فارسی ستیزان ابله و امامزاده ی شارلاتان به اسم پور پیرار
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
ناصر بناکننده، که پورپیرار امضا می کرد، پس از اخراجش از حزب در سال 1358 به علت خوردن پول حزب و کلاهبرداری از شرکایش در انتشارات نیل و بالاکشیدن حق التألیف آقای محمود اعتمادزاده (به آذین)، با نام مستعار ناریا، به انتشار جزوه هایی علیه حزب و بدگویی به شخص من، که دستور اخراج او را داده بودم پرداخت.
فارسی ستیزان ابله و امامزاده ی شارلاتان به اسم« پور پیرار
بقلم : فرشید
سایت افغان جرمن، از دشمنان قسم خوردهء زبا ن فارسی، زبان اکثریت باشندگان افغانستان، است، از دشمنان قسم خورده ء تاریخ و تمدن و فرهنگ آریانای باستان است؛این سایت،همواره می کوشیده، به همه گان القاء کند ، که تاریخ افغانستان امروز، از دورهء ابدالیان آغاز میشود؛ وآنچه در بارهء دیرینه گی ادبیات و فرهنگ اقوام غیر پشتون ساکن افغانستان، گفته میشود؛ دروغ است !
برای به کرسی نشاندن ادعا های بی پایه و احمقانه خویش، آدم های عقده ای،چون قیس کبیرو شرکاء ، در سالیان اخیر، یک کشف بزرگ(!) کرده اند و آن پیداکردن آدمی از اعضای حزب تودهء ایران به نام ناصر« پور پیرار» است! ناصر بنا کننده ( بعد هاملقب به پور پیرار) از اعضای فعال « کا. گی. بی» در ایران زمان شاه بوده است؛پور پیرار شخصی است که گاه به اعمال « تروریستی» نیز متوسل می شده است! وی در زمان جلوس آیت الله خمینی بر تخت زمامداری ایران اسلامی، مانند سائر اعضای ارشد حزب توده و کمیتهءمرکزی حزب، از دولت خمینی ، حمایت و دفاع میکرده ؛ خمینی را به اصطلاح« ضد امپریالیست!»قلمداد میکرده؛ اما باری که میانه ء آیت الله با « چپ گرایان وابسته» به تیرگی گراییده بود، سرو کارناصر پور پیرار، نیز به زندان خمینی افتاده است . بعد ها همین ناصر خان را در می یابیم که در زمرهء « توابین سر شناس » قرار دارد .ناصر پور پیرار ، پس از توبه و ابراز ندامت در زندان، ظاهرا یک قرارداد رسمی با مامورین « امنیتی»رژیم حاکم بسته تا پس از آزادی از زندان، به مدح و تملق نهضت اسلامی و تمدن اسلامی بپردازد؛ از تهاجم تازیان بر ایران، جانبداری کند؛ از زبان تازی، تبجیل کند؛ در مقابل، تاریخ و تمدن و زبان ایرانی را،تحقیرو نکوهش کند؛ تاریخ باستان را « مجعول» بداند و حتا بنا ها ی باستانی مثل تخت جمشید و شاهان معروفی مثل داریوش و کورش را« ساخته ی» انگارد!
اما ناصر پور پیرار کیست؟ دانشنامه « ویکی پیدیا» در ین باره می نویسد:
ناصر بناکننده، معروف به ناصر پورپیرار با نام مستعار ناریا، عضو اخراجی حزب توده ایران پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و ناشر این حزب، پس از انقلاب، نویسنده، ویراستار و موسس نشر «کارنگ» است که کتابهای خود را ازطریق این موسسات نشر، منتشر کردهاست. نظریات منحصر به فرد او در باب تاریخ ایران، پیش و پس از حمله اعراب به ایران، شاهنامه و فردوسی، سعدی و یهودیان بر خلاف تحقیقات دانشورانه و علمی و تاریخی است.
ناصر پورپیرار، تاریخ ایران را «ساخته دست یهودیان» معرفی میکند. او اعتقاد دارد که هخامنشیان قومی خونریز و وحشی بودند که «به دستور و مزدوری یهودیان» بر ایران چیره شده و آنچنان نسل کشی کردهاند ، که تا ۱۲ سده پیش از ظهور اسلام، جنبندهای در جغرافیای فرضی ایران نمیزیستهاست. او بخش اعظم امپراتوری هخامنشی و تمام امپراتوری اشکانی و ساسانی را انکار نموده و مدعی است که آئین زرتشتی وجود نداشته، ایرانیان تا پیش از اسلام به هیچ دینی معتقد نبوده و کتاب اوستا در همین اواخر در هند نوشته شدهاست. او حمله اعراب به ایران را سرآغاز تاریخ ایران، دانسته و میراث فرهنگ ایران را مرهون اعراب جاهلی میداند. ولی در عین حال، همه منابع مکتوب سه قرن ابتدایی ظهور اسلام را جعلی دانستهاست. متخصصان زیادی ردیههایی بر نظریات یگانهء پورپیرار نوشتهاند و بسیاری نیز نظرات او را بیارزشتر از آن دانستهاند که نقد شود.
پورپیرار زبان فارسی را بیمایه توصیف میکند،فردوسی را مزدور میخواند، سلمان فارسی را زائیده توطئه یهودیان دانسته و گلستان سعدی را معیوب و ناقص میشمارد. به ادعای او سعدی هیچگاه از شیراز خارج نشده و همه سفرهای سعدی جعلی است. جلال متینی ، استاد دانشگاه، میگوید، پورپیرار از چپیهایی است که مدتی پس از انقلاب ایران در زندان بوده و تواب شدهاست. موسسه انتشاراتی او مورد عنایات مخصوص وزارت ارشاد بوده و با موسسه بنیاد نور (زیر نظر محسن رفیقدوست) ارتباط مالی و کاری دارد.
پرویز رجبی، در جواب پورپیرار که گفته بود«مورخان مدرکی ندارند تا جواب گفتههای مرابدهند»، تصریح کرد: «او راست میگوید، دادن جواب آدم بیسواد مشکل است.»
پورپیرار تحصیلات دانشورانه، ندارد. او در حالی همه مورخان رسمی را بیسواد میداند که در پاسخ به پرسش خبرنگار ایسنا که پرسیده:«لطف میکنید مدارک تحصیلی و سوابق علمی خود را برای ما بیان کنید؟» پاسخ میدهد:«من هم جدی گفتم، سوادی ندارم و اتفاقا هر چه بیسوادتر باشم، بیشتر اسباب سرشکستگی مورخانی که قادر به پاسخ دادن به گفتههای من نیستند، خواهم بود!»
پس از زندان ، ناصر خان را می نگریم که دارای یک موسسه نشراتی بزرگ است.موسسه انتشااتی اش زیر نظر و حمایت محسن رفیقدوست، رییس بنیاد مستضعفان است که از مقربان دربار آیت الله خمینی است.
اما در باره ء روابط ناصر پور پیرار با بلند پایه گان حزب تودهء ایران، بخصوص، نورالدین کیانوری و احسان طبری ، به سراغ آخرین دبیر کل حزب توده می رویم. کیانوری، در بارهء پور پیرار چنین می گوید:
کیانوری، دبیر کل حزب تودهء ایران در بخشی از« کتاب خاطرات» خود اینگونه به شرح تماسهایش با "پورپیرار" می پردازد:
«ناصر بناکننده، که پورپیرار امضا می کرد، پس از اخراجش از حزب در سال 1358 به علت خوردن پول حزب و کلاهبرداری از شرکایش در انتشارات نیل و بالاکشیدن حق التألیف آقای محمود اعتمادزاده (به آذین)، با نام مستعار ناریا، به انتشار جزوه هایی علیه حزب و بدگویی به شخص من، که دستور اخراج او را داده بودم پرداخت. آشنایی من با بناکننده ، در آلمان صورت گرفت. او، حدود یک سال پیش از پیروزی انقلاب به برلین غربی آمد و به یاد ندارم به وسیله چه فردی تقاضای دیدار با ما را کرد. او در این دیدار ادعا کرد که با هوشنگ تیزابی همکاری داشته و وسایل چاپی را که هوشنگ با آن، اولین جزوههای به« سوی حزب» را منتشر کرده در اختیار هوشنگ گذاشته است. خود او حروفچین چاپخانه بود و بعداً با شراکت دو نفر دیگر، یک بنگاه انتشاراتی تأسیس کرده و با کلاهبرداری از همه، ثروت قابل ملاحظهای اندوخته بود. او در این دیدار ادعا کرد که نقشهای برای ترور شاه دارد. او این نقشه را چنین شرح داد که خیال دارد زمینی در جاده نیاوران - که شاه معمولاً از آنجا با اتومبیل به کاخ ییلاقیاش میرود - خریداری کند و از آن زمین نقبی تا وسط خیابان حفر کند و در آنجا بمب نیرومندی کار بگذارد و هنگام عبور اتومبیل شاه از آن نقطه، بمب را منفجر کند. او نظر مرا درباره این طرح خواست. اولین نتیجه گیری من درباره او این بود که یا دیوانه است و یا پرووکاتور. غیرعملی بودن این طرح را توضیح دادم و گفتم که به جای این نقشه های غیرعملی، بهتر است که با امکاناتش به تکثیر نشریات حزب در ایران بپردازد. به این ترتیب اولین دیدار و آشنایی ما به پایان رسید.
پس از بازگشت به ایران و آغاز فعالیت حزب، بناکننده، به دفتر حزب آمد و حاضر شد چاپ روزنامهء مردم را، در برابر پرداخت هزینه آن ، عهده دار شود. این کار به او محول شد. پس از چندی شعبه انتشارات حزب، که مسئول آن محمد پورهرمزان بود، به من گزارش داد که با تحقیق روشن شده که صورت هزینه چاپ روزنامه و کتب، که بناکننده ارائه میدهد، بسیار بیش از نرخ عادی است. به همین علت پورهرمزان، خواست که از دادن انتشارات حزب ، به او خودداری کنم. من موافقت کردم. این تصمیم، بناکننده را، سخت عصبانی کرد و من اطلاع یافتم که او به اتاق پورهرمزان - در دفتر حزب - رفته و به شکل توهین آمیزی با او صحبت می کند. من از اتاق خود در طبقه بالا به اتاق پورهرمزان در طبقه پایین رفتم و شاهد برخورد اوباشانه او شدم. بلافاصله مأمورین انتظامات حزب را خواستم و گفتم که او را از دفتر حزب بیرون کنند و دیگر راه ندهند. علیرغم این مسئله و علیرغم انتشار جزوات توسط او علیه حزب، آقای طبری به روابط «دوستانه» و «رفیقانه» خود با این فرد فاسد، ادامه داد و با او مکاتباتی داشت که بعدا توسط بناکننده، مورد سوءاستفاده قرار گرفت. ناصر بناکننده، پس از مدتی به علت ارتباط با مأمورین سیاسی بلغارستان، توسط جمهوری اسلامی دستگیر و به زندان اوین فرستاده شد. ..».)ختم نقل قول!
اما سایت افغان جرمن، در سالیان اخیر، از ناصر پور پیرار، یک نابغهء دهر ساخته است!گمان میبرم این سایت از انجنیر(!) صدیق افغان نیز ، روزی ، یک نابغه ساخته بود؛ چند گاهی هم از یک خانم نطاق صدای امریکا، نابغه ساخته بود ، اما پس گذشت چند سال ، متوجه شد، خانم نطاق نابغه ، از مدیحه گران شورای نظار است!
افغان جرمن آنلاین، در سالیان اخیر هر تفی که پور پیرار بر زمین افگنده بود، جمع کرده، به عنوان « تبرک» نگهداشته است. در این سایت عناوین ذیل ازمطلب پور پیرار،آرشیف شده است:
مطالب نشر شده از ناصر پور پیرار در پورتال افغان جرمن آنلاین:
23) در باره ی منابع زبان فارسی
22) گاف هاي حكيم فردوسي در شاهنامه قسمت 1و2
21) اسلام و شمشیر ،بخش پنجم
20) اسلام و شمشیر، بخش سوم
19) اســلام و شـمـشـيـر بخش دوم
18) اســلام و شـمـشـيـر بخش اول
17) فلم مستند تخت گاه هیچکس - جعل تاریخ قسمت اول
16) فلم مستند تخت گاه هیچکس - جعل تاریخ قسمت دوم
15) فلم مستند تخت گاه هیچکس - جعل تاریخ قسمت سوم
14) فلم مستند تخت گاه هیچکس - جعل تاریخ قسمت چهارم
13) رد ديوان شعر شاهنامه
12) رد ديوان شعر شاهنامه
11) رد کتاب شاهنامه و بزرگداشت شاعر آن .
10) ملا نصرالدین هایی در کار معرفی تمدن ایران باستان!!!
9) ملا نصرالدین هایی در کار معرفی تمدن ایران باستان!!
8) ملا نصرالدین هایی در کار معرفی تمدن ایران باستان!!!
7) ملا نصرالدین هایی در کار معرفی تمدن ایران باستان!!!
6) مقدمه اي بر دوازده قرن سكوت .
5) تخت جمشید - دست آورد تازه ای برای رسوا سازی مبلغین دروغ!
4) فرهنگ متکی به افتخارات دروغين (نگاهی به جعلیات در تاریخ ایران)
3) فاجعه «پوریم» به عنوان بزرگترین واقعه تمدن سوز تاریخ بشر، به دستور داریوش هخامنشی به وقوع پیوسته!
2) سياست داريوشی - امتداد فرهنگ و سياست داريوشی
1) تاریخ معاصر، نعل وارونه ( بررسی تحریف تاریخ ایران به وسیله یهود )
اما این نوشته ها را نه در زمان نشر، کسی مطالعه کرد، نه امروز میخواند، نه فردا میخواند!
حالا که ملتفت شده است؛ دکان فرآورده های علی(!) ناصر خان پور پیرارنابغهء سایت افغان جرمن ، تخته شده وکسی سراغ این شارلاتان را نمی گیرد، گاه ، مطالب سخیف تاریخ زدهء اورا همراه با اسامی مستعار، انجنیر شیر ساپی وغیره به وبگاه های دعوت و گران افغانستان و تول افغان،می فرستد؛ زیرا اهانت به زبان فارسی و سعدی و فردوسی، جزو لاینفک خط مشی نشراتی افغان جرمن است، و نیش عقرب نه از رهء کین است!
پيامها
2 نوامبر 2014, 14:38, توسط ساسان کمالی
نقل از «تالار گفتگوی اندیشه»:
یکی از مهمترین ویژگیهای نوشتاری ناصر پورپیرار (ناصر بناکننده) وجود تناقضهای آشکار و عدم همخوانی نوشتار وی با اسناد و منابع تاریخی است. [b]از آنجاییکه وی فاقد هرگونه مدرک دانشگاهی و آشنایی تخصصی با منابع تاریخی و باستانی است، بروز چنین تناقضهایی در نوشتار وی چندان دور از انتظار نیست. به عنوان نمونه وی در کتاب برآمدن اسلام، بخش دوم: بررسی اسناد ص ۲۶۹، مدعی میشود که «توطئه مشترک یهود و کلیسا و زمینداران عرب حریص خراسان و ’بقایای ساسانیان’» باعث فروپاشی بنی امیه شده است؛ و مدتی بعد، ادعا میکند که اصلا ساسانیان وجود خارجی نداشتهاند! در جایی مدعی است که منظور آیه ۱۰۳ سوره نحل، سلمان فارسی است و در جایی دیگر وجود سلمان فارسی را منکر شده و آن را ساخته یهود میداند! در جایی اسکندر مقدونی را به خاطر بر انداختن پادشاهی هخامنشیان میستاید و در جای دیگر منکر بروز جنگ بین هخامنشیان و اسکندر مقدونی شده و مدعی است که یهودیان داستان این جنگ را ساختهاند تا پوریم پنهان بماند و کسی نفهمد که ایران خالی از سکنه بوده است! از این نمونه، در نوشتار او بسیار است.[/b]
وجود دوگانگی و تناقض در نوشته ها و آثار او البته عجیب نیست بلکه در جای جای آن به چشم می خورد چنانکه وی دو هزار سال از تاریخ ایران را(بعد از پوریم!) جعل دانشگاههای آمریکا، انگلیس ، فرانسه و آلمان ( !!) خوانده و وجود سلسله هایی مانند" اشکانی" و" ساسانی" را انکار می کند با این وصف در جای دیگرمی گوید:« «توطئه مشترک یهود و کلیسا و زمینداران عرب حریص خراسان و ’بقایای ساسانیان’ باعث فروپاشی بنی امیه شده است »(قبلن گفتم) [9]
معلوم نیست بقایای سلسله ای که به زعم ایشان هرگز وجود نداشته چگونه موجبات فروپاشی" بنی امیه" را فراهم ساخته؟؟!
2 نوامبر 2014, 15:47, توسط بیژن
داریوش کیانی :
«پورپيرار در جايی ديگر از كتاب خود، گويی كه قصد تمسخر همهی ادعاهای مهمل خود را دارد، نخست مدعی میشود كه نام "ارشك" و ديگر شاهان اشكانی، يونانی است. اما بعد به ناگزير اعتراف میكند كه در هيچ واژهنامهی يونانیای، چنين واژگانی نيامده و معنا نشده است!!
او كه در نهايت همهی رشتههای خود را پنبه شده میيابد، به همان دستاويز سخيف و كودكانهی هميشگیاش متوسل میشود و میگويد كه همهی واژهنامههای يونانی موجود قلابی و جعلیاند و نامهای ياد شده عمداً و برای پنهان كردن ماهيت يونانی اشكانيان، به دست توطئهگران يهودی از اين كتابها حذف شدهاند!!! هذيانگويیهای ماليخوليايی پورپيرار پايانناپذير است.
پورپيرار كه از جعل و جاسازی دروغ در جعبهی تاريخ ابايی ندارد و با تناقضگويیهای پياپی، ادعاهايش را به دست خويش ابطال میكند، گواهی انبوهی از نويسندگان كهن يونانی و لاتينی و ارمنی (پلوتارك، استرابو، آرين، هروديان، موسا خورنی و…) را دربارهی وجود يك امپراتوری نيرومند و يكپارچه و ايرانی به نام اشكانی (يا پارتی) مردود میشمارد و اين همه را ساختگی و جعلی توصيف میكند. اما چند صفحه بعد، آن جا كه «اسكندر» را رهاننده و آزادیبخش اقوام شرق ميانه از شرّ هخامنشيان (!) میخواند و حاكميت اسكندر و سلوكيان را بر ايران تقديس و تحسين میكند، اصالت و صحت همان منابع كهن يونانی و لاتينی و ارمنی را تأييد میكند چرا كه تنها همين مراجع هستند كه از اسكندر مقدونی و لشكركشی وی به ايران و جانشينان سلوكی وی سخن راندهاند و آگاهیهای كنونی ما در اين زمينهی كاملاً وابسته به همين منابع است. بدين ترتيب، پورپيرار آن جا كه منافعاش اقتضا میكند، اصالت و صحت منابع ياد شده را تأييد میكند و آن جا كه منافعاش اقتضا نمیكند، همانها را فوراً و بدون توجه به برملايی تناقضگويیاش، مردود میشمارد. آيا ممكن است نويسندهای تا اين حد خوانندهاش را تحقير كند و او را در جای كودنی فاقد تفكر بنشاند، قدرت تعقل و تمييز را از او سلب شده بيانگارد و اين همه سخن ضد و نقيض بیسند و محتوا را در مقابل او انبار كند؟
شخص پانتركيستی به نام «رهگذر» (كه در وبلاگ پورپيرار گفته بود مغها همان مغولها هستند!!) به پيروی از آموزگار ضدايرانیاش، نوشته بود كه نسخهی اصلی هيچ يك از آثار كهن تاريخی يونانی و لاتينی در دست نيست، بنابراين همهی اين منابع جعلیاند!!
در پاسخ به شبههافكنی مهمل و نامربوط اين فرد، بايد بگويم كه ما هيچ نسخهی اصلی و اصيلی - مثلاً - از ديوان حافظ، مثنوی معنوی يا تاريخ بيهقی نداريم. اما به نسخههايی از اين كتابها كه حتا صدها سال پس از عصر نويسندگانشان كتابت شدهاند، اعتماد میكنيم و آنها را مقبول میدانيم و ادعا نمیكنيم كه فرضاً، هيچ گاه ديوان حافظی وجود نداشته است. به همين سان، از قرآن، نيز هيچ نسخهی اصل و اصيلی در دست نداريم اما با اين حال، كسی موجوديت و اصالت قرآن كنونی را انكار نمیكند. از تاريخ هردوت نيز تاكنون نسخهای كه به خط او باشد يا در عصر او نوشته شده باشد در دست نيست ،اما حتا خود پورپيرار هم به اصالت آن صحه میگذارد! در اعصار كهن، هيچ سازمان يا نظام خاصی برای حفظ و نگهداری آثار محدود مكتوب وجود نداشت و به لحاظ محدوديت در نشر و تكثير كتب، چه بسا با مفقود شدن يا نابود شدن يك جلد كتاب، هرگز نسخهی ديگری برای جبران فقدان آن يافته نمیشد. به هر حال، غالب كتابهای كهن موجود - چه در ايران و چه در غير آن - نه مبتنی بر نسخههايی اصيل و به خط خود نويسندگانشان، بل كه متكی به رونوشتهايی بسيار متأخرند كه معمولاً امانتدارانه، استنساخ شده و نسل به نسل منتقل گشته و دست به دست، گرديدهاند. بنابراين، هرگز نمیتوان ادعا كرد كه به سبب در دست نبودن نسخهی اصلی فلان كتاب، آن كتاب جعلی و دروغين است.
2 نوامبر 2014, 19:17, توسط قاسم وارسته
پرسش های بی پاسخ!
چرا برای مطلعه و تحقیق در مسائل فرهنگی، برویم به سراغ جاسوسان،حرفه ای های احزاب چپ یا مجانین و دیوانه گان!
آیا برای تحقیق در فرهنگ و زبان پشتو، عبدالحی حبیبی و رشاد را بگذا ریم، برویم به دروازهء خانه سید محمد گلابزوی یاگلب الدین حکمتیار؟
برای جستجوی ادبیات و تاریخ فارسی، زرین کوب و شفیعی کدکنی و صد ها پژهشگر قابل اعتماد وجود دارد؛ چرا باید به سراغ فلان «توده ای» یا امام جمعه یا گماشتهء محافل خاص رفت؟
البته اگر غرض، تحقیق و روشنگری باشد؛ اما اگر هدف ، ایجاد منازعات قومی و فرهنگی میان اقوام باشد ، پور پیرار و فضل الرحمن اوریا و فرید یونس ،احتمالا آدم های مناسبی اند!
3 نوامبر 2014, 14:47, توسط پرويز بهمن
سايت افغان جرمن مربوط يكتعداد افراد بيمار وماليخوليايي است كه فقط از آن طريق ميتوانند باد وبخار دروني شان را بيرون سازند ، اين سايت به اندازهء مرور يك دقيقه ايي هم ارزش ندارد
11 نوامبر 2014, 19:02
پورپيرار به طور قطع از عرب تباران ايران هست و از جو عرب ستيزی در ميان برخی ايرانی ها آزرده شده و به فکر انکار تاريخ و جعل واقعيت ها افتاده.
هيچ کدام از مطالبی که در کتاب هايش نوشته از خودش نيست. بلکه کتاب های مختلف تاريخ از نويسندگان معاصر را مطالعه کرده و هر جا نقدی در مورد تاريخ ايران بوده را جدا کرده و در کتاب خودش سنجاق کرده. حتی دلقک بازی هايش را هم از دشمنانش تقليد کرده. طرفداران پورپيرار صرفاً يک عده پان ترک و پان عرب هستند که سابقه ی شهرنشينی و تمدن نداشتند و اخيراً پشتون ها هم متأسفانه به آن ها ملحق شدند. دسته ی دوم طرفداران پورپيرار برخی اسلام گرايان هستند که تصور می کنند هر تمدنی به جز اسلام، جذابيت تمدن اسلامی را کم خواهد کرد و می پندارند قبل از اسلام حتی نبايد کاسه و کوزه و سنگ نبشته ای يافته شود چون مردم به اسلامشان شک می کنند و اين اسلام بوده که ملت را از منتهای فقر و بی چيزی و بی لباسی به همه چيز رسانده.
سايت افغان جرمن توسط افرادی اداره می شود که نگران تعداد بی شمار فارسی زبانان و قدرت و تعداد متون علمی آن ها نسبت به پشتون هستند. آن ها قصد دارند ابتدا فارسی ايران و فارسی افغانستان را از هم جدا کنند تا هيچ کدام زبان هم را نفهمند. منابع مطالعاتی و قدرت زبان آن ها کاهش يابد و بعد هم فارسی را به اسم زبان بيگانه و همسايه دور بيندازند و پشتون را جانشين آن کنند.
متأسفانه اين تفابل ميان فارس و پشتون را برخی استعمارگران ايجاد کردند و پشتون ها هم ناخواسته به دام آن افتادند.