شما را به قاموس زبان دری چکار؟ کژراهه روان
زبان فارسی( اگرهر ساعت هزار بار، به آن « دری» بگوئید،) هر روز رشد و توسعه می یابد
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
زبان فارسی( اگرهر ساعت هزار بار، به آن « دری» بگوئید،) هر روز رشد و توسعه می یابد، به کمک انترنت ورسانه ها، حتا لهجهء ایرانی( غالبا تهرانی) بر زبان پارسی د ری،در سراسرگیتی، مسلط میشود، چرا که پشتوانه ای از نفت و گاز و تکنولوژی دارد،پشتوانهء مالی دارد؛ شما تاقاف قیامت خود را فریب دهید و عاشق «لسان دری» باشید؛ خیابان را، سر ک بگوئید و فاکولته را( پوهنحی) بخوانید!
شما هزار بار کشاورزی را زراعت بگوئید و پژوهش را ،تحقیق بگوئید تا زبان ایرانی، افغانی شود
شما را به قاموس زبان دری چکار؟کژراهه روان!
بقلم : انجنیر شریف
شما را به ساختن قاموس لسان دری(!) چکار، آقایان که دیده و دانسته ،به جای «آقا» می نویسید « شاغلی»!
کلمه« واژه » را خیال می کنید، ایرانی است آنراسراسیمه تبدیل به«کلمه» می کنید! « دبیر» را با عصبانیت، بر میدارید به عوض آن « منشی» می گذارید، در حالیکه بیش از صد بار در تاریخ بیقهی ، همین کلمه« دبیر» آمده است!یک زن را ماموریت می دهید بر فردوسی بزرگ، توهین کند و فردوسی را« زن ستیز» معرفی کند!
آیا کسی که به شاعر ملی فارسی گویان، توهین میکند ، حق نوشتن « قاموس دری» را دارد؟
شما به کا ر های عبث تکراری و تهوع آور دست نزنید، غم زبان پشتو و مصطلحاتی را بخورید که هر روز بالای این زبان( که زبان مادری تان است) ایجاد وتحمیل میشود؛ در تمامی انترنت یک فرهنگ آنلاین فارسی، پشتو وجود ندارد تا ضرورت های روزانه مرفوع گردد!
آقایان محترم. زبان فارسی( اگرهر ساعت هزار بار، به آن « دری» بگوئید،) هر روز رشد و توسعه می یابد، به کمک انترنت ورسانه ها، حتا لهجهء ایرانی( غالبا تهرانی) بر زبان پارسی د ری،در سراسرگیتی، مسلط میشود، چرا که پشتوانه ای از نفت و گاز و تکنولوژی دارد،پشتوانهء مالی دارد؛ شما تاقاف قیامت خود را فریب دهید و عاشق «لسان دری» باشید؛ خیابان را، سر ک بگوئید و فاکولته را( پوهنحی) بخوانید!
شما هزار بار کشاورزی را زراعت بگوئید و پژوهش را ،تحقیق بگوئید تا زبان ایرانی، افغانی شود، آیا اینهمه ضیاع وقت نیست؟
آقایان، شما که به یک خانم با استعداد فرهنگی، ( تحصیل یافته زراعت و درخشنده در کارهای اجتماعی)را لقب « استاد ادب دری» داده اید، گویا برا ساس هنر شاعری اش، آیا ایشان « وزن» و« قافیه» را که لوازم ابتدایی شعر است،میفهمد؟
بنگرید، نمونه ای از عدم وقوف خانم پوهندوی شیما غفوری به وزن و قافیه:
زندگی ام دورۀ بی هیچ نیست
عمر من جز حلقۀ در پیچ نیست
کـَی فرشته خلق کردستم خدا
هم تفاوت باشدم با چارپا
من برای امتحانی آمدم
بهر سه کار و جوابی آمدم
علم را در زندگی و بعد مرگ
منزلت بخشید ایزد بس سترگ
یا عمارت بهر مردم ساختن
بعد عمر با فیض آن پرداختن
یا یکی فرزند نیک و پر بها
بهر نسل بَعد بگذارم بجا
این سه عنصر اصل خیر جاویدان
هم در این دنیا هم در آن جهان
امتحان ما به آدم بودن است
آدمیت اصل آدم بودن است
روزه و حج و نمازاز بهر چیست؟
بهر خالق این نیاز از بهر چیست؟
این عبادت ها رۀ جانکاهِیِ است
خود شناسی و جهان پردازی است
تا شناسم رحمت پروردگار
تا نمایم بهر دنیا کار وبار
وارث نیکـو سیر وزنـش دهد
خد مت خلق خدا رنگش دهد
«بی وزنی» را بنگرید:
خردمند ی را بر رهت پیشه کن
تعقل به کارت، بس اندیشه کن
حباب کفی است هوا وهوس
که نادم بکوبد به سر چون مگس
مقامت شناس کین ترا بهتر است
زن هر کجائی سبک چون پراست
از آن پس، دلت را شنو ای عزیز
که عشق راست شاهان، غلام وکنیز
که عشق جان ودل را چراغان کند
چو نوری شیشه را فروزان کند
خدام تحفۀ عشق انعامت کند
شراب محبت به جامت کند!
مشکلات شعری خانم صالحه وهاب واصل نیز که کارنامهء اجتماعی شکوفان دارد ( و کاندید استادی ادب دری شده) نیز فراوان است ،
به یکی دو نکته اشاره میکنم:
نخست: بی وزنی و خروج از وزن جاری
بخت خواب آلود
حیا در چشم تو در سایۀ مژگان خوابـیــــده است
تبسم پشت درب لب چو گل خندان خوابیده است
گمان قصــــه بردم از زبـــــانت تا دل شبهـــــــا
ولی دیدم نظر جایش به صد فرمان خوابیده است(!)
دوم: ابهام تصنعی ، این مصراع و چندین مصراع دیگر درین نظم گونهء ناتوان ، معنایی روشن و بدردخور ندارد:
«ولی دیدم نظر جایش به صد فرمان خوابیده است »؟؟؟
با اینهمه، خانم صالحه واصل، میتواند، با تمرین و ممارست ، دور از هیاهوی کاسبکارانه ، شاعری قابل پذیرش باشد، نکته ها و فراز های بدیع در گرد و نواح منظومه های ایشان، فراوان است.
پيامها
16 سپتامبر 2015, 16:06, توسط Arman
اين کتاب را توماس هايد در سال 1700 ميلادى به زبان لاتين براى اولين بار چاپ کرد که منابع علمى اش در کتابهاى روميان و دسپس در دانشگاهاى رومن کاتوليک عسويان تحت رهبرى واتيکان درج بودند. وى بيشتر از ٥٠ فرهنگ لغت زبان فارسى درى را لست نمود . برگ 432
زبان درى را در آن زمان Deri مى نوشتند
لطفا از برگ 422 تا به برگ 432ورق زنيد
در برگ٤٣٠ همين کتاب دليل صفت زبان پارسى را روشن نموده است. در اين جا بهرام گور نقش کليدى براى صفت زبان پارسى داشت. درى به درگاه و دربار و حولى نسبت داده شده است.
در درگاه و دربار و حولى فارسى عاميانه ويا گويش عاميانه نگاريده نمى شد بلکه ديوانى وادبى!
برگ ٤٣٠ درگاه
زبان درى ويا آذرى (آتش) آتش درى! آتش حولى feu Aulica
چاپ اول 1700ميلادى
چاپ دوم 1760 ميلادى
23 سپتامبر 2015, 14:30, توسط Arman
Yar Sana نگاريد: "زبان من دری است. زبانیکه شهنامه فردوسی به آن نوشته شده است. من هیج وقت کچالو را سیب زمینی[...] نمی گویم."
در شاهنامه آثار ديگر ادبا و شاعران فارسى ايرانى!!!! مانند رودکی, ابومنصور دقیقی, ابوالفضل بیهقی, فرخی سيستانی, ابوشکور , ناصرخسرو بلخى و مولانا بلخى, نظامى و فرخى و خاقانى و عنصرى ابوطاهر خسروانی, ابوطیب مصعبی, ابوالحسن آغاجی, ابوالعباس ربنجنی, ابوالعلاء , وشتری, ابوالموید بلخی, انوری, بدیع بلخی, حنظله بادغیسی, خاقانی , خواجه عبدالله انصاری, خیام, شهید بلخی , عبدالحمید غزنوی, عطار...... تا جامى و تا سال ١٧٥٠ کچالو در هندو ايران يافت نمى شد.
جامیهيچگاه واژه "کچالو" را پيدا نخواهى يافت, چرا?
زمان و وقت و دوران را بايست مد نظر گيريم , چون فردوسى بزرگ اصلن نه کچالو ونه سيب زمينى مى شناخت!
حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی (زادهٔ ۳۱۹ خورشیدی، - درگذشتهٔ پیش از ۳۹۷ خورشیدی، در توس خراسان)،
319+621= 940 ميلادى , سیب زمینی در حوالی سال ۱۵۷۰ به اروپا آمد.
قاره امريکا را که کشف کرد?
کریستف کلمب (کریستوبال کُلُن) (به اسپانیایی: Cristóbal Colón) ۱۴۵۱ - ۲۰ مه ۱۵۰۶) سوداگر و دریانورد اهل جنُوا در ایتالیا بود که بر حسب اتفاق قاره آمریکا را کشف کرد. او که از طرف پادشاهی کاستیل (بخشی از اسپانیا) مأموریت داشت تا راهی از سمت غرب به سوی هندوستان بیابد، در سال ۱۴۹۲ میلادی با سه کشتی از عرض اقیانوس اطلس گذشت اما به جای آسیا به آمریکا رسید. کلمب هرگز ندانست که قارهای ناشناخته را کشف کرده است.
دانشمندان آمریکایی دریافتهاند که سرمنشأ کلیه انواع سیب زمینیهای امروزی را میتوان به یک گیاه واحد که بیش از هفت هزار سال قبل در پرو کشت شد ردگیری کرد. سیب زمینی در حوالی سال ۱۵۷۰ توسط فاتحان اسپانیایی از آمریکای جنوبی به آن کشور منتقل شد و کشت آن در سراسر اروپا رواج یافت. سیب زمینی بعداً توسط مستعمره نشینهای بریتانیایی به آمریکای شمالی منتقل شد. سیب زمینی نخستین بار توسط سرجان ملکم در اواسط پادشاهی فتحعلیشاه قاجار به ایران آورده شدهاست، برای همین در ابتدا به آن «آلوی مَلکَم» میگفتند. نخستین جایی که در ایران سیب زمینی کاشته شد، روستای پشند در استان البرز بوده است.[۱] به همین دلیل همچنان سیب زمینی پشندی در ایران معروف است.
آلو در اردو
آلو ایک مشہور سبزی ہے جو اصل میں ایک پودے کی جڑ ہے۔ اس کا آبائی وطن جنوبی پیرو ہے۔ سولہویں صدی سے پہلے اسے باقی دنیا میں نہیں جانا جاتا تھا۔ آج یہ سب سے زیادہ استعمال کی جانے والی سبزی ہے۔ اسے 1536ء میں یورپ میں لایا گیا جہاں سے یہ باقی دنیا میں پھیل گیا۔ اس کی ہزاروں اقسام ہیں۔
در چين اصلن اين سبزى تا چندسال پيش يافت نمى شد
در زبانهاى تورانى
یئرآلما
و بیتکی پرو و گونئی آمریکادان اوروپایا گتیریلدی و اوروپالیلار 1700 ایلینده اونی گونی امریکادان اسپانیا وایتالیاو پرتقالا گتدیلر و اکدیلر فتحعلی شاه زمانیندا اروپالیلار اونی آزربایجان و تورکیه ده تانیدیردیلار و استانبولدا یاخچی و یه ملی یئرآلمالار دوزتدیلر تورکلر اونون یه ماقین ایراندا اورگدیب و استانبولی کی یئرآلمادان اولار بیزیم اولکه ده بیر یمه لی خورک دی ایندی یتیمچه ده و آیری خورکلرده اونی ایشله دیب و یه یللر .
سێفەزەمینی، سێوەعەرزیلە، سێوک، سێڤک، یەرەلماسی، سێف زەمینی، سێوەزەمینی، گیایەکی چەند ساڵەیە لە تیرەی "باینجانەکان" Solanées، گەڵاکانی بڕاوبڕاو و گوڵەکانی چەرموو یان بەنەوشن و لاسکەکەی زۆر ھەیە و بەرزیەکەی ئەگاتە ٦٠ سم، گیا و گوڵەکەی زۆر ژەھراوین
يار سنا عزيز, به توت زمينى در فارسى چه ميگويند?
شما بايد ساختار زبان را يعنى اسکليت زبان را عمده دانيد (گرامر و گردان صرف و نحو) . پس به يک کلمه ويا چند کلمه متفاوت ارج نگذاريد بلکه به مصدر, ضماير و قيد و جمله ويا مصدر در حالتها و زما نها?
مصدر: رفتن, گذشته: رفت, مادهی گذشته: رفته, حال: رو , مادهی حال: رونده
گزارشی - گذشته
زمان حال ساده
من رفتم
تو رفتی
او رفت
ما رفتیم
شما رفتید
آنها رفتند
زمان حال ناتمام
من میرفتم
تو میرفتی
او میرفت
ما میرفتیم
شما میرفتید
آنها میرفتند
ماضى استمراری
من داشتم میرفتم
تو داشتی میرفتی
او داشت میرفت
ما داشتیم میرفتیم
شما داشتید میرفتید
آنها داشتند میرفتند
ماضى نقلی
من رفتهام
تو رفتهای
او رفته(است)
ما رفتهایم
شما رفتهاید
آنها رفتهاند
ماضى پیشین
من رفته بودم
تو رفته بودی
او رفته بود
ما رفته بودیم
شما رفته بودید
آنها رفته بودند
گزارشی - حال
ماضى ساده
من روم
تو روی
او رود
ما رویم
شما روید
آنها روند
ناتمام
من میروم
تو میروی
او میرود
ما میرویم
شما میروید
آنها میروند
حال استمراری
من دارم میروم
تو داری میروی
او دارد میرود
ما داریم میرویم
شما دارید میروید
آنها دارند میروند
گزارشی - آینده
ساده
من خواهم رفت
تو خواهی رفت
او خواهد رفت
ما خواهیم رفت
شما خواهید رفت
آنها خواهند رفت
التزامی - گذشته
نقلی
من رفته باشم
تو رفته باشی
او رفته باشد
ما رفته باشیم
شما رفته باشید
آنها رفته باشند
التزامی - حال
ساده
من بروم
تو بروی
او برود
ما برویم
شما بروید
آنها بروند
امری - حال
ساده
من -
تو برو
او برود
ما برویم
شما بروید
آنها بروند
آرزوى
من مى رفتم
تو مى رفتى
او مى رفت
ما مى رفتيم
شما مى رفتید
آنها مى رفتند
اگر يک گردان متفاوت از نگاه صرف ونحو پيدا کرديد من آماده ام که فرق بين زبان درى وفارسى کنم .