صفحه نخست > خبر و گزارش > نقشه ای سپید از افغانستان فدرال؛ فدرال خواهان ایالت ها را مشخص کنند!

نقشه ای سپید از افغانستان فدرال؛ فدرال خواهان ایالت ها را مشخص کنند!

دوشنبه 24 جولای 2017

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

کابل پرس?: در سال های اخیر به همان میزان که طرفداران تجزیه افزایش یافته، طرفداران نظریه ی افغانستان فدرالی نیز بیشتر شده است. بخشی از فدرال خواهان جوانانی هستند که در حزب کنگره ی ملی گرد لطیف پدرام جمع شده اند. بسیاری دیگر از فدرال خواهان، بدون ارتباط با حزب کنگره ی ملی، در سال های اخیر، در نتیجه ی گسترش جنگ و ناامنی از جنوب و شرق به شمال، طرفدار نظریه ی فدرالیسم شده اند. تعداد قابل توجهی از افراد نیز، با وجود موافق بودن با تجزیه، به دلیل اینکه تجزیه طلبی را همچنان تابو می پندارند، سعی کرده اند یا از ورود به این مباحث جلوگیری کنند و یا بیشتر خود را متمایل به فدرالیسم معرفی نمایند.
به هر حال، فدرالیسم یکی از نظریه های جدی برای ختم بحران در افغانستان محسوب می شود. فدرال خواهان تاکنون بیشتر در حواشی فدرالیسم بحث کرده اند و وارد بحث اصلی که مشخص کردن ایالت های فدرال باشد نشده اند. به نظر می رسد تا زمانی که ایالت های فدرال از طرف فدرال خواهان مشخص نشوند، این بحث نمی تواند جنبه ی عینی و عملی داشته باشد و بیشتر وقت تلف کردن محسوب می شود.

کابل پرس ضمن دعوت از فدرال خواهان برای تهیه ی فهرست و نقشه ی ایالت ها، آمادگی خود را برای بازتاب کامل نظرات آنان اعلام می کند.

كارنامه

گالری عکس

مطالب مرتبط

واژه های کلیدی

فدرالیسم | هایلایت
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • همين اکنون کشور پارچه پارچه است. قانون اساسى کرزى که توسط جرگه ريش سفيدان قرن سنگ خود براى تجزيه اين کشور معادله فورموله کرد. و واژه *ملت و افغان* (افغان ملت) را در قانون اساسى چنين گنجانيد: " ملت افغان = پشتون، تاجيک، هزاره، ازبک ، ترکمن، بلوچ، پشه ي، نورستانی، ايماق، عرب، قرغيز، قزلباش، گوجر، براهوى و ساير اقوام مي باشد. “
    "ملت" پديده بود سياسى که در زمان ناسيوناليسم و جنگهاى ناسيوناليستى براى وحدت درونى کشورهاى اروپايى بين دولتهاى اروپايى سر تقسيم جهان سازماندهى و فورمولبندى شد که همين ناسيوناليسم ملت پرستى به امپراليسم و فاشيزم انجاميد. اصلن در زبان هاى ايران زمين - فارسى (با صفت درى) , پشتو با صفت افغانى , بلوچى و کردى و ديگرزبانهاى تورانى و هندى واژه ***ملت*** وجود نداشت .

    چيزى که وجود داشت واژه **مردم** با مهفوم زبانى! اين مردم زبان مشترک, فرهنگ مشترک, تاريخ مشترك، جغرافيه مشترك، ارزشهاى مشترك, اقتصاد مشترک و ديگر اشتراکات هنرى , ادبى وموسيقى و رسم و رواجهاى مشترک داشتند.

    کشور نامنهاد يعنى به نام افغانستان اصلن کشور با پيشينه فرهنگى نبوده بلکه مانند پاکستان (درعصر امپريالسيم امريکا) در عصر کلونيالسيم... از بطن رقابت روسيه تزارى وانگليس ... زاىيده شد. دولت- کشور که در نقشه امروزى در زنده گى مردمان تاثير نداشته و حتى امروز ندارد.

    دولت و نهادهايش براى مردم ازسوى مردم نبوده بلکه وسيله وهدف براى تحقق قدرت حاکمان و براى مفاد کنسرنها و منافع کشورهاى قدرتمند وبويژه شوروى وامريکا بودند. فقط يک قشر کوچک است که دارايى هاى کشوررا بين خود تقسيم مى کنند. دولت داراى ها را از سوى نهادهاى کارى مالى و پولى و بيمه هاى گوناگون پرداخت مزد , و بيمه بى کارى تقاعدى و صحى مى پردازد ويا کنترول اش رادردستدارد هر کارگر بايد ماليه بپردازد!!! ولى در کشوريکه اقتصاداش در دست خود اش نباشد. آيا از اقتصاد مشتر ک صحبت مى شود. اقتصاد مشتر ک يک نشانه ملت و يا ويا دولت مشترک است . از انتخابات سالها گذشته است پس از چندين ماه ها نتيجه انتخابات اعلان شد امروز دولت پارلمان ندارد.

    گرداننده گان قدرت در کشور , به زبان "ملت افغان" می گویند، که انگار همه ملتها و مليتها را در بر مى گيرند اما منظورشان همان قوم دارد. افغان و يا پشتون است. زمينه سازى: در کشورهاى دموکراتيک واژه هاى ملت و خلق معنى و مفهوم خود را ازدست داده است. دولت و فابريکه ها ديگر از *"*ملى سازى*"*, ناسيوناليز , ناسيوناليستى گپ نمى زند بلگه گلوباليز ( "جهانى شدن") !!! ملت و تابعيت آنقدر مهم نيست.

    واژه "شهروند" واژه دولت مدرن است که در آن ارزشهاى انقلاب کبير فرانسه برابرى و قانونيت و برادرى شعار داده مى شد. ديگر زبان , دين , مذهب, جهانبينى, تبار قوم و جايگاه در مرکز ديد قرار ندارد بلکه شهروند, همشهرى, هم مهين, و يا باشنده!
    موانع براى حق شهروندى!!
    1- نام افغان و افغانستان
    2- دافغانستان اصلى بچه گان: فرزندان اصلى
    3-...ون ااهل و ناخلف" گفتن به غير پشتونها
    4- ساختارهاى چندين مليتى
    5- قدرت از حاکمان به مردم
    6- عدم موافقت ساختارهاى فدرالى
    سويس, آلمان, فرانسه و امريکا و حتى انگلستان, و بسيارى از کشورهاى اروپايى سيستمهاى فدرالى دارند!! راه که حاکمان افغان مى روند همان است تاکه افغان نام است: کشور در فغان و افغان است. وحدت ملى مانند سرآب در بيابان اش, ساکنان اش باهم در گير ودار است.

  • هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.
    عدد هفت در آيين بومى سرزمين ما از روزگاران جمشيد و زردشت عدد نيکو بود و سه نيکى هنوز در ورد زبان زردشتيان ساسانى و کوشانيان پسان بودايى و مردمان اين مرز و بوم است. بودا در بهار هند همين نيک پندارى هفتگانه زردشتى به گرفت ويک شماره ديگر به آن اضافه نمود.
    راه اصیل هشتگانه (به سانسکریت: āryāṣṭāṅgamārga) از اصول اصلی آموزه‌های بودایی است. این راه به باور بوداییان راه رها شدن از رنج‌ها dukkha و رسیدن به بیداری روحی است.

    راه اصیل هشتگانه که نسخهٔ تجویز بیداردل (بودا) برای درمان رنج‌هایی است که همه موجودات دچار آن هستند، خود به سه گروه دسته‌بندی می‌شود: اخلاق‌مندی (شیله)، تمرکز روانی (سامادی) و بینش (پرگیا). این سه مفهوم هستهٔ تمرین‌های روحانی بوداگرایی را می‌سازند.

    هشت جزء این راه که در این سه دسته قرار می‌گیرند عبارت‌اند از: دیدگاه درست، نیت درست، گفتار درست، کردار درست، معاش درست، کوشش درست، اندیشه درست، و تمرکز درست.

    راه رهایی از رنج در این هشت چیز خلاصه می‌شود:

    چرخ دارما که هشت پره دارد معمولاً به عنوان نمادی برای راه اصیل هشتگانه دیده می‌شود.
    ساسانيان ايران و کوشيانيان توران با هم در ايران زمين و و توران هنر و فن آورى و فرهنگ آباد کردند.

    از میان اعداد، عدد هفت از دیرباز مورد توجه اين مردمان بوده و از میترائیسم (ميترا مادر خورشيد) سرچشمه گرفته است.
    اين نامهاى
    هفت اختر
    هفت‌اورنگ
    هفت پرده
    هفت پستانان
    هفت پیکر
    هفت‌چشمه
    هفت خوان
    هفت آذر
    هفت گوشه پروين
    خود هفته (هفت روز)
    هفت گنبد
    در پيشينه گذشته فرهنگى اين سرزمين نقش بزرگ رابازى کرده است. چرا به هفت اقليم نى?
    اگر در جغرافيه "آريانا" استرابو نگاه کنيم در بخش شرقى اش راستى که هفت کشور وجود داشت. در نقشه هاى تورانى و تورکى "ممالک ايران" نامهاى ممالک شرقى ايران روشن نام گرفته شده:
    جهان‌نما نوشته کاتب چلبی
    https://daftareyaddasht.files....

    نقشه ابراهیم متفرقه جهان‌نما نوشته کاتب چلبی
    https://daftareyaddasht.files....

    راستى که از زمان نامگذارى افغانستان ( افغان = پشتون) تا کنون جغرافيه کشور افغانستان هفت ايالت و يا هشت داشت. همين هفت ولايت تا زمان محمد ظاهر شاه ادامه داشت.
    قطغن- بدخشان و تاجگورگان (تورانى ترکى: تاشقرغان) به پنج ولايت تقسيم شد. هرات به چندين ولايت خورد تجزيه شد. کندهار و کابل و بلخ و سمنگان هم از سالهاى ١٩٦١ ميلادى تقريبا ٢٠ولايات ديگر بوجود آمد. ساختار ادارى افغانستان!
    "هزاره جات" (هزار ستان) هم به چندين ايالات تقسيم شد.

    پيش از اين نوسازى ساختارى ادارى موضوع کلمه نامنحوس افغان يکطرفه شود. "آنچه افغانها، در آن اتفاق نظر دارند. اين است كه هيچگاهى اتفاق نظر نداشته باشند"

    سخنبالا به سيد جمال الدين افغانى, يا اسدآبادى و يا کابلى نسبت داده شده است. همين سخن اش در برگ چندم کدام کتاب اين شخصيت سه نامه است?

    سيد جمال الدين افغانى يا اسدآبادى و يا کابلى زير کلمه افغان کدام اقوام را مى دانست??????
    آغاز نقل قول
    "فارسها اين مردم را "افغان" ناميده اند ؛ به اين علت كه هنگامي كه آنان در زمانهاي قديم توسط بخت النصر اسير شده بودند بسيار آه و ناله و فرياد و شيون مي كردند . از اينرو نام "افغان" كه در زبان فارسي معناي ناله وفرياد مي دهد آز آن زمانها بر آنان اطلاق مي شده است . "
    "عوام فارسي به زبان عاميانه اين مردم را " اوغان" مي نامند كه مشابه نام " پتان" است كه از طرف هندوان بر آنان اطلاق مي شده . اما بعضي از طوايف افغاني مثل ساكنين قندهار و غزني خود را پشتون و يا پشتانه مي خوانند . و بعضي هم مثل ساكنين نواحي خوست ؛ كورم و باجور خود را پختون و پختانه نا ميده اند . "

    اين دوبند متن ترجمه از کتاب سيد جمال الدين افغانى زير عنوان "تتمة البيان في تاريخ الأفغان" مى باشد که به زبان عربی در سال 1901 در مصر منتشر شد.
    سيد جمال الدين افغانى ويا اسد آبادى که با "ال کابلى" هم دستخط دارد اين کتاب را در قرن نوزده نوشت ولى چاپ اش دراولين سال قرن بيست به فرمان آدمکش قرن عبدالرحمان خان چاپ شد.

    الافغانى در فصل اول کتاب خود معنى و ريشه واژه افغان را و پيوند سياسى اش را روشن نموده فصل دوهم کتاب خود چندين اقوام افغان را به معرفى گرفته است: بگونه نمونه: کاکر, توخى, يوسفزى, عبدل, مهمند, هتک, افريدى سليمان خيل, بارکزى, اليکوزى وغيره
    "تتمة البيان في تاريخ الأفغان" که به زبان عربی مى باشد درانترنت به گونه ديجيتال قابل دريافت است. لطفاً برگ اين کتاب را بخوانيد

    سيد جمال الدين "افغانى", "تتمة البيان في تاريخ الأفغان" , مصر, 1901, ص 13
    کتاب "تتمة البيان في تاريخ الأفغان" به زبان عربى چاپ شد

    سید وحید ظهوری حسینی: "ساختار نظام اداری افغانستان نیازمند یک تغییر اساسی و بنیادی است تا فساد اداری در این کشور از بین برود."

    آغازنقل قول

    • تقسيمات اداري افغانستان از زمان امير عبدالرحمن خان به شش ولايت ذيل چنين بوده است.
      1- ولايت تركستان افغاني
      2- ولايت بدخشان توام با واخان
      3- ولايت هرات
      4- ولايت قندهار
      5- ولايت فراه
      6- ولايت كابل

    كابل به حيث پايتخت و ساير ولايات توسط نايپ الحكومه كه از طرف خود امير انتخاب مي گرديد اداره مي شدند. ولايات به نوبه خود به نواحي خرد و بزرگ تقسيم مي گردند.

    • در زمان اعليحضرت امان الله خان تعديلات در تقسيمات ملكيه افغانستان به عمل آمد.
      چنان چه در نظام نامه تقسيمات ملكيه افغانستان سال 1302 چنين شرح گرديده است.

    افغانستان در سال 1299 به پنج ولايت و چهار حكومت اعلي به ترتيب ذيل تقسيم شده بود:
    1- ولايت كابل
    2- ولايت قندهار
    3- ولايت هرات
    4- ولايت تركستان
    5- ولايت قطغن و بدخشان
    1- حكومت اعلي سمت مشرقي
    2- حكومت اعلي سمت جنوبي
    3- حكومت اعلي فراه
    4- حكومت اعلي ميمنه
    ولايات تحت اداره نايب الحكومه ها و حكومات اعلي توسط حاكم اعلي و نايب الحكومه كابل كه به نام والي گفته مي شد اداره مي شدند.
    ولايات و حكومت هاي اعلي به نوبه خود به تقسيمات اداري كوچك مانند حكومت هاي كلان وحكومتي ها و علاقه داري منفسم مي گرديدند و از لحاظ اداره حكومات كلان، حكومتي ها را و حكومتي ها علاقه داري ها را تحت اداره داشتند.
    علاقه داري هايي كه از جمله واحدهاي كوچك اداري محسوب مي شدند از قريه هاي متعدد متشكل بودند.
    امور اداري علاقه توسط علاقه دار و امور اداري قريه ها توسط يك يا دو نفر قريه دار اجرا مي گرديد. حكومتي ها به سه درجه انقسام يافته بودند: اول، دوم و سوم وعلاقه داري ها به درجه اول و دوم تقسيم مي شدند.

    • در زمان اعليحضرت محمد نادر خان در تقسيمات ملكيه ولايات افغانستان نيز تغيرات به شرح ذيل به عمل آمد:
      1- ولايت كابل
      2- ولايت قندهار
      3- ولايت هرات
      4- ولايت مزار شريف
      5- ولايت قطغن و بدخشان
      1- حكومت اعلي سمت مشرقي
      2- حكومت اعلي سمت جنوبي
      3- حكومت اعلي فراه و چخانسور
      4- حكومت اعلي ميمنه و حكومت مستقل ارگو ن
      آمر ولايت كابل به نام والي و ساير ولايات به عنوان نايب الحكو مه و حكومت هاي اعلي به نام حاكم اعلي خطاب مي شدند و در عين زمان مانند سابق اين تقسيمات اداري به تقسيمات اداري كوچك تر يعني دوازده حكومت كلان و 120 حكومت ثالثه و 163 علاقه داري تقسيم مي گرديد.
    • در زمان اعليحضرت محمد ظاهرشاه در تقسيمات ملكيه ولايات افغانستان نيز تغيرات به شرح ذيل به عمل آمد:
      به تعقيب يك سلسله اصلاحات كه در امور مختلفه افغانستان از جانب سازمان دولتي روي دست گرفته شد در سال 1343 تشكيلات اداري جديد تدوين و تشكيلات سابقه ملغي قرار داده شد. در ابتدا يعني در سال 1343 افغانستان به 29 ولايت و يك سال بعد از آن به 28 ولايت تقسيم گرديد. اما از زمان نظام خجسته جمهوري يعني سال 1352 به اين طرف افغانستان به 27 ولايت تقسيم گرديده است كه به اين اساس در افغانستان 325 واحد اداري وجود دارد كه شامل 27 ولايت 5 لوي ولسوالي 175 ولسوالي و 118 علاقه داري مي باشند.
    • تقسیمات اداری کشور در سال 1370 هجری شمسی شامل 32 ولایت ، 94 نقطه شهری، 294 ولسوالی و 35500 قریه بوده است. که علاقه داریها از تشکیلات اداری حذف و به ولسوالی تبدیل شده است.
  • هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.
    عدد هفت در آيين بومى سرزمين ما از روزگاران جمشيد و زردشت عدد نيکو بود و سه نيکى هنوز در ورد زبان زردشتيان ساسانى و کوشانيان پسان بودايى و مردمان اين مرز و بوم است. بودا در بهار هند همين نيک پندارى هفتگانه زردشتى به گرفت ويک شماره ديگر به آن اضافه نمود.
    راه اصیل هشتگانه (به سانسکریت: āryāṣṭāṅgamārga) از اصول اصلی آموزه‌های بودایی است. این راه به باور بوداییان راه رها شدن از رنج‌ها dukkha و رسیدن به بیداری روحی است.

    راه اصیل هشتگانه که نسخهٔ تجویز بیداردل (بودا) برای درمان رنج‌هایی است که همه موجودات دچار آن هستند، خود به سه گروه دسته‌بندی می‌شود: اخلاق‌مندی (شیله)، تمرکز روانی (سامادی) و بینش (پرگیا). این سه مفهوم هستهٔ تمرین‌های روحانی بوداگرایی را می‌سازند.

    هشت جزء این راه که در این سه دسته قرار می‌گیرند عبارت‌اند از: دیدگاه درست، نیت درست، گفتار درست، کردار درست، معاش درست، کوشش درست، اندیشه درست، و تمرکز درست.

    راه رهایی از رنج در این هشت چیز خلاصه می‌شود:

    چرخ دارما که هشت پره دارد معمولاً به عنوان نمادی برای راه اصیل هشتگانه دیده می‌شود.
    ساسانيان ايران و کوشيانيان توران با هم در ايران زمين و و توران هنر و فن آورى و فرهنگ آباد کردند.

    از میان اعداد، عدد هفت از دیرباز مورد توجه اين مردمان بوده و از میترائیسم (ميترا مادر خورشيد) سرچشمه گرفته است.
    اين نامهاى
    هفت اختر
    هفت‌اورنگ
    هفت پرده
    هفت پستانان
    هفت پیکر
    هفت‌چشمه
    هفت خوان
    هفت آذر
    هفت گوشه پروين
    خود هفته (هفت روز)
    هفت گنبد
    در پيشينه گذشته فرهنگى اين سرزمين نقش بزرگ رابازى کرده است. چرا به هفت اقليم نى?
    اگر در جغرافيه "آريانا" استرابو نگاه کنيم در بخش شرقى اش راستى که هفت کشور وجود داشت. در نقشه هاى تورانى و تورکى "ممالک ايران" نامهاى ممالک شرقى ايران روشن نام گرفته شده:
    جهان‌نما نوشته کاتب چلبیkatib-celebi-map1-e1380011644198.png

    نقشه ابراهیم متفرقه جهان‌نما نوشته کاتب چلبی
    mamaliki_iran_ibrahim_muteferrika.jpg

    راستى که از زمان نامگذارى افغانستان ( افغان = پشتون) تا کنون جغرافيه کشور افغانستان هفت ايالت و يا هشت داشت. همين هفت ولايت تا زمان محمد ظاهر شاه ادامه داشت.
    قطغن- بدخشان و تاجگورگان (تورانى ترکى: تاشقرغان) به پنج ولايت تقسيم شد. هرات به چندين ولايت خورد تجزيه شد. کندهار و کابل و بلخ و سمنگان هم از سالهاى ١٩٦١ ميلادى تقريبا ٢٠ولايات ديگر بوجود آمد. ساختار ادارى افغانستان!
    "هزاره جات" (هزار ستان) هم به چندين ايالات تقسيم شد.

    پيش از اين نوسازى ساختارى ادارى موضوع کلمه نامنحوس افغان يکطرفه شود. "آنچه افغانها، در آن اتفاق نظر دارند. اين است كه هيچگاهى اتفاق نظر نداشته باشند"

    سخنبالا به سيد جمال الدين افغانى, يا اسدآبادى و يا کابلى نسبت داده شده است. همين سخن اش در برگ چندم کدام کتاب اين شخصيت سه نامه است?

    سيد جمال الدين افغانى يا اسدآبادى و يا کابلى زير کلمه افغان کدام اقوام را مى دانست??????
    آغاز نقل قول
    "فارسها اين مردم را "افغان" ناميده اند ؛ به اين علت كه هنگامي كه آنان در زمانهاي قديم توسط بخت النصر اسير شده بودند بسيار آه و ناله و فرياد و شيون مي كردند . از اينرو نام "افغان" كه در زبان فارسي معناي ناله وفرياد مي دهد آز آن زمانها بر آنان اطلاق مي شده است . "
    "عوام فارسي به زبان عاميانه اين مردم را " اوغان" مي نامند كه مشابه نام " پتان" است كه از طرف هندوان بر آنان اطلاق مي شده . اما بعضي از طوايف افغاني مثل ساكنين قندهار و غزني خود را پشتون و يا پشتانه مي خوانند . و بعضي هم مثل ساكنين نواحي خوست ؛ كورم و باجور خود را پختون و پختانه نا ميده اند . "

    اين دوبند متن ترجمه از کتاب سيد جمال الدين افغانى زير عنوان "تتمة البيان في تاريخ الأفغان" مى باشد که به زبان عربی در سال 1901 در مصر منتشر شد.
    سيد جمال الدين افغانى ويا اسد آبادى که با "ال کابلى" هم دستخط دارد اين کتاب را در قرن نوزده نوشت ولى چاپ اش دراولين سال قرن بيست به فرمان آدمکش قرن عبدالرحمان خان چاپ شد.

    الافغانى در فصل اول کتاب خود معنى و ريشه واژه افغان را و پيوند سياسى اش را روشن نموده فصل دوهم کتاب خود چندين اقوام افغان را به معرفى گرفته است: بگونه نمونه: کاکر, توخى, يوسفزى, عبدل, مهمند, هتک, افريدى سليمان خيل, بارکزى, اليکوزى وغيره
    "تتمة البيان في تاريخ الأفغان" که به زبان عربی مى باشد درانترنت به گونه ديجيتال قابل دريافت است. لطفاً برگ اين کتاب را بخوانيد

    سيد جمال الدين "افغانى", "تتمة البيان في تاريخ الأفغان" , مصر, 1901, ص 13
    کتاب "تتمة البيان في تاريخ الأفغان" به زبان عربى چاپ شد

    سید وحید ظهوری حسینی: "ساختار نظام اداری افغانستان نیازمند یک تغییر اساسی و بنیادی است تا فساد اداری در این کشور از بین برود."

    آغازنقل قول

    • تقسيمات اداري افغانستان از زمان امير عبدالرحمن خان به شش ولايت ذيل چنين بوده است.
      1- ولايت تركستان افغاني
      2- ولايت بدخشان توام با واخان
      3- ولايت هرات
      4- ولايت قندهار
      5- ولايت فراه
      6- ولايت كابل

    كابل به حيث پايتخت و ساير ولايات توسط نايپ الحكومه كه از طرف خود امير انتخاب مي گرديد اداره مي شدند. ولايات به نوبه خود به نواحي خرد و بزرگ تقسيم مي گردند.

    • در زمان اعليحضرت امان الله خان تعديلات در تقسيمات ملكيه افغانستان به عمل آمد.
      چنان چه در نظام نامه تقسيمات ملكيه افغانستان سال 1302 چنين شرح گرديده است.

    افغانستان در سال 1299 به پنج ولايت و چهار حكومت اعلي به ترتيب ذيل تقسيم شده بود:
    1- ولايت كابل
    2- ولايت قندهار
    3- ولايت هرات
    4- ولايت تركستان
    5- ولايت قطغن و بدخشان
    1- حكومت اعلي سمت مشرقي
    2- حكومت اعلي سمت جنوبي
    3- حكومت اعلي فراه
    4- حكومت اعلي ميمنه
    ولايات تحت اداره نايب الحكومه ها و حكومات اعلي توسط حاكم اعلي و نايب الحكومه كابل كه به نام والي گفته مي شد اداره مي شدند.
    ولايات و حكومت هاي اعلي به نوبه خود به تقسيمات اداري كوچك مانند حكومت هاي كلان وحكومتي ها و علاقه داري منفسم مي گرديدند و از لحاظ اداره حكومات كلان، حكومتي ها را و حكومتي ها علاقه داري ها را تحت اداره داشتند.
    علاقه داري هايي كه از جمله واحدهاي كوچك اداري محسوب مي شدند از قريه هاي متعدد متشكل بودند.
    امور اداري علاقه توسط علاقه دار و امور اداري قريه ها توسط يك يا دو نفر قريه دار اجرا مي گرديد. حكومتي ها به سه درجه انقسام يافته بودند: اول، دوم و سوم وعلاقه داري ها به درجه اول و دوم تقسيم مي شدند.

    • در زمان اعليحضرت محمد نادر خان در تقسيمات ملكيه ولايات افغانستان نيز تغيرات به شرح ذيل به عمل آمد:
      1- ولايت كابل
      2- ولايت قندهار
      3- ولايت هرات
      4- ولايت مزار شريف
      5- ولايت قطغن و بدخشان
      1- حكومت اعلي سمت مشرقي
      2- حكومت اعلي سمت جنوبي
      3- حكومت اعلي فراه و چخانسور
      4- حكومت اعلي ميمنه و حكومت مستقل ارگو ن
      آمر ولايت كابل به نام والي و ساير ولايات به عنوان نايب الحكو مه و حكومت هاي اعلي به نام حاكم اعلي خطاب مي شدند و در عين زمان مانند سابق اين تقسيمات اداري به تقسيمات اداري كوچك تر يعني دوازده حكومت كلان و 120 حكومت ثالثه و 163 علاقه داري تقسيم مي گرديد.
    • در زمان اعليحضرت محمد ظاهرشاه در تقسيمات ملكيه ولايات افغانستان نيز تغيرات به شرح ذيل به عمل آمد:
      به تعقيب يك سلسله اصلاحات كه در امور مختلفه افغانستان از جانب سازمان دولتي روي دست گرفته شد در سال 1343 تشكيلات اداري جديد تدوين و تشكيلات سابقه ملغي قرار داده شد. در ابتدا يعني در سال 1343 افغانستان به 29 ولايت و يك سال بعد از آن به 28 ولايت تقسيم گرديد. اما از زمان نظام خجسته جمهوري يعني سال 1352 به اين طرف افغانستان به 27 ولايت تقسيم گرديده است كه به اين اساس در افغانستان 325 واحد اداري وجود دارد كه شامل 27 ولايت 5 لوي ولسوالي 175 ولسوالي و 118 علاقه داري مي باشند.
    • تقسیمات اداری کشور در سال 1370 هجری شمسی شامل 32 ولایت ، 94 نقطه شهری، 294 ولسوالی و 35500 قریه بوده است. که علاقه داریها از تشکیلات اداری حذف و به ولسوالی تبدیل شده است.
  • پيرامون ساختار نظام فدارلى درکشور نامنهاد افغانستان بايد گفت که مليت هاى گوناگون و ملتهاى گوناگون اش نخست حق خود اراديت در ساحه مرزى خودشان بنا کنند.
    1- سىيستانيان و بلوچان چه اند پناهندگان يا مردم بومى?
    2- تاجيکيان و ديگر پارسيگويان چه اند پناهندگان يا مردم بومى?
    3- پشتوزبانان و پشتانه و پختون و پختانه با لقب افغان و روهيله وپتان چه اند پناهندگان يا مردم بومى?
    وو
    درست 290 سال از بدست گرفتن قدرت افغان توسط احمد شاه ابدالى است. تقريباً 150 سال از نامگذارى "افغان ستان" (afghan land = افغانلند) مى گذرد! اما نام کشور افغانستان نبود. سلطنت و امپراتورى درانى نام داشت. 216 سال پيش 1801 ميلادى نام "افغانلند" در قرارداد برتانيه بزرگ درج شد. کلمه "افغانلند" را انگليس ها و هنديان مى دانستند .

    بلى در سال 1801 ميلادى ايران از سوى انگيس مجبور شد يک پيمان امضا کند که در آن افغان لند = afghan land کشور افغان ذکرشده بود. اين همان کشورى بود که با مناطق پشتون نشين در هندبرتانوى و خراسان در جنوب خراسان بود.

    احمد شاه ابدالى که ١١ سال به عنوان سردار سپاه شاهنشاهى ايران در پايتخت خراسان مشهد براى شاه نادر افشار خدمت مى کرد و تيمور شاه در آنجا تولد شد و نواسه نادر شاه افشار با تيمورشاه ازدواج نمود . بعد از مرگ نادر شاه در سال 1747 با چار هزار سپاه نادر شاه به سوى کندهار حرکت کرد.
    او که بعدها پس از بقدرت رسیدن، تخلص "درانی" به خود داد و ممکن با لقب در دوران و یا استعاره دُر, الماس و زر و سیم به احمد شاه درانی مشهور شد. خانواده پدری اش ازقوم سدوزائی - شاخه پوپلزائی - از قبیله‌های پشتون ملتان هند و ایران می‌آیند که امروز پس از سال ۱۹۴۸ م مربوط استان خیبر پختونخوا پاکستان می‌باشد
    جان ریچاردسون (۱۷۴۰/۱۷۴۱ – ۱۷۹۵) مولف نخستین فرهنگ فارسی-عربی-انگلیسی به سال ۱۷۸۰-۱۷۷۸ است. فرهنگ او که به فرهنگ ریچاردسون مشهور است دربردارنده ۵۰ هزار واژه فارسی همراه با برابرنهاد انگلیسی آنهاست
    در فرهنگ فارسی-عربی-انگلیسی جان ریچاردسون افغان ناله وفرياد زاری افسوس، شایعه آه! شکایت برگردان شده.
    "افغان نام تباران از ساکنان بین کوه هاى قندهار و رود سند اند ، که قبلا فاتحان و حاکمان هندوستان بودند
    مغولها، فرزندان تیمور یا تیمور لنگ تعداد شان را کاهش دادن. آنها هنوز هم بسیار متعدد هستند و بسیاری از قبایل ادعا اصل و نسب مشترک خود را با اسرائیل دارند. سلطان قندهار یک افغان از قبیله ابدال است. هنوز هم برخی از روسای قدرتمند افغان در هندوستان، به خصوص در ستان دکن اطاعت به نظام مى کنند
    آنها می گویند که فرزندان یهودیان از جنگ بابل هستند. که آن نیز به عنوان پتان و روهيله ناميده مى شوند و
    افغان کردن فرياد کردن ناله کردن به عنوان سرباز ان خوب محترم اند

    "افغان" جمع فغان است و فغان جمع فغ است فریاد, شکایت, افسوس شایعه آه
    بلى احمدشاه ابدالى نزد شاهنشاه ايران زمين در مشهد پايتخت ايران زمين که پايتخت خراسان هم بود از سال 1736 تا مرگ پشتيبان اش شاهنشاه 1747 نخست سرباز و پسان سردار سپاه شاهنشاهى ايران بود. در زمان گزينش و خدمت اين پختون در ارتش شاهنشاهى ايران سکه هاى طلا چاپ شدند که روى آن به فارسى نستعليق ضرب شهر های اصفهان ، تبریز ، گنجه دربند ، مشهد ، نادرآباد ، کابل از 1151 تا 1160 هجری قمری چنين شعر ها درج است. "هست سلطان بر سلاطین جهان شاه شاهان نادر صاحب قران سکه بر زر کرد نام سلطنت را در جهان نادر ایران زمین و خسرو گیتی ستان".

    شهر های ضرب اصفهان ، تبریز ، گنجه , دربند ، مشهد ، نادرآباد ، کابل بودند. يک سکه طلا درست در سال 1736 ميلادى ضرب شد همان ساليکه احمد خان ابدالى در ارتش سپاه شاهنشاهى ايران به عنوان سرباز گزينش و سالهاى بعد سردار و فرمانده سپاه نادرشاه افشار در مشهد گرديد و تا سال 1747 مشهد زندگى کرد. بانو وى - مادر تيمور- در مشهد پايد چون تيمور در سال 1748 در مشهد بدنيا آمد. فاميل احمد خان ابدالى در نزد خوش دامن تيمور زندگى ميکرد از 1149 تا 1160 هجری قمری (1736-1747) چنين شعر ها در روى سکه هاى دودمان افشاريه درج اند .
    خزانهٔ بزرگ پراز دينار و قران طلا , دُر, الماس و زر و سیم نادرشاه افشار توسط چار هزار سپاه که احمد خان ابدالى فرمانده یکی از لشکرهای نادرشاه بود به کندهار انتقال داده شد و با همين پول زر وسيم اتحاد موقتى اقوام افغان خريده پرداخته شد.
    ( "آنچه افغانها، در آن اتفاق نظر دارند. اين است كه هيچگاهى اتفاق نظر نداشته باشند" سخن بالا به سيد جمال الدين افغانى, يا اسدآبادى و يا کابلى نسبت داده شده است. )
    الماس کوه نور پس از قتل نادرشاه به دست احمد خان ابدالى افتاد.

    تجزیه کدام کابوس نيست. تجزیه و مانند تحليل وسيله تجربى است براى پيشرفتها ى دانشورى و حل راه هاى جديد و يا امکانات جديد. تجربه شاخه‌ای از دانش بنیادین است که به مطالعه روش‌های جداسازی، شناسایی و بررسی کمی اجزا طبیعی یا مصنوعی یک ماده و کتله است می‌پردازد. انليز در روانکاوى تجزيه شخصت خودى. انليز تجزيه معادلات است وتوسط تجزيه مجهولات الجبرى حل مى شود. تجزيه و تحليل در اصل دانش بنیادین شیمی است.
    توسط همين تجزيه است که پيشرفت و تقکر توليدى بدست مى آيد و *حلقه خبيثه* ديگر تکرار نمى شود. تجزيه در سياست و استقلال مليتها درجمله حقوق شان است. ممالک دموکراتيک, وسازمانهاى بين الملى و حتى کشورهاى با حق ويتو حق تجزیه طلبی را از طریق شورش و یا انقلاب عمومی , و یا همه پرسى و .......مردود نمی‌داند. بطور مثال دادگاه عالی اتحاد ایالات آمریکا !!! و سازمان ملل تجزیه‌طلبی را حق مسلم خلقها دارد تجزيه منظم و صلح آميز و هماهنگ راه حل و گزينه اصلى است براى اين سرزمين که کليه مردمان وملتها و مليتهاى اش براى خود اداريت واستقلال وآزادى داشته باشند.
    شکست *حلقه خبيثه* فقط توسط تجزيه امکان پذير است جعلى و تقلبى مى باشد و تجزيه کشور افغان ستان آمدنى است. طلاق در اسلام حق زوج است. طلاق در دين رومن کاتوليک عيسوى هنوز اجازه نيست. کسيکه طلاق شود هم مرد و هم زن نذز حضرت مسيح گرفته نمى تواند. چون که در ممالک دموکراتيک جدايى دين و دولت است طلاق حق مرد و زن است. افغان طايفه از تجزيه و پايه گذارى ساختار دولت فدرالى "ببلو" ساخته است!
    چرا? ازخاطر قدرت و تقسيم عادلانه آن

  • نقشه ی تقریبی چهار تن از فعالان اوزبیک، تاجیک، هزاره و تورکمن چنین است:

    • تورکستان
    • تاجیکستان جنوبی یا پامیر
    • هزارستان
    • نورستان
    • هرات
    • سیستان
    • پشتونستان شمالی

    هفت شهر عشق!
    همين طرح نقشه با تفکر من , تفکر هفتگانه ام, ميخواند و هم واقعيت را برجسته تصويرکرده است.
    خواهشمندم پيام دومى من را بخوانيد!

  • در هر رويدا , نظر, ديدگاه (عملکرد) حکومت پشتون , دولت پشتون وسازمانهاى تروريستى وغير تروريستى به مردم غير پشتون وانمو مى کنند که اين غير پشتونا ن افغان نيستد و مثل مهاجرين اند. در کله و اندک مغز اين مطلقگران پشتونيزم و افغانيتى انسانها به دو بخش تقسيم , جدا وتجزيه شده اند.

    با هر حمله اى که پشتونان تحت عنوان طالبان افغانى و داعش افغانى والقاعده افغانى وحقانى افغانى .... انجام مى دهند حداقل ده ها تن از مردم را بقتل مى رساند . انسانهاى هفت شهر عشق را خود طالبان افغانى و داعش افغانى والقاعده افغانى وحقانى افغانى می کشند و زخمى مى کنند. در خارج از کشور، این تصور برجسته ایجاد می شود، که "افغان" ها می میرند.
    کدام افغان?
    همان افغان که نامش را دو فرمانداران اسکاتلندی هند بریتانیاى سرجان ملکم و مونت استوارت الفيستون براى کشور "پشتونخواه" ناميد?

    پختونخوا یا پشتونخوا نامیست که به صورت متداول برای مردم نواحی پشتون نشین پاکستان استفاده می‌شود. در گذشته بدین مناطق افغانیه یا افغانیا و "شمال مغربی سرحدی صوبہ" نیز می‌گفتند. پختونخوا یا پشتونخوا بمعنی سرزمین پشتونهاست. پیش از تشکیل کشور پاکستان این نام برای مناطقی که بیشینگی (اکثریت) با پشتونهاست استفاده می‌شد.

    در آن زمان هیچ قانون اساسی وجود نداشت که نام افغان براى همه "شهروند" ( باشنده) باشد. در هنگام نامگذارى "افغان" نام و لقب پشتون بود و امروز از زمان مجلس جرگه بزرگ (جرگه ىپشتون) ( 14 ملیت را کرد قانون اساسی جرگه وى "افغان" در زيرمعادله رياضى الجبرى )
    اما کسانی که نمی میرند و از سوى پشتونان طالبان در حمله ها و عملياتهاى انتحارى وانفجارى سازمانهاى "افغان" از نگاه تبارى تارخى , از نظر گروه های قومی، به قتل نمى رسند, خود پشتونها (افغانهاى اصلى) اند.

    چرا پشتونها "افغان" به معنا "افغان" قانون اساسی نيستند?

    آیا طالبان علیه رژیم کابل است؟

    در تمام حملات در گذشته به هزارها نفر کشته شدند. به قول سازمان ملل متحد در سال جاری 1200 "افغان" کشته شده اند. کدام افغان? همان افغان قانون اساسى?

    هبت اله آخونزاده رئیس جدید طالبان تاکید نمود به نیروهای امنیتی (پلیس و ارتش) حمله به نظامی شود و نه بالاى مردم عادى!
    از برکت روزنامه نگاران فهرست نام, لیست نام قربانیان غیرنظامی ونظامى و سرکارى راپخش و چاپ مى کنند.

    نگاهی به آمار از هر دو قربانیان غیرنظامی و خدمات ایمنی عمومی، از نزدیک، ما این نتیجه رسیده ايم که در میان این قربانیان، اکثریت یا به طور انحصاری افغانهاى نونام قانون اساسى اى بقتل رسيده يعنى غیر پشتون

    در نتیجه آيا پشتونها افغان اند, يا غیر-افغان ؟

    آیا می دانید خواننده عزیز

    چرا؟

  • پشتونوالى و لغتهاى با پسوند “وال ” و “تون” مانند سمنوال و ولسوال نندارتون و ژيژيتون در سالهاى 1960 ميلادى ساخته شدند.
    "پشتونوالى" لغت است که در آلمان ساخته شد زيرا از يک طرف پشتون ها به سال ١٩٢٢ به آلمان فرستاده شد و ازسوى ديگر آلمان و هالند و لاتين زبانان پيرامون زبانهاى هندو ايرانى که پشتو يکى از ٢١ زبانهاى ايرانى است . و زبان هاى تورانى با آهنگ و آوازها و آوه فشاره هاى فنولوژى و فنوتيک فارسى اگين شده بوده که ما امروز سرود هاى زبان هاى تورانى آسياى مرکزى را بشنويم شيوه آهنگ موسيقى فارسى زبان است. بلى گسترش و دوباره فعال شدن زبانهاى تورانى مورد استقبال است.

    گذشته از آن در هشتمين سالنامه کابل سال 1318 خورشيدى برابر به 1939 ميلادى زير عنوان "تعاملات حقوقيه و جزاييه ملى" مقاله جناب عبدالرحمان خان پژواک چاپ شد.

    در مقاله جناب عبدالرحمان خان پژواک نگارنده از کلمه "پشتونوالى" استفاده نکرده بلکه از همان واژه هابلکه از همان واژه ها ى بومى زبان اقوام وقبايل . اقوام وقبايل به همين پشتوندارى "افغانيت" مى ناميدند وپشتونان به همه رفتارها و کردارهاى ايکه مغا ير و مخالف رواج پشتونان مى بود مى گفتند که اين "پشتو" نيست.

    حاکمان پشتون که مانند درخت ايستاده و غير قابل تغيرو سکون به نظرمى رسند در يگان مان تغير و انعطاف پذيرى و را با حذف و پاک کردن برگهاى تارىخى گد و ود (قاتى پاتى) مى کنند.

    حذف افغانيت و پشتونوالى?
    حذف فارسى و تغير به درى?
    به گفته بزرگوار پرتو نادرى تسيميه جزء به تسيميه کل درآمده است. صفت دربارى (درى) به جاى اسم ( فارسي و يا پارسى) تبديل شد. دستور زبان و مصادر يک زبان ستون فقرات يک زبان است.
    اين ناکسان حاکمان افغان مصادر درى را (با پسوند دن و تن ) نگارش کنند که تغيرى بين درى و فارسى داشته باشد. پارسى دربارى (فارسى درى ) واژه ها وسخن هاى عاميانه ندارد . درى در دره ها بوجود نامده بلکه گويشهاى فارسى در پايتختها و دربارهاى امپراتورى ها ى اغلب تورانى تبار آريانا آريانا و ايرانزمين . يکى دو قدرت در ايران پارسى زبان مادرى بودند ولى به ده ها قدرتها تورانى تبار ايرانى بودند واگر تورانى تبا ران نبود مانند خانهاى گورگانى هزاره تورک ها زبان پارسى به انقراض مى رفت نابود مى شد. امروز هزاره هاى همين سرزمين است که هرزمانى و به فارسى روح تازه دم داد. از امير خسرو دهلوى و بيدل ونوايى فانى و کاتب هزاره و فرماندار مزارى گرفته تا امروز که پارسى را به دل ما بستند.

    نگاه کن قدرت افغان!
    صفت را کرد اسم
    درى را کرد فارسى

    درى صفت فارسى است.

    اکنون اگر تمام آثار شاعران پارسى گوى که در جغرافيه امروزى کشورهاى افغانستان تاجيکستان, اوزبيکستان, آذربايجان پاکستان, و ايران ... هندتولد شده کلاײ به صدها شاعر پارسى بپاليد که خودشان به زبان پارسى چند بار درى گفتند مى يابيد که در مجموع 18 بار از "درى" سه بار فارسى و به هزارهابار پارسى گفته اند.

    شاعران پارسى گوى که "درى" گفته اند در پيوند نظم و نثر از درى بکار برده اند.
    جلال الدين محمد بلخى و رومى نه از زبان درى و نه از زبان فارسى بکار برده ولى چرا وى از پارسى 29 بار استفاده کرده است.
    يکى از ويژه گى هاى پشتونان است همه چيز که مهر حاکمان پشتون خورد خوب است واز ديگران بد
    تجزيه پاکستان خوب
    تجزيه کزوو خوب : به هنگام ايکه کشورهاى ناتو و امريکا کزوو را برسميت شناحتند. کرزى کزوو را هم به رسميت شناخت
    افغانستان همين اکنون تجزيه استو اما کسى بررسميت نمى شناسد.

    پشتون ها يا افغان ها تجزيه را "ببلو" يا "لولو", تصورها و تصوير هاى ترس آور (شکل یولای آلمان بوهمن) , شيشک و مادراش ساخته و هر روز تجزيه مناطق پشتون ازپاکستان را مى گويد.
    از اين رو افغان پشتون حيثيت واعتماد واعتبار ندارند.

    به پژوهش که به انجام رسيده بزرگان ما مانند
    رودکى: 1 بار ايران و 6 بارخراسان
    فرخی سیستانی: 16 بار ايران,1 بار توران٬10 بار خراسان,1 بارپهلوى يا پارسى ميانه٬15 بار پارسى؛
    ابو سعيد ابوالخير: 1 بار ايران٬2 بار خراسان؛
    فردوسی: 800 بار ايران٬150 بار توران٬25 بار خراسان٬25 بار پهلوى يا پارسى ميانه٬بيشتر از 100 بار پارسى٬2 بار درى؛
    اسدی طوسی :51 بار ايران٬5 بار توران٬1 بار پارسى٬1 بار درى؛
    مسعود سعد سلمان: 23 بار ايران٬2 بار توران,13 بار خراسان٬19 بار پارسى ٬1 بار درى؛
    منوچهری دامغانی: 5 بار ايران٬3 بار توران,4 بار پارسى؛
    فخرالدین گرگانی: 15 بار ايران٬10 بار توران٬28 بار خراسان٬3 بار پهلوى يا پارسى ميانه٬12بار پارسى 1 بار درى٬ 2بارفارسى؛
    ناصرخسرو: 1 بار ايران٬1 بار توران٬79 بار خراسان٬2 بار پهلوى يا پارسى ميانه, ٬19 بار پارسى ٬2 بار درى؛
    سنایی :11 بار ايران٬1 بار توران٬13 بار خراسان٬14 بار پارسى؛
    مهستی گنجوی: 1 بار پارسى٬1 بار خراسان؛
    انوری: 13 بار ايران٬3 بار توران٬20 بار خراسان٬2 بار پارسى ٬1 بار درى؛
    خاقانی: 2 بار ايران٬1 بار توران٬40 بار خراسان٬180 بار پهلوى يا پارسى ميانه٬4 بار پارسى 2 بار درى٬1 بارفارسى؛
    نظامی گنجوی: 37 بار ايران٬2 بار توران٬25 بار خراسان٬6 بار پهلوى يا پارسى ميانه٬12 بار پارسى ٬3 بار درى؛
    امیرخسرو دهلوی:2 بار ايران٬7 بار توران٬13 بار خراسان٬6 بار پارسى؛
    سعدی: 1 بار ايران٬1 بار توران٬7 بار خراسان٬6 بار پارسى؛
    مولوی: 1 بار ايران٬1 بار توران٬6 بار خراسان٬29 بار پارسى؛ حافظ: 6 بار توران٬9 بار پارسى 2 بار درى؛
    عبید زاکانی:1 بار ايران٬1 بار توران٬1 بارخراسان٬4 بار پارسى؛
    محتشم کاشانی:12 بار ايران٬9 بار توران٬4 بار خراسان٬3 بار پارسى؛
    صائب تبریزی: 10 بار ايران٬7 بار توران٬5 بار خراسان٬3 بار پارسى؛
    اقبال لاهوری: 19 بار ايران٬4 بار توران٬3 بار پارسى٬2 بار درى؛
    پروین اعتصامی: 2 بار ايران٬4 بار پارسى؛

    درمجموع بزرگان ادبيات فارسى ايرانزمين بر پايه آثار شان در گنجور
    ايران: 1013 بار
    توران: 214 بار
    خراسان: 284 بار
    پهلوى يا پارسى ميانه: 221 بار
    پارسى: 270 بار٬
    درى: 17 بار
    و فارسى: سه بار نام برده اند. منبع فهرست: برگ انترنيتى گنجور; فارسی دری از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

  • امريکا واتحاديه اروپا و ناتو غيرپشتون ها را بازى دادند.
    سازمانهاى غير پشتون که در سرزمين درهنگام اشغال و استقامت مبارزه عليه شوروى و طالبان کردند ولى پشتون که خود را ازنگاه افغانيت و يا پشتوندارى استقامت را انحصار کردند و خود را مانند درخت تشبيه کردند که در بهار و زمستان در همان مکان استاده است فرار کردند چه محمدزايى چه پوپلزي و چه احمد زى و ديگر زيى هاى بيشمار پشتون که خود راافغان ملت مى ناميدند.

    چرخبالهاى وهواپيماهاى امريکا پشتونهاى امريکانشين ناتو پرست و اروپا را با "پراشوت" (چتر هاى نيلونى نجات) از هوا بر سر گرده مردم پرتاب نمودند و آنانى را حاکمان مقرر نمودند . که پايه و جايگاه مردمى نداشتند ولى پشتيوانه دالرى امريکايى داشتند.
    پشتون که دعواى استقلاليت پشتوندارى مى کرد , ديدى که دالر اين پرتاب شده گان توسط چترها راچگونه از دعواى اصليت پشتوندارى کنار رفتند.
    دولت حاکمان پشتون مطلق است. بودن غير پشتون در دولت نام است ولى کام نزد پشتون است.

    پولهاى کمک هاى ٥٠ کشور جهان را چه کردى حلقه خبيثه گروه غنى و اتمر.

    غير پشتون ها يک قران هم نگرفته اند

    افغان ستان آزاد نشد
    افغان ستان آباد نشد
    افغان ستان آرام نشد
    "ستان" کلمه فارسى است

    راه هاى بيرونرفت:

    راه هاى بيرون رفت کوتاه مدت: تجزيه قدرت دولتى به معنى تقسيم قدرت دولتى وحکومتى و تدوين نظام جديد پارلمانى
    راه هاى بيرون رفت ميانه مدت: تدوين و انسجام کشور فدارلى و اتحاديه ممالک اين کشورهمان هفت شهر عشق خراسان خاورى . ناگفته نبايد گذاشت که 15 درصد مردم پاکستان پشتون 35 ميليون اند. 95% شان در پشتونخواه امروزى

    پشتونخواه امروزى پيش از کشيدن خط ديورند "افغانيه" نام داشت. مونت ستوارت الفيستيون نام افـغانيه را کرد افغانستان
    افغان از شما و ستان ازمن

    راه هاى بيرون رفت دراز مدت: تجزيه کشور به هفت کشور مستقل

    * تحت نام تجزيه یک کشور, جداسازى و تقسيم بندى يک کشور به دو و يا چندين کشورهاى مستقل ديگر

    *تجزيه حکومت و دولت با نظام هاى گوناگون و مستقل و يا مستقل تر ديگر

    * تجزيه یک کشورازديگاه شيوه تجزيه رضای عليه تجزيه اجباری

    تجزيه از نگاه طرز نظام دودمانى

    * تجزيه شاهى

    * تجزيه امپراتورى

    * تجزيه سياسى

    تجزيه سياسى افغانستان حتمى است

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس