صفحه نخست > دیدگاه > ولسی جرگه حکم قتل عام داد!

ولسی جرگه حکم قتل عام داد!

نويسنده: محمد ضياء بوميا
چهار شنبه 23 می 2007

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

افغانستان بعد از سپری کردن سالها جنگ وتحمل بد بختی ها صاحب نهاد های مدنی گردید که امید میرفت این نهاد ها گره گشای مشکلات عامه باشد . از جمله این نهاد ها یکی هم پارلمان افغانستان بود که مردم بی نهایت در انتظار اقدامات آن در روشنایی عدالت اجتماعی بودند . گرچه به گفته معروف سال نیکو از بهارش پیداست (عمل کرد مبتنی بر عدالت پارلمان از طرز دید وفکر اعضا آن وپیشینه کار وفعالیت سیاسی اجتماعی وپس منظر شخصی شان پیدا بود) بنا نباید انتظارات بیش از واقعیت را میداشت ، روی همرفته میشد آنرا آغاز از یک سفر دانست که شاید به یک انجام خوب متوصل گردد.

اما این هم حقیقت است که هر آغاز کج را انجام نیز کج است ،واعمال پارلمان افغانستان چیزی بیش از این نیست ، مثال خوب آن علاوه برمثالهای دیگر به تعلیق در آوردن عضویت ملالی جویا وکیل مردم فراه در ولسی جرگه افغانستان است. گرچه نام این محرومیت مطلق
را وکلای محترم تعلیق گذاشتند ولی هرچه نام گذارند مهم نیست مهم اینست که چرا؟

وبه کدام حق ؟

سوالات ذیادی است که در ذهن هر شهروند کشور قد بلند میکنند، که میتوان از این نمایندگان پرسید.

سوال این است که آیا مردم افغانستان به این وکلا صرف به همین خاطر رای داده اند تا هر روز هر ساعت وهر لحظه از این صلاحیت به حیث حربه در انتقامهای شخصی در برابر یکدیگر ویا آنانیکه برایشان خوش آیند نیست کار گیرند؟

بلی! اگر به آدرس وکیل ویا پارلمان حرف بد زدن وناسزاگفتن سزاوار چنین جزا است پس ملالی جویا تنها نیست ،هستند دیگران هم که آغاز گر این معرکه بوده اند مثال های خوب آن دیالوگ آقایون عبدالرب رسول سیاف ورمضان بشردوست و گفتگو های دوستانه وشرین مملوع از محبت دوتن وکیل محترم که در میدان بوتل جنگی در محضر عام(خانه ملت) نثار یک دیگر کردند وحتی به حریم شخصی یک دیگر تاختند اگر ملالی جویا با یک رسانه مصاحبه کرده شاید چند هزار تن دیده باشد ولی دیگران در محضر نمایندگان 25 میلیون افغان یکدیگر را توهین کردند علاوه بر این یکبار آرشیفهای نشراتی رسانه های افغانستان را سر بزنیم روشن میگردد که این بار نخست اتهام بستنها ، توهینها ودشنامها نیست بلکه از مدتها بدینسو این پروسه جریان داشته است که خانم جویا نیز یکی از رهروان آن است، وحکم ولسی جرگه باید شامل حال تمام شان گردد.

بهر صورت اگر آن چنانیکه وکلای محترم ادعا دارند که ما ممثلین اراده مردم خود که ایشانرا رای دادن هستند پس خانم جویا هم نماینده گی از اراده مردمی میکرد که به وی رای داده بودند نباید وکلای این حق را به خود میدادند که آرای را که ملالی جویا از آن نمایندگی میکرد خفه کنند در علم حقوق میتوان این عمل ولسی جرگه را یک جینو ساید فکری ( قتل عام فکری) گفت . اگر ملاک اعتبار در اعمال تمام نهاد های اجتماعی وافراد، قانون اساسی افغانستان باشد پس در آن تسجیل یافته است که آزادی بیان از تعرض مصون است بنا نباید کسی ویا نهاد که گویا به اضطلاح خود نهاد قانون ساز، ناظر بر تطبیق قانون ودر کل حامی قانون است آستین نقض قانون را برزند. امروز تصمیم وکلا در ولسی جرگه تنها حق حضور ملالی جویا را به تعلیق در نیاورد بلکه حق هزاران تنی را که به جویا رای داده بودند به تعلیق در آورد در اول من نمیخواهم که به این محرومیت مطلق نام تعلیق را بدهم چون زمان که مدت تعلیق بنا بر حکم ولسی جرگه به اتمام میرسد دیگر این وکیلها نیز خوان شان برچیده میشود ووکیل نیستند .

دیگر اینکه خود به تعلیق در آوردن حق اشتراک جویا در ولسی جرگه یک جزا است، یک بار وکیل صاحبان مطالعه فرمایند که صدور حکم جزایی در کجا واز صلاحیت کیها است شاید که تداخل وظیفویدر کار قوه قضایه صورت گرفته باشد، معلوم گردید که قوه قضایه یکی از کمیسیون های قوه مقننه محسوب گردیده است.

اگر قوانین به خاطر تعلیق کار وکیل و حضورش در جلسات ولسی جرگه مواد داشته باشد به یقین موارد تخلف نیز روشن است نه اینکه از آن در انتقام شخصی کار گرفته شده وتفاصیر ازقوانین سلیقوی باشد.

گپ جالب دیگر اینکه من از وکیل صاحبان میپرسم که به اساس قوانین کشور وشریعت غرای محمدی یک جرم چند جزا دارد ؟

اگر گفته های جویا جرم پنداشته شود جزای آن از سوی ولسی جرگه داده شده است، پس کدام جرم دیگر است که دوسیه وی به مراجع عدلی وقضایی فرستاده شود ؟

من ازمراجع عدلی وقضایی میپرسم که این ارسال دوسیه حنای بعد از عید نخواهد بود؟
به نظر من این حرکت پارلمان به مسخره کشاندن قوه قضایه است وبس .

به هر صورت امید میرود تا اعضای محترم ولسی جرگه با در نظر داشت احکام صریح قوانین اعمال خودرا عیار ساخته واسباب نا امیدی ملت را که به آنها رای داده اند از این بیش فراهم نسازند وفراموش نکنند که یکبار دیگر زمان رای دادن میرسد.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • وکیل صاحب ملالی جان
    ولسی جرگه حکم قتل عام نداد بلکهتیغ تهمت و شمشیر دشنام را از زنگی مست گرفت این لعبتک برفی دیوانه وار بر فرق هرکه دلش میخواست خنجر میزد حتا بیگناهان و دانشمند چون دوکتور سیاسنگ از دشنامهای رکیک این شیر برفی در امان نبود.

  • درود بر ملالی جویای قهرمان! ننگ و نفرین بر آنانی که خود را به اصطلاح نمایندگان مردم می دانند. روز خرمستی این جمع جنایتکار حتماً به پایان می رسد. با مطلبی درین مورد در وبلاگ "عشق و آزادی" در خدمت تان هستم!

    آنلاین : و عشق را کنار تیرک راهبند تازیانه می زنند!

  • آنچه باید مدتها قبل انجام می دادند، دیروز انجام دادند. خاینان، شیرزنی را به جرم افشاگری ددمنشی های شان از "خانۀ ملت" راندند و به اینصورت یکبار دیگر ماهیت ضد مردمی، ضد دموکراسی، زن ستیزانه و وحشیانۀ خود را به نمایش گذاشتند. حرف های ملالی جویا به کرسی نشست و اینان خود با اخراج او، حرفهایش را تصدیق نمودند.

    این چگونه "خانۀ ملت" است که آنانی را که دستان شان تا مرفق به خون بی گناهان آلوده است و در جنایت، سفاکی و ستم پیشگی دست های چنگیز، هلاکو و هتلر را از پشت بسته اند، بر کرسی هایش لمیده و تنها صدای رسا و "مردانۀ" شیردختی را خاموش می کنند که برای احقاق حقوق خود و همجنسان و انسان های دربند، کفن به تن نموده بود. جنایتکاران از همان آغاز با غصب کرسی های پارلمان به این ملت و مردم مظلوم توهین روا داشتند و اکنون با دیده درایی تمام، کسی را از پارلمان می رانند، که با رأی مستقیم هزاران انسان فقیر ولایت فراه به آن راه یافته بود.

    در کجای دنیا رسم بوده است که وکیلی را از پارلمان به خاطر افشاگری جنایت و خیانت از آن رانده باشند؟ این فقط جانیان اند که عمر خیانت و بربادی شان را پایان یافته می دانند، لذا با توسل به هزار وسیلۀ نامشروع، او را از آنجا می رانند تا توسن خیانت شان را هر چه سریعتر بدوانند، اما کور خوانده اند. ملالی جویا همه جا و در هر شرایطی خارچشم کسانی خواهد بود که به این کشور و مردم ستمدیدۀ آن خیانت نموده اند. اکثریت به اصطلاح نمایندگان می دانند که او از سرشت دیگری است. اخراج و یا به تعلیق درآوردن عضویتش، او را در مبارزه بر ضد ستم پیشگان مصمم تر خواهد نمود، اما چرا تصمیم به تعلیق اش گرفتند؟ زیرا او هر لحظه چون خنجری بر دل های شان می نشست.

    خفه کردن صدای ملالی جویا، خفه کردن دموکراسی و انسانیت است. زمانی پرویز شهریاری گفته بود: "در زمانۀ ما هر ضربه ای که به یک انسان راستین وارد می شود، در حقیقت ضربه ایست که به تمام بشریت با هر آیین و اندیشه ای بر می گردد." فلهذا، جنایتکاران تنها او را هدف قرار نداده، بلکه انسانیت را، شرافت را، آزادگی و مظلومیت را هدف گرفته اند. جانوران، "عشق را کنار تیرک راهبند تازیانه می زنند" و این وظیفۀ ما است که نگذاریم، عشق را تازیانه بزنند. ما باید به دفاع از عشق برخیزیم، اگر ادعای انسانیت و شرافت را با خود یدک می کشیم.

    مشعل آزادی و دموکراسی هرگز خاموش نمی شود. بگذار سگ ها عو عو کنند، کاروان به پیش می رود.

    آنلاین : مشعل آزادی و دموکراسی هرگز خاموش نمی شود. بگذار سگ ها عو عو کنند، کاروان به پیش می رود.

    • لطفا بيش از يک بار از ارسال يک پيام مشابه خودداری کنيد. اينکار باعث تراکم در صفحات می شود. سپاس

  • آقای بومیا خوب گفته اید اما به نظر می رسد که بر سخنان تان می شود خرده گرفت و اعتراض کرد. من فکر می کنم نه حق نمایندگی یک حق مطلق است و نه حق آزادی بیان.

    من فکر می کنم در هر پارلمان دنیا اکثریت حق تصمیم گیری دارند و اکثریت می تواند بر اقلیت غلبه کند. حال فرضا اگر نماینده ای یک ولایت برود برای یک کشور خارجی جاسوسی کند آیا اخراج و محاکمه او باز هم نسل کشی فکری است ؟ ( جنوساید یا genocide به معنی نسل کشی است نه قتل عام). اخراج وکلا از پارلمان تنها در افغانستان اتفاق نیافتاده. اگر کمی مطالعات حقوقی تان را گسترش دهید به نمونه های بسیاری بر خواهید خورد.

    در ضمن من هم تعداد جنایتکار در پارلمان را محکوم می کنم و خواهان محکمه رفتن شان هستم اما فکر نمی کنم که تمام وکلا جنایتکار باشند. حال چرا ملالی به تمام نمایندگان می گوید حیوان؟ ایا من که وکیل انتخاب کرده ام برای آن است که مردم او را سگ و خر بگوید؟ در هر نظام حقوقی دنیا هر وکیل حق دارد که ملالی را به خاطر توهین به کرامت انسانی شان به محکمه بکشد اما می دانیم که این افغانستان است و نمی شود.

    من فکر می کنم ملالی جویا شاید قلب پاک داشته باشد اما بی تجربه و بی تدبیر است. او از سیاست فقط جیغ زدن یاد دارد. پروسه ای رسیدگی به جنایات جنگی در افغانستان یک پروسه ای آرام و چندین ده ساله است. این را هر کس می فهمد. اما جنایات جنگی را سنگ درست کردن و به سر این و آن زدن به سود افغانستان نیست.

    • Malalai ba hama wakilan nagafta Haywan. o hamisha dar bain wakilan rasteen wa jenayet kar farq qayel bouda ast

  • در کشور ما رسم است که هر عمل غیر قانونی به نام قانون صورت میگیرد. و جمعی چند بنابر منافع شان طوطی وار قانون میگویند در حالی که خود شان اصلاً به هیچ قانونی پابند نیستند.

    اعلام شد که به اساس ماده 102 قانون اساسی و ماده هفتاد اصول و وظایف داخلی ولسی جرگه عضویت ملالی جویا در ولسی جرگه به تعلیق آورده شده است

    ماده 102 قانون اساسی چنین است : " هر گاه عضو شورای ملی به جرمی متهم شود, مامور مسول از موضوع به مجلسی که متهم عضو آن است, اطلاع میدهد و متهم تحت تعقیب عدلی قرار میگیرد. در مورد جرم مشهود مامور مسول میتواند متهم را بدون اجازه مجلسی که او عضو آن می باشد تحت تعقیب عدلی قرار دهد و گرفتار نمایید. در هر دو حالت هر گاه تعقیب عدلی قانوناً توقیف را ایجاب کند, مامور مسول مکلف است موضوع را بلافاصله به اطلاع مجلس مربوط برساند وتصویب آنرا حاصل نماید."

    یعنی , متهم اولاً از طرف ارگان های قضایی به مجلس مربوط اطلاع داد کیشود و یا تحت تعقیب عدلی قراز میگیرد وبعداً به مجلس مربوط اطلاع داده میشود.کسانی چند با دیدن تلویزون و با بلند کردن دست های شان نمیتوانند بدون کدام تحقیق در مورد یک نماینده انتخابی مردم تصمیم بگیرند.

    ماده هفتاد اصول و وظایف داخلی ولسی جرگه چنین است: در صورتی که یک عضو مجلس مرتکب جرمی شده باشد, رئیس مجلس میتواند برای یک روز از شرکت در جلسه محروم سازد.

    استدلال این آقایان چنین بود که این ا صول و وظایف داخلی ولسی جرگه است و از طرف ما ساخته شده است و نظر به شرایط میشود تغیر داد. (وب سایت بی بی سی)

    بسیار خوب, پس لازم بود که اول اصول و و ظایف داخلی ولسی جرگه را تقیر میدادند , بعداً تصمیم گرفته میشد. در هیچ جای دنیا اول در مورد یک چیزی فیصله و بعداً در آن مورد قانون ساخته نمیشود. اول قانون باید ساخته شود, بعداً فیصله صورت بگیرد.

    • ببینید که نویسندگان و روشنفکران و قلم بدستان ما چگونه از واژه ها استفاده میکنند. باین آقاثی نویسنده باید گفته شود که، آقا شما تفسیر سیاسی مینویسید، شعر نمیگویید. باید متوجه حرف های خود باشید. وقتی یک شاعر میگوید: با دو ابرو قتل عالم کرده ای... او مبالغه به کار برده و کنایه از به کارگیری ابرو به قسم شمششیز.... است. اما وقتی یک ژورنالیست بگوید "قتل عام" یا حکم "قتل عام" باید منظورش معنی دقیق کلمه باشد. دریک تحلیل سیاسی- اجتماعی نمیشود از زبان شعر گارگرفت و چشم به راه بود که مردم آنرا به گونهء حقیقت بپذیرند.

      ببینید که کار ما به کجا کشیده است. احساسات، احساسات و احساسات...

      وقتی میگوییم جنابت ضد بشر، این حرف برای خود تفسیر ومعنی قانونی دارد. کشتن کسی که با تو میچنگد ومسلح است، جرم نیست و جنایت هم شمرده نمیشود. بلکه کشتن افراد غیر مسلح و اسیر که توانایی جنگی ندارند و زنده بودنش زندگی ترا به خطر نمی اندازد، جرم است. حتی اگر زندگی کسی زندگی کس دیگری را به خطر هم بیاندازد، باید به همان اندازه علیه او اقدام کرد که خطر رفع شود. از همینروست که وقتی درجنگ کسی اسیر میشود و توانایی ضرر رساندن ازو سلب میشود دیگر کشتن او غیر قانونی و جرم و جنایت پنداشته میشود.

      جرم یک عمل فردی است و ازیک کس به کس دیگر انتقال نمیکند. اگر فردی عضو اتحاد اسلامی سیاف است و دست به جنایت زده است مجرم خود او است نه سیاف، مگر این که سیاف به ارتکاب همچو جرمی او را حکم داده یا مجبور ساخت و یا با او همدستی کرده باشد. بلی، اگر قوای سیاف برای حمله و جنگ به جایی میروند و درجریان جنگ دست به قتل عام، چور ویا جنایت دیگر میزنند و سیاف از قضیه خبر میشود و درحالی که توانایی جلوگیری از جنایت را دارد و جلو نمیگیرد، درانصورت سیاف هم درین جنایت شریک است و حتی جانی درچه اول شناخته میشود.

      ویرانی خانه های مردم در جریان یک جنگ درهمهء دنیا معمول است و کشته شدن افرادی که شامل چنگ نیستند نیز. زمانی کشته شدن افراد بیگناه چنایت چنگی شمرده میشود که طرف ها قصداً بخواهند یک فرد بیگناه و بیطرف را بکشند و یا خانه اش را بدون آن که هدف چنگی باشد، هدف قرار داده به ملکیت و زندگی اش خساره برسانند...

      اینست حرف های حقوقی و آنچه به درد محکمه میخورد. عواطف را جای قانون گذاشتن ویا این مسایل را وسیلهء تبلیغات سیاسی قرار دادن- هرچند در همهء دنیا معمول است، اما به چایی نمیرسد. به خصوص در مورد رهبران مجاهدین، با تاسف و با آن که خیانت ها و ناروا های زیادی ازان ها سرزده، نمیتوان آنها را چنان به محاکمه کشاند که از آنها سلب حقوق شده و مانع فعالیت های سیاسی آنها گردد. وانگهی اگر چنین شود باید تمامی کسانی که عین جرم را کرده اند، به محاکمه بکشند نه تنها یک گروب و یا مسوولین یک دورهء تاریخ کشور را....

      اماشکست سیاسی در تاریخ سبب شده است که کسانی زیرنام های مختلف محاکمه شوند و به قتل برسند.این را رهبران مجاهدین هم میدانندو یقین دارند که این هیاهو نه به خاطر جنایت و غیره بلکه هیاهوی سیاسی است که علیه آنها راه انداخته شده تااز صحنهء قدرت کنار زده شوند. این گرگ های باران دیده به این مسایل آگاه اند و با تمام توانایی، که هزاران مرتبه نسببت به روشنفکران احساساتی و سطحی کشور توانایی و تجربهء سیاسی دارند، کوشش خواهند کرد تا بمانند. آنها هنوز هزاران جوان کمر بسته در خدمت دارند و میتوانند مشکل بیافرینند. اما اینک پنجسال است که خاموش اند گذاشته اند هر کسی بیاید و علیه شان حرف بزند. ملامتی های زیادی هم دارند که کسی نمیتواند منکر آن شود. اما کمالات و افتخاراتی هم دارند که کسی نمیتواند منکر آن شود.

      هیاهو راه انداختن روشنفکران بیریشه و سطحی علیه شخصیت های جهادی و سیاسی کشور نمیتواند به جایی برسد. اگر این ها تصور کنند که با این هیاهو میتوانند جامعهء بین المللی را بران دارند که آنها را از سر راه روشنفکران بردارند، کور خوانده اند. جامعهء بین المللی متشکل از قدیسیان نیست. آنها منافع خود را دارند و بازی های خود را. و روشنفکران هم باید بدانند که رهبران مجاهدین و سیاستمداران کنونی افغانستان نیز که در صحنه حضور دارند، دارای روابطی با آنها بوده اند و درآینده نیز خواهند بود.

      از سوی دیگر رهبران مجاهدین در داخل کشور نفوذ دارند. میشود با همین ها، اگر از تعقل کار گرفته شود، برای ابادی وطن، برای تامین صلح و برای ساختن کشور استفاده کرد. با همه بدی های شان مجاهدین و همین جنگسالاران توانایی سوق و اداره و حل وعقد مسایل را نسبت به هرروشنفکری دارند. روشنفکران ما که از دین، عنعنات و اعتقادات مردم چیزی نمیداند و به آن باور ندارد چگونه میتواند توانایی بسیج مردم برای به سررساندن کارث را داشته باشند.

      سرنوشت سپنتا هم تعقل و کارآیی روشنفکران را در میدان سیاست کشور به نمایش گذاشت هم از طرف مقابل آنها را. پس با احساسات و حرف های کتابی و مکتبی مکتبی نمیشود کاری را به پیش برد. سیاست عمل میخواهد و درمیدان عمل روشنفکران ما تاکنون سخت عاجز و بیکاربوده اند.

      ملالی جویا اگر مزدور گروه های سیاسی شناخته شده هم نباشد، در بهترین صورتش، آدم احساساتی، و غوغا گریست که همین احزاب سیاسی ازو علیه حریفان خویش استفاده میکنند. تا به مانند اطفال دل به شعار هاو فریاد های کودکانه خوش میکنیم؟

      بیایید عقل خود را به نفع کشور خود به کار اندازیم نه به نفع حزب، گروه قومی، ایدیولوژی سیاسی و یا خوش ساختن خارجی ها. درین وطن هرچه هست باید ازان برای آبادی وطن کارگرفته شود. چه چیزی را میتوان آباد کرد، چه چیزی میتوان آفرید.... تخریب بس نیست؟

    • Mr. ayar.you are wrong by making false arguments.crime against humanity is not something personal. even a country which is a member of UN can not forgive war criminals. don’t forget the Nurenburg,Tribunal, the tribunal about the former Yugoslavia. soliders did not proscute on those tribunals, leaders and high rank officials did. why the Nazi regime’s foreign minister was executed? if it was personal, he did not kill any one personally. it is obvious that Massod and the Shoray Nezar commanders with Sayyaf were resposible for the crimes in Afshar.

    • Aqea Ayar: mesha begoai ke kee ha kharj ha ra khosh mesazed. kasani ke adalet mekhwahand ya kasani ke megaind adalet khwai yak manor siyasi ast? lutfen ba tarekh sa daha ekheir nega konid.

    • Dear!
      I think you didn’t pay attention to my comments properly or it is difficult to read Farsi/Dari. I wrote that, crime is assumed as a personal issue and it means that if somebody has committed a crime the one who is responsible at the first place is himself/herself. I had added, "UNLESS others are involved in it somehow." I had written that, if Sayaaf (or anybody else) has ordered, collaborated, or is aware of what his troops are commiting and is not avoiding it, in all three cases, Sayaaf is a criminal too. But if someone has done something that Sayaaf doesn’t know, has not planned or has not collaborated- in that case, you can not accuse Sayaaf for the crime he is not involved.

      In Nuremberg Trial, the case was just I have explained. All whatever Nazis were doing were planned, ordered and even supervised by Nazi high ranking official like those you named. During Mujahideen period in Kabul, the only issue coming under the said category is Afshar tragedy. But it should be prosecuted without political propaganda. We need to be accurate, to the point and relevant to the issue of justice. Otherwise the blood of Afsharis would turn to be a hummer at the hands of politicians to beat each other with, and this is the biggest crime itself. We need proves. Only accusation is not enough….

      As I said, we need to avoid politicizing human rights violations. Otherwise the criminals will use the same tool and they will escape from justice.

      What I can see is just politicizing of the issue righ now by Joya’s, Sistani’s, Taraki’s and like mineded peoples.

    • Whenever there is talks about war crimes and crimes against humanity in afghanistan some people who has tribal bonds to criminals complain that it is politicized. The UN is politicizing it! malali joya is polticizing it! Human Rights Watch is politicizing it! Amnesty international is politicizing!

      Mr.Ayar: can you tell me who is not politicizing it?

      By the way, what do you think when Massoad was hitting Afshar with heavy artillery discriminately, from television tower, was it planned and organized or not? His present is well documented. He did not know civilians were there! Deliberately attacking civilians, by knowing their presents is a war crime.

    • Probably you have difficulties reading your own writing.

      This is part of your Message:

      "جرم یک عمل فردی است و ازیک کس به کس دیگر انتقال نمیکند. اگر فردی عضو اتحاد اسلامی سیاف است و دست به جنایت زده است مجرم خود او است نه سیاف،"

  • This message is for the one who had critized my English message:

    I don’t want to play with words. You know what I mean and it was clear what I had written in my previous message but it needs a clear mind to addmit what I have said. Yes, I said:

    حرم یک عمل فردی است و شخصی است. این یک اصل پذیرفته شدهء حقوقی است. وقتی شما روی این اصل هم بحث میکنید، روشن است که منظور شما گل آلود کردن آب است نه روشن ساختن مساله. من نوشتم که وقتی یک عضو اتحاد اسلامی جرمی را مرتکب میشود، مسوول آن خودش است و به تکرار میگویم که مسوول جرم خودش است. و بازهم تکرار میکنم، "مگر اینکه از سوی سیاف وظیفه گرفته باشد، سیاف ازان خبرداشته باشد و بتواند مانع او شود و ممانعت نکند، یا هم این که شخصاً در قضیه دخیل باشد." فکر نکنم اگر منظور دعوا جلبی نباشد، فهمیدن آنچه گفتم مشکل باشد. وقتی گفتم مگر اینکه، معنی اش اینست که زیرشرایطی که پس از "مگر اینکه" می آید، سیاف نیز مجرم است. حالا برای مردم بگویید که مثلاً درکدام جنایاتی سیاف خودش مستقیم دست دارد؛ امر به جنایت داده است؛ ویا میتوانسته افرادش را کنترول کند و کنترول نکرده. پس از دریافت این اسناد است که میشود به مجرمیت سیاف یا هرکس دیگر حکم کرد. درجنگ و انارشی ای که پس ورود مجاهدین به کابل صورت گرفت، هیچکسی توانایی کنترول شهر و کشور را ازیک دست نداشت. تمامی تنظیم ها و گروه های مسلح قومی برشهر مسلط بودند. این جرایم از دست افراد و گروه های مختلفی صورت گرفت است و هیچ یک ازان ها بنا به فرمان کدام رهبر تنظیمی، یا فرمان دولت اسلامی صورت نگرفته است. درین میان حادثهء افشار یک استثنا است و چنانچه یاد شد، ایجاب تحقیق را میکند. هرکه در نتیجه مجرم ثابت شود، باید محاکمه شود و جزا ببیند. گفتم، هرکه! امید است هفمیدن معنی "هرکه" مشکل نباشد.

    عفو بین المللی، سازمان حقوق بشر و سازمان های دیگری که این ادعا ها را میکنند، وقوع جرم و جنایت را نشان میدهند نه مجرمین یا متهمین را. از وقوع جرم و جنایت کسی منکر نیست. اما چه کسی آنرا انجام داده است؟ سوال اینجاست و ازهمین جاست که سیاسی سازی قضیه آغاز میگردد. منطقی که در پس اظهارات سیاسی ازین دست نهفته اینست که چون دردوران حکومت مجاهدین این جرایم صورت گرفته باید رهبران مجاهدین را محاکمه کرد. این حرف چیست اگر سیاسی نیست؟ آیا وقتی همین حالا کسی دزدی میکند و یا آدم میکشد، مجرم کرزی است؟ بلی زمانی میتوان کرزی را مجرم شناخت که دخالت او ثابت شود. ورنه تنها به خاطری که رئیس جمهور کشور است و در حکومتش جنایت صورت میگیرد، نمیتوان او را جنایتکار خواند. بلی، باید ازو پرسید که برای جلوگیری از وقوع جرایم چه کرده است؟ اما او رانمیتوان مجرم قرار داد.

    سیاسی شدن قضیه را ما از روی مدعیان مساله میتوانیم بیشتر درک کنیم. یکی ازین مدعی ها ملالی جویاست. ملالی جویا عضو سازمان راواست. راوا یکی از شاخه های شعلهء جاوید است. حالا دشمنی آنها با مجاهدین و مسلمانان نیازی به دلیل و روشن شدن ندارد. مدعی دیگر طالبان اند که امروز درکابل فاشیست های افغان ملت اهداف آنها را پیش میبرند. دشمن مسعود، دشمن مجاهدین و دشمن آنهایی که، به اصطلاح ایتلاف شمال را نمایندهء آنها تصور میکنند، هم فاشیست ها، هم طالبان و هم پاکستان است. مدعی دیگر مسالهء روشنفکران برگشته از غرب و یا بیخود شده درهوای غرب اند که در موجودیت مجاهدین مجالی برای خود نمایی ندارند. همچنان شماری از بیغیریت هایی که نه درجهاد علیه روس سهمی داشتند و نه غیرت مقابله با طالب را داشتند، بیغیرتی خود را در مخالفت با مجاهدین توجیه و rationalize، میکنند. اینها اند که دشمنان مجاهدین اند و همه روزه جنایت علیه بشر را بهانه قرارداده برمجاهدین میتازند. ایکاش آنها تنها دشمن ربانی وسیاف باشند. آنها درقدم اول دشمن جهاد و مجاهدین دشمن همه کسانی اند که دربرابر روس و طالب و تسلط پاکستان جنگیده اند. عده ای ازین بیحیا ها پانزده سال جنگ مجاهدین در برابر پاکستان و طالب را نمی بینند و بهانه می آورند که مسعود و ربانی در پاکستان بودند و با آی اس آی رابطه داشتند. مسعود که ازهمان آغاز جهاد با ای اس آی مخالف بود و بالاخره به بهای جانش این تاوان انن مخالفت را داد. ربانی از روزی که از پاکستان برگشته چه دردستگاه دولت و چه حالا همیشه از سوی پاکستان و نوکران پاکستان مورد تاخت و تاز قرار داشته است. در پاکستان ماندن مجاهدین معنی نوکر شدن به پاکستان را نمیدهد. ورنه راوا که تاکنون هم در پاکستان لانه دارد، نخستین مزدور و فعالترین مزدور پاکستان در حال حاضر باشد. من در مزدور بودن راوا شکی ندارم اما برای این مزدوری تنها زیستن در پاکستان را کافی نمیدانم بلکه دلایل دیگریست که ثابت میسازد راوا مزدور پاکستان است. راوا همان میگویدو میکندو طالب و پاکستان میگویند. آنهامانند پاکستانی و طالبان دشمن تمامی ملت افغانستان و هرچه سر و کله یی که در افغانستان است میباشند. دلایل فراوان دیگری نیز وجود دارد که نشان میدهد، راوا و طالبان ساخت یک کارخانه (آی اس آی) اند. آیا کسی هست که مورد تایید راوا و آی اس آی در افغانستان باشد؟ او همه را میکوبد. او دشمن همه است و تنها خودشان را میپذیرند.

    چنین است که میگوییم، این ادعا ها سیاسی شده است و از سوی سیاستمداران پشت پرده رهبری میشود. ملالی جویا گدی گکی است در دست آنها که فقط آب به آسیاب آنها میریزد و اسباب تبلیغات آنها را فراهم میکند. حاصل این کار ها جز ضایع شدن خون بیگناهان چیز دیگری نیست. زیرا وقتی مساله سیاسی شد، جانیان و جنایتکاران نیز با استفاده از ابزار سیاسی خود را از محاکمه میرهانند.

    پروژهء عدالت انتقالی یک پروزهء دوامدار است. نمیشود به دو سه فریاد ملالی گونه مساله را شب درمیان حل و فصل کرد. ملالی جز خودستایی کار دیگری نمیکند. چنان از خود یاد میکند و من من میگوید توگویی که رهبر زنان عالم باشد. درحالی که در خود پارلمان هم یک زن حاضر نیست در پهلویش بایستاد. آیا زنان دیگر عیرت و همت ندارند؟ آیا دیگران حق و عدالت نمیشناسند؟ آیا دیگران از جنایت متضرر نشده اند؟ سحن اینجاست که دیگران عقل و خرد دارند. دیگران از رسوایی حیا میکنند و شرم دارند از آنچه ملالی جویا میکند.

    چند تا آدم عقده مند وناتوان که خود توانایی کاری را ندارند، کمال خود را دران میداند که ملالی جویا را تمجید کند. ملالی جویا آب شود کجا را میگیرد، آتش شود کجا را؟ اگر راست میگویید و به آنچه ملالی جویا میگوید اعتقاد دارید، پس بروید مانند او درمیدان ایستاده شوید و مردم را خر و سگ بگویید و جبههء تازه یی به رهبری ملالی جویا بسازید. مقاله نوشتن در دفاع از یک دختر بی تجربه و احساساتی و او را به بام کشیدن وخود دریک اجتماع ده نفری هم برای دفاع از او مردانه نایستادن، کاریست بسیار کوچک.

    یک عده اینجا مانند ملالی جویا به دشنام داده اند. من آنها را میگذارم به اخلاق شان.

    • آقای عیار
      با معذرت که در کمپیوتر قبلی نمیتوانستم به فارسی بنویسم. هر چند شما جواب سوال نگارنده را که کی و یا کیها مسایل جنائت علیه بشریت را سیاسی نمی سازد؟ بود, ندادید ولی متاسفانه با یک ادعا کاذب مسله را بغرنج تر ساختید.

      سازمان های جهانی حقوق بشر بر خلاف ادعا کاذب شما که گفتید "عفو بین المللی، سازمان حقوق بشر و سازمان های دیگری که این ادعا ها را میکنند، وقوع جرم و جنایت را نشان میدهند نه مجرمین یا متهمین را." باید بگویم که سازمان های حقوق بشر نه تنها وقوع جرم جنائت بلکه جرم جنائت چی وقت, در کجا, چی گونه و از طرف کی یعنی کسانی که جنائت کردند را با دلایل,اسناد و مدارک قوی نشان میدهد و ارائه میکند فقط قدرت اجرائیوی ندارد. اگر باور ندارید, لطفاً آخرین راپور سازمان دیده بان حقوق بشر را مطا لعه کنید, که مجرمین جنگی را در افغانستان نام گرفته بود. این همان راپوری است که سروصدا بسیاری انداخت.

      سوال دوم من در مورد اینکه, آیا حرکت مسعود زمانی که از کوه تلویزون افشار را راکت باران میکرد, و در آن هزاران انسان بی گناه و غیر نظامی کشته شد, یک عمل عمدی, پلان شده و تنظیم شده بود یا خیر چیزی نگفته اید. وبنابر ادعای تان هر عمل پلان شده و تنظیم شده که در آن افراد غیر نظامی کشته شوند جنایت جنگی محسوب میشود. درست است؟
      موجودیت مسعود هم در آنجا با اسناد ثابت است. آیا میپذیرید که مسعود بعد از حادثه افشار مجرم جنگی حساب میشد و اگر مردم ما بخواهد بعد از مرگ باید محاکمه شود یا خیر؟

      در مورد این که کی کیست؟ خوشبختانه تاریخ معاصر خود را ما همه خوب میدانیم. و هزاران کتاب و سند وجود دارد. فقط اگر میخواهید مسعود را که سخت هم دوستش دارید, خوبتر بشناسید, کتاب, اسناد و شواهد زیادی وجود دارد که اکثرش از طرف دوستان مسعود نوشته شده و من باور دارم که خوشتان هم خواهد آمد به آن کتاب ها یک نظری بیندازید اگر تا هنوز نخوانده باشید. از جمله کتاب یکی از دوستان نزدیکش به نام حفیظ منصور بنام "فاتح جنگ سرد" را بخوانید تا تباطاتش را با ای سی ای بدانید. اگر مایل به ارتباطات مسعود با دیگر سازمان های استخباراتی دنیا هستید, کتاب های ذیل برایتان کمک خواهد کرد:

      ,Ghost Wars by Steve Coll

      Jawbreaker by Gary Alf

      ,First In by Gary Schrok

      Afghanistan and France relationship after soviet invasion, a long article series by Wisely and Roderiguaz

      اگر در افغانستان زنده گی میکنید و مشکل کتاب دارید. من حاضرم با شما در این مورد کمک کنم. آدرس ایمل من:

      Bahram17 yahoo.com

    • وطندار گلم، آقای بهرام!
      شما ثابت بسازید که مسعود پلان و هدف قتل عام داشته و هدفش پاکسازی قومی بوده نه هدف نظامی، درانصورت نه تنها من که هیچ انسان با وجدان دیگری حاضر نخواهد شد مسسعود را به چشم تکریم ببیند.

      کتاب جنگ ارواح را من در سال 2005 خوانده ام و دران چیزی که بتوان علیه مسعود به منظور محکوم کردنش بدست آورد دیده نمیشود. روابط مسعود با آی اس آی چیز تازه ای نیست. اما تاکید باید کرد که این روابط همیشه دشمنانه بوده است. من به شما میگویم که بروید مطبوعات پاکستانی را بخوانید تا دریابید که هیچگاهی مسعود مورد اعتماد پاکستان نبوده. مسعود با داخل شدن به کابل درسال نود و دو بزرگترین خواب و برنامهء پاکستان را برهم زد. من دردشمنی پاکستان با مسعود به همان اندازه باور دارم که به حقیقت درخشش و گرمای آفتاب.

      مسعود برای پنج سالی که علیه طالبان میجنگید، یگانه امید دل هزاران انسانی بود که درچنگال دیو فاشیزم قومی ـ مذهبی گیر کرده و هستی خود را روبه نابودی میدیدند.

      در دورانی که کسی که طرف چپلک طالب دیده نمیتوانست، مسعود و یارانش برای پنج سال چنگیدند. با شکم گرسنه جنگیدند و در تلرخ ترین دقایقی که هویت، تاریخ و فرهنگ شان روبه بربادی بود. شما با مسعود را نمیتوانید از دل آنهایی ببرید که در بدترین روزگار همدم و امید دل شان بود.

      شما نپذیرید، اما قهرمانی مسعود وایستادگی اش در برابر دو دیو فاشیزم و تروریزم از نظر هیچکس پنهان نیست. هم درداخل کشور هم در خارچ کشور. شما یک یا دوکتاب را آدرس میدهید که هیچ چیزی جدی و مهمی علیه مسعود ندارند، من ده هامقاله، فلم و نوشته میتوانم برای تان آدرس بدهم که او را ستوده اند. چگونه میشود که من آن نوشته ها را نپذیرم و نوشته های دلخواه شما بپذیرم.

      این ها همه به جایش، من خود عقل خود را دارم و میدانم که چه کسی درتاریخ کشورم مفید بود چه کسی مضر. برای شناختن مردم و تاریخ کشورم، آن هم تاریخی که من خود شاهد آن بوده ام، من نیازی به گفته ها یا اسناد دیگران ندارم. من خود شاهداین صحنه ها بوده ام.

      پانزده سال در برابر روس چه کسانی چنگ کردند؟ آیا جنگ در برابر روس فرض بود یا خیر؟ ده سال در برابر تسلط پاکستان و مداخلهء آنها چه کسی ایستادگی کرد؟ آیا این مقاومت ضروربود یا خیر؟

      من میدانم هستندکسانی که نه در برابر روس جنگیدند نه در برابر پاکستان و طالبانش، حالا نامردانه علیه کسانی که همهء زندگی خود را فدای آزادی وشرف وطن شان کردند، حرف میزنند.

      من تنها حرف کسانی را میپذیرم که غیرت و همت ایستادگی در برابر روس و پاکستان را داشته بوده باشند. درانصورت میشود پذیرفت که عالیجنابان هم با بیگانگان ستیزه کردند وهم حقوق بشر را حفظ کردند.

      من لست کسانی را که دشمن مسعود و مجاهدین اند، همراه با انگیزه هایشان برایتان نوشتم. مجاهدین میدانند که در برابر چه کسانی قرار دارند. جنگ ادامه دارد. دیروز با روس و پاکستانی امروز با شعله یی و طالب و فاشیست همراه با بیغیرت های شهری.

      بگذار چنین باشد!

  • غیر از صدور فتوای قتل عام، چه انتظاری دیگری از ولسی جرگه می توان داشت؟
    مگر اینها همانهایی نیستند که تا چند سال پیش قتل و جنایت و دزدی و بی ناموسی می کردند؟...الان همگی دمکرات شده اند و از این طریق با ملت بازی می کنند.
    اینها کسی را که از مردم دمخواهی کند، کسی را بخواهد برای مردم کار کند به دلایلی یا رد صلاحیت می کنند یا به تعلیق در می آورند چون موجودیت آنها برای "مجاهدین" خطر دارد.

    • ملالی جویا، قهرمان ساختۀ دست آی اس آی

      ملالی جویا عضو سازمان جهنمی «راوا» که یکی از شاخه های سازمان مائویستی شعله جاوید است، در کویته پاکستان متولد گردید و با تابعیت و هویت پاکستانی بعد از یازده سپتمبر با پدرش به فراه آمد و از طرف سازمان راوا در لویه جرگه و بعد در پارلمان افغانستان کاندید گردانیده شد.

      سازمان راوا در ارتباط تنگاتنگ با استخبارات پاکستان ازین دختر مجهول الهویه قهرمانی ساخته که، هدف مبارزه اش تفرقه اندازی و بهم زدن فضای آزاد و دموکراتیک پارلمان و کوبیدن مبارزان راه آزادی و برآورده ساختن اهداف پاکستان در کشور ما می باشد. همچنان ریاست عمومی امنیت ملی افغانستان اعلام داشت که ملالی جویا و پدرش از اعضای سازمان راوا بوده خانواده اش هنوز هم در کویته پاکستان زیست می نمایند. پدرش که عضویت سازمان کمونیستهای شعله جاوید را داشت، بعد از تجاوز شوروی به کویته پاکستان رفت سازمان (راوا) چنان در منجلاب مزدوری پاکستان گیر مانده که امروز حتی شاخه های دیگر شعله جاوید از آن برائت می جویند.

      امروز «راوا» مهرۀ اصلی سازمان بدنام آی اس آی است که برای مدت بیشتر از دو دهه در کویته برای مقاصد جاسوسی پاکستان تربیت شده و از سوی مردان چادری پوش و در شکل چند زن بدزبان و پر روی «راوا» مخفی شده و از پشت نقاب (سازمان زنان) برای شان دستور میدهند، می نویسند، میرزمند و با پشتوانه و حمایت پولی و سیاسی استخبارات پاکستان در مجله بدنام «پیام زن» با رکیک ترین کلمات به همه بزرگان فرهنگ، ادبیات، تاریخ و سیاست افغانستان از هر طبقه و طیفی و گروه قومی و نژادی که هستند حمله میکند (برای اثبات این مدعا به نشریه های این سازمان سری بزنید که چگونه مقاصد و پلان های آی اس آی را برای ترور تمام شخصیتهای ملی و نخبگان افغانستان بکار می برند). اگر پاکستان از طریق طالبان مجسمه های بودا را نابود نمود، همین کشور از طریق این سازمان شخصیهای تاریخ ما را تخریب می نماید تا آنکه سرزمین ما از هر افتخاری تهی گردد.

      بعداز حوادث یازده سپتمبر و سرنگونی طالبان، استخبارات پاکستان کودک احساساتی و بی آبرویی را بنام ملالی جویا چون ماینی در داخل لوی جرگه و سپس بعنوان ستون پنجم بداخل پارلمان لوی جرگه را با یک حالت هستریک و با یک مشت دو و دشنام جسورانه خود متشنج نموده و سپس توسط پاکستان و مزدوران افغانی آن قهرمان ساخته شده و کمیته دفاع از ملالی جویا تشکیل گردد!!

      سوال اینجاست که کمیته دفاع برای چه و برای کی؟ مگر ملالی جویا زندانی ، شکنجه، محکوم به اعمال شاقه، حبس ابد و یا محکوم به اعدام گردیده است؟! مگر سازمان استخبارات پاکستان سازمان «راوا» را با پول گزاف برای کمپاین انتخاباتی وی موظف نکرد؟ هزاران دختر با دانش و با تجربه متولد افغانستان با هویت افغانی و تحصیلات دانشگاهی نمیتواند به پارلمان راه یابند، وی چگونه توانست بدون پشتوانه ملی، تجربه و تحصیلات عالی از کویته پاکستان داخل پارلمان افغانستان شود؟؟؟

      کی برای پوستر ها، بلند گوها، و کمپاین انتخاباتی وی هزاران دالر مصرف کرد؟؟؟

      باین حالت چگونه توانست سفرهای پر مصرف و آزادانه در اروپا و امریکا داشته باشد و چگونه رئیس جمهور کرزی مدال طلایی بوی اعطا کرد و با یک بیانیۀ چند سطری حفظ شدۀ تکراری بی محتوا و احساساتی توأم با هتاکی و اشتباهات گفتاری! طبق تبلیغات سایت کمیته دفاع از ملالی باین سادگی چگونه کاندید جایزه نوبل شده است؟! که این چراها را باید پاکستان جواب دهد که ملالی جویا را به امریکا و انگلیس چگونه معرفی کرده است؟ و چگونه قهرمان ساخته است؟ قهرمان بخاطر چه و بخاطر کی؟ وی نماینده پاکستان در پارلمان است نه نماینده مردم افغانستان.

      این کودک بی تربیت چیزی جز شلاق پاکستان برای کوبیدن نهضت ملی و مقاومت استقلال خواهانه مردم افغانستان نیست. او حربه ای است که هم در جهت انتقامگیری کمونیستها از ملت مجاهد افغانستان و هم بخاطر انتقامگیری پاکستان از مردم طالب ستیز ما استخدام میشود. این مهره مجهول الهویت نه تنها دشمن رزمندگان راه آزادی بوده بلکه دشمن نمایندگان مردم افغانستان در پارلمان کشور نیز می باشد. او جزء پروژه استراتیژیک پاکستان برای هموار سازی قله های بلند این ملت بحساب می آید.

      ملالی جویا و کسانی که خود را زیر نوحه مقدس حقوق زنان پنهان نموده اند و آنهاییکه برایش دهل میزنند، بازیچه هایی اند که در جهت اغفال مردم شریف امریکا استخدام می شوند. این دسته جنایتکار رخ دیگر سکه طالبان اند و از عین سرچشمه آب می نوشند. برداشتن پرده از رخ این جنایتکاران وظیفه هر زن مرد آزاده و هر افغان وطن دوست است.

      زنده باد یاد شهدای جهاد اسلامی و مقاومت ملی افغانستان.

      بریده باد زبان سخنگویان بیگانه و سیه باد روی دلقکان وابسته مرگ بر دشمنان ملت مظلوم افغانستان.

      نفرین بر کسانی که از زن و حقوق او در راه تحقق پروژه های بیگانگان استفاده می نمایند

    • این دوستمان هم فکر کنم از همان خر ریش ها باشد!

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس