تکرارِ اشتباه تاریخیِ هزارهها
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
هزارهها به عنوان یک قوم با هویتِ فرهنگی، زبانی، تاریخی و تمدنی خاص و تعریف شده، بدون شک که یکی قدیمی ترین ساکنانِ سرزمینی به نام افغانستان است. هزارهها در افغانستان مثل سایر اقوام در افتخارات تاریخی این سرزمین سهمِ به سزایی داشته است. هزارهها مدنی ترین و در عین حال پرتلاش ترین مردم بوده و از هیچ نوع تلاش برای استقلال و حفظ ارزشهای ملیِ این سرزمین دریغ نکرده است. تاریخ افغانستان مملو است از تلاشها و جان فشانیهای هزارهها برای سربلندی این خاک. هزارهها در کنار سایر اقوام برای دفاع از سرزمین و میراثهای تاریخی - فرهنگی افغانستان قربانی داده است. سهمِ هزارهها برای حفظ هویت تاریخی افغانستان کمتر از هیچ قومی نبوده است.
اما سهم هزارهها از حکومت در طول تاریخ بسیار اندک بوده است. نه تنها سهم هزارهها در سیاست و حکومتداری در افغانستان اندک و ناچیز بوده است که در بسا موارد مورد خشم حاکمان نیز قرار گرفته است. هزارهها در افغانستان رنجِ فروش به عنوان برده را در بازارهای برده فروشی به دوش کشیده است. هزارهها قتل عام و نسل کشی را توسط حاکمان افغانستان متحمل شده است. هزارهها رنج زندانی شدن در زندان طبیعت و تحمیل گرسنگی و زندگی در سایه مرگ را به جان خریده است.
با قبول این همه رنج و بی مهری بازهم هزارهها به این سرزمین وفادار بوده و در مواقع حساس تاریخی برای سربلندی و عزت افغانسان از هیچ تلاشی فروگزار نکرده است.
هزارهها در عین اینکه مورد بی مهری حاکمان قرار گرفته است، در طول تاریخ با مشکلات درون قومی نیز دست و پنجه نرم کرده است. در چندین مورد این مشکلاتِ درون قومیِ هزارهها بوده است که زمینه را برای تاراج هزارهها مساعد ساخته است. کسانی در داخل جامعه هزاره بوده است که این قوم را از درون با چالش مواجه ساخته و می سازد.
در زمان عبدالرحمان خان نیز عدهای زمینه ساز شد تا عبدالرحمان جرأت کرده و کمر به نابودی هزارهها بی بندد. در آن زمان کسانی بودند که به خاطر خوشنامیِ خود و خوش خدمتی به امیر، پا برهنه کرد تا پیشاپیش لشکر عبدالرحمان به سوی هزارجات شتافته و لشکر خصم امیر را به « دای»های هزاره جات راهنمایی کنند.
تاریخ به یاد دارد که چگونه هزارهها به خاطر منافع چند شخص قربانی شده و مورد خشم حاکمان قرار گرفت. باورهای سنتی و استفاده از احساسات پاک عوام نیز در طول تاریخ نه برای هزارهها که برای سایر اقوام افغانستان مشکل ساز بوده است. سوی استفاده از باورهای مذهبی مردم و تکیه بر ارزشهای سنتی به خاطر تاراج داشتههای هزارهها و مردم افغانستان واقعیتهای تلخ تاریخیِ افغانستان و هزارهها است.
در جدال میان باورهای سنتی و استفاده از جهل عوام چه فرصتهای که تا به هنوز قربانی نشد. عوام فریبی و به تن کردن لباس تقوا به خاطر تاراج داشتههای فرهنگی و لگد مال کردن هویت تاریخی هزارهها تحت عنوانهای مختلف، حکایتهای تلخ و واقعیتهای انکار نا پذیر است. کمی هوشیاری نیاز است تا جامعه هزاره به خود آید و با یک نگاه گزرا به تاریخ و گذشته سیاه شان متوجه جریان جاری در میان جامعه هزاره شود.
زندگی هزارهها در سایه توهم و فریب توسط نوکران خارجیها و بد خواهان به تاریخ و فرهنگ مردم افغانستان و هزارهها، هنوز هم از هزارهها قربانی میگیرد.
فصل مقاومت برای هزارهها تاریخ نه؛ بلکه زندگی است. زندگیِ که با خون رنگ شده و با مقاومت و مبارزه ادامه پیدا کرد. رهبر شهید به خاطر احیای هویت هزارهها و به چالش کشیدن کتمان اصالت تاریخی این قوم، دست به یک حرکت انقلابی زد. او با طرح مشارکت سیاسی و تکیه بر اصل انتخابات و تقسیم قدرت براساس شعاع وجودیِ اقوام ، فصلی نوی در تاریخ افغانستان گشود.
در زمان که شهیدمزاری برای احیایی هویت کتمان شده هزارهها تلاش میکرد نیز عدهای دست به فروپاشی درونی زده و جامعه هزاره را از درون تضعیف میکرد. ایجاد نفاق درونی برای نسل مقاومت به مراتب مشکل ساز تر از کتمان هویت شان توسط نظام حاکم بود. شهید مزاری بخش بزرگی از وقتش را به خاطر مهار توطیههای درون قومی هزارهها صرف کرد.
مزاری بزرگ گفته بود که دشمن در جنگ رو در روما را شکست داده نمی تواند مگر اینکه از میان ما برای خود جاسوس پیداکرده و با استفاده از آنها ما را تضعیف کند. شهید مزاری با درک حساسیت موضوع هیچ گاهی در مقابل خطرات داخلی خاموش نه نشسته و همواره برای جلوگیری از هم پاشیدگیهای درونی هزارهها تلاش کرد.
اکنون نیز هزارهها با چالش ازهم پاشیدگی درونی مواجه است. هزارهها فراموش کرده اند که دشمنان دیروز شان صرف نقاب عوض کرده اند. هزارهها فراموش کرده اند که افشار با دستان چه کسانی به گورستان هزارهها تبدیل شد. هزارهها فراموش کرده اند که چه کسانی با همدستی دشمنان هزاره زمنیه را برای تاراج هزارهها فراهم کرد. هزارهها فراموش کرده اند که با شورای نظار و حزب اتحاد کیها هم پیمان شده بود تا هزارهها را حذف فزیکی کنند.
هزارهها در اوج فراموشی دارد اشتباهی تاریخی میکنند. تکرار اشتباه تاریخیِ هزارهها یک قرن فرصت زندگی توام با امنیت و آرامش را از هزارهها خواهد گرفت. در حاشیه فراموشی تاریخیِ هزاره ها کم کم پیمان حذف هزاره ها جان میگیرد. این روزها تلاشها برای احیای سنت هزاره ستیزی در هم پیمانی با مخالفان داخلی هزارهها دارد جان می گیرد.
اکبری یکبار دیگر با هم پیمانانش میخواهند افشار خلق کنند. هزارهها را از درون در مقابل فشارهای بیرونی تضعیف کنند. یک عده از جوانان بی خبر ازتاریخ و بی خبر از نیت شوم هزاره ستیزی اکبری، انوری و هم پیمانانش هم پیاله اینها شده و آب در آسیاب دشمن میریزد.
هزارهها، خصوصاً این دو رهبر ( استاد خلیلی و استاد محقق ) باید متوجه حساسیت موضوع باشد و اجازه ندهد که یکبار دیگر هزارهها میدان تاخت و تاز کینه توزان و هزاره سیتزان قرار گیرد. غلفت این دو رهبر از همه بیشتر زمینه را برای جولان اکبری مساعد میسازد. اکبری و هم پیمانانش با عوام فریبی میخواهد هزاره جات را محل رقابتهای حزبی قرار داده و از این طریق خود بر کردههای زشتش خاک بی پاشد. تداوم جولان اکبری در تبانی با هزاره ستیزان که جز خود کسی دیگر را نمی خواهد، فرصت شکل گیری مشارکت ملی، تأمین عدالت، انکشاف و تحقق دموکراسی را در افغانستان از مردم می گیرد و یکبار دیگر هزاره ها را با چالش تقابل و ضدیت های داخلی مواجه می سازد.
هزارها با حمایت از اکبری و تن دادن به خواست شورای نظار و چشم پوشی از گذشته تاریخی خویش یکبار دیگر اشتباه تاریخی کرده و هزاره جات را محل تاخت و تاز اکبری و هم پیمانانش قرارمی دهد.
اما نباید فراموش کنیم که تکرار تاریخ نا ممکن است. هزاره ها، خصوصاً جوانان و استاد خلیلی و استاد محقق اجازه نخواهد داد که از مدنیت و صبر هزارها سوی استفاده شود. کسانیکه با نیات شوم شان میخواهد یکبار دیگر هزارها را لگد مال کند باید بدانند که این اجازه برای شان داده نخواهد شد. اگر تا به هنوز هزارهها خاموشی اختیار کرده بود به این معنا نیست که هزارهها گذشته بعضیها را فراموش کرده و تن به خواست آنها داده است. خاموشی و سکوت هزارهها معنای عمیق دارد. اما اکنون دیگر هزارهها سکوت نخواهد کرد و برای هزاره ستیزان فرصت جولان نخواهد داد.