نقد کردن هنراست و کوبیدن هنر والاتر
بحث ها اگر هرقدر جدی هم شود هراسی ندارم
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
ابتداء خدمت آقای میرداد عرض ادب واحترام دارم. امیدوارم که باخواندن این مقاله سوء تفاهم شان بکلی برطرف گردد که بنده به هیچ صورت قصد مخاصمت باایشان ندارم همان طوریکه درمقالهء پورتال افغان جرمن انلاین خویش تحت عنوان (به بهانه پرسش وپاسخ) متذکر شده ام که نوشتته ء ایشان را ازسایرفاشستان وقوم گرایان تجزیه طلب جدا دانسته ومیدانم . منظورمن ازذکر نام ایشان درمضمون قبلی ام صرف ارائه دلایل بود که من چرا مقاله ام را خواستم درپاسخ به عناصر دگم اندیش درکابل پرس نشرکنم ونه درپورتال افغان جرمن انلاین . اینکه جناب میرداد خان راجع به پورتال مذکورودست اندرکاران آن چه فکرمیکنند نظرخودشان است. ولزوما هیچکسی حق ندارد که سلیقه وطرزفکر خودرا بالایشان تحمیل کند. اما به عقیدهء من جناب میرداد خان درزمینه اینکه پورتال مذکور بابخش ازمردم افغانستان خصومت می ورزد باید مثال ارائه میکردند. که ما بیچاره ها نیز می فهمیدیم که دست اندرکاران پورتال باکدام بخش ازمردم افغانستان دشمنی می ورزند. اگردرین مورد آقای میرداد سند داشته باشند ارائه کنند خیلی کارنیکو خواهد بود. ولی به عقیده این بنده عاجز ، سایتهای انترنتی دربین افغانها تاکنون بصورت درست بنا به قول دوستان ایرانی ما جا نیفتاده است. هرسایت از خود کمبودات ونقایص دارد . خصوصا که هرسایتی دارای پالیسی مشخص میباشد که مطابق به همان پالیسی کار خودرا عیار وآماده میکند. اما باید صادقانه اعتراف کرد که سایت کابل پرس? ازحیث ارائهء طرح آراء متضاد تاکنون جایگاه خوبی را دربین سایتها دارد. ممکن این سایت نیز کمبودات داشته باشدکه بمرور زمان اصلاح شدنی است
. اما پورتال افغان جرمن انلاین با تمام نقایص وکمبوداتش شاید به اندازه سایت مزخرف خاوران توهین کنندهء آشکار یک قوم ویک ملت نباشد. اگر جناب میرداد خان دریک روز تعداد مقالات که درسایت خاوران بصورت یکجانبه برضد افغان وملت افغان خصوصا پشتونها نگاشته میشود باز شماری کنند و روز دیگر به پورتال افغان جرمن مراجعه کنند وعین عمل را تکرار کنند آنگاه برای شان معلوم خواهدشد که کدام سایت درمنجلاب وگنداب قومیت برعلاوه سانسور تا گلو غرق است. تکرارمیکنم که اکثریت پورتالها وسایتهای افغانی ازمرض خودسانسوری رنج می برند و روی همین علت است که اکثریت نویسنده گان وهمکاران دائمی سایتها به نویسنده گان دوره گرد وشهرت طلب تبدیل شده اند که مقاله های شان دراثر اعمال سلیقهء مسؤولان سات بخاطر رعایت خاطر این وآن سانسور میشود آنگاه نویسنده مجبور میگردد که آن سایت را ترک گفته به سایت دیگری مراجعه کند وهر بد وردیکه ازنوک قلمش تراوش کند به مسؤولان سایت اول که با او همکاری داشت نثار نماید که نمونه های بارز آن را میتوان اشخاصی بنامهای قاضی موسی وخلیل الله معروفی وچندتای دیگریادکرد که روزگاری با پورتال افغان جرمن انلاین همکاربود و خاورانی ها را بد میگفت اما حالا تغیرموضع داده وسر به کدام آخور دیگری فرو برده اند که برایم معلوم نیست که چه کسانی زیرتیغ قلمشان قراردارند. . تمام این مثالها بخاطر این است که تعداد زیادی از سایتها ازخودسانسوری رنج میبرند که بدون شک پورتال افغان جرمن انلاین نیز مستثنی نخواهد بود. ولی دست اندرکاران پورتال نیز دلایل خاص خودرا دارند وآن اینکه : همان طوریکه دیگرسایتها مثل خاوران که بیل وکلنگ را گرفته وبه تخریب بنای وحدت ملی یک کشور مشغول اند و اجازه نشرمضامین مخالف افکار وعقاید باطل شان را نمیدهند . چرا پورتال سخاوتمندانه صفحاتش را به تریبون مخالفین فکری اش تبدیل کند؟ به نظرمن درین موضوع حق بجانب مسوولان پورتال افغان جرمن انلاین است .
. اما طوریکه دربالانیزعرض کردم آنچه که مهم است این استکه : کدام سایت بیشتر نفرت تولید میکند، کدام سایت به توهین مردم به توهین زبان مردم به توهین عنعنات ورسم ورواجهای پسندیدهء مردم به هویت قومی مردم ،به ادبیات کهن مردم وبه اسطوره های تاریخی مردم توهین روا میدارد.اامیدوارم که درین زمینه آقای میرداد درجمع اجوبه وپاسخهای شان به این موضوع نیز بپردازند وروشن سازند که فرق بین سایت خاوران وپورتال افغان جرمن درکجاست؟ چرا ایشان به نوشته های نشرشده درپورتال افغان جرمن انلاین علاقه نمیگیرند؟ .
واما دررابطه به نظرات ارائه شده ازسوی پیامگزاران درذیل مقاله قبلی ام باید عرض کنم که : من تمام پیامهای دوستان را خواندم وفکرنکنم که بهتر وشدیدتر ازآنچه که تاکنون نوشته شده است دیگرپیامی درراه باشد لذا تصمیم گرفتم که به پیام دهنده گان موافق مانند آقای ع صبور که عنوان مضمون قبلی ام خوشش نیامده به دلیل اینکه واکنش من نباید بالمثل می بود وبه عوض هزاران مار وگژدم عنوان دیگری انتخاب میکردم ومخالفین که مرا متهم به عدم رعایت اصول وضوابط نقدنویسی کرده اند عرض کنم که:
من ادعای منتقدبودن ونویسنده بودن ندارم ودراول همان مضمونم، من نوشته ام که این مقاله را بمثابهء شمشیربران برفرق خائینین وفاشیستان ازخودبیگانه واحنبی پرست ، وتجزیه طلبان خودفروخته به کشورهای همجوار، وبرتری خواهان نژادی وزبانی که همهء این اطیاف در دوکلمهء دهریون و خائینین خلاصه میشوند حواله میکنم که الله اکبرش رایکی ازبرادران مخالف اداکرده است.
ومطمئن شدم که چنان مضمونی با آن صراحت برج وباروی بنیانهای کاغذی فاشیسم را فرو غلتادد که حتی ازگورهای مسعود وطاهربدخشی وبحرالدین باعث صدای ضجه وفریاد بلندشد که های پیروان ما مگذارید که دیگر مارا کسی قهرمان ملی نخواهد خواند روی همین علت است که طفیلی خوران خوان فرهنگی مکاتب فاشیستی طاهربدخشی وباعثی ومسعودی به بخش سخنگاه چنان افسارگسیخته دشنام میدهند.ومن که خودم ازابتدائی ترین خواننده گان سایت کابل پرس? هستم آنقدر دشنام خوانده ام که این دشنامهای مخنث گونه هیچگاه ارادهء مرا متزلزل نخواهد ساخت واین را به همه چلنج میدهم. که هرقدردشنام درچانته دارید لطف نموده درپای هرمضمونم بنویسد من وقت کافی خواندن تمام پیامهای شمارا دارم . وچه بهترازینکه با این دشنامها ماهیت اصلی خویش را ظاهرساخته وباخواندن دوبارهء آن وجدانهای خفتهء تان بیدارگردیده برایتان لعنت بفرستد که ای کاش آن کلکها وپنجه ها شکسته می بود وشاهد خواندن دوبارهء آن نمی بودند. وندای وجدان چنین است که وای برمن که چه نوشته ام
.این خودفروخته گان بیگانه پرست را همیشه عادت براین است که بادیدن اندیشهء مخالف نه تنها صاحب اندیشه را اهانت میکنند بلکه بر کل، برهویت قومی وتاریخی یک ملت میتازند وافسار پاره میکنند. اگرباورندارید بخوانید همهء آن پیامها را که مخاطب آن تنها من نه ، بلکه همهء نویسنده گان پشتون را دربرمیگیرد
بلی!
من طوریکه دربالا عرض کردم هدف من ازنوشتن آن مقاله ام درکابل پرس نقد نبود واصولا نقد کار انسانهای است که موضوعات علمی و بدرد بخور را در رشته های چون ادبیات، جامعه شناسی وسیاست وعلوم تجربی مانند طب، ریاضیات وزراعت وغیره مورد نقد وبررسی قرار میدهند که ارزش نقدرا هم برای صاحب اثردارد وهم برای اجتماع. آقای میرداد خان خود اعتراف دارد که با نوشته های فرشته حضرتی موافق نیست وهمیطور بسیاری ازطرفدارنش درپیامهایشان این راتاکید کرده اند که با بسیاری از مسایل با فرشته حضرتی موافق نیستند. پس من جطور میتوانم موافق باشم ؟
من که به حد اولی نمیتوانم آن لاطائلات ویاوه سرائی ها را نقد علمی دانسته وبالای نقد وی نقد بنویسم اینکار یعنی چه؟ ضیاع وقت ؟
هدف ازتحریرنوشتهء قبلی ام ونوشتهء حاضر،شکستن سکوت است وکوبیدن فاشیست ورسوا ساختن نیات شوم وشیطانی وی درباره وطن ومردم. آقای ع صبور مرا متهم به واکنش بالمثل کرده اند خدمت شان عرض کنم که باتمام توهین های فرشته حضرتی وطرفدانانش نسبت به پشتونها ، به شما چلنج میدهم که صرف یک کلمهء توهین آمیزرا شما نسبت به هر گروه قومی که درین سرزمین سالها باهم زیسته اند، درنوشته های این بندهء حقیرفقیر، اگر پیدا کردید من ازطریق همین کابل پرس اعلان شکست وتسلیمی به دشمن را میکنم که آری من نیز فاشیست بوده ام. فقط یک کلمه که بتواند دلالت به برتری جوئی قومی وتباری من وتوهین دیگران بکند شما درتمام نوشته هایم چه درپورتال افغان جرمن وچه درین نوشته ها پیدا کنید.
بلی! من این اعتراف را میکنم که کاربرد کلماتی که علیه شخص خانم فرشته بکاربرده ام درنوشتهء کابل پرس عاری از تعارفات دیپلوماتیک ودربسا موارد خشن بوده است . اما واقعیت را منعکس ساخته است . هیچ توهینی نه به قومش ونه به خانواده اش ونه هم به گروه قومی که اکنن مد روز شده است نکرده ام ودر آینده نیزچنان خواهدبود..
کسیکه به بهانه عملکردشاهان وسلاطین، بسته یک قوم ویک فرهنگ را توهین کرده واسطوره ها وادبیات کهن آنرا به بازی گرفته وبدون داشتن کوچکترین معلومات ازقضایای تاریخی درمسند قضاوت نشسته وحکم صادر میکند سزاوا چنان کلمات میباشد واینچنین خود فروخته ء بیگانه پرست را باید سرجایش نشاند چه مرد باشد یا زن. غریب یا ثروتمند، خوش قواره یا بدقواره تاجیک یا پشتون عرب یا عجم . آن بیگانه پرست خودفروخته که لقمه های استفراغ شدهء دیگران را نوش جان میکند ودیگران را نیز تشویق به خوردن مرداری میکند باید توهین شود . هویت اصلی اش ، سابقهء سیاسی اش روابط اجتماعی اش وبالاخره آخوریکه آزآن آب میخورد مورد شناسائی دقیق قرارگیرد تامردم فریب سخنان چرب ونرم وی را نخورند. این مسوولیت یک روشنفکربا وجدان است چنانچه گفته اند روشنفکران یک جامعه، وجدانهای بیدار همان جامعه اند. بناء کوچکترین مسامحه وسازش وچرب زبانی با اهل خیانت وفساد جرم درحق مردمان عادی آن جامعه است این عجوزه وهمفکران بی احساس وبی شعور وی تاکنون درد جامعهء خودرا درک نکرده اند. این مزدوران بیگانه که شکمهای شان ازخیرات ومساعدت های مالی کشورهای دوست ودشمن سیرگردیده است تاکنون درک نکرده که ملت شان ازچه رنج میبرد ومسؤول این همه تباهی وبربادی کی ها اند. اینها باسکسری وبی حیائی مردم وتوده هاا را هدف قرار داده وتوهین میکنند. اینها به این اعتقاد اند که گویا فرهنگ انتحار جزو خصایل لاینفک قبایل جنوب است . این بی خردان تاکنون عمرعملیات انتحاری را نیز نمیتوانند تخمین بزنند که ازکدام زمان به بعد عملیات انتحاری درکشورشروع شده ومسؤول این همه بدبختی کیها اند. وضعیت اقتصادی واجتماعی مردم این سرزمین نزد این خانمیکه فرهنگ پشتو را عامل موثر درتداوم عملیات انتحاری میداند قابل درک نیست . این خانم نمیداند که . اگر زن درجنوب به رخش تیزاب پاشیده میشود درشمال نیز حیثیت پائین تراز حیوان را دارد. این روشنفکران ، ازولایتی مانند تخار، یک جنگ سالاری بنام پیرامقل اطلاع ندارند که چندزن نکاحی وغیرنکاحی را مثل حیوان نگاه کرده است . آین خانم مدافع حقوق زن اطلاع ندارد که در شمال افغانستان مردم به عوض کلمه زن ویا خانم ، زنان خویش را " بز" خطاب میکنند بعضی پای شکسته وتعدادی هم عاجزه . پس چه تفاوت میان فرهنگهای اقوام این سرزمین دربرخورد شان درمقابل زن وجود دارد؟ آیا والی بودن خانمی درسطح حبیبه سرابی به حیث والی بامیان میتواند ثابت کند که همهء زنان هزاره ازچنان امکانات خانم سرابی برخورداراند؟ اگر زن درقندهار ترور میشود مگر درجبل السراج خانمی بخاطر گوینده گی درتلویزیون به شکل مرموزی کشته نشده است؟ کدام فرهنگ بالا وپائین میتواند درینجا ملامت باشد. مگرقتل های ناموسی درغرب وجود ندارد؟ آیا میشود همهء کشورهای غربی بی فرهنگ باشند؟ بازهم اگر در قندهار زنها به جرم مکتب رفتن ترور میشوند درهراتیکه بیشترین باشنده گان آنرا غیرپشتونها تشکیل میدهند چرازنان دست به خودسوزی میزنند؟. این پیامگذاران تفننی که سایت کابل پرس را محل گشودن عقده های خویش انتخاب کرده اند تا کنون درک نکرده اند ملت افغانستان بدون استثنا بصورت اکثریت درقدم اول، گرفتار مصیبت بی خبری وبیسوادی است.د هیچ تفاوتی میان مناطق وجود ندارد. واین حاصل کار حکومتهای گذشته است که میراث شوم از خود بیادگار گذاشته اند. که هم پشتون وغیرپشتون درآن آتش به یک سویه می سوزند. چرا چنین درک وجودندارد. آیا امروز، درد مردم شهرقندهار که پسران خانواده های ثروتمند، که ازطرف گروه های دزد وباند ها گروگان گرفته شده وسپس دربدل پول آزاد میگردند از درد مردم شهرکابل که به عین مصیبت دچارند ازهم جدا است؟ چگونه این انسانهای سبکسربخود حق میدهند که بخش بزرگی از انسانها را وحشی وبی تمدن وتعهد شکن وقسم خور ، دزد ورهزن معرفی کرده وبخش دیگررا کاملا مجزا ازپیکرآن جامعه دانسته ودارای فرهنگ متعالی تصورکنند. آیا چنین طرزتلقی بخودی خود فاشیسم نوین را دراذهان تداعی نمیکند؟ مسخره ترازهمه اینکه که نام ایچنین تصورات باطل وخیالات واهی را نقد تاریخ بگذارند..
من ازآقایون که مرا متهم به توهین فرشته حضرتی ساخته اند این سوال را دارم که تفاوت میان کاربرد کلمات خشن که شما آنرا دشنام پنداشته اید و دشنامهای مخالفینم درکجاست؟ ازنظرمن تفاوتش دراین است که من فرد را مخاطب قرارداده ام ولو با کلمات زشت درحالیکه مخالفینم بصورت دسته جمعی فرهنگ وتاریخ وبالاخره همهء پشتونها را دشنام میدهند. مخاطب من فرد است نه قوم ونه فامیل ونه خانواده. پس دوستان بفرمایند بگویند که فاشیست کی است؟
باردیگرخدمت آقای میرداد خان پنجشیری که خواهان دیالوگ سالم هستند خدمت شان عرض کنم که من خواهان دیالوگ سالم هستم کسیکه ادعای نویسنده گی وپژوهشگری دارد باهزار احترام خدمتش عرض ادب نموده و ازایشان میخواهم که بفرماید نتیجهء پژوهایش را ارائه کند وبه این پرسش جواب بدهد که آیا درقرن حاضر ودرهمهء آئین ها وادیان سماوی وزمینی جرم وخیانت حالت فردی دارد یا جمعی؟. آیا میشود به جرم وخیانت یک پادشاه بخش بزرگی ازمردم یک سرزمین را توهین کرد فرهنگ شان را بدوی وقییلوی خواند. آیا این خانمها وآقایان ندیده اند که تعداد زیادی از پشتونها ازمدتهای مدیدی بدینسو ،حصارهای قومی وقبیلوی را شکسته اند؟ مگر هیچ تاجک وازبک وهزاره ای تاکنون با پشتون خویشاوندی ندارد؟ آیا ما درشهرهای بزرگ چون کابل وقندهار وقندوز وجلال آباد ومزار ، فامیلهای که به هردو زبان صحبت میکنند نداریم؟ ویا پشتونهای که در درازنای تاریخ ، بمرور زمان دری زبان شده اند بچشم ما نخورده است؟ آیا تاجکهای پشتو زبان در ولایات جنوب وشرق نداریم ؟ مگر هزاره هایکه درهلمند وقندهار پشتو زبان استند تاکنون بچشم مانخورده است؟ مگربهترین شاعران زبان دری این سرزمین که در راس همه آنها مرحوم خلیل الله خلیلی باشد پشتون نبود؟ مگر احمدظاهریکه اکثریت آهنگها وخواندنهایش را دری سروده وحتی تاجکان تاجکستان اورا ازموالید منطقه ء کولاب میدانند پشتون نبود؟ همین حالا فرهاد دریای که به چندین زبان این مردم خواه پشتو وخواه ازبکی وخواه دری با جان ودل آهنگ سروده وصدایش ازاعماق قلبش بیرون میشود پشتون نیست؟
ازدید این بندهء فقیر، فاشیستان قومی ضد وحدت ملی که خواهان تجزیه وپارچه پارچه ساختن این ملک اند ،همهء پشتونهارا درخیانت حاکمان شریک دانسته وملامت میکنند. من درنوشتهء قبلی ام برای خانم فرشته این پرسش را مطرح ساخته بودم که آیا درقتل مردم هزاره در زمان امیرعبدالرحمن تنها پشتونها بعنوان لشکریان امیرقرار داشتند یا اینکه مردم پنجشیر نیز درآن حوادث سهم بسیزائی ایفا کرده اند اگر نکرده پس شما وهم آقای ارزگانی بپذیرید که ملافیض محمد کاتب دروغ گفته است. .
ازشما اقای میرداد که میخواهید دیالوک سالم راه اندازی شود یپرسم که سهم پشتونها را بعنوان یک ملت وتوده درنظامهای خانواده گی دوصد وپنجاه سالیکه اکنون بنام من وتبارم تاپه خورده تشریح کنید. چه خدمتی را این خانواده های حاکم به توده های ملیونی پشتون کرده اند که آنرا ازدیگران مضایقه نموده اند؟ چه اقدامات فرهنگی درجهت غنامندی وخدمت به زبان پشتو وفرهنگ به عقیدهء شما قبیلوی درسایه این حکومت های قبیلوی به پشتونها صورت گرفته است که از دید ما پنهان مانده است؟ درهمین پاکستانیکه پنجاه سال ازتاسیس آن میگذرد بیش از هزار فلم بزبان پشتو تولیدشده است وبه صدها نفرشاعر ونویسنده درزبان پشتو قد برافراشته است آیا به مقیاس یک دولت که شما آنرا دولتهای تگ قومی و مال شخصی پشتونها قلمداد میکنید میتوانید از نمونه های ازخدمات فرهنگی این خاندانهارا برمن بشمارید. اگراین حکومتها تمثیل کننده ارادهء قاطبهء پشتونها بودند پس چرا تعدادی زیادی ازفرزندان این پشتونها به دامن حزب خلق، واحزاب اسلامگرای چون نهضت اسلامی سقوط کردند اگر این حکومت های خانواده گی چند قرنه اینقدر دربین توده های پشتون محبوبیت میداشت چرا بار دیگر همین پشتونها سلطنت دوصد وپنجاه ساله را فروریختاندند؟ شاید تعدادی بگویند که بمن چی یک پشتون رفت پشتون دیگر جایش را گرفت . قبول کردم که کودتای ثور نیز تداوم حاکمیت پشتون درعین حال تغیرساختار قدرت دولتی ازدرانیهای شهری به غلجائیهیای های روستائی،. بازهم چرا همه غلجائیها به دفاع از نظام خلقی که در آن درانی ها کوبیده شده بودند وتره کی نیز به زبان پشتو خطابه های رسمی خودرا در رادیو به نشرمیرساند سهم نگرفتند ودرعوض راه مهاجرت بطرف پاکستان وایران را درپیش گرفتند؟ کدام احمق خوش دارد که وطن آبائی واجدادی خویش را باوجود یک حکومت تگ قومی که ازقومش ونژادش هم باشد به زبانش تکلم کند همه را تحریم کند وبه کوه بالاشده وسلاح بردارد وعلیه نظام خلقی بعنوان یک نظام مرتد وکافر وبی دین قیام نماید. مگر ملت پشتون درکنر ازحاکمان پشتون تبار غلجائی چه میخواستند که خلقی ها، درمنطقه کرالای کنر به قتل عام مردم بیگناه دست زدند ؟ اینجا ازنظر منطق سالم انسانی باید دوحالت وجود داشته باشد یا اینکه حکومت تره کی حکومت تگ قومی نبود بلکه یک حکومت مترقی توده ای ودارای برنامه های ترقیخواهانه ءکه جامعه افغانی را ازمرحلهء قیودالی به سوسیالیزم رهبری میکرد . درین حالت مخالفت مردم پشتون درقدم اول وتاجک وازبک وهزاره وتمام اقوام خورد وریزهء این سرزمین دربرابر رژیم تره کی قابل توجیه نیست. حالت دوم این است که برعکس حالت اول رژیم تره کی هیچگاه پایگاه اجتماعی دربین پشتونها نداشت وهیچ پشتونی چه درانی وغلجائی مانند سایر اقوام این کشور خودرا مصوون احساس نکرده وآنرا یک نظام وابسته به فرهنگ بیگانه دانسته و مخالف دین وآئین خود پنداشتند وعلم مخالفت وجهاد را بلند کردند. که بدون هیچ شک وشببه ای حالت دومی این واقعیت تاریخی را به اثبات میرساند که علی الرغم برسرقدرت آمدن عناصر پشتون تبار هیچ سهم قابل ملاحظه برای پشتونها بعنوان یک قوم یا قبایل یا یک ملت ویا هرچیزیکه نامش را بگذااریم درحاکمیت سهم ندارد. آنطوریکه در کشورهای دیگر مثل ترکیه وعراق معمول بوده است . واصولا استعمال قوم حاکم نیزدربسیاری موارد خیلی مسخره مینماید.نظربه دلایل زیر: . درکشورترکیه، اقلیت قومی کرد اجازه بازگشائی مکتب را بزبان کردی ندارد طفل کردی باید بزبان ترکی آموزش ببیند. درعراق نیز عربهای اقلیت سنی حاکم بالای اکثریت شیعه عرب وقوم کرد وترکمن وآشور وغیره تسلط داشته وزبان عربی در مناطق کردنشین رسمیت داشت البته تازمان صدام حسین. درایران قبل ازانقلاب اقلیت های آذری وکرد ازحرف زدن به زبان مادری درمکاتب وموسسات دولتی محروم بودند. .
امادرافغانستان برعکس اگرقدرت حاکمه در دست عناصر پشتون بوده زبان وادبیات رسمی ودولتی پشتو نبوده ویا به ندرت قابل استفاده بوده است . ازنظر اجتماعی هیچ برتری میان مناطق اینکشور وجود ندارد. رنج و بدبختی یک زن دهاتی را درپکتیا ، یک زن هزاره دربامیان یا پنحشیردارد
پشتونها با رد کردن نظام خلق به نسلهای حال و آینده این را ثابت کردند که آنها درجستجوی حکومت مردمی اند که از آرادهء آنها نماینده گی کند وهمهء اقوام ونژادهای این سرزمین درآن برادر وار زنده گی کنند. روی همین علت است که پشتون ها هیچگاه شناخته نمیشود که اصالت پشتونی دارد. پشتونها اگر درشمال زیسته اند چنان با مردم و توده های آن جا خو گرفته اند که دیگر از زبان پشتو هیچ اثری باقی نمانده است. درینجا فراموش نشود که برادر دیگری بنام مزاری که پرسیده اند با ورود طالبان درشهرمزار در زمان طالبان چرا یکشبه همهء پشتونها طالب شدند باید خدمت آقای مزاری عرض کنم که علت آنرا ازجنگ سالاران وقاتلان که بعداز سقوط نجیب سرود پان ترکیسم زا سرداده بودند وباکشورازبکستان قراردادهای مخفی امضا نموده به امر وهدایت ترکان پاکستانی چون میرزا اسلم بیگ وآزاد بیگ خواهان تصفیه مناطق از وجود پشتونها بودند وبه مال وناموس پشتونها تجاوز میشد هیچ پشتون درنظام جنگ سالاران درکابل وشمال از امنیت برخوردار نبود. شما آقای خلیل نوید مزاری باید پرسش تان را آز آنها بکنید که چرا پشتونها نسبت به جنگ سالاران وطنفروش متعصب قومگرا طالبان را ترجیح دادند. مگرامروز حوادث پشتونهای تخاررا دررسانه ها تعقیب نمیکید؟.
بهرترتیب امیدوارم که آقای مزاری جواب پرسش مرا بدهد اما به ادامهء بحث پیرامون نظام خلقی و به تعقیب آن اشغال افغانستان توسط روسها وادامهء اشغال توسط نوکران زر خرید چون کارمل بازهم پشتونها همهء این سرزمین را متعلق بخود دانسته وکاروانهای سلاح ومهمات ازمناطق پشتون نشین بمناطق برادران هموطنشان درشمال بخاطرشعله ورنگهداشتن آتش جهاد ومقاومت دربرابر تجاوز واشغال و شکستاندن طوق برده گی انتقال میافت
اگر پشتونها چنان نمیکردندوبه یاری هموطنان شان درشمال نمی شتافتند بدون شک که امروز همهء افغانستان جزو اقمار شوروی سابق حساب میشد وامروز نه من پشتون این شانس را داشتم که با این حروف زیبا مقاله بنویسم ونه تو تاجک بلکه درعوض مثل تاجکستان وازبکستان رسم الخط هردوی ما روسی میبود وفرزندان ما به زبان روسی صحبت میکرد. آما لله الحمد هیچگاه هیچ پشتون نه درشمال ونه درجنوب چنین فکری نداشت که وطن را به روسها واگذار کنند وتمام مواریث فرهنگی این سرزمین چه پشتونی وچه تاجکی وترکی آن قربانی زبان وفرهنگ روسی شود. اینجا باید ازدوستان که زیاد خواهان پیدا کردن شجره ونسب نامه به آن سوی مرزمیباشند ودرمصاحبه های شان گاه ونا گاه خودرا تاجکستانی اعلام میدارند بفرمایند به این پرسش پاسخ بگویند که هفتاد سال زنده گی اقوام آنطرف مرز در زیر سایه حکومتهای کمونیستی چه چییزی را به آن ها بخشید. وچه چیزی را ازآنها گرفت ؟ به نظراین حقیر اگر تسلط هفتادساله روسها چشم مردمان مسلمان آن سرزمین هارا به تمدن اروپا آشنا ساخت درعوض هویت تاریخی وفرهنگی آنهارا چه تاجک وچه ازبک وچه قیرغیز وچه قزاق وچه ترکمن از آنها گرفت. زبان دری درتاجکستان ملغی اعلام شد د رسم الخط شان روسی شد. یهترین داده های فرهنگی تاجکان در زمان تسلط روسها درطول صدسال اخیر صدرالین عینی است که رسم الخط عربی را به روسی تبدیل کرد. روی همین عقده های روحی است که بعدازفروپاشی امپراطوری شوروی درمیدانهای شهر دوشنبه مجسمهء لینین را پائین میکنند ودرعوض مجسمه روده کی را نصب میکنند. درتاشکند وسمرقند وبخارا به عوض مجسمه های لینین مجسمه تیمورلنگ را نصب میکنند همهء این حوادث حکایت ازچی دارد؟ ازبازگشت به خویشتن .. امروزمی بینیم درحالیکه زبان مردم تاجکستان که قاعدتا باید زبان دری باشد وبا مردمان بدخشان هم لهجه باشد دریک جمله ده لغت روسی را می شنویم که ازفهم آن عاجزهستیم. آیا دوستان تاجک تبار افغان ما به آن حالت راضی اند؟
نکتهء دیگریکه درپیام دوستان ملاحظه شد این بود که بعضی ها شهکاری امیر عبدالرحمن خان را به رخ همهء پشتونها میکشند باید پرسده شود اگر عبدالرحمن خان قسمت بزرگی ازسرزمینها را به انگلیس واگذار کرد وقسمت های بیشتری را درشمال به روسها . چرا طعنه این وطن فروشی را برای همهء پشتونها باید داد؟. مگر همه پشتونها درنظام پادشاهی مطلقه عبدالرحمن خان سهیم بودند؟
پس اگر سهیم بوده اند کله منارها وقتل عام مردم شینواررا که اگر بزرگترازقتل عام هزاره ها نباشد کمترنیست چگونه باید توجیه کرد؟ آیا عبدالرحمن خان بخاطر امضای معاهده دیورند وبخشیدن سرزمینها به روسها ازمردم پشتون نظرخواهی کرده بود؟ آیا کدام همه پرسی و ریفراندوم را براه انداخته بود ؟ باز به سوال اولی خود برمیگردم که اگر قرارباشد که همهء پشتونها بخاطر خونریزیهای امیرعبدالرحمن سزاوار توبیخ باشند پس اسلام کریموف ومجموع کشور ازبکستان بخاطرتجلیل وافتخارنمودن شان به تیمورلنگ سزاوار توبیخ نیستند؟ آیا میشود گفت که فرهنگ ترکی فرهنگ بربریت وفرهنگ آدم کشی وبی رحمی وسلطه جوئی وتجاوز برکشورهای دیگر است؟
شما آقای میرداد خان دربخش دیگری ازنوشتهء تان فرموده اید که اکنون روشنفکران ترکیه ، خواهان تجدید نظرراجع به قتل عام ارمنی ها استند ومیخواهند از اعمال خلقای عثمانی اظهار بیزاری کنند؟ درین ادعای تان چه سند دارید؟ ازشما میپرسم که کدام روشنفکر ترک توجه کنید منظورم کردهای ترکیه نیست بلکه ترکهای که به نظام سیکولار ترکیه باور دارند و مصطفی کمال را مانند بت پرستش میکنند آیا حاضرند که نسل کشی ارمنی ها را بپذیرند؟ تا جائیکه من اطلاع دارم هیچکس درترکیه جرأت اینکار را ندارد وحتی دربخش سیاست خارجی ترکیه یکی ازشروط توافق ترکیه مبنی بر داخل نساختن قوایش درخاک عراق جهت سرکوبی شورشیان کرد ، با ناتو و امریکا همین موضوع است که امریکا چندین بار فیصله های شورای امنیت را دررابطه به قتل عام ارامنه ویتوکرده است
ازدیگرنکات جالب درپیامهای دوستان نکاتی درباره طالبان است میخواهم اینرا از آقای میرداد خان بپرسم که آیا همهء پشتونها چه خلقی وپرچمی شعله ای اخوانی وافغان ملتی وشخصیت های مستقل میتواند ملزم به پرداختن باج و تاوان عملکرد طالبان به غیرپشتونها شوند؟ اگر چنان باشد باید همهء مردم شریف پنجشیر درجرم وجنایت جنگ سالاران تحت فرمان مسعود به مردم افشار کابل باید تاوان بپردازند. چرا دو معیار باید وجود داشته باشد؟
پیام دهنده محترمیکه فرموده اند: آقای کاکر، صاحبان خودرا نیز نیش زده است بهرام چوبین فرموده که من درون وبیرون شمارا میشناسم با این مقالات مارا دیگر فریب داده نمیتوانید. اینجا آقای میرداد پشتونها را دیالو گ کریز میدانند اما تعداد دیگر دیالوگ پشتونها را نشانه از ضعف میپندارند من کدامش را قبول کنم اگر به دیالوگ وگفتمان حاضرشوم ضعیف ومنافق استم واگر جواب بدهم برچسپب فاشیزم را میخورم شما بگوئید که حالا اگر شما جای من باشید چه میکنید؟
افکار را نقد کنیم، نه اشخاص را
هم ترازو را ترازو راست کرد/ هم ترازو را ترازو کاست کرد/ یادداشتی بر نوشتهء آقای کاکر
دو شنبه 26 ژانويه 2009, نويسنده: میرداد پنجشیری
پاسخ به محترمه خنم زبیده تیمور
هزاران مار و گژدم فرش قدمهای فرشته حضرتی!
فاشیستان باید کوبیده شوند
يكشنبه 25 ژانويه 2009, نويسنده: شبیر "کاکر"
هزاران دسته گل فرش قدمهای فرشته
سه شنبه 13 ژانويه 2009, نويسنده: زبیده تیمور
پيامها
29 جنوری 2009, 01:30
کاکر :
تو یک مار استین هستی هم بر پشتون و هم بر افغانستان . در اینده فیشن قوم پرستی از میان بر همیشه میرود . و لی مردم با تجربهء که از سالها جنگ دارند . وطن فروش و وطن پرست را به زود ترین فرصت میشناسند . تو قبلاء حزبی خلقی بودی , حالا حالا به خاطری که بوی دالر اوباما با سی هزار عسکر امریکا به دماغت رسیده , و خوب میفهمی که بعد از کرزی اوباما با پول به سراغ پشتنه میرود . جامه بدل کرده , خوده رنگ کردی تا شناخته نشوی . رنگ تو و چپن الچه کرزی هر دویش خنده دار است , از خود یک کودنء درست نموده اید به جز خودتان همه شما را میشناسند . از وطن فروشی پشتونها داستان های دنباله دار بسیار است که همه خبر دارند . در عین زمان ما پشتون های صادق به کشور را نیز میشناسیم , که خودت جزو ایشان نیستی . غلام .
29 جنوری 2009, 02:37, توسط حنیف رستم
سلام خدمت کارمندان کابل پرس? و خواننده گان عزیز!!!شاغلی شبیر سلام و مو فقیت تان را تبریک می گویم که اقلا با همان شیوه که خانم می نویسند بسیار بهتر با دلایل مقنع و با در نظر گرفتن عفت کلام و قدسیت قلم به رد و ابطال خانم پرداخته اید !!!
دراین شکی نیست که نقد علمی و دیالوگ که بر مبانی اشکار شدن حقایق و زمینه تفاهم را مساعد می سازد کاری بس ارزنده و مفید است .
چون روش خانم هم همینست که با توهین با یک قوم بزرگ افغانستان که سالها است در مقابل بزرگ ترین ابر قدرت های جهان به مبارزه برخواسته است و هر روز دیگران در صدد توهین زبان انها تو هین تاریخ انها و تو هین قوم انها برامده اند !!!!
که حتی بسیاری اشخاص به کلمات بسیار رکیک و دور از جاده ادب برای شان تو هین می کنند !!!!
در تمام سایت های افغانستان تبعا یک سلسله مسایل مطرح می شود و نویسنده گان که در این سایت ها می نویسند هرروز بیش از بیش عقده خودرا در مقابل یک قوم اضافه تر می ستاید این کجای عدالت است .. که یک یا دو شخصی که در تاریخ خیانت را مرتکب شده اند انرا به تمام قوم انها برخ می کشد !!!!
شاغلی شبیر صرف به رد نظریات انها پرداخته است هیچگاه از نوشته هایش بوی تعصب و کینه توزی به کدام قوم هویدانیست و اگر کدام نوشته شان در تضاد به ارزش های ازادی بیان و اقع گردیده است به مراتب کمتر از دشنامهای است که دیگران برای قوم می دهند !!!!
چرا با نوشته های شبیر مخلافت تان را نشان می دهید اگر خانم محترم می نویسند وتوهین می کنند خوب برایش چک چک می زنید و اگر کسی برای رد ابطال نظر ان می نویسند و می خواهند که بشکل علمی بنویسند فورا به او القاب رامی دهید که در خور ستایش اشخاص خوب نیست شاغلی شبیر هر ان چیزی که می نویسد برای کسی تو هین نمی کند بلکه جواب تو هین های خانم محترم و اشخاص متعصب که نمی خواهند افغانستان بطرف ابادی و عمران برود است !!!!
بنا برین شاغلی میرداد شخصی نیست که نویسنده نیستند او باید در کارهای تخصصی خود بپردازد نه اینکه فرشته حضرتی را با سخنان رکیک اش در مقابل یک قوم برات داده و برای شاغلی شبیر توسیه می کنند !!!!!
اگر و اقعا قسمی که نوشته اند که من طرفدار خانم نیستم ومخالف ایشان هستم !!!!!!
در همین قدر وقتی که خانم نو شته های بر از تعصب و بدبینی خودرامی نوشت یکبار هم تو صیه ای به خانم هم تبار و هم ولایتش می کرد باز می گفتیم که درست است !!!!!!
بنا هر انچیزی را که می کارند همان را درو خواهند کرد و مطمین باشید که بعد از به حرفهای پوچ و مزخرفات خانم نقد دندان شکن از طرف نویسنده گان داده خواهد شد !!!!
بنا در کدام نوشته خود شاغلی شبیر ضعف های یک قوم رابرخ کشیده است لطفا بروید سایت های پر از مملو بد بینی و بی اتفاقی راکه شاغلی شبیر نام برده است ببنید و سایت های ملی را اگر کدام نام قوم را یافتید و یا توهین را یافتید بعد شاغلی شبیر بر حق نیستند !!!1
در کدام نو شته خود شاغلی شبیر نو شته است که فرهنگ قوی قبیله و یا فرهنگ ضعیف قبیله ،و حکومت کلکانی فرهنگ دزدی قبیله که خانم محترم هر روز می نویسند !!!!!!!
د رکدام نوشته خود به کدام قومی توهین کرده است اگر است بفرماید تا ما نیز ببینم و حرفهای دوستان را سبغه قانونی ببخشیم
!!!
بنا براین دیگر تحمل در مقابل توهین به یک قوم و یک زبان بس است !!!!
من از تمام دوستان که فکر و حدت ملی و اندیشه حق بودن را دارند و می خواهند که در پهلوی نقاط منفی یک شخس و یا پادشاه نقاط مثبت انرا هم در نظر داشته باشند و اگر امروز یک شاغلی شبیر برای نظریات پو چ خانم عرض اندام کرده است فردا صدها شبیر قهرمان دیگر نیز پیدا خواهد شد !!!!
بخاطری یکه تازی های خانم محترم و بخاطر توهین به یک قوم ضرور است که مانند شبیر هم یک شخصیت است و می توانند که جواب های اورا با در گرفتن عفت کلام و قدسیت قلم رد نمایید !!!!
بنا هرروز در مقابل این خانم حساسیت های بیشتر گردیده و کسانی که برای او می نویسند چهره های شان افشا می گردد و روسیاه در تاریخ و برای مردم خواهند بود !!!
و برای میرداد تو صیه من اینست که بروند به رشته خود در بخش زراعت تا بتوانند در بخش زراعت نظریات شان را بدهند که و ضعیت فعلی زراعت بسیار خراب هست !!!
29 جنوری 2009, 08:29, توسط لطیف کریمی استالفی
تجدید میثاق ... !
لطیف کریمی استالفی .
خدایا ! تو گواه باش ، یکبار دیگر به پیشگاه با عظمت تو تجدید میثاق می بندم که ، تا آخرین دقایق حیاتم درین تعهد پایدار بمانم .
ای آفریدگار !
تو از قلبم آگاهی که همه آفریده هایت را چون جانم دوست دارم ، در قاموس و اندیشۀ من واژۀ دشمنی ، کینه و حسادت ، ریأ و تذویر راه نیافته ، به تمام انسانهای مظلوم این دنیای سپنجی بدون در نظر داشت رنگ و پوست و نژاد و قوم عشق می ورزم .
بار الها !
از ریختن خون سرخ بر خاک سیاه آنهم بی مفهوم سخت متنفرو بیزارم ، آنگاهیکه چاقوی حاجیی را بر گلوی گوسفندی برای ادای قربانی نظاره گرم ، خشمگین می شوم ، وای بر حالی که انسانی سر بریده شود ! بر پیکر سپیدار تنومندی که بر خاک افتاده می گریم ، به تبر و تبر دار نفرین می فرستم ، بهره کشی فرد از فرد ، تفوق طلبی ، برتری جویی را نتنها زشت ، بلکه خلاف تمام اصول انسانیت دانسته ، صریحاً و شدیداً تقبیح مینمایم .
آری ... آئینه ام ، اصل را می نمایانم ، پرده هائیکه علل و حقایق را در خود پنهان کرده اند می درم ، ظاهر را نمی پسندم دنبال باطنم ، اما ! عده ای بد سگال با اتهامات گونه گونه ، تفرقه افگن ومُتعصبم خوانند ، زیرا من همنوای غریو ستمکشان محرومی شده ام که میراث شوم زخمهای صد سال گذشته را بر دوش حمل می کنند ، من یارو یاور توده هایی شده ام که بخاطر بدست آوردن آزادی بهای سنگینی را پرداخته اند ، من برحسب تعمیل حکم وجدان ، در گنجینه های پُر بهای تاریخ آغشته بخون وطنم سر می زنم ، می بینم که بد اندیشان با نهایت تلبیس و اهریمنانه ، الماس ها را با شیشه های رنگی مخلوط ساخته اند ، دانه دانه آنها را از هم جدا و هر کدام را در جایگاه اصلی اش می گذارم ، این عملم باعث نا خشنودی ، خشم و غضب آنها ئیکه رفتار نا پسند خود را زیبا می بینند و بهایی برای برابری و برادری انسانها قایل نیستند ، وحتا با نقاب دین و مذهب خواهان تکرار تاریخ ، اشک ، خون ، شکنجه و شهادت اند ، میشود .
بار خدایا !
می بینم که فاشیستان با اکراه نمیگذاند در رقم زدن سرنوشت خود ، خود اختیار داشته باشم ، می بینم دزدانی هویت فرهنگی مرا بغارت می برند ، می بینم که آزمندان از صحنه روزگار حذفم می سازند و به مکاید مختلف سعی میورزند تا آنهمه بیرحمی ها ، وحشی گریها ، ویران کردنها ، ناموس دزدیدنها را از حافظه ام بزدایند ، چراغم را خاموش و لبانم را به سکوت وا دارند ، تا در ظلمت و سکوت من دست به تاراج بیشتری بزنند .
سرانجام در برابر اینهمه بیداد گریها ، زورگوییها ، انحصار طلبیها وعواملی که از آن رنج می برم ، چگونه میتوانم بی مسوولیت و بیتفاوت بمانم ، نا گزیر فریاد داد خواهی ، انساندوستی ، برابری ، برادری ، عدالت اجتماعی و آزادی را که در ریشۀ هستی من رخنه نموده و جوابگوی بلند پروازیهای فرعون منشأنۀ حلقات قبیله گرأ ست ، بلند تر و رسا تر بگوش های نا شنوأ آنها می رسانم . باورمندم ، هیچ عقل سلیمی نخواهد پذیرفت که این نغمه های روح پرورانسانی من ، تعصب و تفرقه بار آورد .
بار پروردگارا !
در درگاه مردان با ارادۀ تو، که دلهای بزرگ ، قلبی سرشار از محبت ، عشق و انساندوستی راه یافته ، تعصب ، کیش شخصیت پرستی ، حسادت راه ندارد و مصلحت را هیچگاه بجای حقیقت نمی پذیرند .
و مقدمتر از همه به انسان می اندیشند .
آهای ... ای هموطنی که بخواب غفلت فرو رفته ای !
بیا با پیروی از آن بزرگمردان ، این زمینی را که پاک است ، پاکش نگهداریم ، هریک گلی بکاریم تا دنیا گلزار شود ، بیائید آئینه همدیگر شویم ، نگذارید از همدیگر آنقدر دور شویم که به نقطۀ کوچکی تبدیل و نابود گردیم ، عاشق یکدیگر شده ، «تو» صغیر و «من» کبیر دروغین را از بین برداریم .
گاندی گفته است : هیچ وقت نمی توانید با مُشت گِره کرده ، دست کسی را به گرمی بفشارید .
اگر با انقیاد مُشتی خود خواه ، خود پسند و مرتجع از عُهدۀ این کار برآمده نمیتوانید و به عصیان مان وامیدارید ، مجبورم گفتۀ لارنس استرن را که فرموده : اگر قرار باشد بأیستی و بطرف هر سگی که پارس می کند سنگی پُرتاب کنی ، هر گز به مقصد نمی رسی .
با پند گرفتن ازین گفتۀ زیبا ، آنانیکه تُهمت می بندنند و به سکوت مطلق وادارم می سازند ، بدانند !! ، بدون آنکه جوابی بدهم ، براه ایجاد یک جامعۀ فارغ از ترویج سنت های نادرست قبیلوی ، حاکمیت ارزشهای عقلی ، حقوق شهروندی ، عدالت اجتماعی و پاک سازی اندیشه های نشنلیستی ، ضد بنیاد گرایی ، تسلط استبدادی یک قوم ، ضد طالبی ادامه می دهم ، اینست تجدید میثاق دوباره ام با خدا وخلق ستمدیدۀ خدا .
بااحترام .
29 جنوری 2009, 09:35, توسط خان اصلی
برادر احمد ظاهر تاجک لغمان است نه پشتون اکثر شهر نشینان لغمان ودو ولسوالی ان فاسیزبانان اند حتی قسمتی از انان مذهب شعیه دارند در جلال اباد نیز فارسزبانان زیاداند
یک تعداد شان خود را پشتون قامداد میکنند نه همه
فرهاد دریا هم از افغانستان نی بلکه اصلا از (تیرا ) پاکستان ویا قبایل است که در جریان پروسه پشتو سازی محمدگل مومند امان اله خانی ونادری....درانجامتواطن شده اندوصاحب زمین ها بیشمار وبی صاحب... فقد خود را زحمت بتی از فرهاد دریا که استخوان های نیاکانش مدیون مردم خراسان وشمال است جویا مطلب شو واز فامیل احمد ظاهر در امریکا وکابل درباره تاجک بودن او پرسان کو
باز برادر موضوع دلاک ها را بگذار بجایش بالای اصل موضوع وراه های حل دشمنیها قلم بزن
از ظلم شما پشتون ها فارسیوان های لغمان وجلال اباد بیچاره ها هر دو زبان را ازدست داده اند زمانی که فارسی صحبت کنند فکرمیکنی پشتون وزمانیکه پشتو گپ بزنند فکرمیکنی که فارسیزبان اند
کدام زن لغمانی چند سال ده کابل زندگی کرده بود روزگار وشرایط وی را دوباره به لغمان پر تاب کرده و تمام زن های قریه بدورش جمع شده بودند به قصه هایش گوش میدادند بلاخره حوصله یکی سر رفت به لحجه مخصوص فارسیوان های انجا با ناز وادا زنانه گفت
خوارک کی ما صپا ستره پارسی گپ بزن خوده کابلیگک کابلیگک نبساز ودانیته کج وکور نبکو که ما گپته بپامیم نه
بعضی ها فکر میکرد که هدف از طرح حنیف اتمر خلقی پرچمی افغانملتی که میخواهد مردم بزبان مادری خود تحصیل کنند شامل حال هندوها سکها فارسیوانان لغمان وجلال اباد قندهار وهلمند زابل وردک..... خواهد شد اما بیخر از طرح حبیبی ومشوره های حبیب اله رفیع ...... که هدف از پشتوسازیست وبس
29 جنوری 2009, 11:57, توسط شبیر"کاکر"
آقای محترم استالفی سلام!
اگر این پیام ازشما آقای استالفی که درسایت خاوران مضامین شمارا خوانده ایم ازشما است لطف نموده رسما مسوولیت این تجدید میثاق را درسایت خاوران به عهده گرفته و به نشربسپارید که من خلاف آنرا ثابت سازم.
منتظرجواب شما درسایت خاوران هستم.
29 جنوری 2009, 07:46, توسط ع.ص.صبور
سلام به کابل پرس? وهمه خواننده گان محترم!!!
سلام جداگانه خدمت اقای شبیر کاکړ!! از مقاله مقبول شما که فوق العاده مستدلال وبا ارایهً فا کت های انکار ناپذیراست و خدمت هموطنان محترم تقدیم نموده اید خیل ها متشکرم اقای حنیف رستم هم لطف کرده مطالب جالب را تحریر نموده که قابل قدراست .شما در مقاله خود ازشخصی بنام اقای خلیلل الله معروفی ذکر کرده اید فکر میکنم در این مورد اشتباه کرده اید کسی که در سایت خا وران مقاله میدهد شخصی دیگری بنام اقای خلیل الله روفی است زیرا اقای انجنیر خلیل الله معروفی یکی از نویسنده گان وطنپرست که تمام مقالات جناب ایشان نهایت وطن پرستانه وعلمی است. جناب کاکړ! اگر احساسات غالب شود منطق ازسرانسان کوچ میکند، باید ذهن انهای که در ردیف دشمن قرار گرفته اند روشن شود باکوبیدن چیزی بدست نمی اید جز نفرت، انهائیکه نااگاهانه درخدمت وطن فروشان قرار گرفته اند این منطق واستدلا ل است که انها را متوجه اعمال شان میسازد انهائیکه مسله قوم وزبان را دامن میزنند باید بدانند که بر خلاف انها پشتون ها نه به قوم کس ونه به زبان کس تعرض نمی کنند بلکه همان طور که جناب شما فرموداید که در هیچ نبشته خود به کسی دشنام ویابه قوم کسی توهین نکرده ایدهمین فرق است بین وطنفروش ووطنپرست .درتمام سایت های انترنتی که به زبان پشتو نشرات دارند اصلآ بالای تاجکان ویا هزاره ووزبیک هیچ مقاله تخریبی که توهین به قوم زبان باشد دیده نمیشود این نشاندهنده انست که پشتونها چقدر به سایر اقوام احترام قایل اند ونهائیکه دشنام میدهند باید از دیدن این سایتها خجالت بکشند.موفق باشید
29 جنوری 2009, 10:29
اگر دریا وجویچه واحمد ظاهر مشهور ومعروف شدند همانا سرودن شعر های انسانی وعشقی شاعران فارسیزبان سبب شد نه توهینامه های امیر کور وخوشحالخان..... فارسی وفارسیزبانان انانرا بالا برد نه یقربانه
29 جنوری 2009, 14:03, توسط حسین فلاحت
با سلام بر کابل پرسیان!
مثل که کاکر جان به گفته خودش به دو زدن و دو شنیدن عادت کره است. نمی تواند بدون جنبادن فک اسفل و مزمزه کردن لجن تراوشیده از ذهن مریضش زندگی کند. خاصیت دیو سیرتی همان است. در خوی فرهنگ کش قبیله ای اش کوبیدن هنر است!! من به او گفتم که به جای عسکری از طویله قبیله خود جانور هاری شده است که حتی صاحبش را هم نمیشناسد. او با این نوشته دوم دقیقا همین را ثابت ساخته است. این سیره چتیات پرانی بی هوده و یاوه سرایی از سرشت این اذهان مسموم است. کاکر خود اعتراف کرده است که نقد و نقادی را نمیداند. او عاجزانه اعلام کرده است که نقاد و نویسنده نیست.اما شغادانی بی صبری هم رفته دور او اتن می زنند که توی آن که رستم بود پهلوان! من نمیدانم این مردم کی می خواهد آدم شوند!؟ تابکی می خواهند به کوبیدن و ویران کردن و وحشی گری و تیزاب پاشی و کشتن و غارت گری افتخار کنند؟!
کاکر آمده اکت محافظ وطن به خود گرفته و از دارو دسته های دزدو رهزن و قصاب انسان به عنوان شاهان و افتخارات و... و از مشتی بله قربان گو میرزا قلمدان به عنوان مورخ و ... یاد کرده است. وقعا شرم آور است که او از عبدالشیطان جد کلان خود دفاع می کند! شرم آور تر از آن آن است که او از ضدیت در برابر روسها و ... گپ میزند. تو که تا دیروز به افتخار کاسه لیسی یک افسر روس ده شب جشن می گرفتی چطور یک شبه شدی وطن پرست؟!جل الخالق! اگر از هر انسان آزاده ای بپرسی خواهی شنید که تنها و تنهاحافظان قبیله ای تو بودند که بوی پیسه و کلدار و پوند ودالر را از هزاران مایل دور تر حس کرده و مجنون وار به سوی آن می رفتند. وطن که هیچی حتی جان و ناموس خود را نیز فدا می کردند. شرم است که وطن فروشان به انگریز و روس و پنچاپی ها امروز نیکر بسته و خود را حافظ وطن می گویند! چه وطنی باقی گذاشته اید؟! سر و دم وسمش را قیچی کرده به مفت فروختید. ان وقت یکی وز وز کرده از تهاجم واژه های فارسی به افغانستان حرف می زند. چون در نگاه او هر چیزی خوبی بد است. هرچیزی که از کانال خیانت بار قبیله اش وارد نشود بیگانه است. من در تعجبم چرا این بیگانه ستیزان چرا خود را برای دیگران انتحار می کنند؟! اگر با بکار گیری یک واژه فارسی جان شان خارش می گیرد به همان زبان بومی قبیله اش نمی نویسند؟!این مثل ریشخندی دیکتار پیر بود. مرد خرفتی که میلیون ها سرمایه کشور را صرف ترویچ لسان قبیله کرد در حالی خود با قبیله اش با ترجمان گپ می زد!!!
29 جنوری 2009, 15:08, توسط خلیل نبیل (مزاری)
جناب آقای کاکر ! من هرگز در مخالفت و مخاصمت با برادران پشتون قرار نداشته ام و نخواهم داشت . سخت دشمن و مخالف با زورگویی ، حق تلفی ، ظلم و بی عدالتی از هر جناحی که باشد هستم . شهر مزارشریف زادگاه من است و تاجک تبارم و خویشاوندی با برادران پشتون هم دارم .استدلال اینکه جنگ با قوم پشتون در جریان است و دیگران به قوم پشتون نفرت دارندو کینه می ورزند را کنار بگذارید. این تبرچه را غلاف کنید در کمر ببندید که زمان استفاده آن گذشته است . دوستانی را که از ایشان پرسش های داشتید نظرات خود را خواهند داد ، ولی در قسمت نظر خودم و مشکلات پشتون های نواقل بلخ و قطغن زمین ، خدمت آن بزرگوار فقط چند عرض کوچک دارم ، امیدوارم با متانت و برده باری آنرا مطالعه بفرمایید .
اقوام پشتون شروع از زمان پادشاهی و قدرت امیرعبدالرحمن خان به شمال کشور سوق داده شدند . زمین های آبی و للمی و باغستان های مردم بومی شمال بنام اضافه جریبی از فاریاب شروع الی بذخشان مسترد و به پشتونهای ماورای سرحد جنوبی بطور رایگان توزیع شد . شما آقای کاکر بفرمایید که این خدمت به برادران پشتون را چی می نامید ؟
زمانیکه پره ماچ شهر مزارشریف را تخریب کرد ، تمامی آپارتمانهای اطراف روضه مبارک مزاشریف را به پشتونها توزیع کرد و مردمی را که خانه و کاشانۀ شان تخریب شده بود به اطراف شهر راند ، این خدمت پره ماچ رابه برادران پشتون چگونه توجیه میکنید ؟
جوانان شمال بجز پشتونها در زمان حکومات نادر ، ظاهر ، داود هرگز به دانشگاه افسری و روابط خارجی راه داده نمی شدند ! حال شما بفرمایید که این تبعیض را چی عنوان میدهید؟ چکونه این خدمت بزرگان خوددر قبال قوم پشتون نادیده میگیریدو نفی میکنید ، یا باز هم تصور دارید که تبلیغ وطنفروشان است ؟
پشتونها در زمانیکه جنبش شمال پیروز شد ، در رهبری آن قرار داشتند که میتوان از اشتراک فعال آقای جنرال رووفی ، جنرال داکتر وردک ، نسیم مهدی خزب اسلامی راکتیار ، دزد معروف آقای جمعه خان قوماندان معروف جهادی راکتیار و غیره پشتون هاییکه در اطراف جنرال دوستم بودند حتی جنرال جمعه اسک هم که از برکت جنبش شمال راهی روسیه گردید ، یاد کرد . در آن زمان شخصأ در شهر مولایم زنده گی میکردم و شاهد قضایای شهر بودم . شنیدن کی بود مانند دیدن .مردم بومی شمال میتوانستند که زمین های مسترد شدۀ خود را در آن زمان دوباره غضب نمایند ، ولی این کار را نکردند .
برادران پشتون ما در شمال هرگز تحت فشار نبودند. منظور من الی اشغال نخست طالبان به همکاری مستقیم مللک خان بوده ، که در آن زمان نود در صد برادران پشتون ما طالب شدند . این روش برادران پشتون ما به باشنده گان آن دیار کاملأ غیر مترقبه بود . این استدلال یکه پشتون ها از ظلم و ستم جنگ سالاران به ستوه آمده و به طالبان پیوستند و از سیاست پان تورکیزم جنرال دوستم جلوگیری کردند، کاملأ از واقعیت به دور است . این طالبان و نود فیصد پشتونهای ناقل شمال بودند که وطن ما و شما را عملأ به کنفدراسیون پان پاکستانیزم مبدل ساختند .یا اینکه رهبران پان پشتونیزم هر کاری که میکنند از اخلاص نیک و وطنپرستی شایان شان است ؟ خزب اسلامی راکتیار در تمام صفحات شمال فعال بود و از حق پشتونها دفاع میکرد و عملأ با طالبان همکاری های فوق العاده نمودند که مردمان شهر ازآن بی حیایی های شان کم بود شاخ بکشند . این جمعیت اسلامی بود که بخاطر گرفتن قدرت از دوستم به جنگ دست یازید و مردم بیدفاع شهر مزارشریف را پامال ملیشه های رسول پهلوان کرد و خودجمعیتی ها به رهبری معلم عطای بچه مفلس مردانه گریختند . اگر در جنگ جمعیت و رسول پهلوان دوستم مداخله نمی کرد وضعیت شهر مزار شریف از کابل عزیز ما بدتر میشد. شرایط زنده گی پشتونها بعد از رفتن طالبان در سال 2001 واقعأ وخیم شد . علت آن هم کار کرد های ضد مردمی خود پشتونها با مردم و همسایگان شان بود . بعد از خروج کامل طالبان ، پشتونها حامی و پشتیبان خود را از ذست دادند و مردم بومی قصور گرفتند .این یک واقعیت تلخ است که چشم پوشی و کنار رفتن تان را از ین حقیقت مسلم نمیدانم چگونه نامگذاری نمایم .
چرا دولت آقای کرزی برادران پشتون مهاجر ما راکه از خارج به وطن بازگشت مینمایند ، به ولایات مربوطه شان جا گزین نمی کند که به تخار روانه میکنند . آقای کاکر ، این مهاجرین تازه وارد از کدام محکمه قباله بذست دارند که انرا میثاق قرار میدهند و خود را مالک زمین قلمداد میکنند ؟ آیا به نظر شما این حق تلفی آشکارا نیست که زمین مردم تخار را به دیگران توزیع مینمایند ؟ ازین خبر دارید که وقتی آقای جمعه خان دزد والی بغلان بود ، زمین های مردم رادر دشت چشمه شیر بدون هیچگونه سندی به کوچی ها توزیع نموده بود ؟ آیا مردمان جنوبی و جنوب شرقی اجازه خواهند داد که زمین های زراعتی شان را به مهاجرین هزاره و ازبک و تاجک ، دولت طور رایگان تسلیم نماید ؟ از کدام حالت خراب پشتونها در تخار صحبت در میان است ؟ در صورتیکه آنها جز غاصب چیزی دیگری نیستند و شما برایشان اشک تمساح میریزید . آیا این برخورد و طرز دید دو گانه شما با مردمان این سرزمین گوشۀ از وطن پرستی شماست ، که به رخ دیگران میکشید ؟
آنانیکه از حق خود دفاع میکنند وطن فروش و شما که از حق غاصبین دفاع میکنید وطنپرستید ؟ آقای کاکر شما که شعار وحدت ملی و سنگ وطنپرستی را به سینه می کوبید ، لطفأ چشمان بستـۀ خود بگشاید و جهان امروز را با چشم قرن رایانه بنگرید . امروز پرده های دروغ و حعل فرو افتاده اند ما با برادران پشتون کدام مشکلی نداریم ولی با انایکه از صداقت و صفای قلب های بی آلایش برادران پشتون ما بخاطر مرام های فاشیستی خود استفاده میکنند ، جنگ بی امان خواهیم داشت .
29 جنوری 2009, 15:11
جناب كاكر!
من با شما موافقم که فرایند "تاجیک شدن" و "فارسی وان" شدن قوم پشتون یک فرایند گریز ناپذیر و مقاومت در برابر این فرایند، تلاشی است مذبوحانه که شما گروه "سمسور" بی هوده تلاش می کنید. کسی با زبان پشتو لجاجت ندارد، ولی این زبان زبان چوپانان است، نه زبان شهر. پس بهتر است به این واقعیت تن دهید و دلک تان را خون نفرمایید.
اگر "مولانا" و "خوژدل" را در کنار هم قرار دهیم، هرکسی طرف مولانا را می گیرد. آن فرهنگ تاریخی هم که شما می گویید واقعیت خارجی ندارد. فرهنگ تاریخی تان "پته خزانه" است و دیگر هیچ؛ اثری بسی "پت تر" از فرهنگ "تاریخی پت و پنهان تان".
شما بیادر جان عزیز می فرمیایید:
«اگر به دیالوگ وگفتمان حاضرشوم ضعیف ومنافق استم واگر جواب بدهم برچسپب فاشیزم را میخورم شما بگوئید که حالا اگر شما جای من باشید چه میکنید؟»
من به شما دستور می دهم:
«گوه بخورید».
29 جنوری 2009, 19:02, توسط کابلی
اقا بی نام تواول از گرفتن نام خود خجالت کشیدی شاید دلیل این باشد که نام به لسان ایرانی است دو اینکه شما لسان پشتورا لسان چوپان گفتین تشکرا ز گفته تان چون چوپان قدر زبان خود را میداند وبه زبان اصلی خود گپ میزند مثل شما مرداد ، خرداد ، دی ماه وکلمات چون مرسی ،فلفل ،گوجه را وسایر کلمات ایرانی را بجای کمات زبان مادراش اضافه نمی کند واز طرف دیگر مولانا را که مردم قدر میکنند بخاطر که ترجمه ایات قران در اشعاران است بخاطر ایات قران قابل قدر است ورنه فردوسی چاپولس دربار که فقد به خاطر یک شکم پلودر درباراز صبح تا به شام جزمدح سرائی پادشاهان وسلاطین کار نداشت وهمین طور سایرین که معلوم نیستند از کجا امده انداصل نصب خود را م نمشناسندمثل شما گپ مفت میزنند.
30 جنوری 2009, 06:01, توسط نیزک
کابلی زویه سلامونه: 1- کابل شهر فارسی زبانان است وتواوغان هستی یک دروغ.2-اصل ونسب اوغانها معلوم نیست چون گاهی یهود وگاهی ایرانی خودرا معرفی میکنند ودر سراسر تاریخ گم گمنام زیسته اند دودروغ.3-ایرانی ها به ما فارسی زبانان بسیار نزدیکتر از اوغانها اند وانها کمو بیش برای زبان فارسی کار کرده اند ودر عوض شما اوغانها تلاش دارید تا این زبان را در زادگاهش نابود کنید.به این صورت کی به ما نزدیک است؟؟؟4- فردوسی یگانه فرزند ازاده این اب وخاک است که ازادی را ستایش کرده وبه حق باید پدر فارسی زبانان دنیا اور خطاب کرد.کاکر جانه::: به نظر خودت شما به فارسی زبانا بیگانه هستید یا ایرانیان فارسی زبان!اقوام افغانستان کمترین اشتراکات تاریخی را با اوغانها دارند!.اگر ما وشما بیگانه نمیبودیم شما به فردوسی بزرگ با بی شرمی اهانت روا نمیداشتید!
30 جنوری 2009, 10:37
اقای کابلی شده مثلیکه دیگران تان بلخی بغلانی وسیستانی شده اند
فراموش کردی که بگویی بزرگان پاکستان دیده ونه دیده تان جیل اسپتال بجلی گورنر....... وده ها وازه وکلمات پنجابی را درگفتار روزمره وحتی به تلوزیون ناملی تان استمال میکنندحتی گویندکان بی بی سی تان ......
30 جنوری 2009, 08:05, توسط محمد
آقای کاکر!
تا چه وقت با حیله وتزویر می خواهید به چشم مردم خاک بپاشید؟ آیا امکان دارد از آن همه مظالم وجفا های که زمامداران غاصب قبیله در برابر مردمان واقوام غیر پشتون در ادوار مختلف تاریخ انجام داده اند چشم پوشی نمود؟ ظلم ها وبی عدالتی های که درج تاریخ است. آیا این درست است کسانی راکه از این ستم گران تاریخ انتقاد و یااعتراضی نمایند، ضد وحدت ملی ووطن فروش نامید؟انتقاد واعتراض به کارنامه های ظالمانه وغیر مردمی سر دمداران جابر قبیله که انواع نامردمی ها را بالای مردمان غیر پشتون در طول حکم روایی شان انجام داده اند را به هیچ وجهی نه می توان ضد وحدت ملی بودن ویا وطن فروش بودن قلمداد نمود .اینگونه حرف ها وهزیان گویی ها تراوش مغز های بیمار گونه و ناشی از افکار قبیله گرایان می باشد که در آرزوی ادامهء وپیاده نمودن راه وروش اسلاف نابکار شان که مسببین بسیاری از بد بختی های امروزی مردم این سرزمین بوده اند می باشد. این برتری جویان قومی به جز از خود دیگران را بیگانه ووطن فروش خطاب می نمایند،در حالیکه به گواهی تاریخ بیگانه و وطن فروشان اصلی همین قماش مردمان بوده اند. ظلم ها وجنایات نا بخشودنی را که سر دمداران مستبد قبیله درحق مردم غیر پشتون انجام داده ا ند بیشماراست. من درین جا تنها به چند نمونهء از مظالم واستبداد این خاینین اشاره میدارم.آیا کسانیکه ذرهء وجدان بیداروضمیر آگاه در خود داشته باشند از جنایات وقتل عام که امیر عبد ا لرحمن مستبد که در حق مردم هزاره روا داشت که بیشتر از 62 فیصد نفوس آن هارا از بین برد وزنان ودختران وپسران شان را کنیزوبرده ساخت ودر بازار های داخلی وخارجی به حراج گذاشت واملاک شان را به گماشتگان وافراد قبایلی هردو طرف مرز تقسیم نمود دفاع می نمایند، وکسانی را که به انتقاد ازین خاینین می پردازند وطن فروش می نامند؟ آیا کشتار بی رحمانه مردم شمالی توسط قوای حشری قوم جاجی ومنگل را به سر کرده گی محمد گل مهمند فاشیت را چه گونه توجه می نمایند؟ آن هایکه نام های جا های تاریخی مناطق مختلف مردم این سرزمین را تغییر داده ونام های جعلی قبیله خودرا جبرآجاگزین آن ساختند چگونه ارزیابی می کنند؟ آیا به نظر شماآن های که نام یک قوم خاص را بالای یک مملکت کثیر ا لقومی مثل افغانستان گذاشتند حق انتقاد واعتراض را ندارند؟آیا آن های که که می گویند از نام قوم وهویت خود بگذرید ونام قوم مارا بالای خود بگذارید، قابل انـتقاد واعتراض نه می باشتد؟ شما می گوید هر چیزی که ما گفتیم دیگران بدون چون وچرا آن را بپذیرند اگر کسی به آن اعتراض وانتقاد نمود مانند اسلاف تان تاپهء ضد وحدت ملی بودن وغیره ازین نوع چرندیات هزیانه گونه را به کار می برید. خاینین ومتعصبین که به این اعمال غیر انسانی مبادرت ورزیده اند نه تنها که قابل انتقاد می باشند بلکه سزاوار نفرین نیز شده می توانند وکسانیکه ازین جنایت کاران وغاصبین می خواهندبه نحوی به دفاع بپردازند وکارنامه های ظالمانه وستم گرانهء ان هارا مهر تآیید بگذارند در نزد مردم عدالت خواه مامحکوم وسزاوار نفرین نیز شده می توانند.زیرا این ها با این عمل خود ظلم ،ظالم را موجه جلوه میدهند این ها راهء باطل را اختیار نموده اند وحق برباطل غالب شدنی است.
31 جنوری 2009, 15:00
اقای محترم محمد !
شما لطفا مقالهء محترم کاکر را از روی احساسات نی بلکه از واقعات تاریخی وقت ان مطالعه کنید . اگر کاکر از امیر عبدالرحمن دفاع کرده بود باز از سلاح قومی تان چندین مرمی را به سوی او شلیک کنید. من به خاطر دارم در زمانه های قدیم ( اقدار حزب د خ ا )دونفر مرد سادهء دهاتی ما در جای نشسته بودندند یکی از دیگری پرسید دیشب کدر کدام کشور کودتا شده ایا خوب است یا خراب ؟ مردی که در پهلوی او نشسته بود گفت واالله مه هم نمی فامم خو بی بی سی انرا بد گفت .شما فکر می کنم تنها به عنوان نظر می اندازین انرا بدتعبیر می کنید و بعد با عصبانیت زیاد فورا شروع می کنید به اهانت و تحقیر دیگران .گر امیر عبدالرحمن نادر غدار و یا کدام شاه پشتون دیگر ظلمی بالای اقوام دیگر کرده اند بالای قوم خود نیز رحم ننموده اند چنان چه محترم کاکر مشت نمونهء خروار انر نوشته اند. بر خلاف شما من به یاد دارم که محترم کاکر صاحب در یک مضمون بسیار معقول شان نوشته بودندند که تا چندو قت قبل من هیچگا در این فکر نبودم که من پشون استم یا تاجک این خود نمان گر ان است که به تمام مردم افغانستان به هر قوم وزبانی که تعلق داشته باشند احترام قایل اند. و اگر شما مقالهء شان را خوانده باشید ؟ در سرکوب مردم هزاره هم وطنان پنجشیر ما نیز سهم داشتند. این خود نمایان گر ان است که ستمگران یک قوم با سمگران قوم دیگر توافق می کنند مردم وسیع کشور را تحت ستم قرار میدهند. با وجود انقدر ظلمی که بالای هم وطن هزارهء ما صورت گرفت باز هم یکدختر هزاره عروس عبدالرحمن بود . زن حبیب الله خان که امین الله خان از همین زن بدنیا امده است. این زن لزوما نمیتواند یک هزارهء عادی بوده باشد حتما به یک خانه وادهء پر قدرت هزاره تعلق داشته است. یکی از غلطی شما و امثال شما این است که پشتون را افغان فکر می کنید . پشتون یک قوم است. افغانستان نام یک ملت است.که شامل تمام اقوام وطن ما می گردد.
به شما معلوم است که در هند چقدر مسلمان و سک و.....و ....زندگی میکنند. در همین ایران که شما را در بد ترین شریط جوی بنام افغانی پدر سوخته بیرون می رانند چقدر عرب کرد بلوچ و غیره زندگی می کنند در سویزرلند که سویسی ها اتالیایی ها جرمن ها زندگی می کنند و در مقالهء محترم کاکر صاحب بهتر از من تشریح شده است . پس می بینین که در نظر دهی بعضی از هموطنان ما هدف سو دارند. در غیر ان چند ماه بعد انتخابات است ممکن بشر دوست صاحب هزاره زعیم اینده افغانستان شود . انگاه باز هم این برادران ما انچه بد و رد است حوالهء محترم بشر دوست خواهم نمود؟ . ممکن است یک هم وطن شریف تاجک یا ازبک ریس جمهور شود. ما باید همیشه این را نشخوار کنیم عبدالرحمن خان ، کرزی ،مسعود ، وغیره وغیره بد اند یا خوب اند. ما باید یاد بگیریم چطور بدون انکه عصبصی باشیم با کمال خون سردی وارامی به جانب مقابل دلایل بیاریم، از انها بشنویم .
من از شما برادر یک سوال دارم . چرا شما که خود قوم گرایان پشتون را ملامت میکنید شما خود در جانب دیگر ترازو خود را قرار می دهید.؟
31 جنوری 2009, 00:23, توسط سوسن کواهدامنی
به کابل پرس? و تمام دوستان سلام :
اقای شبیر کاکر که فکر می کنم یکی از نویسنده گان با اگاه و با دانش کشور هستند ؟
با رد نظریات پوچ و مزخرفات خانم فرشته حضرتی پرداخته اند که و اقعا من به عنوان یک دختر افغان از نام بردن خانم حضرتی خجالت می کشم ؟
همانقدر دردی که دیگران دارند ماهم داریم؟
ایا اقای شبیر با برشمردن نقاط در مورد پشتون ها حقا که درست گفته اند .
ایا از ظلم و ناروایی های که اقوام خانم حضرتی برما در کوهدامن رواه داشته اند خبر دارید ایا بعد از سقوط طالبان چه حال ورزی را ما سپری کردیم خبر دارید
هر کس درد دارد من به حیث یک محصل مو فقیت های بیشتر اقای کاکر را می خواهم و برایش می گویم که ما همرا تو هستیم هیچ جای هراس نیست چنانچه اقای رستم نیز فرموده اند شبیر قهرمان حقا که قهرمان بودن به تو می زیبد و حقا که درد دل ما را نیز گفتی .
ایا در کوهدامن ما برای اطفال ما به زبان خود درس نمی دهند ایا این ظلم نیست چرا کور خود و بینای مردم هستید مردم کو هدامن از اسلاف جهادی و خاینین چه حال وروزی را دیده اند خبر دارید .
ایا به صدها دختر ان در ولایات تا جک نشین خبر دارید که به مکاتب رفته نمی توانند بخاطر اینکه در تمدن و زبان تان زبان بین اللملی هست و هرروز بی عزتی و تجاوز را بالای انها روا می دارند .
بنا این اقای که گفته اند مقایسه زبان پشتو زبان چوپان اند .
حقا که تو در تمدن زنده گی می کنی و تحصیل کرده هستی و هرروز بیا از اقوامت را در پوهنتون کابل ببیند که به نام قومت خجالت خواهی کشید .
بیا حالا تماشا کن از کدام زبان صحبت می کنی اقا از زبانی فارسیان از کتاب های ایرانی از کتاب های تاجکی از کدام زبان .
هر ان زمانی که مانند زبان پشتو در خود مملکت تمام مواد درسی ان پیدا شد باز می توان که زبان تورا وارد زبان غیر چوپانی ساخت .
حقا که اقای شبیر کاکر مو فقیت تان را با این نوشته های واقعی و بی طرف برایتان تبریک می گویم .
که با در نظر گرفتن عفت کلام تمام انها را رد کردید .
هرروز برایتان دعا خواهم کرد .
به امید مو فقیت های هر چه بیشترت اقای شبیر کاکر قهرمان
1 فبروری 2009, 03:29, توسط جغبویه
سلام
زیاد از فرشته جان خجالت نکش سوسن جان.گناه تو نیست فرهنگ قبیله راه را بر روشن نگری تو بسته است.راستی جایی هراس نیست! بگذار حقیقت از زبان حضرتی ها شنیده شود تو یک پیغله اوغان هستی غیرتت اجازه نمیدهد که به غیر از اوغانیت به چیزی دیگر هم بیاندیشی !گناه تو نیست!تو در کوهدامن چه میکنی! شاید با محمد گل مهمند برای غارت شمالی امده باشید که هنوز انجا تشریف دارید!زبان اوغانی را کسی نابود نمیخواهد بکنند اما هر اوغان فاشیست را که نگاه کنی مگس واری شله است که زبان فارس ودر ی جدا است و... اخر او متعصبین به شما چه ارتباط داردکه برای ما دستور صادر میکنید که چنین کنید وچنان!شما بروید برای این زبان اوغانی کار کنید تا شاید عالم گیر شود اما به جان زبان فارسی چرا چسپیده اید!ما سخن شما را باور کنیم یا ازخودرا!!! حافط وسعدی ومولالنا و...نا اگاه بودند!گویی همه فاشیستهای اوغان کارشناس زبان فارسی اند !!راستی چرا از حضرتی خجالت میکشی؟یکبار شهامت کن واز پوست قبیله بیرون شو بعد دیگر احساس خجالت نمیکنی!بر خورد لچکانه کاکر هم با حضرتی رسوایش کرد ویکبار دیگر نشان داد که با سوادان قبیله سرا پا الوده به تعصب کینه توزانه اند.استدلال واندیشه ای تازه در نوشته او نیست وشما هنوزهم به او هورا میفرستید تا بیچاره را رسواتر کنید که دیگر به نام شبیر کاکر در هیچجایی خودرا نشان ندهد.
1 فبروری 2009, 12:37, توسط محمد
به جواب دوست محترم که از نوشتن نام خود ابا ورزیده اند! دوست عزیز شما فرموده اید که گویا من تنها باخواندن عنوان به پاسخ هزیان گویی های آقای کاکر پرداخته باشم، که این قضاوت شما درست نه بوده است. من هردو نوشته اقای کاکر را خوانده ام که دشنام وتوهین به شخص نویسنده وکسانی می باشد که خواهان بر قراری عدالت برادری وبرابری وبر چیدن بساط هر نوع ظلم، زور گویی وبر تری جویی های قومی درکشور عزیز ما می باشند. شما فرموده اید که گویا کاکر صاحب به دفاع از امیران وسردمداران قبیله نه پرداخته اند! باید خاطر نشان نمایم که خانم بنام فرشته حضرتی از چندی به این سوء دست به یک سلسله روشن گری های واقعبینانهء مبنی به برداشتن پرده از روی حقایق پشت پردهء، پرداخته است که عمدآ توسط شاهان مستبد وامیران غاصب قبیله گرای ظالم برای دوام سلطهء نا روای خود وخاندان خویش با استفاده ازقدرت با جعل وتزویر به واسطهء مورخین درباری طور وارونه به مردم معرفی گردیده اند. این کار فرشته حضرتی از طرف هموطنان روشن ضمیر وعدالت پسند ما مورد پشتیبانی و تایید قرار گرفته است. بر عکس مایهء تشویش وموجب پریشانی و پریدن خواب راحت را از چشمان قبیله گرایان شده که با افشای این حقایق پشت پرده امتیازات و منافع شان را در خطر دیده اند. امتیازات و منافع را که آن ها در دوام و پناه همین جعل بافی ها ودروغ ها جستجو می کنند. بنآ به پرداختن دشنام ها و بکار بردن کلمات ناشایسته ودوراز جاده ادب واخلاق نویسندگی به پاسخ به نویسنده این نوشته ها ودیگران اقدام ورزیده اند.علت این دشنام دادن ها وعصبیت ها که صورت می گیرد،به خاطر بیان وافشای حقایق می باشد که توسط همین شاهان وامیرا ن از اذهان مردم پنهان نگاه داشته شده است وفرشته حضرتی آن هارا روشن ساخته است .اگر این طور نیست پس افشای خیانت وجنایت، جنایت کاران که صد ها جنایت نابخشودنی را درحق مردم خود نموده اند به دیگران که مرتکب آن نه شده اند، چه ربطی دارد که به دشنام دادن وهزیان گویی می پردازند؟در مورد اینکه گفته اید که گویا من ودیگران از کار برد کلمه افغان تعبیر درست نموده نه می توانیم وبه زعم تان، کلمه افغان به تمام ساکنین افغانستان اطلاق می شود. یک نظر شوونیستی ودور از انصاف بوده و یک چشم پوشی آشکار وگریز از پذیرفتن حقایق است که توسط همین ستم گران که در فوق از آن ها نام برده شد برای ازبین بردنه هویت ،قوم وملیت اقوام دیگر این سر زمین طراحی گردیده است وحالا توسط شما دوستان عملی می گردد، که یک ظلم وحق تلفی آشکار وحتی یک جنایت تلقی شده می تواند که درحق مردمان غیر پشتون روا داشته می شود. این مساله را من وخودت وهمه ساکنین این کشور بهتر می دانیم که حقیقت چه گونه است. اما اینکه آن را نه می پذیریم مایه ناراحتی و سبب بروز تعصبات اقوام دیگر می گردیم. همین اکنون ما در داخل افغانستان برادران پشنون را که همسایه های ما اند، یا دور تر از ما اند به نام افغان یاد می کنیم وآن ها مارا به نام فارسی وان یاد می کنند. همچنان به اساس همه اسناد وشواهد انکار ناپذیر تاریخی که به مانند آفتاب روشن بوده که افغان یعنی پشتون دو نام برای یک قوم واحد است وهردو نام در تمام متون تاریخی برای همین برادران پشتون به کار رفته است. اینکه متعصبین قوم پرست قصدآ می خواهند این نام قوم وقبیله ء خودرا بالای همه اقوام دیگر تحمیل نمایندبه عنوان اینکه ما وحدت ملی را پیاده می کنیم، جز یک حرف مضحک ودروغین چیزی بیشتری نه می توان به آن نام نهاد . زیرا وحدت ملی با ازبین بردن هویت، قوم وملیت دیگران نه تنها که عملی شدنی نیست بلکه باعث بروز بد بختی ها ومصیبت زیان بار وجبران ناپذیر دیگری می گردد که لازم است دولت مردان بی کفایت ونا عاقبت اندیش ما از خرد وبصیرت کار گرفته درین مورد وموارد مشابهء این نوع مسایل که با سر نوشت همه اقوم وملیت های این سر زمین گره خورده است با دانش وخرد عمل کنند تا سبب افتراق بیشتر اقوم مختلف این خاک نه گردند . به ادامه راهء امیران قبیله گرا که هویت وملیت مردمان غیر پشتون را زیر سوال می برد اصرار نه ورزند ،با کنار گذاشتن این نوع نام گذاری های غیر عادلانهء وهژمونیستی راه برای رفتن به سوی یک ملت واحد وواقعی را تادیر نه شده هموار نمایند.