صفحه نخست > خبر و گزارش > افغانستان کشتارگاه خبرنگاران!

افغانستان کشتارگاه خبرنگاران!

کابل پرس
سه شنبه 5 جون 2007

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

تنها به فاصله ی چند روز از کشته شدن خانم شکيبا آماج در کابل، يک خبرنگار زن ديگر نيز کشته شد. خانم ذکيه ذکی ، مسوول راديوی محلی صلح در جبل السراج، شب گذشته در منزل مسکونی اش بدست افراد مسلح ناشناس کشته شد. گفته می شود که قتل خانم ذکی بدلايل سياسی صورت گرفته است اما تاکنون مقامات پوليس در اين مورد اظهار نظر نکرده اند.

خانم ذکی راديو صلح را در زمان طالبان راه اندازی کرده بود. وی خود را برای انتخابات ولسی جرگه نامزد کرده بود و گمان می رفت که می تواند از رقيب خود خانم سادات پيشی گرفته و وارد پارلمان افغانستان شود. اما خانم ذکی در يک اقدام غير منتظره از نامزدی خود صرف نظر کرده و خانم سادات به پارلمان راه يافت. خانم ذکی فرزند وکيل شمس الدين متولد بدخشان بود و عضو حزب دموکراتيک خلق بود. خانم ذکی در زمان طالبان به روزنامه نگاری روی آورد و راديو صلح را راه اندازی کرده بود.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • اوه....اصلا شوکه شده ام...این چه حال است....شیما، شکیبا و حالا ذکیه؟؟؟؟؟ من آندو را نمیشناختم ولی قلبم برای همه شان بیسار پردرد است و بخصوص برای ذکیه.....او یک زن سرشار و خنده روی بود....چند سال قبل باهم همسفر بودیم.....ای زنان پارلمانی و وزیر و رییس چرا خود را حرکت نمیدهید و به این همه بیعدالتی نه! نمیگویید؟؟؟؟؟ من واقعا عصبانیم.....این کشته ها هرگز انگیزه شخصی نداشته بلکه بربنیاد هویت جنسیتی شان (زن بودن، متعهد بودن و فعال بودن شان در راستای صلح و سلامتی) صورت میگیرد....نه دست ذکیه و ذکیه با خون معصومان کثیف است و نه هم شکبیبا و شیما در عمرشان به کسی ضرر رسانده بودند....این همه بخاطر خفه نمودن آواز زنان است......
    بیایید همه با هم صدای مان را بکشیم.....
    بی احترام به همه جنایت سالاران و دشمنان زنان افغان!

  • سلام دوستان!

    باری دیگر، متاسفانه شاهد یک ازغم انگیزترین حادثات می باشیم. میخواهم از این طریق به خانواده مقتول ابراز تصلیت نمایم و همچنان خشم، نفرت، نفرین و انزجار خود به این قاتلین، آدم کشان و قصابان انسان، تقدیم نمایم.

    ازآنجائیکه من خانم ذکی را از نزدیک می شناختم، وی یک زن خیلی با جرئت، با غیرت، و واقعاً بخاطر دیموکراسی و ازادی زنان مبارزه می کرد و فکر من بنیادگرایان وزن ستیزان که تحمل ترقی و پیشرفت زنان را ندارند، این جنایت بزرگ را مرتکب شدند.

    دراخیر برای وی جنت و برای فامیل وی صبر استدعا دارم!

    بااحترام

  • جای بسی تاءسف است ،زنان در افغانستان بسیار مظلوم و از حقوق اولیه انسانی محروم هستند ، من معتقدم نامرد و بی غیرت است کسیکه روی زن حتی به قصد لت و کوب دست بلند کند چه رسد به اینکه بخواهد اورابکشد . هرگاه می شنوم زنی ویا دختری 15 ویا 16 ساله خودش را آتش زده است ،دلم خون می شود .

  • خرابه‌ای شده افغانستان و مسکنِ دزدان

    کنم چه چاره؟ که اينجا پناهگاهِ من است

    اگر چه عشقِ وطن ميکشد مرا، اما

    خوشم بمرگ که اين دوست خيرخواهِ من است

    حقوقِ خويش ز مردان اگر زنان گيرند

    در اين ميانه من و صد دشتِ زن سپاهِ من است

    • کار با شيخِ حريفان بمدارا نشود

      نشود يکسره تا يکسره رسوا نشود

      شده آن کار که بايد نشود، می بايد

      کرد کاری که دگر بدتر از اين ها نشود

      درِ تزوير و ريا باز شد اين بار چنان

      بايدش بست، پس از بسته شدن وا نشود

      بس نمايش که پسِ پرده ی سالوس و رياست

      حيف! بالا نرود پرده تماشا نشود

      سلب آسايشِ ما مردم از اينهاست، چرا؟

      سلب آسايش و آرامش از اينها نشود

      جار و مجرور اگر لغو نگردد ظرفی

      که درو می برد از ميکده پيدا نشود

      تا که عمامه کفن يا که چماق تکفير

      نشکند جبهه ی شان، حلِ معما نشود

      گو به آخوندِ مصرتر ز مگس زحمتِ ما

      کم کن، اين غوره شود باده و حلوا نشود

      کار عمامه در اين ملک کله برداريست

      نيست آسوده کس، ار شيخ مکلا نشود

      نيست اين مرده ره آخرت اينها حرفست

      پس چه خواهی بشود گر زنِ دنيا نشود

      چه بلايی است بفهمی که بفهمند بلاست

      رفع با رفتن ملا به مصلا نشود

      باز دورِ دگر آخوند وکيل ار شد، کاش

      باز تا حشر در مجلس شورا نشود

      کاش پوتين زند اردنگ به نعلين آن سان

      که بيک ذلتی افتد که دگر پا نشود

      جهلِ عارف نرود تا نشود بسته و باز

      در از آن مدرسه، زين مدرسه در وا نشود

    • هموطن عزيز سلام.باز جانيان دست بجنايتديگری زدند.اطفال معصومی رابگليم غم نشاندند.شهيدنمودن مادری بخا طر ارمان های مقدسش که همنا ازادی زن از چنگال خونين زورگويان با هچ دين و مذهبی سازگاری ندارد.شما که بنام اسلام برضداسلام عمل ميکنيد وهچ دليل برای براهت شما وجود ندارد. طفل چهار ساله بمرگ مادرش اشک ميرزد پدری با چهار طفل معصوم بجرم ازادی بسوگواری نشته نفرين بشما حيوانات درنده خوي.خواهر شهيدم تو به قلب همه ملت زنده وجاويدان هستی بنده از فاصله هزاران کيلو متر بمقابلت سر تعظيم فرود مياورم وبه طفلان معصومت وشوهر عزيزت اظهار تسليت ميکنم.

  • My Great Condolence to her family, friends and Colleagues!

    This is really sad that a woman like Zakia Zaki who was too active the only woman activist in Parwan, she was so brave. Beside all the most unfortunate thing is that Woman arent united why dont they become one and struggle for thier rights? Women cant be as silence as they are now they should fight for thier rights no matter who that woman is either a jounalist or a house wife.
    Zaikia was killed by her enemy by warlords and warlords’ supporters. She as a Teacher or Activist or Journalist was the pride of women she was a hard worker I am realy shocked of her killing..
    May Allah rest her soul in Peace.

    • تا زمانیکه مارشال قاتلان فهیم ، ربانی ، استاد عطا، سیاف، محقق، حضرت علی و مافیای مواد مخدر شان حاکمان واقعی ساحات معین در کشور هستند ، این چنین قتل ها هر روز صورت خواهد گرفت و پیروزی بر طالبان جانی هم غیر ممکن خواهد بود.

      افغانستان به کشور ملوک الطوایفی مبدل شده که در بامیان محقق، در بدخشان، تخار،کندز، بغلان، بلخ، پروان ربانی ، فهیم وعطا و در پغمان سیاف ، در ننگرهار حضرت علی مانند کشور های مستقل سلطنت کرده و با مردمم انند برده های شان برخورد میکنند.

    • بوزینه و داروین

      « داروین» چون رخت زین عالم کشید

      روح او را حضرت آدم بدید

      گفت: ای فرزند بی عقل و ادب

      بیخبر از ریشۀ اصل و نسب

      گرچه ار دانش خدایت بهره داد

      چون بنی آدم برایت چهره داد

      از حریم آدمی بیرون شدی

      از جهالت وارث میمون شدی

      دفتر پیشینیان بر هم زدی

      تیشه بر پای بنی آدم زدی

      بذر هستی را چو خالق بر فشاند

      آدمی را اشرف مخلوق خواند

      نور حق را ادمی آینیه بود

      از چه گفتی اصل او بوزینه بود

      ادعایت راست ناید با خرد

      آنچه گفتی کودکان را می سزد

      آن سخن ها چو از آدم شنید

      چون سپندی« داروین» از جا جهید

      گفت: بشنو تا بگویم شرح حال

      گرچه اینجا نیست جای این مقا ل

      سالها از خلقت آدم سخن

      گفته آمد از زبان مرد و زن

      فیلسوفان گم درین صحرا شدند

      عاقلان دیوانه زین سودا شدند

      کس نشد واقف که این موجود کیست

      از وجودش مقصد معبود چیست

      آن یکی گفتا که ازیک مشت خاک

      آدمی را ساخته یزدان پاک

      وان دگر گفتا که آغاز حیات

      آب باشد بهر حیوان و نبات

      آدمی هم زادۀ آب است و بس

      قصه های دیگران خواب است و بس

      هیچکس این راز را افشا نکرد

      هیچ ناخن این گره را وا نکرد

      چشم من هم چون حقیقت را ندید

      گفتم از بوزینه شد آدم پدید

      چون که در شکل و شمایل با بشر

      یافتم بوزینه را نزدیکتر

      ماند مشتی خام در تائید من

      زد گروهی گام در تردید من

      مرغ جان چون رفت از شاخ تنم

      این عجب بنگر که بعد مردنم

      تربتم را آن یکی بوزینه یافت

      خاک را با سنگ و با ناخن شگافت

      قبر من بکشود و با من راز گفت

      آنچه را نشنیده بودم باز گفت

      داد دشنامی به نام آدمی

      گفت: ای فرزند خام آدمی

      در حق بوزینه بهتان کرده یی

      نسبتش با نسل انسان کرده یی

      فتنه گستر آدمی زاده کجا

      بی ضرر بوزینۀ ساده کجا

      ما به جهل خویشتن شادیم شاد

      دانش آدم زجنگل دورباد

      قوم ما گر دانش آموزی نکرد

      هیچ بوزینه کتب سوزی نکرد

      مامنی از دست بوزینه نسوخت

      خرمنی بوزینه از کینه نسوخت

      تیر باران همنژاد خود نکرد

      شهر ویران از فساد خود نکرد

      برکسی بوزینه هرگز بم نریخت

      آتشی بر خویش و بر عالم نریخت

      لیک صدها بار زین جنس دو پا

      فتنه ها گردید در عالم بپا

      بار ها دیدیم کز دست بشر

      گشته عالم غرق در سیلاب شر

      خاکیان دانند کاین موجود زشت

      با چه رسوایی برون شد از بهشت

      در زمین تا پای شوم او رسید

      پا به هر جا ماند آفت شد پدید

      با خود و با غیر آدم دشمن است

      بر شرار جهل عقلش روغن است

      نقش پای رفتگان او گم است

      این بلا شاید ز نسل گژدم است

      می گزد هم خویش هم بیگانه را

      دست باید بست این دیوانه را

      بسکه آن بوزینه بر من طعنه زد

      از خجالت آب گشتم در لحد

      بسکه زد سنگ ملامت بر سرم

      فکر کردم شد قیامت بر سرم

      چون زمن هرگز جوابی بر نخاست

      از سکوتم قهر بوزینه نکاست

      در کنار قبر من شاشید و رفت

      مشت خاکی بر سرم پاشید و رف

    • شعر بالا از شاعران هموطن ما است که درسايت زندگی چندی قبل بنشر رسيد. تشکر b.popal

  • کشته شدن انسانهاکاری است که شایسته انسان این موجودی خداوند به این اندازه اوراموردرحمت وکرامت خودقرارداده است نیست امیدوارم روزی فرارسدکه افغانستان وتمام کشورهای مظلوم از چنگالستمگران نجات پیدا کند ومامسلمانان به اسلام ناب محمدی دست یابم ومقام پیامبر وپیشوایانش راگرامی بداریم

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس