تقدیم به تندیسان مقدس سرزمینم
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
زنان عصیانگر این اعجوبه های حصار شکن و زندان بر افگن، هر از گاهی قامت بر می افرازند تا دیوار های سخت و بلند فاصله ها را بردارند و سر بیرون آرندو از ورای آن آزادی را به تماشا بینشینند، تا هرآنچه که بنام قداست و حرمت بر آنان تحمیل گردیده است، نه بزرگ بگویند و فاصله های بزرگ غنی و فقیر و زن ومرد را شکسته تا هر نوع ستم طبقاطی را از جامعه ریشه کن نمایند و در برابر آن برابری، مساوات و عدالت را بوجود آرند . زن آگاه و عصیانگر میداند که اگر او را بگذارند تا از توانمندی ها و ارزش های معنوی و انسانی خویش با خبر شود، دیگر مجبور نخواهد شد که به نمایش زیبایی های کازب جسمی خود بپردازد و در صورت این آگاهی، دیگر مجال آسیب رسانی او از طرف دین باوران قبیلوی و نظام مرد سالار میّسر نخواهد شد تا جنسیت عامل برتری طلبی ارزشی در نزد سردمداران قبیله قرار گیرد و زمینه ی عملی تنّزل ارزشی زن نسبت به مرد را بوجود آورد تا حد که با شیء و جنس محاسبه گردیده که گاهاً.بصورت مستقیم با کالا و اجناس معامله گردند.
لذا: بنا برهمین دیدگاهی قبیلوی است که زنان در کشمکش ها و نزاع های خونین قبیله، به عنوان خونبها، توسط جنگجویان قبیله، به طرف مقابل به معامله گرفته میشود و هکذا : در خیلی از موارد برای جلب اعتماد و دوستی حاکمان قبیله به عنوان تحفه و هدایا پیشکش میگردند و همچنان در دربار حاکمان قبیلوی و سیله ی عیش و نوش و سرگرمی حکام قرار میگیرند که در نهایت این زن است که کفاره ی گناهان و جهالت قبیله را باید بپردازد.
در اینصورت چه شکایت باقی میماند که : سرآن فاتح قبیله ی زورمند نسبت به دیگر اقوام شکست خورده عمل غیر و ترّحم آمیز انجام دهند؛ آنانیکه اساساً زن را یک موجود ناقص الخلقه و سزاوار خرید و فروش میدانند، چگونه انتظار داشت تا در صورت غالب شدن و دسترسی به دیگر زنان اقوام، از بردگی و کنیزی و فروش آ نان بپرهیزند؟چرا هزاره ها بیشتر از هر کسی دیگر از ظلم عبدالرحمن شکوه میکنند که امیر فاتح بعد از غالب شدن بر هزاره ها، زنان و فرزندان آنها را به بردگی گرفت و به مبلغ ۲۰ آفغانی به فروش رساندند؟ آیا میتوان انتظار داشت که زنان و کودکان قومِ شکست خورده، ارزشمنتر از زنان خود قبیله در نزد سرآن و حاکمان فاتح قبیله باشند؟ وقتی زنان مربوط به خود قبیله به خاطر اندک انتقات از شیوه حاکمیت قبیلوی، باید سالیان متمادی را ، بدون دارا بودن کوچکترین مز ایای انسانی در زندان بگذرانند تا جان دهند( خاندان چرخی)آیا این انتظار بدور از واقعیت نیست که چرا مادر ، خاله و خواهر صغیر عبدالخالق را در زندان بادام باغ کابل مورد ضد انسانی ترین شکنجه قرار دهند تا در همانجا جان دهند، و کسانی دیگری خیلی وحشتناکتراز این صحنه، از ترس شکنجه ی پادشاه قبیله خود را به دریای کنر اندازند ( مردمان کوه صافی و در زمان نادر شاه)؟ و چرا گیلایه ی به اصطلاح از مجاهدین در راه خدا مطرح میشود که سر و سینه ی زنان بیدفاع و مظلوم را میبرند و در چهار را ها به نمایش میگذارند؟ وقتی حاکمان قبیله خود به خاطر جهاد در راه خدا، حاظر اند تا به تجارت زنان شان، با اعراب پولدار مبادرت ورزند با زهم این انتظار بیهوده نیست تا با دیگران رویه ی متفاوت داشته باشند؟ بنااً همانگونه که یک زن هزاره با آبرو و حیثیت وعزت شان توهین گردیده است، به همین صورت یک زن پشتون و تاجیک و اوزبک نیز با همین ظلم و ستم مضاعف مواجه بوده اند و اگر شرین هزاره با ۳۹ تن از همرزمانش در مقابل سپاه ستم ( عبدالرحمن) نماد شجاعت و علایم الطریق آزدگی و عزتمندی برای تمام زنان آزاده ی وطن قرار میگیرد، پیر زن شجاع ( ) همراه با خانواده ی شجاع اش نیز میتواند به همان پیمانه جلوه ی شهامت و اسطوره ی تاریخ مام وطن قرار گیرند؛ اگر شرین توانیست طلسم تابوی قبیله را بشکند و سردمداران قبیله را به سرافگندگی تاریخی مواجه سازد ، زنده گل نیز میتواند تفکر ترور و وحشت را از ریشه ویران کند و میتواند به جهاد گران قبیله ثابت نماید که بر خلاف تفکر رایج قبیله، زن یک موجود شر و فساد نسیت که فقط در خانه بنشینند تا صدای پایشان شنیده نشود و در موقع مصیبت واریده باید به شیٰون و ناله و نفرین بپردازند و اما زنده گل میخواهد بگوید که این تفکر زن قبیلوی است و شکست خورده و او میخواهدکه با تفکر جدید انسانی و پیروز مندانه سخن بگوید، لذا زبان او زبان قدرت است و زبان قدرت او با گلوله و از دهن تفنگ اش بیرون میاید و بر جمجمه ی دشمن اش فرو میرود ، لذاست که عمل انقلابی زنده گُل ، تنها یک عمل عاطفی محض مادرانه نسبت به فرزندش نیست، چونکه فدا کردن خود به خاطر فرزند، فقط از فضایل منحصره انسانی نیست ، که کما اینکه مادران انسانها در قربانی کردن خود در این خصوص تنها نیست، عشق خود فدا کردن مادری در سایر گونه های جانوران و نیز پرندگان یافت میشود؛ بنااً زنده گُل میخواهد که به اصطلاح رایج قبیله، دیگر سیاسر و ضعیفه نباشد ، تا در کنج خانه، وسیله ی اقناع حوس و اشباع غریزه ی مردان قبیله قرار گیرد و او اراده کرده است که به عنوان کالا و اجناس خرید و فروش نگردد و هرگز اجازه ندهد تا بعنوان خونبهای خشونت و جهالت به معامله گرفته شود و یا هم به نام جهاد و ثواب راه ِ دین، به کنیزی و بردگی گرفته شود و در صورت تمایل جهادگران اعراب و معرب های عیاش و بی وجدان، وسیله ی ارزای شهوت و عیاشی آنان قرار گیرد.
زبده گُل میخواهد که اگر پیروی دینی باشد و آن دین باید برایش کرامت انسانی قایل گردد و فضیلت تقوا به جای برتری نژادی، قومی ، لسانی و جنسیتی بنشینند ، و نیز پیرو دینی باشد که دیگر او را در نوع خلقت اش متهم نکنند و ناقص الخلقه و از دنده ی چپ مرد به دنیا نیاورند ، تا در جامعه به نصف مرد قیمت گذاری شود و هرگز نمیخواهد که پیرو آن سنت های رایج قبیله باشد که همت ، غیرت و عزت را از او بستانند و به جایش ترس، ضعف و زلت را به او تحمیل نمایند و در نهایت زبده گُل میخواهد یک انسان صاحب اراده و انتخاب باشد تا بتواند از خود در مقابل هر شیطان شهوت پرست به مبارزه و مقابله بر خیزد و هر تقدیری از پیش تعین شده برایش را ، با همت دستان خود تغیر دهد، زیرا که اومیداند که اشرف مخلوقات است.
و زبه گُل هیچ تفاوت را بین خود و آن زنی قهرمان کوبانی احساس نمیکند ، که اعجوبه های جهان گردیده اند ، آن شیر زنان که تاریخ جهان را از نو تفسیر کردند و شیوه ی دید را نسبت به زن برای همیشه ی تاریغ تغیر دادند ، تا دیگر در فردای تاریخ انسان ، نه تنها وجود زن را نباید نا دیده گرفت ، که حقوق انسانی او را برابر و مساویانه باید در نظر گرفت؛ زیراکه : او نماد مبارزه بر علیه اهریمنان شرور و و ستمگر تبدیل گردیده اند ، که بدون تردید آنان مرد تر از مردان زمانه ی خویش ظهور کرده اند و با دستان خالی و در فضای کاملاً نا مناسب و نابرابر ، این حماسه ی تاریخی را خلق نمودند.
پيامها
30 نوامبر 2014, 17:57, توسط فردوس
زبده گل(؟)، فورا باز یک خانم هزاره در برابر« ریزه گل» ، غیر هزاره، سبز شد! گویا ریزه گل، مال پاکستان است؛
آقای یوسفی، چند هفته قبل این زبده گل(!)شما کجا بود؟
1 دسامبر 2014, 06:25
اینهم نمایانگر تعصب هزاره گی مدیر کابل پرس? علیه افوام غیر هزاره و بخصوص
علیه پشتون هاست، که تا حال نه عکس ِ ، نه مقاله ای و نه خبرِ از مقاومت این زن شهکار
( بانو ریزه گل ) مقابل طالبان خونخوار نشر نکرد که نکرد.
تصور کنید، اگر این شهامت را یک زن هزاره از خود نشان میداد، چه تبلغاتِ که برای او
نمیشد. همین کابل پرس حتماّ پیشنهاد میکرد که مدال قهرمان ملی به او داده شود، یا یک روزِ
را در سطح جهانی به نام اونامگذاری و رخطتی عمومی اعلام کنند، یا سرکِ را یا دانشگاهِ را وووو...
کسانیکه در غم دیگران غمگین نمیشوند و در خوشی دیگران خوش نمیشوند، پس چرا اینقدر توقعات
و انتظارات بلند بالا از دیگران دارند؟
1 دسامبر 2014, 13:33, توسط حقبین
هههههههههههههههههههههههههههههههه
6 دسامبر 2014, 14:24, توسط انور
با تشکر آقای فردوس از کامنت تان؛ اولاً نباید اشتبای اندک تایپی را جدی بگیرید، دوماً من در انتخاب تصویر دخیل نیودم و بازهم به شجاعت این زن قهرمان وطنم درود میفرستم.