فرهنگ قبیله بستر تولید بحران!
عبدالرحمن وملاعمر محصول وتولید یک فرهنگ می باشند که در فاصله ی یک صدسال ازهمدیگر، اقوام غیر پشتون را قتل عام کرد و بذر کینه را درمیان مردم این سرزمین پاشیدند
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
تاریخ نگاری یا جعل اسطوره های تاریخی، نوشته ی ازاین قلم بود که درآن با مراجعه واستناد به منابع معتبر به جعل اسطوره های تاریخی برای جبران فقر فرهنگی درافغانستان پرداخته شده بود. هدف ازآن نگارش شناخت مشاهیر واساطیر جعلی وفرایند بحران ساز این سنت درافغانستان بود که بدون تردید بسیاری از ناهنجاری های معاصر را بستر سازی کرده است. اما هموطنی به نام "شبیر کاکر" که ظاهرا نام مستعار میباشد، آن نگارش را خصومت علیه یک قوم تعبیر کرده وپرسش هایی را نیز برآن افزوده است. عکس العمل آقای کاکر بهانه ی را فراهم آورد که دراین نگارش به چند مفاهیم کلیدی مانند فقر فرهنگی، قتل عام هزاره ها توسط عبدالرحمن، اسطوره های جعلی، که درنگارش قبلی به کار رفته بود، با تفصیلات بیشتر پرداخته شود.
اما قبل ازاینکه به تشریح این مفاهیم پر داخته شود، ذکر این نکته رالازم میدانم که هدف پرداختن به اساطیر جعلی دربستر تاریخ افغانستان، اهانت به مردم شریف وباعزت پشتون نمی باشد. بلکه هدف ازپرداختن به این گونه پدیده های بحران ساز، شناخت عوامل و گزاره های بحران وناهنجاریهای معاصر میباشد که بدون تردید ریشه در همین پدیده های تاریخی وتاریخ پدیده های جعلی دارد. باتوجه به تصور وتصویری که نگارنده به عنوان یک زن از تاریخ افغانستان و دامنه وگستره بحران دراین سرزمین دارم، مصیبت های مردم افغانستان به پایان نمیرسد تااینکه تاریخ وفرهنگ بحران ساز ومصیبت افروز دراین سرزمین درمعرض نقد و بازشناسی قرار نگیرد.
افغانستان جامعه متکثر وچند فرهنگی میباشد که تاهنوز فرهنگ ملی درآن شکل نگرفته است. فرهنگ پشتون مجموعه ی از آداب، رسوم، باورها، سنت ها، والگوهای رفتاری میباشد که دریک جغرافیای مشخص وتوسط یک تیره قومی مشخص به مصرف میرسد.
اما نظر به شواهد و مستندات تاریخی این فرهنگ تاهنوز نتوانسته است بستر تولید تمدن، و پرورش تفکر واندیشه های سهیم در افتخارات بشری قرار بگیرد. رقابت های خونین دوخاندان سدوزایی ومحمد زایی و ترویج اخلاق تهاجم و ویرانگری سبب گردیده است که خشونت را به عنوان یک رفتار اخلاقی در لایه های متفاوت این فرهنگ نهادینه گردانیده وزمینه های رشد وتولید اندیشه های انسانی مسدود گردد.
به همین دلیل است که تولیدات خالص آن درفاصله یک صد سال اخیر امیر عبدالرحمن وملاعمرمیباشد. امیر عبدالرحمن وملاعمر ساخته وپرداخته ی هیچ بیگانه ی نیستند که براندام این فرهنگ تحمیل شده باشند. این دو شخص درحقیقت محصول وتولید یک فرهنگ می باشند که در فاصله ی یک صدسال ازهمدیگر، اقوام غیر پشتون را قتل عام کرد و بذر کینه را درمیان مردم این سرزمین پاشیدند. درست همین امروز آنچه که الگوهای رفتاری و معیارهای اخلاقی طالبان را ازسایر مردم افغانستان متمایز می سازند، آموزه های فرهنگی وسنت های قومی میباشد که طالبان دربسترآن پرورش یافته اند. لذا باتوجه به داده های تاریخی این فرهنگ وباتوجه به الگوهای رفتاری وکرکترهای اخلاقی که در رفتار طالبان به نمایش گذاشته میشود، ناشکیبایی، تشنج آفرینی، قتل وغارت از خصوصیات بارزاین فرهنگ میباشد که دریک تعامل مشترک فقر و ناکارآمدی آن را درمعرض تماشا میگذارد. سیاه بختی های که زندگی مردم افغانستان را به جهنم تبدیل کرده است درواقع از داده های همین فرهنگ میباشد که دراشکال فجایع و مصائب دنباله دار برزندگی مردم افغانستان سایه افگنده است.
افغانستان علیرغم ذخایر طبیعی، چرا تاهنوز نتوانسته است در ردیف کشورهای توسعه یافته قراربگیرد؟ چرا مناطق جنوب این همه ازظرفیت بالای تشنج پروری برخوردار است؟ چرا استعداد همزیستی مسالمت آمیز درجنوب ناشکفته مانده است؟ چرا مردم جنوب برای ملاعمر عسکرمیدهند ومانع تامین امنیت درافغانستان قرار گرفته اند؟ چرا فقط درجنوب سفره ء میزبانی برای تروریزم بین المللی پهن است؟ اینها وخیلی از سوالات دیگر، پدیده هایی اند که باید جواب آن را دربستر داده های فرهنگ وسنت های رایج درجنوب جستجو کرد. حاکمیت های سیاسی اصولا تولید فرهنگ ونگرش سیاسی یک جامعه می باشد. لذا وقتیکه تولید یک فرهنگ ازجنس عبدالرحمن وملا عمر باشد،
دورازانتظار نیست که مفاخر تاریخی ویران گردد، به صورت زنان اسید پاشیده شود، مکاتب به آتش کشیده شود، انسانها مانند گوسفند سر بریده شود و فرهنگ انتحاری درباورهای دینی ساکنان جنوب نهادینه گردد (1). اما اینکه روشنفکران پشتونتبار از کنار این واقعیت های تلخ بی تفاوت میگذرند، ریشه درتعصب شدید قومی شان دارد که ازداده های همین فرهنگ میباشد. هرچند که بحران جنوب ریشه دربسترفرهنگ وسنت های آن دیار دارد، اما کشتار وبمبارد آن مردم مصیبت و فاجعه ی دلخراش برای تمام مردم افغانستان میباشد.
اما درمورد عبدالرحمن وقتل عام هزاره ها
همین که خیلی ها هنوز قتل عام هزاره ها را توسط امیرعبدالرحمن سرکوب بغاوت میدانند، نشانه ی ازنگرش فاشیستی وتعصب داغ قومی میباشد. درمورد قتل عام هزاره هابه اندازه کافی اسناد ومدارک تاریخی وجود دارد و تحقیق شده است. مهمترازهمه مدارک زنده یعنی هزاره هایی می باشند که از قتل عام آن امیر، جان سالم بدر بردند وامروز در کشورهای ایران وپاکستان باهویت ایرانی وپاکستانی زندگی می نمایند. جنرال موسی ریس ستاد ارتش پاکستان در حکومت ایوب خان و گورنر ایالت بلوچستان ازهزاره های افغانستان بود که خانواده اش به دلیل سیاست نسل کشی عبدالرحمن به هند بریتانوی پناه برده بود. نظر به داده های تاریخی، بیشتر از 62 فیصد جمیعت هزاره های آنروز بدستور امیر عبدالرحمن قتل عام شدند و زمین های زراعتی شان به پشتونهای جنوب ونوار مرزی سپرده شد. دای چوپان، دهراود، چوره، اجرستان، ارغنداب قندهار، موسی قلعه، وردک سرزمین های اصلی هزاره ها هستند که اکنون درتصرف پشتونها قرار دارند (2).
داستان چهل دختران که یوسف ریاضی آن را به نظم درآورده است یکی از تلخ ترین مصیبت هایی است که توسط سربازان امیر عبدالرحمن بر هزاره های ارزگان تحمیل گردیده است. داستان ازاین قرار است، زمانی که مردم ارزگان مرکزی درمحاصره سربازان امیر قرار گرفتند، دختران و خانمهای جوان به دلیل اینکه در معرض تجاوز سپاهیان امیر قرار نگیرند بصورت دسته های چهل نفری از ارتفاع یک کوه بلند خود را به زمین می انداختند (3). هزاره هایی که بعد از تسلط امیر برهزاره جات زنده ماندند، رسمآ به فرمان دولت به بردگی کشانیده شده و زنان واطفال شان در سه بازار مرکزی، کابل، جلال آباد و قندهار درمعرض فروش قرار گرفتند. تعدای کثیری ازهزاره ها جبرآ به تغیر مذهب وادار گردیدند که نمونه های آن در نهرین، قندوز و سرخ پارسای پروان میباشد(4). اینها وهزاران نمونه های دیگر، نماد عریان نسل کشی یک ملت توسط امیر عبدالرحمن می باشد. اما اینکه این نسل کشی ، سرکوب بغاوت نامیده میشود باهیچ منطق انسانی قابل توجیه نمی باشد. عمق این مصییبت هولناک زمانی برای یک پشتون قابل درک ودریافت میگردد که این رخداد تلخ را برعکس فکرکند ولحظه ی خود را به جای یک هزاره بنشاند که قتل عام، اسارت، وبازار فروش بردگی را تجربه کرده است. حکم بردگی هزاره ها درزمان امان الله خان لغو گردید(5).
اسطوره یا اساطیر:
اسطوره یا اساطیر، ازچشم اندازهای متفاوت تعریف شده است که تعریف یکسان و مورد اتفاق از آن وجود ندارد. درفرهنگ دهخدا اسطوره سخن پریشان، بیهوده و سخن باطل معنی شده است. اما اسطوره از منظرتاریخی، به شخصیت های واقعی اطلاق شده که باگذشت زمان در روایات و افسانه ها پیچیده است و چیزی بر جذابیت واهمیت آن افزوده شده است (6). اما اینکه خانم ملالی درفهرست اسطوره تاریخی قرار گرفته است، یک جعل برهنه وآشکار میباشد که برای جبران فقر فرهنگی به آن مبادرت ورزیده شده است. همانگونه که درنگارش قبلی اشاره رفته بود، فقر وغنامندی یک فرهنگ از تولیدات و فرآورده های آن در زمینه های مانند ادبیات، صنعت وتکنولوژی، مهارتهای فنی و اخلاق همزیستی مسالمت آمیز تبلور وتجلی می یابد. باتوجه به این پدیده ها، فرهنگی که ملالی دربسترآن جعل شده است تاهنوز نتوانسته است که مبلغ ومروج همزیستی مسالمت آمیز قرارگرفته و به تولید ارزشها و مفاخر انسانی بپردازد. تولید وبازتولید خشونت ازمظاهر عریان این فرهنگ است که بصورت حملات انتحاری، ارزش ستیزی وانسان کشی تمثیل میگردد. البته فراموش نکنیم که داده های خشونت بارهمین فرهنگ میباشد که امروز آرامش تمام مردم افغانستان را به گروگان گرفته است.
آقای شبیر درمورد زبان پشتو پرسیده است. به رغم اینکه این زبان، یکی ازدوزبان رسمی مردم افغانستان میباشد اما نگارنده تاهنوز ضرورت فراگرفتن آن را درحد نوشتن احساس نکرده است. هرگا ه این زبان بتواند مثل سایر زبانهای زنده ی دنیا بستر تولید اندیشه وتفکر قرار بگیرد، ناگزیر درمعرض توجه قرار خواهد گرفت و علاقمندان زیادی را به سوی خود جلب خواهد کرد. اما اگر ظرفیت و قابلیت این زبان برمبنای معیارهای زبانی و همسو با نیاز های زمانی توسعه نیابد گستره مصرف آن بیشتر ازاین محدود خواهد شد.
آقای شبیر از عبد الخالق ونادرخان نام برده است که لازم می بینم سطری چندی درمورد عبدالخالق وشهامت بی مانند او اضافه نمایم. عبدالخالق یک واقعیت انکار ناپذیر تاریخ افغانستان است که بعد ازمرگش به اسطوره ء تاریخ این سرزمین تبدیل شده است.
عبدالخالق دراوج اقتدار استبداد، قلب استبداد را نشانه گرفت وبر زخم مصیبت رسیدگان شمالی مرهم گذاشت. عبدالخالق آرزوهای درخون تپیده ی میلیونها هموطنش را درصحن مکتب نجات(امانی) به تمثیل نشست وهرچند که خود ویارانش در زیر ساطور استبداد تکه تکه شدند اما به عنوان اسطوره تاریخی این سرزمین به جاودانگی پیوستند.
شهامت وشجاعت عبدالخالق حماسهء ماندگار در تاریخ افغانستان میباشد که دربرگهای تاریخ افغانستان ودر پرده های ذهن وخاطر میلیونها انسان ستم دیده ی این سرزمین برای همیشه ماندگار میباشد. اما نام نادرخان درحافظه ء تاریخ و درذهن مردم افغانستان بخصوص مردم شمالی با قتل و غارت گره خورده است. او نیز محصول وفرآورده ی همین فرهنگ خشونت پرور بود که مردم شمالی را به مصیبت نشاند وهزاران جنایت را ازخود درتاریخ وفرهنگ این سرزمین به یاد گارگذاشت. هرچند که نادرخان توفیق نیافت تا گستره ی جنایاتش را بروفق مراد توسعه ببخشد، اما نیت و آرزوهای مصیبت خیز او در رفتار و سیاست های ظاهرشاه وداودخان تبلور و تجلی یافت . هرچند که آقای کاکر پرسش های دیگری را نیز مطرح کرده بود که به دلیل عدم ارتباط آن با موضوع موردبحث، ازپرداختن به آنها صرف نظر گردید.
فرجام کلام اینکه بحران جاری درافغانستان ریشه دربستر فرهنگ وسنت های رایج درجنوب دارد. هرگاه این فرهنگ وسنت ها درمعرض بازنگری ونقد بی رحمانه قرار نگیرد سعادت وخوشبختی مردم افغانستان برای همیشه درگروگان خواهدبود. اعتراف به این واقعیت هرچند که خیلی تلخ است اما حاصل شیرین دارد.
رویکردها:
1 ـ اسید پاشی به روی دختران دانش آموز درقندهار
http://www.bbc.co.uk/persian/a...
2 ـ ل تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، ترجمه عزیز طغیان چاپ کویته پاکستان 1989
3ـ حاجی کاظم یزدانی، پژوهشی درتاریخ هزاره ها، چاپ ایران 1371 خورشیدی
4 ـ سید عسکر موسوی، هزاره های افغانستان، ترجمه اسدالله شفایی
چاپ تهران انتشارات سیمرغ 1379
5 ـ تیمورخانوف، تاریخ ملی هزاره، ترجمه عزیز طغیان چاپ کویته پاکستان 1989
پيامها
16 دسامبر 2008, 16:24, توسط جمال
سلام به همه دوستان۰
هرفهای ستمی های همچو فرشته جان شباهت به فکاهی جورج بوش و اوسامه دارد۰ آن اینکه در سال ۲۰۰۲ هرواقعه یکه رخ میداد بوش میگفت این کار اوسامه است بلاخره کسی آمد و به بوش گفت که زنت حامله شده و بوش بدون فکر کردن طبق عادت گفت (این کار اوسامه است)۰ فرشته جان قندول! اگر برایت زحمت نمیشود قلم را در دستهای زیبایت گرفته و به چند سوالی جواب بده۰
۱- در کشتار و تکفیر هزاره ها در زمان عبدالرحمن خان برادران تاجیک هیچ نقشی نداشتند؟
۲- از غنایمیکه در جنگ با هزاره ها بدست لشکر عبدالرحمن خان رسید تاجیکها هیچ مستفید نشدند؟ اگر شدند چرا؟
۳- در بد نام سازی برادران هزاره و لقب نهادن بالایشان از قبیل موشخور۰ اولاد چنگیز۰ تغایی و غیره نقش تاجیکها را چطور ارزیابی میکنید؟
۴- در تحریک نمودن سایر اقوام سنی مذهب افغانستان علیه برادران هزاره در طول تاریخ تاجیک ها را به کدام درجه مقصر میدانید؟
۵- سیاست حکومت تاجیکی ربانی-مسعود را در اواخر قرن ۲۰ (عصر متمدن) در مفابل برادران هزاده چگونه ارزیابی میکنید؟
۶- همین حالا فعالیتهای ضد هزاره را توسط اوباشهای شورای نظار در کابل چه خطاب میکنید؟
۷- در آوردن وضع ناهنجار فعلی در افغانستان نفش دزد های شمالی (شورای نظار) را چگونه ارزیابی میکنید؟ که زیر سایه B52 آمدند و تمام پوست های دولتی را چور کردند۰ مثل سال ۱۹۹۲ و دوران سقاوی۰
امید است در جوابهایتان از همان منطق کار بگیرید که در حصه برادران پشتون ازش استفاده میکنید۰ورنه مثل سایر نوشته هایتان بی معنی خواهد بود۰
17 دسامبر 2008, 06:20, توسط مزاری
جمال خانه ! نخست نبشتهء فرشته جان را با مغز سرد بخوان و باز پرسشهای بی پایهءخود را در ارتباط نبشته بنما !
فرشته جان حضرتی از خیزش های فکری قبیله و ناهنجاری هایکه در روند پیاده ساختن این فرآورد در یک زمان مشخص با تداوم خشونت بار توسط اریکه نشینان در بستر جامعه صورت پذیرفته یادآوری و نبشته است . هدف این بانو مشخص ساختن علتهای ژرف نا بسامانی و درهم پیچیده گی یک سرزمین آزاده است ،که در طومار راهبرد های واپسگرایانه قبیله سالاران گیر مانده است .
فرشته جان در جستجوی یک راهکار اندیشمندانه بخاطر زدودن چرکیهای فکری به ویژه در مورد جعل ساختن تاریخ و اسطوره های تاریخی قلم فرسائی نموده که درین راستا پیروزی های بزرگی را هم نصیب شده است .
فرشته جان حضرتی از رول سیاسی توده ها که در روند و شکل گیری قدرت حاکمه سهیم بوده اند و چگونه گی انتقال قدرت را فراهم کرده اند سخنی ندارد ، مهم و بارز آنست که بعد از تصاحب قدرت با آنیکه در دست یابی این چوکی ، شاهان خود فروخته را یاری رسانیده اند ، چگونه برخورد صورت گرفته است . عبدالرحمن را مردمان شمال بقدرت رساندند ، این نمک ناشناس نخستین شاهی بود که در شکنجه و زجر همان مردمی پرداخت که او رابه تخت شاهی رسانده بودند . زمین ها و دارائی های شان را مسترد کرد و به قبائیلی که با او در جنگ بودند طور تحفه اهدا و بخشش نمود . اینست علت ها !! این روش و طرز تفکر را قبیله در بطن خود میپروراند ( شود عاقبت چوچه زاغ ، زاغ ) و دست آورد های را که حاکمان و قدرت داران قبیله به اقشارجامعه به شمول برادران پشتون ما تقدیم کرده اند فقط خون و جهالت و دربدری و بیدادی و ....... است وبس !
حالا جمال خانه خود قضاوت کن که پرسشهایت چقدر بی معنی است !!
18 دسامبر 2008, 06:22
بامیانی
کور خود وبینای مردم !
فرشته حضرتی را محترم سید موسی هستی خوب شناخته است و مضمون شان را زمانی در صفحهء اریایی خواندم راستی کیف کرد. اگر فرشته حضرتی واقعا زن شجاع است در پهلوی ظلم امیر عبدالرحمن خان، از سینه بریدن ها تجاوز بر ماموس مردم شریف وبادیانت هزاره ها توسط احمد شاه مسعود شوهران نیز بنویسند.؟
من باور دارم که چون برادر احمدشاه مسود شوهر خواهر فرشته جان است او درین مورد سکوت می کند. ورنه چطور امکان دارد دو نفری که عین جرم را مرتکب شده باشند یکی قهرمان و دیگری ظالم قلم داد شود. به این می گویند شوءنیسم قومی ویا تنگ نظری قومی.
فرشته جان باید کمی تاریخ بخوانند مگر فراموش کردند یا نمی خواهند بدانند که همین ملا عمر را خوجین رابانی فرشته خوانده بود واز پول باد اورده ملغ هنگفتی را به طالبان حواله کرد.
در غزنی به قاری بابا هدایت داد از انها اسقبال کند( مراجعه شود به اسناد بی شمار). این همه را فراموش می کند با دیده درایی پشت یک قوم را گرفته . انسان باید عادلانه قضاوت کند . به گفتء مردم شریف وبا عزت هزارهء ما ادم باید مرد خدا شود تیره را تیره و اوگین را اوگین بگوید.
زنده و جاوید باد تمام اقوام با هم برادر افغانستان
نابود باد هرچه تفرقه انداز و تنگ نظر قومی است
19 دسامبر 2008, 13:43, توسط نيوستمي
جمال خانه:ستمي ها درست به هدف ميزنند!باور دارم كه هر انسان اگاه كه فاشيزم گنديده اي اوغاني رانپسندد وانرا ضد انساني بداند بايد ناسزا گويي هاي اوغانهاي قبيله پرست را بجان بخرد!نقش ستمي ها در اگاه ساختن مردم تحت ستم بسيار درخور ستايش وازارزش زياد تاريخي برخوردار است.چرا با ارزشهاي انساني سر ناسازگاري داريد.اين فرهنگ ملا عمر پروري براي شما اگر افتخار است براي ديگر اقوام كشور مايه شرم.راستي جمال خان در طول تاريخ اين فرهنگ كدام ادم قابل ذكري پرورش داده است؟يگبار فكر كن چرا اين فرهنگ تا اين حد عقيم است!گناه خانم فرشته چه است كه خود اين فرهنگ تاريكي گستر ات
16 دسامبر 2008, 16:27
فرشته جان سلام
کار بسیار جالب و سازنده را که هرکس توان و جسارت پیشبرد آنرا ندارد، رویدست گرفته اید.
من مقالات (فرهنگ قبیله بستر تولید بحران! ، افغانستان در آتش اندیشه های فاشیزم و تاریخ نگاری یا جعل اسطوره های تاریخی؟) را خواندم که بر شما هموطن عزیز آفرین می گویم.
موفقیت از آن شما باشد.
ثنا نیکپی
http://www.kabulpress.org/magh...
http://kabulpress.org/my/spip....
http://kabulpress.org/maghala_...
http://kabulpress.org/maghala_...
http://kabulpress.org/my/spip....
http://kabulpress.org/my/spip....
http://www.kabulpress.org/my/s...
http://www.kabulpress.org/my/s...
آنلاین : http://mashaleazadi.blogfa.com
16 دسامبر 2008, 16:53, توسط حقيقت
سخنراني رهبر شهيد - 8 / 2 / 1372
بسم الله الّرحمن الّرحيم
با تشكر از برادران عزيز كه زحمت كشيده اند اين جا تشريف آورده اند براي روز تاريخي كه هم در جهان تاريخي است هم براي مردم افغانستان كه بايد از اين روز تجليل بكنند. در اين شرايط سخت كه برادران فرهنگي حزب وحدت زحمت كشيده اند اين جلسه را فراهم نموده اند و از برادران كه سرود و مقاله خوانده اند و ما استفاده كرديم از همة اين عزيزان تشكر مي كنم.
مسأله اي كه امروز روز تاريخي است چه از نگاه جهان و چه از نگاه مردم افغانستان فرق مي كند. از نگاه جهان كه امروز مسلماً روز پيروزي مردم افغانستان به شمار مي آيد. ولي از نگاه مردم افغانستان فكر مي كنم امروز روز پيروزي ظاهري است. روز پيروزي واقعي مردم افغانستان امروز نيست. لهذا براي شما مردم چند دقيقه اي كه زحمت مي دهم و وقت عزيز شما را مي گيرم مي خواهم در بارة چند موضوع خدمت شما صحبت كنم. يكي دربارة اين روز تاريخي و يكي هم چرا امروز روز پيروزي واقعي مردم افغانستان نيست. اينكه در رابطه با يك سال كه بنام به پيروزي رسيدن انقلاب مي گذرد براي شما چه چيز به وجود آمده است، مسأله ديگر فاجعه افشار است و مسأله يا كه اين فاجعه با اينكه چقدر دردناك است اما براي ما و شما درس كه از اين فاجعه گرفتيم. و سه باور را كه ملت ما داشت و آن سه باور عوض شد فكر مي كنم يك پيروزيست. و مسأله اخيريكه خدمت شما بايد به عرض برسانم مسأله وضعيت فعلي كشور و توافقات اسلام آباد است كه اين مطالب را اگر وقت برايم ياري كرد خدمت شما عزيزان و پدران و برادران و ريش سفيدان به عرض مي رسانم.
دلم هيچ نمي خواست كه بعد از فاجعة افشار صحبت كنم. مگر در آن وقتي كه مي شد مردم ما اين انتقام را بگيرند از دشمنان. ولي چرا امروز حاضر شدم كه با شما مردم صحبت كنم، علت اصلي اش اين است كه عاملين و خائنين اين فاجعه دستگير شده بود و خواستم اين را براي شما توضيح بدهم و در اين جا در محضر شما آنها را به جزاب اعمالشان برسانيم. فقط اين چيز باعث شد بيايم براي شما صبحت بكنم
موضوع ديگر اينكه ما مدت 250 سال باوري را كه داشتيم، قضية افشار و چنداول روشن مي كند كه اين باورها هم اشتباه است. آن باور اين است كه ما در طول 250 سال باور داشتيم كه ظلم را كه فقط يك خاندان جاه طلب بالاي مردم ما مي كرد، تعميم مي داديم و فكر مي كرديم همه پشتون ها بالاي ما ظلم كرده و ظلم مي كنند و ما در آينده آن وقت به حق و حقوق خود مي رسيم كه در كنار فارسي زبان ها باشيم و از فارسي زبان ها دفاع كنيم با اين ها همسنگر و هم موضع باشيم در حق و حقوق خود مي رسيم. قضيه افشار و چنداول اين باور را هم باطل كرد. خط بطلان كشيد. ما اگر در صد سال پيش شاهد مسأله اي بوديم كه پسران ما را مي گرفتند مي فروختند و مردم ما را سر مي بريدند و مي كشتند و برده درست كرده بودند و كنيز. ولي بعد از صد سال و چهارده سال مبارزه و هم سنگري عين مسأله تكرار شد و بدتر از آن. اينجا كه اطفال هشت ساله ما را كشتند و آنها را فروختند و زن ها را كشتند و صورتشان را پوست كردند. اما از دست كي؟ از دست كسي كه چهارده سال مبارزه كرده و شعار مي دهد كه حكومت اسلامي را برقرار كرده ام. از كساني كه استاد علوم الهي و سياسي و اسلامي است اين عمل انجام مي شود. ولي اين باور را براي ما اثبات مي كند كه اين باور، باور اشتباه بوده است. قدرت طلبي و انحصارطلبي، يك تعدادي كه خلاف مسير اسلامي و انساني رفتار مي كنند اين متعلق به اين نژاد و آن نژاد نيست و ما امروز بايد تجديد نظر كنيم. درست است كه عبدالرحمان 62٪ مردم ما را از بين برده است ولي عبدالرحمان و خاندان عبدالرحمان از بين برده است نه همه پشتون ها. و ما امروز بايد اين مسأله را باور كنيم كه اين جنايت كه در چنداول و افشار به وجود آورده نه همه تاجيك ها. و اينجاست كه در باورهاي گذشته خود تجديد نظر بكنيم. بايد با واقعيت ها و حقيقتهاي جامعه برخورد كنيم و از اين درس بگيريم.من معتقدم در اينجا در طول تاريخ گذشته افغانستان حكومت ملي و اسلامي بوجود نيامده. اما يك خاندان و تعداد قدرت طلب بالاي مردم ظلم كرده است. اكر ما در اينجا بياييم يك حكومت اسلامي كه مردم ما مي خواهند به وجود آوريم كه در آن حق همه مليتها تعيين شده باشد، اين باور، باور درستي مي باشد. ولي سلسله تاريخ وقتيكه آورده بود بالاي ما هم قبولاند. اينجا براي شما واضح مي گويم در افغانستان دشمني مليتها فاجعه بزرگي است. در افغانستان برادري مليتها مطرح است. حقوق مليتها يعني برادري مليتها. دو برادري كه در يك خانه زندگي مي كنند چطور برايشان حق قائل اند كه در اين خانه من هم حق دارم آنهم حق دارد. اين برادري است نه دشمني. بلي اين عناصر قدرت طلب و جاه طلب است كه در اين مسأله به عنوان نژاد و غيره استفاده مي كنند براي سيادت شان.
اما اين مسأله تاريخي است كه خدمت شما بگويم چرا با شما دشمني دارند و جاي تأسف است كه كسيكه خود را استاد الهيات مي گويد و به اين گونه مقابل مردم ما برخورد مي كنند. آقاي رباني بعد از جنگ افشار وقتيكه به پاكستان مي رود، با قاضي احمدحسين اين مسأله را مطرح مي كند. ببينيد اين باورهاي غير اسلامي سر از كجا درمي آورد. به قاضي احمدحسين مي گويد كه اين مردم بسيار مردم جاني است. شما را مي گويند، چرا جاني است؟ در حاليكه از روزيكه اينها به نام اسلام به كابل حاكم شده اند، هشت جنگ بر عليه شما انجام داده است. مي گويد اين ها از اولادهاي چنگيزخان هستند كه در باميان جنگ كرده اند 700 سال پيش. اين را جناب آقاي رباني براي قاضي احمدحسين در پاكستان مي گويد. بعد از قضيه افشار زمانيكه اشتباه شان در دنيا بالا مي شود و جنايت شان در دنيا منعكس مي شود كه چقدر اينها بر سر ما جنايت كرده اند. آنگاه آقاي رباني مَثَل تاريخي مي زند كه شما مستحق اين جنايت و مستحق اين ظلم هستيد، چون اولاده چنگيزيد.
اين آقاي رباني كه در مصر تحصيل كرده و در دانشگاه كابل الهيات درس مي داد، اول اين آدم بيسواد از تاريخ خبر ندارد كه شما بومي ترين مردم افغانستان هستيد، قبل از اينكه چنگيز در افغانستان حمله كند شما اينجا بوده ايد و شما عليه چنگيز در باميان مقاومت كرديد. اين آدم بيسواد اول كه از تاريخ بي خبر است و باز هم آنوقت ما از آقاي رباني باخواست مي كنيم، بر فرض اين باور تو راست بود، اينها اولاد چنگيز بود و چنگيز هم در باميان جنايت كرده. تو با كدام منطق اسلامي و الهي حق داري كه 700 سال بعد انتقام آن را از افشار و چنداول مي گيري و اين با كدام منطق اسلامي و انساني سازگار است!؟ اينجاست كه چرا با شما دشمني دارند و چرا تمام فكرش اينست كه شما را از بين ببرد، چون اين باور تاريخي را دارند. روي اين باور تاريخي شما را مي كُشند. لهذا ما در اين جا اشتباه كرده بوده ايم. عمل يك دسته اي را به نام يك قوم مي كشانديم و از اينها حمايت مي كرديم. اما اين اشتباه را مرتكب شديم. اين مسأله بود كه در اينجا در رابطه با افشار اين باورها را روشن كرد كه در آينده گول اين باورها را نخوريم.
اما مسأله امروز كه من حاضر شدم كه وقت شما را بگيرم كه در محضر شما جرأت كردم كه بيايم صحبت كنم و آن يك باور تاريخي ديگر هم بود كه اينجا فرق كرد.
صد سال پيش از مردم ما خائني پيدا شد و عليه مردم ما دست به خيانت زد و مردم ما را به شكست مواجه كرد. بعد از 100 باز اين تاريخ فاجعه تكرار شد ولي اينجا اين بار يك پيروزي نصيب شما شد. و آن اينست كه اين خائنين شناسايي شدنند و اين خائنين را بحمدلله اكثريت ايشان را گرفتيم. من براي شما مردم تعهد سپرده ام كه از شما دفاع كنم و به شما خيانت نكنم. و دست خيانت كاران را بگيرم. الحمدلله دراينجا حزب وحدت اسلامي موفق شد كه اين خائنين را شناسايي بكنند و اكثريت شان را دستگير بكنيم و چند تن از اين ها پرونده شان تكميل شده و بعد از اثبات جرم و اعتراف و طي مراحل شرعي حكم صادر شده امروز شما شاهد جزا دادن شان هستيد. اين قضيه در تاريخ گذشته نشده بود و آن كسانيكه براي ملت ما خيانت كرده آنها به دربار مزدور بود، جا داشت، روي رياست داشت و مردم ما را از بين برده بود، ولي بحمدلله اين خائنين موفق به اين كار نشدند كه بعد بالاي خون مردم ما و ناموس مردم ما معامله كند و مردم ما باز هم زير ظلم بماند. اينجا است كه همين براي شما اطمينان مي دهد كه هم اينها را امروز در محضر شما حكم شان را صادر كرده به اين جا اعدام انقلابي مي كنيم. والسلام
17 دسامبر 2008, 08:12, توسط جلال ابادی
به همه سلام !
دو روز قبل در تلویزون اریانا که از امریکا پخش می شود مصاحبه حلیم عضو حزب اسلامی با مرحوم مزاری رهبر وقت حزب وحدت را دیدم و این مصاحبه در سال 1992 انجام گرفته بود در ارتباط جنگهای کابل مرحوم مزاری چنین فرموده بود( احدشاه مسعود 500 تن هزاره ها بی کناه را دستگیر و بعدآ بدون موجب انها را به امر مسعود ادمکش ناجوانمردان به قتل میرسانند و اضافه نموده که بعدآ حزب وحدت ناگزیر و مجبور می شود که از مردم خود دفاع کند.
هموطن عزیز قضاوت به شما؟
ما همه افغان و برادر هستیم این داد و فریاد مثل ان است که یک شخص عقب باد بدوید و فرشته جان خواهر ما به عقب باد در تمرین است.
جلال ابادی
آنلاین : وحدت ملی
17 دسامبر 2008, 00:57, توسط Hassan Jalal Abad
خواهرم همیشه مشت فولادین باشی بر دهن فاشیست اوغان!
لازم است همه غیر پشتون ها این واقیعت ها را بیشتر درک کرده و از پیش این چنین واقیعت های تلخ ونا بخشودنی با عینک دودی نگذرند .
امید وارم همه دوستان مانند فرشته جان حضرتی برای اگاهی نسل فعلی از تمام دسایس،جنایات و اهداف شوم این قبیله گران جانی و خودخواه ازهیچ نو سعی و تلاش دریغ نورزند تا باشد نسل جوان ما بیشتر آگاه و آماده مبارزه در تمام عرصه ها باشند.
فرشته جان،همیشه قلمت رساو زبانت گویا بر واقیعت ها باد.
17 دسامبر 2008, 04:16, توسط حقيقت
سخنراني رهبر شهيد
....................................
بعد چهار تا جنگ كه در اينجا پيش آمد همانطوريكه آنروز ديگر برادرمان جناب آقاي خليلي توضيح داد، ما سند داريم، و شما سلاح بدوشان هم مي
دانيد كه اگر 60٪ دست آقاي مسعود را در اين جنگ ها كه سر ما تحميل شد اثبات نكنيم، 40٪ آن را سند واضح داريم.
امّا آمديم كه چرا جنگ بوجود آمد و چنداول را چرا زدند؟ آيا چنداول پايگاه نظامي حزب وحدت بود؟
آيا چنداول در شش روز جنگ با حزب وحدت رابطه داشت؟
برايش مهمّات مي رسيد؟ غذا مي رسيد؟ سلاح مي رسيد؟ چه بود؟
شما مي دانيد كه صرف يك پايگاه سي، چهل نفري براي دفاع مردم چنداول بود كه رابطه اش در روز اول قطع شد... پس چنداول را چرا زدند؟
چنداول، چنداولي است كه در سال 1358 بعد از آنكه سايه كمونيستها در همه ي اين مملكت انداخته شد، تمام رهبراني كه امروز رهبر جهادي اند فرار كردند، آنچنان وحشت در اين مملكت حكمفرما شده بود كه باورش نمي آمد كه كسي بتواند در مقابل اين حكومت با حمايت اتحاد جماهير شوروي كه پشتش ايستاده بود قيام كند.
ولي چنداول شجاع، اين پايگاه علي در 22 سرطان 1358 قيام كرد. . آن روز هم وارد چنداول شدند و كمونيستها مسجد صادقيه را زدند كه پايگاه مذهبي و سياسي شيعيان اينجاست. آن روز تمام جا را محاصره كرده بودند و يك هفته مردم ما را بعنوان بيني پوچوقان دستگير مي كردند؛ اين همان چنداول است. امروز فقط لفظش تغيير كرده است. امروز مي گويند كه قلفك چپات. امروز لفظ طعنه زنان مدرن شده اند!
بلي انگيزه ي اينكه اينها چنداول را مي كوبند اين است كه اينجا پايگاه علي است و شيعيان علي از اينجا حركت كرده است. ......... حالا كه حكومت اسلامي است به پاس اينكه اين مردم را احترام مي كرد و يك مقرري انقلابي، برايش تعيين مي كرد، متأسفانه در اين جنگ با توپ و تانك همان طور كوبيدند و چنداول را همانطور _ مثل كمونيستها _ زدند. مسجد جعفريه را خراب كردند، مردم را زيرآوار كردند، براي اينكه «اينجا درم سال هزاره هاست»!!
18 دسامبر 2008, 12:43, توسط سيس
دروود به خانم حضترتي:اين صداي رساي يك وجدان بيدار .
تمام پشتون پرستان همگون واكنش نشان ميدهند.در برابر نظريه هاي جامعه شناختي با حمله بالاي نويسنده واكنش نشانميدهند نه اصل نظر.حال اگر گپ از فرهنگ خشونت پرور وخرد گريزومدارا ستيز است بايد حتمن از شوراي نظار ويا اين يا ان فرد تاجك يا غير تاجك ياد شود وبه انها دشنام داده شود!اين شيوه استدلال جالب است؟ نيست؟شما ميتوانيد يك اوغان پرست را از شيوه سخنان او بشنايد وعمق جنون قومگراي اورا دريابيد.ببينيد انها با ياداوري چنگهاي كابل ميخواهندبر واقيعت قرهنگ قبيله كه خانم حصرتي شناساي كرده است پرده بياندازند!مگر اين ممكن است؟نيست؟جنايت بر ضد انسانها غير قابل قبول است.اين مهم نيست كه جنايتكار كي است.جنايت جنات است.اما اي اوغان پرستان مگر پاسخ نوشته خانم حضرتي ياد اوري عملكرد اين سياستمدار يا ان سياستمدار است!چرا به استدلال روي نمي اوريد.هر امري در جايش بايد بررسي شود.چرا نميكويشيد تا اين سنتهاي عقبمانده را پالايش كنيد تا هم براي اوغانها خدمتي شده باشد وهم مارا از شر ان خلاصي دست دهد.
18 دسامبر 2008, 05:30, توسط رشید توانا
با درود بر فرشته جان حضرتی و تمامی خوانندگان محترم این مقاله!
من نوشته ایشان را خواندم و به عنوان کسی که نیم نگاهی به تاریخ افغانستان دارد و خود نیز در آن باب چیز های خوانده و نوشته است؛ باید عرض کنم که مظالم، فرهنگ کشی، جنایت سالاری، بدویت گرایی جزء غیر قابل تفکیک اندیشه قبیله گرایی فاشیستی است که در در سایه سرد و نمناک آن تمامی مردمان افغانستان در قدم اول هزاره ها و در قدم دوم خود پشتونها و دیگر اقوام سوخت و خاکستر گردیده است.
چه کسی نادر قلی افشار را وارد افغانستان کرد؟ تا این کشور را تاراج کند؟
چه کسی خود شمال هند را غارت کرد و بنیاد چند صد ساله حاکمیت مسلمانان در هند را سست ساخت؟
چه کسی انگلیسی ها را وارد کشور کرد؟
چه کسی معاهدات ننگین را بست؟
چه کسی شوروی را آورد؟
چه کسی آمریکارا آورد؟
چه کسی زیربناهای اقتصادی و فرهنگی و مدنیت این کشور مانند سرکها، پل ها،آب بندها،مکاتب،را نابود می سازد؟
چه کسی به صورت دختران تیزاب می پاشد تا درس نخوانند؟در حالی که طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه را همه قبول دارند؟
چه کسی سنت نابودی اقوام ساکن کشور را برجای گذاشت و مردم افغانستان را نابودکرد؟
چه کسی فرهنگ و تمدن و تاریخ و هنر واندیشه این سرزمین را خاکستر کرد و دفن نمود؟
تمامی این مسایل در دامن همین فرهنگ بدوی قبیله نهفته بود. قبیله بود که ملاعمر را از ده با شمشیر آخته به جان مردم شهر انداخت؟
اگر یاسای احمد شاهی را به عنوان سمبل بدویت گرایی بخوانید می فهمید که دین مکتب سوز، دین بدویت پرور، دین ضد تمدن، دین اسید پاش به صور دختران، اسلام نیست. دین قبیله است. در دین قبیله جنوبی است که زن کالای است مانند گاو و گوسفند قابلیت خرید و فروش وبدل واقع شدن در قتل وقتال دارد. از ثمره فراگیر شدن فرهنگ بدویت در سرزمینهای شمال کشور است که مظالم از این قبیل امروزه در جای جای دیگر این کشور نیز رخ می دهد.
دین اسلام بری از هرگونه جنایت و بدویت است که امروزه طالبان و حافظان فرهنگ بدویت داعی آن را دارند.
من به مردم شریف پشتون که خود در زنجیربدویت فرهنگ قبیله گیر کرده احترام قایلم. ولی این برادران بدانند که کاکرها، و... که به نام فرهنگی و روشنفکر علمدار جزم گرایی، واپس گرایی، قبیله سالاری و تمدن ستیزی است دوست شان نیست. چنانکه ملاعمرها و دیگر تیکه داران و طالبان فرهنگ قبیله ای، بری و دور از مردم پشتون و دور از اسلام محمدی است. آیا اگر محمد امروز در میان ما می بود؟ به صورت دختران اسید می پاشید و یا آن را تجویز می کرد؟ طلب العلم فریضه سخن محمد است. او هر مشرک دشمن خدا و خود را در قبال یاد دادن خواندن و نوشتن به مسلمانان از اسارت رها می ساخت،و می بخشید.
امروزه بسیاری از باسوادان پشتون که ادعاهای روشنفکری نیز دارند مانند وحید مژده، حلیم تنویر، کاکر، نشان داده اند که هنوز در خط حبیبی ها و حسن کاکرها است و تف کرده های سیستانی ها را مزمزه می کنند.
من برای این برادران عزیز می خواهم عرض کنم که اگر افغانستان با اندیشه قبیله ای قابل آباد شدن بودو با غارتگری و نسل کشی آباد می شد، تا حالا هزار بار شده بود. اگر قوم پشتون رشد می کرد، رشد کرده بود و شما هنوز آواره ای بیابان ها و رفیق شب و روز شتر نبودید. امروز دشمنان ما و شما از فرهنگ بدویت استفاده کرده کودکان دوازده ساله را در هلمند تبدیل به بمب های انتحاری می کند تا مردم خود را بکشد.
برادران عزیز اگر پاکستانی و عرب سلفی راست می گوید چراخود انتحار نمی کند؟ چرا در ماجرای لال مسجد اسلام آباد پارسال خود رهبر تشویق کننده به انتحار با لباس زنانه گیر افتاد؟
پس بیایید با هم این خانه ویران شده را بسازیم که با زور گفتن و نیش سگی نشان دادن چیزی جز نابودی همه مارا در پی ندارد. فرشته جان واقعیتی را گفته و این به معنای ملایک بودن تاجیک ها یا هزاره ها و یا ازبیک ها نیست. همه ما قصور داریم همه ما به مادر وطن ستم کردیم اما غده سرطانی در فرهنگ قبیله سالاری جنوب است و کشیدن و سارجری ان از عهده دیگران بیرون است. شما خود باید جراحان زبردست تربیه کنید و کمر را از نه جای بسته کرده جلو جنایت سالاری فرهنگ بدوی رابگیرید که خدا را راضی ساخته اید و هم خود و بندگان خدا را به آرامش رسانده اید. خداوندا خودت برای ما عرضه ایجاد و تحکیم وحدت ملی بده و دلسوزان ما را کمک کن.
19 دسامبر 2008, 12:09
نوسینده :ع.ص.صبور:
سلام واحترام خدمت مسولین سایت کابل پرس? با تاسف باید گفت که نظرمن که خدمت فرشته جان حضرتی دوبار خدمت شماارسال کردم به نشرسپرده نشد علت انرا من ندانستم اگر عالی جنابان ازرده نمی شوند میتوانم سوال کنم که چه چیز مقبول خاطرایشان واقع نشده تا باشد که دراینده از ذکر ان جلوگیری نمایم لطف کرده چند سطر را درهمین صفحه زیرهمین عنوان بنام بند تحیریر کنند لطف شان خواهندبود .موفق باشید.
20 دسامبر 2008, 04:03
نوسینده :ع.ص.صبور:
سلام واحترام خدمت مسولین سایت کابل پرس? با تاسف باید گفت که نظرمن که خدمت فرشته جان حضرتی دوبار خدمت شماارسال کردم به نشرسپرده نشد علت انرا من ندانستم اگر عالی جنابان ازرده نمی شوند میتوانم سوال کنم که چه چیز مقبول خاطرایشان واقع نشده تا باشد که دراینده از ذکر ان جلوگیری نمایم لطف کرده چند سطر را درهمین صفحه زیرهمین عنوان بنام بند تحیریر کنند لطف شان خواهندبود .موفق باشید.
20 دسامبر 2008, 07:24, توسط جمال
سلام به همه!
وای به حال ستمی های شوربخت که روند سیاسی کشور چقدر به ضرر شان در حرکت است۰ مشوره بنده به ایشان این است تا دیر نشده تغیر جهت دهند چراکه حالا همه اقوام و افشار افغانستان از سطح آگاهی بلند تری نسبت به سال۱۹۹۲ و پیشتر از آن قرار دارند و نمیشود با چند حرف پوچ و بی معنی ایشان را به جنگ انداحت و بهره برد۰ خودم در سغر لندن دیدم که حتی بعضی بچه های از دایکندی و قبیله های کوچی ما مصروف تحصیلات عالی تا به درجه دوکتورا استند۰