آیا محمد گل مهنمد واقعاً پیشوا و بابای پشتونهاست؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
من این نوشته را در واکنش به تجلیل از سالروز وفات این جلاد فاشیست تاریخ افغانستان باز نویسی میکنم که، چند روز قبل از جانب محافل فاشیستی اندیش افغانستان برگزار گردید وتلویزیون ملی افغانستان ، آنرابا تفصیل به نشر سپرد.
انتساب محمد گل مهمند به ملیت با شهامت پشتون ، واضحاً شریک سازی این ملیت شریف با گناهان کبیرۀ این خائین بدنام تاریخ است که، حکم لکۀ ننگی به دامن این مردم نجیب ومجموع مردم افغانستان را دارا میباشد.
هیچ روشن اندیش با وجدان بخود حق نمیدهد که بر اساس تعلقات قومی ونژادی از جنایتکاران دفاع کند، زیرا که ملت ومذهب جنایت پیشگان، جدا از ملت ومذهب هر قوم وقبیلۀ در جهان است، پس روشن اندیشان پشتون راست که این لکۀ ننگین تاریخ را مجال آویختن به دامان پاک خلق خود نداده وبا دور اندیشی وحقیقت جویی، از اینگونه قهرمان سازی ها، با هر امکانی که در اختیار دارند جلو گیری نمایند.
بیایید پارۀ از حقایق را در رابطه با محمد گل مهمند از صفحات تاریخ بازخوانی نماییم.
صالح محمد خان فرقه مشروزیرجنگ کابینۀ جدید امانی، رئیس ارکان ویاورنظامی اش کندکمشرمحمد گل مهمند، که در جنگ استقلال قوماندانی جبهۀ شرقی آن جنگ را بر عهده داشتند، دو تن از خائینین نامدارملی، ووطن فروشان بی بدیلی اند که، با فروختن جبهۀ جنگ به قیمت پنج صندوق طلا، با زخمی ساختن عمدی خود ها ازدلک پا وپنجه های دست،از جبهۀ جنگ بصورت دستوری وپلان شده فرار نموده، واجساد چهار صد تن از مبارزین راه استقلال کشوررا در میدان جنگ، به شکل افتضاح آمیزی بجا گذاشتند.
این اجساد از جانب قوای انگلیس تحت قوماندانی میجرجنرال کلیمو،ومیجرجنرال فاولر جهت ارعاب وهراسان سازی مردم به شکل وحشتناکی درملا عام به نمایش گذاشته شده ومورد اهانت قرار گرفتند. اجساد این جان بازان راه آزادی واستقلال بااندام های برهنه چندین روز درحاشیه های معابرعام قرارداشته واجازۀ دفن وکفن برای شان داده نشد. تا جاییکه حیوانات وحشی قسمت های از بدن آن اجساد را خورده و بدن های آماسیدۀ آنان هر بینندۀ را به وحشت می انداخت.
این خائینین وطن فروش زمانیکه از جبهۀ جنگ فرار وصندوق های طلای ارسال شده از جانب انگلیس هارا باز نمودند، با کمال یأس دیدند که انگلیس ها بر سر آنها شیره مالیده، وصرفاً قسمت های فوقانی آن صندوق هارا بعداز پرسازی قسمت های زیرین توسط تیکربا طلا پوشانیده بودند، که این خود پاداش خوبی بود از جانب انگلیس ها به این دو خائین وطن فروش وبی همت، درازای خیانتی که انجام دادند.
امیر امان الله خان ومردم افغانستان با آگاهی از خیانت نا بخشودنی این دو خائین تاریخ، به شدت منأثر گردیدند. امیر در ابتدا میخواست این دو خائین ملی را برای عبرت دیگران اعدام نماید، اما با وساطت مادرش وعدۀ از سران دربار، از این کار منصرف شد. در عوض این دو مایۀ بی ننگی وشرم تاریخ را با پوشانیدن لباس زنانه ابتدا در شهر جلال آباد وبعداً در شهر کابل در معرض تماشای مردم قرار داد.
این نمایش عبرت انگیزخائنین ملی که در بین مردم به پاداش تیکر وطلا معروف شد مدت چهل شبانه روز ادامه یافت وبعداً با همین لباس های زنانه به زندان منتقل وتا آخرین روزهای زندان اجازۀ پوشیدن لباس مردانه داده نشد.
بیایید این حقیقت تکاندهنده وننگین تاریخ را در صفحات تاریخ واززبان تاریخ نگاران مورد بررسی قرار دهیم، تا از چگونگی آن بصورت بهترآگاهی حاصل نماییم:
میر غلام محمد غبار در صفحۀ 759 افغانستان در مسیر تاریخ که برای بار اول در مطبعۀ دولتی کابل چاپ وبنابه هدایت دولت ظاهر شاه توقیف گردید، چنین مینگارد: «در هنگامیکه جنگ در این طرف لندی کوتل به منفعت قوای افغانی دوام داشت ودر پشت جبهه مردم افریدی به طرفداری افغانستان به ضد انگلیس قیام کرده بودند ومحمد عمر خان افریدی مردانه میجنگید . تا یک فرقۀ تازه دم انگلیسی از راولپندی رسید، سپهسالار صالح محمد خان که فقط از انگشتی زخم بر داشته بود با یاور نظامی خود محمد گل خان مهمند میدان جنگ را ترک گفت وامر عقب نشینی سپاه را صادر کرد.
این حرکت سپهسالار صالح محمد خان ویاور گل محمد خان که زنده میدان جنگ را گذاشته بودند،در حالیکه بیشتر از چهارصدسپاهی افغانی کشته در میدان جنگ افتاده بود، از طرف تمام اردوی نظامی ومردم افغانستان با تنفر وتحقیر تلقی گردید».
این واقعه را میر محمد صدیق فرهنگ درصفحۀ 504 جلد دوم کتاب معروف (افغانستان در پنج قرن اخیر) چنین توضیح میدهد:
« در عین حال قوای مختصر نظامی افغانستان به سه دسته تقسیم گردیده وبخش بزرگتر آن با قوماندانی صالح محمد خان سپه سالار به دکه در دهن معبر خیبر ودو دستۀ دیگر به قیادت جنرال محمد نادر خان وصدر اعظم عبدالقدوس خان علی الترتیب به خوست وقندهار سوق داده شد.
صالح محمد خان که پیش از سایرین به محل ماموریتش واصل شد، خواه بر اثر بی خبری از نقشۀ عمومی وخواه به سابقۀ جاه طلبی، بجای آنکه تطبیق قسمت اول نقشه را مبنی بر قیام پشاور انتظار بکشد ، در چهارم ماه می از سرحد عبورنموده قریۀ باغ را که بر تهانۀ سرحدی انگلیس حاکم بود، در تصرف خود در آورد. این حرکت انگلیسیان را در پشاور هوشیار ساخت ودر ضمن آنکه به سوق دادن نیرو بسوی مدخل درۀ خیبر پرداختند، با کشف نمودن نقشۀ شورش در پشاور شهر مذکور را در محاصره گرفته آب را بر آن قطع کردند. به این صورت نقشۀ قیام پشاور ناکام گردیده وغلام حیدر خان آمر داکخانه افغانی با همکاران هندی او از جمله عبد الجلیل وگوش ملاپ سنگ به زندان رفتند.
در ماه می انگلیسیان پس از تقویت نیرویشان در دهنۀ خیبر به عملیات متقابل آغاز کردند وقوای افغانستان را از باغ به تورخم عقب زدند، در عین حال دکه را که محل اجتماع نیروی کمکی افغانستان بود، توسط نیروی هوایی شان بمبارد کردند. در ضمن این عملیات سپهسالار صالح محمد خان جراحت خفیفی در پایش بر داشت واز محاذ جنگ عقب نشست. در نتیجه با وصف مقابلۀ مأیوسانۀ یک دستۀ دیگر ازنیروی افغانی در کمکی خیبر، سپاه افغانی در حال شکست به سوی جلال آباد عقب نشست واردوی انگلیس دکه را به دست آورده ، راه خودرا بسوی جلال آباد باز نمود» .
کاندید اکادمسین محمد ابراهیم عطایی در صفحۀ 238 تاریخ معاصر افغانستان خود که توسط دکتورجمیل الرحمان کامگار بفارسی ترجمه گردیده است دربارۀ این خیانت چنین مینگارد:
« از ابتدای ماه می 1919 م امان الله خان سوقیات جنگی را آغاز نمود، جنرال صالح محمد خان را به سمت مشرقی، جنرال محمد نادر خان را به سمت جنوبی وعبدالقدوس خان را در رأس قوت های مسلح قندهار فرستاد.
امیر در اوایل ماه می در یک اجتماع بزرگ اعلان جهاد نموده گفت: اگر به جهاد آماده هستید اسلحه بگیرید، مردم نیز آمین گفتند.
سپه سالار صالح محمد خان که در کابینه تازه بحیث وزیر دفاع تعین شده بودواکنون قوماندان محاذ مشرقی بود، بتاریخ 3 می از همه هدایات صرف نظر نموده جنگ را آغاز نمود، این کار ناگهانی خارج از هر گونه مصلحت بود، حاجی عبدالرزاق اندرکه به دستور امیر به خاطر قیام قبایل به سرحدات شرقی رفته بوداز همانجا به صالح محمد خان نوشت که از احتیاط کار گرفته جنگ را بدون موقع آغاز نکند ، من قبایل را آماده نموده ام،حمله باید وقتی صورت گیرد که از این طرف قبایل آنان را تعقیب کنند. با وجود همۀ این ملاحظات صالح محمد خان ویاور نظامی اش محمد گل خان مهمند حمله را آغاز نمودند. بتاریخ یازدۀ می فشار انگلیس بیشتر گردید ودر حالیکه 400 جوان بر میدان افتاده بودند، آنها گریختند ودر سرحد شرقی موفقیت نصیب انگلیس گردید.
حاجی عبدالرزاق خان به امان الله خا ن نوشت ، صالح محمد خان این کار را یا از روی بی خردی ویا هم از روی غداری نموده است، ولی من دوم آنرا تأیید میکنم.
وقتی امیر مطلع شد ، صالح محمد خان را میخواست اعدام نماید، ولی بخاطر حساس بودن وضع به حبس او اکتفانمود»
جنرال سر جان مکمن در کتاب مولفۀ خویش بنام (از دارا تا امان الله) تلفات انگلیس ها را ناشی از گرمی هوا دانسته وراجع به کشته های جان بازان افغانستانی مینویسد که: طمع پول که مشخصۀ ذاتی افغانهاست موفقیت را نصیب انگلیس ها نمود وسر لشکر افغانی صالح محمد یکجا با یاوراو که یک جوان تحصیل یافتۀ تورکیه بنام محمد گل بود در برابر پول هنگفت جبهۀ جنگ را بما واگزار گردیدند، ونعش چهار صد تن از عساکر خودرا در میدان جنگ باقی گذاشتند که طی چندین روز آماسیده وبو گرفته در همانجا افتاده بودند.
شادروان استاد عبدالقیوم بارکزایی استاد تاریخ لیسۀ حربی کابل در یاد داشت های تاریخی خود که در جریان تدریس تاریخ بکار میبرد، با صراحت وافسوس مینویسد که: صالح محمد خائین ویاور بی ننگ اوبنام محمد گل جبهۀ شرقی جنگ استقلال را در بدل پول وطلا به انگلیس ها فروختند، ولی در عوض طلا سنگ های تیکر را نصیب گردیدند. شاد روان استادعبدالجلیل یکی از استادان شناخته شده ومتبحر لیسۀ حربی نیز مسألۀ خیانت ووطن فروشی را با همه جزئیات آن در جریان جنگ استقلال وکار نامه های سپهسالارصالح محمد ومحمد گل مهمند در جریان دروس تاریخ دایما تشریح مینمود که از منابع موثق اقتباس نموده بود.
مورخ مشهور هند آقای دلیپکمار هم در کتاب انگلند اند افغانستان چاپ کلکته خیانت این دو تن را بر ملا ساخته مختصراً مینویسد که : ضعیف النفسی سپهسالار صالح محمد ویاورش جنگ را در جبهۀ شرقی به نفع انگلیس ها خاتمه داد .
قسمیکه دیده میشود صفحات تاریخ معاصر کشور مملو از کارنامه های این وطن فروشان فرصت طلب وخیانت پیشه بوده وهر یکی از کارکرد های رزیلانۀ ایشان در مراحل مختلف حیات آنها خنجر زهر آلودی را ماناست که با بریدن رگ وپی هستی ووحدت مردم این سرزمین، زمینه ساز جراحات سرطانی وغیر قابل علاجی گردیده است که، با گذشت هر روزی بر عفونت آن افزونی به عمل میآید.
این عمل ننگین وخیانت نا بخشودنی محمد گل مهمند، در صد ها اثر تألیف شده، از جانب نویسندگان کشورما وسایر کشور های جهان بصورت مستقیم وغیر مستقیم مورد ارزیابی های فراوانی قرار گرفته است که، من درین مقاله به ارائۀ همین چند سند اکتفا نموده، وافشای بیشتر وکامل تر این حقیقت را به نویسندگان ومورخین خبره ومتعهد دیگرمحول مینمایم.
تاریخ ثابت نموده است که تعصب وفضیلت فروشی های افراطی، بیشترینه خاصۀ آن انسانهای بی فضیلتی است که شخصیت های بیمار وعلیل خودرا از طریق آن خواهان ترمیم ودگرگون سازی بوده وبخاطر نیل به این هدف از هیچ نوع رزالت وبی فضیلتی، تا سرحد ارتکاب جنایات بی حد وحصر روگردان نمیباشند.
چنانچه در آتیۀ زندگی محمد گل مهمند این خائین خاک فروش تاریخ، همه شاهد آن اند که، او جهت اعادۀ حثیت برباد رفته وتلافی ضعف شخصیتی که از ناحیۀ خیانت در جنگ استقلال کشور، در زندگی اش پدید آمده بود، روبه عملکردهای فاشیستی وبر تری جویی های قبیله پرستانه آورده، با بکار گیری اصل قبیله پرستی وترویج زشت ترین نوع بر تری طلبی های قبیلوی قبایل پشتون نسبت به دیگر باشندگان کشور، چنان مزرعۀ از نژاد پرستی وبر تری جویی را در افغانستان ایجاد میکند که، بزرگترین بد بختی های مردم این سرزمین، تا امروز هم از ثمرات شوم آن سر چشمه میگیرد.
اندرین جاست که من یک بار دیگر تکراراً می پرسم که:
آیا محمد گل مهنمد واقعاً پیشوا وبابای پشتونهاست؟؟؟؟؟؟
هیچگاه!!!!!
ولی پیشوای پشتونسالاران قبیله پرست، چرا نه!!!!
آنهم! درین روز های پر آشوب تاریخ میهن که، از هر طرف برزندگی مردم بلا کشیدۀ افغانستان سنگ بلا میبارد. جویهای خون در سرتاسر کشورجاری، وحملات باند های خون آشام طالب، القاعده وداعش روز تا روز در حال گسترش بوده، ومقاومت جانبازانۀ نیروهای قهرمان امنیتی ومردم آزادۀ ما، در جهت خنثی سازی دسایس دشمنان داخلی وخارجی، با خیانت های آشکار وبی پردۀ دولتمردان وسردمداران نظام حاکم، همه وهمه بی حاصل ومحکوم به تحمل ناکامی ها میگردد، قلم بدستان وفرهنگیان وابسته به جبهۀ تمامیت طلبی هم آرام نه نشسته، با آنچه که در توان دارند سعی بدان مینمایند که، ازشکل گیری هر نوع تحولات مثبت وفراگیر که، ناقض منافع شوم وانحصاری تمامیت طلبان در عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی در کشور باشد، با تخدیر وتوطئه جلوگیری به عمل آورده، وکشور را صد هزار بار دیگر هم بکام اژدهای جنگ ونفاق غرق وتا بی نهایت تاریخ جان، مال وناموس باشندگان مجموعی این سرزمین را بازیچۀ دست اجانب وباند های مافیای قدرت در داخل سازند، تا کشوررااز وارد شدن بیک دور جدید حیات متمدنانۀ وقانونمدار، جدای حاکمیت انحصاری وقبیلوی، در یک فضای متساوی الحقوق مجموع اقوام وملیتهای مسکون درآن بازداری نمایند.
داعیۀ ننگین حاکمیت طلبی وتمامیتخواهی آن پدیدۀ شوم ومتعفن تاریخ افغانستان معاصر است که، دارندگان آن هیچگاهی به افغانستان بدور ازحاکمیت انحصاری قوم وقبیلۀ خویشتن کدام ارزش واعتبارمیهنی قایل نبوده، افغانستان فارغ ازحاکمیت تک ملیتی تحت قیمومیت قبایل حاکم را هیچگاهی از آن خود بحساب نمیآورند.
هر از گاهی هم که در تاریخ زمینه های شکل گیری یک حاکمیت فراگیر با اشتراک مجموع اقوام وملیت های کشور فراهم گردیده ، مدعیان آگاه ونا آگاه حاکمیت تمامیت طلبانۀ قبایلی، با توسل به هرنوع تلاش، تا سرحد معامله با تمامیت ارضی، استقلال وزیر پا ساختن ارزشهای ملی وانسانی، به نفع اجانب ودشمنان سوگند خوردۀ این آب وخاک پیش رفته، وهیچ حدفی جز تصرف ارگ کابل،وسکان ادارۀ مرکزی کشور، با تمرکز عام وتام قدرت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی ونظامی کشوردر دست نمایندگان تام الاختیارقبایلی در ذهن وضمیر خویش نداشته وندارند.
فاجعۀ هویت زدایی از دیگر اقوام وملیت های افغانستان، به نفع شکل دهی هویت های جعلی ومن درآوردی برای قبایل حاکم، در تاریخ معاصر افغانستان یک پدیدۀ معمول وروزمره میباشد، که بخش لاینفک آنرا مسألۀ شخصیت سازی های کاذب برای افراد واشخاص فاقد شخصیت واعتبار ملی، حتی با گذشته های ننگین وسیاه تشکیل میدهد.
تجلیل از پنجاه ویکمین سال وفات محمد گل مهمند ونشر برنامۀ این تجلیل از طریق تلویزیون دولتی افغانستان یعنی تلویزیون ملی ، در کنار ده ها کارنفاق افگنانه ودستوری ، حلقات فاشیستی ارگ ریاست جمهوری، کار ی جزتحریکات اغواگرانه وپلان شدۀ نفاق افگنی ازجانب قلم بدستان وفرهنگیان وابسته به مدرسۀ فاشیسم وعظمت طلبی در کشور نمیتواند ارزیابی گردد.
هموطن!
توقیف توزیع تذکره های الکترونیکی، سکوت در برابرقتل عام پولیسهای محلی وابسته به ملیت هزاره در جلریز ولایت میدان ووردک، تحمیل شکستهای پلان شده به قهرمانان قوای مسلح کشور در ولایات بدخشان، تخار وقندوز، قرار دهی عمدی ولایت فاریاب در آستانۀ سقوط بدست طالبان وتجلیل از روز مرگ یکی از خائنین شناخته شده ووطن فروش معلوم الحال تاریخ که دستان کثیفش بخون هزاران هموطن پشتون وغیر پشتون رنگین است، یکجا با تحریکاتی که یک سازمان فاشیستی بنام سمون در جهت ابقای کلمۀ افغان در تذکره های الکترونیکی آغاز نموده ، کاری جزتحریکات نفاق افگنانه ونمک پاشی به زخم های دیرینۀ مردم نمیتواند توجیه شود.
امید وار آنیم که روشن اندیشان پاک اندیش جامعۀ پشتون وغیر پشتون کشور با درک مسئولیت های تاریخی خویش در قبال اوضاع نا به سامان کنونی، مانع از توسعه وتحقق اینگونه پلانهای شوم وغیر ملی گردیده ونگذارند که، خائین وطن فروش به بابا ودادای خلق های مظلوم ما مبدل شوند.
مأخذ ها ومنابع:
1- افغانستان در پنج قرن اخیر از شاد روان میر محمد صدیق فرهنگ
2- افغانستان در مسیر تاریخ از شاد روان میر غلام محمد غبار
3- تاریخ معاصر افغانستان از شادروان کاندید اکادمسین محمد ابراهیم عطایی وترجمۀ دری دکتور جمیل الرحمان کامگار
4- از دارا تا امان الله اثر جنرال سر جان مکمن به زبان انگلیسی، چاپ لندن
5- انگلند ان افغانستان اثر مورخ هندی دلیپ کمار چاپ کلکته، به زبان انگلیسی
6- یاد داشت های درسی شاد روان استاد عبدالقیوم استاد تاریخ لیسۀ حربی کابل ویک تن از دانشمندان شناخته شدۀ کشور
7- یاداشت های درسی استاد عبدالجلیل استاد تاریخ در لیسۀ حربی