درک سطحی از یک نوشته روشنفکرانه
پاسخی به آقای عزیز عازم
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
نوشته آقای عازم در باب مقاله ی " قوام دموکراسی در امریکا" از آقای رنگین دادفر سپنتا در تارنما یا سایت هشت صبح، نشانه سطح نازل فهم نویسنده آن از یک نوشته روشنفکرانه است. از آن جای که آقای عازم به درستی منظور آقای سپنتا را( نمی دانم دلیل اش پس زمینه های تاریخی و اجتماعی مسایل طرح شده در مقاله ی داکتر سپنتا است یا سبک فرهیخته و ادیبانه ی نوشتار او) نفهمیده اند، سخنانی را به زبان آورده اند که نه در خور صاحب آن قلم است و نه در خور شخص آقای سپنتا. به نظر من، هزره نویسی و دشنام نویسی به جای نقد درست به ادبیات مسلط بسیاری از نویسندگان ما تبدیل شده است. ما همان دیکتاتورها و جنگسالارانی هستیم که به جای تفنگ، قلم در دست و به جای گلوله، واژه ها و دشنام های تحقیر کننده را در اختیار داریم که مخالفان خود را سرکوب کرده و اسم ادبیات توتالیتر خویش را نقد می گذاریم. اول لازم است که آقای عازم شیوه درست نقد نویسی را تمرین کنند، و ارزش های که در یک نقد روشمند و علمی وجود دارد، مراعات نمایند. هدف نقد خالی کردن خشم های فروخورده سیاسی و اجتماعی علیه مخالفان نیست. ما می توانیم با یک نفر مخالف باشیم ولی نباید با زبان هتاکانه، تحقیرکننده و مملو از خشم و نفرت علیه مخالف خود استفاده کنیم. من این ارزش ها را در دانش و اخلاق آقای سپنتا به کرات دیده و به آن اذعان می کنم.
بر خلاف برداشت آقای عازم، منظور روشن آقای سپنتا در مقاله ی "قوام دموکراسی در امریکا" این است که امریکا با پشت سرگذاشتن تاریخ نژادپرستی که سیاهان به عنوان برده به سرزمین جدیدی به نام امریکا آورده شدند، از تمام حقوق انسانی بخاطر رنگ پوست محروم شدند، حتا مذهب آنها نیز این نژاد پرستی را تایید کرد، توانست مرزهای نژادی را بشکند. نیویورک تایمر، روزنامه مشهور امریکایی دقیقا با همین تیتر و مضمون به استقبال پیروزی باراک اوباما رفت.
در کنار این که اوباما یک رهبر ارزشگرای امریکایی در جهان شناخته شده است، پیروزی او میراث پیروزمند جنبش حقوق مدنی به رهبری مارتین لوتر کینگ علیه تبعیض در جامعه مدرن امریکا است. چه بخواهید یا نخواهید، با انتخابات اوباما یک" نه" بزرگ به نژادپرستی تاریخی امریکایی از سوی خود مردم ایالات متحده امریکا گفته شد، که این نشانه ی پیشرفت تاریخی و اجتماعی امریکا است. پس منظور این نیست که چون اوباما سیاه پوست بود، در انتخابات پیروز شد. این برداشت، سطحی ترین فهم از نوشته ی آقای سپنتا است.
آن چیزی را که او در پی تبیین آن است، پیشرفت جوامع بسوی انسان گرایی است. یعنی، دیگر برای جامعه امریکا موضوع نژاد در مقایسه با دانش و خرد سیاسی و اجتماعی رییس جمهور شان ارزش خود را از دست داده است. ولی 30 سال قبل روزگار چنین نبود. اگر در سال 1970 باراک اوباما با همین شخصیت امروزی خود را از حزب دموکرات کاندید می کرد، حتا در سنا نیز رای نمی آورد.
موضوع مهمی که آقای سپنتا به آن اشاره کرد، و به نظر من می توان آن را بحران ارزشی مدرنیته و تناقض غیر قابل توضیح، دانست. آقای سپنتا می گوید که آیا دموکراسی اروپایی به یک مسلمان ترک و یا به یک سیاه الجزایری رای خواهد داد یا نه؟ این بحث ها در اروپا پس از پیروزی اوباما به شکل واضح آن مطرح شده است. سوال اساسی در برابر دموکراسی های اروپایی این است که ما یک اوبامای اروپایی خواهیم داشت یا خیر؟
اروپا به این زودی نمی تواند به این پیشرفت امریکا دست پیدا کند. دموکراسی های اروپایی با اعمال تبعیض نسبت به مهاجرین و اقلیت ها در موارد مختلف، شکیبایی و آرمان فرصت های برابر برای تمام شهروندان، فارغ از رنگ و مذهب را زیر سوال برده است. . عملا، دموکراسی اروپایی تقلیل به تضاد نژادها و فرهنگ های به صورت آرام و در خفا شده است. دموکراسی های اروپایی به وفاداری مهاجرین مسلمان خود نسبت به کشورهای شان شک دارند. سوال عمده برای آنها این است که آیا با رشد مهاجرین، هویت اروپا در خطر نخواهد افتاد؟
خطر راسیسم و گرفتن فرصت های سیاسی و اجتماعی به بهانه ی نژاد و مذهب، دموکراسی های غربی را تهدید می کند.
پس هنوز مساله ی رنگ و مذهب در غرب مهم است. حتا در امریکا جمهوری خواهان تلاش کردند که اوباما را به خاطر نام میانی اش، حسین، به سابقه ی اسلامی پدرش ربط بدهند. حتا آن پشتی مجله" نیویورکر" که اوباما در زیر عکس بن لادن به تصویر کشیده شده بود، در ادامه روند مروج اسلام هراسی در امریکا به شمار می آید. این واقعیت های تراژیک جوامع حتا در ملتی که اوباما را انتخاب کرده است، وجود دارند، و سال ها بر این کشور خواهد گذشته تا روزی دیگر یک باراک اوبامای مسلمان، بودایی، یهودی را انتخاب کند.
نکته دیگر که به نظر آقای عازم تفرقه برانگیز رسیده است، اشاره داکتر سپنتا به موضوع قوم گرایی در سیاست افغانستان بود. آیا یک ازبک حاضر است که به یک هزاره به عنوان رییس جمهور رای بدهد؟ ایا یک پشتون حاضر است که به یک ازبک به عنوان رییس جمهور رای بدهد؟
با توجه به شرایط کنونی افغانستان این کار ناممکن است. زیرا، ساده ترین خصوصیت جامعه افغانستان قبایلی و قومی بودن آن است. مشکل ما در این است که به جای حل معضل اجتماعی و تاریخی خویش در پی توجیه آن هستیم. اختلافات قومی از دیر باز در افغانستان سابقه دارد، و تمام کشور ها، مثلا کانادا مشکل فرانسوی زبان های کبک با بخش انگلیسی زبان این کشور، دارای این اختلافات به پیمانه های متفاوت است. نیرومندی خرد سیاسی ملل مترقی در این است که به جای کتمان مشکلات آن را مطرح کرده و برای حل آن کوشش می کنند. افغانستان نیز باید از این خصوصیت برخوردار باشد. اگر اختلافات قومی در کشور ما وجود دارد، راه حلی برای آن پیدا شود. ولی اگر کسی از آن صحبت کرد، نباید مانند آقای عازم هرچه از دهان ما برآمد نثار آن فرد کنیم. این اخلاق عامیانه نشانه عقب ماندگی فرهنگی است نه فراست و غیرت ملی.
عامیانه گری داکتر رنگین سپنتا در سیاست
راستي به حال ملتم بايد خون بگيريم كه يك وزير خارجه اش، يك دكتر و حقوقدان در چنين چاه تنگ فكري اسير است
چهار شنبه 4 فوريه 2009, نويسنده: عبدالعزيز "عازم"
پيامها
6 فبروری 2009, 10:43, توسط ع.ص.صبور
سلام به کابل پرس? وخواننده گان محترم!!!
اقای سهراب توانا بعدازسلام خدمت بعرض برسانم که در حال واحوال کونی که جامعه ما در یک حالت بحران قرار دارد وازهرطرف تحت ضربات دشمنان وطن میبا شد برای شخص که درسطح وموقف اقای سپنتا قرار داشته باشد نباید ازچنین الفاظ که ازطرف کشورهای همجوار صادرشده است استفاده صورت گیرد زمانیکه از واژه هاوشعار های صادراتی کشورهمسایه چون ایران یا پاکستان استفاده میشود وهمه هم میدانند که تلاشهای زیرنام زبان،قوم وملیت بخاطر برهم زدن وحدت ملی جریان دارد استعمال چین الفاظ بیدرنگ مورد سوال قرارمیگیرد ورنه در شرایط عادی شاید این یک گپ معمولی باشد اقای عازم هم این مسله را نظربه شرایط فعلی مورد انتقاد قرارداده است اولویت فعلی مردم ایجاد فضأ صلح وامنیت است اختلاف یک پدیده اجتماعی است ودرهرجامعه کم وبیش وجود دارد عقل وخرد حکم میکند که باید با مذاکره وتفاهم مناقشات قومی قبیلهٌ ئی لسانی حل وفصل شوند نه اینکه افتخارات تاریخی رابه مسخره گرفت این یا ان قوم را فاشیت ویا قبیله گراخطاب کرد. اگر از اقای سپنتا سوال شود که در مدت چارسال در وزارت خارجه ومشاوریت چه کسی شمارا تهدیدکرده که به زبان دری صحبت نکنید ؟ ایا اقای سپنتا همین اکنون بکدام لسان دروزارت خارجه حرف میزند؟ کسی مانع شده که به دری حرف نزنید؟؟ نه خیر.پس ضرورت به چنین ارزه گوئی چست؟.
7 فبروری 2009, 01:26, توسط سهراب توانا
حرف تان قابل درک است. ولی اختلاف نظر میان شما و من بر سر مساله ی دری و فارسی وجود دارد. از نظر من فارسی و یا دری هر دو یک زبان هستند، فقط تفاوت در بین اصطلاحات است. ایرانی ها می گویند بیمارستان ما می گوییم شفاخانه که شفاخانه واژه ی درست و به جا نسبت به بیمارستان است. شما به غیر از بعضی از اصطلاحات، می توانید بگویید که تفاوت دری و فارسی چیست> منظور لهجه نیست، در همین افغانستان هزار لهجه وجود دارد. استعمال کلمات که ریشه در زبان ما دارد، به معنای نفاق نیست. ما هزار ان کلمات که ایرانی ها ساخته اند همین حالا استفاده می کنیم. اگر حساسیت بر سر کلمات ساخت ایران است، پس چرا از کلماتی چون زبان شناسی، پسوند و پیشوند و صد ها کلمه نظایر این ساخته های فرهنگستان ایران استفاده می کنیم؟ ما چرا به وفور از اصطلاحات انگلیسی استفاده می کنیم؟ چون به تمام این واژه های نیاز داریم. چرا وقتی من دانشگاه استفاده می کنم می گویند وحدت ملی برهم می خورد، ولی وقتی سرود ملی به زبان پشتو و هزار اصطلاحات پشتو به واسطه دولت های وقت تحمیل شده است، وحدت ملی را برهم نمی خورد؟ به جای احساساتی شدن از واقعیت های تاریخی استفاده کنید. نمی شود چیزی را که به زور و به وسیله ی حکومت های تحمیل شده است، و اکنون کسانی با آن مخالفت می کنند، را به معنای نفاق ملی تعبیر کرد. چرا رد کلمات پشتو که تحمیل شده است، ضد وحدت ملی است، ولی قبول هزاران کلمات پشتو و سرود ملی پشتو وحدت ملی است؟ آیا می شود این تناقض ها را برای من تشریح کنید؟ لطفا از نصحیت های وحدت ملی نه کنید. من فرزند این آب و خاکم، مجاهد و طالب را دیده ام. من این سرزمین را دوست دارم.
8 فبروری 2009, 00:37
سلام خدمت کارمندان سایت کابل پرس? و خواننده گان عزیز!!!
به شاغلی سهراب توانا !!!
ایران می خواهد یک مثلث فارسی را در منطقه که شامل کشورهای تاجکستان ،افغانستان و ایران هست ایجاد نمایید!!!
اما هر کشور از خود ترمینالوژی و زبان پویا خود را دارد هر چقدر کلمات یک زبان در یک زبان دیگر زیاد باشد نشان دهنده قدامت زبان است !!!
مثلا همین حالا زبان عربی کهدومین زبان جهان شمرده می شوددر تمام کشورهای عربی ترمینالوژی خاصی خودرا دارد!!!مانند زبان عربی مصری ،زبان عربی سوریه ،و زبان عربی عربستان سعودی !!
یعنی در هر کشور زبان عربی یک زبان است اما لهجه های ان و اینکه ان زبان از کدام کشور است در پهلوی ان ذکر گردیده است !!!
مشترکات زبانی فارسی با دری افغانستان را هیچ کسی نمی تواند رد بکنند !!!
اما حرف اساسی در این است که چگونه می توان از کلمات نامانوس ایران که ساخته فرهنگستان ایران است جلوگیری صورت بگیرد !!!!
در تمام جهان انترنت یک کلمه بین اللملی است اما ایران انرا تا رنما نام نهاده است ایا این کلمه با انترنت که تمام مردم انرا می شناسند چه تفاوت خواهند داشت !!!!
به هزاران کلمه عربی در زبان دری استفاده می شود مثلا در زبان پشتو "او دس"یعنی اب دست که کلمه دری است اما دری زبانان ما کلمه و ضو را استعمال می کند که کلمه عربی است !!!!
از لحاظ فنولوژی فرق بین زبان دری و فارسی و جود ندارد !!!
هر حرکتی مثبت که بطرف رشد زبان دری صورت می گیرد یک حرکت افغانی و ملی است و همه باید به دیده قدر دران دیده شود اما زبان فارسی بهلوی با لهجه های کشاله دارش قابل پذیرش نخواهد بود !!!
و حتا تقویم افغانستان را تبدیل کرده اند به ایرانی ایا تقویم به زبان پشتو است !!!1
حالا شاید در فکر این باشیم که ایران برای زبان ما خدمت می کنند تاثیرات منفی انرا اینده برایمان ثابت خواهند کرد !!!1
6 فبروری 2009, 12:15, توسط جمال
سلام به همه!
با وجود احترام بی پایانیگه به آقای سپنتا دارم میخواهم به حیث یک پشتون بگویم که بلی آقای سپنتا! همین حالا امکان دارد و قبلاٌ هم امکان داشته که افراد یک قوم به شخص مربوط به قوم دیگری در افغانستان رای دهند. بهترین مثالش آقای بشر دوست است که بسیاری پشتون ها برایش رای دادند و در انتخابات آینده هم بسیاری پشتونها بشمول خودم برایش رای خواهند داد. و این را هم بیاد داشته باشید که نخستین رهبر سیاسی پشتون ها (بایزید روشان بنیانگذار تحریک روشانیان) ۴۰۰ سال پیش پشتون نبود.و پشتونهای پیروش تا آخرین کارزار با وی بودند.
6 فبروری 2009, 17:01, توسط مزاری
ایکاش جمال جان همه روشنفکران چه پشتون وچه تاجک و هزاره و ازبک ما همین نظر را میداشتند و از انسان وارزشهای انسانی وعدالت اجتماعی دفاع میکردند . ولی متأسفانه باید متذکر شوم که امروز سردمداران و قدرتمندان وطن ما در گرداب افکار قبیلوی چنان غرق اند که با این چند نظر ازین ورطه رهایی نخواهیم یافت . نمیدانم کدام یک از شخصیت های پشتون ما بود که فرموده بود :
که ته وایی چه زه یم او زه وایم چه زه یم ، نه به ته یی نه به زه یم . او که ته وایی چی ته یی او زه وایم چی ته یی ، هم به ته یی هم به زه یم !!
بیاید دوستان این گفتار ارزشمند را شعار قرار بدهیم و با یک تن واحدبا این برده گی شرم آور مبارزه نمایم و افتخار همیشه گی را مانند یک ملت قهرمان نصیب شویم ! ورنه ما را پارچه پارچه نموده چنان ببلعند که صدای شکستن استخوان های خود را هم نخواهیم شنید . به امید فردایی که این گفتار ارزشمند در سر خط گفتار و رفتار و پندار ما قرار گیرد .
7 فبروری 2009, 08:01, توسط Sheikh Rahim Ghori
You are right.
7 فبروری 2009, 15:53
محترم مزاری صاحب !
باوجود انکه بنده همیشه مخالف نوشته های تان بودم ولی این نظر اخری شما بنده را سخت طرف دار تان ساخت . راست تاجک ها پشتون ها هزاره ها ازبک ها همه در یک صف به ضد هر نوع بی عدالتی مبارزه کنند. من وقتی این اقوام شریف رامی بینم ظالمان این اقوام همیشه ظالم بوده اند . من فرق بین کرزی دوستم محقق ربانی مسعود مزاری انوری حکمتیارنمی بینم. همهء انها قاتل اند . من که پشتون هستم و شما که شاید تاجک باشیدویا کدام قوم شریف دیگرفرقی وجود ندارد.شاید صرف دانش شما نسبت به من خوبتر باشد همین است فرق من وتو
باحترام پروانی
7 فبروری 2009, 19:53, توسط salam
به عنوان يك هزاره گواهي مي دهم كه بعد از راي گيري اولين رياست جمهوري كه كرزي برنده شد رفتم به جاده نادر پشتون. در آنجا وارد دكاني شدم كه صاحب ان يك پشتون بود و من از لهجه اش فهميدم. از من پرسيد به كه راي دادي. من به محقق راي داده بودم و نگفتم كه به كه. ولي دكاندار گفت او تاسف مي خورد كه به بشر دوست راي نداده است و به كسي ديگري راي داده است.
در كنار اين البته در نظر داشته باشيم كه كساني مانند ملا منان نيازي در بين پشتوان ها است كه مي گويد به جز پشتون ها ديگر اقوام بايد اين سرزمين را ترك كند.
8 فبروری 2009, 01:48, توسط حنیف رستم
سلام خدمت شاغلی مزاری !!!!
و اقعا مزاری صاحب اینبار درد دل مان را گفتی و اقعا هم همینطور است من به این خاطر تعریف تانرا نمی کنم که گویا شما طرفداری و یا بدگوی کسی را کرده اید بنده هم در بسیاری نقاط همرایتان مو افق نبوده ام !!!
اما اینبار نوشته تان را بسیار تاید می کنم و اقعا ما باید به و حدت ملی خود بیاندیشم از نوشته تان برداشت خوبی کردم ارزوی مو فقیت برایتان !!!
حنیف رستم
8 فبروری 2009, 06:54, توسط مزاری
دروستان عزیز آقایان پروانی و حنیف جان رستم درود بر شما! تشکر از حسن نظر تان .
بسیار افتخار دارم با فرستادن یک پیام کوچک ، دو دوست هموطن پیدا کردم . باید متذکر شوم که وحدت ملی ما هیچگاهی به زور گویی ها ، تحمیل کردن ها ، سلطه جویی ها ، حق تلفی ها و بزرگ و کوچک شمردن ها بوجود نخواهد آمد . اگر شما هم مانند یک روشنفکر پشتون بدون علایق قومی و نژادی فقط یکبار گفتار آقای کوچی را در شورای ملی و طرز دید و عمل آقای خرم را در قبال زبان و فرهنگ این سرزمین مشترک مان به باد انتقاد بگیرید ، باور داشته باشید هزارن دوست پیدا خواهید نمود .
آهن سیاه و سخت وقتی صیقل و زنجیر میشود که در آتشگاه بسوزد و در سنگدان آهنگران نرم شود . بیاید دست بدست هم بدهیم و بسوی این آتشکده به پیش برویم ، تا بسوزیم و زنجیر شویم . از گذشته ها بیاموزیم و در آینده ها تکرار نکنیم . چه لذت انگیز است روزی که در پنجشیر و بامیان و بدخشان و بلخ و فاریاب مردم با خلوص نیت اتن کنند و در پکتیا و خوست و ننگرهار و قندهار به آهنگ قرصک برقصند . بگفتۀ احمد ظاهر بزرگ : کی باشد و کی !!!
9 فبروری 2009, 01:12, توسط حنیف رستم
سلام خدمت کارمندان کابل پرس? و خواننده گان عزیز!!!
شاغلی مزاری !!ما هم خوشحالیم !!!
من فرق بین شاغلی رهین و شاغلی خرم را نمی بینم چون درزمان پست وی اشخاصی بسیار متعصب را در وزارت اطلاعات و فرهنگ مقرر نموده بود که نام ایشان را برایتان لازم نمی پندارم !!!!
و حتی نظر به گذارش های تاید ناشد حتی اجازه چاپ کتاب های پشتو را ممنوع قرار داده بود و به دلایل نامعلوم جلوگیری می نمود و برای زبان دری بودجه در دست رس قرار می داد !!!
نمی دانم کدام اینها را باید انتقاد کرد و کدام اینها را تاید نمود !!!!
در نظام های دیموکراسی هیچ تفاوتی بین اکثریت و اقلیت و جود ندارد بلکه به اساس اعتماد و اصل شایسته سالاری در نظر گرفته می شود که این خود مشروعیت دروغین دیموکراسی زیر سوال برده است !!!
و و اقعا هم همینطور است اگر از یک طرف اقای کو چی را ملامت کنیم در پهلوی ان نماینده گان مردم را در ولسی جرگه مانند حاجی .... وکیل ولایت تخار که زمین های مهاجرین را که از پاکستان بازگشت گردیده اند و زمین های شان را عصب نموده اند !!!! ان ها را هم نقد کنیم شاید بتوانیم نسبتا اعتماد را بوچود اورد !!!!!
و یا شاغلی ...... و کیل هرات را که با کو چی های ولایات هلمند صورت گرفته و یا شاغلی .......... و یا استادان پوهنتون کابل را که بزرگترین مرجع علمی به تدریس مشغول اند و نظر به گذارش های تاید ناشد زمانی که کتاب های پشتو از چاپ می برایند و به بازار می برایند تمام ان ها خریداری نموده و بعدا ان را می سوزانند !!!که حتی در یک اخباری نام پوهنحی انرا نیز گرفته بودند !!!!
و همین طور قرصک را با موزیک
دا غرونه غرونه افغانستان دی تاریخ یی معلوم به تول جهان دی
و اتن را با موزیک
لندن نه تا باندی یی نه در کوم شار دپاریس نه بدخشان شکلی دی
و من الله تو فیق
ادامه دارد
9 فبروری 2009, 03:11, توسط مزاری
دوست عزیز حنیف جان رستم در پناه خدا باشید !
یکی تبلیغ است و یکی هم واقعیت . اگر از آقای رهین یااز دیگرانی که نام نبرده اید ، چی تاجک ، جی هزاره ، وچی ازبک کدام سندی در دست دارید که تأیید کننده پیام تان باشد ، با کمال صداقت آرزو دارم آنرا آزادانه در فضای باز کابل پرس? منتشر سازید که چهره های شان افشا شود . مردم ما از واقعیت های پشت پرده آگاهی یابند ، که ما هم بتوانیم نفرین خود را همان شکل که بدیگران نوشتیم به ایشان نیز بنویسیم . باور داشته باشید با ارایه سندی فضای دوستی یی که ایجاد شده تحکیم خواهد یافت .
خوش باشد محک تجربه آید بمیان ++ تا سیه روی شود آنکه در او غش باشد
9 فبروری 2009, 04:13, توسط حنیف رستم
سلام خدمت شاغلی مزاری !!!
دوست عزیز تبلیغ نیست بلکه و اقعیت های است که باید انرا بپذیرم در مطبوعات حتما عالیجناب شنیده اید که 80 فامیل که مهاجر بودند !!!!
و قتی به ولایات تخار می رسند که در انجا زمین و ادیره پدر و پدر کلانان ان است رفتند توسط یک وکیل پارلمان که نمی خواهم اسم شان را بگیرم چون نمی خواهم عفت کلام و قدسیت قلم را زیر پا بکنم نمی گیرم و حتما مطبوعات دروغ نمی گویند با این حال ایا دور از دیگر مسایل که چرا توسط کی این ها در سابق به انجا ناقلین شده اند !!!به این مو ضوع بنگریم فکر می کنم از این کرده دلیل و صبحه قانونی در دسترس نیست !!!
ما شاهد کتاب های سالنامه افغانستان در زمان شاغلی رهین بودند که تمام ان به زبان دری بود و زبان پشتو نبود می توانید در ان زمان ان کتاب ها در کتابخانه بیهقی مو جود است و چاپ کتاب های دری به اندازه کتاب های پشتو بسیار کم است متاسفانه که بنده در وزارت اطلاعات وفرهنگ کار نمی کنم ورنه حتما اسنادی در انجا در این زمینه مو جود است و در دسترس کابل پرس? عزیز می گذاشتم !!!
تناسب قومی یکی از مو ضوعاتی است که باید در نظر گرفته شود در تمام ادارات دولتی شما می توانید که از ریاست های که روسا ان مشغول کار بودند بپرسید !!!!
معینان وزارت اطلاعات و فرهنگ جناب سانچارکی جناب مبارز و یک معین پشتون شاغلی ستانکزی و مشاورین مانند شاغلی زریاب و دیگران !!!!
در مورد کتاب های زبان پشتو در زمان سیاه جهادیان کتابخانه عامه ،کتابخانه پوهنتون کابل که شامل کتاب های زیادی پشتو و دری بودند!!
اکادمی علوم افغانستان !!11
پس ایکاش من هم افتخار اینرا می داشتم که در ان وزارت خانه ها کار می کردم و اسنادی موثقی کتبی را می یافتم و به نشر می سپردم که متاسفانه نبوده ام !!!
خدا کند تا اندازه ای قناعت عالیجناب را حاصل کرده باشم
9 فبروری 2009, 08:13, توسط مزاری
آقای حنیف جان رستم ! در ارتباط بازگشت مهاجرینی که بولایت تخار آمده بودند و سرو صدا هایی هم در این موضوع در وسایل اطلاعات جمعی منتشر شد ، باید خدمت شما عرض نمایم که تا جایی آنرا تعقیب کردم که کمسیونی از مرکز و ولایت تخار تشکیل شده بود تا در موضوع رسیده گی نموده و راه حلی را در ارتباط آن اتخاذ نمایند . اینکه کمسیون به چی نتیجه رسیده و چی فیصله کردند ، کدام اطلاعی ندارم . در ارتباط موضوع یک خاطره دارم :
در اوخر حکومت داکتر نجیب در یکی از موسسات معتبر ولایت بلخ بحیث کارمند ایفای وظیفه میکردم . جنجالی بین دو زمیندار در ولسوالی بلخ بوقوع پیوست و کمسیونی از چند اداره تشکیل شد تا در موضوع رسیده گی نمایند . این حقیر فقیر نیز عضو همان کمسیون بود . وقتی در محل واقعه رسیدیم ، اولین اجرات ریس کمسیون بررسی اسناد حقوقی ملکیت های مالکین بود . میدانید چی شد ؟ مدعی فقط یک ورق کهنه که نوشته هایش به مرور زمان سفیدشده بود و معلوم میشد حکم کدام ارباب یا حاکم باشد پیشکش نمود . برعکس جانب مقابل سند ملکیت شرعی که سوابق آن درج کتاب کنده محکمه بود ارایه نمود . اگر شما در مسند قضا قرار میداشتید چی فیصله می نمودید ؟ جالبتر این بود که زمین های متصرفه مدعی نیز جز قبالۀ شرعی مدعی علیه بود ، که بنام اضافه جریبی از طرف حکام وقت مسترد شده بود.( دعوا بالای یکمتر پلوانی بود که دیوارش به مرور زمان فرو ریخته بود . ) عمومأ ناقلین در شمال اسناد شرعی ندارند و به حکم کاغذی حاکم و ارباب وقت زمین های مردم را متصرف شده اند . به حکم وجدان ما نمی توانیم این عکس العمل مردم را خیانت و حق تلفی در حق ناقلین بنامیم . در صورت احیای وحدت ملی حتمأ به یک راهبرد منطقی قابل قبول به همه خواهیم رسید.
سالنامه بدو زبان رسمی پشتو و فارسی منتشر میشد ، اینکه گاهی مضامین پشتو زیاد و فارسی کم و بر عکس آن رخ میدهد ارتباط به نویسنده گان آن دارد . امروز تلویزیون ملی 70 فیصد پشتو نشرات دارد و زبان فارسی و پشتو با هم مدغم شده اند . به این موضوعات کوچک اگرباین بزرگی ببینیم فکر میکنم هرگز به وحدت ملی نخواهیم رسید. یکی از وکیل صاحبان مجلس نماینده گان در یک نشست خصوصی گفت : اوراق مطالب مورد بحث در مجلس به زبان فارسی دری چاپ میشد ، بعدأ به تقاضای وکلای پشتون ما بدو زبان پشتو و فارسی دری چاپ شد . بعدأ معلوم شد که وکلای پشتون ما نیز از اوراق فارسی دری استفاده میکنند و اوراق پشتو به زباله دانی ها میرود.
بیاید سطح نگرش خود را بلند ببریم و در موضوعات بر خورد واقعبینانه داشته باشیم . زبان الۀ سخن گفتن و دانستن است اگر بدان از نظر احساسات قومی نه بینیم . من شخصأ افتخار دارم به هردو زبان آشنایی دارم . و بر خود میبالم که برادران پشتون ما هم نیز من به دری می نگارند . بیاید به خاطر تقویه و پر باری هر دو زبان خود بکوشیم و یکدیگر را بخاطر گویش زبان مشترک مان تکفیر نکنیم . فکر میکنم هم دلی ما را به سر منزل مقصود خواهد رساند نه همزبانی .
10 فبروری 2009, 01:15, توسط حنیف رستم
سلام به همه دوستان !!!شاغلی مزاری سلام !!!!
خوب همین حکومت است و همین مردم !!!
از لحاض سن شما دارای تجربه کافی است و گرم و سرد روزگار را زیاد چشیده اید !!!!!
در قسمت ناقلین چون شما فرمودید حقا که در ان قسمت یک سلسله ملاحضات قومی و سمتی در سابق در نظر گرفته شده بود که اینرا همه می دانیم و اتفاق نظر داریم در این قسمت !!!!!
منتیسکو می گوید (( عقده سبب جرم می گردد)) بنا اگر و اقعا به تلویزیون ملی افغانستان بنگریم فکر می کنم که در قسمت اخبار این مو ضوع رفع گردیده و کدام شکایتی و جود ندارد !!!!!
اما در دیگر برنامه ها خودتان شاهد هستید و دقیق ملاحظه فرماید که اگر و اقعا پشتو 70 فیصد باشد به هیچ و حه قابل پذیرش نیست و باید 50 فیصد دری و 50 فیصد پشتو باشد و باید نقد گردد!!1
گرهارد لنسکی می گوید (( زبان خویشی و پیوندی است ))
بنا دو فکتور عمده در تامین و حدت ملی به نظر بنده مهم تلقی می شود یکلی و حدت اسلامی که باید بیشتر توسط رسانه ها تبلیغ صورت بگیرد تا مارا به وحدت زبانی و و حدت قومی نزدیک بسازد !!!!
و دوم نویسنده گان خارجی مانند جان لاک که گفته که برای حفظ و حدت ملی فکتور مهم و حدت زبانی است که در قسمت حس و طنپرستی و در تامین و حدت ملی مهم تلقی می گردد!!!
دراین شکی نیست که حرفهای خورد کدام نتیجه ای را نمی دهد و ما نمی توانیم به وحدت ملی خود به این حرف های کو چک برسیم مگر تمام این مسایل به وحدت ملی کمک می کنند !!!!
در زمان شاغلی اتمر مکاتب دری و پشتو نظر به قانون اساسی افغانستان باید هرکس حق تحصیل به زبان مادری خویش را دارد اما وقتی این اعلان نشر شد !!!!
در تمام مطبوعات گفته می شد که این نشنلیستی است جداکردن پشتو (( اکر حرف زدن به زبان خود نشنلیستی است بنا تمام کسانی که به زبان خود صحبت می کنند نشنلیست هستند ))
هر گاه در یک جای پشتو صجبت می کنی بدید این می نگرند که گویا نشنلیست است !!!!
بنده به این اتفاق نظر دارد که در زمان سابق تا 10 سال زبان پشتو جایگزین دری شد اما حقا که کاری درستی نبود !!1
و من انرا نقد می کنم !!!!
اما بعد از ان به تمام کسانی که زبان شان پشتو بود در مکاتب برایشان دری درس داده می شد !!!
از لحاظ روانشناسی کودک باید به از صنف اول الی اخیر به زبان مادری خود صحبت بکنند !!!!
ابتدا باید زبان را یاد می بگیرد و بعدا درس را که این خود سطح سویه را پاین برده و زمینه عقده مندی را برای دیگر زبانهای رایج در کشور اضافه می سازد !!!!!!
و دیگر اینکه اگر فعلا سالنامه ها نظر به گفته شما به دوزبان است کاری خوبی است و ما انرا تاید می کنیم !!
و اگر تناسب قومی هم فعلا در وزارت اطلاعات و فرهنگ در نظر گرفته نشده همان عقده مندی شاغلی رهین است !!!!
که اگر تناسب زبانی و قومی در نظر نگرفته باشد !!!1
ایجاب نقد را می کند !!!
با عرض حرمت به شاغلی مزاری
7 فبروری 2009, 14:18, توسط غرنوی
سلام به همه.
قرار عادت ،یکبار تمام سایتها اعم از دری ـ فارسی وپشتو و ازبکی ،لسانهای مروج کشورم از نظر میگذرانم،مطالب جدید را مرور مینمایم،کمتر نویسندهگان وناشران پشتو ،از برابری واحقاق شهروندی صحبت رانده ،وبر وحدت ملی مثل زمامداران اسبق وطرفداران اندیشهً سکتاریستی تاکید نموده است،نظر به نویسندهگان دری ـفارسی وازبکی.لذاآرزومندم که:
1ـ نخبه گان دری زبان وازبکی، منبعد در مساًیل وحدت ملی تاکید ورزند.
2 ـ از نخبهگان پشتو زبان توقع میرود در احقاق شهر وندی،سهیم وسیع اتباع کشور در ساختارهای ،سیاسی،اقتصادی ،فرهنگی و کلتوری وبه خوانیش گرفتن واقیعت های تلخ کشور وافتخاراتش در مسیر تاریخ، از مقاله های شان مارا مستفید سازند.تشکر
8 فبروری 2009, 02:45, توسط خلیل الله انصاری
با عرض سلام به برادران روشنفکر و روشن ضمیر که پیرامون مضمون درک سطحی عمیقآ با جدیت و احساسات عالی صحبت ها نمودند که نه در آن تبعیضی وجود داشت و نه هم کدام مقصد ومدعا, ماشاالله همه را از پهلوی راست برخاسته یافتم . همین را گویند راه نجات و راه سعادت دارین . واقعآ اقوام مختلف کشور است که گلدسته زیبای را زیب گلدان میهن میسازد , هر گلی با رنگ دگر , بوی دگر , ساق دگر , شاخ دگر , برگ دگر , اما خاک یکی آب یکی باغ یکی باغبانش یکیست هر گلی که میخواهد از گلهای دیگر برتر باشد بفرماید بارنگ علمش دلربایی کند با بوی خوشش بر دلها شهنشاهی کند نه که با خار تیزش عاشقان را جراحی کند . بهر حال موضوع اصلی که نوشته روشنفکرانه بود بر طاق نصیان ماند , فکر میکنم آنانیکه از اخلاق و تمدن دنیای غرب متآثر اند به خطا میروند و من من حیث یک مسلمان باید بگویم که ایشان با وجود سواد سر تا سری در دام تبعیض شدیدی دچار اند و آنهم در قسمت ادیان و مذاهب , ولی چیزی که از آنها باید آموخت پایداری و ثبات در دین است . آنان دینی را که به فحشا و شراب و هزاران رذالت دیگر اجازه میدهد میخواهند بر تمام دنیا مسلط سازند. در حالیکه ما با کامل ترین دین خود از خود بیخبریم . ما پیشرفت و ترقی و تمدن جهانرا بی حجابی و بی ستری دانسته و تقلید غربی ها را ترقی و تمدن میدانیم که درین مورد شعری دارم امید مورد پسند واقع گردد: تقلید بیجای غرب آخر غرقت کند
در میان شیاطین که فرقت کند
حجاب اسلامی کجاو نیم تنه بی تنبانی کجا
این ابلیس است که بی سترت کند
اگر پیشرفت جهان در عریانی و برهنگی باشد
پس چارپایان برهنه از ما مدرن تر اند
وگر خموشی در مقابل جهلت خرد مندیست
پس حیوانات بی زبان از ما خرد مند تر اند
آنان دین منسوخ شده را با تمام مزخرفات و حزیان گویی ها در جهان منتشر میکنند و ما هنوز از دین و آیین خود بیخبریم اینجاست که در تبعیض غرق میشویم . به امید موفقیت های بیشتر کارمندان دور از تعصبات کابل پرس?... خ...ل...انصاری
8 فبروری 2009, 12:52, توسط محمد
خدمت اقا یا خانمی که که اسم خودرا نه نوشته اند! حرف های ترمینالوژی ومصطلحات وغیره ازین قبیل سخنان که شما از آن نام برده اید، جز بهانهء بدست دشمنان زبان فارسی برای جلو گیری ازرشد وبا لنده گی آن چیزی بیشتری نه میتوان آن را تعبیر نمود. این تر مینالوژی ومصطلحات که شما از آن نام می برید بواسطه حکومت های که به اساس اراده وآرای مردم بوجود آمده باشند، ساخته نه شده که به آن بایست احترام قایل شد وآن را مدار اعتبار دانست. این نوع جفا کاری ها را که حکومت های استبدادی وغیر مردمی برای دوام زمامداری خود در حق مردمان این کشور نموده اند بیشمار است که یکی آن، هم همین مسآله مصطلحات است که به اساس ارادهءوخواست همه اقوام وملیت های ساکن این کشور بوجود نیامده است،که آن را به حیث یک سنت دایمی قبول کرد. در مورد اینکه بین زبان فارسی در ممالک مختلف فارسی زبان فرق های لهجوی موجوداست ،این یک امر طبیعی است. در داخل افغانستان هم فرق های لهجوی زیادی بین فارسی کابل وفارسی بدخشان یا بین فارسی هرات وکابل موجود می باشد. به همین ترتیب در زبان پشتو فرق های زیادی دربین پشتوی کندهار وپشتوی مشرقی ویا پشتوی مردم جنوب موجود بوده که بعضآ به مشکل هم دیگر را درک می نمایند.هم چنان بین پشتوی پاکستان وپشتوی افغانستان فرق های لهجوی قابل محسوسی موجود می باشد که همهء آن هارا زبان پشتو می نامیم نه چیزی دیگری. زیرا فرهنگ وزبان مرز نه می شناسد. زبان فارسی در افغانستان، تاجکستان وایران وهمهء ممالک فارسی زبان همان یک زبان فارسی است که نه می توان آن هارا به نام های جداگانه یاد نمود. چیزیکه برای یک زبان مهم پنداشته می شود قواعد گرامری آن زبان است که در بین همه ممالک فارسی گوی ای قواعد گرامری یکسان بوده وهیچ کدام فرق در قواعد گرامری شان دیده نه می شود. واز طرف مرز های سیاسی به معنی مرز های فرهنگی و زبانی نبوده ، بلکه فرهنگ وزبان فرا تر ازین ها می باشد.این فرق گذاشتن ها وتمایز قایل شدن ها بین زبان واحد فارسی کار دشمنان خارجی واستعماری این زبان به ویژه انگلیس ها وروسها ودشمنان داخلی آن بوده است که ما باید آن رادر نظر داشته باشیم. در مورد اینکه شما فرموده اید که یک مثلث کشور های فارسی زبان درحال شکل گیری است. این موضوع برای رشد زبان فارسی یک اقدام خوب است که نباید از آن بیم داشت. اگر همچو یک ایدهء دربین پشتو زبانان پاکستان وافغانستان یا کشوری دیگری اگر موجود باشد طرح شود برای رشد زبان پشتو یک کار موثر پنداشته می شود، که از آن باید استقبال کرد نه تشویش!
9 فبروری 2009, 00:50, توسط حنیف رستم
سلام به کارمندان کابل پرس? وخواننده گان عزیز!!!
شاغلی محمد !!!!تبصره ای قبلی جواب شاغلی سهراب بود !!
این هم جواب برای شما خداکند قناعت کنید !!
با وصف اینکه دیالوگ در مورد زبان ها یک مو ضوع علمی و تحقیقی است !!!!
ام با وصف این هم نقاط چندی را خدمت تان می رسانم !!!
ایران با فرهنگستان تولیدی خویش هزاران لغات و لغاتنامه های افغانی را تبدیل و بجای ان کلمات نامانوس خویش را گذاشته اند !!!
دراین شکی نیست که هر زبان دارای لهجه های خاص در مناطق خاص بوده و هست و هرچقدر کلمات در یک زبان از دیگر زبان های که گرفته شده است به همان اندازه و حدت زبانی در بین ملت ها تقویه می شود !!!!
در کشورهای جهان سوم دو نظریه فوق برای حفظ و حدت ملی بسیار مهم تلقی می شود یک حدت اسلامی که الحمدالله همه گی به ان اتفاق نظر دارند !!!
دوم و حدت زبانی برای رشد احساسات وطنپرستی و اعاده و حدت ملی در کشور مهم تلقی می شود !!!!
در باره مثلث فارسی که در این بخش یک تلویزیون مشترک بین کشورهای ایران ، تا جکستان و افغانستان شامل است و سال پیش برای ایجاد یک تلویزیون مشترک تفاهم صورت گرفت !!!!
و بودیجه که برای این منظور در نظر گرفته شده باید هرسه کشور انرا بپردازند اما حرف اصلی در این است که یک تلویزیون که تو سط سه کشور ساخته می شود باید اقلا برنامه نشرات ان تلویزیون 7 ساعت با درک قانون اساسی و تقسیمات ان به تمام زبانهای بزرگ افغانستان مانند ، پشتو و ازبکی مهم تلقی می شود که متاسفانه اینطور نبود و صرف نظر به گذارش های تاید ناشده صرف دو ساعت نشرات ان برای افغانستان صورت می گیرد !!!
در تمام کشورهای همزبان زبان ان برای همان کشور است و از لحاظ گرامری هیچ تفاوتی بین زبان ها و جود ندارد !!!
شیوه های که ایران در افغانستان به کار می برد به دو نوعه است یکی از مسایل مذهبی ،دوم از لحاظ فرهنگی که استعمار فرهنگی خطرناکتر از هر استعمار دیگر است !!!
نویسنده گان ایران فعلا این مو ضوع را درک کردند که باید برای افغان ،افغانی گفته نشود در کتاب غلط ننویسم نویسنده مشهور ایران و باید افغان نامید شود مانند مردم ترکیه را که ترک می نامیم !!
و دیگر اینکه با اینقدر مصارف گزاف که افغانستان باید برای ایجاد تلویزیون به سطح منطقه جقدر بودیجه نیاز دارد و از کجا خواهد شد!!!
ایا به تعداد 15 و یا بیشتر تلویزیون که در افغانستان است کفایت نمی کنند ضرورتی به یک تلویزیون دیگر چیست !!
خوب می بود که اگر دولت افغانستان به عوظ این پول یک بند برق کو چک را در داخل افغانستان ایجاد می کرد !!
پشتونان داخل افغانستان هیچگاهی کلمات پشتو پاکستانی را نمی پذیرند مانند ((جیل ،بجلی ، هسپیتال ،میلاو، و ..........))
اما کسانی که فکر می کنند که و اقعا ایران در افغانستان و یا تاجکستان برای زبان دری کار می کنند سخت در اشتباه هستند !!
نمی خواهم از ابعاد دیگری به این مو ضوع بنگرم مگر این کار به مفاد این کشور نیست بلکه شاید روزی برسد که همین و حدت ملی کمی را که داریم انرا نیز از بین خواهند برد !!
در این شکی نیست که هر چقدر که زبان دری افغانستان که مجزا از زبان فارسی نیست خدمت در داخل افغانستان صورت بگیرد و اقعا یک حرکت ملی وهمه توافق نظر در ان می داشته باشیم !!!!
جون در قانون اساسی افغانستان هم برای رشد و انکشاف هردو زبان تاکید صورت گرفته که متاسفانه تا الحال هیچ کدام کاری در این مورد صورت نگرفته است !!!!
و دولت خصوصا وزارت اطلاعات و فرهنگ و اکادمی علوم افغانستان باید سخت مورد انتقاد قرار بگیرند که در طول چندین سال نه برای زبان پشتو و نه به زبان دری هیچگونه کاری را انجام نداده اند و ما هر روز شاهد هزاران لغات ایرانی در کشور خود شاهد هستیم !!
"و من الله تو فیق "
ادامه دارد
9 فبروری 2009, 06:47
شاغلی حنیف!!!!!!!!
به نظر من این فرهنگستان ایران نه بلکه این بطن هرزه پشتو تولنه است که هرروز چیزی نوی میزاید ویکی ان هم همین کلمه شاغلی واغلی بود که درزمان رژیم ستم شاهی به زور وارد زبان فارسی شد ولی امروز ما انرا به کمود انداخته ایم ولی این شما ها هستید که از واژه های در کمود انداخته شده استفاده کرده وانرا به دهن می اورید.
شاغلی رستم!!!!!
شما جای تانرا فراموش کرده اید. بروید وتول افغان را بخوانید زیرا این جر وبحث ها از سویه شما بلند است وترس ان میرود که از شدت خشم خودرا منفجر کنید!
10 فبروری 2009, 00:54
سلام به همه //////
شاغلی سلام !!!
زبان چیزی نیست که در کمود انداخته شود بلکه دیگران در زنده کردن همان مصطلحات هستند که فراموش شده اند !!!!و باید دوباره انرا بکار ببرند برای دیگران جای تشویش نیست انها همان کلمه های سابق اغا را استعمال بکنند نه اقا را که کلمه اقا در افغانستان در سابق هم مروج بود و حالاهم مروج است !!!
شما کلمه خانم را استفاده نکنید بلکه کلمه بانو را استعمال کنید بخاطریکه کلمه خانم اصطلاحی افغانی است نه مانند اصطلاح بانو ایرانی؟
جای تشویش نیست ما اگر دل مان خواست شاغلی را استعمال می کنیم و اگر به دری بنویسم همان کلمه اقا را نه اغا را و همجنان بانو را بجای خانم استعمال نخواهیم کرد؟
شما هم جای تانرا فراموش کردید جای شما کابل پرس? نیست بلکه خاوران و سروشت است پس فراموش تان نشود سویه سن و سال نمی شناسند ////
شاید از لحاظ سن شما بیشتر از همه در تلقینی قبیلوی غرق هستید و تجربه تان هم در این زمینه بسیار زیاد است ؟
و دیگر حر ف اخر اینکه نوشته های شبیر کاکر و حنیف رستم را خوانده خوانده فشسارت تان بالا می نرود ورنه اقلا به یک زبان همه حرف می زنیم زبان اینرا نمی سناسید که دری است انگلیسی است و یا پشتو است ///صبر کنید که چه خواهد شد
10 فبروری 2009, 13:20
همین آقای که درفشانی نموده اندو نام خودرا نه نوشته اند وگفته اند که نوشته های شبیر کاکر وحنیف رستم را خوانده اید وفشار تان بالا رفته است، خودش حنیف خان رستم است که دریک جای اسم خودرا می نویسند ودرجای دیگر اسم خود را نمی نویسند و نوشته خودرا خود تآیید و تعریف می کنند. خوب است که دوستان به این شیوهء منفی جعل کاران وچهره های شان آشنایی حاصل نمایند و چهره های که باتزویر وفریب عادت دارند شناخته شده وحرف های میان خالی شان مثل چهرهء قلابی شان عریان گردد.
11 فبروری 2009, 00:12, توسط حنیف رستم
سلام به تمام کارمندان کابل پرس?!!!
دوستی بنا نمی دانم کدام ملاحضاتی نوشته کسی دیگری که اسم من و اسم کاکر صاحب را گرفته انرا به من مربوط ساخته اند !!!
اول اینکه من اینقدر فهم ودانش دارم که خوب و بد را با دلایل مقنع رد بکنم !!!
دوم اینکه از لحاظی حقوقی و قانونی من با استفاده از ازدای بیان و درنظر گرفتن عفت کلام و قدسیت قلم می نویسم !!!!
چون اگر اینطور نه نویسم من هم در جمله کسانی و اقع خواهم شد که شایعه پراگنی می کنند !!!!
سوم هر نویسنده محترم که در کابل پرس می نویسند هر کدام انها سبک مخصوص نویسنده گی خودرا دارد که فکر می کنم سبک نویسنده گی از تمام نویسنده گانی محترم که در کابل پرس می نویسند فرق دارند !!!1
من ضرورتی ندام که کسی تعریف من را بکنند این جواب دوستی است که به طنز اسم من و شاغلی کاکر را گرفته است !!!!
بنا برای دوست بی نام خویش احترامانه تقاضا می کنم که با اینطور شایع پراگنی فضای دیالوگ و تفاهم را که کابل پرس عزیز برایمان بوجود اورده است از بین نبرد و رنه ؟
نظر به قانون اساسی افغانستان اعاده حیثیت را اجازه داده است !!!!
بنا از نویسنده محترم که بی نام اسم بنده و کاکر را گرفته جدا خواهش می کنم که اسم اشخاص را در نوشته های خود نگیرند ؟
چون این خود تعرض به شخصیت محسوب می شود و تقاضای بنده از کسی که نام بنده و شاغلی کاکر را گرفته اینیست تا بار دیگر تکرار نشود اینطور مو ضوعات !!!!
من از کسی کدام هراسی ندارم بلکه هر انچیزی که می نویسم از انترنت خود می نویسم و پیدا نمودن اینطور اشخاص بی نام را نیز طریقه های انرا می دانم !!!1
جدا خواهش بنده اینست که بیجا بدون کدام دلایل موچه نوشته بی نام کسی را به کسی دیگری ربط ندهد !!!!
و بیجا به کسانی تهمت نبدند هر کسی که می نویسند جدا خواهش بنده اینست که باید نام خویش را ولو اگر نام مستعما رهم باشد باید بنویسند ویا نام اشخاص را در نوشته های خود نگیرند ورنه فضای اعتماد از بین خواهند رفت خواهش بنده اینست که بیجا تهمت هارا ببندید !!!!!
ورنه از راه دیگری کسانی که بیجا تهمت می بندد با انها از لحاظ حقوقی و اعاده حیثیت خواهیم نمود !!!!
و من الله توفیق