صفحه نخست > دیدگاه > طالب، داعش و صلح افغانستان خواب یا حقیقت؟!

طالب، داعش و صلح افغانستان خواب یا حقیقت؟!

عبداللهی
چهار شنبه 15 جولای 2015

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

طالب پدیده ایست که آی ایس آی آنرا برای بدست آوردن مقاصدش در افغانستان پس از اینکه اهدافش را توسط حکومت راولپندی نتوانست بدست‌آورد؛ ایجاد کرد.ملا محمد عمر آخند که گفته میشود شخصیت سمبولیک این حرکت است و در کنارش جنرال افریدی مجری اصلی برنامه های طالبان است و از جنرال امام که زمانی سرکونسول پاکستان در هرات نیز بود نام گرفته می شود که رهبری این گروه را در کنار جنرال افریدی بعهده دارد.
پاکستان در ابتداء جهاد افغانستان جوانان وابسته به اخوان المسلمین افغانستان را که عبارت بودند از انجینر گلبدین حکمتیار و پروفیسور برهان الدین ربانی در پاکستان مهاجرت نموده بودند در دوگروه جدا یکی بنام حزب اسلامی افغانستان و دیگری جمعیت اسلامی افغانستان ایجاد کرد و هرکدام را جداگانه ماهانه سهمیه میداد. البته در کنار اینها مولوی محمد نی؛ سبغت الله مجددی و پیر سید احمد گیلانی را نیز دفاتر جداگانه و سهمه مصارف جداگانه تعیین نموده بود که سهمیه حزب اسلامی بیشتر از دیگران بود.
زمانیکه پروفیسور عبدالرسول سیاف را حفیظ الله امین از زندان پلچرخی آزاد و در مرز پاکستان رهایش کرد؛ سیاف با رسیدنش در پیشاور، مقامات آی ایس آی نخواست وی در یکی از این دو گروه بپیوندد و در نتیجه اقدام یه یک حرکت نمایشی دیگری کرد و آن جمع کردن این گروه ها در یک حلقه اتحاد و آن اتحاد اسلامی مجاهدین اسلامی افغانستان بود که سیاف را به رهبری آن تعیین کرد. چون این گروه ها تحت فشار آی ایس آی و کمیشنر مهاجرین افغانی در شهر پیشاور()مجبور شده بودند در یک اتحاد گردم هم آیند؛ بزودترین فرصت از اتحاد بریدن و در نتیجه اتحاد اسلامی به استاد سیاف میراث ماند و اتحاد هم به لیست گروه ها مجاهدین اضافه گردید. آی ایس آی از هر گروه استفاده ابزاری خاصی را داشت. مثلاً توسط حزب اسلامی تعداد زیادی از تحصیلکردگان مستقل اندیش افغانستان را که به پاکستان مهاجرشدند توسط افراد خاد حزب اسلامی از شهر پیشاور جمع آوری و آنها را از بین بردند. همینطور هرکدام ازاین احزاب در کنار جنگ در نقاط مختلف افغانستان که حضور داشتند وظایفی مشخصی را از جانب آی ایس آی در داخل افغانستان انجام می داد؛ مثل تخریب زیربناهای افغانستان از قبیل فابریکات، مکاتب، پلها؛ سرک های پخته با تعبیه ماین های ضد تانک و پرسونل. زیرا آی ایس آی نمیخواست در افغانستان زیربناهای اقتصادی باقی بماند و ا ز همینرو اینها را تشویق میکرد که این زیر بناها ها را تخریب نمایند و یا اینکه اینها را وادار میکرد تجهیزات جنگی افغانستان را به پاکستان انتقال دهد که در این راستا چون حزب اسلامی با جناح خلق نزدیکی داشت؛ بیشترین طیاره های جنگی افغانستان را به پاکستان بردند که تا امروز از آن تحهیزات خبری نیست. علاوه برآن پس از رویکار آمدن حکومت راولپندی در کابل آی ایس آی کوشید تا تمامی تحهیزات باقیمانده از روس ها را به اشکال مختلف یا تخریب و یا هم سالم به پاکستان انتقال دهد.

بهر صورت از اینکه از اصل بحث دور نرویم میپردازیم به نقش طالبان در افغانستان و انتقال بقایای آخرین تجهیزات باقیمانده از رژیم نجیب به پاکستان. بگرام، شیندند، میدان هوای عسکری مزار شریف و شبرغان مراکز نیروهای هوای افغانستان بود که پس از تصرف کابل، هرات و شمال این تجهیزات لادرک گردید. طالبان حکومت وحشت و بربریت در شرایطی در کشور حاکم ساخت که گرفتن عکس و فلم ممنوع شده بود؛ چرا؟ برای اینکه هیچ سندی برای چپاول پاکستان در آرشیفی ایجاد نشود تا فردا کسی در مقابل از پاکستان تقاضای این همه چپاول را بنماید. حتی حکومت های مجاهدین که در مقابل هم صف آرایی کردند و کابل را به ویرانه تبدیل کردند، نیز پاکستانی ها در آن دست داشتند؛ تا دولت مجاهدین متوجه به چور و چپاول و حتی طیاره های جنگی که نیروهای وابسته به خلقی-حزب اسلامی به پاکستان برده بودند؛ نشد. حکومت پسا طالبان کرزی نیز هرگز موفق نشد که چنین تقاضای را از پاکستان نماید که آن طیاره های برده شده به پاکستان را مسترد نماید.
ملا محمد عمر آخند براساس سنت های قبیلوی خویش حاضر نشد به خواست پاکستان و آمریکا جواب مثبت بگوید و در نتیجه چون جورج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا برای پاکستان آخرین بدیل یا جانبداری از طالبان و وارد شدن به جنک در مقبال آمریکا و یا حمایت از آمریکا و در اخنتیار گذاشتن میدانهای هوابی برای هواپیماهای آمریکا برای بمبارد جبهات طالبان در افغانستان. پاکستان که نتوانست خرابی پاکستان را به حمایت از طالبان بخرد؛ با آمریکا یکی شد؛ لیک نیروهای امنیتی خود و رهبری طالبان را از معرکه خارج ساخت تا برای فرداها آنها را دوباره مجهز نموده در مقابل نیروهای آمریکا قراردهد.
رژیم طالبان سقوط کرد و پاکستان مهره اش کرزی را که آمریکا نیز از وی حمایت میکرد از شهر کویته به ارزکان منتقل و از آنجا وارد ارگ ساخت. اما از آنجاییکه منافع افغانستان در تضاد با پاکستان قرارداشته و این تضاد وجودی است و نمیشود آنرا نفی کرد؛ بلاخره کرزی هم مجبور شد در مقابل پاکستان ایستاده شود و از منافع کشورش دفاع نماید.
از آنجاییکه سیاه را آی ایس آی معلومات فراهم میکرد؛ آی ایس آی معلومات غلط به سیاد داد و در نیتجه قادر شد استراتیژی آمریکا را در جهت حفط منافع خویش بچرخاند وکرزی چون یک سیاست مدار کار کشته نبود و از جانبی هم براداران ناتنی اش ویرا مجبور ساخت تا تسهیلات و دارای حکومتی را در اختیار آنان قراردهند که در نتیجه فساد برادران کرزی،‌ دیگر رهبران مجاهدین شریک در قدرت نیز از رقیب کنم نیامدند و فساد را در کشور همه گیر ساختند تا کسی سراغ فاسد را نگیرند. بزرگان گفته اند که هر ضد ارزش در یک جامعه زشتی و قباحت خودش را با فراگیر شدن آن ضد ارزش از دست بدهد؛ دیگر آن ضد ارزش؛ ضد ارزش نمی ماند؛ بلکه خود یک ارزش میشود. همچنانکه پدیده فساد فراگیر شده است؛ کسی که فاسد نباشد؛ قادر نمیگرد در این حکومت کار نماید. این دولت از پارلمانش گرفته تا قضا و حکومت همه تادوگوش غرق در فساد اند. گویند فرزندان اکثراٌ مقلد پدران خویش اند؛ چون رهبری کشور در فساد غرق شد؛ لهذا بزودی در سطح جامعه فراگیر نیز شد.
حال فساد فراگیر در دولت (نظام) افغانستان از یکطرف و رهبری ناپخته در میدان سیاست از جانب دیگر زمینه را برای مانور بیشتری پاکستان فراهم ساخته است؛‌ تا طالبان که پس از چهارده سال جنگ و کشته دادن قادر نشد یک ولسوالی این کشور را برای سالی تحت اداره خویش درآورد، آمریکا و کشورهای غربی که دیگر برایشان آشکار شده است که پاکستان منبع صدور تروریزم در جهان و بخصوص در افغانستان است؛ بر نظامیان پاکستان فشار وارد کرده اند که بایست تغییر سیاست بدهند و آنها هم چون نیروهای داخل میدانش در این چهارده سال جز اخلال وضعیت امنیتی کاری دیگری نتوانسته اند؛ لازم دانستند تا تعدادی از رهبران طالب را که دیگر تاریخش انقضاء یافته است به افغانستان در نهایت امر تحویل دهد و تعدادی دیگری را که تاریخ انقضاء آنها پایان نیافته است با چهره دیگری وارد میدان کارزار سازد.
اینست که حالا تعدادی از رهبری طالبان را به افغانستان تحویل خواهد داد که کرسی های حکومت اشرف غنی را اشغال نماید و تعدادی دیگری را در میدان بگذارد و تعداد دیگری را هم تغییر چهره داده وارد میدان کار زار نماید.
من یکی شک دارم که داعش در افغانستان نفوذ کرده باشد؛ بلکه اینها همان طالبان دیروز اند که با تغییر چهره و روش کار زار از جانب پاکستان وارد میدان شوند و افغانستان را نگذارند به زندگی انسانی برسند. این تغییر رویش دقیقاً مثل همان احزاب هفت گانه پیشاور نشین است که هیچگاهی باهم تفاهم نیافتند؛ زیرا اهداف آنها را پاکستان تدوین می کرد و در نتیجه اینها هم قادر نبود با اهداف متفاوت در عمل یکی شوند؛ حال هم این داعش که با طالبان وارد جنگ شده اند؛ این جنگ یک نمایش مضحک جز برای سیاست ورزان ناپخته افغانی و ستون پنچم پاکستانی در افغانسان چیزی بیش نیست.
در پرتو سیاست قبیله گرای حکومت اشرف غنی، تغییر چهره و شیوه های رزمی ماشین جنک نیابیتی پاکستان با تغییر جبهه جنگ؛ عدالت در کشتار، ویرانی و تباهی در میان اقوام ساکن در افغانستان تإمین خواهد شد.
هرچند در این پروسه صلح، افغانستان چیزهای بیشتری را در پرتو سیاست قبیله گرای خویش از دست خواهد داد؛ اما در نهایت امر برنده میدان این صلح و جنگ(تک پیش پیش) پاکستان با سیاست مداران افغانی تبار خواهد بود نه مردم ساکن در کشوری بنام افغان ستان.
بدرود و بادرود!

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس