صفحه نخست > دیدگاه > وقتی که بشیر احمد انصاری عصبانی می شود

وقتی که بشیر احمد انصاری عصبانی می شود

مشکل کار انصاری این است که گرفتار احساس کاذب شده و از آن بالاها به دیگران نگاه می کند و خود را دانای کل می پندارد
پاینده
دوشنبه 26 جنوری 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

ماجرا ازین قرار است که چندی پیش بنده مقاله ای نوشتم به عنوان « اندر باب سهل انگاری های بشیر احمد انصاری» در نقد سخنان آقای بشیر احمد انصاری در مصاحبه خود با یکی از سایت های انترنتی ودر طی آن مقاله، موارد سهل انگاری و کم دقتی ایشان در مصاحبه مزبور را برشمردم. این مصاحبه بر محور یکی از مهم ترین مقاطع تاریخ اندیشه اسلامی دور می زد و آن عبارت بود از شرح موارد اختلاف بین دو گروه کلامی معتزله و اشاعره که روزگاری این اختلافات همه را به خود مشغول کرده بود.

راستش زبان این نقدی که نوشته بودم اندکی- نه بسیار- صریح و بی پرده و عاری از ادب دپلوماتیک و تعارف های معمول بود.حالا می بینم که جناب آقای انصاری نسبت به این نقد من در سایت سرنوشت چنین واکنش نشان داده است:« نقد در جامعۀ ما تا هنوز شناخته نشده و یا بهتر بگویم نهادینه نشده است. نقد را نباید با حرکتهای خصمانه و انفعالی کودکان یخن پارۀ کوچۀ مطبوعات اشتباه نمود که وظیفۀ شان در آویختن با این و آن است. روزی می آیند و دست «ارادت» به دامن این دراز می کنند و زمانی هم پنچه «خصومت» در گریبان آن می افگنند. در بیشر احوال هدف از آن ارادتها و این خصومتها اشباع هوسهای بچگانه است نه کدام غایۀ متعالی.

بیشتر کشمکشهایی که در عرصۀ انترنت و مطبوعات برونمرزی افغانستان دیده می شود ریشه در بیشه خود خواهی ها و خود نمایی ها و هوسهای کودکانه دارد. آری! بیشتر این واکنشها بازتاب روانهایی است که نیاز به درمان دارند و هیچ خردمندی نباید آنها را جدی گیرد. نقد سالم و سازنده را باید بر چشم گذاشت ولی سخن کودکان و دیوانگان را نباید نقد پنداشت و یا جدی گرفت و کوبیدن آنها نیز مخالف همه نورمها و آئینهای انسانی به حساب می آید.

به هر حال، پیامبر اسلام سخنی دارد که می گوید: انسان در مسیر زندگی همواره در برابر پنج چلنج قرار دارد. چلنج اول مومنانی اند که در موردش غبطه می خورند، چلنج دوم منافقانی اند که در برابرش حسد می ورزند، چلنج سوم کافرانی اند که با او دشمنی می ورزند ، چلنج چهارم نفس خودش هست که با او در کشمکش بسر می برد و چلنج پنجم شیطانی است که تلاش می ورزد تا او را از راه راست منحرف سازد.

دعا می کنم که خداوند ما را در راه راست هدایت فرماید و ما را توانی دهد تا سخنان مردم را بشنویم و از بهترین آن پیروی نماییم».

من با خواندن این واکنش به شدت هیجان آلود و ناسنجیده، لازم دیدم از باب « محتسب خم شکست و من سر او»، نکاتی را تحریر کنم و مسایلی را روشن سازم:

از همین ابتدا بگویم که من توقع چنین واکنش عصبی را از هر کسی داشتم جز از آقای انصاری. راستش استفاده ازین ادبیات مبتذل وبازاری، بیانگر چه نکته ای خواهد بود و به مخاطب چه تصویری از گوینده آن ارائه خواهد کرد؟

بدین گونه بر علاوه این که در گذشته سهل انگاری و کم دقتی بشیر احمد انصاری در برخی موارد برایم مسجل شده بود، حالا آتشین مزاجی و عصبی بودن ایشان هم برایم محرز گردید.

چرا آدم به اندازه ای خود بین و متفرعن باشد که وقتی کسی ایراد کارش را برایش گوشزد کرد، این کار را «خصومت ودشمنی» تلقی کند؟

چرا آقای انصاری از مواجهه با انتقاد در هراس اند و آن را بر نمی تابند و با واکنش های عصبی و با کاربرد ادبیاتی که شبیه ادبیات «چاقوکشان» است، به سرکوفت زدن منتقدان خود می پردازند؟

صورت مساله به این گونه است: انصاری حرف هایی زده و بنده به گمان خود درین سخنان اشکالاتی دیده ام و این اشکالات را مطرح کرده ام. راه حل ساده مساله این است که ایشان با نوشتن جوابیه ای ثابت کنند که این ایرادات، بی اساس بوده است و سخنانی که ایشان ایراد کرده ، متین است.

ولی انصاری این کار را نمی کند به دلیل این که می داند درین زمینه حرفی برای گفتن ندارد و نمی تواند به اشکالات، پاسخ ارائه کند. از همین رو است که مشاهده می کنیم با در پیش گرفتن شگرد « توهین وتحقیر» می خواهد ازین معرکه سرفراز بیرون آید. معمول است وقتی که پای منطق لنگ بود، موضوع زور در میان می آید. از همین رو، این واکنش عصبی وخشم آلود حکایت از این می کند آقای بشیر انصاری می داند که نمی تواند به ایراداتی که من بر سخنان وی مطرح کرده ام، پاسخ ارائه کند.

فرعون مصر وقتی که خود را در برابر منطق ساحرانی که به موسی ایمان آورده بودند، ناتوان دید به تهدید متوسل شد و چنگ و دندان نشان داد و به جادوگران گفت:« لاقطعن ایدیکم و ارجلکم من خلاف و لاصلبنکم اجمعین».
این بیماری در روان ما شرقیان جا خوش کرده که هیچ گاه اقدام به اعتراف به اشتباه و خطای خود نمی کنیم، و اعتراف به اشتباه را برای خود عیب می شماریم. به قول جبران خلیل جبران نویسنده امریکایی لبنانی تبار:« تعجب آور است که ما از خطاکاری های خود بیشتر دفاع می کنیم، تا از کارهای درست ما».

نکته دیگری که درین واکنش خشم آلود دیده می شود این است که انصاری برای مواجهه با انتقاد و مجاب کردن یکی از منتقدان خود ( که من باشم) از حدیث نبوی استمداد می کند. مگر حدیث نبوی به این اندازه کالای بی ارزشی است که از آن چماقی برای سرکوفت زدن به مخالفان بسازیم و برای مقاصد حقیر خود آن را به کار ببریم؟
کسان بسیاری از دین استفاده ابزاری کرده اند و می کنند. از جمله اشخاصی که در کشور ما به این کار معروف است عبدالرب رسول سیاف است. وی برای توجیه هر اقدام سیاسی خود و برای به دست آوردن هر هدف حقیری به منابع دینی استناد می کند، هر چند این استناد کردن ها به حدی رسوا باشد که هیچ کسی را قانع نکند.
نکند آقای بشیر احمد انصاری با این استفاده کردن های ابزاری از احادیث نبوی، کدام خویشاوندی فکری با سیاف دارد و ما بی خبریم.

مشکل کار انصاری این است که گرفتار احساس کاذب شده و از آن بالاها به دیگران نگاه می کند و خود را دانای کل می پندارد. به همین دلیل به کسی اجازه نمی دهد که از کارهایشان انتقاد کند و نازک تر از گل به ایشان بگوید.
من هم با این گفته آقای انصاری موافقم که نقد در جامعه ما نهادینه نشده است. ولی یکی از چیزهایی که مانع نهادینه شدن نقد شده است، همین نقد گریزی ها و منتقد ستیزی های نقد شوندگان است. در جامعه ما اگر کسی بخواهد دشمن بیشتر داشته باشد، به نقد گری روی بیاورد.

همان گونه که در نقد قبلی خود بر سخنان انصاری گفته بودم، مشکل ما این است که اشیاء را سیاه و سفید می بینیم و حد وسطی وجو ندارد. فکر می کنیم که اگر کسی از شخصیتی که در کلیت خوب است، انتقادی مطرح کرد شخصیت او را زیر سوال برده است و اگر انتقادی از کسی یا پدیده ای مطرح شد، باید آن شخص یا پدیده حتما شخص یا پدیده ای زشت باشد.

انتقاد کردن من از بعضی اظهارات یا نوشته های آقای خواجه بشیر احمد انصاری ( کلمه خواجه را اضافه کردم تا غریزه تملق جویی ایشان تا حدودی ارضا شود وشاید چیزی از خشم ایشان بکاهد!)، مرادف انکار کردن کارکردهای خوب ایشان نیست.

بدون شک آقای انصاری یکی از خوب ترین نویسندگان و محققان افغانستانی است. لیکن این به معنای این نیست که همه کارهای ایشان کامل و بی عیب است و قابل نقد و بررسی نیست.

یکی از چیزهای خوبی که در جناب انصاری وجود دارد، تعهد ایشان به ارزش های دینی و اصالت های فرهنگی خود است. در وضعیتی که دفاع کردن از دین و دین مداری، از مد افتاده است ایستادگی ایشان و عده معدود دیگری از نویسندگان ما در برابر تهاجم فرهنگی بیگانه که همانند سیل ریشه برانداز، همه چیز را می خواهد از ریشه براندازد، ستودنی و تحسین آور است.

کسی که اهل فرهنگ و مطبوعات باشد می داند که یکی از قلم هایی که به طور موثر، وارد عرصه مقابله با سیاست های قبیلوی حاکمیت سیاسی موجود شده، قلم آقای انصاری است.

من هم همانند ایشان خود را باورمند به اصالت های فرهنگی و ارزش های دینی می دانم هر چند با قرائت های واپسگرایانه و قرون وسطایی از دین، مخالفم و قرائت های القاعده ای و طالبانی و حتا اخوان المسلمینی از اسلام را نمی پسندم.

نیز همانند ایشان از سیاست های قبیله گرایانه حاکمیت موجود، متنفرم و آن را برای حیات سیاسی و فرهنگی کشور خود سخت مضر می دانم.

مقصود این که میان من و افرادی همچون انصاری وجوه مشترک زیادی وجود دارد، ولی این موجب نخواهد شد که ایرادات کار ایشان را نبینم و با ایشان در همه چیز موافق باشم چرا که بنده به « اختلافات درون گروهی» معتقد هستم.

این که مشاهده می کنم آقای انصاری از نقد من تا این اندازه عصبانی شده برای من قابل درک نیست چرا که در همه دنیا معمول است که نقد گران می کوشند، نقد خود را بی پرده و ابهام بیان کنند، و گرنه به قول میرزا فتحعلی آخوند زاده « انتقادی که به شکل نصیحت مشفقانه ارائه شود و عاری از عیب گیری و استهزا وتمسخر باشد تاثیری نخواهد داشت». با این وجود، من هیچ گاه در نقد خود بر اظهارات انصاری از تمسخر و استهزا کار نگرفته ام.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • پاینده جان،
    با اوصافی که از این بشیر نام، آورده ای، این مرد ارزش آن را ندارد که تو وقت خود را در نوشتن در مورد اش تلف کنی. برخلاف تو با چنین کارهای خود او را بیشتر مطرح می سازی.
    معلوم است که کمی از " احساس نقصی" که او دارد. تو هم برخوردار هستی.

    • پاینده خان!

      آنچه را که انصاری بصورت غیرمستقیم به خودت گفته شاید کم گفته باشد. زیرا ازعکسها وتصویرهای کوچکی که دربعضی ازسایتهای مربوط جنگ سالاران ودزدان دیده ام خنده ای که برلب داری مستنطقین آلمان نازی را بیاد میاورد که ازمخالفانشان هنگام تحقیق مانند تو تبسم برلب داشتند.

      بهرترتیب یک اعترافت خوشم آمد که انصاری دنبال چیزی است که ازمد افتاده است خودت نیز دنبال چیزی هستی که از مد افتاده است. بحث اشاعره ومعتزله من وتو را درعصرحاضر فرنها به عقب برمیگرداند. دنیای امروز دنیای اشاعره ومعتزله نیست بلکه دنیای بدست آوردن سلاح هسته ای است که بتواند کشررهای ضعیف را نیست ونابود کند همانطوریکه درهیروشسیما وناکاساکی کرد.

      خودت هم جوان هستی پشت این شهرت های کاذب نگرد اینکه انصاری تا به آن حد رسیده اما انصاف نیست که خودت مثل سمارق بدون دلیل وبرهان وی رامتهم میکنی که نظر به مشغولیت های که دارد وی نمیتواند حتی نزد کدام استاد زانو بزند تا اختلافات اشاعره ومعتزله را برایش تشکریح کند. من ازخودت می پرسم ازکجادرک کردی که انصاری حتی قدرت یادگرفتن قدرت تصحیح اشتباهاتش راندارد؟

      این خود میرساند که جنابعالی اگر خفه نشوی مطابق گفته انصاری از تربیه واخلاق انسانی کار نگرفته ای وحد وحدود خودت را نیز نشناخته ای ونامت را گذاشته ای نقاد!!!!!!!

      قضاوت من این است که خودت میخواهی درکنار دشمنی باانصاری به شهرت برسی واین را تمام خواننده گان سایت ها درک کرده اند.

      بیشترازین مزاحمت نمیشوم

    • من هم آنچه را که آقای پاینده در مورد گپهای انصاری نوشته بود خواندم و دیدم که خیلی منطقی گپ زده ولی نمی دانم که چرا این آدم ها را عصبانی کرده.نمی شه که کل مسایل را یک کس بفهمد. بعض چیزها را می فهمد بعضی چیزها را نمی فهمد. به پاینده می گویم که به راهت ادامه بده و در قصه این گپ ها که تماشاچیان می گویند نشو. عکس العمل انصاری هم به راستی از نزاکت خارج بود. مثلیکه انصاری خود را بت فکر کرده که باید پرستش شود.

  • مصاحبه آقای انصاری را که آقای پاینده اشاره نموده اند اینجا بخوانید.

  • من مصاحبهء آقای انصاری و نقد گونه ای پاینده محمد را خوانده بودم و به دقت خوانده بودم.
    بدون طرفداری باید عرض کنم که؛ در نبشتهء آقای پاینده هیچ گونه بر خورد منتقدانه و علمی وارد نبود و تنها از اینکه انصاری صاحب معتزله را نقد کرده بود، اظهار خشم کرده بودند. جناب پاینده محمد که پسر مولوی موسی از پنجشیر است و دارد امروز بر خلاف روش پدری جاده پیمایی میکند و آنهم بی راهنما، عادت کرده اند که؛ بر هر نبشتهء ای یک چیزی بنویسند، حال این که همهء خوانندگان متوجه شده اند که ایشان به نقد نمی پردازد و تنها به طعن می پردازند. در همین گویا نقد شان به انصاری اخطار داده بودند که «چرا معتزله را بد گفته است و باید بگذارد که این کار را کسانی که بکنند که به فلسفه دست رسی و آشنایی دارند» دیگر هیچ دلیلی برای نقد نداشتند، شما می توانید این گویا نقد را از سایت های پیام مجاهد و دیگر سایت ها بخوانید و قضاوت کنید و همچنان مصاحبهء آقای انصاری را.
    آقای انصاری درست فرمودند که؛ قشری فرا راه انسان قرار می گیرد که کینه توز است و بس. ولی تعجب من در این است که؛ آقای پاینده از خانوادهء ملایی آن هم از نمونهء بس کلاسیک آن هستند، ولی با مدرن جلوه دادن خود حرف های شاذ می زدند. وقتی هم کسی او را گفت، حرفت بی دلیل و شاذ است، او را به ملا بودن یا وهابی بودن توهین و متهم می کند، یعنی با همان منطق جهلا. این امر از دو احتمال خالی نیست؛ یا اینکه پدر جناب شان که از ملاهای کلاسیک است در سن طفولیت به ایشان زیاد عطوفت نشان نداده اند و امروز اوشان هم فکر میکنند که همهء بی عاطفه ها ملا هستند، یا اینکه ایشان به خرافه بودن افکاری فامیل که همان بدعتی بودن، مولانایی بودن و یا هم ماتریدی بودن است، پی برده اند و می خواهند آن اغلاط را با استفراغ علمی بر دیگران جبران کنند. به فکر من این راهش نیست!
    مشورهء من این است که ایشان در مقام مجتهد درس نخوانده قرار نگیرند و اصول های پذیرفته شده را اقلا در جامعهء خود ما نا دیده نگیرند. اگر می خواهند از حرف های شاذ برای خود کاخی سروشی بسازند، فکر نمی کنند استعداد ادامه اش را داشته باشند. چون هنوز طفل راهرو را می مانند!
    هر چه انصاری صاحب؟ گهگاهی منفعل می شوند و این از خصوصیت هر بشری است و هیچ کدام ما از آن نمی توانیم بری باشیم. ولی سطح معلومات، شیوایی نگارش، علم همراه با حلم ایشان را این جانب در مدت بیست سال تجربه کرده ام و بار ها آرزو می کنم که مسلمانها چنین خلیق باشند.
    یک نکتهء ادبی را به زبان خودم به آقای پاینده محمد ارائه میدارم که برای حفظ راز تنها خود ایشان بدانند و خوانندگان هم اگر آن رادرک کردند به کسی چیزی نگویند! پاینده محمد تا جایی که من شناخت دارم و ایشان را از کودکی می شناسم شخصی هستند به این صفت «شرّ أهرّ ذا ناب»

  • سالام به دست اندرکاران سایت وزین کابل پرس? که زمینۀ چنین مباحثات را آماده میسازند!
    در مورد بشیر انصاری باید بگویم که او ناز پروردۀ دارو دستۀ مسعود وربانی است. تعلیمات اسلامی را در مدارس دیوبند و الازهر نیاموخته و در امریکا و زیر نظر سازمان های جهنمی آموخته که آتش زدن بر معتقدات اسلامی کار شان است. همینقدر بس است که او در مقاله ای خود به خاطر اوباما اشک ریخته و سر بر استان قصر سفید گذاشته است. خوب اینکه چه کسانی علم دین و روحانیت را بهتر میتوانند توضیح سازند کاری است که باید روی آنان بزرگانیکه عمر خود وقف این موضوع کرده اند نظر ارائه کنند. ولی از بشیر احمد انصاری به دور است که او در مورد عقاید اسلامی و اسلام در مجموع نظری ارارائه کند. او در زمان ربانی در نیورک و در سفارت افغانستان گل های به آب داده که ربانی و عبدالله میداند و خودش. بگذار هر بیخردی سر از آئین مسلمانان بیرون کند ولی جهان اسلام فرزندان راستین خود را میشناسد.

    • wali ahmad jan !
      I have known Mr.Ansari for more than 20 years, I have found him a very knowledgable, modest and respectable person, his mother shall be proud that she has given birth to a boy like him, he is my role model.
      he has never been an ambassador or counsellor of Afghanistan in Newyork, but he was an acting ambassador of Afghanistan in Lebya during the government of Ustad Rabbani i dont know where you got these false information about him.
      without having information and enough knowledge about his essays and researches and without indicating a certain point or issue; you critisize his all works generally for which he has spent days and nights.
      May Allah guide us all to the right path

  • اين هموطن ما در اينجا سياف را بد مي كويد اما فراموش كرده است كه فتواي فاجعه افشار را ملا سياف و موسى داده بودند.اين مجتهد نابالغ بجاى آنكه در دامن احمد و محمود خود را بيندازد برود جرا نمي رود خودش يك كار مفيد انجام دهد. جنون شهرت طلبي هم حدي دارد.

  • وطندار سلام، من رفتم به وبسيايت آقاي انصاري و اصل مصاحبه را ديدم كه آقاي انصارى يادي از شما نكرده است، بلكه در آنجا اشاره به كودكان و ديوانگان شده است. اينكه شما حالا چيغ و واويلا سر داده ايد همان ضرب المثل كهنه را بياد ميآورد كه مي گويد دزد در سر خود پر دارد. گويا اينكه با اين اشاره انصاري به وجد آمده ايد و مي گوييد كه اي خلايق عالم همان كسي كه انصاري بالايش عصبي شده است منم؟ آخر اين چه كمال است؟ شما درست مانند همان دهقاني هستيد كه از دشنام خان خود ذوق زده شده بود و مي گفت خان صاحب امروز مرا (خر ...) گفت.
    در اين دنيا گپ كم است و مشكل كم است كه شما شب و روز در ... آن بيچاره چسپيده ايد. انصاري را بسياري ها مي كوبند ، فاشيستها، طالبان، اعضاي سابق خاد ، بدعتگذاران ديوبندي و همين تازه (راوا) هم عليه او شروع كرده است. براي او همينقدر دشمن كافي نيست.
    شما از عصبانيت انصاري ياد كرده ايد ولي آيا خود تان عصبي نيستيد؟ شما از سؤ استفاده متون ديني حرف زده ايد ، اين گپ وقتي ارزش مي داشت كه خود تان آيت مربوط به فرعون را بر كله آن بيچاره نمي كوبيديد. شما تا هنوز پنج مقاله در رد و تاييد انصاري نگاشته ايد، آخر ديگر كار و وظيفه نداريد؟؟؟ فرومايه ترين افراد نوع بشر كساني اند كه پايه هاي شهرت شان را بر بنياد ويرانه هاي ديگران بنا نهند و شما اين كار را مي كنيد. از اين نمي شرميد كه انصاري را به فرعون تشبيه نموده ايد. انصاري گفته است كه با مردم كار ندارد ، شما از كجاي آن گفته فهميديد كه دست و پاي تان را قطع مي كند. در پايان يك توصيه به كابل پرس مي كنم كه نبايد اجازه دهد تا هر بي سرنوشتي بيايد و در چهار راه اين رسانه خوشنام بايستد و و ظيفه اش گرفتن پاي و دامن رهگذران خيابان انترنت باشد.
    مخلص: جمال الدين انديشمند

    آنلاین : http://www.bashiransari.com

    • جناب سر دبير ! از سانسور مطا لب دست برداريد ! اين خواجه بشير انصاری ؛ نشسته در تکزاس ؛ جاسوس اجانب است ؛ نويسندگی برای او ديکور و تزيين است ؛ اين شاگرد سيدقطب و يکی از کاشفان فروتن زهر مار بنيادگرايی اسلامی در افغانستان ؛ که گاه نرمک صحبت ميکند و گاه تلخ و تند ميشود ؛ از همدستان سياف وهابی است ؛ از جيره خواران شورای نظار است ! آقای پاينده اگر نمی خواهد به نفع اجانب تبليغ کند؛ چرا شغل اصلی اين آقا را کتمان کرده؟ چرا خواننده اتفاقی و تنبل را به بيراهه ميبرد؛ خواجه ؛ همان وظيفه را در کشور ما بيش ميبرد ؛ که حضرت مجددی ها و پير گيلانی ها و... جلو ميبرند ؛ از خواجه ؛ اخلاق نويسندگی توقع بردن ؛ مثل آن است که از اسماعيل خان ؛ تجهيز برق کابل و از کرزی ؛ استقلاليت و صداقت ؛ انتظار برده شود ! زهی خيال خام . با احترام . علی بردبار

    • آقای اندیشمند !
      بگذارید انسانها آزاد باندیشند , در مصاحبه انصاری پاسخ هیچ ارنباطی به سوال ندارد هر کس میداند که انصاری برای پاینده این حرف را زده است, آقای پاینده حق واستعداد نقد را دارد و همه میدانند که آقای انصاری از فلسفه بسیار دور قدم میزند و از عقده پر است اگر خواسته باشید من نمونه های زیادی در نوشته های انصاری برایتان بیان میدارم. نیاز نبود تا از هم کیشان تان چنین دفاع کنید ,

    • برادر ارجمند پاینده محمد درود بر شما نبشته و مصاحبه آقای انصاری نقد و اخیرا واکنش شما را به گفته های ایشان دنبال نمودم آنچه که لازم می بینم به آن اشاره کنم این است که چرا در مباحث علمی و اندیشه ای اینقدر احساسی و با شتاب و خطاب برخورد می کنیم در اینکه برادر عزیزم برداشتهای شما تا حدودی با آقای انصاری متفاوت است این طبیعی است به باور و شناخت شما آقای انصاری وهرانسانی سالم دیگری احترام قایل است در اینکه آقای انصاری شما و هر انسانی در پاره از دیدگاهایشان اشتباه می کند این هم طبیعی است اما آقای پاینده محمد شما چه دلیلی بر ادعای خودتان مبنی بر اینکه آقای انصاری در مصاحبه اخیرشان شما را مورد عتاب قرار داده دارید آیا ترسیم فضای اینترنت با چنان سخنی نادرست بوده یا حتا اشتباه است نه چون این حقیقت را بنده و شما می بینیم اما سخن در این است که شما چرا مخاطب آقای انصاری خودتان را احساس می کنید یا حتا اگر گفته ایشان در باره شما صراحت هم می داشت با یک نامه مشکل رفتاری برادرتان را کوش زد می کردید این بهتر از آن است که بعضی ها باور ها و برداشت های شما عده فامیل های محترم تان را و گروهی انتساب فکری شما به را به اندیشه اسلامی به باد استهزا بگیرند در فرجام امیدوارم آقای انصاری و شما از سو ء تفاهم پیش آمده دوری جسته در سیر این راه مقدس پیروز و رستگار باشید

  • سلام بر خوانندگان.
    من مي بينم و در اين ده سال شاهد بوده ام كه دشمنان استقلال و سربلندي افغانستان چقدر دل پر درد دارند از خامه بران و منطق كوبنده انصاري. اگر كسي مرد است برود انصاري شود!
    اينكه برخي سايتها در جان او افتيده اند ، اساسش مخالفت ايديولوژيكي و بعضي هم از سوي دشمنان كشور ما وظيفه دارند. انصاري بالاتر از نقد نيست ولي نقد او خامه يي چون خودش مي خواهد. من فكر مي كنم كه انداختن كوچولوها در پاچه آن پهلوان كاري به جا نمي برد.

  • با عرض درود و سلام حضور هر دو دانشمند گرامی و سپاس از سایت وزین و گرداننده گان محترم کابل پرس?!
    توصیه بنده به تمام قلم به دستان فرهیخته کشورم این است که کوشش کنند قلمهای مبارک خود را در راه سازنده گی و پربار نمودن فرهنگ دینی و ملی ما بکار برند . نه در راه مغشوش ساختن اذهان خصوصآ جوانان تشنه به علوم عقاید اسلامی. زیرا بیشتر از هر وقت دیگر نیازمندی به وحدت فکری و عقیدتی در جامعه ما احساس میشود . بنده به هردو سرور گرامی ارادت زیاد دارم اما متآسفانه داخل شدن شما در اینگونه کش و کوب بیجا که بازهم تاکید میکنم که لایق شان هردوی تان نیست آهسته آهسته قطعآ از قدر و منزلت تان میکاهد. بیاد دارم که اولین بار جناب مولوی صاحب پاینده محمد بحث را به میدان کشیدند که فکر میکنم از جملات خلاف شآن یک دانشمند چه گوینده و چه شنونده باشد استفاده کردند . حال آنکه آقای خواجه بشیر احمد انصاری هیچگاهی عکس العمل بالمثل نشان نداده اند. به هر حال میخواهم سروران کرامی را متوجه نتیجه این کشمکش بسازم که به هیچ وجه برای افرادیکه قدر علم و عالم را میدانند پسندیده و حوشایند نیست. و آن اینکه در قدم اول زمینه تحقیر و استهزا را برای یکعده بیبند و بار و جاهل مساعد میسازد تا با استفاده از حاشیه این بحث به خوب و بد ناسزا بگویند و سره و ناسره را روی هم بریزند.دوم اینکه چطور راضی میشوید به اینکه یکتعداد به طرفداری از یک شما به پدر و برادر و خویش و قوم تان اهانت کند یا لا اقل از ایشان به سبکی یاد کنند. مثلآ به جناب مولوی صاحب محمد موسی الفاظ سبک گفته شود همین است پاداشی که بخاطر بزرگ کردن، تعلیم وتر بیه دادن و سایر زحمات بیشماری که بالای شما کشیده اند؟ و شما امروز به خاطر شهرت طلبی برایشان میدهید؟
    و یا آقای انصاری! شما راضی هستید تا القاب بدی را به شما منصوب کنند؟ اصلآ باید قبول کنید که هردو راه خطا میپیمایید و بهانه بدست بدخواهان میدهید. بنآ از قدر و منزلت تان در بین مردم میکاهید.

  • به‌باور من آقای پاینده نیاز به مداوا دارند، جالب است این آقایی که گپ از نقد وادب و اخلاق دارند من وقتی که چندسال قبل مقاله‌نام از ایشان را که در رابطه به علامۀ شهید سید قطب به نام مستعار مهران موحد نوشته بود خواندم وبعد پاسخ استاد آماج را خواندم وبعد پاسخ علمی ایشان !! را به استاد آماج خواندم، جنابشان چیزی را که نداشتند ادب واخلاق وفهم درست بود
    آخر آقای پاینده مگر این همه نصایح چرا در گوش کری تو کار نمی‌کند، باور کن شاید یکی از آدم‌های جالب روزگار ماباشی
    راستی اگر حیا داری بس است وگرنه تو خود دانی

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس