ برای‌ «جامعه‌ بین‌المللی‌» و تبهكاران‌ «ائتلاف‌ شمال‌» به‌ شمار می‌رود.

    حق‌ دارید آقای‌ «كاندید اكادیمسین‌»، حمله‌ كنید، فحاشی‌ و دروغگویی‌ كنید و به‌ شیوه‌ اكرم‌عثمان‌ و نرشیرنگارگر علیه‌ «راوا» تنبان‌ بدرید تا مجوزی‌ برای‌ ارتقا در دستگاه‌ پر فساد و خیانت‌ فعلی‌ به‌ دست‌ آرید.

  • جناب مدیر مسوول کابل پرس?.
    خدمات شما در جهت رشد فرهنگ و زبان و اتحاد و همدلی مردم رنجدیده افغانستان در خور توصیف است. ازهمین نشرات شما معلوم میشود که اگر دنبال کسی را بردارید با هر وسیله به ترور شخصیت اش میپردازید. در نظرات وارده یکی هم نگفته که سیستانی که یک فایشست و یک پشتون است و بنام افغان ملت مینوازد صبورالله سباهسنگ یک مرد ملی و یک نویسنده ی بدرد بخور است. او هر چه مینویسد گاهی بخاطر تفهیم ستم ملی و نفاق میان ملت افغان نیست که با زور خود بار ها دشمنان وطن را تار ومار کرده اند. مگر از میان اینهمه قلم به دستان ما یکی هم پیدا نشد که بگوید خوب در کدام نوشته ای داکتر سیاهسنگ خوانده اید که به پدر یک قهرمان ملی دشنام داده باشد. در کدام نوشته اش خوانده اید که گفته است افغانستان به پشتون ها تعلق دارد و یابگوید تاجیک برحق یا پشتون. جای افسوس بر اینست که همه جنایتکاران از برکت قوای ناتو دم کشیده اند و از دهن خود زیادتر حرف مینند. برو بابا باد دلته خالی کن که سرت سبک شودمردم از گرسنگی میمیرند اینها چسپیده اند به زبان و ملیت و نامگذاری های عقدمندانه. اصلا از روزیکه اسلام تمسکی به جنایات شد دیگر هر کس هر چه خواسته باشد میکند و هر چه خواسته باشد میگوید.

    • جناب میر هزار . شما چرا دو پیام را دیشب سنسور کردید؟

      جناب واصف باختری ، مثل همیشه ، در « پیام» ! شان ، سیاهسنگ را نیز « شاعر نیمایی ، داستان نویس بزرگ و ..» نامیده ! اگر ، سیاهسنگ نبود ، سفید سنگ بود یا هندوکش ، بازهم همین بود !ایشان ، مثل جلالتماب کرزی ، ناخوانده امضاء میکند!چرا؟ چون در برهوت شهر پشاور ،سیاهسنگ، به ایشان ، باری کمک و مساعدت کرده بود ! راستی چه پیشکسوت هایی!

      (هوشنگ )

    • دوست دانشمند ، جناب مير هزار. . لطفا اگر ميخواهيد که کامنت گذاران شمارا در مقالات تان ، تنها نگذارند ، کامنت ها را سانسور نکنيد ، ديروز يک کامنت در باره باختری و ديری در باره فريبا جان ، سنسور شده ، يعنی از آن ها خبری نيست ! با احترام . هوشنگ

  • آقای کامران میر هزار: دیروز نوشتم که من ین پیام های شما را سورت نموده ام و در میان آنان پنجاه فیصد به نام های مستعار فرهاد صحرا گرد، عمر راوی، فرهاد... و گلمکی مربوط به یکی از زنان پرچمی است و او در گذشته ویبلاکی به نام مستعار درویش دریا دلی داشت. من از امریکا برای شما مینویسم. او را خوب میشناسم. او گاهی با اخوانی ها گاهی با کمونیست ها و گاهی هم با فایشست های افغان ملتی است. اما کار خود را زیرکانه انجام میدهد. خودش عضو سی. آی آ امریکاست و تا میتواند برای گل آلود کردن آب دست و پا میزند. دل من به شما کامران های میر هزار میسوزد که شما را هم استعمال نموده و با نام های مستعار برای شما پیام میگذارد. من نمیگویم پشتون خوب است یا تاجک یا هزره ولی همیقدر میگویم که این اشخاص خطرناک را همه باید بشناسند. اگر شما درین مسله باوی شیریک نیستید بگذارید که وطنداران قضاوت کنند و نظریاتم را سانسور نکنید. اگر عمر راوی، فرهاد صحرا گرد و فرها ... بخواهند من نام او را مینویسم و اهداف او را هم تشریخ خواهم کرد. از زبان من هم پیام گذاشته که این خلاف موازین و نورم های مطبوعات است و من برای او هم التیماتوم صادر خواهم کرد.

  • سیاه سنګ بزرګ یګانه افغانیست در بین شما تعصب ګرایان که افغانیت اش را به اثبات رسانده است
    ـــــ
    ستاسو متعصبو تر مینځ ، ستر سیاه سنګ یواځینی افغان دی چې هم له پښتو او هم له دری سره مینه لري یعني دا چې ددې ملت هره خوا ورته خوږه ده د ګوړي په شان

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس