
ولسی جرگه حکم قتل عام داد!
نويسنده: محمد ضياء بوميا
افغانستان بعد از سپری کردن سالها جنگ وتحمل بد بختی ها صاحب نهاد های مدنی گردید که امید میرفت این نهاد ها گره گشای مشکلات عامه باشد . از جمله این نهاد ها یکی هم پارلمان افغانستان بود که مردم بی نهایت در انتظار اقدامات آن در روشنایی عدالت اجتماعی بودند . گرچه به گفته معروف سال نیکو از بهارش پیداست (عمل کرد مبتنی بر عدالت پارلمان از طرز دید وفکر اعضا آن وپیشینه کار وفعالیت سیاسی اجتماعی وپس منظر شخصی شان پیدا بود) بنا نباید انتظارات بیش از واقعیت را میداشت ، روی همرفته میشد آنرا آغاز از یک سفر دانست که شاید به یک انجام خوب متوصل گردد.
اما این هم حقیقت است که هر آغاز کج را انجام نیز کج است ،واعمال پارلمان افغانستان چیزی بیش از این نیست ، مثال خوب آن علاوه برمثالهای دیگر به تعلیق در آوردن عضویت ملالی جویا وکیل مردم فراه در ولسی جرگه افغانستان است. گرچه نام این محرومیت مطلق
را وکلای محترم تعلیق گذاشتند ولی هرچه نام گذارند مهم نیست مهم اینست که چرا؟
وبه کدام حق ؟
سوالات ذیادی است که در ذهن هر شهروند کشور قد بلند میکنند، که میتوان از این نمایندگان پرسید.
سوال این است که آیا مردم افغانستان به این وکلا صرف به همین خاطر رای داده اند تا هر روز هر ساعت وهر لحظه از این صلاحیت به حیث حربه در انتقامهای شخصی در برابر یکدیگر ویا آنانیکه برایشان خوش آیند نیست کار گیرند؟
بلی! اگر به آدرس وکیل ویا پارلمان حرف بد زدن وناسزاگفتن سزاوار چنین جزا است پس ملالی جویا تنها نیست ،هستند دیگران هم که آغاز گر این معرکه بوده اند مثال های خوب آن دیالوگ آقایون عبدالرب رسول سیاف ورمضان بشردوست و گفتگو های دوستانه وشرین مملوع از محبت دوتن وکیل محترم که در میدان بوتل جنگی در محضر عام(خانه ملت) نثار یک دیگر کردند وحتی به حریم شخصی یک دیگر تاختند اگر ملالی جویا با یک رسانه مصاحبه کرده شاید چند هزار تن دیده باشد ولی دیگران در محضر نمایندگان 25 میلیون افغان یکدیگر را توهین کردند علاوه بر این یکبار آرشیفهای نشراتی رسانه های افغانستان را سر بزنیم روشن میگردد که این بار نخست اتهام بستنها ، توهینها ودشنامها نیست بلکه از مدتها بدینسو این پروسه جریان داشته است که خانم جویا نیز یکی از رهروان آن است، وحکم ولسی جرگه باید شامل حال تمام شان گردد.
بهر صورت اگر آن چنانیکه وکلای محترم ادعا دارند که ما ممثلین اراده مردم خود که ایشانرا رای دادن هستند پس خانم جویا هم نماینده گی از اراده مردمی میکرد که به وی رای داده بودند نباید وکلای این حق را به خود میدادند که آرای را که ملالی جویا از آن نمایندگی میکرد خفه کنند در علم حقوق میتوان این عمل ولسی جرگه را یک جینو ساید فکری ( قتل عام فکری) گفت . اگر ملاک اعتبار در اعمال تمام نهاد های اجتماعی وافراد، قانون اساسی افغانستان باشد پس در آن تسجیل یافته است که آزادی بیان از تعرض مصون است بنا نباید کسی ویا نهاد که گویا به اضطلاح خود نهاد قانون ساز، ناظر بر تطبیق قانون ودر کل حامی قانون است آستین نقض قانون را برزند. امروز تصمیم وکلا در ولسی جرگه تنها حق حضور ملالی جویا را به تعلیق در نیاورد بلکه حق هزاران تنی را که به جویا رای داده بودند به تعلیق در آورد در اول من نمیخواهم که به این محرومیت مطلق نام تعلیق را بدهم چون زمان که مدت تعلیق بنا بر حکم ولسی جرگه به اتمام میرسد دیگر این وکیلها نیز خوان شان برچیده میشود ووکیل نیستند .
دیگر اینکه خود به تعلیق در آوردن حق اشتراک جویا در ولسی جرگه یک جزا است، یک بار وکیل صاحبان مطالعه فرمایند که صدور حکم جزایی در کجا واز صلاحیت کیها است شاید که تداخل وظیفویدر کار قوه قضایه صورت گرفته باشد، معلوم گردید که قوه قضایه یکی از کمیسیون های قوه مقننه محسوب گردیده است.
اگر قوانین به خاطر تعلیق کار وکیل و حضورش در جلسات ولسی جرگه مواد داشته باشد به یقین موارد تخلف نیز روشن است نه اینکه از آن در انتقام شخصی کار گرفته شده وتفاصیر ازقوانین سلیقوی باشد.
گپ جالب دیگر اینکه من از وکیل صاحبان میپرسم که به اساس قوانین کشور وشریعت غرای محمدی یک جرم چند جزا دارد ؟
اگر گفته های جویا جرم پنداشته شود جزای آن از سوی ولسی جرگه داده شده است، پس کدام جرم دیگر است که دوسیه وی به مراجع عدلی وقضایی فرستاده شود ؟
من ازمراجع عدلی وقضایی میپرسم که این ارسال دوسیه حنای بعد از عید نخواهد بود؟
به نظر من این حرکت پارلمان به مسخره کشاندن قوه قضایه است وبس .
به هر صورت امید میرود تا اعضای محترم ولسی جرگه با در نظر داشت احکام صریح قوانین اعمال خودرا عیار ساخته واسباب نا امیدی ملت را که به آنها رای داده اند از این بیش فراهم نسازند وفراموش نکنند که یکبار دیگر زمان رای دادن میرسد.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخریددرود بر ملالی جویای قهرمان! ننگ و نفرین بر آنانی که خود را به اصطلاح نمایندگان مردم می دانند. روز خرمستی این جمع جنایتکار حتماً به پایان می رسد. با مطلبی درین مورد در وبلاگ "عشق و آزادی" در خدمت تان هستم!
آنچه باید مدتها قبل انجام می دادند، دیروز انجام دادند. خاینان، شیرزنی را به جرم افشاگری ددمنشی های شان از "خانۀ ملت" راندند و به اینصورت یکبار دیگر ماهیت ضد مردمی، ضد دموکراسی، زن ستیزانه و وحشیانۀ خود را به نمایش گذاشتند. حرف های ملالی جویا به کرسی نشست و اینان خود با اخراج او، حرفهایش را تصدیق نمودند.
این چگونه "خانۀ ملت" است که آنانی را که دستان شان تا مرفق به خون بی گناهان آلوده است و در جنایت، سفاکی و ستم پیشگی دست های چنگیز، هلاکو و هتلر را از پشت بسته اند، بر کرسی هایش لمیده و تنها صدای رسا و "مردانۀ" شیردختی را خاموش می کنند که برای احقاق حقوق خود و همجنسان و انسان های دربند، کفن به تن نموده بود. جنایتکاران از همان آغاز با غصب کرسی های پارلمان به این ملت و مردم مظلوم توهین روا داشتند و اکنون با دیده درایی تمام، کسی را از پارلمان می رانند، که با رأی مستقیم هزاران انسان فقیر ولایت فراه به آن راه یافته بود.
در کجای دنیا رسم بوده است که وکیلی را از پارلمان به خاطر افشاگری جنایت و خیانت از آن رانده باشند؟ این فقط جانیان اند که عمر خیانت و بربادی شان را پایان یافته می دانند، لذا با توسل به هزار وسیلۀ نامشروع، او را از آنجا می رانند تا توسن خیانت شان را هر چه سریعتر بدوانند، اما کور خوانده اند. ملالی جویا همه جا و در هر شرایطی خارچشم کسانی خواهد بود که به این کشور و مردم ستمدیدۀ آن خیانت نموده اند. اکثریت به اصطلاح نمایندگان می دانند که او از سرشت دیگری است. اخراج و یا به تعلیق درآوردن عضویتش، او را در مبارزه بر ضد ستم پیشگان مصمم تر خواهد نمود، اما چرا تصمیم به تعلیق اش گرفتند؟ زیرا او هر لحظه چون خنجری بر دل های شان می نشست.
خفه کردن صدای ملالی جویا، خفه کردن دموکراسی و انسانیت است. زمانی پرویز شهریاری گفته بود: "در زمانۀ ما هر ضربه ای که به یک انسان راستین وارد می شود، در حقیقت ضربه ایست که به تمام بشریت با هر آیین و اندیشه ای بر می گردد." فلهذا، جنایتکاران تنها او را هدف قرار نداده، بلکه انسانیت را، شرافت را، آزادگی و مظلومیت را هدف گرفته اند. جانوران، "عشق را کنار تیرک راهبند تازیانه می زنند" و این وظیفۀ ما است که نگذاریم، عشق را تازیانه بزنند. ما باید به دفاع از عشق برخیزیم، اگر ادعای انسانیت و شرافت را با خود یدک می کشیم.
مشعل آزادی و دموکراسی هرگز خاموش نمی شود. بگذار سگ ها عو عو کنند، کاروان به پیش می رود.
آنلاین : مشعل آزادی و دموکراسی هرگز خاموش نمی شود. بگذار سگ ها عو عو کنند، کاروان به پیش می رود.
آقای بومیا خوب گفته اید اما به نظر می رسد که بر سخنان تان می شود خرده گرفت و اعتراض کرد. من فکر می کنم نه حق نمایندگی یک حق مطلق است و نه حق آزادی بیان.
من فکر می کنم در هر پارلمان دنیا اکثریت حق تصمیم گیری دارند و اکثریت می تواند بر اقلیت غلبه کند. حال فرضا اگر نماینده ای یک ولایت برود برای یک کشور خارجی جاسوسی کند آیا اخراج و محاکمه او باز هم نسل کشی فکری است ؟ ( جنوساید یا genocide به معنی نسل کشی است نه قتل عام). اخراج وکلا از پارلمان تنها در افغانستان اتفاق نیافتاده. اگر کمی مطالعات حقوقی تان را گسترش دهید به نمونه های بسیاری بر خواهید خورد.
در ضمن من هم تعداد جنایتکار در پارلمان را محکوم می کنم و خواهان محکمه رفتن شان هستم اما فکر نمی کنم که تمام وکلا جنایتکار باشند. حال چرا ملالی به تمام نمایندگان می گوید حیوان؟ ایا من که وکیل انتخاب کرده ام برای آن است که مردم او را سگ و خر بگوید؟ در هر نظام حقوقی دنیا هر وکیل حق دارد که ملالی را به خاطر توهین به کرامت انسانی شان به محکمه بکشد اما می دانیم که این افغانستان است و نمی شود.
من فکر می کنم ملالی جویا شاید قلب پاک داشته باشد اما بی تجربه و بی تدبیر است. او از سیاست فقط جیغ زدن یاد دارد. پروسه ای رسیدگی به جنایات جنگی در افغانستان یک پروسه ای آرام و چندین ده ساله است. این را هر کس می فهمد. اما جنایات جنگی را سنگ درست کردن و به سر این و آن زدن به سود افغانستان نیست.
در کشور ما رسم است که هر عمل غیر قانونی به نام قانون صورت میگیرد. و جمعی چند بنابر منافع شان طوطی وار قانون میگویند در حالی که خود شان اصلاً به هیچ قانونی پابند نیستند.
اعلام شد که به اساس ماده 102 قانون اساسی و ماده هفتاد اصول و وظایف داخلی ولسی جرگه عضویت ملالی جویا در ولسی جرگه به تعلیق آورده شده است
ماده 102 قانون اساسی چنین است : " هر گاه عضو شورای ملی به جرمی متهم شود, مامور مسول از موضوع به مجلسی که متهم عضو آن است, اطلاع میدهد و متهم تحت تعقیب عدلی قرار میگیرد. در مورد جرم مشهود مامور مسول میتواند متهم را بدون اجازه مجلسی که او عضو آن می باشد تحت تعقیب عدلی قرار دهد و گرفتار نمایید. در هر دو حالت هر گاه تعقیب عدلی قانوناً توقیف را ایجاب کند, مامور مسول مکلف است موضوع را بلافاصله به اطلاع مجلس مربوط برساند وتصویب آنرا حاصل نماید."
یعنی , متهم اولاً از طرف ارگان های قضایی به مجلس مربوط اطلاع داد کیشود و یا تحت تعقیب عدلی قراز میگیرد وبعداً به مجلس مربوط اطلاع داده میشود.کسانی چند با دیدن تلویزون و با بلند کردن دست های شان نمیتوانند بدون کدام تحقیق در مورد یک نماینده انتخابی مردم تصمیم بگیرند.
ماده هفتاد اصول و وظایف داخلی ولسی جرگه چنین است: در صورتی که یک عضو مجلس مرتکب جرمی شده باشد, رئیس مجلس میتواند برای یک روز از شرکت در جلسه محروم سازد.
استدلال این آقایان چنین بود که این ا صول و وظایف داخلی ولسی جرگه است و از طرف ما ساخته شده است و نظر به شرایط میشود تغیر داد. (وب سایت بی بی سی)
بسیار خوب, پس لازم بود که اول اصول و و ظایف داخلی ولسی جرگه را تقیر میدادند , بعداً تصمیم گرفته میشد. در هیچ جای دنیا اول در مورد یک چیزی فیصله و بعداً در آن مورد قانون ساخته نمیشود. اول قانون باید ساخته شود, بعداً فیصله صورت بگیرد.
This message is for the one who had critized my English message:
I don’t want to play with words. You know what I mean and it was clear what I had written in my previous message but it needs a clear mind to addmit what I have said. Yes, I said:
حرم یک عمل فردی است و شخصی است. این یک اصل پذیرفته شدهء حقوقی است. وقتی شما روی این اصل هم بحث میکنید، روشن است که منظور شما گل آلود کردن آب است نه روشن ساختن مساله. من نوشتم که وقتی یک عضو اتحاد اسلامی جرمی را مرتکب میشود، مسوول آن خودش است و به تکرار میگویم که مسوول جرم خودش است. و بازهم تکرار میکنم، "مگر اینکه از سوی سیاف وظیفه گرفته باشد، سیاف ازان خبرداشته باشد و بتواند مانع او شود و ممانعت نکند، یا هم این که شخصاً در قضیه دخیل باشد." فکر نکنم اگر منظور دعوا جلبی نباشد، فهمیدن آنچه گفتم مشکل باشد. وقتی گفتم مگر اینکه، معنی اش اینست که زیرشرایطی که پس از "مگر اینکه" می آید، سیاف نیز مجرم است. حالا برای مردم بگویید که مثلاً درکدام جنایاتی سیاف خودش مستقیم دست دارد؛ امر به جنایت داده است؛ ویا میتوانسته افرادش را کنترول کند و کنترول نکرده. پس از دریافت این اسناد است که میشود به مجرمیت سیاف یا هرکس دیگر حکم کرد. درجنگ و انارشی ای که پس ورود مجاهدین به کابل صورت گرفت، هیچکسی توانایی کنترول شهر و کشور را ازیک دست نداشت. تمامی تنظیم ها و گروه های مسلح قومی برشهر مسلط بودند. این جرایم از دست افراد و گروه های مختلفی صورت گرفت است و هیچ یک ازان ها بنا به فرمان کدام رهبر تنظیمی، یا فرمان دولت اسلامی صورت نگرفته است. درین میان حادثهء افشار یک استثنا است و چنانچه یاد شد، ایجاب تحقیق را میکند. هرکه در نتیجه مجرم ثابت شود، باید محاکمه شود و جزا ببیند. گفتم، هرکه! امید است هفمیدن معنی "هرکه" مشکل نباشد.
عفو بین المللی، سازمان حقوق بشر و سازمان های دیگری که این ادعا ها را میکنند، وقوع جرم و جنایت را نشان میدهند نه مجرمین یا متهمین را. از وقوع جرم و جنایت کسی منکر نیست. اما چه کسی آنرا انجام داده است؟ سوال اینجاست و ازهمین جاست که سیاسی سازی قضیه آغاز میگردد. منطقی که در پس اظهارات سیاسی ازین دست نهفته اینست که چون دردوران حکومت مجاهدین این جرایم صورت گرفته باید رهبران مجاهدین را محاکمه کرد. این حرف چیست اگر سیاسی نیست؟ آیا وقتی همین حالا کسی دزدی میکند و یا آدم میکشد، مجرم کرزی است؟ بلی زمانی میتوان کرزی را مجرم شناخت که دخالت او ثابت شود. ورنه تنها به خاطری که رئیس جمهور کشور است و در حکومتش جنایت صورت میگیرد، نمیتوان او را جنایتکار خواند. بلی، باید ازو پرسید که برای جلوگیری از وقوع جرایم چه کرده است؟ اما او رانمیتوان مجرم قرار داد.
سیاسی شدن قضیه را ما از روی مدعیان مساله میتوانیم بیشتر درک کنیم. یکی ازین مدعی ها ملالی جویاست. ملالی جویا عضو سازمان راواست. راوا یکی از شاخه های شعلهء جاوید است. حالا دشمنی آنها با مجاهدین و مسلمانان نیازی به دلیل و روشن شدن ندارد. مدعی دیگر طالبان اند که امروز درکابل فاشیست های افغان ملت اهداف آنها را پیش میبرند. دشمن مسعود، دشمن مجاهدین و دشمن آنهایی که، به اصطلاح ایتلاف شمال را نمایندهء آنها تصور میکنند، هم فاشیست ها، هم طالبان و هم پاکستان است. مدعی دیگر مسالهء روشنفکران برگشته از غرب و یا بیخود شده درهوای غرب اند که در موجودیت مجاهدین مجالی برای خود نمایی ندارند. همچنان شماری از بیغیریت هایی که نه درجهاد علیه روس سهمی داشتند و نه غیرت مقابله با طالب را داشتند، بیغیرتی خود را در مخالفت با مجاهدین توجیه و rationalize، میکنند. اینها اند که دشمنان مجاهدین اند و همه روزه جنایت علیه بشر را بهانه قرارداده برمجاهدین میتازند. ایکاش آنها تنها دشمن ربانی وسیاف باشند. آنها درقدم اول دشمن جهاد و مجاهدین دشمن همه کسانی اند که دربرابر روس و طالب و تسلط پاکستان جنگیده اند. عده ای ازین بیحیا ها پانزده سال جنگ مجاهدین در برابر پاکستان و طالب را نمی بینند و بهانه می آورند که مسعود و ربانی در پاکستان بودند و با آی اس آی رابطه داشتند. مسعود که ازهمان آغاز جهاد با ای اس آی مخالف بود و بالاخره به بهای جانش این تاوان انن مخالفت را داد. ربانی از روزی که از پاکستان برگشته چه دردستگاه دولت و چه حالا همیشه از سوی پاکستان و نوکران پاکستان مورد تاخت و تاز قرار داشته است. در پاکستان ماندن مجاهدین معنی نوکر شدن به پاکستان را نمیدهد. ورنه راوا که تاکنون هم در پاکستان لانه دارد، نخستین مزدور و فعالترین مزدور پاکستان در حال حاضر باشد. من در مزدور بودن راوا شکی ندارم اما برای این مزدوری تنها زیستن در پاکستان را کافی نمیدانم بلکه دلایل دیگریست که ثابت میسازد راوا مزدور پاکستان است. راوا همان میگویدو میکندو طالب و پاکستان میگویند. آنهامانند پاکستانی و طالبان دشمن تمامی ملت افغانستان و هرچه سر و کله یی که در افغانستان است میباشند. دلایل فراوان دیگری نیز وجود دارد که نشان میدهد، راوا و طالبان ساخت یک کارخانه (آی اس آی) اند. آیا کسی هست که مورد تایید راوا و آی اس آی در افغانستان باشد؟ او همه را میکوبد. او دشمن همه است و تنها خودشان را میپذیرند.
چنین است که میگوییم، این ادعا ها سیاسی شده است و از سوی سیاستمداران پشت پرده رهبری میشود. ملالی جویا گدی گکی است در دست آنها که فقط آب به آسیاب آنها میریزد و اسباب تبلیغات آنها را فراهم میکند. حاصل این کار ها جز ضایع شدن خون بیگناهان چیز دیگری نیست. زیرا وقتی مساله سیاسی شد، جانیان و جنایتکاران نیز با استفاده از ابزار سیاسی خود را از محاکمه میرهانند.
پروژهء عدالت انتقالی یک پروزهء دوامدار است. نمیشود به دو سه فریاد ملالی گونه مساله را شب درمیان حل و فصل کرد. ملالی جز خودستایی کار دیگری نمیکند. چنان از خود یاد میکند و من من میگوید توگویی که رهبر زنان عالم باشد. درحالی که در خود پارلمان هم یک زن حاضر نیست در پهلویش بایستاد. آیا زنان دیگر عیرت و همت ندارند؟ آیا دیگران حق و عدالت نمیشناسند؟ آیا دیگران از جنایت متضرر نشده اند؟ سحن اینجاست که دیگران عقل و خرد دارند. دیگران از رسوایی حیا میکنند و شرم دارند از آنچه ملالی جویا میکند.
چند تا آدم عقده مند وناتوان که خود توانایی کاری را ندارند، کمال خود را دران میداند که ملالی جویا را تمجید کند. ملالی جویا آب شود کجا را میگیرد، آتش شود کجا را؟ اگر راست میگویید و به آنچه ملالی جویا میگوید اعتقاد دارید، پس بروید مانند او درمیدان ایستاده شوید و مردم را خر و سگ بگویید و جبههء تازه یی به رهبری ملالی جویا بسازید. مقاله نوشتن در دفاع از یک دختر بی تجربه و احساساتی و او را به بام کشیدن وخود دریک اجتماع ده نفری هم برای دفاع از او مردانه نایستادن، کاریست بسیار کوچک.
یک عده اینجا مانند ملالی جویا به دشنام داده اند. من آنها را میگذارم به اخلاق شان.
غیر از صدور فتوای قتل عام، چه انتظاری دیگری از ولسی جرگه می توان داشت؟
مگر اینها همانهایی نیستند که تا چند سال پیش قتل و جنایت و دزدی و بی ناموسی می کردند؟...الان همگی دمکرات شده اند و از این طریق با ملت بازی می کنند.
اینها کسی را که از مردم دمخواهی کند، کسی را بخواهد برای مردم کار کند به دلایلی یا رد صلاحیت می کنند یا به تعلیق در می آورند چون موجودیت آنها برای "مجاهدین" خطر دارد.
وکیل صاحب ملالی جان
ولسی جرگه حکم قتل عام نداد بلکهتیغ تهمت و شمشیر دشنام را از زنگی مست گرفت این لعبتک برفی دیوانه وار بر فرق هرکه دلش میخواست خنجر میزد حتا بیگناهان و دانشمند چون دوکتور سیاسنگ از دشنامهای رکیک این شیر برفی در امان نبود.