صفحه نخست > دیدگاه > هزاره ها باید مبارزه با چالش های داخلی را جدی بگیرند

هزاره ها باید مبارزه با چالش های داخلی را جدی بگیرند

انور یوسفی
يكشنبه 7 جون 2015

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

طبق دستور خداوند ، آنچه که در بیرون انسان میگذرد تغیر نمیکند مگر اینکه خودش را از بیرون تغیر دهد و هکذا: هیچ پدیده یی خود به خودی بوجود نمی آید و هیچ تقدیری پیشاپیش شکل نمیگیرد، مگر اینکه علتی داشته باشد . علت درد و رنج های آدمی در قدم نخست قبل از اینکه در بیرون از خودش و بدست یک نیروی مافوق طبیعی بستگی داشته باشد، در جهل و نادانی و ضعف و ناتوانی خودش مربوط میگردد . از نظر آدم های دانا و توانمند اکثر این درد و رنج ها میتواند اجتناب پذیر باشند؛ بطور مثال: انسان قبل از آنیکه بتواند داروی ضد عفونت را بسازد، مرض عفونی میتوانست کشنده باشد اما پس از کشف و بکار گیری این دارو دیگر خطر این بیماری انسان را تحدید نمیکند . در رابطه با سرنوشت انسان نیز وضعیت به همینگونه میباشد، انسان مسؤلیت پذیر با تلاش و زحمتِ همرا با آگاهی میتواندسرنوشتش را با دستان خود رقم زند و هم میتواند از اسارت تاریخ رهای یابد و بر طبیعت و موانع آن تسلط یابد، و اما انسان فاقد اراده و آگاهی و طابع سرنوشت جبری، به طور دایم با فرافکنی مسؤلیتی و ساده انگارانه ی خویش ، تمام ضعف ها و ناتوانایی های خویش را خارج از اراده و توان خودش تلقی نموده و آنرا تحمیل شده از طرف قدرت مافوق( خداوند) میداند . مسلّم است که چنین انسانِ بی اراده بازیچه یست در دست نیروهای خیالی که همیشه در آغوش اوهام و خرافات زندگی نموده و کاملاً تحت تسلّط تلقینات غیر علمی و منطقی قرار خواهند داشت؛مسلماً در چنین تفکرات جبرگراینه و تابویی هیچگونه طرح و تغیر عاقلانه و علمی امکان پذیر نخواهد بود، بل هرنوع دگراندیشی در این زمینه حکم تابو شکنی و بازی با مقدسات را در پی دارد ، در چنین حالت عکس العمل جدی و خشمگینانه ی را باید از جانب پیروان و حامیان این نوع عقیده در جامعه باید انتظار داشت؛ بدون تردید تا زمانیکه این تابوهای تاریخی، فرهنگی و مذهبی و … شکسته نشود و یک بازنگری در تاریخ، فرهنگ، دین و مذهب و تمام سنت ها و رواج ها، بدون ترس و ملاحظه و دغدغه های گمراه کننده زر، زور و تزویر، بصورت خردمندانه و هوشمندانه صورت نگیرد، ما همچنان اسیر تارخ، طبیعت، و اوهام و خرافه های رنگارنگ خواهیم بود.

بنااً ما قبل از آنیکه: علت از هم پاشیدگی اجتماعی خویش را در عوامل بیرونی بدانیم، علت درونی و داخلی آنرا علت العلل این تجزیه میدانیم؛ لذا مردم هزاره به این فهم از تاریخ خویش دست یافته اند که علت شکست آنان تنها عناصر خارجی و هجوم قبایل خشن ماورای کوه های سلیمان نبوده اند، بل در قدم نخست عناصر داخلی آن همچون انحطاط اجتماعی، مسخ فرهنگی و ارزشی میتواند از علت اساسی و بنیادین آن باشند؛ بطور مثال: نفاق های درونی که بر اثر نزاع های خورد و کلان اربابان معامله گر و منفعت طلب، خان های بی خرد و خود خواه و جاهل از یکطرف، آغایی و برتری طلبی ها و سیادت خواهی قشری و نژادی از طرف دیگر، بی خصلتی و ذلت پذیری و جهل عوام از جانی دیگر، درتحقق این روندنقش اساسی و اصلی را ایفا کرده است.

قرار گرفتن ضدارزش ها بجای ارزش ها، مثل: برخورد مردم با جرثومه های فساد، تفرقه و خرافه و انگل های جامعه، بجای اینکه تادیبانه و توبیخانه صورت بگیرد، توام با نوازش و احترام بوده است. جاهل ترین ها، فاسد ترین ها، خایین ترین ها و ضعیف ترین ها را بر صدر نشانده اند و کنترول و قضاوت امورات مردم را در اختیار شان قرار داده اند، اما بلعکس دانایان، خدمتگذاران، پاکان و شجاعان جامعه را به زیر کشانیده و به عزلت و انزوا سوق داده اند . ( جامعه سفله پرور)

دین و مذهب وسیله ای در جهت جهل و اغفال، سودجویی، خرافه، خواب و تخدیر و ، در خدمت ثروت اندوزان و سیادت طلبان و تن پروران جامعه قرار گرفتند، که نتیجه آن جُزتنبلی، بی ارادگی، ظلم و ستم پذیری، تفرقه و طفیلی گری و عقب ماندگی اجتماعی نبود است؛ و از اینجا است که یک بازنگری همه جانبه را در موارد متذکره فوق الذکر اجتناب ناپذیر مینماید؛ و باید به راه که آمده ایم یکبار دیگر برگردیم و ببینیم که که کجی ها و انحرافات در کجا ها بوده است؟ در این مبارزه در ابتدا شجاعت آنرا باید داشته باشیم تا تمامی سد ها را بشکنیم و پیش رویم و هیچ قلمرو را تابو نپنداریم و به این ننگ جاهلانه قبیلوی باید نقطه ی پایان بگذاریم که : تمام هویت ما پُر از خوبی ها و ارزش های مثبت انسانییست و هیچ کمی و کاستی در آن دیده نمیشود!!! بلکه این هویت را مجموعه یی از اجزای مختلفی بدانیم که در طول تاریخ ساخته شده است و مانند یک رود خانه یست که در جریانش رنگ و رسوب بخود گرفته و تغیر کرده است، و یا همچون آبی که از سرآب بشکل ذلال و صاف پایین میاید اما در جریان حرکت خویش آلوده میگردد؛ در این شکی نیست که در فرهنگ بومی و اصیل و بومی و آبایی ما ، خوبی ها و ارزش های غنی و سازنده یی وجود دارد، اما اینرا نیز نمیتوانیم نفی نماییم که : پیلدی ها و بدی ها و ضدارزش ها نیز در آن رخنه کرده است؛ باید با این ذهنیت اغفالگرایانه با دید واقعبینانه برخورد نموده و اسطوره های غافل کننده را با یک دید علمی و خردمندانه بزداییم؛ همچون لایه های قشری زمین جُدا جُدا، مورد تحقیق و کنجکاوی علمی قرار دهیم و بدانیم که کدام لایه ظرفیت بار آوری و رشد کدام بذر را در دل خود جای داده است و در یک جمله اینکه نقش مثبت و منفی بار آوری و نابارآوری آنرا کشف و بکار گیریم و هرآنکه بدرد ما نمیخورد، تعدیل و منسوخ شان سازیم؛ به گفته ابراهام لینکلن : کسیکه
امروز از دیروز آگاهتر نباشد ، انسان نیست.
کم نیستندآن باور های مسبوق به گذشته ی ما که در تشتت و پراکندگی، ذلت پذیری و عقب ماندگی ما نقش مستقیم بازی کردند، تحمیل هر ظلم و ستم را برای ما مشیت خداوندی و هر ظالم و ستم گر را از طرف خداوند برای ما توجیه کردند؛ تا آنجا که حتا کسانی که بر خانه های ما هجوم می آوردند و اموال ما را غارت میکردند و خانه های ما را آتش میکشیدند و مردم ما را قتلعام میکردند، آنرا مقدرات خداوندی و گاهی هم نتیجه گناهان ما قلمداد میکردند و ما را مستحق سزا و جزا معرفی میکردند؛ این باور را برای ما تلقین کرده بودند که فقر و گرسنگی و ذلت و خواری سزاوار بندگان خوب خداوند است و غنامندی و عزتمندی و دارایی و دنیا داری ازآن راندگان از دین است؛ در برابر این محرومیت و مظلومیت، عیش و نوش بهشتی را برای ما وعده میدادند. زمانیکه به این آگاهی رسیدیم که نه دین این گونه میگوید و نه عقل ما ؛ دینداران عاقل میگوید که : وقتی فقر از دریچه درآید دین از دروازه بیرون میرود و ایمان گرسنه و فقیر در مواجهه با نفس خوار و ذلیل پایدار نیست و این شر شیطانی بیش از اینکه این انسان را به یاد خدا بیندازد و به او نزدیک کند، او را در کفریت با خدا کشانیده و در دامن پلیدی و و پستی می افگند . شّر دیگری که در جان مان شیطان گشته است، آن مطلق نگری کلید داران بهشت و جهنم است( متولیان دینی) که باور دارند هرآنچه را که میگویند عین دین و حقیقت مطلق محض است و هرآنکس که خارج از تفکر آنهاست، از دین و مسلمانی خارج اند؛ آنچه که امروز و هر لحظه تصویر قتلعام و کشتار و به بردگی گرفتن انسانها از پیش چشمان مان رژه میروند، نتیجه ی همان دیدگاه افراطی و ضد انسانی از دین است که در هردو دیدگاهی فقه افراطی شیعه و سنی وجود دارد؛ منتها در نهوه و چگونگی زمان و به کارگیری آن اختلاف نظر وجود دارد. فقیهان تندرو شیعه نظر دارند که جهاد ابتدایی سال یکبار باید انجام گردد، اما حکم آنرا باید امام معصوم و یا نایب آن(ولی فقیه) باید صادر کنند؛ اما گروه های سلفی مانند: القاعده، طالبان و داعش و ...که خود را ملزم به اطاعت از امام و نایب آن نمیدانند، این جهاد را آغاز کرده اند، که میروند تا آخرین داشته های معنوی و مادی ، انسان های را که در طول تاریخ با زحمت و عرق جبین بدست آورده اند، در فرصت اندک و در زمان محدود از بین ببرند .
خطر که همچنان جامعه ما را تهدید میکند، نفوذ اینگونه تفکر ویران کننده است که در آنصورت آیا هزاره های سنی ممکن است بتواند با هزاره های شیعه کنار بیاید و یا همینطور هزاره های اسماعیلی با هزاره های سنی و همینگونه هزاره های شیعه با هردو؟ شّر دیگری که دامن این مردم را رها نمیکند، مطلق نگری تحصیل کرده های به اصطلاح روشنفکر ماست که : به جزم گرایی خویش پای بفشارند و هرگونه اصلاحات و تجدید نظر را بعنوان انحراف از خط سرخ قلمداد نمایند و یا اینکه سرمست از باده یی به اصطلاح دموکراسی و لیبرالیسم، تمامی غارت گری ها، اشغال گری ها و هجوم های استعماری را توجیه و تایید نمایند؛ چه تفاوت است بین ارتجاع قدیم و جدید ؟ در صورتیکه هردو به گذشته فکر میکنند و هردو به جزمیت خویش پای میفشارند، در صورتیکه اینان همچون طبیبان عمل میکنند که با تعریف و تمجید از خاصیت و معجزه داروهای تاریخ گذشته به بیماران ، میخواهند آنان را با اغفال درمان نمایند؛ دارویی که هم اکنون بعد از انقضای تاریخی آن تبدیل به ذهر کشنده گردیده اند که اگر به بیماران تزریق گردد، هلاک خواهد کرد؛ در صورتیکه پادذهر آن که همانا زمینه ی تفکر و تعامل و همزیستی مسالمت آمیز و بردرانه، درجامعه ی ما آماده نگردد، باز همان ذهر کشنده یعنی فرهنگ خشونت و ناهمذیری همیشگی تزریق خواهد شد؛در اینصورت چه تفاوت خواهد بود در نوع سم تئوکراسی و توتالیتاریسم؟ در هر صورتی هردو، جامعه یی بشدت لاغر و آسیب پذیر ما را دچار مسمومیت و بیماری خواهند کرد؛ بخصوص اینکه: تا کنون در درک و فهم بکار گیری آن نیز مشکل جدی وجود داشته است و با عث گردیده تا ارگانیزم اجتماعی ما را سخت دچار بهران و التهاب سازد که متاسفانه چنین بهرانی، تناقضات شدید را بین ذهن و عمل کارگردانان مدعی اجتماعی ما ایجاد کرده است، که به اصطلاحی خودشان در مبارزات طبقاتی، مرز بین دوست و دشمن را گُم کرده اند، که در نتیجه بجای حمایت و دوستی با طبقه کارگران و زحمتکشان در یک خصومت و دشمنی قرار گرفتند . در این شکی نیست که خود مدعی روشنفکری نیز همچون خرو س بیمحل ظاهر گشتند و آزان قبل از سحر دادند؛ در قدم اول: طرز رفتار و گفتار تحصیل کرده های بشدت آرایش شده ی قالبی و اتو کشیده و متجدّد ، فاصله بین مردم فقیر روستایی را با قشر ایدئولوگ انقلابی افزایش داد تا حد که عملاً حضور و شرکت بر سر سفره و مجالس کارگران و زحمتکشان را با آنان ناممکن کرد؛یعنی اینکه این قشر عملاً از هم معاشرتی و هم کاسگی دهقانان روستایی ابامیورزیدند؛ بلاخره این فاصله جدال و جنگ ذات البینی را بین آنان تسریع کرد ؛ تنها دلیل فوق با عث این جدال ها نبود ، بل درگیر شدن این قشر با سخت جانترین عنصر هویتی آنان ( مذهب و دین) نیز از دیگر عوامل جنگ خصمانه فیمابین آنها بود، که در نتیجه منجر به شکست انقلابیون تحصیل کرده ، .توسط روستايیان سنتی و بیسواد گردیدند .
با تأسف که پساشکست قشر تحصیل کرده ها، خلاء بزرگِ الترناتیف، فضای مساعد شد برای آماده و عیار سازی هٰژمونی دینی رژیم ولایت فقیه ایرانی در مناطق هزاره ها؛ و این ضربه مخرب دیگری بود بر پیکر این جامعه ی فقیر و عقب مانده یی ما ، که نفاق و جنگ های خانگی خونین را بر این جامعه ( هزاره ها) تحمیل کرد؛مُریدان دو آتشه ی ساده و جاهل، بهشت ولایت فقیهی را به آزار رسانی و نفرت آفرینی و تعصب ورزی و بدبینی درون خودی جستجو میکردند، و تنها چیزی را که در مقابل از باداران مذهبی شان دریافت میکردند، تفاخر نژادی و برتری طلبی های شؤنیستی بود و همچنان هجوم به خانه های مهاجرین و به آتش کشیدن ما و جان آنها و تجاوز به زنان و فرزندان بیدفاع شان، در شرایط این اعمال صورت میگرفت که شعار فریبنده ی اسلام مرز نداردِ ، ولایت فقیه، میلیونها انسان این جامعه را وارد سرزمین ولایت فقیه کرد، نیروی انسانی ارزان قیمت، بی پُرسان و به کس و بی وارث را که هر زمانی خواستند از آنان سوء استفاده کردند، از کارهای شاقه گرفته تا در جنگ های استعماری و سلطه جویانه یی نژادی در منطقه و در داخل خود این انسان های فلک زده و بی خبر از همه چیز؛ که بنام حاکمیت مطلقه ولایت فقیه و اسلام ناب محمدی و ضد آن ، قد خمیده ی مردمان را که تازه از زیر ستم و ظلم شاه هان جاطلب و حامیان استعماری شان ، راست کرده بودند به یکباره زیر تیغ جلادان ولایت فقیه، تکه تکه و پارچه پارچه کردند؛ هزاره های بخت برگشته ی ساده دل، به فکر پیروی از دین، در دام تزویرگران و معامله گران دینی افتادند تا منهدم شدند، و این دوران یکی از تلخ ترین دوران از همپاشیدگی جامعه هزاره هاست که تاکنون کام شان ذهراگین از این تلخی است و بدبختانه تا به امروز آثار و تبعات شوم و زیانبار شان را ، در نفاق و کینه و شکاف اجتماعی این مردم میتوان مشاهده کرد؛ و هنوز که هنوز است این جامعه با همان گروه های هشت گانه نفس میکشد و در عرصه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با همان تقسیم بندی ها جهت گیری میکنند و این یعنی اسارت و ذلت و قتلعام در آینده؛ملت که نتواند از هولوکاست ۶۲٪ خود عبرت بگیرد، باید در بیداریِ وجدان و خرد آنان شک کرد؛بخصوص اینکه: وقتی در بیداری وجدان های خفته ی تاریخ و انسانییت پیشاپیش شک کرده ایم که دسیسه ی دیگری در حال شکل گیری است و سیاست های نامرئی و مجحول دیگری در حال انجام است و این میتواند آینده ی تاریک ونا معلوم دیگری را فرا روی سرنوشت ما قرار دهد . منافع استعماری جهان ، ماحول ما را در درگیری های خونین و ویران کننده مواجه خواهند کرد، از فتنه های جدیدی که در گوشه و کنار ما در حال رخدادن است به این نتیجه میرسیم که :تجاوز ها و یغماگری های آنان به آسانی قابل توجه نیست مگر اینکه زمینه آن مساعد گردد و این زمینه چگونه مساعد خواهد شد؟ مگر اینکه :حاکمان مزدور و بی اختیار در منطقه یی ما بوجود بیاورند که آورده اند و میبینیم که چگونه توسط آنان زندگی را برای مردمان این ساحه ی از زمین تنگ و تاریک کرده اند؟ و این مزدوران تا به دندان مسلح میروند که تا آخرین انسان های این سرزمین را همراه با تمام افتخارات تاریخی شان به نابودی و نیستی بکشانند؛ نوکران و مزدوران بی مقدار که ظاهراً در آرامش و آسایش بر مسند خلافت و ثروت تکیه زده اند که در نهایت امر کارشان بسر خواهند رسید و همچون دیگر همپالکان معدوم شان به سرنوشت شان گرفتار خواهد شد. آیا مگر به راستی آن جاهلان و جنایتکاران که به دستور آنان شمشیر میزنند و جنایت میکنند و همچون گرگان گرسنه به پاره کردن و دریدن و به بردگی گرفتن زنان و فرزندان انسانیت مشغول اند، نمیدانند که در خدمت فاسدترین حاکمان شکم پرست و شهوت پرست روی زمین قرار گرفته اند، که میلیونها دالر را در یک شب ، شرط قمار بازی میکنند؟ و حتا در کُل عمر هرزه یی شان ، دقیقه ی را برای سرنوشت و وضعیت مریدان مزدور خود صرف نکرده اند؟ بیچارگی انسانیت را نگاه کنید!!! به گفته یی شریعتی که میگوید: وقتی زور جامه ی تقوا به تن کرد، بزرگترین فاجعه در تاریخ بوجود می آید .
بنابراین آینده یی دشوار و نامعلومی در انتظار ماست: از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی – از اذل تا به ابد فرصت (مظلومان) است . اگر این فرصت ها را جدی نگیریم و به چالش ها و مشکلات فراروی خویش بدور از احساسات تفرقه افگنانه یی سمتی، طایفگی، حزبی، گروهی، فکری و مذهبی نگاه نکنیم، نه تنها که به وحدت و یکپارچگی نمیرسیم ، بل تاریخ یکبار دیگر بر ما تکرار خواهد شد؛ پس باید علارغم تفاوت های ، در کنار همدیگر با زندگی مسالمت آمیز با همنوایی در جهد توفیق به رسیدن وحدت و اتحاد کوشش نماییم، تا بعنوان یک خانواده سعادتمند واحد، بدور از دغدغه های ترس از دشمن امروز و فردا، زندگی مقتدرانه ی را به پیش ببریم؛ با احترام به تفکر سیاسی و مذهبی همدیگر، زمینه ی همپذیری و زندگی کردن را مهیا سازیم، مثلث مذهبی جامعه ی خویش را باید به رسمیت بشناسیم؛ از اینکه: با داشتن دو عنصر اساسی و بنیادین( قومیت و تاریخ) مشترک ، با احترام به مذاهب همدیگر، راه را برای عنصر چهارمی( همدلی) هموار خواهیم کرد و با کامل کردن این چهار عنصر خواهیم توانست با هویت واحد، بقا و دوام خویش را در آینده تاریخ تضمین نماییم؛ و این آموخته هایست که از تجربه یی سرگذشت جوامع موفق و سعدتمند بدست آورده ایم، و آنان نیز روزی سرنوشت ما را داشتند و همیشه در حال خلق خشونت و قتل و کشتار و بی رحمی و غارت تبعیض و بد فهمی ها قرار داشتند و در نهایت کوشیدند که از این حالت عبور کنند و کردند؛ به گفته ویلیلم جیمز که: مردان شجاع فرصت می آفرینند اما ترسو ها و ضعیف ها منتظر فرصت می نشینند و آنها کوشیدند تا از دسته
ی اول باشند و خدا کند که ما همچنان در دسته دوم نباشیم.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس