تروریزیم و دفاع مسلحانه مردم
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
در این روزها بحث بزرگان حکومت وحدت ملی روی محور مسلح کردن/شدن مردم است؛ اما اینکه چگونه مردم مسلح شوند تا در مقابل تروریزیم از خود و کشور دفاع نمایند؛ مجادله/بحث است؛ یکی بحث مسلح شدن/کردن نیروهای احزاب سیاسی را مطرح می کند؛ دیگری مسلح کردن/شدن مردم را تحت مدیریت نیروهای مسلح کشوری را و سومی هم بحث مسلح شدن/کردن خود مردم را مطرح می کند، حال آنکه در این بحث نکته اساسی که بزرگان سیاست فراموش کرده اند نیروی ستون پنجم دشمن است که میتواند در هرقالب این بدیل ها جا خوش نمایند و بزرگان و مردم را غافل نمایند.
حال مسلح شدن/کردن در هر بدیل فوق که باشد، دو بْعد دارد؛ یکی تفنک یعنی همان نیروی قهریه که با کشیدن دست روی ماشه آن جان یکی یا بیشتر انسان از بین نشانه گرفته می شود و دیگری مدیریت تفنک یعنی همین نیروی قهریه است که چگونه و با چه میکانیزیمی بایست مدیریت/کنترل شود؛ تا نشانه ی آن تنها نیروهای مخرب تررویست باشد؛ نه مردم عام.
مسلح شدن/کردن مردم به معنی تحویل دادن تفنک به تفنکدار و تفنکداری که درکشور ما کمتر قدرت و توان فکری کنترل آنرا دارد؛ زیرا تحصیل کردگان حاضر به گرفتن تفنگ نیستند بلکه بیشترینه کسانیکه مایل به گرفتن تنفگ هستند؛ نیروهای بیسواد و کارگر و بیکار مردم ماست که مایل است تفنک بدست گیرد و از آن طریق مفیدیت خویش را به مردم نشان دهد. در این صورت مدیریت(نحوه بکارگیری تفنک) وابسته ویا منوط به تعداد تفنکداری است که تفنک را حمل می کنند. زمانیکه تفنک به تفنکدار بیسواد تحویل داده شد و از میان آنها یکی هم بعنوان قومندان انتخاب شد؛ بعد آن قومندان است که به مردم و به نیروهای تحت کنترلش حکم میراند، نمونه خوب آن اختر لچک در بلخ است که در ابتداءجهاد مردم ویرا که پسوند نامش را حمل میکرد؛ بعنوان قومندان انتخاب کردند و مردم از این انتخاب شان دو هدف داشتند؛ یکی اگر اختر کشته شود؛ از شر یک لچک نجات می یابیم و اگر هم پیروز شد؛ چه بهتر که در مقابل نیروهای متجاوز روسی ویرا در چهره یک قهرمان می بینیم؛ که بازهم ما برنده میدانیم. اما غافل از اینکه وی نه کشته می شود و نه هم قهرمان مردم؛ بلکه حاکم برگرده های مردم می گردد که هر روزه از مردم باج می گرفت، تا اینکه با نیروهای طالبان پیوست و بعدش را نمی دانم به ناکجای تاریخ رسید. مسلح شدن/کردم مردم یعنی مسلح کردن جوانهای بیسواد و بیکار که نتیجه اش خود سری این نیروها چیزی دیگری در پی ندارد.
دومی مسلح کردن/شدن نیروهای احزاب سیاسی؛ این نتیجه را در دوران ملیشه های مجاهدین مردم ما تجربه کرده است که تنها بین پلخمری تا مزار بیشتر از شصت پْسته برای چور موترهای مسافربری و حمل نقل تشکیل شده بود، وضعیت در سایر نقاط کشور بهتر از این نبود و هرکدام خودشانرا وابسته به یک حزب می دانست و به چور و چپاول همت کردند و نتیجه همان شد که طالب آنها را از صحنه کنار زد. از آنجایکه احزاب ما خود فاقد مدیریت هستند و بیشترینه احزاب فردی اند؛ تا جمعی و از مدیریت در خود احزاب ما خبری نیست؛ چه رسد به اینکه نیروهای مسلح تحت کنترلش را مدیریت نماید، نتیجه این تسلیح جز همان دردهای دهه هفتاد هجری چیزی بیشتری در پی نخواهد داشت؛ البته بدون شک در ابتداءامر این نیروها در مقابل تروریست-ها دست آوردی دارد و خواهد داشت، اما پس از اینکه خطر تروریست رفع گردد؛ این نیروها بیکار نخواهد ماند و دست درازی خواهند کرد که کنترلش مشکل خواهد بود.
سومی، مسلح کردن/شدن مردم(نیروهای جوان بیکار و بیسواد) تحت جزء و تام های نیروهای مسلح کشور است. این بدیل خطرات کمتری را در پی دارد؛ اما دست آوردش بیشتر از دست آورد نیروهای مدیریت نشده امنیتی کنونی کشور نیست. زیرا نیروهای امنیتی کشور در طول همین چند سالی که مسئولیت تأمین امنیت را بعهده دارند؛ اکثراً پس از وقوع حادثه ویا فاجعه در صحنه ویا محل حضور می یابند. در تمامی مواردیکه تروریست ها نیروهای امنیتی یک ولسوالی و یا یک محل را کشته اند ویا سربریده اند چند روز بعد از فاجعه آنهم با یک اعلان آمادگی برای مقابله با فاجعه در محل حاضر شده اند. هرچند حضور نیروهای امنیتی در حوادث انتحاری پس از حادثه مناسب و نتیجه اش هم در خور توقع مردم و نیروهای امنیتی است زیرا وقوع حادثه کمتر میتواند پیش بینی گردد؛ اما در صورت وقوع فاجعه مثل سقوط پْسته های نیروهای امنیتی در بدخشان؛ قندز، جلریز، دایچوپان و فاریاب و یا ولسوالی های دیگر پس از اینکه نیروهای امنیتی در پْسته های شان چندین روز متوالی در محاصره گیر میمانند و تقاضا برای حضور نیروهای کمکی می کنند؛ و این نیروهای کمکی پس از یک اعلان تلویزونی به نیروهای مخالف رئیس جمهور و دشمن رئیس اجرائیه در محل حاضر میشوند و نیروهای مخالفین رئیس جمهور و دشمنان رئیس اجرائیه را که اکثراً محل را ترک کرده اند، عملیات نموده نیروهای مخالفین را عقب میرانند و محلات را از کنترل مخالفین خارج می سازند. هرچند محلات به ظاهر از نیروهای مخالفین/ترویریست خالی ولی در اصل آنها تاکتیکی عقب نشینی کرده اند و پس از چندی دوباره به حملات مرگبار خویش اقدام می کنند. این بدیل همانطوریکه قبلاً گفته آمدیم، دست آوردی بیشتر از نیروهای امنیتی ندارند که ضعف را نمیتوان در نیروهای امنیتی دانست؛ بلکه ضعف مدیریتی در نیروهای امنیتی مشهود است و یا اصلاً بگویم که نیروهای امنیتی عامدانه مدیریت نمی شوند، زیرا در این کشور گفتارها ملی ولی عملکردها قومی اند. و تازمانیکه گفتار و عملکرد از یک خط مشی پیروی ننمایند؛ مسلح ساختن مردم تحت مدیریت سمتی و قبیله-وی در صفوف نیروهای امنیتی مفیدیتی چندانی ندارد.
بادرنظرداشت نکات مثبت و منفی مسلح شدن نیروهای مردمی برای مقابله به دشمن تنها گزینه مناسب غیر سیاسی(غیر قومی عملکرد/عملکرد مسلکی) ساختن مدیریت قوای مسلح کشور است؛ در غیر آن مسلح ساختن نیروهای احزاب سیاسی و مسلح ساختن مردم تحت مدیریت مردمی ویا مسلح ساختن مردم در صفوف جزء و تامهای نیروهای امنیتی که مدیریت قومی/غیر مسلکی شوند؛ نه تنها مفدیتی ندارد؛ بلکه هزینه بیشتری را بر بودجه دولت ویا بار برمردم اضافه می کند و بس.
بدرود و با درود!