بحران جهان بینی و شرع اسلامی در زمانه ی ما
اسلام ، آدم ها را مثل دندانهء شانه میخواهد، همه یک رنگ و یک شکل، همه مطیع و منقاد دساتیر نبی،همه مثل رمهء گوسفند ، همه شکر گزار و بع بع بع گویان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
مشکل آن جاست که اسلامگرایان جنت طلب، همین جزوه ها و عقیده ها و عقده ها و امراض شریعت را داخل چمدان گذاشته، در وقت مهاجرت به اروپا و امریکا، آورده اند.
مشکل این است که ملا امام وخطیب اسلامی پناه گرفته در غرب،در همانحال که هم از توبره میخورد هم از آخور؛ هم از سوسیال میخور د هم از صدقات، با کمال پررویی، به نمازگزاران مهاجر اروپا، فتوای جهاد علیه « مشرکان و کافران » میدهد ، البته بیشتربه زبان عربی و رمز وکنایه.
ترورو گروگان گیری پاریس ، پس از ده ها ساعت دلهره و هراس ، پریشانی خواب کودکان و مادران، ظاهرابا کشته شدن تروریست های اسلامی، پایان گرفت . هر چند ی یکبار این بازی مخوف و وقیح در قرن بیست و یکم، در محیط های دارای آداب و تمدن و قانون، تکرار میشود؛ رئیس دولت اروپایی همین که ختم غائله رادید،گل نکتایی اش راست میکند؛ یک گیلاس اورنج جوس میخورد و از ادیان کشورش میخواهد، یکدیگر را تحمل کنند؛ از جمعیت بهت زده میخواهد، اتحاد خویش را از دست ندهند؛ این امر شاید یگانه راهکار جهان متمدن و آزاد باشد؛ اما یک تکرار احمقانه است، یک خود فریبی است؛ یک جفنگ است.
واقعیت این است آیینی که محمد بن عبدالله، ۱۴۰۰ سال قبل برای مردان عشایر عرب ، هدیه داد؛ قابلیت انطباق با زمانهء ما، یعنی دنیای پسا مدرن را ندارد؛ این دین ، برای مردان شتر سوار، برای جنگجویان عشیرهء عرب، سرهم بندی شده است؛ شالوده اقتصادی این کیش براقتصاد شبانی، غارت قبایل دیگر و مواشی دیگران،استواربوده است ؛ یعنی هرکس زورش بیشتر، مایلملکش بیشتر؛ هرکس زورش بیشتر ، زن و ضیاع و عقارش بیشتر.
برای مردان قبایل عرب، دین اسلام، یک تحفهء دوست داشتنی بوده است؛ازین رو آنرا با چنگ و دندان ، حفظ کرده اند؛ آنان در سایهء تعلیمات همین دین، توانسته اند درین دنیا، حرم سرا یی از کنیزان و دوشیز گان داشته باشند؛و در دنیای پس از مرگ نیز، حور و غلمان و زیبارویان بهشتی را به آغوش کشند.
صد ها هزار مسلمان از دیرباز با « مشتی روایت وحرف و حدیث» زندگی میکنند؛ با همین روایت ها، از خواب بر میخیزند و همراه همین محفوظات که به زبان عربی است ؛ به خواب میروند؛ هیچکس حق ندارد بر اصالت این جزوه های مبهم و مندرس، که تراویدهء ذهن هزار سال پیش است، شک کند چرا؟ چون اگر شک کرد، سرش بریده میشود
اگر کسی دین اسلام را، به هر دلیلی ، ولو ارثیه پدر، قبول کرد، باید تاآخر عمر آنرا چون مردمک چشم ، گرامی دارد ؛ در غیر آن « مرتد» به حساب میرود وریختن خونش ، حلال میگردد.
شگفتا که پیامبر آخرالزمان، خود ، خویشتن را ، رسول خاتم، اعلام داشته ؛ اگر کس دیگری درین هزار سال، ادعای پیامبری کرده؛ از روزگار جانشین نخست محمد، تا دورهء ما، از سوی زمامداران اسلام ، به قتل رسیده است
شگفتا که آیین محمدی، در همان حال که لاف « جهان شمولیت و تمامیت خواهی» میزند؛ در بسیاری امور ، با طبیعت و دستاورد های عقل واحساس بشر، بیگانه است . دین اسلام، موسیقی راقبول ندارد؛ دین اسلام، مجسمه سازی ر ا قبول ندارد؛ دین اسلام،شاعری را قبول ندارد؛ دین اسلام، فلسفه را قبول ندارد؛ دین اسلام،حتا عرفان را قبول ندارد( در همان حال که اهالی عرفان خواسته اند، چهره زشت اسلام را سرخاب و سفیداب مالند.
اسلام ، آدم ها را مثل دندانهء شانه میخواهد، همه یک رنگ و یک شکل، همه مطیع و منقاد دساتیر نبی،همه مثل رمهء گوسفند ، همه شکر گزار و بع بع بع گویان اسلام « زن کارمند» را قبول ندارد و ده ها مشکل دیگر خوب، اگر این بیماریها و تنگنظریها درمحدوده کشور های اسلامی بود؛ شاید عیبی نداشت؛مارا چکار که همین امروز یک وبلاگ نویس دگراندیش را در عربستان سعودی به شلاق و تازیانه بستند.
ماراچی که در ایران اسلامی، به روی زنان بد حجاب ، اسید میپاشند.
مارا چکار که طالبان کرام، استدیوم ورزشی را به باشگاه اعدام مجرمان ، تبدیل کرده بود.
مشکل آن جاست که اسلامگرایان جنت طلب، همین جزوه ها و عقیده ها و عقده ها و امراض شریعت را داخل چمدان گذاشته، در وقت مهاجرت به اروپا و امریکا، آورده اند.
مشکل این است که ملا امام وخطیب اسلامی پناه گرفته در غرب،در همانحال که هم از توبره میخورد هم از آخور؛ هم از سوسیال میخور د هم از صدقات، با کمال پررویی، به نمازگزاران مهاجر اروپا، فتوای جهاد علیه « مشرکان و کافران » میدهد ، البته بیشتربه زبان عربی و رمز وکنایه.
مساجد، ، در ظاهر محل نمازگزاری است، در باطن چیزی دیگراست.
بر اساس تعلیمات همین مصادر فتنه است که کارتونیست شارلی ابدو به جرم « خلق تصویر پیامبر اسلام» کشته میشود،یعنی از غیرمسلمان خواسته میشود به تقدس پیامبر اسلام ، معترف و مقر گردد.
جمعی از مسلمانان پیشرو(!) ، در کانادا ، اروپا،و استرالیا ، باری در صدد « مسلمان سازی » جامعه ء میزبان( اروپائیان) برآمده بودند ! در کانادا، باری ، جمعیتی از جامعه ء مسلمانان ( بیشترعرب ها) به خیابان ریختند و خواستار بر قراری « شریعت محمدی» در دادگاه ها و محاکم کانادا شدند!؛ به همان سادگی که درفرودگاه امام خمینی ایران اسلامی،چند مامور دولتی ، برای توریست ها و جهانگردان زن ، روسری و چادر اسلامی( و اجباری) میدهند تا گیسوان خویش را از نظر مردان ، پنهان دارند.
اما اگر به زن نقابدار اسلامی در مرکز پاریس یا لندن بگویی ، بالای چشمت ابروست و این نشانه ها و نقاب های مذهبی، خلاف معاییر قانونی کشور میزبان است؛ فورا ترا به« تبعیض» متهم میکند؛ یعنی امر ی که در تهران و ریاض « عدالت و موهبت » است، اینجا،اگر رخ دهد « تبعیض و ظلم»است.
انشاء الله گربه است
برخی از نویسندگان جیره خوارو بزدل، با این که دریافته اند، همهء این مضحکات ، تنگ نظری وتبهکاری، برخاسته از
دیدگاه شرع اسلام است؛ منبعث از تعالیم کلاسیک اسلام است ؛ سلفیان وبنیادگرایان ، همان را میگویند که کتاب و سنت میگوید وهمان را اجرا میکنند که فقه وکتاب ،می طلبد؛ هنوز هم مصراع توهم آلود یک شاعرساده لوح را زمزمه میکنند یعنی ، اسلام به ذات خود ندارد عیبی! یعنی انشاءاللله گربه است! میدانید این مثل سائره از کجا برخاسته است؟
ايشالا گربه يه = انشاء الله گربه است.یک ضرب المثل کرمانی است. درمورد خود فریبی و دیگر فریبی ، به کار میرود. میدانید در اسلام، سگ، حیوانی نا پاک و نجس است اما گربه ، بلامانع است.
گفته میشود شخصي ، سحر، در زمستان، برای عبادت برخاست وقتی خواست پوستينش را بپوشد ، ديد سگي كه به دلیل باران به داخل منزل پناه آورده است ، با موهای تر روی پوستین او خوابيده است ؛ با عصا بر سر
او زد؛ سگ زوزه كشان فرار كرد . مرد خواست بدون پوستين به نمازخانه رود ، ولي سرماي شديد مانع شد، كمی تامل كرد، برگشت و پوستين را به دوش انداخت و گفت اين سگ نبود، انشاء الله گربه بود
پيامها
16 جنوری 2015, 00:53, توسط جلیل دوستکام
از فرمایشات، رهبر مسلمین جهان، آیت الله العظمی، حضرت امام روح الله خمینی ( رضوان الله علیه)
آذر ماه سال ۱۳۶۳ شمسی، به مناسبت میلاد پیامبراکرم:
16 جنوری 2015, 23:10
نوشتۀ خوب و سود مندی بود و امید می رود قلم بدستان آزاد اندیش درین راستا مطالبی ارزنده بنویسند و جنبه های ناسازگاری دین اسلام را به تحقیق و تتبع بگیرند وازین طریق موجب بیداری اذهان مردمش شوند.
17 جنوری 2015, 12:47
گفتار قبر با مؤمنین و کفار
قدس آنلاین: مؤمنین و کفار در نخستین لحظات جدایی روح از بدن و قرار گرفتن بدن آنان در قبر ثمرات اعمال دنیوی خود را مشاهده می نمایند.
در این باره از امام صادق (عَلیه السَلام) روایت شده است که ایشان فرموده اند: هیچ قبری نمی باشد مگر این که هر روز سه بار می گوید: من خانه ی خاکم، من خانه ی پوسیدگی ام، من خانه ی مور و مارم. پس هر گاه بنده ی مؤمن را در آن قرار دهند، قبر به او می گوید: خوش آمدی؛ به خداوند سوگند هنگامی که بر روی زمین راه می رفتی دوستت داشتم و اکنون بر من وارد گردیدی، پاداش خود را خواهی دید و در آن لحظه تا جایی که چشمش توانایی دیدن دارد، قبرش فراخ و وسیع می شود و از قبر وی دری باز می گردد که جایگاه خود را در بهشت مشاهده می نماید و در آن چشم انداز مردی ظاهر می شود که تا به حال زیبایی او ندیده است. پس به او می گوید: ای آفریده ی خدا؛ تا کنون فردی به زیبایی تو ندیده ام. پس در جواب می شنود: من همان رأی و عقیده ی زیبای تو می باشم که بر آن استوار بودی و آن کارهای نیکو و شایسته می باشم که از تو سر می زد. پس روحش گرفته می شود و در آن جایگاه بهشتی نهاده می شود و آنگاه به او گفته می شود: آسوده بخواب، و همواره نسیم جان بخش بهشتی بر وی وزیده می شود و تا زمانی که از قبر برانگیخته شود از لذت آن نسیم جان بخش و عطر روح افزای برخوردار خواهد بود.
اما زمانی که فرد کافری وارد قبر شود، قبر به وی می گوید: خوش نیامدی! به خداوند سوگند زمانی که بر روی زمین راه می رفتی تو را دشمن خود می دانستم و اکنون که به درون من وارد شدی کیفر خود را خواهی دید. پس قبر، آن فرد را درون خود می فشارد و استخوان های او را خورد می نماید و سپس به حال اولش باز می گرداند و در آن لحظه دری از دوزخ به رویش گشوده می شود و او جایگاه خود را در آن جا می بیند و در آن منظره ی آتشین، زشت ترین فردی را که تا به حال ندیده است، مشاهده می نماید که به نزدش می آید و خطاب به او می گوید: ای آفریده ی خدا، تو کیسی؟ و پاسخ می شنود: من همان اعمال زشت و ناپسند تو می باشم که بدان ها دست می زدی و اندیشه و باور پلید تو می باشم. پس روحش گرفته می شود و در جایگاه آتشین قرار داده می شود و آنگاه شراره های آتش به او می رسد و او تا قیامت حرارت و درد آن را می چشد و برای عذابش نود و نه مار بسیار بزرگ که از دهانشان آتش خارج می شود بر او مسلط می شود که اگر یکی از آن ها بر روی زمین بدمد، گیاهی دیگر نخواهد رویید و این عذاب پیوسته تا روزی که از قبر برانگیخته شود، ادامه خواهد داشت.
منابع:
1- علامه مجلسی. بحارالانوار، ج 6: 267.
2- رسولی محلاتی. راهنمای بهشت: 79- 80.
18 جنوری 2015, 00:49
پیامبری که با مشاهده ی بدن لخت زن پسر خوانده اش عاشق شد و آیه نازل کرد.
محمد با این دو آیه هم به سنت خود اعراب خیانت کرد و هم به خواسته قلبیش که همبستر شدن با زینب، زن فرزند خوانده اش بود، دست یافت.
احزاب، آیه 36
هيچ مرد و زن با ايماني نباید هنگامي كه الله و فرستادهاش امري را لازم بدانند گزینهای غیر از این اختیار نماید، و هر كس نافرماني الله و فرستادهاش را كند به گمراهي آشكاري گرفتار شده است."
احزاب، آیه 37
و آنگاه به كسى كه الله بر او نعمت ارزانى داشته بود و تو به او نعمت داده بودى مىگفتى همسرت را پيش خود نگاه دار و از الله بترس و آنچه را كه الله آشكاركننده آن بود در دل خود نهان مىكردى و از مردم مىترسيدى با آنكه الله سزاوارتر بود كه از او بترسى پس هنگامیکه زید او را بعد از کام گیری طلاق داد وى را به نكاح تو درآورديم تا در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان هنگامیکه آنان را طلاق گفتند گناهى نباشد و فرمان الله صورت اجرا پذيرد.
انسان به حیرت میافتد هنگامیکه مشاهده مینماید یکی از بیحیاترین انسانها خود را بعنوان پیامبر خدا معرفی نموده است، داستان ازدواج محمد با زینب بنت جحش بیگمان سندی است تاریخی و بسیار محکم که کسی از مغلطهبازان اسلامی را یارای انکار آن نیست؛ زیرا محتوای این داستان به صراحت در قرآن آمده است و در کتب معتبر هم شیعه و هم اهل سنت این روایت بیان شده است، روایتی که حاکی از آن است محمد با مشاهدهی بدن لخت زن پسرخواندهاش عاشق او شد، اما از آنجائیکه فرهنگ اعراب پیش از اسلام پسرخوانده را مانند پسر میدانستند، امکان ازدواج با او برای این جنایتکار تاریخ بشر وجود نداشت؛ بنابراین او با به خدمت گیری الله، رسم پسرخواندگی را ملغی نمود و سپس زید را با زبان بیزبانی مجبور نمود تا زنش را طلاق دهد، او بیان کرد که الله عقد من را با زینب در آسمانها بسته است و شاهد این ازدواج هم جبرئیل بوده است، اما اصل این داستان در تفسیرهای معتبر اسلامی که در شرح این آیه بیان شده است؛
زید ابن حارثه پسر خواندهی محمد ابن عبدالله بود؛ پیامبر اسلام نیز او را خیلی دوست میداشت تا جائیکه به وی، زید ابن محمد میگفتند.
در سال حدوداً پنجم هجری بود که پیامبر اسلام از دخترعمه اش، زینب بنت جحش، که از خانوادهی سرشناس و ثروتمند بود برای زید خواستگاری نمود؛خانوادهی زینب و خود او گمان کردند که محمد برای خودش خواستگاری میکند، این بود که بیدرنگ از این خواستگاری استقبال نمودند، اما هنگامیکه که متوجه شدند، برای زید( که در ابتدا بردهی پیامبر بود) خواستگاری مینماید، بسیار ناراحت شدند و این اقدام پیامبر اسلام را توهینی نسبت به خانوادهی خویش قلمداد نمودند، لذا به او جواب رد دادند، پیامبر اسلام که هرگز چنین انتظاری را از آنها نداشت (زیرا زید را پسر خود صدا میزد) بسیار ناراحت شد و پس از مدتی اعلام نمود که الله این آیه را بر او نازل نموده است:
هيچ مرد و زن با ايماني نباید هنگامي كه الله و فرستادهاش امري را لازم بدانند گزینهای غیر از این اختیار نماید، و هر كس نافرماني الله و فرستادهاش را كند به گمراهي آشكاري گرفتار شده است." احزاب ، آیه 36
لذا زینب و خانوادهاش با نزول این آیه، گزینه ای جز اطاعت امر الله و فرستادهاش، محمد، را نداشتند؛ بنابراین با ازدواج موافقت نمودند.
تا اینکه روزی بر حسب اتفاق پیامبر اسلام، زینب را بدون حجاب مشاهده نمود. از این لحظه به بعد قضیه به گونهای دیگر رقم خورد؛ پیامبر اسلام زینب را پسندید و عاشق او شد، اما او با دو مشکل مواجه بود:
از یک طرف زینب شوهر داشت و از طرف دیگر او زن پسر خواندهاش بود که بر طبق رسم عربها نمیتوانست با او ازدواج نماید؛ لذا مایل نبود که زید او را طلاق دهد و هر بار که زید این درخواست را با او مطرح مینمود، پیامبر مخالفت میکرد.
او همواره این موضوع را در دلش نگه میداشت و میخواست که برای رسیدن به زینب این رسم پسرخواندگی را از بین ببرد.
لذا باز الله را به خدمت گرفت و از قول او گفت که ای محمد چرا آنچه را که الله برای تو آشکار کرده است در دل نگه میدارید ، این بود که محمد زید را هم از ارادهی الله آگاه ساخت، ارادهای که حتمی و قطعی است، پس در واقع عقد آنها را خود الله بسته بود.
زید هم زینب را طلاق داد.
پس ازجدائی آن دو، پیامبر اسلام بدون عقد وارد اتاق زینب شد، اما زینب از او شرم نمود، محمد به او گفت که نگران نباش و شرم نکن که الان الله عقد من و تو را در آسمانها بسته آیه چنین میگوید:
و آنگاه به كسى (زید)كه الله بر او نعمت ارزانى داشته بود(منظور اسلام آورده بود) و تو به او نعمت داده بودى (او را پسر خواندهی خود نمودی) مىگفتى همسرت را پيش خود نگاه دار و از الله بترس و آنچه را كه الله آشكاركننده آن بود در دل خود نهان مىكردى و از مردم مىترسيدى با آنكه الله سزاوارتر بود كه از او بترسى پس هنگامیکه زید او را بعد از کام گیری(سکس) طلاق داد وى را به نكاح تو درآورديم تا در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان هنگامیکه آنان را طلاق گفتند گناهى نباشد و فرمان الله صورت اجرا پذيرد. احزاب، آیه 37
اکنون در همین زمینه به چند روایت از منابع سنی و شیعه اشاره میشود.
رسول الله برای حاجتی به ملاقات زید رفته بود، پس زینب(همسر زید) درحالی که بدون لباس ایستاده بود را مشاهده نمود، او زنی سفید بسیار زیبا و از زیباترین زنان قریش بود. رسول الله از این زیبائی به شگفت آمد و عشق او در دلش قرار گرفت، پس گقت: سبحان الله مقلب القلوب وانصرف پاک منزه است الله کسی که دلها را منقلب میگرداند، پس هنگامیکه زید آمد زینب ماجرا را بیان نمود، زید متوجه منظور رسول الله گردید و نسبت به زینب بیرغبت شد، پس نزد رسول الله رفت و گفت که قصد دارد زنش زا طلاق دهد، رسول الله گفت: آیا از او چیز بدی دیدهای؟ زید گفت: نه والله یا رسول الله، من چیزی جز نیکی از او ندیدهام ولی او افتخاراتش را به رخ من میکشد و با زبانش مرا آزار میدهد؛ رسول الله گفت: زنت را نگهدار و از خدا بترس سپس زید او را طلاق داد.
تفسیر معالم التنزیل بغوی (صفحه 354)
قرطبی نیز در تفسیرش صفحهی 174 مشابه همین حدیث را بیان نموده است.
این در حالی بود که محمد در دل آرزو داشت که زید زنش را طلاق دهد ولی از واکنش مردم میترسید:
والنبی صلى الله عليه وسلم يحب أن يطلقها و يخشى مقالة الناس.
فتح الباری (جلد 8/صفحه524 )
ابن کثیر در تفسیرش بیان مینماید که الله به رسولش پیش از اینکه زید زینب را طلاق دهد خبر داده بود که زینب زن تو خواهد شد. (تفسیر ابن کثیر جلد 4 صفحهی 225 )
طبری در تفسیرش صفحهی 274 بیان مینماید که رسول الله قصد داشت وارد اتاق زینب شود که باد پردهای که از مو بافته شده بود را کنار زد و رسول الله زینب را دید، از زیبائی او به شگفت آمد و عشق او در قلبش قرار گرفت، زینب این داستان را به شوهرش گفت و.....(باقی ماجرا مانند آنچه که گفته شد)
اما در منابع شیعه:
رسول الله وارد اتاق زینب شد و او را لخت مشاهده نمود(هنوز حکم حجاب نیامده بود) و او خیلی زیبا بود پس گفت:سبحان الله خالق النور و تبارك الله أحسن الخالقين پاک و منزه است الله (کسی که) خالق نور است و ...مبارک باد بر الله که بهترین خالقان است؛ سپس رسول الله به منزلش رفت در حالی که عشق زینب در دلش قرار گرفت عشقی عجیب... تفسير قمی ج2 ص 173 ؛ علی ابن ابراهیم قمی از استادان و مریدان خاص کلینی است.
مأمون از اما رضا دربارهی آیهی (احزاب/36) پرسید و امام رضا پاسخ داد که همانا رسول الله قصد خانهی زید ابن حارثه را نمود و او زینب را در حالیکه مشغول آبتنی بود مشاهده کرد و گفت: سبحان الذي خلقك (پاک و منزه است آن الله که تو را خلق نمود ...
عيون أخبار الرضا ج1 ص 204 نوشتهی شیخ صدوق از معتبرترین علمای شیعه.
همچنین در تفسیر مجمع البیان در توجیه این امر آمده است که:
اگر گفته شود پيامبر گرامى با ديدن جمال و كمال "زينب" از او خوشش آمد و عشق او را به دل گرفت و آرزو كرد كه كاش همسرى مانند او را الله به وى ارزانى دارد و اين امید را در دل نگه میداشت کار ناروائي نیست.
20 جنوری 2015, 22:50, توسط نسیم
خوب، آیا میدانید ضریح ( صحن مرقد) امامزاده، به کدام دلیل به دزد گیر مجهز شده است، من میدانم اما نمیگویم، امیدوارم خوانندگان کابل پرس? حدس بزنند و نظر شانرا درج کنند:
21 جنوری 2015, 05:24, توسط ظهیر
مطلب مفید وارزشمندی بود .
نویسا وهمچنان باشهامت باشید
22 جنوری 2015, 09:01, توسط عزيزياسين
فرهاد عزيز وگرانقدر درود بر شما !
مطلب پر محتوا و آموزنده ء شما را كه نشان دهندهء طرز ديد دانشمندانه وآزاد منشانهء شماست مطالعه كرده واز ش بهره مند شدم ، دوست ارجمند من نيز در حد توان خويش ودر همين راستا مطالبي نوشته ودرهمين سايت به نشر سپرده ام و اگر مايل باشيد لطفا برخي از انرا مطالعه نموده وبا نظرات صائب خويش مرا مستفيد و ممنون گردانيد .
إرادتمند شما
عزيزياسين