صفحه نخست > دیدگاه > گرایشات قبیلوی، عامل اساسی دشمنی حکمتیار با شیعیان

گرایشات قبیلوی، عامل اساسی دشمنی حکمتیار با شیعیان

ازادعای زعامت امت اسلامی تا دشمنی با مذاهب اسلامی
گوربز خان "عطاخیل "
يكشنبه 15 فبروری 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

گلبدین حکمتیار ازجمله شخصیتهایست که برخلاف ادعاهای ظاهری اش، هیچگاه دشمنیها ودوستیهایش با افراد وگروه های اجتماعی بار ایدیالوزیک واعتقادی نداشته است. به عبارت دیگر : حکمتیار هیچگاه باکسی بخاطررضای خدا دوستی نکرده وهیچگاه کسی را بخاطردشمنی باخدا وارزشهای دینی دشمن نپنداشته است. بدون کوچکترین شک وشبهه ای میتوانم ادعا کنم که طبق نوشته های تحقیقی بانو فرشته حضرتی خصلت های آزمندانهء قبیلوی در وجود این شخص هم درمنش وی وهم درکنش وی همیشه متجلی بوده و برافکار واندیشه های دینی وی چربی میکند.

وقتی سخن ازفرشته حضرتی بمیان آمد،بدنیست که فرازهای ازدشنامهای رکیک وتوهینهای برخاسته ازعادات وعنعنات قبیلوی یکعده مخالفینش را به بررسی بگیریم.بنده تمام مقالات ومضامین مخالفین این بانو را ازکاندید اکادمیسن سرسفید گرفته تا م مشعل وملا عبدالقادر آخندزاده درپورتال افغان جرمن وتا شبیرخان کاکرآخندزاده وتا مولوی معصوم مشایع همه را خوانده وازنظرگذراندم جزدشنام وتوهین وبروزدادن خشم وغضب قبیلوی نتوانستم که استدلال محکم وعلمی( که بتواند ثابت کند که فرهنگ قبیلوی پشتونی درافغانستان عامل بدبختی وسیه روزی مردمان این سرزمین چه پشتون وغیرپشتون نبوده است) بیابم ..تمام استدلال این دوستان نازنین ما به این محور میچرخد که چرا فرشته حضرتی بعنوان یک زن ازرنج وعذاب زنان شمال ومناطق غیرپشتونی نمی نویسد مثلا م مشعل دردشنامهایش می نگارد ازاینکه فرشته حضرتی ازتجاوز دسته جمعی بالای دختری درتخار نمی نویسد بناء ازدید این آقای با ادب وتحلیلگر گویا فرشته حضرتی ازمردان متجاوز خوشش می آید. اینهم شد استدلال!!!!؟ واین است منطق علمی این عالی جنابان!!!!!!!!؟ که خشم وغیظ خودرا به بدترین شکل آن بااستفاده از آزادیهای انترنتی علیه یک زن هموطن شان میریزند. غاقل ارآنکه این نوع استدلالهای خلاف عادات واخلاق اجتماعی بروجاهت وشخصیت فرشته حضرتی می افزاید. کاندید اکادمیسن سرسفید ما که پاهایش لب گور رسیده است دردشنامهای رکیک اش فرشته حضرتی را عجوزهء هزار داماد میخواند وخیال خودرا راحت ساخته که گویا دین ملی و وطنی!!!!!!!؟ خویش را ادا کرده است.

اگرازدشنامهای این دوستان عزیز بگذریم می بینیم که اینها باحقایق تاریخی، خیلی سطحی برخورد میکنند . اینها خیلی راحت میتوانند دشنام بدهند اما بادشنام نمیتوان استدلال منطقی ومحکم ارائه کرد. همهء علما ودانشمندان عرصه های متلف علوم بشری ،پژوهشگران درین مورد باهم اتفاق نظردارند که استدلالهای که پایه های غیرعقلانی وعصبانیت ودشنام داشته باشد خیلی سست وبی بنیاد بوده وباعث تقویهء نظرمخالف میشود.

من اعتراف میکنم که درشمال نیز خشونت علیه زن وجود دارد اما این بمعنای این نیست که وجدان این آقایون راحت باشد که گویا همهء طوایف این سرزمین دارای کلتور وعنعنات واحدی هستند. با این دشنامها به هیچ صورتی نمیتوان جلو اظهار حقایق وواقعیتهای تلخ جامعه را سد کرد. هرچند این نوشتهء حاضر، دربارهء حکمتیار وخصایل قبیلوی او نگاشته شده است اما بصورت مختصر میخواهم ثابت کنم آنچه که بانو حضرتی تاکنون نوشته است : زن ستیزی جزء لا یتجزا ولا ینفک فرهنگ قبیلوی خاص پشتونی درافغانستان بوده وهیچ ربطی به اقوام دیگر این سرزمین ندارد.حوادث کشته شدن وسنگسارنمودن دختری دربدخشان ویا تجاوز گله ای بالای دختری در ولایت تخار نیز از مواریث وتحفه های نظامهای قبیلوی دوصد وپنجاه ساله پشتونی است که مطابق گفته مسعود جان قیام، اقوام دیگررا از رشد وبالنده گی محروم ساخته است. این آقایون خصوصا موجود خودفروخته ای بنام صبورلله سیاه سنگ که بدخشان را سرزمین ناصرخسرو میداند وبه آن افتخار کاذب میکند بفرمایند سفری به نقاط مرزی بدخشان بکنند وبه چشم سر بببیند که هفتاد سال تسلط شوروی دربدخشان تاجکستان ودوصد وپنجاه سال حاکمیت قبیله ای دربدخشان افغانستان چه چیزی را بمردمان هردو بدخشان به ارمغان آورده است؟ شاید آنوقت باشد که آقای سیاه سنگ برخود لعنت بفرستد که چقدر زیر تاثیرافکار منفی قرار گرفته وظالم ومظلوم هردو را دریک پلهء ترازو قرارداده بود..خوب میدانم که گفتن این حقیقت از زبان وقلم هرکس چه پشتون وغیرپشتون، خیلی گران وسنگین است اما این یک واقعیت است. درینجا فقط به یک مثال تاریخی کوچک توجه خواننده گان عزیزرا جلب می کنم:

درایام صدارت سردار چرسی خاندان محمدزائی بنام محمد داوود، آزادیهای نسبی برای زنان افغانستان داده شد. درهیچ یک از ولایات افغانستان صدای اعتراص علیه اصلاحات وی بالا نشد اما درولایت قندهار، سینما به آتش کشیده شد ومکاتب دخترانه سوختانده شد وبا وجود سرمایه گذاری های هنگفت کشورهای غربی وشرقی همه تاسیسات عام المنفعه به تاراج رفت.اینجا خوب دقت کنیم که عکس العمل خاندان شاهی دربرابر قیام کننده گان قبیلوی هم تبارانشان درقندهار چگونه است. فرض کنم که اگر چنان قیام دریکی ازولایات غیرپشتونی صورت میگرفت شاید آنولایت ذریعه بم اتوم نیست ونابود میشد اما درقندهار سردار چرسی ازاقدامات خود عقب نشست قانونی را که خود وضع کرده بود وباید برای همه ساکنان یک کشور علی السویه مرعی الاجرامی بود درقندهار به تعلیق در آورد طی سفری به قندهار از مردم عذر خواهی کرد وآنهارا درعنعنات ورسم ورواج های قبیلوی شان آزاد گذاشت. مگر این خود یک تبعیض آشکار دریک جامعه مدنی بحساب نمی رود؟. از آن زمان تا مسلط شدن طالبان وحتی تاهمین لحظه بلاانقطاع، زنان در زیربرقه درشهر گشت وگذار میکردند ومیکنند.
معصومه عصمتی یکی از وکیلان مردم قندهاردرزمان دموکراسی تاجدار میگوید: من زمانیکه خواستم درپارلمان زمان شاهی راه یابم بخاطر گرفتن رأی از مردم قندهار وکیل انتخاب کردم که وکیل من ازمردم امضا بگیرد وبعد من درکابل در پارلمان راه یافتم . اینجا باید به ریش این مدافعان سرسخت عنعنات قبیلوی خندید که شما آقایون ازچه میخواهید دفاع کنید؟ درقندهار در زمان حاکمیت آنانیکه خودرا قندهاری میدانستند ، زن اجازه ندارد که ازخانه بیرون شده وبامردم صحبت کند اما درکابل همان زن درکنار ببرک کارمل ووسایر مردان درچوکی می نشیند وازمردم خود وکالت می نماید. مثل اینکه انتخاب کننده گان خانم عصمتی درقندهار، اصلا آگاهی نداشتند که درپارلمان مرد وزن باهم یکجا می نشینند وصحبت میکنند ومی خندند. کجای این موضوع میتواند با معیارهای عقل ومنطق سالم بشری سازگارباشد بهرترتیب ازاینکه بحث بالای قبیله سالار به ظاهر اسلام گرا است بیشترازین وقت خواننده گان را ضایع نساخته وبه اصل موضوع برمیگردم..

تاریخ سیاسی حکمتیار مشحون ازتناقضات وحرکتهای زیکزاکی است که به مشکل میتوان قبول کرد که او از باورمندان صادق خط فکری سیدقطب وحسن البنا ومودودی باشد. سیدقطب خودش درکتاب (نشانه های راه:) که حجت برای اعدامش گردید مینویسد:: دوستی برای رضای خدا ودشمنی برای خدا ازصفات برجستهء یک مومن متعهد است که اسلام را نه تنها بعنوان یک دین بلکه بحیث یک مکتب کامل فکری برسمیت می شناسد. از دید سیدقطب که مسلما برخاسته ازفهم دینی وی ازقرآن وحدیث است . باکسی باید دوستی کرد که او با دین خدا وارزشهای دینی محبت داشته باشد وباکسی باید خصومت ورزید که با دین ومبادی اعتقادی یک مومن خصومت می ورزد. . اما حکمتیار چنان نبوده است او هرگاهی که منافعش اقتضا کرده با شدیدترین دشمنان فکری واعتقادیش دست دوستی دراز کرده و آنها را به آغوش باز پذیرفته است. اما روزیکه منافع شخصی وی درخطر افتاده فعال ترین اعضای حزب خودرا باهزار آیت وحدیث تکفیر نموده وکسیکه بافرد مزبور ارتباط وعلایق قایم کرده آماج خشم وغضب امیرقرارگرفته ولواینکه از جملهء اعضای خانوادهء خودش هم بوده سربه نیست گردیده است. البته دادن مثالها ویاد شخصیت های حزب اسلامی چون سیدمنصورحسینیار درپشاور وشیرمحمدفقیریار درخان آباد قندوز ونصرالله شریعتیار درپشاور نمونه های بارزی از خشمهای خاموشانهء امیربوده که درفواصل مختلف زمانی یکی پی دیگری بوقوع پیوسته است همهء این مثالها با جزئیات آن سخن را به درازا میکشد اما ذکر خیر یکی ازین نجات یافتگان میتواند مارا به ماهیت اصلی حکمتیار آشنا می سازد.

بلی!. تنهاکسییکه ازین ترورهای ناجوانمردانه رهید ، الحاج محمد امین فروتن بود که مدتهای زیادی را درزندان پل چرخی کابل گذشتانده بود . او بمجرد رهائی از زندان سردبیر روزنامهء شهادت ارگان نشراتی حزب اسلامی شد اما دیری نپائید که امیربزرگوار استقلالیت فکری سردبیر زندان دیدهء خویش را تحمل کرده نتوانست . تا اینکه آقای فروتن ،حزب جناب امیررا ترک داده واز اوامر امیربزرگوار سربتافت وبرهردر که شد هیچ عزت نیافت . وی به صف روحانی هدیارش مولوی نصرالله منصور پیوست. . تا اینکه روزی دربازار پشاور تگاوران امیربزرگوار به سراغش آمدند تا ویرا سربه نیست کنند اما تقدیرات ومشیت الهی چنان بود که او زخمی گردد اما سربه نیست نشود. از آن زمان به بعد آقای فروتن، پاکستان سرزمین اول مهاجرت را ترک گفته وبه کشور هالند پناهنده شد وعهد بست که دیگر دربارهء امیرحکمتیار وجانشینانش چیزی به صراحت ننویسد.

دوستی حکمتیار با جامعهء شیعی افغانستان طبق فرمودهء بانو حضرتی برخاسته ازپندارها ودیدگاه های قبیلوی او میباشد وچندان تفاوتی با دوستی هایش با جامعه سنی مذهب ندارد.او باوجود گرایشات تندو تعصب آمیزفرقه ای وقبیلوی درمقاطع مختلف توانسته است که ازخود چهرهء یک رهبربی تعصب را به نمایش بگذارد. او باوجود معلومات اندکش درزمینه تاریخ مذاهب اسلامی وفقه سیاسی دراسلام ، سخنران بلیغی در زبانهای دری وپشتو بوده وتوانسته است توجه تعدادی را بخود معطوف سازد
حکمتیار درجلب هزاره ها وشیعیان مناطق مرکزی همیشه موفق بوده است. او درماه های محرم هرسال به تکایای حسینی شیعیان میرفت وسخنرانی های آتشین درمورد شهادت حضرت امام حسین میکرد ونظام های طاغوتی عصرحاضر را همه یزیدی میخواند

ازبرکت همین سخنرانی ها بود که حکمتیار درجنگهای تنظیمی دهه 90 درشهرکابل ، از روابط دیرینه اش با عبدالعلی مزاری بهترین استفاده را برد وتوانست که اعتماد آن رهبر تند مزاج را کسب نموده و اورا علیه رقیب سرسختش احمدشاه مسعود بجنگاند

هزاره های شیعی افغانستان که تاریخ خونبار امیرعبدالرحمن خان واخلافش را فراموش نکرده بودند شنیدن سخنان چرب ونرم از زبان رهبرسنی مذهب وپشتون تباری چون حکمتیارنزد آنها ظهور مهدی موعود را نویدمیداد. اما بعدها همه دانشتند که همهء آن بیانات پرطمطراق صرف حرفهای بود که حکمتیاربخاطررسیدن به اهداف سیاسی خویش ازآن بهره می جست.

اگر بخواهیم نشیب وفرازهای روابط حکمتیاربا شیعیان را مورد کنجکاوی دقیق قراردهیم باید اندکی به سابقه روابط حکمتیار با نظام جمهوری اسلامی بپردازیم وبعد نتیجه گیری کنیم که چرا حکممتیار درشرایط کنونی یکی از دشمنان سرسخت شیعیان گردیده است.

حکمتیار دردهه هشتاد میلادی یکی ازطرفداران پروپاقرص نظام جمهوری اسلامی ایران بود. اوطی سفرهای مسلسل خویش به تهران وملاقاتهایش با آیت الله خمینی ودیگررهبران جمهوری اسلامی درایران توانست که دل تعداد زیادی ازهزاره های شیعه مذهب مناطق جنوبی افغانستان چون هلمند وقندهار وارزگان وغزنی را به دست آورده وتعداد زیادی را درحزب خویش جذب کند اما با ورود سیل آسای کمکهای غرب وعربستان سعودی به تنظیم های دیگر مجاهدین ، عربها حکمتیاررا باوجود روابط تنگاتنگش با سازمان استخبارات نظامی پاکستان وی را بخاطر دوستی اش با نظام جمهوری اسلامی ازکمکهای فوق الذکر محروم ساخته بودند

. با ورود جوانان عرب به صفوف تنظیم های دیگر مجاهدین چون جمعیت اسلامی واتحاد اسلامی وسرازیرشدن پولهای ریال عربستان سعودی ودالر امریکا انجنیر حکمتیار یکسره با دوستی خویش با امام خمینی ونظام جمهوری اسلامی ایران نقطه پایان بخشیده ودفاتر نماینده گیهای حزب خویش را درشهرهای تهران ومشهد مسدود ساخت.
.
اما حکمتیار درآنزمان دردشمنی خود با ایرانیها به اندازهء امروزی اش پیش نرفته بود. زیرا وی میدانست که رژیم کابل دشمن مشترک او ونظام اسلامی ایران است بناء اوکوشش داشت که بدون سر وصدا تنها به اعراب تفهیم کند که او نیز مانند استاد سیاف ضد حکومت ایران است نباید دراعطای کمکهای مالی ویرا کمتر ازاستاد سیاف واستاد ربانی ومولوی خالص بحساب آورند. ولی رقیب اصلی وی یعنی برهان الدین ربانی همیشه درهمه حالات هم با نظام جمهوری اسلامی ایران و هم با عربهای وهابی ازروش اعتدال ومیانه ، کارگرفته است که باعث بی اعتمادی عربها نسبت به قوماندانهای شمال افغانستان خصوصا احمدشاه مسعود گردیده بود. این بی اعتمادی ها گاهگاهی سببب بروز مشاجره های لفظی بین مقامات جمعیت اسلامی وعرب ها درپشاور پاکستان میگردید.اعتراض عرب ها درآنزمان این بود که چرا جمعیت اسلامی مانند حکمتیار ومولوی خالص وسیاف روابط خودرا با نظام غیراسلامی ایران قطع نمیکند؟

باسقوط حکومت نحیب درکابل، فصل جدیدی ازمناسبات سیاسی میان حکمتیار وتهران به وجود آمد. حکمتیار درابتدای سقوط دولت نجیب که پلان کودتا باهمدستی خلقیها را روی دست داشت ازطریق رادیوی سیارخود مسلسل، قونسلگری ایران درشهرمزارشریف را متهم به دست داشتن درایجاد ائتلاف بین قوتهای جمعیت اسلامی وحزب وحدت ونیروهای جنرال دوستم نموده ومقامات ایران را متهم به مداخله درامورداخلی افغانستان مینمود.

امابعدازتعین شدنش بحیث صدراعظم که مقرآن درچهارآسیاب بود حکمتیار سفری به تهران نمود بعدازبازگشت طی یک کنفرانس مطبوعاتی درچهارآسیاب دربارهء جمهوری اسلامی ایران گفت: جمهوری اسلامی ایران بعنوان یک کشوراسلامی همسایه همیشه پشتیبان داعیه برحق مجاهدین افغانستان بوده وهست ومن درین سفر، طی ملاقاتهایم با مقامات ایرانی برروابط دیرینه تاریخی دو کشور تاکید کردیم . ازحکمتیار پرسیده شد که شما تا دیروز ایران را بخاطر مداخلاتش درامور داخلی افغانستان متهم مینمودید حالا چه شد که شما تغیرعقیده دادید؟ حکمتیار درجواب گفت که" سوء تفاهمات قبلا موجود بود که الحمدلله ما به حل آن قادرشدیم حقیقت آنست که ما افغانها خودما ملامت هستیم ما نباید برف بام خودرا بالای بام دیگران بیندازیم "
از آن زمان به بعد تاقبل ازسقوط رژیم طالبان حکمتیارروابط خوبی بامقامات ایرانی داشت وحتی درزمان طالبان که هیچ کشور مسلمان وغیر مسلمان به پناه دادن حکمتیار حاضرنبود تنها رژیم جمهوری اسلامی وی را درآغوش گرفت.حکمتیاربین تهران ودوحه وبقیه پایتختهای کشورهای حاشیه خلیج فارس دررفت آمد بود. درمناظرات سیاسی شبکه ای جهانی عربی الجزیره اشتراک مستقیم میکرد هرچند دلایل سطحی برای دفاع خویش ارائه میکرد اما نفس حضور وی دربرنامه های عربی باعث استقبال و تحسین های مجریان برنامه ها میگردید.

حالابدنیست که خلص نظریات امروزی حکمتیاررا دربارهء شیعیان وایران را بصورت خیلی مختصر مورد ارزیابی قراردهیم:

.ازنظرحکمتیار، شیعیان بخاطرنپذیرفتن خلافت خلقای سه گانه مستحق تکفیراند. ایران درافغانستان خواهان ثبات واستقرارصلح نیست. ایران منافع خویش را دربی ثباتی وخرابی کشورافغانها جستجو میکند. ازنظرتاریخی ایران بعنوان کشورمسلمان همیشه درجنگهای تاریخی میان مسلمانان وغیرمسلمانان ، جانب غیرمسلمانان را گرفته است. ازنظرحکمتیار، جنگ حزب الله درلبنان با اسرائیل یک جنگ نمایشی است. پشتیبانی ایران ازسازمان حماس درفلسطین نیزجنبهء نمادین دارد. . وی ازمقتدی صدرنیزمایوس است زیرا مقتدی زیرفشار افکار عامه عراق، دیگر ازمقاومت مسلحانه دربرابر امریکائیان دست کشیده است ازنظر حکمتیار، وی خیانت به ارمان ملت عراق کرده است.ازنظرحکمتیار، جمهوری اسلامی ایران دراشغال افغانستان و عراق توسط ناتو متحد امریکامیباشد..و..و..و.......وقس علی هذا.....
اما جان مطلب این است که حکمتیار دیگرکارتی برای بازی درمیدان سیاست امروزی افغانستان ومنطقه نه در دست دارد ونه هم درجیب. کارتهای قومیت وپشتونوالی حکمتیارتمام شده است و دیگر کارسازنیست زیرا ازهمه اولتر خود پشتونها دشمن درجه یک وی اند. فرض محال اگرنظام پشتونی طالبی درکابل مستقر شود اولین کسیکه به پایه دار میرود جناب امیرگلبدین حکمتیار میباشد که به فرمان امیرالمومنین ملامحمد عمر مستحق اعدام میباشد. اعضای سابق حزبش ، چون قریب الرحمن سعید، صفی الله صاحبزاده واحمدالله صاحبزاده درکشورهای غربی مشغول اخذ دیپلوم دکتورا وپروفسیری میباشند سایرین نیز درنظام تحت الحمایه امریکا درکابل جا خوش کرده وبرای به رسمیت ساختن حزب اسلامی تحت قیادت ارغندیوال درفعالیت اند.

نتیجه اینکه تمام دشمنیهای امیربزرگوار باجامعه شیعی افغانستان رنگ قبیلوی دارد نه پایه مذهبی واعتقادی زیرا شیعیان افغانستان خصوصا هزاره ها مردم زیرک وهوشیاری اندکه میتواند بکبار فریب سخنان چرب ونرم را بخورند ونه هربار. به همین ترتیب جامعه سنی مذهب نیز چنانچه که گفته شد دل خوشی ازامیرمحترم ندارند ومقالات سایت تنویر چنگی به دل کسی نمیزند باید حکمتیار همه را تکفیرکند.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • جناب عطا خیل خان !

    بوره اره را دوباره اره کردن حماقت است و یا میخواهی بدین وسیله جنگ هزاره و پشتون را شروع نمایی . حکمت یار یک قطالطریق است و کسانی که به نام مزهب ودین و زبان و قبیله دو انسان را به کشتن همدیگر وادار میسازد , از جمله ولدالزناع های هستند که به هیچ کس حتی به مادر خود هم رحم نمیکنند . ما به افغانیت مردم احترام میکنیم , کسان که به نام قبیله کشتار راه میندازند , از قبل حتی بر سالهای اینده فرخته شده اند . اینها افغانستان را چندین بار به کسانی که باید مدیون سگ افغانستان باشند فروخته اند . خلاصه خط فاسی را خوب سرچپه نوشته میکنی . ولی ما دست ترا میتوانیم بخوانیم . از قبل ها تو هم از او خور میخوری هم از کاه دان . چمکنی .

  • Salam ba hama
    Dear Atakhil
    your underestanding of Mr Hikmatyar’s personality is intirely yours, and we respect that .but if you are trying to make the Hazaras or thier leader Shahid Abdul Ali Mazari look like they have been provoked by Hikmatyar’s speeches and started war against Ahmad shah Masood because of that ,let me tell you that you are very naive and unaware of the what is going on around you, i suggest you should think again before you write any articles in future.you can not put the blaim of all the athrocities Ahmadsha Masood brought on Hazara’s on Hikmatyar ’Hazaras are far more cliverer than that now.our resistance against Masood was well awared well thought and niether we nor our leader were decieved by Hikmatyar. i am a Hazara and i am not the greatest fan of Hikmatyar and i know what kind of a blood sucker he is he will act worse than Masood given the chance we know that,but we also can distinguish between your lies and our rights never try to defend Masood, his crimes against Hazaras are not hidden all the world knows what kind of attrocites he brought on Hazaras in Afshar and Chindawol ...etc,thoes were the cause of our war against that criminal bustard not Hikmatyar ..

    • عطاخیل جان یا فاشپیزم قبیله ویا بیسوادی برایت اجازه نمی دهد که همه شیعیان را هزاره ندانی گله نیست در مکتب استعمار بزرگ شدی کندهار شیعه دار د نه هزاره جامع تشیع وطن ما متشکل از هزاره ها ترکمن ها قوالها تاجکها فارس ها قزباش ها بیات ها سادات کدی ها کهگدای ها اسلامها(یک قوم است)و پشتون ها (که حالا در ماورا سرحد قرار گرفته اند وچند قوم دیگر ملاحظه بفرماید از نزادا های مختلف هستند

      اگر تمام اهل سنت وطن ما را مکررا پشتون ویا فارس وتاجک ...بدانیم از دوحالت خارج نیست

      اول معلومات ما کم است بی دانش هستیم خود را نشناخته ایم که مذهب وملیت را فرق گذاشته نمی توانیم زیرا گفته اند هرکه خود راشناخت خدا خود را شناخت ابتدا باید بدانی که چند ملیت وچند مذهب وچند نزاد در وطن ما ساکن اند

      دوم در اتش خشم دشمنی وتعصب میسوزیم ....

      حالا تو دانی ودنگدگک دنیا واخرت ات

    • I don’t blieve that you are Hazara No body in Afghanistna can defend from a criminel like Hekmatyar ss you did indiredtly.

  • سخنراني رهبر شهيد - 8 / 2 / 1372
    بسم الله الّرحمن الّرحيم

    با تشكر از برادران عزيز كه زحمت كشيده اند اين جا تشريف آورده اند براي روز تاريخي كه هم در جهان تاريخي است هم براي مردم افغانستان كه بايد از اين روز تجليل بكنند. در اين شرايط سخت كه برادران فرهنگي حزب وحدت زحمت كشيده اند اين جلسه را فراهم نموده اند و از برادران كه سرود و مقاله خوانده اند و ما استفاده كرديم از همة اين عزيزان تشكر مي كنم.
    مسأله اي كه امروز روز تاريخي است چه از نگاه جهان و چه از نگاه مردم افغانستان فرق مي كند. از نگاه جهان كه امروز مسلماً روز پيروزي مردم افغانستان به شمار مي آيد. ولي از نگاه مردم افغانستان فكر مي كنم امروز روز پيروزي ظاهري است. روز پيروزي واقعي مردم افغانستان امروز نيست. لهذا براي شما مردم چند دقيقه اي كه زحمت مي دهم و وقت عزيز شما را مي گيرم مي خواهم در بارة چند موضوع خدمت شما صحبت كنم. يكي دربارة اين روز تاريخي و يكي هم چرا امروز روز پيروزي واقعي مردم افغانستان نيست. اينكه در رابطه با يك سال كه بنام به پيروزي رسيدن انقلاب مي گذرد براي شما چه چيز به وجود آمده است، مسأله ديگر فاجعه افشار است و مسأله يا كه اين فاجعه با اينكه چقدر دردناك است اما براي ما و شما درس كه از اين فاجعه گرفتيم. و سه باور را كه ملت ما داشت و آن سه باور عوض شد فكر مي كنم يك پيروزيست. و مسأله اخيريكه خدمت شما بايد به عرض برسانم مسأله وضعيت فعلي كشور و توافقات اسلام آباد است كه اين مطالب را اگر وقت برايم ياري كرد خدمت شما عزيزان و پدران و برادران و ريش سفيدان به عرض مي رسانم.
    دلم هيچ نمي خواست كه بعد از فاجعة افشار صحبت كنم. مگر در آن وقتي كه مي شد مردم ما اين انتقام را بگيرند از دشمنان. ولي چرا امروز حاضر شدم كه با شما مردم صحبت كنم، علت اصلي اش اين است كه عاملين و خائنين اين فاجعه دستگير شده بود و خواستم اين را براي شما توضيح بدهم و در اين جا در محضر شما آنها را به جزاب اعمالشان برسانيم. فقط اين چيز باعث شد بيايم براي شما صبحت بكنم

    موضوع ديگر اينكه ما مدت 250 سال باوري را كه داشتيم، قضية افشار و چنداول روشن مي كند كه اين باورها هم اشتباه است. آن باور اين است كه ما در طول 250 سال باور داشتيم كه ظلم را كه فقط يك خاندان جاه طلب بالاي مردم ما مي كرد، تعميم مي داديم و فكر مي كرديم همه پشتون ها بالاي ما ظلم كرده و ظلم مي كنند و ما در آينده آن وقت به حق و حقوق خود مي رسيم كه در كنار فارسي زبان ها باشيم و از فارسي زبان ها دفاع كنيم با اين ها همسنگر و هم موضع باشيم در حق و حقوق خود مي رسيم. قضيه افشار و چنداول اين باور را هم باطل كرد. خط بطلان كشيد. ما اگر در صد سال پيش شاهد مسأله اي بوديم كه پسران ما را مي گرفتند مي فروختند و مردم ما را سر مي بريدند و مي كشتند و برده درست كرده بودند و كنيز. ولي بعد از صد سال و چهارده سال مبارزه و هم سنگري عين مسأله تكرار شد و بدتر از آن. اينجا كه اطفال هشت ساله ما را كشتند و آنها را فروختند و زن ها را كشتند و صورتشان را پوست كردند. اما از دست كي؟ از دست كسي كه چهارده سال مبارزه كرده و شعار مي دهد كه حكومت اسلامي را برقرار كرده ام. از كساني كه استاد علوم الهي و سياسي و اسلامي است اين عمل انجام مي شود. ولي اين باور را براي ما اثبات مي كند كه اين باور، باور اشتباه بوده است. قدرت طلبي و انحصارطلبي، يك تعدادي كه خلاف مسير اسلامي و انساني رفتار مي كنند اين متعلق به اين نژاد و آن نژاد نيست و ما امروز بايد تجديد نظر كنيم. درست است كه عبدالرحمان 62٪ مردم ما را از بين برده است ولي عبدالرحمان و خاندان عبدالرحمان از بين برده است نه همه پشتون ها. و ما امروز بايد اين مسأله را باور كنيم كه اين جنايت كه در چنداول و افشار به وجود آورده نه همه تاجيك ها. و اينجاست كه در باورهاي گذشته خود تجديد نظر بكنيم. بايد با واقعيت ها و حقيقتهاي جامعه برخورد كنيم و از اين درس بگيريم.

    من معتقدم در اينجا در طول تاريخ گذشته افغانستان حكومت ملي و اسلامي بوجود نيامده. اما يك خاندان و تعداد قدرت طلب بالاي مردم ظلم كرده است. اكر ما در اينجا بياييم يك حكومت اسلامي كه مردم ما مي خواهند به وجود آوريم كه در آن حق همه مليتها تعيين شده باشد، اين باور، باور درستي مي باشد. ولي سلسله تاريخ وقتيكه آورده بود بالاي ما هم قبولاند. اينجا براي شما واضح مي گويم در افغانستان دشمني مليتها فاجعه بزرگي است. در افغانستان برادري مليتها مطرح است. حقوق مليتها يعني برادري مليتها. دو برادري كه در يك خانه زندگي مي كنند چطور برايشان حق قائل اند كه در اين خانه من هم حق دارم آنهم حق دارد. اين برادري است نه دشمني. بلي اين عناصر قدرت طلب و جاه طلب است كه در اين مسأله به عنوان نژاد و غيره استفاده مي كنند براي سيادت شان.
    اما اين مسأله تاريخي است كه خدمت شما بگويم چرا با شما دشمني دارند و جاي تأسف است كه كسيكه خود را استاد الهيات مي گويد و به اين گونه مقابل مردم ما برخورد مي كنند. آقاي رباني بعد از جنگ افشار وقتيكه به پاكستان مي رود، با قاضي احمدحسين اين مسأله را مطرح مي كند. ببينيد اين باورهاي غير اسلامي سر از كجا درمي آورد. به قاضي احمدحسين مي گويد كه اين مردم بسيار مردم جاني است. شما را مي گويند، چرا جاني است؟ در حاليكه از روزيكه اينها به نام اسلام به كابل حاكم شده اند، هشت جنگ بر عليه شما انجام داده است. مي گويد اين ها از اولادهاي چنگيزخان هستند كه در باميان جنگ كرده اند 700 سال پيش. اين را جناب آقاي رباني براي قاضي احمدحسين در پاكستان مي گويد. بعد از قضيه افشار زمانيكه اشتباه شان در دنيا بالا مي شود و جنايت شان در دنيا منعكس مي شود كه چقدر اينها بر سر ما جنايت كرده اند. آنگاه آقاي رباني مَثَل تاريخي مي زند كه شما مستحق اين جنايت و مستحق اين ظلم هستيد، چون اولاده چنگيزيد.
    اين آقاي رباني كه در مصر تحصيل كرده و در دانشگاه كابل الهيات درس مي داد، اول اين آدم بيسواد از تاريخ خبر ندارد كه شما بومي ترين مردم افغانستان هستيد، قبل از اينكه چنگيز در افغانستان حمله كند شما اينجا بوده ايد و شما عليه چنگيز در باميان مقاومت كرديد. اين آدم بيسواد اول كه از تاريخ بي خبر است و باز هم آنوقت ما از آقاي رباني باخواست مي كنيم، بر فرض اين باور تو راست بود، اينها اولاد چنگيز بود و چنگيز هم در باميان جنايت كرده. تو با كدام منطق اسلامي و الهي حق داري كه 700 سال بعد انتقام آن را از افشار و چنداول مي گيري و اين با كدام منطق اسلامي و انساني سازگار است!؟ اينجاست كه چرا با شما دشمني دارند و چرا تمام فكرش اينست كه شما را از بين ببرد، چون اين باور تاريخي را دارند. روي اين باور تاريخي شما را مي كُشند. لهذا ما در اين جا اشتباه كرده بوده ايم. عمل يك دسته اي را به نام يك قوم مي كشانديم و از اينها حمايت مي كرديم. اما اين اشتباه را مرتكب شديم. اين مسأله بود كه در اينجا در رابطه با افشار اين باورها را روشن كرد كه در آينده گول اين باورها را نخوريم.
    اما مسأله امروز كه من حاضر شدم كه وقت شما را بگيرم كه در محضر شما جرأت كردم كه بيايم صحبت كنم و آن يك باور تاريخي ديگر هم بود كه اينجا فرق كرد.
    صد سال پيش از مردم ما خائني پيدا شد و عليه مردم ما دست به خيانت زد و مردم ما را به شكست مواجه كرد. بعد از 100 باز اين تاريخ فاجعه تكرار شد ولي اينجا اين بار يك پيروزي نصيب شما شد. و آن اينست كه اين خائنين شناسايي شدنند و اين خائنين را بحمدلله اكثريت ايشان را گرفتيم. من براي شما مردم تعهد سپرده ام كه از شما دفاع كنم و به شما خيانت نكنم. و دست خيانت كاران را بگيرم. الحمدلله دراينجا حزب وحدت اسلامي موفق شد كه اين خائنين را شناسايي بكنند و اكثريت شان را دستگير بكنيم و چند تن از اين ها پرونده شان تكميل شده و بعد از اثبات جرم و اعتراف و طي مراحل شرعي حكم صادر شده امروز شما شاهد جزا دادن شان هستيد. اين قضيه در تاريخ گذشته نشده بود و آن كسانيكه براي ملت ما خيانت كرده آنها به دربار مزدور بود، جا داشت، روي رياست داشت و مردم ما را از بين برده بود، ولي بحمدلله اين خائنين موفق به اين كار نشدند كه بعد بالاي خون مردم ما و ناموس مردم ما معامله كند و مردم ما باز هم زير ظلم بماند. اينجا است كه همين براي شما اطمينان مي دهد كه هم اينها را امروز در محضر شما حكم شان را صادر كرده به اين جا اعدام انقلابي مي كنيم. والسلام

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس