...و چنین ما به حقارت رفته ایم..!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
« ...و به شهادت تاریخ؛ وبه شهود عینی زخمه های ممتد در پیکره مملو از درد توده های سرزمین ایران تاریخی، به داراز نای هزار و چهارصد سال رنج ، حقارت، بیگانه گی و سقوط..؛ پیامد شکست در نبرد قادسیه، در " سال 16 هجری ق" اعتبار، عزت، اقتدار و حاکمیت برای اعراب، اتراک و افاغنه به ارمغان آورده، زبونی و ذلت را برای جامعه و ملت منتسب به گستره فرهنگی ایران تاریخی به تحمیل گرفته است. اعراب، اتراک و افاغنه؛ از موقعیت های اجتماعی - تاریخی بیابان گردی و بادیه نشینی، به شکوه و اقتدار حاکمیت و صاحب بودن نایل گردیده اند؛ و جامعه ایرانی از اُوج اقتدار و عزت تاریخی خویش، حال زهر تلخ شکست و حقارت تاریخی را همچنان سر می کشند...! دوستان! علل و عوامل تداوم این همه رنج حقارت بار تاریخی دربازتاب از کدامین کنش های نا به صواب تاریخی دی و حال جامعه و مردم مان نهفته است؟..»
« ... و تاریخ را باید به غربال گرفت! سینه وی را به شرحه گرفته، و همچون کرم شبتاب در دل تاریکی های وی به درخشیدن پرداخت. زره زره، همچون شمعی باید سوخت و در برهوت بیداد ستم تاریخی تن به قربانی روشنی برده، و بیداد ستم تاریخی را که در هاله های از " تحریف و قداست" خلق و تاریخ وی را، حیات و هستی وی را، شرف و عزت وی را و... در بیداد خویش به ذلت و زبونی برده است، در چهارسوق قضاوت تاریخی به رسوایی بر کشید...! کتمان کننده گان، و تحریف شده گان، و باژگونه اندیشان کج فهم و تهی از حقیقت تاریخی را در ورطه از زلالیت ناب و کیمیا گونه حقیقیت تاریخی به سرزمین نور و راستی رهنمون باید کرد...! و تاریخ را باید آموخت؛ و بر آن ارج باید نهاد! که؛ بهای تاریخ، حیات و هستی آدمی است. چه بسا تاریخ و چگونه گی شکل گیری حوادث آن، به قیمت حیات و هستی جامعه و ملتی رقم که نه خورده است. تاریخ، و سیر چگونه گی حوادث آن لابراتواری است که مواد اصلی این آزمایشگاه ( لابراتوار) را انسان و حیات وی، آمال و ارزو های وی، رنج وی، درد، تلاش و تکاپو وی شکل بخشیده است. تاریخ آمیزه هایی مشتمل از افتخار و عزت و یاهم رنج و ذلت تاریخی انسانها و جوامع میباشد....پس باید ان را اموخت و آمیزه در فرا را حیات و هستی اجتماعی خویش قرار داد..!»
« فروکاست شکوه و عظمت تمدن و فرهنگ ایران تاریخی در پیامد از شکست ایرانیان در نبرد قادسیه « 16 هجری ق » و در پسا مرگ مشکوک و ناجوان مردانه رستم فرخزاد، این سپه سالار سرزمین ایران تاریخی اغاز میابد. صدای شوم و ویران گر این شکست در فراخنای تاریخ هزار و چهارصد ساله سرزمین ایران تاریخی همچنان طنین انداز بوده، و بیداد ان دمار از روزگار توده های این خطه تاریخی " ایران زمین" بدر آورده است. شکست درنبرد قادسیه، استیلای اعراب را بر تاریخ و فرهنگ مان در پی داشته؛. و پیامد آن تحمیل حقارت بار؛ ترک تازی ها – مغول تازی ها، و افغان تازی های تاریخی را برای ملت - جامعه و تاریخ مان به ارمغان آورده است. فرو کاست ملت ما در نبرد قادسیه؛ غم انگیز ترین شکست تاریخی ملت و جامعه مان در پهنه حضور و موجودیت تاریخی آنان در پهنا و هستی تاریخ مان به حساب می رود....»
در پسا در هم فرو ریختن ساختار اقتدار و عظمت توده های سرزمین ایران تاریخی « 16 هجری ق » قریب به هزار سال ترک تازی های خشن و عریان، شالوده و بنیان ساختار فرهنگی، و انسجام ملی ملت ایران تاریخی را از بنیان به تباهی برکشیده است. ترک تازی های همچون سلسله غزنوی ها، سلاجقه، شیبانی ها، تیموری ها، صفوی ها وسلسله منفور قاجار، پیکره نیمه جان و به اشغال گرفته شده سرزمین ایران تاریخی را در ورطه یی از عصبیت های خونین و بدور از خرد و اندیشه به شرحه گرفته است. حکام ترک، هیچگاه منبع خیر و الهام بخش در راستای انسجام و یک پارچهگی ملی ملت و جامعه ایران تاریخی نبوده، بلکه در کشاکش خونین و مکرر، ویرانی و اشغال این دیار مادری را مسبب و زمینه ساز بوده اند. بشترین افراد غیر بومی " اتراک، عرب و افاغنه " در قمومیت شاهان ترک در محدوده های جغرافیای ایران تاریخی مسکن گزین گردیده شده، و بشترین محدوده های جغرافیایی این دیار در کشتار و قتل عام های خشن و خونین حکام ترک از سکنه بومی آن خالی گردیده، و زمینه های هجوم و اشغال کوچی های بیان گرد ان سوی مرز ها را فراهم نموده است. ماحول دیار غزنه در تبانی با اشغال سلسله شاهان غزنوی، در تبانی هجوم خیل از مهاجران آن سوی مرز ها « هند آن روز» کتله های بزرگ از افاغنه را در دامان خویش جای گزین دیده؛ دیار زابل، سیستان و بُست در هجوم ویران گر و توام با آتش سوزی های مکررتیمورلنگ این سردار خونخوار و خون ریز از اسکان بومیان آن خالی گردیده شده، و بخش های مهم از ایران شرقی و غربی آماج لشکر کشی و تهاجم و اشغال مکرر اتراک همواره قرار داشته است. اتراک در گونه های از اشغال مخملین و خونین، همواره سرزمین ایران تاریخی را آماج استیلا و غارت خویش قرار داده، و این غارت و استیلا، چه بسا خواسته و یا خواسته در تبانی به حکام عرب، ودر راستای تحکیم و تداوم ساختار " قدرت و ایدیالوژی" اعراب کار برد ابزاری را نقش ایفا نموده است. در میان سلسله حاکمیت اتراک، دودمان صفوی و قاجار، بشترین آسیب های تاریخی را بر بنیان ساختار اجتماعی- فرهنگی، و جغرافیای سیاسی سرزمین ایران تاریخی وارد نموده اند. کشتار و تاراج عریان شیبانی ها، کورگانی ها و بخصوص قتل عام و آتش سوزی های امیر تیمور کورگانی در ابعاد وسیع آن به پیمانه انشقاق و و تخریب ساختار جغرافیای سیاسی و ایدیالوژیکی دود مان صفوی و قاجار مخرب و ویران گر واقع نه گردیده است. «..سلسله شاهان صفوی و قاجار، ساختار و سیمای فرهنگ و جغرافیای سیاسی سرزمین ایران تاریخی را نه تنها مخدوش و مکدر نموده، بلکه آن را به ویرانی بر کشیده اند. صفوی هادر عصبیت های ایدیالوژیکی زمینه ساز تجزیه پیکره ایران تاریخی بوده، و حکام قاجار در ندانم کاری ها و بی کفایت بودن در تدبیر و داریت شرح خونین بیداد و ستم و حراج پیکره جغرافیای سیاسی ایران تاریخی را ثبت تاریخ حاکمیت خویش نموده اند...»
هرگاه بخواهیم در روند فراز و فرود های متناوب تاریخی، عوامل سقوط و از هم فروپاشی دودمان صفوی را مورد بررسی قرار داده و آن را به برسی بگریم، ماسوای بی کفایتی، تن پروری و عدم خرد و درایت در شیوه حکومت داری این سلسله، و به خصوص شاه سلطان حسین صفوی؛ در راستای نیل به سقوط و اضمحلال تاریخی این سلسله جای پای نفوذ معنوی اعراب چه بسا مشهود و هویدا میباشد. بخش های مهم و اساسی سازوکار قیام میرویس افغان در تقابل به حکام صفوی را داشتن برگه جهاد و مشروعیت گرفتن مذهبی مبارزه برعلیه حکام صفوی از جانب اربابان مذهبی اعراب شکل بخشیده بوده است..! حاکمیت خودکامه و مجرد مذهبی دود مان صفوی چه بسا بخش های وسیع از پیکره ایران شرقی را در زیر لبه های خشن استبداد مذهبی به ستوه در اورده و زمینه ساز قیام های متعدد در این ناحیت گردیده است. تحمیل حاکمیت اغیار، تجاوز بر جان و مال و نوامیس توده های میلیونی سرزمین ایران شرقی، تحقیر و پای مال نمودن حیثیت، اراده و ارمان توده های ایران شرقی تحت لفافه های از دین و مذهب بخش هایی از کنش ننگین دود مان صفوی در صفحات تاریخ حاکمیت آنان میباشد... !
حکام صفوی در عصبیت های مذهبی ( استبداد شیعه گرایی) پیکره ایران تاریخی را در عمل به قسمت گرفته و در گونه های متفاوت از کنش های ایدیالوژیکی مذهبی، زمینه ساز فروپاشی ساختار وحدت ملی جوامع ایران تاریخی بوده است. ظلم و اجحاف بیش از حد و تحمل ناپذیر شاهان صفوی زمینه ساز بذر افشانی دشمنی های جبران ناشدنی تاریخی برای ایران و جامعه ایرانی تبار بوده اند.
در کتاب رسم التواریخ که به شرح حال حکام صفوی می پردازد می خوانیم: « علت شورش توده های ایران شرقی « افغان ها» ظلم بی اندازه خسرو خان "گرگین - گرجی" بوده، که با حمایت فقها به حکومت قندهار، کابل و هرات رسیده بودند....پس خسرو خان و گرگین خان و اتباع و عمله جاتش شروع نمودند به ایزا و ازار نمودن اهل سنت، به مرتبه یی که از حد تحریر و تقریر بیرون است. یعنی زنان، دختران و پسران شان را به زور شلاق می بردند و به جورو جفا خون شان می ریختند و به ناحق به انان تجاوز می نمودند.....»
پيامها
18 مارچ 2015, 18:52, توسط fetrat
آقاي لوماني تشكر و سپاس از بيان همراه با وجدان شما، من امروز به عنوان يك انسان به بيان انساني شما به خودم باليدم وقتي خواستيد چهره وحشي صفويت را بيان نموديد، ارزو دارم در مورد اينكه چرا چنان وحشيانه صفويه عمل كرد و منبع اين وحشيگري كه چگونه از داخل مذهب شیعه صفوي ميايد، نيز مورد توجه و بيان شما قرار گيرد تا باشد که مردم دوباره به شیعه هدایت یافته روی بیاورند. بیان بخشی از وحشیگری که در منابع شیعه صفوی درج است عبارت اند:
1. اهل سنت مثل ما شیعیان صفوی معتقد به تخریب خانه کعبه نیستند (مهدي بعد از قيام مسجد الحرام را منهدم ميكند و... الارشاد نوشته شیخ مفید ص 411.)
2. اهل سنت مثل ما اموال اهل سنت را بر خود حلال نمی دانند (اموال و همه ممتلكات ناصبي حلال است . تهذيب الاحكام طوسی 2/48، وسائل الشّيعة عاملی 11/60.) و (اموال ناصبي را هرجا يافتي بردار و تصرّف كن، و خُمسش را به ما بپرداز. تهذيب الاحكام طوسي 1/384، السّرائر ابن ادريس ص484، وسائل الشّيعة حرّ عاملی 6/340.)در مورد کلمه ناصبی باید گفت که ناصبی از نظر ما شیعیان صفوی كسی است که ابوبكر و عمر را بر علي مقدّم میداند.
3. اهل سنت اعتقاد ندارند اینکه (وقتي كه بچهای به دنيا ميآيد، حتما يكي از ابليسها در كنارش حاضر است، اگر فهميد كه بچه از شيعيان ماست، شيطان در برابر او مخفي ميشود [چون از هواداران اوست]، ولي اگر بچه از شيعيان ما نبود، شيطان آنقدر انگشتش را در مقعدش نگه ميدارد تا به خارش مقعد مبتلا میشود، و اگر دختر باشد آنقدر در مهبل او انگشت نگه ميدارد، كه در نتيجه مبتلا به فاحشه میشود. تفسيرالعياشی 2/218، البرهان 2/139.)
4. اهل سنت هدف تخریب مسجد پیامبر در مدینه را مثل ما شیعیان صفوی ندارند (مهدي میگويد: به مدينه ميروم، پس حجرهی رسول خداص را تخريب ميكنم و جسد آن دو (ابوبكر و عمر) را تازه و شاداب بيرون میآورم، سپس فرمان میدهم آنها را به طرف بقيع ببرند، و بر دو چوب آويزان كنند.... بحار الانوار 53/104-105)
5. اهل سنت مثل ما شیعیان انسان را مثل گوسفند نمی کشند یا شاید اگر داعش میکشد الهام از منابع ما دارند (واي به حال اين مرجئيها، فردا كه قائم ما ظهور كرد به چه كسي پناه میبرند، به خدا سوگند همانگونه كه قصّاب گوسفند را ذبح ميكند، آنها را ذبح خواهد كرد الغیبة190-191، وبحارالانوار 52/357)
6. اهل سنت مثل ما شیعیان صفوی به عقیده کشتن شیعیان نیستند و اگر هستند باز الهام از منابع ما دارند (وقتي مهدي قيام كرد، همه سنّیها نزد او عرضه میشوند، اگر به اسلام كه ولايت شيعه است اعتراف كردند كه خوب، در غير اين صورت، اگر مانند اهل ذمّه (يهود و نصارى)، حاضر به پرداخت جزيه شدند از آنها ميپذيرد وگرنه، گردنشان را با شمشير ميزند. تفسیر فرات ص 100، بحار 52/373)
با سپاس فراوان و تقاضای تفکر در مورد منشا یابی مشکل.