صفحه نخست > دیدگاه > نياكان قيام، نياكان ما نيستند

نياكان قيام، نياكان ما نيستند

تاریخ را نیاکان ما ساخته است نه نیاکان مسعود
لمبه
پنج شنبه 4 دسامبر 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

نیاکان مردم ما آنانی بودند که در سنگرهای استقلال، سه بار انگلیس را ذلیل ساختند، به سکندر درس دادند، در جنگ استقلال علیه چنگیز خان حماسه آفریدند، در مقابل یورش قاجاری ایستادند، روسها را شکست دادند و .... . و اگر امروز مردم ما از نیاکان شان می گویند، دقیقاً منظور آن میلیون ها نیاکان گمنام ما هستند که به نواسه های شان درس استقلال طلبی دادند نه استعمار نوازی. چه فاصله عمیقی بین نیاکان ما و نیاکان مسعود جان وجود دارد!

مسعود قيام را مي شناسم. اين نوشته يا از خودش نيست و يا موادی كه برای برنامه گزارش شش و نيم تهيه می كرد از ميان صحبت و سخن درجن ها کارشناس، به گفته ی مردم ما کش میرفت. چون این نوشته، چه از لحاط شکل و چه از لحاظ مضمون سطح پایین و کم سوادی مسعود جان را به نمایش می گذارد.
با خواندن این سیاه نامه بی ریخت نفهمیدم که نواسه یا کواسه یا نبیره یا ندیده ی عبدالرحمن خان جلاد و شاه شجاع مزدور (چون خود مسعود جان آنانرا نیاکانش می داند) چه را می خواهد خط کند و بالاخره از این صحبت های غیرعلمی به کجا می خواهد برسد؟

من بشکل گذرا به نکاتی از این لاطائلات پریده از دماغ فیل می پردازم و مشت بسته قیام را باز خواهم کرد، چون او در این سطور و مطور رندانه تلاش ورزیده است:1. نیاکانش را تاریخ سازان کشور ما علم کند،2. مرزهای طبقاتی در جامعه ما را خلط کند و محمدزایی های ستمگر را با محمدزایی های ستمدیده در یک تنور بسوزاند، 3. نقش پشتون های استقلال طلب و مبارز را بی رنگ جلوه نماید، 4. جلادان چون محقق، مزاری، فهیم، مسعود، اسماعیل، قانونی، گلبدین، سیاف (این دو چرا؟؟) و... را نه دستپروردگان ارتجاع منطقه و جهانی، بلکه معلولی از جنایات 261 ساله زمامداران پشتون جا بزند ، 5. از همه زننده تر تلاش میورزد نقش مردم و زحمتکشان کشور ما را، خواه از هر ملیتی که باشد، استبدادی و ارتجاعی قلمداد نماید. در یک کلام او با ارزیابی مجرد پدیده های جامعه بشری بی گدر به آب زده است و خواسته ناخواسته به استعمار و استثمار کنونی چون مطبوعاتی بی مزد (شاید هم مزد دار) آستین خدمت بر زده است.

نیاکان قیام، جنایتکار و حرامزاده اند: هیچ آدمی با وجدان و نیمه باسواد سیاسی ایی در افغانستان، چه پشتون و چه غیر پشتون، پیدا نخواهد شد که امیر عبدالرحمن خان کثیف و جلاد، شاه شجاع مزدور، بچه سقاو و دیگر استعمارچه های تاریخ افغانستان را نیاکان خود بداند و بار مسوولیت جنایت های آنها را بر دوش بکشد. این تنها نازدانه طلوع ماست که حرامزادگان تاریخ ما را نیاکانش می داند (این حقش است، چون تا دیروز خود نیز چون نیاکانش برای استعمار و استثمار میزبان مطبوعاتی شده بود و از طریق مرشدش سعد خان به بوت پاکی خلیلزاد مشغول بود و ویزای نبود که بر پاسپورتش نخورد) و از همه چتل تر اینکه آنها را نیاکان تمام پشتون ها می داند (و این حقش نیست، چون پشتون ها مانند دیگر ملیت های افغانستان در مقابل انگلیس ها، اربابان نیاکان مسعود جان (امیرعبدالرحمن خان و شاه شجاع) رزمیدند و امپراتوری ای را که غروب نداشت، در میان سیل از خون بزانو در آوردند. (آیا شما نیز مثل چند تا جوانک سوسیال سرگردان سپنتا، استقلال را یک واژه کلاسیک نمی دانید؟)

نیاکان مردم ما آنانی بودند که در سنگرهای استقلال، سه بار انگلیس را ذلیل ساختند، به سکندر درس دادند، در جنگ استقلال علیه چنگیز خان حماسه آفریدند، در مقابل یورش قاجاری ایستادند، روسها را شکست دادند و .... . و اگر امروز مردم ما از نیاکان شان می گویند، دقیقاً منظور آن میلیون ها نیاکان گمنام ما هستند که به نواسه های شان درس استقلال طلبی دادند نه استعمار نوازی. چه فاصله عمیقی بین نیاکان ما و نیاکان مسعود جان وجود دارد!

تاریخ را نیاکان ما ساخته است نه نیاکان مسعود: بدون شک مسعود میداند (راستی میدانی یا نه؟) که تاریخ را توده های مردم می سازد نه شخصیت ها. شخصیت ها می توانند روند تاریخ را تسریع یا کند کنند، چیزی که نیاکان مسعود همیشه در تلاش کند نمودن آن بوده اند. چنان که خود می نویسد هر گاه متجاوزی حمله کرده است، مردم (خواه از هر قومی بوده باشد) در مقابل این تجاوز ایستاده اند و بار آنرا به دوش کشیده اند. این مردم بوده است که تاریخ استقلال خواهی و مبارزاتی کشور ما را رقم زده است. در شمال، در جنوب، در شرق و در غرب مردم ما به دفاع از سرزمین شان پرداخته اند و می توان ده ها نمونه از مبارزه هزاره در کنار پشتون، پشتون در کنار تاجیک، تاجیک در کنار پشه ای و پشه ای در کنار نورستانی را به مسعود جان نشان داد تا بداند که فقط نیاکان خودش ریگی در کفش داشتند نه نیاکان هزاره، پشتون، تاجیک، نورستانی و پشه ای ما.
اگر بخواهیم روند تاریخی جامعه را جدا از نقش مهم و اصلی توده ها بررسی کنیم از بررسی دیالکتیکی به بررسی متافیزیکی می افتیم، چیزی که نیاکان مسعود همواره تلاش کرده اند با استخدام تاریخ نگاران درباری در این منجلاب تا فرق غوطه بزنند و حال مسعود، وارث اصلی نیاکانش نیز در بررسی اش به چنین خط فکری پناه می برد.
پشتون های زمامدار، ستمگر و توده ها پشتون، ستمدیده: مسعود میداند (راستی میدانی؟) که در یک جامعه طبقاتی، هیچ چیز فراتر از منافع طبقاتی قرار نمی گیرد. طبقات حاکمه به خاطر تامین این منافع حاضر اند به هر ترفند و خدعه ای دست بزنند. جامعه ما در روند تاریخ عمدتا یک جامعه فیودالی بوده و طبقه حاکمه فیودال برای تامین منافعش از هر وسیله ای سود می برده است. ملیت، زبان و مذهب از وسایلی مهمی بوده اند که فیودال ها و زمامداران از آن سود برده اند و از احساسات مردم استفاده سو کرده اند. امیر عبدالرحمن خان، شاه شجاع و دیگر زمامداران نه برای منافع ملیتی که به آن تعلق داشته اند، خون ریختانده اند و کشته اند، بلکه برای منافع طبقاتی شان دست به جنایت زده اند و در این میان بدترین جنایات را در حق مردم پشتون روا داشته اند. این زمامداران (نیاکان مسعود) تلاش می ورزنده اند که پشتون ها را در جهالت، عقب افتادگی و زندگی بدوی نگه دارند تا بر دوش آنان ستون های استبداد شان را آباد نمایند، ولی در این میان پشتون ها در مقاطع گونه گون تاریخ، رهبران واقعی شان را یافته و بر ستون های استبداد یورش برده، نوید زندگی مدرن و انسانی را داده اند. ولی با تاسف که باز هم زمامداران طبقه فیودال، البته از ملیت دیگری برخاسته و زندگی مدرن را به پای استعمار سر بریده است.
پس ناشیانه و کودکانه خواهد بود که نیاکان خودتان را سمبول ملت ستمدیده پشتون می دانید. برادر ملامجاهد، ملا حامد، ملا شاه شجاع، ملا نجیب الله، ملا عبدالرحمن، برادران شما است و با شما پیوند خونی دارد نه با مردم ما. برادران و نیاکان تو بوده اند که با استفاده از پسوند "زی" قرنها بر ملت پشتون استبداد رانده اند. ملیون های زی فقیر، دربدر، خانه بسر در کشور ما وجود دارند که زندگی برزخی می گذرانند ولی چند طفیلی "زی" که خون شاهی دارند (راستش به گفته زنده یاد شاملو من تا کنون فورمول کیمیاوی خون شاهی را نفهمیده ام) عصاره تن آنان را با جنایتکاران غیر پشتون دیگر مکیده اند و می مکند.
جنایت، اپیدمی یا طبقاتی؟ جنایت، جنایت است. نه قوم می شناسد و نه زبان و نه ملیت. از اینرو این استدلال شما که وحشت زمامداران پشتون در قرن ها سبب وحشی سازی اقوام دیگر شده است، به دو دلیل خنده دار و مضحک به نظر می رسد: اولا، مگر احمق بود و قبول کرد که اقوام افغانستان، دیگر وحشی شده اند و چیزی بنام مدنیت و استقلال خواهی نمی شناسند و فقط نازدانه طلوع نخبه زمان است و دیگران باید در آخور جنایت بچرند و به ارشادات بیمار نخبه شان گوش بدهد، ثانیاً حبیب الله کلکانی غیر پشتون در زمامداری اش که با حمایت مستقیم انگلیس و فیودالان پشتون و غیر پشتون همراه بود تا توانست جنایت کرد و اولین دولت مدرن افغانستان را به پای استبداد فیودالی اش سر زد و نشان داد که وحشی سازی نه پدیده ملیتی، بلکه پدیده طبقاتی است و هر روزنه ای که سبب تغییر نظام طبقاتی فیودالیته شود، باید بسته شود. راستش بودند شماری زیادی از فیودالهای پشتون که در رکاب بچه سقو غیر پشتون بر ضد مدرنیت که رگه های از نظام سرمایه داری را با خود داشت، شمشیر و ماشنه زدند و نظام طبقاتی شان را حاکم ساختند. همین طور بودند ده ها روشنفکر و مبارز غیر پشتون که در کنار امان الله خان پشتون برای مدرنیت و توسعه رزمیدند و تلاش کردند و خون دادند.
و خدای بزرگ مسعود جان پس از آنکه بر نوشته اش قهقه سر خواهد داد، با دیدن این عبارت از خنده روده بر و گرده کفک خواهد شد.

"من فکر میکنم اگرمناطق پشتون نشین جدا از مناطق تاجیک ها و هزاره ها واقع می شد و خدای بزرگ بر تقدیر اقوام اطراف پشتون همسایگی را با این قوم نمی نوشت، مطمئنا تاجیک ها وهزاره ها و ازبک ها اکنون به موفقیت های بیشتر نایل می شدند و به مراتب نسبت به وضعیت حاضر شان، انکشاف و پیشرفت می نمودند . من امیدی برای رهایی اقوام دیگر از شر قوم خود ندارم. زیرا مطمئن هستم که هیچگاه طوفان نوح در این کشور اتفاق نخواهد افتاد وصبح هنگامی این قوم را خدای بزرگ زیر و زبر نخواهد کرد."

بیچاره مسعود!


نیاکان من محور جدال در افغانستان

اگرمناطق پشتون نشین جدا از مناطق تاجیک ها و هزاره ها واقع می شد و خدای بزرگ بر تقدیر اقوام اطراف پشتون همسایگی را با این قوم نمی نوشت...

سه شنبه 2 دسامبر 2008, نويسنده: مسعود قیام

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • لمبه خان بسیار ناوقت گفته ای که نياکان مسعود نياکان تو نيستند. جنايت و خيانت نياکان شما بر کسی پوشیده نمی باشد. کاش کمی جسارت مسعود را می داشتید.

    • بیایید از برخورد احساسی بگذریم واقع بین باشیم ببینیم علت یا علل عقب ماندگی افغانستان واین همه رنج ومشقت فعلی چیست ؟هر کس که حاکمیت پشتون را علت اصلی می داند بیاید محترمانه وعلمی اثبات کند.
      از مسولین سایت نیز خواهشمندیم صفحه ای مستقل دراین زمینه اختصاص دهد تا دامنه دار واصولی بحث ونظر داده شود بلکه به یک سمینار وهمایش در آینده تدویر گردد.
      با تشکر
      مهدی شارپور

    • جمال جان، بحثی را که لمبه در نوشته اش به آن پرداخته، بسیار علمی، منطقی و مستدل است. کجای شما را درد گرفته که باز هم باید از بی منطقی کار بگیرید. خوب اگر خاینانی از یک قوم را نیاکان قوم خاصی می دانید، آیا شما حاضرید که بچه سقا، ببرک، ربانی، مسعود، فهیم، قانونی و... را نیاکان (ببخشید، پدر) خود بشمارید؟ وقتی انسان به مرض مزمن و کثیف قومگرایی مبتلا باشد، هر چتلی ضد یک قوم خاص را نوشدارو می پندارد. با چنین بحث های طفلانه از نوع مسعود قیام نه مشکل کشور ما حل می شود و نه مردم ما به رفاه و آسایش می رسند.

    • لمبه جان حرفهای مسعود حقیقت دارد و خودت اگر اینقدر جرات داری از زیر نام مستعار بیرون بیا و با نام اصلی و عکس مثل مسعود درین صفحه ظاهر شو ودلایلت را بگو تا خوانندگان قضاوت کنند. چیزیکه عیان است چه حاجت به بیان است . این را همه هموطنان ما می دانند که دوصد و چند سالی است که کشور و مردم این مرزوبوم در آتش جهنمی که احمد شاه واولاده آن ودر مجموع قوم پشتون شعله ور ساختند می سوزد و شما نمی توانید آفتاب را با دو انگشت پنهان کنید. من نمی خواهم بگویم که تاجک ها همه پاک هستند و هیچ خیانتی به این وطن نکردند آنها هم در مدت زمانی که قدرت سیاسی را در دست داشتند مثل اولاده احمد شاه بابا از هیچگونه خیانت در حق این مردم دریغ نکردند ولی حقیقت این است که باید در هر مورد عادلانه و بی طرفانه قضاوت شود نه اینکه اگر کسی از ملیت پشتون بود به ملییت تاجک انتقاد کند و اگر تا جک بود به ملییت پشتون انتقاد کنید این درست نیست و مسعود جان اگر چه به ملییت پشتو تعلق دارد ولی بازهم صد آفرین بر او که از خیانتهای قوم خودش یادآوری کرده وشما نمی توانید خودرا با آن مقایسه کنید .

    • لمبه خان تو خو یک آدم لوده خالی استی و از نا مت هم مالوم است که چندان نام خوب سرت نماندن از خاطری که از اول پدر مادر خدا بیامرزت فامیده بودن.
      آفرین به اونایی که شجاعت دارن و به خیانت و حماقت دیگران ولو نیاکان و از تبار شان باشد افتخار نمی کنن که افتخارم نداره.
      اگه آدم خوده بشناسه که ده ای روی زمین چی کاره اس دیگه طرفداری کو کورانه از کسی نمی کنه و حقه حق می گه و باطله باطل.

      لمبه خان اصلاح شو تا کی ده ای خو غفلت می مانی دیگر ها به فکر اختراع و ابداع استن ما و شما به فکر افتخار به حماقت هایی که در گذشته شده و هنوزم به او افتخار می کنیم.

      تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل...

    • لمبه جان به بهترین وجهی به حرفهای مالیخولیایی مسعود قیام پرداخته است.

      مسعود قیام با این نظراتش عملا خود را در کنار ربانی، محقق، خلیلی، فهیم، قانونی، دوستم و دیگر جلادان غیرپشتون نشانده است و با توهین و تحقیر مردم عام پشتو ما خواسته است نزد استادان جنگسالارش کریدت بگیرد.

      دیدن رنج و مرارت های مردم عام پشتون باید کمی وجدان او را تکان میداند تا اینکه بکوشند آنان مردم مظلوم را با خاینان و وطنفروشانی نظیر شاه شجاه و ملا عمر و گلبدین و .... جمع ببندند.

    • خواننده های بااحساس سایت کابل پرس?!
      بیایید تنهاخودرادرمحورجدال نیاکان آقای مسعودقیام مصروف نکنید یک نفرین بلندبفرستید به فاشیستهایی مثل عبدالخالق درانی که پرجمدارملتهای مظلوم ورهبرشهیداستادمزاری بزرگ وامیرحبیب الله خادم دین را به باد حمله گرفته وازیک حنایتکار معرف ومشهوروملعون خودشان یعنی عبدالرحمن وطنفروش که ازپنجده تاپامیرات وازکشمیرتاکویته رابه روس انگلیس فروخت دفاع میکند،امابرای اینکه فکرنکنیدمن ازخائینان دیگرقومهادفاع میکنم ، به یکی دونمونه ازخیانت یافساداداری واخلاقی ازسمت شمال توجه شمارامی چرخانم که دراین اواخررخ داده است، شماحتماً بانام آقای عبدالحق شفق والی فعلی فایاب اشنااستیداوازسرپل است ودرحزب جبهه نجات حضرت وچندحزب دیگربه شمول حزب اسلام گلبدین وجمعیت ربانی حق العضویت می دهد، اواین حق العضویت ها را ازکجامیکند؟ البته ازجیب مردم. جالب این است که بعدازتبدیلی این نورچشمی آقای کرزی ازسمنگان به فاریاب چندنفربه نزدقاضی عنایت رفته به شکل مستند تقاضای بازگردانیدن آن پول هایی شان راکردندکه شفق والی سمنگان به قسم رشوت ازآن هاگرفته بود قاضی عنایت والی فعلی سمنگان به خاطرجلوگیری ازآبروریزی خود ازجمله به یکی ازاین افرادکه خیلی دارداری بود ده هزارافغانی داده بقیه را باعذروزاری خاموش ساخته است که سمنگانی ها هه خبردارند وحال قاضی عنایت را یک قسم زن طلاقی بدهیدکه همین طوراست یانی؟ اگرهرچیزرا که مردم خبرمی شوندکابل پرس نشرکندلرزه براندام همه خائینین می افتد، گپهایی بی شماراست اما یک سوال ازعلماشود که باپول ... حج کردن چقدرثواب دارد؟ برای خوشی خاطرشما ازفسادهای اخلاقی واداری مزاریک چیزی می گویم، آمرجنایی مزارآقای دمبکی قصدحج داشت اما دلش نمی خواست که ازجیبش خرچ کندبعدازمشوره بامقامات، روی دو راپور کارکرد، یکی درباره رفت وآمد آقای عبدالباسط عینی رئیس انکشاف دهات مزاردریک خانه بدنام درعقب شاروالی مزارودیگری بالای دفترکارآقای روشن زاده رئیس اتاق تجارت مزار. تااینکه آقای باسط عینی درهنگام فعل زنادرمنزل مذکورتوسط کارمندان جنایی گرفتارشد. باسط عینی به خاطرجلوگیری ازرسوایی درداخل موترشیشه سیاه جنایی به آقای دمبکی درهمان محل 20000هزاردالرامریکایی را نقدوده هزاردالرامرایکایی را خط دادوآقای روشن زاده نیز دردفترکارش درهمان مواقع هنگام زنا بایک خانم که برایش وعده کارراداده بودبه فعل زناباالفعل گرفتارگردیدکه ازنزدوی نیزمبلغ ده هزاردالرنصیب آمرجنایی شد وازاین پولهای خداداد ازبرکت(...)بود که ایشان محترمانه به حج تشریف بردند وتشریف آورندوازتحایف شان دوستان را مستفیدساختند. البته ازخوان یغمای رئیس انکشاف دهات ورئیس اتاق تجارت مزار، دیگرمسئوولین حراست حقوق عامه(!) مثل امنیت، حارنوالی وغیره نیزبی نصیب نمانده اند. حال دوسوال می شود، یکی اینکه آیا امیرباتدبیرمملوکه محروسه مقدسه بلخ ازاین همه بی خبراست؟ وآیا اگراآقای طاهرروشن زاده تاجراست آقای باسط عینی رئیس انکشاف دهات مزاراینهمه پول را ازکجاکردکه برای یک لحظه عیاشی سی هزاردالررشوت پرداخت، جزاینکه نتیجه گیری کنیم ازپولهای همبستگی ملی پولهای کرایه وفروش هزاران تن گندم اضطرارکه دراین روزهادرمزارتوسط عینی ودوستانش چورآن جریان دارد اگرمطمئین نمی بودیم که دراین گونه خیانتها مقامات بالایی هم شریک اندبه شمول آقای احسان ضیاوسلف صالح شان آقای اتمر. حتماً میگفتیم که آن آقایان لطفاً این مطالب را بخوانند، ازاین نمونه هابه صدهاتاموجود است اما کوگوش شنواوچشم بینا. آرزوی آقای مسعود قیام هم جامه عمل نمی پوشدکه طوفان نوح به سراغ این همه خائینین بیاید یااقلاً یک سونامی گک کوچک برپاشوداگرنمی شود همین آقای رمضان بشردوست هم اگررئیس جمهورشود بدنیست. یاالله تو به فریاد مردم بیچاره برس. (ع.پ زاولی)

  • لمبه خان یک احمق هم که گفته های تورا بخواند به ان میخندد. کدام جنگ انلگیس؟ کدام شهامت؟ معلوم میشود که بسیار مالیخولیایی هستی جان برادر! ایا وقت ان فرانرسیده است که ما کارنامه های احمدشاه ابدالی را جنایت جنگی نخوانیم؟ همان احمدشاه رهزن که هند را به خاک وخون کشید ولی امروز هند به اسمانها رسیده است ولی حرامزاده گان نسل ابدالی گلوی همدیگر را میدرند! پس صادقانه بیایید اعتراف کنیم که احمدشاه یک رهزن پست فطرت بود نه یک بابا. اگر چنین نمیبود حرامزاده های نسل وی مانند شاه زمان وشاه شجاع و شاه محمود برعله یک دیگر شمشیر نمیکشیدند ویک دیگر را کور وبه قتل نمیرساندند. پس معلوم میشود که اینها در یک خانواده سالم بدنیا نیامده بودند اگر چنین میبود پاس یک دیگر را نگهه میداشتند از ملت را بجایش بگذار.

    تو بیجهت به خود مغروری جان من. امروز اگر امداد همان انگلیس وفرزندش یعنی امریکا نباشد تو شاید از مدفوع خود تغذیه کنی! بر تاریخ گذشته ات تف بیانداز و وضعیت فعلی ات راببین! مردم امروز خودت را میبینند نه کارنامه بابه کلانهایت را! امروز درکشورت برق وجود ندارد، مردم از گرسنگی میمیرند وکشورت فقیر ترین ووحشی ترین کشور جهان است ولی تو چپن بیغرتی را به سر کرده از کارنامه های دروغین بابه کلانهایت میلافی.

    شرف دران است که ما خود کفا باشیم شرف وعزت دران است که ما خود خودرا اداره کنیم وبرای مردم خود زمینه کار را مساعد کنیم. ولی ان پست فطرت های که امروز تیم کاری کرزی را ساخته اند واز بیت المال جیب های خود را مملو کرده اند مردم را به نام تاریخ گذشته هایشان فریب وبازی میدهند وخودرا درعقب مردم پشتون پنهان میکنند ولی صد جفا را خود در حق مردم خود همین حالا میکنند. ایا این مصیبت و سنگ های اسمانی که هر روز بالای پشتونها میبارد توسط کرزی واحدی ویون است یا توسط ربانی ومحقق ودوستم؟

    من خودم یک پشتون هستم ولی نخست از همه من یک انسان هستم وبه حقایق تن میدهم. من مردم جاپان وجرمنی را میپرستم زیرا انها شجاعانه به مظالم خود در جریان جنگ دوم جهانی اعتراف میکنند واز ان پند گرفته اند وبه همین خاطر انها در جمله دومین وسومین کشور قدرتمند وثروتمند جهان قرار دارند. ولی ما پشتونها هنوز هم به کارنامه های دروغین بابه های خود افتخار میکنیم وعملا دست بکشتار همدیگر زده ومکاتب را میسوزانیم. وقت ان فرارسیده است که ما باید حق هر ملیت دیگر را که دراین کشور زندگی میکند به رسمیت بشناسیم زیرا دیگر دوران تک سالاری گذشته است وهیچ امکان ندارد که فرصت مانند امیر عبدالرحمن خان ویانادرخان دوباره بدست اید. شکست مفتضحانه طالبان باید درس عبرت برای همه باشد

    • خداخیرت بته حقه حق گفتن کار عاقلاست نه کار جاهلا

      جنایت کار جنایت کار است از هر قومی که باشه
      آدم عاقل از هیچ جنایت کار و خیانت کاری دفاع نمی کنه و سنگ جنایت و خیانت شانه به سینه خود نمی زنه وافتخار هم نمی کنه. افتخار به اونا یک ننگ است و نشان میته که در قرن حاضر هم آدم های قرون اوسطایی یافت می شه البته باشاهد و اسند که هنوز به فکر سلطه به دیگرا و زیاده خواهی استن و بد تر از همه که خوده مسلمان پاک و صاف می دانه و دیگر ها را کافر. ده قرون وسطا خو مسلمانا نبودن. مه خو حیران ماندیم که چطور آدم های قرون وسطایی خوده پیرو حضرت محمد (ص) می دانند؟

      راستی مه و بسیاری از شاگردا ده درس تاریخ ناکام می ماندیم. وقتی که می خواندیم که به اصطلاح کلان های مملکت حتی به خانواده بردار و فامیل و قوم خود رحم نمی کد حیران می ماندیم که دیگه مردم ده او زمان چه بد بختی کشیدن و از تعجب و تحیر سوالا ره حل نکده ورق به استاد می دادیم و نتیجه هم ناکام بود. باز می گفتیم خدا بیخ بنیاد شانه بکنه که ده زندگی هم مردم بی چاره راه بد بخت کدن حالی باد از مرگ شان ده امتحان مکتب هم شاگرد ها از خاطر شان بد بخت می شن.

  • درووووود بر لمبه عزیز وشهامت والای شان
    بجد وقتی از نیکان قهرمان تان میگویید دهان خواننده را اب میزند برادر شجاع من.
    اعمال خارقالعاده احمدشاه درانی(احمدشاه بابا)! شاه شجاع!شاه زمان! امیر عبدالرحمن! ملا عمر! کرزی!نادر شاه ! ظاهر شاه بابا!امیردوست محمد خان! و و و هر یک شاهکارهایست که انساتیت را به تحیر وا میدارند برادر
    وقتی تاریخ از شمشیر عدالت گستر احمدشاه درانی بر مردم وهندوستانی های کافریاد میکند. وقتی تاریخ از کله منار های عبدالرحمن خان یاد میکند.وقتی تاریخ کندن پوست غلزایی هاوبه درخت آویزان کردن آنهارا در زابل مینویسند.وقتی تاریخ از کشیدن چشم های هفده برادر برسر مالکیت حاکمیت یاد مینماید.وقتی از رشادت های امیر مومنان ملا عمر میشنویم.وقتی که لاری لاری استخوانها را از چاک سیل یردگی های کندی پشت در (زابل) بیرون میکشند مردم.وقتی برای تاراج تاجیک ها در چوک دهمزنگ منار یاد گاری میسازند.وقتی ناقلین زمین های ازبک های نالایق را تصاحب میکنند.وقتی پشتنی تجارتی بانگ را امختص خرید اراضی اقوام غیر پشتون ایجاد مینمایند و و و واقعا غبطه میخوریم به نیاکان سرفراز شما
    ولی یک چیز اینجا کم داریم وآن اینکه :در طول تاریخ حتی یک مورد را نداریم که این نیاکان ددسرشت شما از علم .از کمال انسانیت .از تکنولوژی .از سعادت بشر.ازهمبستگی ملی .از استقلال اجتماعی سیاسی.از صنعت و و و چیزی را ثبت تاریخ نموده باشند.هرچه داریم از ریختن خون از فتح اراضی.از تجاوز وغنایم جنگی میباشند.
    متاسفانه نسل روشن امروز پشتون نیز از همان پستان شیر غیرت را مکیده اند ومایه ی مباهات شان فلان نبرد و ریختن خون فلان قبیله و حمله به سرزمین های فلان کشور و و و میباشند.
    راستی وقتی از شکست اسکندر مقدونی و انگریزهامینویسید قلم تان احساس شرمندگی نمیکند ؟
    دنیا بکجا ها رسیده است ولی لوگوی فرهنگ ما با غژدی رقم زده میشود .جهانیان به کرات دیگر راه مییابند.برادران پشتون ما سرمایه های کشوررا در راه حذف اقوام کشورش مصرف میکنند.
    دنیا شعار دهکده جهانی را سر میدهند.پشتون های ما با فرهنگ نوین انتحار تجهیز میشوند.
    دیگران نمایشگاههای صنایع معلولین خویش بر پا میکنند فخر پشتونهای ما در مکتب سوزی شان اند.
    وشما این همه را از نیاکان سرفراز تان دارید بجد که همین افتخارات تا هفت پشت دیگر تان کافیست واین مردم نیز مدیون تمامی رشادتهای نیاکان و اجداد شماست .

    آنلاین : http://bacheazra.blogfa.com/

  • لمبه جان یک ذره بشرم. بگذار ما جوانان افغانستان تمام عقب ماندگی ها و بد بینی های پدرانمان را فراموش کنیم و بس کنیم این همه ناملایمات را.
    تا کی از داشتن پاسپورت افغانستان بشرمیم؟ تا کجا برای مهاجرت و دوری از وطن فرار کنیم؟ من به حیث یک جوان افغان نمی خواهم به حملات احمدشاه ابدالی به هند افتخار کنم. نمی خواهم جنگ های افغان و انگلیس که چیزی شبیه جنگ افغانستان و روسیه بوده، افتخار کنم. و نمی خواهم نیاکان مردم را حرامزاده بخوانم.
    نوشته های مسعود قیام و عبدالله خداداد نویدی امید بخش است برای من. امید به اینکه ما می توانیم پا جای پای پدرانمان نگذاریم. می توانیم اشتباهات شان را تکرار نکنیم و می توانیم مثل هر کشور دیگر در کنار هم زندگی کنیم، بدون پرورش سیافی دیگر، فهیمی دیگر و یا محققی دیگر.

  • پیامت لمبه جان مملو از فلسفه بود ، فلسفهء که شاید تنها خودت را قناعت داده بتواند . لمبه جان وقتی نوشتی که جنبش حبیب الله کلکانی باعث فروپاشی حاکمیت مترقی امان الله خان شده ، معلوم شد که حتا تاریخ کشورت را هم نمی دانی !! از جنایات انگریز ها که چطور باعث بربادی همان دولت نیمه بند امانی شده هیچ خبر نداری ! از حیله و نیرنگ نادر شاه بابا به خاطر احراز قدرت هم درک درست نداری !یک کمی تاریخ کشورت را بخوان ، نه فلسفه و سیاست جامعه طبقاتی را !

    دوستان عزیز ما که از سیاست نا بخرادانه باباها شان در قبال مردم این کشور نوشته اند ، از درک واقعبینانه شان است ، نه تحقیر قوم نجیب پشتون . اگر همه از مرکب خود خواهی پائین شویم و خوب را خوب بگویم و بد را بد ، زندگی سیاه و بیرنگ ما رنگین و با طراوت خواهد شد .

    راستی میشود این جمله کوتاه ات را برای من کور سواد به بررسی بگیری ،ممنون خواهم شد ، دیگران را نمیدانم ولی خودم ازین جمله چیزی ندانستم ( ...اگر بخواهیم روند تاریخی جامعه را جدا از نقش مهم و اصلی توده ها بررسی کنیم از بررسی دیالکتیکی به بررسی متافیزیکی می افتیم، ... )

  • سلام واحتراماتم را خدمت کارمندان کابل پرس? ونویسندگان گرامی وخوانندگان عزیز تقدیم کرده، نظرم را در باره هردو نبشته چنین ابراز میدارم:
    1- هردو نبشته وهردو نویسنده ، بخشی از واقعیت های تاریخی ونا بسامانیهای مزمن رابا عاملینشان تا جایی بر ملا نموده اند؛
    2- هردو نویسنده ، درکنار ابراز نظر وعقیده شخصی خویش، نیش خودشانرا یا خودآگاه ویا ناخود آگاه ویا متعصبانه ویا خوش بینانه، برای خوانندگان پیشکش کرده اند؛
    3- تاریخ را بگونه ی روایت، بدون ریشه یابی علت ومعلول، طور سرسری وبدون اندیشه بیان داشته اند؛
    4-هردو نویسنده، مبرا از تعصب وعقده مندی زمانی ومکانی دیده نمی شوند؛ هرکسیکه دیگری را ملامت زده تصور میکند، لازم است که، همه جانبه انگیزه وانگیخته جنایتکار ویا سقو زاده ایکه راه مدرن را گرفت وهزاران دهقان که زمینش را در اثر اصلاحات این مدرنیزان از دست دادند وصاحب زمینهایش ناقلین آنسوی سرحد قرار گرفتند ودست به قیام زدند، امروز جنایت پیشه معرفی میشوند واجیر انگریز، اما این مدرنیزان مگر نبودند که با طیاره همین انگریزها، فرار را بر قرار ودفاع نکردن مردم را برپشت پازدن مردم برتری دادند، ایا میشود تاریخ چند ساله تازه را با چنین بینش بیان کرد؟
    5- نویسنده ی دیگر هم اگر نیاکانش را جانی و جنجال برانگیز گفته است، در مقابل شخصیتهای مبارز وجان برکف دیگر اقوام را هم بیشرمانه وقبیحانه جنایتکار خطاب نموده است، این دیدگاه محیلانه، بازار قبیله بازی را با همه جنایتش رنگ پوشیده می بخشد ومبارزین راستین اقوام دیگر این سرزمین را در ترازوی استبداد نیاکانش با چشم حقارت بین خویش ودستهای لرزانش یکجا طول میکند ومیان ترازویش را با فشار آرنج ویکجانبه نگریش تلاش دارد که، یکسان وموازی با هم نشان دهد.
    6- اقای لمبه ، هم تحت تاثیر تلقینات مبارزه طبقاتی وایدیولوژی برابربین ، بی نتیجه کوشش کرده است که، در ترازوی طبقه، جامعه وباشندگانش را بسنجد ووجه مشترک طبقاتی را در بین اقوام وملیتها تآثیرناکتر جلوه بدهد ونیرنگهای قبیله را که با عقل انگریز پی ریزی شده بودند، در تبانی با فریب که امیر جبیب الله خان کلکانی را دادند، سبب ناکامی امان الله خان مدرن بداند؛ در صورتیکه جامعه آنروزی ما از چند درصد با سواد بیشتر نداشت، چگونه میشود که در همچو جامعه سخن از مدرنیزه زد؟ هرخرد باخته ودنباله روی اجنبی را میتوان سرمشق مدرنیزه خطاب کرد؟ هردنباله روی اندیشه های وارد شده ونا سازگار به حال این سرزمین را میتوان، درمانگر علاج زخم های دیرین این کشور دانست؟
    7- بلی دوستان گرامی، من هم باورمندم که، گذشتگا حاکم چند قرنه وندانمکاری های شاهان ووابستگیشان با بیگانه، واندیشه های قبیله وی آنها سبب کلی پسماندگی ، نا هماهنگی، عدم وحدت وهمگرایی اقوام وکشور بوده اند.
    8- خرد باختگی شاهان جنگجو ، عقب نگهداشتن مردم وعدم اشتراک باشندگان کشور در قدرت وتعیین سرنوشت خویش ودر یک کلام ، مشارکت ملی، انگیزه بخش نا بسامانی امروزی ودیروزی واحتمال دارد که فردایی ما باشد. چرا که گذشته چراغ آینده ویا آینده ساز است وما متاسفانه از گذشته استبدادی وپراز جفای سیستم قبیلوی بر خورداریم، اگر تاریخ درخشان گذشته ی دور این سرزمین پامال دشمنان شوم وبی اندیشگان کوته بین نمیگردید، وفرهنگ مارا تکه وپاره نمیکردند، شاید سرنوشت ما از امروز بهتر وبهترتر میبود.
    9- عبدالرحمن خان، با شیوه سفاکانه وکشتار جمعی دیگر اقوام، خواست که تحت نظر مستقیم انگریزها دولت سرتاسری به وجود بیاورد، که آورد؛ اما به قیمت چه ونتیجه اش چه شد؟ بازماندگان این سفاک نیز دراین قرن تلاش دارند که، بازهم دولت استبدادی مانند عبد الرحمن خان را رقم بزنند ودم از دولت بزرگ وبا عظمت مرکزی میزنند وباز میخواهند که جان بگیرند وکله مناره بسازند وکوچ اجباری نمایند وزمین سوخته ودرخت بی ریشه وآثار تاریخی کهن را یکسره بر باد نمایند ونامش را دولت بزرگ مرکزی بگذارند. این تبار اصلن از مشارکت ملی وحق تعیین سرنوشت مردم به اختیار خودشان ، میترسند واز قدرت مردمی گریزان ودر هراسند؛
    10- در پایان به این نتیجه خواهیم رسید که، امروزچه باید بکنیم که اشتباه وجنایت گذشته، بار دیگر بر این مردم تکرار نشود؟
    ا- ایجاد حکومت ملی و تامین حقوق شهروندی ؛
    ب- تدوین قانون اساسی، که همه شهروندان در آیینه آن دیده شوند وحذر کردن از گنجانیدن ماده ویا فقرات تبعیض بر انگیز ویکجانبه؛
    ت- تقسیم قدرت بین مرکز وولایات کشور، وانتخابی شدن والیها وشهرداریها وولسوالها از سوی مردم وشهروندان محل ؛
    پ- حل صادقانه وعالمانه مسله ملی بر مبنای حق شهروندی وبرابری ملی؛
    آزادی بیان وبیان آزادی را در چوکات قانون راستین تضمین باید کرد ورسانه های که تا دیروز بنام ملی، در خدمت حاکمان قرار داشتند، همه را ملی ودر خدمت مردم قرار باید داد، تا حقایق بدون کتمان وسانسور حاکمان ، در جامعه انعکاس داده شوند.

    • وجه روشن ملت شدن وپیوند همگرایی ملی را باخرمندی که باور همگان قرار گیرد؛
      - با ترفند وحیله وفریب دادن مردم دراین هنگام نمیتوان حکومت کرد واگر با جبر کوته اختیار حکومتداری میکنند، عمرشان کوتاه وسرافگندگیشان هویدا ورسوایشان روشن میباشد؛
      - زبان وفرهنگ هر قوم وملیت در افغانستان امروزی وجدید ، بدون برتری داشتن یکی از دیگری طور یکسان، رشد وتوسعه داده شوند ودر خصوص رشد زبانها ، این کشور به یک فرهنگستان ضرورت دارد که دانشمندان متعهد وچیز فهم اقوام این سرزمین درآن شامل واز دست اندرکاران این فرهنگستان باشند. خود را بیشتر بشناسیم وبه شناخت تاریخ راستین کشور دقت نماییم واندیشیدن را در یافتن اندازه انسانی بکار بریم ، کمتر اشتباه خواهیم کرد وبجای بیان عقده در لفافه، در جهت بیان واقعیتهای کتمان کرده شده ی جامعه قدم خواهیم برداشت. ما بایست که زایاننده ی اندیشه های آزادی وآزادگی در بن انسانهاباشیم، نه کشنده چراغ آزادی ؛ شاد باشید.
      میرزایی
  • سلام:

    به نظر من وافعا هم نیاکان «قیام »نیاکان «لیمه ها »نیستد نیاکان «لیمه ها» کسانی اند که با رشادت و دلیری از سرمین شان از آغاز تا کنون رزمیده اند ،شهید شده اند،درد کشیده اند..واین فقط وفقط نیاکان «قیام »بودند که کشتند ،غارت کردند،عیاشی کردند، وطن فروختند...همان سانیکه از جمله نیکان تاجیکان میر مسجدی خان کوهدامنی است و لی اگر لطیف پدرامی پیدا شود و حبیب الله مشهور به بچه سقاو را از جمله نیکنان خود بداند ذره ای هم خلاف نگفته است. زیرا

    پسر را گر باشد نشان از پدر + تو بیگانه خوانش مخوانش پسر

  • سلام خدمت کارکنان سایت عزیز کابل پرس? و خواننده گان عزیز !
    هر کشور از خود تاریخی دارد اساسا تاریخ را تاریخ سازان زمان می سازند نه کسانی که از قوم خود و از زبان خود در تاریخ افغانستان کدام کسی راندارند نمی توانند . تاریخ افغانستان را تحمل کنند. بیاو و اقعیت های را بپذیر . تاریخ افغانستان تاریخ صد و یا دو صد ساله ای نیست تاریخ افغانستان تاریخ 5000 ساله است . از تاریخ باید چنان بیاموزیم که از کاردکردهای مثبت ان افتخار و استفاده و از کردکردهای منفی ان باید پند عبرت گرفت . ای دوستان عزیز و ای خواننده ارجمند ،تاریخ هر کشور از خود نوسانات دارد در هیچ نقطه دنیا تاریخ همه ان خوب نیست اگر تاریخ جهان را مطالعه کنیم میابیم که تاریخ هتلر و تاریخ افلاطو ن هم از خود نو اقصی را دارد اما انتقاد باید باشد در یک نظام دیکتاتور اما تحت عفت کلام و نه توهین بالای اشخاص و تاریخ سازان افغانستان بنا اعترافی را که اقای مسعود قیام نموده است درست است تحت عفت کلام مگر ایا احمد شاه بابا قهرمان نبود . احمد شاه بابا اولین شخصیت بود که برای افغانستان ن هویت ملی داد ورنه افغانتسان در زیر چکمه های جانیان نه کشوری بنام افغانستان می بود و نه مردم مانندافغان های پر افتخار . ایا در زمان احمد شاه بابا ابدالی از اقوام دیگر کسی نبود . ایا اعلحضرت غازی امان الله خان استقلال افغانستان را نگرفت ایا افغانها با شمشیر و انگلیس ها با سلاح مدرن ،همین افغانها بودند که انگلیس های را شکست دادند اینها تنها پشتون نبودند از تمام اقوام افغانستان بودند در این عصری که من و توزنده گی میکنیم تا ان زمان بسیار متفادت بود . ایا تاریخ افغانتسان مربوط همه مردم افغانتسان نبود اگر نبود پس چرا ان تاریخ را در مکاتب و دانشگاه های افغانستان می خوانی اگر تاریخ بچه سقاو خوب هست بنا افغانتسان تاریخ سازان مانند ،امین الله خان لوگری ،غلام حیدر خان چرخی ،کوهدامنی ،و بسیاری تاریخ سازان این کشور بودند که مایان را در ان زمان از تجاوز بیگانه گان نجات دادند . و این ما و تو هستیم که در پای خود تیشه می زنیم ای کاش این تاریخ تنها از قوم پشتون نمی بود . اگر از قوم تاجک می بود حال میدیدی که چقدر افتخار میکردند قوم پشتون هم بالای این تاریخ همه ما را مرض روحی گرفته است که تعصب می کنیم بنام قوم ،زبان و مذهب نمی توانیم تحمل کنیم این تاریخ پر افتخار افغانتسان را احساساتی عمل نکنیم .به امید روزی که افغانستان بتوانند یکبار دیگر حماسه های احمد شاه بابا کبیر ابدالی را نو اسه های ان تکرار بکنند و بکبار دیگر تاریخ برایمان ثابت خواهد کرد که افغانستان هم از خود تاریخی دارد . به امید روزی که افغانستان دور از تصب و کینه توزی به یک کشور مستقل اباد و سربلند همان کشوری که از سلسله کوه های هندوکش گرفته تاایران و هند و پاکستان امروزی را نواسه های ان بگیرد .

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس