مرز دیورند: پشتونستان را نمی توان بر سرزمین مردم غیر پشتون برپا کرد!
وقتی پشتون ها حق داشته باشند مرزها را به رسمیت نشناسند و به دنبال پشتونستان بزرگ باشند، چرا تاجیک ها نتوانند با تاجیکستان کشوری بزرگتر را تشکیل دهند؟ چرا اوزبیک ها نتوانند با اوزبکستان کشوری بزرگتر را تشکیل دهند؟ چرا هزاره ها نتوانند هزارستان خود را برپا کنند؟ چرا تورکمن ها نتوانند با تورکمنستان کشوری بزرگتر داشته باشند و چرا نورستانی ها کشور خود را نداشته باشند و چرا بلوچ ها بلوچستان را نداشته باشند که همین اکنون نیز بیش از هفتاد درصد از آن توسط قبایل پشتون اشغال شده است؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
کابل پرس?: قبایل پشتون و حکومت پشتونیستی در فغانستان می گویند آنان با پشتون های پاکستانی هم نژاد، هم زبان و هم فرهنگ هستند و مرز دیورند را به رسمیت نمی شناسند. این مرز، همان مرزی است که دیکتاتور پشتون عبدالرحمان آن را با دیورند بریتانیایی امضا کرد. بخش عمده ای از کشتار و جنایتی که در بیش از یک قرن در دوزخ فغانستان جریان دارد، به علت همین سیاست پشتونیستی است. قبایل افغان با سیاست برپایی پشتونستان بر باقی مانده ی سرزمین های غیر پشتون ها که هنوز اشغال نکرده اند، سرسختانه با مخالفان برخورد کرده و پلان حذف و اشغال را با اهرم هایی چون کوچی و طالب پیش می برند.
با این وجود در قرن 21 و در عصر ارتباطات گسترده و شکل گرفتن افکار عمومی، ایده ی پشتونستان بزرگ، تنها رویایی بیش نیست. افکار عمومی براحتی می پرسند وقتی پشتون ها حق داشته باشند مرزها را به رسمیت نشناسند و به دنبال پشتونستان بزرگ باشند، چرا تاجیک ها نتوانند با تاجیکستان کشوری بزرگتر را تشکیل دهند؟ چرا اوزبیک ها نتوانند با اوزبکستان کشوری بزرگتر را تشکیل دهند؟ چرا هزاره ها نتوانند هزارستان خود را برپا کنند؟ چرا تورکمن ها نتوانند با تورکمنستان کشوری بزرگتر داشته باشند و چرا نورستانی ها کشور خود را نداشته باشند و چرا بلوچ ها بلوچستان را نداشته باشند که همین اکنون نیز بیش از هفتاد درصد از آن توسط قبایل پشتون اشغال شده است؟ چرا باید فقط پشتون سخن بگوید و حرف حرف پشتون باشد؟ زورگویی بس نیست؟
صورت مساله دیورند را در عین پیچیدگی، بسیار ساده می توان فهرست کرد:
یک: بریتانیا در دو دهه ی آخر قرن 19 میلادی، با حمایت سیاسی، مالی و نظامی از قبایل پشتون، آنان را تشویق به اشغال سرزمین های غیر پشتون کرد و از مناطق بود و باش شان در بخش هایی از هندوستان و پاکستان فعلی، به مناطق غیر پشتون نشین هزاره، نورستانی، بلوچ، تاجیک، اوزبیک و تورکمن کشاند.
دو: طرف بریتانیایی ها در معامله، دیکتاتور پشتون عبدالرحمان بود که برای سرکوب مخالفت های درون پشتون ها، قبایل شینوار را سرکوب و کشتار کرد.
سه: قبایل پشتون حملات گسترده علیه غیر پشتون ها بويژه هزاره ها و نورستانی ها را آغاز کرد که در ابتدا شکست های سنگینی خوردند. در عین زمان، عبدالرحمان با سوء استفاده از دین و وسیله قرار دادن بنیادگرایان تاجیک و اوزبیک، قصد حقیقی خود را که اشغال سرزمین های تاجیک و اوزبیک نیز بود مخفی کرد و توانست آسان تر به کشتار و اشغال سرزمین های هزاره و نورستانی بپردازد.
چهار: بخش های وسیعی از سرزمین های هزاره در قندهار، هلمند، غزنی، زابل و ارزگان توسط پشتون ها اشغال شد. نورستان نیز به اشغال قبایل پشتون درآمد و کشتار وسیع مردم آن روی دست گرفته شد.
پنج: بریتانیا با عبدالرحمان قرارداد دیورند را امضا کرد و مرز هند بریتانیایی را با کشور فعلی مشخص کردند. از آن هنگام بود که در نام کشور ما را نیز افغانستان نهادند که معادل کلمه ی پشتونستان می باشد.
شش: پس از اینکه مقاومت هزاره و نورستانی در هم شکسته شد و سرزمین هایشان تحت کنترل، قبایل پشتون سیاست های خود را برای اشغال سرزمین های غیر پشتون های دیگر پیش بردند. پس از عبدالرحمان تقریبن همه ی حاکمان پشتون به شمول امان الله قصد اشغال سرزمین های غیر پشتون را کردند. برای نمونه با امضای امان الله نظامنامه انتقال پشتون ها به قطغن در شمال کشور ترتیب شد.
هفت: از کوچی های پشتون به عنوان ابزاری برای کوچ اجباری و غصب زمین های غیر پشتون استفاده شد که همچنان اکنون استفاده می شود.
هشت: طالبانی که در دو دهه ی اخیر شاهد جنایات آنان می باشیم، در حقیقت بازوی نظامی قبایل پشتون برای کشتار و غصب زمین های غیر پشتون ها می باشد.