صفحه نخست > دیدگاه > در کنار این شهامت و اعتراف صادقانه

در کنار این شهامت و اعتراف صادقانه

تاملی برنوشتهء مسعود قیام

فرشته حضرتی
همرسانی
  • mail
  • google
  • linkedin
  • printer
  • reddit

سایت کابل پرس مقاله ای از مسعود قیام خبرنگار تلویزون طلوع را منتشر کرده است که درآن آقای قیام به عنوان یک پشتون به پس منظر تاریخی بحران افغانستان پرداخته و رفتار ونگرش حاکمیت وگروه های پشتون را عامل سیاه بختی مردم افغانستان دانسته است.

آقای قیام نوشته است که اگر هزاره ها، تاجیک ها وازبک ها دریک جغرافیای سیاسی مشترک با پشتونها قرار نمیداشتند، شاید امروز ازتکامل وتوسعه ی اجتماعی خیلی مدرن برخوردار بوده وگرفتار این همه مصائیب نمیبودند. آقای قیام به رقابت های خونین خاندان سدوزایی ومحمد زایی اشاره کرده و آن را ازجمله عوامل مصیبت های مردم افغانستان دانسته است. درحقیقت آقای قیام واقعیت های تلخ تاریخی این سرزمین را باشهامت تمام به اعتراف نشسته است. برای اولین باراست که یک روشنفکر پشتون تبار ازحصار علایق قومی و وابستگیهای قبایلی بیرون آمده و به عنوان یک پشتون جنایت های تسلسل استبداد و مصیبت آفرینیهای حاکمیت های قوم مرکز را بستر بحران موجود افغانستان میداند.

شهامت و شجاعت آقای قیام برای محکوم نمودن فاشیزم افغانی ازآن جهت ارزشمند است که خود به عنوان یک پشتون ولی فارغ ازتعلقات وگرایشات قومی به نقش وسهم نیاکان خود در ترویج عصبیت ها وتفرق قومی می پردازد و آنان را محکوم می نماید. این نوع نگرش نسبت به پس منظرتاریخی سیاه بختیهای مردم افغانستان حرکت جدیدی است که امید های تازه ی را برای فردای بهتر بر می افروزد. درحقیقیت ریشه های خیلی از ناملایمات سیاسی واجتماعی افغانستان درهمین واقعیت گره خورده اند که آقای قیام به آن اعتراف نموده ونیاکان خودرا مسئول آن میداند. آقای قیام گروه های پشتون وطرز رفتار و تفکر آنها را موانع عمده در مسیر تامین امنیت وبرقراری صلح درافغانستان میداند ونظام موجود را که خاستگاه واکثریت پشتونی دارد مسئول ازدست رفتن فرصت های مردم افغانستان معرفی می کند. شهامت اخلاقی آقای مسعود میتواند الگوی آموزنده برای سایر کسانی باشند که برای تقدیس جنایات فاشیزم افغانی کتاب می نویسند وتاریخ وهویت جعل می نمایند.

این نوع قضاوت درمورد سهم حاکمیت های پشتون تبار در بحران افغانستان درنوع خود بی نظیر میباشد. درحالیکه حلقات متعددی با طرزتفکر ورفتار فاشیستی درحال جعل افتخارات می باشند، ظهور نویسندگان و روشنفکرانی مانند آقای دستگیر خروتی و مسعود قیام درتعاملات سیاسی ـ اجتماعی افغانستان تحول جدید وارزشمند دانسته میشود. تبلیغ و ترویج این طرز تفکر می تواند گره های کوری را ازمشکل مردم افغانستان بازنموده و درنهایت زمینه های زندگی صلح آمیز را فراهم نماید. بدون تردید ریشه های بدبختی مردم افغانستان درهمین واقعیت تلخ گره خورده است که تاهنوز کسی شهامت اعتراف به آن را برخود هموار نتوانسته است. اما آقای قیام وقتیکه حصار علایق قومی را می شکند وگروه های پشتون را مسئول ترویج ترور وتریاک میداند، درحقیقیت شهامتی است که تاهنوز کسی باچنین وابستگی قومی درمعرض نمایش قرار نداده است. به رغم این شهامتی که آقای قیام به نمایش گذاشته است، ملت شریف پشتون خود نیز ازقربانیان رفتار فاشیزم افغانی بوده اند که مانند سایر مردم افغانستان محرومیت کشیده اند و ستم دیده اند. به نظرمن سهیم دانستن تمام مردم شریف پشون را درجنایات استبداد باهیچ منطق سالم قابل قضاوت نمیباشد.

اما درکناراین شهامت واعتراف صادقانه، درک ودریافت آقای قیام، ازمبارزات و آرمانهای عادلانهء شهید احمدشاه مسعود و شهید استاد عبدالعلی مزاری کاملا وارونه و متاثر ازهمین نگرش فاشیستی می باشد که او برای کوبیدن آن قلم فرسایی کرده است. ازچشم انداز این قلم، قرار دادن شهید مسعود وشهید مزاری درکنار جنایت کاران تاریخ برانداز وفرهنگ سوز این سرزمین، گناه نابخشودنی و کتمان خواسته های برحق بخشی اعظمی ازمردم این سرزمین می باشد که شهید مسعود وشهید مزاری این خواسته های انسانی را تمثیل می نمودند. شهید مسعود وشهید مزاری ازیک بستر کاملا متفاوت تاریخی باسایرکسانی که آقای قیام ازآنها نام برده اند، وارد تعاملات سیاسی افغانستان گردیده اند. شناخت این بستر مستلزم شناخت تاریخ محرومیت وحقارت اقوام غیر پشتون و قتل عام آنها توسط کسانی اند که آقای قیام آنها را مسبب سیاه بختی مردم افغانستان دانسته اند. همانگونه که اشاره شد، آقای قیام شهامت بیدریغ به خرچ داده است اما نتوانسته است که خودرا به جای فردی از اقوام غیر پشتون قرار بدهد که به جرم وابستگی قومی وزبانی تحقیر شده است، اهانت شده است، قتل عام شده است وبه اسارت کشیده شده است. آقای قیام نتوانسته است که خود را به جای یک تاجیک شمالی ویا یک هزاره ارزگان قرار بدهد که تمام هستی شان به دستور استبداد به تاراج رفته است وخودشان با سرنیزه های سپاه جهل تکه تکه شده اند. آقای قیام نتوانسته است که خودش را به جای یک هموطن ازبک قرار بدهد که زمینهایش به ناقلین سرحدی سپرده شده است.

هرگاه آقای قیام میتوانست که برای یک لحظه ای از چشم یک تاجیک شمالی، هزاره ارزگان و ازبک ترکستان، به جنایات استبداد می نگریست، شهید مسعود وشهید مزاری را در ردیف جنایت کاران قرار نمیداد. مسعود ومزاری ممثل آرزوهای برباد رفته ی محروم ترین ومصیبت رسیده ترین قشر جامعه افغانستان بودند که قبل ازهمه چیز، برای تامین عدالت اجتماعی جنگیدند و جان سپردند. به همین دلیل قرار دادن شهید مسعود وشهید مزاری در دردیف جنایت کاران تاریخ سوز وفرهنگ ستیز، اهانت به میلیونها انسانی اند که ستم تاریخی را دراین سرزمین باگوشت واستخوان شان تجربه کرده اند. شهید مسعود وشهید مزاری کسانی نبودند که برای علایق شخصی جنگیده باشند، بلکه مسعود ومزاری آرزوها وآرمانهای ملیت های محروم وستم دیده ی افغانستان را درتعاملات سیاسی تمثیل می نمودند. شهید مسعود وشهید مزاری به عنوان رهبران نیرومند مردم خود، درپای هیچ قرارداد ننگینی امضا نکرده اند وعزت وشرافت مردم شان را درپای هیچ بیگانه ی برزمین نریخته اند. مقاومت مسعود دربرابر روسها ویورش طالبان والقاعده برگ زرینی درتاریخ مقاومت مردم افغانستان میباشد که بی تفاوت گذشتن ازکنار آن اهانت به خون کسانی است که برای پاسداری ازنوامیس مردم این سرزمین جان باخته اند. بنابراین چه خوب است که آقای قیام درکناراین شهامت، برای لحظه ی درجای یک تاجیک شمالی ویک هزاره ء ارزگان نیز بنشیند وبدون دقت به بسترتاریخی که مسعود ومزاری را وارد تعاملات سیاسی افغانستان کرده اند به قضاوت ننشیند.

نیاکان من محور جدال در افغانستان

اگرمناطق پشتون نشین جدا از مناطق تاجیک ها و هزاره ها واقع می شد و خدای بزرگ بر تقدیر اقوام اطراف پشتون همسایگی را با این قوم نمی نوشت...

سه شنبه 2 دسامبر 2008, نويسنده: مسعود قیام

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
  • نویسنده مقاله که اگر نام آنرا نویسنده بگذاریم، خود از جمله فاشیستان ستمی است که همیشه مقالات مزخرف و نفاق برانگیز را در سایت ستمیان خاوران منتشر مینماید. وقتی سایرین در مورد قوم شریف پشتون مقاله تخریبی بنویسد، خانم فرشته از وی تمجید نموده هیاهو برپا نموده و اظهار میدارد که حق همین است اما وقتی کسی از احمد شاه مسعود (این خاین ملی که کشور را به تباهی کشاند، رهبر دزدان و رهزنان که وی این شغل را از بچه سقاو به ارث برده بود ) نام ببرد، فرشته گک عضب شده و هر آنچه در ذهن اش خطور کند مینویسد و از هیچنوع ارائه دشنام و بی ادبی دریغ نمیورزد.

  • خانم حضرتی!
    دلیل جانبداری شما از قصابان مردم بی گناه کابل را ندانستم. شاید در ان زمانی که وحشیانی مثل مسعود سیاف مزاری و گلبدین مردم بی گناه کابل را از دم تیغ میگذشتاندند شما در گوتنبرگ در خواب ناز بودید و کشتار ان همه انسان توسط این وحشیان به نظر شما یعنی.............
    از شما بعید میدانستم. میگویند بعضی اوقات از زیر پلو ملی بیرون میشود و این حالا در مورد شما صدق میکند.
    خوب شد با چهره اصلی شما اشنا گردیدیم.

  • neshan dadi ke hanuz qiam ra nafahmidi. Hanuz dar haman jahl morakab khish hasti. Omid waram roozy mesl qiam shahamat dashta bashi ke eitraf koni.

  • سلام: خانم فرشته حضرتی" یکی از آرمانهای عادلانه احمد شاه مسعود؛

    قتل عام مردم بی گناه افشاراست"

    شما هم شهامت واعتراف صادقانه کنید, که احمد شاه مسعود مایه فتنه بود.

    آنلاین :

  • در نوشته های خانم فرشته حضرتی یک تناقض آشکار وجود دارد. او ابتدا از شهامت آقای مسعود قیام تمجید می کند در حالیکه خودش چنین شهامتی را به خرج نمی دهد. من به عنوان یک شهروند افغانستان (طبعا مربوط به یکی از اقوام ساکن در این کشور) شهامت آقای مسعود قیام را می ستایم ولی از روشنفکران دیگر نیز چنین انتظاری دارم. نمونه اش همین فرشته حضرتی است که مهم ترین نکته در نوشته های مسعود قیام را رد می کند و نام پر افتخار شهید را به سادگی به کسانی می دهد که جنایات شان را باید از مردم بی دفاع کابل بپرسیم. از شوهری که زنش وضع حمل داشت و قوماندان های همین مزاری و مسعود اجازه نمی دادند از پاتک تیر شود و به شفاخانه برود، می گفتند بگذارید زایمان انسان را ببینیم که چی رقم است.
    شاهکار های مسعود و مزاری را از کسانی باید پرسید که همین امروز در شرایط سخت افغانستان روی چوکی چرخدار نشسته اند. از کسانی که در راکت بازی های همین دو نفر چشم شان را از دست داده اند، شنوایی شان را و.....
    خانم فرشته حضرتی!
    اگر به همین نظرات ارایه شده نگاه کنی می بینی که هیچ کس از چیزی که تو می گویی دفاع نکرده است. پس بهتر است این احتمال را نیز در نظر بگیری که شاید خودت اشتباه می کنی. چون هیچ کس بی اشتباه نیست.
    کسانی که مسعود ومزاری را شهید می دانند نظامیانی اند که من خودم از زبان شان شنیده ام که می گفتند: "کابل عجب پر شده، ای مارکیت ها ره سیل کو، یک بی نظمی نخواد شد که زندگی خوده جور کنیم؟"
    اما روشنفکران افغانستان همیشه می دانند که مدیریت نا درست مسعود ها و مزاری ها بود که احساسات مردمی را به بیراهه کشاند و انقلاب ما بجای تغییر مثبت تغییر منفی به بار آورد.

    آسیا بود ولی راه عمل را گم کرد
    آرد را چرخ زد و چرخ زد و گندم کرد

    من در نوشته های آقای مسعود قیام در کنار نکات برجسته دیگر یکی هم این نکته را می پذیرم که مسعود و مزاری جنایت کارانی بودند که مسئول بسیاری از بدبختی های دو دهه قبل کشور ما هستند.
    بسیار مسرورم از اینکه اگر یک مسعود افغانستان را خراب می کند، مسعود های دیگر هنوز در این وطن هستند که شهامت گفتن حرف حق را دارند.
    پشتون ها هم همه کریم خرم نیستند، مسعود قیام هم هستند.

  • سلام خالصانه من و ما تقدیم خانم حضرتی
    اما بعقیده من فاشیزم پشتون با این سادگی (درزنمودن یک اعتراف)نویدی برای تحلیل نیست این ریشه در دونیم قرن سیاه دارد.دونیم قرنی که همه سوختند و پشتون ها در راس همه این نابودی ها قرار داشتند.
    طبقه حاکم بنام پشتون حکومت کردند .کشتند. تاراج کردند اما امروز درتمام مناطق پشتون نشین یک نفر نیست که بجای فرهنگ خشونت،شاخ جنگی.مرارت وزور زدن های حیوانی به انسانیت فکر کند.
    امروزه در فرهنگ پشتون ها اتلاف حقوق دیگران،کوچ دادن های اجباری.قتل عام های دستجمعی. غصب اراضی مردم.انتحار.غارت.افکارقرون اوسطایی طالبانی.تریاک.مافیا و و و معنی شجاعت و مباهات را دارد.مکاتب را میسوزانند.بچه های زیرسن بلوغ را درس انتحار میدهند.بیسوادی را از کرامات دین میدانند.دینداری را در ریش ،خیشتک دراز ،سرمه واعتکاف معنی میکندتا این فرهنگ حیوانیت را محفوظ داشته باشند.
    وآنانی هم که به فرهنگ وتعلیم دست یافته اند بجای تفکر انسانی به فایق آمدن بر غصب حقوق اقوما مختلف این کشور میاندیشند نه به تفاهم و ملت سازی و و و .
    عمرملکیار یکی از بزرگان پشتون(غزنی) را بعنوان نمونه عرض میکنم ایشان اینروز ها سخت درتلاش و تحقیق است تاکتابی را برای تبریه ی امیر عبدالرحمن ملعون بنویسد.
    اسماعیل یون استاد فعلی داشنگاه کابل کتاب سقاوی دوم را مینویسد تحت نام(سمسور افغان) و درسایه ی دموکراسی وارداتی امروزی نیز همه میدانیم که در داخل باند حاکم ومزدور فعلی پشتون چه معاملاتی برسر حذف اکثریت غیر پشتون صورت میگیرند
    از فرهنگیان پیشین پشتون ها مردم کماکان از (پته خزانه.پشتنی تجارتی بانگ و و و) اطلاع دارند.
    متاسفانه باید اعتراف کنیم : تا روزی که این قوم به استقلالیت فکری نرسیده و مورد استعمال بیرونی ها قرار داشته باشد.تاروزیکه این قوم بدبخت از شر جهل بیسوادی رهایی نیابند تاروزیکه ... این گلها بهاری را نوید نخواهند داد.
    موفقیت شمارا آرزو مندیم

    آنلاین :

  • من به گفته های اقای قیام و یا خانم حضرتی کاری ندارم چون هرشخص نظر متفاوت دارد و اگر مسعود و مزاری را دیگران به هردیدی که مینگرنداما اقوام مظلوم شان انهارا نجات بخش نسل های شان میپندارند .
    همان گونه که برادران پشتون ، به احمد شاه ابدالی و میرویس هوتکی افتخار میکنند .
    اما سوال من از این اقای دانشجوی امریکایی است که دادی از انقلاب زده است و میگوید که انقلاب مارا به بیراهه کشید.
    کدام انقلاب ؟ انقلاب روسی یا انقلاب پاکستانی و امریکایی؟
    انقلابی را که احزاب خلق و پرچم میگویند یک انقلاب نه بلکه یک حرکت خونین بود که برای بدست اوردن قدرت ده ها هزار انسان را به خون کشاندند و پایه های قدرت شان را توسط خون مردم و دربدری ملت افغانستان به پشتیبانی روس ها برای چند سالی استحکام بخشیدند.
    اگر منظور تان از انقلاب ضد روسی است که ان هم انقلاب نه بلکه یک حرکت احساساتی اما بر بنای عقیده اسلامی مردم بود در مقابل دولت دست نشانده احزاب کمونستی که به زودی به کام استعمارفرورفت و همچون شما تحصیل کرده های غرب از یخن پاکستان سربراورده و ارمانهای مردم را به کام آی اس آی و سی آی ای فرو ریختند و خود ها برای بدست اوردن سرمایه و کسب قدرت هرگونه جنایت را روا داشتند و ارمانهای مردم را به یأس مبدل ساختند . که نمونه انرا در زمامداری حامد کرزی خوب مشاهده میکنیم .

    آنلاین :

  • قابل توجه خانم حضرتی و آقای بیژنپور

    جای هیچ گونه تردید نیست که آقای قیام به برخی از تلخ ترین حقایق تاریخی کشور ماباصداقت وامانت داری اشاره های داشته اند؛ اشاره های صادقانه ای که طرف تآیید و پذیرش خانم حضرتی نیز واقع شده. اما جای پرسش اینست که خانم بجای ترغیب اقای قیام به افشای هرچه بیشتر این نوع حقایق، بر وی می تازد وقتی افشای آن به زوق ضریفش خوانایی پیدا نمی کند.
    بگذار به عنوان یک هزاره با تآیید حرف قیام به خانم حضرتی بگویم که بیهوده به خاطرهزاره ها و حتاتاجیکهااشک تمساح نریز و بر آقای قیام نتاز. هرگاه او نسبت این جسارت که از جنایات حکام هم تبارش پرده بر میدارد شایسته ای ستایش باشد، بایسته است من و تو نیز با الگو قرار دادن او به جنایات مزاری و مسعود اشاره کنیم. هرگاه آقای قیام از تاریخ سیاه حکام پشتون به ما حرف می زند و او را می ستاییم چرا ما از جسارتی دریغ ورزیم و تلاش به خرج دهیم تا چشم دید های همه را زیر تلی از خاک مد فون سازیم. خانم حضرتی! قضاوت کردن بر حقایق روزگار ماپودر زدن به صورت نازک نیست که با مالیدن آن داغ ها و لکه های صورت تان رااز دیددیگران پنهان سازید. حتا حقایق روزگار ما حقایق تاریخی نیستند زیرا هنوز در برابر چشم ما قرار دارند. از افشار هنوز بوی خون می آید. فریاد وناله های افشاریان هنوز در فضای کوچه کوچه ای افشار طنین انداز است. وقتی مردم مظلوم افشار، دهمزنگ، کارته سه، کارته چهار، کوته سنگی، پل سوخته، دشت برچی خلاصه همه ای غرب کابل، به کوه تلویزیون نگاه میکنند گمان میکنند هنوز"مسعود شهید" بر فراز آن سنگر گرفته و به دستیار قاتلش، سیاف، پیام می فرستد که "مصروف هزاره ها هستم".
    خانم! هرگاه شما خود در خواب ناز خود بودید، استاد شما، آقای بیژنپور در افغانستان تشریف داشتند کاتب و معاش خور رهبر "شهید مسعود"، آقای ربانی، بودند، از وی بپرسید که جهاد علیه هزاره ها و ازبیک ها را کی اعلام کرد؟ پشتونها یا "شهید مسعود" و رهبر عزیزش آقای ربانی؟
    آیاآخرین و مشهور ترین سخن رانی "شهید مزاری" گاهی از نظری تان گزشته است؟ اگر نه آنرا از استاد تان جناب بیژنپور بخواهید. حتمآ بشما کمک خواهد کرد تا از قضاوت "شهید مزاری" در باره ای "شهید مسعود" آگاهی حاصل کنید.

  • درود به دوستان ! بیاید صادق باشیم ، شاید این نبشته مسعود جان اولین بستر تفاهم و بینش روشن نگرانه در قبال مسایل سیاسی و ملی وطن و وطنداران ماباشد که من این مقالهء مسعود جان را به فال نیک میگیرم . نباید او را محکوم کرد ، که چرا خلاف عقیده و طرز تفکر شخصی کسی ویا جناحی قلم فرسائی نموده است .

    جنایات جنگ های تنظیمی در شهر کابل و دیگر شهر ها و روستاها را میتوان یک پدیده سازمان یافته دستگاه های استخباراتی کشور های ذیدخل در مسایل اوغانستان دانست . تنظیم های جهادی بدون یک استراتیژی معین سیاسی و نبود دانش و فهم دولت داری و سیستم اداره و با مدهش ترین سلاح ومهمات جنگی ، صاحب قدرت سیاسی شدند ، بعید نبود که بالای تقسیم قدرت نجنگند . پیشگویی این جنگ ها را حتا دوکتور نجیب کرده بود . پشتون ها به رهبری گلبدین بخاطر بقای قدرت قبیله کابل را به راکت ها بست ، هزاره ها و ازبک ها وقت را غنیمت دانسته بخاطر گرفتن سهم مشخص سیاسی در اداره دولتی با مسعود در جنگ شدند . مسعود خود یک شخص مغرور بود و میخواست شخصیت محوری در رویداد ها و عملکرد های مجاهدین داخلی و خارجی باشد ، مسعود آنقدر نبوغ سیاسی نظامی هم نداشت که فعلأ هواخواهانش قلم فرسائی میکنند به چند دلیل :

    1 : او خود را مسلمان میانه رو میدانست نه افراطی ، بعد از خروج قوت های اشغالگر شوروی ، به بسیار سهولت بخاطر حفظ ارزشهای وطنی و تمامیت ارضی کشور میتوانست با دوکتور نجیب درقدرت سهیم شود . که چنین نکرد !

    2 : ملغا اعلان نمودن قوای مسلح کار آزموده اوغانستان به دستور دستگاه های استخباراتی خارجی در صورت نبود یک ارگان منظم نظامی تحت فرمان خودش و مجاهدین یک خبط بزرگ سیاسی مسعود است ، مسعود در آن مقطع زمانی حق آنرا نداشت با سرنوشت مردم و قوای مسلحش بازی نماید ، که کرد .

    3 : مسعود بالای هیچکس اعتبار نداشت ، یک شخصیت ملی هیچگاه چنین نیست . اطرافیانش مردمان بی شخصیت ، بی دانش و پول پرست بودند که بعد از مرگ مسعود در بد نام کردن او رول عمده را بازی کردند ، و واقعآ از شخصیت چون مسعود انتظار نمی رفت که بانبودش ، کسی پیدا نشود تا شورای را اداره نماید .

    با وجود این خبط های سیاسی مسعود ، او را نمیتوان با عبدالرحمن خان ، نادر خان ، گلبدین ، ملا عمر مقایسه کرد . او هیچگاهی زبان خود را به دیگران تحمیل نمیکرد ! او بخاطر حفظ ناموس وطن با بیگانه گان به هر شیوهء که خودش لازم میدانست جنگید ! او هیچگاهی مقدسات مردم را توهین نکرد ! به فرهنگ و ناموس مردمان وطن احترام داشت ! البته تنها خودش !!

    امیدوارم دوستانیکه از داعیه مسعود دفاع میکنند آزرده نشده باشند . شاید من در اشتباه باشم و این نظر کاملأ شخصی من است . بیایید صادقانه قضاوت نمایم ، بد را بد بگویم و خوب را خوب !!!

  • با سلام
    به نظر من هم شجاعت آقای قیام در بیان حقایق قابل تقدیر است. اما ایشان این حقایق را نه کامل گفته اند و نه به شیوه درست. مثلا اینکه جنایت هرکسی بر عهده خود اوست و نه کسی دیگر و جنایتکاران دهه های اخیر افغانستان نیز از همین قرار است و نباید انها را صرف بازتاب اعمال حاکمان گذشته پشتون بدانیم، چرا که با این منطق میتوانیم بگوییم کار آنها نیز نتیجه یک سری از اعمال دیگران است و این سلسله تمام نمی شود. دیگر اینکه ایشان همه پشتونهای گذشته را با عنوان نیاکان قوم من مورد نکوهش قرار داده که این کار ایشان واقعا اشتباه است و باید حساب مردم را از حساب حاکمان خودکامه که سلسله پادشاهی خانوادگی داشتند جدا کرد. اما نباید این نکته را فراموش کرد که میلیت پشتون این پتانسیل پرورش همچین انسانهای خودکامه را در مقایسه با دیگر اقوام بیشتر داراست.
    دیگر اینکه ایشان به خیالم یا از ضرب المثل "از ماست که برماست" خبر نداشته اند یا هنگام نوشتن مقاله یادشان نبوده که همه را جز پشتونها تبرئه کرده است.
    اما بپردازم به نقد نقد همین مقاله:
    همه ما میدانیم که مسعود ومزاری و گلبدین و دوستم و ... و ... در زمان جنگ با شوروی جنگیدند و از این راه هم به قدرت رسیدند و هم به وطن خدمت کردند جدا از اینکه با چه اهداف و نیاتی این کار را کردند. اما بهتر است بپردازیم به کارنامه این قهرمانان پس از جهاد و در دروان جنگهای داخلی. به نظر من همه این آقایان مقصر بودند که جنگهای داخلی را براه انداختند و کشور را از بد بدتر کردند. اگر تاجیکها مسعود را قهرمان ملی لقب داده اند این فقط یه سیاست سیاه کاری است و فقط برای عده ای از مردم تاجیک قابل قبول است و نه برای من هزاره که هزاران نفر از هموطنانم در زیر گلوله باران مسعود در کابل شهید شدند و نه برای پشتون که هزاران نفر از هموطنش در کابل شهید شد و نه برای هیچ انسان آزده دیگری. مزاری نیز در این میان دست کمی از مسعود نداشت و با شعله افروزی جنگها باعث بدبختی بیش از پیش کشور و مردم ما شد.
    اگر به نظر خانم حضرتی مسعود و مزاری مقصر نیستند پس چه کسی مسئول جنگهای داخلی و ویرانی کابل هستند در زمانی که دست گلبدین از قدرت کوتاه شده بود و فقط مسعود و ربانی و دوستم و مزاری در کابل بودند و دست تقریبا همه نیروهای پشتون از حکومت و قدرت کوتاه شده بود.
    نه خواهر عزیز، همه این مصبتهایی که بعد از دوران انقلاب نصیب ما شد نتیجه خودخواهی ها و قدرت طلبی های همین افرادی است که تو آنها را تبرئه می کنی. دیگه وقت آن گذشته که هزاره با دفاع از مزاری و تاجیک بادفاع از مسعود و ازبک با دفاع از دوستم برای قوم خود رهبر و قهرمان بتراشد و قوم گرایی را شدت بخشد. من دارم پیش لرزه های موجی را می شنوم که مردم ما براساس اعمال این افراد در مورد آنها قضاوت می کننند نه درمورد اینکه انها از کدام قوم هستند. با اینکه هنوزم خیلی از افراد قوم گرای مثل شما هستند که به این واقعیت تن نمیدهند اما من نسبت به آینده روشن خوشبین هستم. روزی که دیگر برای افراد متعصب و قوم گرا جایی در محافل ژورنالیستی و علمی نیست

  • نخست سلام و احترامات قلبی خویش را خدمت دست اندرکاران سایت وزین کابل پرس? و باقی خوانندگان محترم تقدیم می دارم و از اینکه سایت کابل پرس نظر هموطنان را درج میکند بسیار سپاسگزارم.
    بعد حضور محترمه فرشته حضرتی سلام و احترامات قلبی خویش را تقدیم میدارم و از اینکه فرشته حضرتی یک خانم فرهنگی و فعال است و همیشه در سایت ها مقاله می دهد بس جای افتخار و خوشحالی است چون در جامعه قبالی و سنتی و مردسالاری جای قلم زدن برای طبقه نسوان نیست و برای بعضی ها بسیار گران تمام میشود که این از دیدگاه تنگ نظرانه همان ها است.
    نظر حق طبیعی هر انسان است و از اینکه فرشته حضرتی به این خودباوری رسیده است که زن ها هم میتواند نه تنها پا به پای مردها بلکه عاطفی تر و سازنده تر از مرد ها حرکت کند و این برای جامعه افغانستان و نسل اینده یک امیدواری است و نظری که درباره مسعود قیام داده بودید عالی بود اما یک چیز را باید به عرض محترمه فرشته حضرتی برسانم و ان اینکه شما از احمد شاه مسعود به عنوان قهرمان ملی یاد کرده بودید و از شما که یک خانم روشن فکر و فعال استید این انتظار میرفت که باید این شهامت را داشته باشید که از جنایت های مسعود فاشیست هم میگفتید ولی متاسفانه که شما از مبارزات و ارمانهای عادلانه مسعود نام بردید. کدام مبارزات عادلانه ی مسعود!؟
    مسعودی که در دوره تجاورز شوروی پیمان صلح را با شوروی ها امضا کردند و در دره پنجشیر لم داده بود و در برج دو و نیم هزار میل اسلحه سنگین از پاکستان دریافت میکرد و تمام لاجور پنجشیر را که حق طبیعی ملت افغانستان بود قاچاق کرده و فروخت و لی این فاشیست نژاد گرا در دوره شوروی در دره پنجشیر فعالیتش قاچاق معدن افغانستان بود در حالیکه دیگر اقلیت های افغانستان با تمام جان و دل با دشمنان مردم افغانستان می جنگید و این فاشیست از دره پنجشیر نظاره گر بود پس محترمه خانم حضرتی کدام مبارزات عادلانه این فاشیست؟
    بعد از پیروزی مجاهدین توسط نیروهای برادران ازبک و هزاره از دره پنجشیر در کابل اسکوت شدند و این فاشیست را شیر پنجشیر و روباه کابل نامید (!)این فاشیست شورای نظار برای ربانی در پاکستان پیغام میدهد که شما در پاکستان یک دولت تشکیل بدهید من اینجا هستم. و توافق نامه جاگل سراج که توسط اقلیتهای محروم امضا شده بود که در افغانستان دیگر قدرت در انحصار یک قوم نباشد ولی این فاشیست که به قدرت تکیه زد همه را زیر پا گذاشت. این ربانی قصاب افشار وقتیکه در دوره حکومت خودخوانده اش عازم عربستان سعودی میشود و سلف زاده اش (دوستم) را به بستر خوابش فرا میخواند وقتیکه دوستم از فرمانش سرپیچی میکند بر علیه برادران ازبک اعلان جهاد میدهد مگر این از جهالت و بی سوادی این جاهلان قرن بیستم نیست که بر علیه ملت خودش اعلان جهاد میدهد با کدام دلیل؟
    محترمه خانم حضرتی این فاشیست های شورای نظار و این قصاب افشار ربانی، چهار برج دوره حکومت قانونی اش بود اما وقتیکه به قدرت تکیه زد چوکی ریاست جمهوری افغانستان را به کونش چسب شش قلو زد پس سبب پیدایش طالبان و جنگ های ناخواسته مگر این فاشیست ها نبودند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    به مراتب جنایت این فاشیست ها از پشتون ها بیشتر بود.
    فرشته حضرتی! مگر شما از طریق رسانه ها نشنیده اید که همین فاشیست ها هشت هزار طفل و پیرمرد و پیرزن و ملت افغانستان را در نزدیکی کاخ خود قتل عام کردند. در کجای دنیا شنیده یا دیده اید که کسی عربده بکشد که من تشنه به خون انسانم ولی این فاشیست ها عربده کشیدند که من تشنه به خون این مردمم!!! پس بفهمید که این فاشیست ها، خون اشام این مردم هستند و تنها از طریق محترم سبقط الله مجددی این جنایت قتل عام و کشتار محکوم شد که از طریق بی بی سی اعلام شد و امیر فاشیست شما اسماعیل خان مگر خانه های مردم ساکن در هرات را سر مردم هرات خراب نمیکرد؟
    پس این فاشیست ها روی پشتونها را سفید کردند با جنایت شان !!!!!!
    محترمه خانم حضرتی امیدوارم که این شهامت را داشته باشد که این واقعیت ها را هم بپذیرید.با احترام

  • اشرف جان سلام
    با سپاس از یادداشت تان، بعرض برسانم که لازم نبود تشویش هویت نویسنده را داشته باشید، هزاره بودن و نبودن ستایش علی، اینکه شما این اسم را شنیده اید یانه موضوع بحث نیست. آنچه مهم و قابل توجه است پیام آن متن کوتاه است که من از آن حرف میزنم. توجه بیغرضانه ای شما را دوباره به آن پام ارزو می کنم.

    آنچه شما فرموده اید من موافقم، تاریخ از داشتن آن همه پیامهای عبدالرحمان خان در سینهء خود، که شما کاملآه بحق به آن اشاره داشته اید، بهان پیمانه میشرمد که کوه تلوزیون از افشار. کوه تلوزیون قادر نیست بروی افشار نگاه کند. توجه دارید که چه میگویم؟

  • فرشته جان حضرتی !
    تو هميشه ازتجزيه وجدايی ميگويی ونوشته ميکنی . آيا يگانه راه حل همين تجزيه است . انسانهای دنيای ديگر ازگذشته خود آموختند وزندگی خود را ساختند ولی ما به فکر آن هستيم چگونه جدايی وتفرقه را بوجود آوريم . اين راه حل نيست . ما ازبودن پاکستان درهمسايگی خود در طول تاريخ شکايت داشته ايم . ولی نتوانستيم آنرا حل نمائيم . پس چگونه ميتوانيم با تجزيه افغانستان به اقوام ومليت ها بازهم درپهلوی يکديگر قرار خواهيم داشت وحتی دشمنی ها چاق تر وقوی تر خواهد شد. بيا ئيد راه انسانی وهمزيستی مسالمت آميز را پيشنهاد کنيم ومانند گل های رنگارنگ که زنت باغ اند زندگی نمائيم . بلی اين ساده تر ، آسان تر وانسانی تر نسبت به انديشيد ن به تجزيه خواهد بود .

  • Kamran Mir Hazar Youtube Channel
    حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
    سابسکرایب

    تازه ترین ها

    اعتراض

    ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

    جستجو در کابل پرس