صفحه نخست > دیدگاه > پاسخ به سوالات ویاوه گوی های پوهاند عبدالعزیزعازم

پاسخ به سوالات ویاوه گوی های پوهاند عبدالعزیزعازم

جواد ناصری
يكشنبه 23 نوامبر 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

آقای عازم بیهوده ناراحت شده اید. وقتیکه مقاله با اندیشه فاشستی وقبیله ای مینوسید انتظار پیامدش را هم دادشته باشید و حقیقت های تلخ تاریخ را نباید کتمان کنید کتمان حقیقت ازدید قانون جرم محسوب میشود.

با احترام فراوان به گرداننده وسایرهمکاران و تمام نوسینده گان آزاد اندیش و بازدید کنند گان محترم در سایت کابل پرس? سلام و عرض ادب دارم : به اميد افغانستان فارغ از جنگ، جهل، تبعیض ، فقر، بی سوادی ، وابستگي" گسترده باد دموکراسي، آزادي وبرابری ، حقوق بشر، وحدت ملي، پويايي و تعالي درافغانستان: اینک توجه شمارا به خواندن پاسخ به سوالات ویاوه گوی های آقای عازم جلب میدارم!

خدمت آقای پوهاند عبدالعزیزعازم رسانیده میشود!

آقای عازم بیهوده ناراحت شده اید.وقتیکه مقاله با اندیشه فاشستی وقبیله ای مینوسید انتظار پیامدش را هم دادشته باشید و حقیقت های تلخ تاریخ را نباید کتمان کنید کتمان حقیقت ازدید قانون جرم محسوب میشود.
درابتدا شما باناراحتی وحالت غیرنارمل نوشته اید که چراعنوان مقاله را فغان بی خروش ملت افغانستان نوشته اید. خدمت شما عرض شودکه( فغان) به معنی ناله وفریاد ناخوشایند است( بی خروش )به معنی بانگ و فریاد ازروی خشم وقهر. بنابراین مردم افغانستان درطول تاریخ با زمام داران متحجرو جبارین خودکامه بدین سو درفغان وناله است وناله هایش خروش ندارد. واین فغانهای عدالت خواهی و آزادی مردم راشما غیر حقیقی میدانید.
که هما نا درتاریخ کشوربصورت بسیارجزۀی به آن همه بی عدالتیها وجباریت عباالرحمن خان وسایرزمام داران خودکامه اشاره شده است . توجه کنید چرا انعکاس مساۀِل تلخ تاریخی را نمی پزیرد ویاد آوری ازآن وقایع چرا برایتان خیلی حساسیت بر انگیز است؟

اگرفغان وناله های مظلومانه وعدالت خواهانه مردم راتحت عنوان فغان بی خروش ملت افغا نستان یادداشت گردد ومنعکس کننده حقایق باشد آیا انعکاس حقایق جرم است؟

درقسمت دیگرازاعتراضیه نوشتید اگر صرف به يك قوم بچسپيد، به اساس تجارب جهاني و ملي بي‌آينده خواهيد بود. مرابه قوم پرستی محکوم میکنید. درمقاله که تحت عنوان فغان بی خروش ملت افغانستان نوشتم شما متاسفانه مطالعه نکردید من خطاب به زمام داران جابروقاتل که فاقد فهم ودرک از ارزشهای انسانی بودند به مدنیت وجامعه مدنی باورنداشتند نوشتم نه قومی خاصی بصورت بسیار واضح به شما و هم فکران تان اعلام میدارم با سفسطه جوی نوشتار کاذب وچند پهلوراهی برای حلال مشکلات نیست. بررسی واقع بینانه ازدید گاه تاریخ سیاسی با تفکرمنجمد دگم و قبیله ای هم امکان پزیرنیست.
آقای عازم ازشما میپرسم کسیکه قاتلین مردم را قاتل بگویدومراتب نفرت وانزجار خود رانسبت به وی ابراز دارد با استناد تاریخی وبه معرفی عناصر جانی ومخرب وکسانیکه با استفاده از نسل کشی وکوچ اجباری در افغانستان جان صدها هزارمردم بی دفاع هزاره و نورستانی وغیره را گرفته یاد آوری همچو فجایع ناشایسته را چرا قوم پرستی محسوب میکنید؟

آقای پوهاند عبدالعزیزعازم

درآن موارد که برای امیر عبدالرحمن خان درمقاله تان به نگارش گرفته اید جمله شما شروع میشود با عنوان اینکه (بيائيد كمي اين ادعاي پوچ و عوامفريبانه آنها را باز كنيم ) در مورد امیرعبدالرحمن این جمله شما خودبیان گراین است ازرویدادهای گذشته تاریخ سیاسی را مغرضانه به تحلیل گرفته اید؟

دراینجا حدف شما از این ادعای پوچ وعوام فریبانه مگرحقیقت های تلخ که درتاریخ افغانستان درمورد قاتلین مردم که امیرعبدالرحمن جانی وسایرزمام داران خودکامه میباشند مورخین شهیرکشوربه تحریرآورده چیست؟ جزواقعیت های تاریخی چه ادعای پوچ وعوام فریبانه وجود دارد که شما پوهاند مملکت به اصلاح آن برخاسته اید؟

آقای پوهاند عبدالعزیز عازم آیا امکان دارد که آفتاب را به دو انگشت پوشاند؟ شما کوشش نموده اید تا جنایات ومظالم شاهان وامیران جابر نظیر عبدالرحمن خان مستبد، نادرخان غداروعمال نا بکار شان مانند هاشم خان جلاد ومحمد گل خان مهمندی متعصب را به نحوی پرده پوشی نماید واز جنایات که آن ها در حق مردم مظلوم این مرزوبوم روا داشته اند اغماض نماید. شما وامثال شما اگر بکوشید حقایق و واقعیت های تاریخی گذشته را بنا بر ملحوظات، وارونه جلوه دهید کاریست نا بجا زیرا تاریخ شاهد همه مظالم ونا به سامانی های این شاهان وامیران مستبد وعمال نا بکار شان است. شما در نوشتهء خود کوشیده اید که جنایت کاران را که از کله های انسان های مظلوم بویژه ملیت مظلوم هزاره منار ها ساخته اند براءت بدهید وآن را اشتباه ویا زیاده روی عساکر و زیر دستان شان قلمداد نماید که این کار شما دور از انصاف ومنطق بوده ومردم بیشتر ازین فریب کسانی را که با ماست مالی ، حیله ونیرنگ بخواهند واقعیت های تلخ تاریخی گذشته را که درج تاریخ است از اذهان مردم بپوشانند نه خواهد خورد.

سراج التواریخ : سيصدو پنجاه تن مرد و زن و پسر و دختری که فرهاد خان کرنيل، از مردم طغايی بوغا، وغيره مردم جاغوری اسير و دستگير کرده در غزنين فرستاده بود، حکمران آنجا بکابل فرستاد. مردان شان همه بقتل رسيدند و زنان و دختران و پسران شان از بيست تا بيست و يک روپيه بنام کنيزی و غلامی به امر امير عبدالرحمان خان فروخته شدند. پول حاصله از فروش آنها و اسرای بعدی به مصرف دولت رسيد...

سراج التواریخ : در ذکر محاربه سردار فقيرمحمد خان و فيض محمد خان با هزارهء بوباش مينويسد: "سه فوج پياده و سواره نظام و توپخانه و هزار و پنجصد تن لشکر ملکی از اقوام توخی و هوتکی به فرمان عبدالرحمان خان، راه علاقه بوش را گرفته زراعت مردمان آنجا را پايمال ستوران نموده جمعی را محبوس و به کلات فرستاده بود... بقيه لشکر روی قتل و غارت به سوی شرق منطقه بوباش نهادند، هواخواهان دولت سر سی تن از کشته شده گان هزارگان را که در ميدان کارزار افتاده بودند، بريده؛ با پنجاه فرد گاو وغيره مال و متاع ايشان که به غنيمت گرفتند در لشکرگاه آوردند..."(3) ص23

افغانستان درمسیرتاریخ غلام محمدغبار: ((وقتکه جنگهای خانمان سوزهزاره جات درگرفت. وبقیه مردم هزاره.بعد ازختم جنگهای دوساله به مساکن خودبرگشتند. آنقدرکم بودند که از20بیست هزارخانوارمردم بهسود فقط 6 شش هزارخانوارباقی مانده بودند. تمام قلعه ها ومساکن مردم هزاره تخریب ومزارع شان پایمال شده بود.طبق امر امیرعبدالرحمن هزارها دخترو پسربیگناه هزاره در داخل افغانستان وهم درماورا سرحدات شرقی افغانستان فروخته شدند.مظالم امیرعبدالرحمن درهزاره جات سابقه درکشورنداشت وفقط مسال آنرا میتوان درهجوم چنگیزمطالعه کرد وبس. امیربعدها امر کرد که غلام وکنیزمردم هزاره به مردم خارج(یعنی هندیها)فروخته نشوند1897تکسی راکه بالای غلام وکنیزهزاره گزاشته بود لغونمود.اما آنچه که هزارها نفرفروخته شده بودند درداخل افغانستان بحیث برده وبنده باقی ماندن تادرزمان پادشاهی شاه امان الله خان أزادی آنان اعلام شد. مردم هزاره نیز با این شاه طرف دارماندن ودروقت اغتشاش بچه سقا تاآخرین لحظه سقوط اودست ازطرفداری شاه نکشیدند.امیر عبدالرحمن خان علاوتآ تفرقه مزهبی (سنی و شیعه) رادرافغانستان هنگام قیام هزاره جات شدت بخشید و آنرا بشکل یک زخم غیرقابل التیام درآورد.))

آقای عازم!

بنابرین برای کسیکه خود را اهل علم وفرهنگ قلم بدست آزاد اندیش وروشنفکر متعهد با ارمانهای ملی خود را محسوب میکند این پسند یده نیست تاریخ سیاسی را درقالب ثلیقه خود ویا بقول خودتان ازدیدگاه قول پنجم خویش بقضاوت گرفته یاوه گوی کند. درصورتیکه شما خودرا شخصیت ممتازمملکت به معرفی میگرید دریک سو ادعا فراملیتی وفرا قومی جامع مدنی و مدنیت وحرف های بسیار زیبا مانند تغیر درساختار سیاسی را ادعا دارید از سوی دیگر فراموشتان میشود باز درمحورخودمچرخید به قول خودت دستورقول پنجمت را مینوسی فکرمیکنم حالت غیرمترقبه برایت پیش آمده باشد؟ اگربا عظم راسخ وصداقت و فداکاری درراه عدالت وآزادی مبارزه میکنید.

بنابر این از واقعیت های تاریخی به عنوان یک اصل باید دفاع کرد این رسالت هرنوسینده ایست که ازبربریت وحشت متنفرند وبه آزادی مدنیت باوردارد. آیانوشتن تمام این مظالم وبی عدالتی ها تنها وظیفه نوسینده گان هزاره است ویا تنها وظیفه نوسندگان ازبک ویا تنها وظیفه نوسینده گان تاجیک است؟ چه میشود که شما ازمظالم قتل های بی موجب مردم مظلوم این سرزمین را بنگارش بگیرید از دید بازاوضاع واحوال مردم که جان های شیرین شان را گرفته بکام مرگ کشانیدند جرم شان چه بود؟ اگرچند تا ملک ویا ارباب را مخواست ریشه کن کند. پس چرا نسل کشی کرد چرا کوچ اجباری داد چراحکم صادرکرد که دربازارها مردم هزاره را برای برده گی بفروش رسانید؟ بجابود که شمادرموردعبدالرحمن خان نوشته میکردید. عبدالرحمن خان یک زمام دارجابروقاتل غرق درمنجلاب قبیله ای خود بود زمام داری وی پیوسته با قتل و نسل کشی اقوام هزاره وسایراقلیت های کشور انجامید وبنیان گذاراین این مرض محلک و بی مداوا تبعض نژادی درافغانستان میباشد.

آقای عازم!
ودر قسمت دیگراز اعتراضیه تان قلم برمیدارید مینوسید : ((تاریخ که غبار به رشته تحریر درآورده آنهم از روی شنیدنی‌ها نه دیدنی‌ها)) : فکرمیکنم با نوشتن این چند جمله خیلی عصبانی بوده اید حتا بجان مورخ شهیراستاد میرغلام محمد غبار تاخته اید که تمام محقیقین و افغانستان شناسان ازرساله افغانستان درمسیر تاریخ میرغلام محمد غبار به عنوان یک از معتبر ترین تاریخ افغانستان حتا تمام پارسی زبانان این قاره بعنوان تاریخ دقیق ومعتبر مورد استفاده قرارمیدهند و محتوای این رساله را به عنوان حقیقت تاریخی می پزیرند. شما ازروی کینه ورزی نسبت به اقوام افغانستان حتا با اینکار نمودن حقیقت های عینی وتاریخی بصورت مداوم مصروف کتمان حقیقت هستید. این عمل کرد شما نمایان گرتفکرمنجمد قبیله شما ست . درحالیکه استاد میرغلام محمد غبار یکی از دانشمندان وسیاست مداران بی نظیراین مرزوبوم است تا آخرین مراحل زنده گانی دست از مبارزه عدالت خواهی وآزادی برنداشت. تا اینکه تحفه گرانمایه که همانا رساله بنام افغانستان درمسیرتاریخ است برای مبارزین آزادی خواه این سرزمین بجا گذاشت. توهین به شخصیت والای استاد غلام محمدغبار ویا عدم پزیرش واقعیت های تاریخی جفا بزرگ برحق ملت افغانستان است. که خود بیانگر کتمان حقیقت و واقعیت های عینی تاریخ میباشد.

آقای عازم!

درقسمت ازتعبیرملت دراعتراضیه تان بازهم با روحیه دکتاتوری مینوسید ومرامتهم مکنید که سکتارست ها وشوونیست ها نیم قرن است این شعار را دارند. باتعریف اشتباه ازنوشه من به یاوه گویهای خود ادامه میدهید. ازحساسیت های شما نسبت به تاریخ بخوبی نمایان است بقول خودتان حرفهای قول پنجم را در رشته تحریر درمی آورید.
تعبیرملت : (هویت ملی داشتن تاریخ مشترک از دردها ورنجهای همگانی وخاطرات مشترک تاریخی است. پس هویت ملی صرف براساس قومیت زبان وسرزمین مشترک وسازمان سیاسی دولت بوجود نمیاید. ازسوی دیگر شرط عمده تکوین هویت ملی پیدایش اراده باهم زیستن است. درصورت وجود چنان تاریخ و خاطرات عمومی و چنین اراده مشترک مردم به رغم تفاوتهای فرهنگی و قومی و زبانی. ملت واحدی را تشکیل میدهد) این یک تعریف عام وجامع دردنیای امروزی است. نه به قول پنجم شما کاری دارم ونه کوچکترین تمایل نسبت به سکتاریست ها و شوونیست ها دارم. یگانه آروزی من درکشورعزیزم افغانستان فضای فارغ از جنگ، جهل، تبعیض ، فقر، بی سوادی ، وابستگي" و گسترده باد دموکراسي، آزادي وبرابری ، حقوق بشر، وحدت ملي، پويايي و تعالي درافغانستان است.

ملت شدن دارای شاخصه های معین ومشخصی است دردموکراسی صرف باشعارمتناوب ودروغین مداوای درد های ومشکلات نیست. آیا باشعارهای متناوب وکاذب وحدت ملی وعدالت اجتماعی وبرابری وآزادی بدون کوچک ترین گامهای عملی امکان پزیراست؟ ملت واحد رامیتوان با اعاده حقوق شهروندی بصورت مساویانه دور ازتبعض نژادی وموقعیت جغرافیای درفضای با هم زیستی مسالمت آمیزبرای تمام شهروندان کشور جستوجو کرد. کسانیکه فعلا درکوهای واخان بدخشان ویا در قرن بیست ویکم درمغاره های کوه های بامیان زنده گی میکند. درشراۀط که ازکوچکترین تسهیلات زنده گی انسانی برخوردارنیست آیا این مغاره نشینان چگونه ازحقوق شهروندی برخوردارهستند؟ میتوان خودراجز شهروندان مساوی الحقوق به شماربرد؟ پس ملت واحدی ودورازتعصبات نژادی و مساوی با حقوق شهروندی درافغانستان وجود ندارد. وپروسه ملت سازی به فراخان ملی و ایجاد یک مبحث بزرگ ملی رانیازمند است. درحالیکه نه درگذسته ونه درحال حاضر حکومت های افغانستان هیچ گام مثبت به طرف پروسه ملت سازی درافغانستان برنداشته است.

آقای عازم!

دراخیراعتراضیه خود چنان به وارونه گوی هارا شروع کردید و هم ازدست که عصبانی شدید خودتان هم دلیلش را شاید ندانید؟ ازمن خواستید که خود را معرفی کنم ؟ وخیلی ناراحت هستید ازاینکه درموردمقاله شما چند سطرنوشتم. درحالیکه این اشتباه ازخود شماست درابتدا مقاله تان باید یاد آوری میکردید که کسانی میتواند که مقاله پوهاندعبدالعزیزعازم را بخواند وهم درموردش ابرازنظرکند. دارای شراۀط ذیل باشد : درابتدا دگروال باشد وپوهاند بودن هم ضروریست وسنش هم از 65-70 سال کمتر نباشد درآن صورت من هرگز درموردشما قلم برنمیداشتم وخودرا واجد چنین شراۀط نمیدانستم . ودرضمن درخواست فتوکاپی ( تذکره )ویا کارت شناس نامه اش را هم میکردی وسایرمشخصات مانند آدرس وغیره ودرقسمت دیگراعتراض تان رسانه ها و آزادی بیان را مانند پهلوان خرم به قصه مفت وبه گفته شما کجکول درویشان مقایصه کردید که دراینجا هم تقصیرازمن نیست از آزادی بیان ودموکراسی باید بنالی .

دقيق بخوان و دقيق قضاوت كن!

به بهانه جواب به دشنام های آقای جواد ناصری

يكشنبه 16 نوامبر 2008, نويسنده: عبدالعزيز "عازم"

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس