صفحه نخست > دیدگاه > افغانستان کشوری چند قومی اما دموکراسی تک قومی

افغانستان کشوری چند قومی اما دموکراسی تک قومی

میرویس آریا
پنج شنبه 22 جنوری 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

ودیگـرا ن درآن حـــق حکومـت داری، بـهره مـندشدن از امکانـات وحتــی حق صحـــــبت کــردن به زبان مادری شـانـرا نـدارند.

به بهانه ی آغاز به کار اولین رئیس جمهور سیاه پوست ایالات متحده آمریکا

بعد از تغيیر رژیم سیاسی وسرنگونی حکومت طالبان که توسط آمریکا وهم پیمانانش صورت گرفت، وبیشترینه این سرنگونی با شعار های دموکراسی،وحدت،برابری و آزادی همراه بود، بعداز دیر زمان(ازبدو تاسیس حکومت احمد شاه ابدالی تاسقوط طالبان) باز این امید به دل ها جوانه زد که شاید همه مردم این سرزمین نقش را که در تاریخ این کشور داشته اند دو باره بدست بیاورند و حقوق را که بعد ازتاسیس حکومت احمد شاه ابدالی به صورت گسترده ی از دست داده بودند و فقط تنها به قوم پشتون داده شده بود، مساویانه با در نظر داشت اصول برابری، انسانیت،هم میهنی و شایستگی بدست بیاورند (من درینجا نمیخواهم روی حوادث وچگونگی وضعیت های اجتماعی وسیاسی قبل از سقوط طالبان وسده ها اخیر تماس بگیرم وبحث کنم) .

شعار های اولین این تغییر که در سال 2001 م. صورت گرفت وتوسط حامد کرزی که سوار برکاروان دموکراسی آمریکا وغرب به افغانستان آمد، بار ها داده میشد، مردم را واقعا جذب خود کرده بود واینطور مینمود که حالا زمان تغیردرافغانستان فرارسیده است وبه سلسله ی اظلامی که دهه ها استخوان های مردم را به هم ساییده وخورد کرده بود ودر جریان آن اکثریت قوم های ساکن افغانستان،حتی باشنده های بومی این سرزمین حقوق شانرادر حکومت داری وحتی گاهی درهمزیستی. از دست داده بودند،نقطه ی پایان گذاشته خواهد شد.

مردم افغانستان گفته ها وشعار های حامد کرزی را که در اوایل حکومت های سه گانه اش(اداره موقت،دولت انتقالی وانتخابی) کرده است خوب به یاد دارند(( تا چه وقت کسیکه پشتون است باید رییس جمهور باشد.. تاچه وقت کسیکه پشتون است باید وزیر باشد وتاچه وقت....... من میخواهم روزی یک یتیم بچه ی از یکاولنگ برخیزد و رییس جمهور شود..)) این گفته های کرزی را همه به یاد دارند. خوب به یاد دارم درزمان سال های نخستین فرمانروایی کرزی که فقط نوجوان پانزده،شانزده ساله ی بیش نبودم، یکی از سخنرانی های کرزی را که از تلویزیون ملی پخش میشد تماشا میکردم، در زمان بیان جمله ی من میخواهم یک روز یتیم بچه ی از یکاولنگ....... اشک خوشی در چشمانم جاری شد و فکر کردم که این مرد زمینه ی همزیستی برابرانه را برای همه مردم مساعد میسازد و مردم را ازین بدبختی، دوری وجدایی نجات خواهد داد. خیلی خودم را خوشبخت احساس کردم که من جوان و نوجوان این عصر روشنی در کشورم هستم و شاید بتوانم فردا مانند انسان های دیگر دنیا که فقط گناه من به عنوان یک طفل نا توانیکه درخانه یک تاجیک،هزاره ویا ازبک تولد شده ام نباشد تا بخاطر آن باید محروم از اجتماع و دست یافتن به رویا ها یم باشم، وشاید دیگرکسی با خالقم ضد نکند ومخالفت نورزد که مرا چرا در خانه ی یک تاجیک،هزاره،ازبک و...به دنیا آورده است. وبخاطر حسادت با این عمــــــــــل خداوند م، حق برابرانه ی انسانیت را به من ندهند و مرا حقیر شمارند.

اما کارکرد ها وعملکردهای کرزی چقدر زمینه ی رشد وبه حقیقت پیوستن این شعار ها را که از آرزو های دیرینه مردم افغانستان بود مساعد کرد واشک های پاک هزاران فرد این وطن را بهاگذاشت؟؟!!
آقای کرزی که در اول چنین چهره ی از خود ظاهر ساخته بود و در دل ها جای گرفته بود، بعد ها با گذشت زمان چهره ی یکی از خطرناکترین زمامدار فاشیست و قبیله گرا را ازخود نشان داد. که این بار حکومتش برچسپ دموکراسی و آزادی ووحدت ملی را نیز داشت.ودر پشت پرده ی دموکراسی وآزادی همه چیز را انجام میداد. آهسته آهسته دانسته شد که حکومت کرزی با حکومت های فاشیستی و قبیله گرای پیشین جز به لفظ و نام هیچ تفاوت ندارد. بلکه خطرناکتر ازآنها نیزبود زیرابا نام ونشان دموکراسی و با پشتیبانی سردمداران بزرگ دموکراسی، امورات قبیله گرایی شانرا انجام میدادند.برای مردم بیچاره هم هیچ جای حرف زدن نبود، زیرا این مردم بودند که حکومت راخواسته بودند که آزادی ودموکراسی ووحدت را درکشورحمایت کند تا همه ی مردم به عنوان شهروندان یک کشور و بالاخره به حیث یک انسان به یک نظر دیده شوند. و نیز برای حکومت و دولت رای داده بودند که آرمان های همزیستی برابرانه شانرا برآورده سازد.اما قسمیکه بعدا هویدا شد، رای دادن اینگونه تعبیر شد که دیگرهر چیزدلت خواست به اصطلاح چپه وراسته بدوان، مردم برایت رأی داده اند. اما کرزی،حامیان وهم پیمانانش چه کرد؟!

در مقرری ها از کلانترین پست های چون وزارت، ولایت وریاست تا ماموریت عادی به غیرپشتون ها چانس کمترداده شد وبه یک عده ازغیرپشتون ها که این پست ها داده شد یا خیلی ها پست های نمایشی وبی ارزش بودند و یا باز هم ازسوی گماشتگان کرزی و فاشیستان دست و پا بسته شدند واختیارات قانونی شان گرفته شد. حتی این عمل فاشیستی درسطوح پایین آن نیز محدود نماند و تا معاونیت ریاست دولت هم رسید ودامن دومعاون غیر پشتون رئیس دولت را که به رای مردم انتخاب شدند وآقای کرزی بخاطرانتخاب این دوفرد به حیث معاونین اش رأی زیادی را بدست آورد گرفت واختیارات قانونی شان توسط کرزی و اطرافیان فاشیستش گرفته ومحدود شدند. که میتوان نارضایتی شانرا در جبهه گیری هایشان نسبت به مسایل سیاسی واجتماعی وهم در گفته هایشان نسبت به این روند که درین اواخر بارها صورت گرفته است به خوبی دریافت.

روشنفکران غیرپشتون وقتی کارکرد های پوچ وبی معنی تعدادی از زمامداران سابق را به نقد گرفتند با دسایس قومگرایان اطراف کرزی وخود او متهم به خیانت به کشور،تاریخ ووحدت ملی شدند وحتی از ابزارهای دینی ومذهبی برعلیه شان استفاده شد وتکفیر شدند، اما پشتون های که رهبران اقوام غیر پشتون را که تعداد زیادی شان یک عمربرای مردم ووطن رزمیده بودند توهین وتحقیر کردند، افتخارات زیادی را از سوی تیم فاشیست کنارکرزی بدست آوردند و درریاست جمهوری راه یافتند وچوکی های دولتی بلند دولتی نصیب شان شد.( من هیچگاه درینجا نمیخواهم تمام عملکرد وشخصیت های همه زمامداران قبلی وفعلی پشتون را بد بخوانم وهمه غیر پشتون ها وعملکرد های شانرا توجیه کنم وهمه راخوب بخوانم، بلکه میخواهم به نکته هائیکه سبب جدی ترشدن مشکلات تبعیضات قومی وزبانی شده اشاراتی کوتاهی داشته باشم ونیزازکسانی و جریان های که از فرصت های بدست آمده ایکه میشد برای حل این مشکلات استفاده برد،برای هرچه بیشتر شدن این مشکلات کارگرفتند و رویاها را برای بدست آوردن این آرمان به قهقرا بردند. یاد آوری کنم وبس) رهبران غیرپشتون با دسایس مختلف ازصحنه رانده شده، توهین وتحقیر شدند و در انزوا قرار گرفتند وبرعکس قبیله گرایان و فاشیست های غیرازین حتی جانیان وبد نامان زشت شان که خون مردم را خورده بودند روز بروز قدرت بیشتر داده شده و برادر خوانده شدند. لقب های که از طرف مردم و دولت به رهبران فقید غیر پشتون که عمری را برای آزادی جنگیدند داده شد، آهسته،آهسته برای زدودنش کار شد،اما لقب های که به رهبران وزمامداران حیات وغیر حیات پشتون که حتی درسالیان درازی زمامداری شان فقط خوردند،نوشیدند وخوشگذرانی کردند داده شد درج قانون اساسی کرده شد. وقتی دیده شد نشرات و گسترش فرهنگ زبان فارسی-دری در حال رشد است، کرزی و حامیانش با نصب کریم خرم فاشیست قبیله گرا به حیث وزیراطلاعات و فرهنگ تا توانستند سد راه رشد فارسی زبانان شدند و کوشش اعظمی را برای توقف این روند به خرج دادند و تبعیضات زبانی وبرتری طلبی قومی و زبانی قبیله را گسترش بیشتر دادند. کریم خرم هم کسانی راکه به زبان مادری شان سخن گفت، حق بودن در شغل های دولتی را نداد واز وظایف برکنارشان کرد، کسانیکه هم برای صحبت کردن به زبان شان سرو صدا کردند جاسوسان ایران و... خوانده شدند. دانشجویان زیادی غیرپشتون به خاطراستعمال واژه های زبان مادری شان لت وکوب، مجروح وحتی کشته شدند،اما کسانیکه کلمات زبان انگلیس هارا به تابلو های دولتی وغیر دولتی نقش کردند فرزندان صدیق وطن خوانده شدند. اما سوال اینجاست که چرا این غربیان وبویژه آمریکا که بخاطر دموکراسی وآزادی، مردمان زیادی را در سراسر دنیا پایمال میکنند و به ملک های زیادی هجوم میبرند ودر کشور ما هم همه روزه آنرا شعار میدهند، این اعمال فاشیستی وقومگرایانه کرزی و تیمش را مورد حمایت قرارمیدهند و آنانرا همواره تحسین وتقدیر میکنند؟!!

درآنجا(آمریکا)که امروز بخاطر دموکراسی و آزادی حاکم بر آن کشور، یک فرد ازیک اقلیت کوچک سیاه پوست که حتی فقط یک پشت پیشتر(ازجانب پدر) به امریکا هیچ تعلق ندارد رئیس جمهور شده است، آیا آزادی و دموکراسی که درافغانستان آورده اند متغیر از آنست که حتی درآن برای باشندگان بومی و غیربومی که هزاران سال را درین خاک زیسته اند ودرسازندگی تاریخ وشگوفایی اش نقش به سزایی داشته اند،حق وحقوق داده نمیشود؟؟!!

اما واقعیت اینست که همان غرب و آمریکا هم بر خلاف شعار های شان، حامی سرسخت این فاشیزم افغانی است و سود خودش را از جدایی و دوری مردم میبرد، چنانچه به وضاحت دیده میشود که حتی در موسسات غیر دولتی که به غربیان وآمریکایی ها متعلق استند و یا به نحو تحت اثر شان قراردارد هم به سطوح پایین و بالا شانس کمتر ویا هیچ به غیر پشتون ها درکاریابی و کارکردن داده میشود.از طرف دیگر این آمریکا و غربیان اکثریت مطلق پروژه های پرهزینه را که در کمک های انجام شده بالای تمام مردم کشور حساب میشود در مناطق پشتون نشین انجام داده و میدهند. در حالیکه در مناطق زیادی ازبک، هزاره ،تاجیک و...نشین، زنان و اطفال بیچاره یو مریض و نا توان از نبود پل هاو راه های مواصلاتی و مراکزی صحی که ازضرورت های اولیه ی زندگیست و غیره امکانات برای رفتن به کمترین فاصله ها، روز ها وشب ها پیاده میروند و یا هلاک میشوند، اما حق برخورداری مساویانه شهروندی از امکانات را ندارند. وبدینگونه کرزی وتیم فاشیستش وحامیان غربی وآمریکایی شان دراین سرزمین دارند رویا های دموکراسی، انسانیت،برابری وآزادی را دفن میکنند و انگیزه های تبعیضات زبانی،قومی ومنطقوی را تقویت میبخشند وفاصله ها میان مردم این کشور را هر چه بیشتر میکنند.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • سلام به کابل پرس? وخوانندگان محترم!!!
    دوست عزیز میرویس جان اریا ! بااحساسات نوجوانی نمیتوان کار را ساخت بایداز تعقل کارگرفت در این جای شک نیست که حکومت کرزی ناکار امد است اینرا هم پشتون وهم تاجک وحتی خارجیان هم میگویند حکومت های که درصده های گذشته در دست پشتون ها به زعم شمابوده اند اگر منحیث یک وطنپرست بنگری بزرگترین بدبختی فقرو بی سوادی را در مناطق پشتوننشین مییابی پس داشتن این مقام که شماها کشته احراض ان هستید برای پشتونها چه داده که تاجاکان وهزاره گان وازبیکها وغیره از ان بی نصیب مانده اند درهمین عمرخودت برهان الدین ربانی تا جک نبود ؟احمدشاه مسعود تاجک نبود؟ که کابل وهمه افغانستان را بخاک وخون کشیدن حتی هزاره ها که هم از جمله اقلیت ها بود تار ومار نکردند ؟ دوست عزیز امروز در فرانسه کسی حکومت میکند که از پدرازهنگری الاصل واز مادر یهودی در28 نوری 1955درپاریس متولد شده واما از طرف فرانسویان طور ازاد ودموکراتیک انتخاب شده ویا در امریکا اوباما طور ازاد ودمکراتیک انتخاب شدند ایا شما بخاطر دارید که کسی یا سازمان سیاسی ویا قوم در فرانسه قوام دیگر را فاشیست خطاب کرده باشند؟ ویا زبان فرانسوی وقوام دیگر را توهین کرده باشند ؟انتخاب سرکوزی واوباما نتیجه درک وشعور سیاسی مردم بود که باید کسی را انتخاب کنند که شایسته ان مقام است درحالیکه تا سال 1969 هم سیاه اجازه رفتن به رستورانت وحتی تشناب های سفید پوستان رانداشتند. پس بجای انکه برای این قوم ویاان قوم ویا این ویاان زبان مبارزه کنیم بهتر است که منحیث یک افغان دوست بخاطر شایسته سالاری مبارزه کنیم تا این وطن برای همیشه ازاین بدبختی نجات یابد این یک راه معقول مبارزه است وبا رفتن یک قوم وامدن قوم دیگر این مشکل حل شدنی نیست وامید قناعت شما را فراهم کرده باشم. موفق باشید .

    • جناب آقای ع.ص .صبور .
      اجازه بده اول برایت عرض کنم که آنچه می نویسم از مرتبت بلند "افغان " و افغانیت نی، بلکه انسانیت که برتر از آن است خاستگاه دارد!
      بعدا وطندار که چندیست کار شما شده پیام نوشتن در پیام خانه های این سایت و آن تارگاه، شما که از دموکراسی و انتخاب شدن یک هنگری الاصل در فرانسه و یک سیاه در امریکا حرف میزنید، آیا چه شباهتی میان اوضاع اجتماعی جامعه افغانستان و آن دو کشور می بیند؟ آیا شهروندان فرانسه حتی ساکنین دور افتاده ترین مناطق آن از نگاه شعور سیاسی با " افغانان " با غیرت! مناطق مرزی ما برابر اند؟ و دیگر اینکه شما وقتی ربانی و احمدشاه مسعود را مسبب ویرانی و قتل و کشتار کابل میدانید، چرا از این نمی گوید که هفتاد و دو قبیله ی وطنداران پشتون ما، از چپی چپ تا راستی راست، از افراطی ترین اسلامی تا سور ترین خلقی در یک خط قرار گرفتند و علیه آن توطیه کردند تا سرنگون شود!
      چرا به این حقیقت نمی پردازید، که توهم و برتری جویی افغانستان سرزمین افغان ها، و افغان ها هم مساوی به پشتون ها؛ که امروز ما شاهد تکرار این اراجیف از زبان شخصیت های علمی وطنداران پشتون نیز هستیم، به " غیرت افغانی " شما و در مجموع سیاسیون و فرهنگیان وطنداران پشتون، اجازه پذیرفتن تقسیم قدرت سیاسی را نمیدهد و حتی تحمل یک رهبر و یک شخصیت برجسته غیر " افغان " یعنی غیر پشتون را " ننگ " میداند و تیته شدن شمله اوغانی!
      " غیرت افغانی " برای برهم زدن بساط حاکمیتی که شما آنرا مسبب ویرانی کابل میدانید، حاضر شد تا در همدستی و همراهی با لشکر طیبه و فوج پاکستان به شمالی حمله کنند و به ناموس هموطن خویش بی حرمتی کنند!
      آیا اگر نظریه هر کس از افغانستان است، افغان است راست باشد، و مطرح کننده گان آن به گفتار خویش باور داشته باشند، در همدستی با یک پاکستانی و زیر حمایت عرب به ناموس وطندار خویش دست می برند؟؟ وطندار امروز کم جاذبه ترین شعار همانا شعار وحدت ملی و افغان و افغانیت است! زیرا جذر و مد های تاریخی هویدا ساخت که تمام اینها حربه های برای استحمار و استسمار اقوام دیگر بوده است و بس. شاید بتوان جلو شورش مثلا گروهی از افراد را با سرکوب آنها گرفت، چیزی که تمام نظام های استبدادی 261 سال گذشته بی هیچ مروت و افغانیتی به آن متوسل شده اند، و هنوز میشوند؛ نمونه اش در زیر چتر دموکراسی دروغین قبیله، کشتار بیرحمانه ی اهالی بهسود به دست کوچی و کوچی نما، اما پس از این دیگر نمی توان ونمی توانند و نمی توانید؛ جلو جستجوگری و اندیشه ورزی فرزندان این سرزمین را بگیرید! بهتر است مسایل و پیچیده گی های سیاسی - اجتماعی امروز کشور را با دید تازه و جستجوی راه حل های همه پذیر که در مطابقت با خواسته های انسان امروز جامعه باشد، گره گشایی نمود نه با توسل به همان بهتان بستن و تکفیر کردن و مخل امنیت ملی و دشمن وحدت ملی خواندن.

  • اقای احمد بهار چوپان!
    از طرز تحلیل شما معلوم میشود که دهن بزرگ وعقل کم دارید یکبار دیگر هم انچه من دربالا نوشتم بخوانید تا مگر عقلت بجای بیاید انچه در فرانسه و امریکا اتفاق افتیده مربوط همین عصرحاضراست که شمامیخواهید نه 40قرن پیش اگر شباهت بین یک فرانسوی دهاتی و یک افغانی رامیخواهید بدانید باید گفت که حتیَ با شما که شهری هم هستید قابل مقایسه نیست چه رسدتا بایک مرزنیشین زیرا اینها منافع شخصی وقومی را هیچگاه ازمنافع ملی بالاتر نمی شمارندو... شما که خود راروشنفکر میدانید ولی تا حال بین منافع ملی وقومی قرق کرده نمیتوانید از انهایئکه در دهات وقریجات زندگی میکنند چه توقع خواهی داشت . در مورد ربانی ومسعود مگر شمااز ویرانی کابل وسایر شهرها وکشتارمردم منکر هستید ؟ایا اقای ربانی ازجنرال پاکستانی حمیدگل دعوت نکرد که منحیث مشاوراوبیاید؟ مگر اردو پر قدرت داکتر نجیب الله را احمدشاه مسعود وربانی به امر جنرال حمید گل منحل اعلان نکرد؟ مگر احمدشاه مسعود وربانی طالبان را بوجودنیاوردند؟ مگر ربانی بوجی پول را به طالبان ارسال نکرد؟ ووو.....کمی عقل خود بکار بی انداز .

    • جناب آقای ع.ص م صبور .
      وطندار اگر صد بار هم آنچه شما در بالا نوشته و در جا های دیگری هم می نویسید بخوانیم، از نظر بنده هیچ نوع منافع ملی در آن مسجل نیست! بعد از آن آنچه بنده عرض کرده ام، را شما درست در نیافته اید زیرا تحلیل های از گونه شما هیچ همخوانی با شرایط امروز ندارد! مگر همین اوباما که شما وی را مثال آورده اید خود در سخنرانی اش نگفت که من فرزندی کسی هستم که تا همین چند سال پیش در عادی ترین رستورانت محلی برایش کار پیش پا افتاده یی هم نمیداند؟ و آیا مارتین لوتر کینگ با آن موضع گیری و سخنرانی هایش نبود که پیشرو سیاهان شد و آنانرا ترغیب برای بدست آوردن حقوق حقه انسانی شان کرد؟ و آیا مبارزات مارتین لوتر کینگ خلاف منافع ملی امریکابود و آن را به خطر انداخت؟ البته از نظر آن عده سفید پوستان افراطی که قدرت را فقط ودیعه خدا داد برای سفید ها میدانستند رسیدن سیاهان به قدرت همانا خلاف منافع ملی امریکا قلمداد میکردند، اما درعمل دیده شد که آن حرفها برای گمراه سازی مردم بود و بس! و مارتین لوتر کینگ که اوباما در هنگام حیاتش پسربچه یی بود مگر نمیدانست که همین امریکا سرزمین فرزندان آینده آنها خواهد بود و منحیث یک شخصیت روشنفکر خوب و بد سرزمین و آینده فرزندان شانرا تشخیص نمیداد؟
      آیا همین امروز در کانادا احزابی که در ایالت کبک فعالیت دارند و بیشتر هویت فرانسوی دارند و برای آزادی کبک از بدنه کانادا و ایجاد یک دولت مستقل تلاش دارند، از نظر شما برضد منافع ملی قرار گرفته اند؟ وطندار حق طلبی هیچ ضدیتی با منافع ملی ندارد؛ و آنچه منافع ملی و همزیستی مسمالت آمیز مردمان سرزمینی را به مخاطره می اندازد همانا برتری خواهی یک جانبه این گروه سیاسی و یا آن اقلیت یا اکثریت قومی- سیاسی است!

      وانگهی شما که از منافع ملی آگاه هستید و ماشااله صاحب عقل اینرا مگر نمیدانید که اول باید در کشوری از تجمع نظر تمام اقشار و ملیت ها، ملتی تشکیل شود و بعد مشترکات اقتصادی- فرهنگی دینی و غیره ارزش ها مورد تائید و احترام همه قرار گیرد و آنگاه میشود گفت منافع ملی!

      آنچه اینجا و آنجا به نام منافع ملی و وحدت ملی عنوان میشود همانگونه که در سطور قبلی نیز نوشتم حربه ئیست برای فریفتن مردم و دروغ گفتن در مورد آنچه که وجود ندارد نه تنها اسباب حل مسایل نمی شود بلکه آنرا بیشتر و بزرگتر هم میسازد.

      عصر حاضر، پس از سپری کردن دوره های بسیار ناخوشایندی شده است عصر حاضر که نمونه اش همانا قصر سفید است! یعنی خانه یی خاص و مختص برای سفیدان! که بر روی گوشت و پوست برده های سیاه قدافراشت؛ اما مبارزه های حق طلبانه و داد خواهانه بود که امروز یک سیاه به آن خانه راه برد و این هیچ منافاتی با منافع ملی امریکا نداشت! حتی قتل مارتین لوتر کینگ نتوانست پیروان او را خاموش سازد زیرا آنها برای احقاق حق شان مبارزه میکردند نه برای فروپاشی کشور امریکا و برپایی نظام خالص سیاه.

      آیا نلسن ماندیلا خلاف منافع ملی کشوری یا قومی مبارزه کرد که شد نلسن ماندیلا؟

      همان سرکوزی که شما مثال داده اید در اروپایی بزرگ شده که سیاه ترین دوره های استبداد را بخود دیده است و بعد امروز شاهد دموکراسی و حقوق برابر شهروندیست نه حقوق قومی که مثلا حتما باید فرانسوی های خالص که از مادر و پدر و پشت اندر پشت فرانسوی بودن شان ثابت شود به قدرت برسند.

      مسئله هویت همانقدر اهمیت دارد، که امنیت و آب و نان وهوا؛ برای همین بود که حتی پس از هفتاد سال سرکوب سیستماتیک هویت اقوام اروپایی شرقی توسط شوروی کمونیستی به مجردی که کم ترین منفذی برای غلیان پیدا کرد،شروع به فوران نمود و بالاخره از اثر آن امپراطوریی که بالای شکم غرب خیمه زده بود فرو پاشید! ورنه در شوروی سابق پرسیدن نژاد و ملیت کسی بزرگترین جرم بود و همه ساکنین شورا ها وفا دار به منافع انسان نوین اجتماع کارگری بودند! زیر نام انسان نوین و جامعه نوین از مجموع 296 زبان در قلمرو شوروی سابق حالا 90 آن زنده مانده است و مابقی زیر سلطه زبان روسی یا فراموش شدند یا متروک ساخته شدند!
      ولی با آنهم امروز شما شاهد تلاش کشور های جدا شده از بدنه امپراطوری شوروی کمونیستی برای اعاده هویت شان هستید! آیا اینها همه خلاف منافع ملی است! در کشوری مثل افغانستان که هنوز از ملت خبری نیست؛ چگونه میتوان منافع ملی را تعریف کرد؟
      این بحث بسیار دامنه دار است ولی اگر کسی بخواهد با دلایل عقلی و نقلی اکتفا کند همین ها کافیست، در غیر آن زور گویی در بحث جایی ندارد.

  • سلام خدمت کارمندان سایت کابل پرس? و خواننده گان ارجمند !!!!!
    با تایید حرفهای شاغلی ع.س "صبور" در نوشته شما شاغلی اریا چندین نقطه قابل مکث است که باید نقد بالای ان صورت بگیرد .در اول مقاله تان نوشته اید ( حق صحبت کردن به زبان مادری خویش راندارند )بله دوست عزیز کسانی که با تک زبانی دری می خواهند دیگر زبان ها را تحت تاثیر خویش داشته باشند و ترمینالوژی ملی افغانستان را که نماینگر و حدت زبانی در کشور تلقی می گردید . باید از بین برود و فرهنگستان ایران لغات جدید را وارد کشور ساخته تا دیگران از مزایای ان مستفید شوند .و برای خود راکت را مو شک خطاب کنند اگر هدفتان این کلمات باشد این را همه می دانند که کدام زبان محروم است . و برای انکشاف کدام زبان باید دولت بیشتر سرمایگذاری بکنند که حقا شما این مو ضوع را نادیده گرفته اید و خواسته اید که تک زبانی تانرا بیش از بیش بالای این سرزمین دیگر هم تحمیل کنید که این خواب است و هرگز به و قو ع نخواهد پیوست ...ودراین راه کی ها ناکام هستند و کی ها کامیاب که اینرا شما خوب می دانیدکه هیچ نتیجه ای نداده است .
    و اینکه شاغلی کرزی تو سط کشورهای بیرونی خصوصا ایالات متحده امریکا به مسند قدرت رسیده !!! ای دوست عزیز شاید فرق بین استعمارهای دیروزی و امروزی را درک نکردید !!
    معمولا در کشورهای جهان سوم طبعا هرکشور باید تحت استعمار قرار بگیرد بخاطر منافع کشور های دیگر !!که خوشبختانه افغانستان در طول تاریخ برای استعمارها جواب های دندن شکن داده اند و این را شما می دانید که کدام اقوام در از بین بردن استعمار بیشتر قربانی داده اند و اگر منظور این باشد که فعلا هم تحت استعمار قرار داریم پس بیاد داشته باش که این استعمار فرهنگی ایران ،استعمار نظامی کشورهای خارجی هم در صورت رعایت نکردن موازین اسلامی ،ملی و افغانی روز بروز شاید عقده ها در مقابل انها زیاد گردیده تا بتوان این استعمار را هم شکست داد ،،،
    اما استعمار فرهنگی تو سط فرهنگستان ایران بالای ما تحمیل می شود خطرناکتر از استعمار های دیگر است و باید جلوگیری صورت بگیرد و عملا کار هم برضد این استعمار فرهنگی ایران جریان پیدا خواهد مطمین باشید که که پایه های این استعمار هم ضعیف گردیده است !!!
    و هم چنان در قسمت تعین ریس جمهور که باید قوم در نظر گرفته نشود !!! ای دوست ارجمند هیچ کسی تا الحال کدام ممانعتی دیگر اقوام را در انتخابات به گفته شما دیموکراسی نکرده است و حقا که اصول دیموکراسی هم ایجاب همین نقطه را می کند ..
    و اقعا افرین به شهامت امریکا که سیاه پوست رای داده است بخاطریکه امریکا با کثیرالقومی خویش هم یک ملت هست . و ما هر روز داد ازاین میزنیم که ما ملت نیستم !!! پس در صورتیکه دیگران در رسانها طبل می نوازند و می گویند که ما ملت نیستم .اقوام افغانستان باید برای ملیت خود رای بدهند نه برای ملت خویش " منتیسکو می گوید که جغرافیای مشخص ، تاریخ مشترک ،را می توان یک ملت نامید و دیگر علما هم در باره ملت شدن تعاریف گوناگون را ارایه کرده اند که اینجا برایتان لازم نمی بینم !!!!
    و دیگر اینکه شما گفته اید تا چه وقت پشتون وزیر باشد !!!
    ای دوست گرانقدر اگر شما افغانستان را یک کشور می دانیدکه دران دیموکراسی نهادینه شده است !!!!
    پس در نظام های دیموکراسی اهلیت ، شخصیت ، صداقت در کاراست و فکر می کنم که د ر یک افغانستان همه اقوام نظر به قیصدی خویش سهم خویش را دراند و اگر خواهان سهم بیشتر هستید بیاید شما هم مبارزه برحق تانرا در بدست اوردن قدرت ازمایش کنید و دیگران هم ازمایش کنند !!!! همان مطل معروف هست که " داگز دامیدان " و من الله توفیق "
    ادامه دارد

    • ماخورد بودیم ده کتاب های ما نوشته بودند . اگر رستم از دست این تیر زن ....
      منو موش ویرانه پیر زن

      تفسیر شریف ان بیت از این قرار بود که گربه پیره زن از نان خشک وقروت خیراتی دلکش سفید شده بود خواست تنوع را در رزیم غذایی اش بیاورداز اینرو روانه قصر سلطان شد

      به امن امان از دیوار های سر بفلک کشیده قصرکه مردم را از شاه جدا میساخت گذشت و بداخل درباروحرم سرا...نفوذ کرد

      گربه خودرا تا صفره چیده شده شاه رسانیداما از قضا فاروق وردک با تیر وکمان انجا استاده بود گربه بیچاره بیخبر از قانون انجاکه گرسنه را با خنجر زهر الود میزنند

      بخیال دسترخوان فقرا ومدهش از بوی گواراه طعام درباری زمانی متوجه شدکه سوزش جگر واستخوان هایش از گرسنگی نه بل از اثر اصابت تیر پاروق وردک است که دربین لخت جگرخود قرارگرفته

      دراین اثنا شاعر درباری که لایه خواری سر دوچاراش نشده بوداز گونه استاد خلیل الله خلیلی سر رسید وقصیده که در بالا ذکر خیراش رفت را از زبان گربه سرداد اگر رستم از دست این تیر زن منو موش ویرانه پیر زن ....و هر کی بطربق خود انرا تفسیر کرد

      از دید منکه گربه را سزاوار توبیخ میدانم زیرا ان همه احتیاط را که از گذشتن دیوارهای بلند به قصر در نظر گرفته بودبا دیدن دسترخوان چیده شده از دست داد ونتیجه ان شد که ..........

      دوم بین مرد تیر زن داخل قصر و فقیر چوب بدست بیرون کاخ که بر پشتاش دست نوازش میکشید فرق نگذاشت...

      از دید معلم دوران کودکی ام شایدغیر اگاهانه ویا هم اگاهانه... هیچ کسی نباید پا را از گلیم خود زیاد تر دراز کند نباید غریب خیال قصر وتخت وتاج کندتا کله اش بوی قورمه بدهد نباید..........

      ویا ضرب المثل های در کتب ما دیده میشد بدین عطر بو خدا پای تر کیده را موزه وروز نادیده را ....

      قدر زر را زرگر وقدر ...را قنبر میداند .....

      پاچاه سایه خداست

      اینجابود که گپ های تره کی بابا برایم شیندنی میشد که میگفت انسان یک قسم پیداشده اند...
      این شعر درست نیست گویا با خدا داده گان ستیزه مکن که خدا داده گان را خدا داده است .....

      یا محمود بزگ پدراش غلام بود یا پدر پدرکلان امان اله ونادرشاه کوچی بودند .....

  • سلام آریا عزیز
    من باور دارم که یکی از عوامل که مردمان مان را سخت رنج میدهد
    می شود یک سری از همین عملکردهارا جنایت نامید
    تشکر از این تابو شکنی تان با مقاله زیبا درعبن حال گیرا تان
    من به ابن باورم(اندکی با شما موافق) که خلق های این مرزو بوم طمعه خودکامگی های یک عده از برادران پشتون شده و می شوند
    من باورم این است که تاهمین خودکامگی ها باعث قراردادن کشور مان به در ردیف نخست از جانایکاران شده.
    وجنایات این خودکامگی هادر رده نخست از جنایت کاران تاریخ قرار دارد

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس