تجزیه طلبی واقعیت یا برچسپی ناروا
وقتی ما خوب تجزیه طلبی را شناختیم و به ابعاد مختلف آن آشنا شدیم آنوقت است متوجه میشویم در کشور ما تجزیه خواه وجود دارد یا نه
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
بخش نخست
در کشور ما افغانستان تعدادی از گروه های سیاسی و قومی خود را مدافع وحدت ملی قلمداد کرده و مخالفین سیاسی یا دیگر اقوام کشور را متهم به تجزیه طلبی میکنند. سابقه این برچسپ زدن برمیگردد به 150 سال قبل از امروز . هروقت پادشاهان و امیران مخالفی داشتند نخستین برچسپ همان تجزیه طلب بوده است. حال باید دید چقدر این موضوع در کشور ما واقعیت دارد یا اینکه این اتهامات نادرست است. من میخواهم این موضوع تجزیه طلبی را با شما دوستان دقیق و علمی برسی کنیم تا واقعیت روشن شود.
تجزیه طلبی پدیده مخفی نیست گروهی که ادعای تجزیه طلبی داشته باشد به صراحت میگوید که خواهان استقلال یا تجزیه است. گروهی که خواهان استقلال یا تجزیه باشد از ابراز خواسته خود نه خجالت میکشد نه میترسد و نه به گفته ایرانی ها رودرواسی میکند. شاید بعضی از دوستان اعتقاد داشته باشند که تجزیه طلبی بصورت مخفی هم میشود. من میخواهم با باز کردن این مبحث آوردن چندین مثال برای شما روشن کنم کدام نظر درست است.آزادی موحبتی الهی است پس هرکس آزاد است نظر خود را داشته باشد. فقط ما باید یاد بگیریم به نظرات همدیگر احترام بگذاریم.
شاید این پرسش پیش آید چه نیازی است که ما چنین مثالهای را ذکر کنیم؟
1 _ وقتی ما خوب تجزیه طلبی را شناختیم و به ابعاد مختلف آن آشنا شدیم آنوقت است متوجه میشویم در کشور ما تجزیه خواه وجود دارد یا نه.
2 _ با آوردن چنین مثالهای میخواهم بگویم پدیده تجزیه خواهی در دنیا وجود دارد و یک واقعیت تلخ و انکار ناپذیر است. دانستن نکات ما را هوشیار میکند تا کردار ، پندار و گفتار خود را طور تنظیم کنیم تا با چنین پدیده تلخی روبرو نشویم.
پس بهتر است دوستان خوب دقت کنند ببینند چی عواملی باعث میشود بخشی از شهروندان یک کشور خواستار جدای شوند. دانستن این نکته کلید حل مشکل است. فقط یک نکته را با قاطعیت بیان کنم ، بطور قطع جدای خواهی از روی هوس نیست بلکه از روی جبر است. محروم کردن بخشی از جامعه از حقوق انسانی باعث نابودی فرهنگ ، زبان دین آنها میشود تنها راه بیرون رفت همان است که خواستار جدای محل بودباش خود شوند.
یک نکته را برای شما روشن کنم آوردن این مثالها دلیل بر تایید یا رد گروهای استقلال طلب یا تجزیه طلب نیست. همچنین بد گفتن یا تبلیغ برای گروهی هم نیست. فقط بعنوان یک واقعیت آنرا برای شما باز گو میکنم تا واقعیت برای ما بهتر روشن شود. من تجزیه طلبان و عدالت خواهان را به سه دسته تقسیم کرده و روی آنها صحبت میکنم.
دسته نخست:
طرح دیدگاه جدای خواهی یا استقلال خواهی همیشه با ملایمت مطرح میشود. اما در کشورهای مختلف طرح این موضوع با دو روش متضاد پاسخ گفته میشود. نخست کشور های پیشرفته است که با واکنش ملایم به آن برخورد میکنند البته این رویه بعد از جنگ جهانی شروع شد قبل از آن کمتر سابقه داشته است. در این کشور ها استقلال طلبان آزادانه همچون دیگر گروه های سیاسی نظرات خود را بین مردم تبلیغ میکنند بدون اینکه از جانب حکومت با کوچکترین ممانعتی روبرو شوند. چنین وضعیتی آخر آن به نظر خواهی از مردم ختم میشود و تصمیم نهای را مردم میگیرند. حکومتها هم به نظر مردم احترام میگذارند.
لازم به یاد آوری است کشورهای که از نظر فرهنگی و اقتصادی عقب مانده هستند بیشتر با مشکل تجزیه طلبی روبرو میشوند. اما کشورهای پیشرفته خیلی کم چنین مشکلاتی دارند. بسیار از کشورهای سروتمند و پیشرفته از نظر اقتصادی قبلا قدرتهای استعماری بودند.
این کشور ها ملتهای آزاد زیادی را در چهارسوی دنیا زیر استعمار خود درآورده بودند که هیچ قرابت فرهنگی ، تمدنی ،تاریخی و منطقه ای با آنها نداشتند. به همین دلایل بسیاری از این ملتها در نیمه اول قرن بیستم با جنگهای خونین استقلال خود را گرفتند. باقیمانده ها اکثرا در نیمه دوم قرن با مسالمت آزادی خود را به دست آوردند.
بعضی از این کشورهای استعمارگر شاید حالا هم چند زبانه یا چند فرهنگه باشند اما چون از جهات دیگر وجه اشراکهای زیادی باهم دارند از جمله از یک قاره و همسایه بودن باعث شده دچار تجزیه نشوند. البته دلیل عمده عدالت اجتماعی است که باعث قوام و دوام یک پارچگی این کشورها شده است.
1 _ کانادا یکی از کشورهای است که یکی از ولایات مهم و بزرگ آن بنام کبک که فرانسوی زبان هستند ادعای استقلال خواهی یا تجزیه طلبی دارند. هر چند سال یک نظر خواهی از مردم در این باره میشود که استقلال طلبان با اختلاف اندکی در آن شکست میخورند. در طی 20 الی 25 سال اخیر من هیچ گونه خشونتی از طرفین مقابل ندیدیم و نشنیدیم.
2 _ اسپانیا یکی دیگر از کشورهای نسبتاٌ پیشرفته است که با مشکل تجزیه طلبی روبرو است. این کشور چون از نظر فرهنگی و اقتصادی عقب تر از دیگر کشورهای غرب اروپا است به همان تناسب عنصر خشونت از هردو جانب بمشاهده میرسد. ما سالانه شاهد چندین ترور و بمبگذاری های مرگبار هستیم. گروه جدائی خواه " اتا " نزدیک به چهل سال است که برای تاسیس یک حکومت مستقل "باسک" در شمال اسپانیا و جنوب غربی فرانسه می جنگد و همیشه این موضوع جدای طلبی خود را به صراحت اعلام کرده است.
3 _ چکسلواکیا که در مرز بین اروپایی شرقی و غربی قرار دارد چند سال پیش با تجزیه روبرو شد. چکها دارا تر بودند گفتند نمی خواهیم با شما اسلواکهای نادار و بی پول باشیم , اسلواکها هم پذیرفتند. به همین راحتی و بدون جنجال مسئله حل شد.
4 _ در ایرلند شمالی گروه جدای طلبی هست یا بود بنام ارتش آزادی بخش ایرلند شمالی که شاخه سیاسی آن با نام شین فین است. این گروه سالها برای جدای از انگلیس سالها جنگید اما در نهایت در سال 1998 با انگلیس پیمان آشتی به امضاء رساند.
همینطوری که آگاهی دارید بریتانیایی کبیر زمانی نیمی از کره زمین را تحت کنترل یا استعمار خود داشت. در نیمه نخست قرن بیستم تعداد بسیاری از ملتها بزور از بریتانیا استقلال گرفتند. اما تعداد زیاد از ملتها در نیمه دوم قرن بیستم بصورت مصالمت آمیز از بریتانیا کبیر استقلال گرفتند. به این ترتیب بریتانیایی بزرگ تبدیل شد به انگلیس کوچک.
تعدادی از کشورهای که بصورت مصالمت آمیز از انگلیس استقلال گرفته اند همراه با تاریخ استقلال آنها از این قرار است:
امارات متحده عربی 1971 باربادوس در امریکای مرکزی 1966
بلیز در امریکای مرکزی 1981 بوتسوانا در افریقا 1966
باهاما در امریکا مرکزی 1973 برونئی در شرق آسیا 1984
ترینیداد و توباگو در امریکای مرکزی 1662 تونگا 1970
تووالو در شرق آسیا 1978 جامائیکا 1962
دومینیکا در امریکای مرکزی 1978 سیرالئون در افریقا 1961
جزیره سیشل در اقیانوس هند 1976 کنیا 1963 کویت 1961
قطر 1971 گامبیا در غرب افریقا 1965
لسوتو در داخل افریقای جنوبی 1966 مالاوی در افریقا 1964
مالدیو در اقیانوس هند 1965 مالازیا 1957 جزیره موریس 1968
اینها تقریبا نیمی از کشورهای است که زیر استعمار انگلیس بودند که بصورت مصالمت آمیز آزاد خود را پس گرفتند. به همین صورت مصالمت آمیز بیش از پنجاه کشور از دیگر کشورهای استعماری همچون فرانسه و امریکا در نیمه دوم قرن بیستم استقلال گرفتند.
دسته دوم:
البته واقعیت برای بعضی ها تلخ است مشکل است قبول کنند که تا این حد چنین مسائلی مهمی در کشور های پیشرفته بدون کوچکترین برخورد ناشایستی حل میشود. شاید از روی کج بحثی بگویند در این کشورها چون آزادی است بناٌ هرکس هرچه دلش خواست عنوان میکند.اما در کشورهای جهان سوم چون آزادی کمتر است کسی جرعت طرح جدای طلبی را ندارد اگر داشته باشد آنرا در سر دارد و بروز نمی دهد.
من به تمامی این هموطنان عزیز با قاطعیت میگویم برعکس دیدگاه شما در کشورهای جهان سوم مسئله تجزیه طلبی خیلی بیشتر طرح میشود. اگر جدای خواهان با برخود نامناسب روبرو شوند خواسته خود را با جنگهای خونین به پیش می برند اما از خواسته خود دست بر نمیدارند حتی اگر صد سال هم به درازا بکشد. کشورهای زیادی در جهان سوم فعلا با مشکل تجزیه طلبی روبرو هستند که همراه است با جنگهای خونین. من نام تعدادی از گروهای جدای خواه را و کشورهای مربوطه را همراه با توضیح کوتاه خدمت شما مینویسم.
1 _ ببرهای تامیل یک گروه تجزیه طلب در سریلانکا است سالهای است برای اسقلال بخشی از خاک سریلانکا مبازه میکند. آنها بصراحت اعلام کردند که ما خواهان استقلال بخش تامیل نشین سریلانکا هستیم و سالها است برروی این موضع خود تاکید میکنند و در این را قربانیها دادند و قربانیها گرفتند.
2 _ بعد از استقلال هند و پاکستان از بریتانیای کبیر کشمیر که یک امیر نشین جداگانه تحت سیطره بریتانیا بود به اشغال هند و پاکستان در آمد اما مردم کشمیر ریاست هردو کشور را قبول ندارند. سالها است خواهان استقلال از هردو کشور هستند. البته در هردو قسمت کشمیر گروهای هستند که با دولتهای مربوطه همکاری میکنند اما این گروها در بین مردم کشمیر از محبوبیت بسیار پایینی برخوردار هستند.
3 _ تبت یک کشور مستقل بود که توسط چین اشغال شد اما مردم تبت سیطره چین را قبول ندارند و خواهان استقلال هستند. دالای لاما رهبری مذهبی و سیاسی استقلال طلبان را بعهده دارد. آقای دالای لاما از شهرت و محبوبیت زیادی نزد مراکز فرهنگی و علمی در جهان بخوردار است. دلیل این محبوبیت دیدگاه های حکیمانه و فیلسوفانه ایشان است. جالب است که برای شنیدن حرفهایش او را هم به ایران اسلامی و هم در محافل لائیک در غرب دعوت میکنند. در هرکجای دنیا سخن از فلسفه ، حکمت ، دین ، فرهنگ و صلح جهانی باشد حتماٌ دالای لاما حضور دارد و از این موقعیت در راستای اهداف استقلال طلبانه خود بهترین بهره برداری را میکند.
4 _ منطقه میدانائو در جنوب فلیپین باشندگان آن مسلمان است اما در دولتداری و هویت سازه هیچ سمی نداشتند. درخواستهای مسالمت آمیز برای عدالت با پرخاشگری پاسخ گفته میشد . سالها این مسئله را مسلمانها تحمل کردند اما بلآخره کارد به استخوان شان رسید با تشکیل جبهه آزادی بخش اسلامی مورو جنگ استقلال یا تجزیه طلبی را آغاز کردند. این جبهه در فیلیپین نزدیک به دو دهه برای استقلال بخش جنوبی و مسلمان نشین آن مبارزه کرد. جنگهای خونینی را در این سالها بین دوطرف شاهد بودیم. سرانجام با یک پیمان صلح با دولت فیلیپین در سال 1996 میلادی به خودمختاری گسترده دست یافت. اما این پیمان بعدا از طرف دولت فیلیپین نقض و با حمله شدید نظامی به جدای طلبان وضعیت را از آنچه قبلا بود بدتر کرد.
5 _ سیکها یا سکه ها در هند خواهان جدای از هند و تاسیس کشوری به نام خالصستان بودند و سالها برای این هدف مبارزه کردند. اما دولت هند با دادن حقوق مساوی به سیک ها و دیگر قومیتها زمینه پیشرفت آنها را در هند فراهم کرد به حدی که ما امروز شاهد به دست گرفتن بالاترین قدرت اجرایی در هند توسط یک سیک(مانموهنسینگ) هستیم. در عین حال بعد سال دو هزار هند شاهد یک رئیس جمهور مسلمان بوده که بالا ترین محبوبیت را نزد همه مردم هند داشت. با چنین وضعیتی استقلال طلبان بطور خودکار به حاشیه رانده شدند.
6 _" پ کا کا " یک گروه استقلال طلب کرد در ترکیه است که نزدیک به دو دهه میشود مبارزه خونینی را برای استقلال روی دست گرفته است. خواسته آنها تاسیس کشور مستقل کردستان در تمام حوزه کرد نشین ترکیه ،عراق و ایران است.
7 _ مردم جنوب سودان مسیحی هستند اما دولت مرکزی مسلمان است. قدرت دولتی همیشه در دست مسلمانها بوده بطوری که هیچ مسیحی نمی توانست پیاده یک اداره دولتی شود. در این صورت هویت سودان هم اسلامی شده است همینطور در پروسه کشور سازی و ملت سازی هیچ اثر از مسیحی های جنوب خبری نبود. در چنین وضعتی انواع ستمها بر مسیحی ها روا داشته میشد. در چنین وضعیتی جنبش آزاديبخش خلق سودان به رهبری جانگارانگ از میان مسیحی های جنوب سر برآورد مبارزه برای استقلال جنوب سودان و تاسیس کشور برای مسیحی های آنجا آغاز کرد. سرانجام در سال 2005 میلادی با تقسیم قدرت و دریافت حقوق مساوی با دولت مرکزی سودان آشتی کرد.
8 _ اویغورها ترک و مسلمان خواهان استقلال از چین هستند. این منطقه سالها قبل با زور سرنیزه اشغال و هویت آن هم پایه مال شد. حالا نام آن شده منطقه خود مختار سینکیانگ که در شمال غرب چین قرار دارد. اویغورها خواستار جدایی از چین و تشکیل کشور اسلامی ترکستان شرقی هستند .
9 _ جمهوری چچن پس از فروپاشی شوروی سابق در یک همه پرسی از مردم تحت نظارت جهانی که 75% به استقلال رای دادند اعلام استقلال کرد. اما این استقلال از طرف روسیه به رسمیت شناخته نشد. با حمله روسها به منطقه چچن جنگ سختی و وحشناکی بین دو طرف در گرفت که تا حالا هم ادامه دارد. تا حالا پیش از صدها هزار نفر از ملت چچن قربانی این جنگ شده اند.
10 _ پس از فروپاشی شوروی جمهوری آذربایجان هم اعلام استقلال کرد. در غرب این جمهوری یک جمهوری خودمختار بنام ناگورنو قره باغ موجود بود که اکثریت مردم آن ارمنی بودند. ارمنی ها خواهان تجزیه این بخش از آذربایجان و پیوستن آن به ارمنستان بودند. جنگ سختی بین دو طرف شروع شد که به مرگ ده ها هزار نفر منجر شد تا حالا هم این مشکل حل نشده.
11 _ بعد از اعلام استقلال گرجستان از شوروی سابق دو بخش از این جمهوری خواهان جدای از گرجستان شدند. اوسیتیایی جنوبی و ابخازیا دو منطقه خود مختار بودند که خواهان استقلال شدند. جالب است بدانید هیچ کشوری حاضر به رسمیت شناختن آنها نشد. فقط همین تازگیها بخاطر لجبازی با گرجستان , روسیه استقلال شان را به رسمیت شناخت.
12 _ یک گروه جدای خواه در تیمور شرقی که بخشی از اندونیزی بود سالها برای استقلال جنگید. سرانجام در سال 1999 دولت اندونزی تسلیم یک همه پرسی تحت نظر ملل متحد شد که در این همه پرسی استقلال طلبان برنده شدند.
پایان بخش نخست
تجزیه طلبی واقعیت یا برچسپی ناروا
برچسپ زدنهای بی مورد حکایت از روان بیمار اشخاص دارد. جالب است بدانید این گروه ها و افراد هیچ نتیجه دلخواه را از برچسپ زدن ها نتوانستند بگیرند جزء اینکه نفاق و نفرت را بین اقوام کشور دامن زده باشند
شنبه 31 ژانويه 2009, نويسنده: ناصر فیروزی
بخش دوم
پيامها
30 جنوری 2009, 01:21, توسط جمال
آقای فیروزی ! با گقته تان موافق نیستم که تجزیه طلبی مخفی شده نمیتواند۰ بلی برادر تجزیه طلبی باید هم آشکار باشد۰ ولی در کشور ما بدبختانه این کار تا هنوز مخفیانه صورت میگیرد آنهم توسط اشخاص بدنام برای مقاصد شخصی و حزبی با استفاده از تاکتیک های بزدلانه۰ کاش ایشان اهداف شانرا مردانه وار اعلان کنند و از ایشان با قوت منطق دفاع کنند و یا هم بگویند که به زور شمشیر میخواهند کار شانرا بکنند۰ بعد به یقین که ملت افغان چه بر سر میز استدلال یا میدان جنگ درس خوبی برایشان خواهد داد۰ به امید نوشته های مفید و آموزنده تان۰
30 جنوری 2009, 10:00, توسط ضمیر
در افغانستان تا جاییکه در این اواخر می بینیم تعدادی از وطنداران تاجیک ادعای استقلال طلبی را دارند و در این ادعا صادق و بدون کدام منافقت حرف می زنند. مثلا در تاجیک میدیا و تاجیکم و بعضی سایت های دیگر زیاد تر با ایرانی ها و تاجکستانی ها خود را نزدیک می کنند تا جاییکه احمد شاه مسعود را فرزند قهرمان ایران بزرگ می گویند. اینها با سر سختی از ایران بزرگ دفاع می کنند و دفاع شان بر اساس روابط خونی و قومی است. اینها حتی فارسی زبانهای دیگر را هم قبول ندارند اگر ایرانی و یا تاجیک نباشند. به نظر می رسند که اینها در حرف شان جدی و بسیار صادق استند.
30 جنوری 2009, 13:39, توسط احمد بهارچوپان
جناب آقای ضمیر .
شما اولا مفهوم ایران بزرگ را در یابید بعد بفرمایید که تاجیک ها جدایی خواه اند!
همین کشوری که شما امروز به نام افغانستانش می شناسید، زمانی خراسان بود و بخشی مهم و بزرگی از بدنه آریانا و یا هم ایران بزرگ ! و زمانیکه صحبت از قلمرو فرهنگی - تاریخیست و ما میتوانیم ادعا کنیم که منحیث فارسی زبانان در میراث فرهنگی قلمرو عظیم و قدیم آریانا یا همانا پرشیا شریک ایم و فردوسی و سعدی و حافظ و فال حافظ در رف کتاب هر خانواده یی موجود باشد، پس بدون شک احمد شاه مسعود فرزند ایران بزرگ بوده میتواند!
شما اگر به دوشنبه تاجیکستان سفر کنید یا شاید کرده باشید، سالنما های مزین با عکس شهید احمد شاه مسعود که در آن با الفبای سیریلیک نوشته اند قهرمان تاجیک احمد شاه مسعود، هرجا به چشم تان خواهد خورد! به سمرقند و بخارا به مناطق که تا هنوز هویت تاجیکی شانرا با چنگ و دندان حفظ کرده اند بروید آنجا نیز تصاویر مسعود را خواهید دید ! اما این بدان معنی نیست که مثلا تاجیکان تاجیکستان جدایی خواه بودند یا هستند و میخواهند یا میخواستند که قلمروی جداگانه برپاکنند مشترک با تاجیکان افغانستان که بزرگش مسعود باشد!
وقتی هنرمند افغان، آقای منگل خیلی با قیافه حق بجانب میفرماید که اگر من آهنگ خیال محمد را کپی بخوانم یا هم خیال محمد از من را - منگل - هیچ عیبی ندارد و پبنتانه لر او بر یو دی !! یعنی چه؟
یعنی پشتون در هر دو طرف خط سرحد پشتون است و میراث فرهنگی شان مشترک است! ولی اگر یک تاجیک و فارس زبان چیزی گفت میشود جدایی خواه و دشمن وحدت ملی و جاسوس ایران و از اینهای دیگر!
و اینرا تنها منگل نگفته که از بزرگان علم وسیاست قبیله نیز بار ها شنیده شده است که پنبتانه لر و بر یو دی!
بنا به همین باور بود که پاکستانی ها به تشویق و رهنمایی دجال طالبی و امیران خود فروخته یی چون نادر و حبیب الله حد اقل دو بار در تاریخ معاصر به سرزمین ما لشکر کشیدند و سوختند و بستند شکستند و سر بریدند و غارت کردند و به اسارت بردند !
اگر تاجیک جدایی خواه میبود؛ سالها قبل زمانی که مسعود مناطقی زبادی در شمال را تصرف کرد از جانب روسها برایش پیشنهاد شد که جنگ را با ما کنار بگذار و در عوض حاضریم ترا در شمال افغانستان منحیث یک حاکم خود مختار بشناسیم و قلمروت را خود مختار اعلان کنیم، شما به کتاب های طوفان در افغانستان نوشته لیاخوفسکی و کتاب محمود قارییف ، افغانستان پس از بازگشت سپاهیان شوروی، ارتش سرخ در افغانستان،پشت پرده افغانستان نوشته کوردویز و سلیک هریسن و بسیار منابع دیگر مراجعه کنید تا در یابید که مسعود حتی برای یک لحظه هم خواهان تجزیه و ایجاد قلمروی برای خودش یا همتبارانش نبود و نشد!
قلمرو زبان و ادب پارسی تا مرز های اروپا پهن بود و امروز نیز در کوزو کتاب اشعار بزبان فارسی از شاعری کوزوویی موجود است ، حالا اگر آن شاعر یا فرزندان شان خود شانرا شریک افتخارات تاریخی و فرهنگی ایران قدیم و بزرگ بدانند میشوند جدایی خواه؟
این یک ترفند بسیار محیلانه است که متاسفانه در اثر اصرار حکومات استبدادی به آن ذهن عامه نیز به آن عادت کرده که حق گویی و عدالت خواهی را برابر با تجزبه طلبی و جدایی خواهی و جاسوسی نشان بدهند!
اگر تاجیک افغانستان و رهبران آنها از جمله مسعود، بر روابط خونی و قومی با تاجیکان و ایرانی ها تکیه نموده عمل میکرد، پس باید جبهات پایداری در برابر طالبان پر از تاجیکان تاجیکستان یا ایرانی های حد اقل مشهدی میبود!
در حالیکه درست برعکس این مسئله، لشکر طالب نما ها را بیشتر زیر دار گریخته های چچنی، چینایی ، اعراب و عمدتا پاکستانی های قبایلی و پنجابی تشکیل میداد!
شما اندکی زحمت کشیده به کتاب در خط آتش پرویز مشرف مراجعه کنید تا از زبان ایشان در مورد طالبان و خون شریکی پاکستانی ها با پشتون ها بخوانید و بدانید!
اما بنده برای اینکه کار شما را اندکی آسان کرده باشم بخش خیلی کوتاهی از کتاب در خط آتش پرویز مشرف را اینجامیارم و شما میتوانید تفصیل بیشتر را در بخش بیست و یکم آن کتاب زیر نام اسامه و ملا عمر مطالعه کنید!
"بنظرم آمریکا به همین دلیل که تصور میکرد طالبان قادر است آرامش را در افغانستان ایجاد نماید ، طالبان را طرد ننمود.دولتهای عربستان سعودی و امارات متحده عربی هم به صورت غیر علنی از طالبان حمایت کردند و این در حالی بود که شهروندان سعودی و اماراتی به صورت آشکار به حمایت مالی از طالبان پرداختند.دولتهای غربی با امید به این مسئله که ظهور یک قدرت سوم میتواند در افغانستان اعاده صلح نماید از طالبان استقبال نمودند.آنها بعدها که از طالبان ناامید شدند به راحتی دست از حمایت طالبان کشیدند اما اینکار برای ما راحت و ساده نبود.نیروهای طالبان همگی پشتون بودند و متعلق به مناطق مرزی ایالت سرحد با اکثریت جمعیت پشتون و ایالت بلوچستان بودند.ما با طالبان ارتباط قوی نژادی و خانوادگی داشتیم و در مقابل دشمنان طالبان ، ائتلاف شمال افغانستان بود که متشکل از تاجیکها ، ازبکها و هزاره ها بودند که به وسیله روسیه ، هند و ایران حمایت میشدند.کدام دولت پاکستانی بود که جرات اظهار تمایل به ائتلاف شمال را داشته باشد ؟ این مسئله منجر به بروز مشکلات جدی امنیتی در داخل پاکستان میگردید."
تاجیکها میگویند این سرزمین مال همه ماست و خواهان عدالت در همه عرصه ها اند ! تاجیکها وقتی هویت شان و هستی شانرا در خطر می بینند و با تاسف شاهد حضور جمعی از تاجیکان خود گم کرده در صفوف دشمنان میشوند، آنگاه برای اینکه خودی های بی عرضه را متوجه و با در برابر محاجه های دشمنانه طرف استدلال منطقی و علمی نموده باشد به پیشنه تاریخی و فرهنگی خویش متوصل میشود و حجت و برهان میارد که برادر این سرزمین مال ما نیز بود و هست و خواهد بود !
تاجیک ها حد اقل در همین سالهای پسین که پس از 261 سال گسست دو دوره کوتاه حاکمیت سیاسی داشتند، یعنی در حاکمیت 9 ماهه امیر حبیب الله خادم دین و بعد هم 5 سال حاکمیت جناب استاد ربانی هیچ گاه لشکر نیاراستند بروند به مناطق جنوب کشور و تاکستان ها را بسوزانند و زنان را به اسارت بیاورند! آنهم در همراهی با تاجیکان آسیایی میانه!
تاجیک باور دارد که "راه در جهان یکی است و آنهم راستی است " تاجیک میگوید " منحنی هستی طولانی است اما نهایتا به سمت عدالت خم میشود"
حالا اگر این باور های انسانی از جانب حاکمان مستبد و همراهان آگاه یا نا آگاه شان به عنوان جدایی خواهی تعبیر میشود، بگذار بشود!
تاجیک که از سلاله بزرگانی چون زرتشت بزرگ میاید، به گفتار نیک و کردار نیک و پندار نیک باور دارد و همین خصیصه است که گاه به نقطه ضعف اش در مقاطع تاریخی مبدل شده است!
اگر تاجیک به خونریزی و خود خواهی عادت میداشت امروز اینهمه پارچه پارچه نمی بود و سمرقند و بخارا و بدخشان بزرگ را جهان خواران تبر تقسیم نمی کردند!
بنا عدالت خواهی و حق جویی و بیزاری از استبداد و تن در ندادن به خواری و پاسداشت ارزش های فرهنگی و معنوی که خصایل برگزیده انسانی اند در تاجیکان برجسته ترموجود اند و اینها نباید با جدایی خواهی یکسان پنداشته شود.
30 جنوری 2009, 17:23, توسط ع.ص.صبور
سلام به کابل پریس وهمه خواننده گان محترم!!
در جواب تجزیه خواهان این شعر اقای شیون کابلی را تقدیم میکنم.با گوش باز بشنوند وبا خوب دقت بخوانند.
به خون خــویش نمــودیم حاصل آزادی ــــــــ خوشی وعشرت وعیش وطرب بماست حلال
زدل کشیــم صـــداهای زنــده بـاد افغان ـــــــــــ بــروی گــنبـد نیلی اسـت تاخــرام هــلال
بسرزمــین دلــیران چــه پــا دراز کــنی ـــــــــــ کــه مــوش را نبـود در حریم شیر مجال
دماغ فـــاسد خود را حســـود صاف نما ـــــــــــ که محــو گشتن افغان فسانه ایست محال
زمشت جـنگی افغان بیـاد خواهی داشت ـــــــــــ پـــی سلامـت دنــدان خـــویــش دار خیال
کسی که فکــر خیانت به ملـک ما دارد ـــــــــــ زچــشم کــور و زپا شل شود زبانش لال
طرب بکارنماکین زمان"شیون" نیســت ------پیاله گیربه شادی که نیک هست این فال
31 جنوری 2009, 04:02, توسط جبغویه
صبور خانه:این شعر برای انگلیس ها نوشته شده.چه شعری ناشعری! وشیون هم یا اوغان است یا یک ادم عامی مسخ شده!فاشیستهای اوغان بسیار به ادمهای خودباخته مهر میورزند!یک پیشنهاد به همه اوغان پرستان دارم وبه احتمال قوی از طرف بشریت امروز پذیرفته خواهد شد:بیاید تمام ملت های روی زمین را افغان بنامیم! تا از این طریق انها هم در افتخارات اوغانها شریک شوند وهم وحدت بین اللملی بدست اید!وفایده دیگر این طرح این است که اوغانها میتوانند خودرا مالک جهان معرفی کنندو سبزه زارهای اروپا وامریکاو... هم چراگاه رمه های کوچی های اوغان خواهد شد!اینه پلان! فاشیست ها رنگارنگ اوغان هم خوش هستند که به اوغانها خدمت میکنند!یکی وخلاص!با غیرت که شما دارید یک توته زمین را هم کسی تجزیه کرده نمیتواند.باور کنید.مردم دنیا هم از پیشرفت خسته شده ان وبه این طرح رای خواهند داد .گوشما هم ارام ارام میشود!!
31 جنوری 2009, 07:51, توسط جمال
سلام به همه! به حیث یک پشتون در باره نوشته آقای چوپان باید به عرض برسانم که به یقین که در هوشیاری و خوبی برادران تاجیک شکی نیست و ما پشتونها خود را خوشبخت احساس میکنیم که در پهلوی خود برادران تاجک خود را در هر کارزار داشتیم۰ داریم و خواهیم داشت که این امر در طول تاریخ به حیث یک فکتور اساسی باعث شده تا حکومت های قوی و تا اندازه زیاد قادر به نگهداشتن شرف و حیثیت تمام اتباع افغانستان به وجود بیایند۰ خداوند دست ما پشتون ها را بشکنناند که اگر اندکترین عمل بدی به ناحق در مقابل یکی از اقوام برادر ما خصوصاَ تاجکها انجام دهیم۰ خودم آقای چوپان به این نظرم که شما در ثنا و تعریف برادران تاجک ما هنوز هم کوتاهی کردید و هم دوران های سیا بچه سقو و ملا ربانی را به برادران تاجک نسبت داده اید و هم چهره های بدنام را به حیث رهبران شان تلقی کرده اید که در ذات خود ضربه بزرگی است بر پیکر قوم تاجک۰ به نظر بنده دولت های سقوی و فسادی ملا ربانی بر اساس ادعا های مذهبی بنا شدند نه تاجکی۰لطفاٌ مسایل را سیا و سفید نبینید۰
در باره هر پرگراف نوشته تان باید به عرض برسانم که۰ ۱: در به شهرت رساندن احمد شا مسعود در تاجکستان رول روسها را فراموش نکنید۰ ۲: اگر ایران نام مترادف با آریاناست پس بنده با شما موافقم که ما همه ایرانی استیم ولی قرار ادعا خود ایرانی ها داستان چنین نیست و ایران در اصل پارس است که ما و شما پارس نیستیم۰ ۳: بنده مدت ۴سال در سمرقند و بخارا بوده ام و اصلاٌ هویت تاجکی را در آنجا احساس نکردم و هر چه است اوزبکی و مربوط ازبک ها صرف در بعضی موارد با پیر مرد های روبرو شده ام که میگفتند ( ما در اول تاجیک بوده گی ولی حالا شکر اوزبیک شده گیستیم)
۴: بعضی پشتون ها اگر ادعا دارند که پشتون ها همه برادر اند و باید یکجا شوند هدف شان اعاده دوباره خاکی است که به زور هزار نیرنگ و مکاری از تنه افغانستان جدا شده ولی بعضی تاجک های ماکه فریاد با همی با تاجکان تاجکستان یا ایران را میزنند که شما هم باید ازیشان خبر باشید چنین هدفی ندارند و میخواهند افغانستان را تجزیه کنند۰ ۵: در باره لشکر کشی حبیب الله خان معلومات ندارم ولی در باره داستان لشکر کشی نادر خان از بعضی منابع بی طرف معلومات بگیرید و به این مسله هم خوب دقیق شوید که سقوی ها کیها بودند و برای افغانستان چه میخواستند و هم مهاجران آسیا میانه از قبیل لقی ها و دیگران۰ ۶: مسعود با معاهده نگینی که در سال ۱۹۸۲ با روس کرد خیانت کمتر از تجزیه طلبی به افغانستان نکرد و هم وی هیچگاه به قدرتی نرسیده بود که افغانستان را تجزیه کند و یا هم این صدا را بلند کند۰ شما خوب خبر دارید که مسعود حتی در اوج قدرتش که خود را وزیر دفاع قلمداد میکرد صرف بالای ۲۰٪ کابل هم کنترول نداشت۰ ۷: در باره آمدن یا نه آمدن تاجکهای تاجکستانی به افغانستان صرف به نوشته های حفیظ منصور در پیام مجاهد که ارگان نشراتی شورای نظار است رجوع کنید که در باره مسلح ساختن تاجکها و استفاده ازیشان در جنگهای افغانستان چه میگوید۰ اینکه چرا تعداد زیاد تاجکها حاضر نبودند به افغانستان بیایند و به دفاع از مسعود بپردازند علتش این بود که افغانها حتی به باداران تاجکستانیها (روسها) درس خوبی داده بودند۰ با گفته های اخیر تان موافقم به راستی که افغانستان خاک برادران تاجک ما هم است و خواهد بود۰ به امید دور شدن کدورت و سوٌتفاهمات۰
31 جنوری 2009, 13:59, توسط احمد بهارچوپان
جناب آقای جمال با سلام و سپاس از حوصله مندی شما.
نکاتی را که جناب بر آنها ایراد گرفته اید سزاوار بحث های مستدل تر اند، اما بنده برای عرایضم سرچشمه های آنرا ذکر کرده ام مثلا اینکه روسها از احمد شاه مسعود خواسته بودند تا جنگ را کنار بگذارد، قلمرو شمال را برایش خود مختار اعلان میکنند و در ضمن مرتبه بلند دولتی نظامی نیز برایش خواهند داد چیزی نیست که بنده از خود ساخته باشم بلکه منابع معتبری این امر را تائید میکنند!
این تقاضا از جانب روسها نه یکبار که در مقاطع مختلف و از جانب مقامات گوناگون تکرار شده بود، ولی متن نامه ایرا که سفارت شوروی در کابل با همین تقاضا عنوانی مسعود فرستاده بود در کتاب های که بنده ذکرش را در سطور قبلی آورده ام موجود است و از طرفی کسانی مثل لطیف پدرام آن را به چشمان خویش دیده اند و شما میتوانید به آقای دکتر صاحبنظر مرادی که قرار آگاهی فعلا سمت مشاورت آقای کرزی را دارند،و در ضمن منحیث پژوهشگر مستقل و محترم مصورف کار اند مراجعه و اسناد لازم را مشاهده نمائید تا مطمین شوید.
دیگر اینکه از لحاظ تاریخی قلمروی به اسم آریانا را در امپراطوری های بزرگ جهان قدیم به اسم پرشیا می شناختند از همین جهت است که در سفرنامه ها و دیگر اسناد یونانی ها قلمرو آریانا پرشیا ذکر شده است. شما فیلمی به اسم 300 را تماشا کنید شاید سرنخی بدست تان بدهد.
سوم آنچه در مورد خصایل اخلاقی تاجیکان عرض کرده ام استوار بر داشته های علمی- تاریخی بجا مانده از آنهاست، نه از سراحساسات تاجیکانه.
و دیگر اینکه هرگاه بحث های تاریخی و کنکاش روی شخصیت های تاریخی و عملکرد آنها راه می افتد عده یی عادت کرده اند کاسه و کوزه تمام بدبختی های تاریخی و دامنه دار مردم را بر سر امیرحبیب الله خادم دین، مسعود شهید و ربانی بکشنند! یعنی اگر منتقد یا محققی گفت نادر خان ظلم کرد، حتما در برابرش قلمی باید جنگ های کابل، و زن باره گی سید حسین وزیر دولت امیر حبیب الله را بنویسید.
منظور اینکه مسعود شهید و ربانی و امیرحبیب الله هرملت و قومی بودند - افغان - نبودند ! زیرا افغان ها حاضرند جنایات هدفمند و سازمان دهی شده محمد گل مهمند، نادر غدار،حبیب الله و ملاعمر و راکتیار را ببخشند بخاطر افغانیت شان اما این سه تن چون افغان نیستند باید مرده و زنده و باز مانده و فک و فامیل و یار و یاور و همراه و رهرو شان محاکمه شوند و زهر چشم بچشند تا دیگر به حریم افغان ها با چشم بد نگاه نکنند!
چنین منطقی است که ملاعمر میشود برادر افغان کرزی، و نه تنها جنگ سالار نیست بلکه فرزند اصیل افغان است و میتواند بی هیچ هراسی یکراست به قصر ریاست دولت تشریف فرما شود!
منطقی از ایندست هست که ملابور جان، یعنی سرآمد وحشت و خشونت میشود شهید ملا بور جان، آنهم ازجانب کسی که به بهانه جنگ برعلیه ترور روی بال همای آهنین امریکایی به کشور پرتاب شد!
و بازهم نگرشی از این قماش است که وزیرخارجه طالبان و سفیر آنها در پاکستان و ملا راکتی، که اسمش صفات و شخصیت اشرا بازگو میکند؛ به پارلمان و مصطبه های دیگر دولت راه می یابند!
اینهاست که ما را برگفتار و کردار کسانی چون کرزی و انوارالحق احدی، و حتی دانشمندانی چون روستا تره کی که طالبان را جنبش مقاومت ملی میخواند، و دیگرانی از این قماش بی اعتماد میسازد و متاسفانه در بسیار حالات از راس تا قاعده وطنداران پشتون نظریه های آن چنانی ایشان را تائید میکنند!
و اگر تمام اینها را کنار بگذارم، وقتی صحبت از افغانیت است و گویا همه باشنده گان کشور ما افغان اند و مجموع شان ملت افغان، و افغان ها غیرت افغانی دارند!!!!!!!!!!! چی چیزی سبب میشود که یک طالب که در عین حال افغان اصیل هم هست! به فرمایش جناب کرزی؛ دست در دست پاکستانی و عرب داده ناموس افغان دیگر را تاراج کند؟
و ازنظر شما عمل بد ناحق چی هست؟؟؟ جنگ با تمام ویرانگری و وحشت اش قوانینی دارد، اما طالبان که امروز رئیس جمهور آنها را می بخشد و خود وعده تامین امنیت شانرا را میدهد، در حق مردم شمالی، در برابر مردم فرخار و تخار، در مقابل کرامت انسانی مردم یکاولنگ و بامیان و مزار مگر از چه نامردی یی فرو گذار کردند؟
این گونه اعمال که پیشنه تاریخی دارد، و حرف های از جنس فرمایشات کرزی در مورد طالبان که طالب میانه رو و طالبی که دستش بخون آلوده نیست! و آنگاه دم از ملت افغان زدن؛ صداقت گرفتار و بی آلایشی کردار رهبران جامعه را که اکثرا هم از وطنداران پشتون بوده اند زیر سوال برده و میبرد.
طالب میانه رو به لطیفه یی میماند که بگوییم فلان زن اندکی حامله است!!؟؟ و طالبی که دستش به خون کسی آغشته نیست یعنی اگر آن طالب و یا طالبان طوری کشته اند که خون مقتول نریخته پس عیبی ندارد چون دست شان خون آلود نیست!!؟؟
شما از زمان برپایی حکومت احمد شاه درانی تا حاکمیت طالبان یکبار به داوری وجدان تاریخ را دید بزنید آنگاه به حیا و حضور و تساهل پیشه گی تمام اقوام دیگر کشور آفرین خواهید گفت که هیچ گاه از پی تلافی جویی دست به شمشیر نبردند!
با تمام اینها بار دیگر از شما برای حوصله مندی تان سپاسگذارم و امید میبرم نگرش خرد مدار و میلان به سوی عدالت و شناسایی حقوق انسان به میان ما بازگردد و جا بیفتد و به اصول اخلاقی مورد احترام و عمل مردم ما مبدل شود.
11 فبروری 2009, 12:56, توسط R.H
خاننده گان مقاله سلام!
نوسنده محترم موضوع جالب و به روزی را به بحث کشیده است که دست رسی به مثالهای نوسنده محترم ـ اگر اقتباس نباشد- نیاز به مطالعه دها کتاب و مقاله دارد.
بنده نتنها از متن مقاله لذت بردم، از نقد و نظر ناقدین مطالب جالب را بدست آوردم که حتی فکرش را هم نمی کردم. بنده نظرات منتقدان را خواندم، حتی آن شعر سر تا پا خیالی "شیون کابلی " و وسله ناجور به این مقاله را !!
هزاران افغانی در پایه تخت افغانستان شکم گرسنه می خابند ....
به خون خــویش نمــودیم حاصل آزادی ــــــــ خوشی وعشرت وعیش وطرب بماست حلال
sater79 yahoo.com
این آدرس را هم به گوگیل جستجو نمایید : 115BEGO.BLOGSPOT.COM
آنلاین : خانندگان بخانند!