فراخوان بزرگداشت از"قهارعاصی"
"آن یارکه دین نداد وایمان نفروخت/ دستارمحمدی به شیطان نفروخت/ پاک آمدوپاک زنده گی کرد وبرفت/ آلوده نشد، چراغ قرآن نفروخت"/ قهارعاصی" / 6 میزان1389 خورشیدی،برابراست به شانزدهمین سال شهادت سپیدارفراخ قامت شعرفارسی،"قهارعاصی". بنابراین، قراراست به زودی نشستی دراین موردازسوی فرهنگیان کشوردرکابل برگزارشود.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
"آن یارکه دین نداد وایمان نفروخت
دستارمحمدی به شیطان نفروخت
پاک آمدوپاک زنده گی کرد وبرفت
آلوده نشد، چراغ قرآن نفروخت"
"قهارعاصی"
6 میزان1389 خورشیدی،برابراست به شانزدهمین سال شهادت سپیدارفراخ قامت شعرفارسی،"قهارعاصی".
بنابراین، قراراست به زودی نشستی دراین موردازسوی فرهنگیان کشوردرکابل برگزارشود.
باتوجه به جایگاه ویژه ی "عاصی"درحوزه ی شعرفارسی،ازهمه ای شاعران ونویسنده گان ورجاوند خواهشمندیم،سروده ها ونوشته های شان را تاسه شنبه هفته ی روان6میزان سال جاریبه نشانی زیربفرستند:
باسپاس فراوان
جاویدفرهاد
روایتی برای عاصی
به مناسبت شانزدهمین سال شهادت سپیدارفراخ قامت شعرفارسی؛"قهارعاصی"
جاویدفرهاد
بعد از توشور غزل کم شده قهار
لبخندها بدل به کمی غم شده قهار
دیریست شانه های تخییل به سوگ تو
در زیر کوله بار عزا خم شده قهار
دوشیزه گان فصل تصور هزار بار
با شعر- با خیال تو- همدم شده قهار
در برگ برگ خاطره های بلند شعر
هرقطره ی خیال تو شبنم شده قهار
اینجا شعور و شعرو ترنم شبانه ها
رؤیای مرگ عالم و آدم شده قهار
یعنی درخت مرده و ناجو شکسته است
گل ها ی نا شکفته به ماتم شده قهار
* * *
بی تو غزل به حس نهانم نمی زند
نبض بلند شعر به جانم نمی زند
بی تو سکوت محض،امانم نمی دهد
احساس ناشیانه تکانم نمی دهد
عاصی به پای عشق کسی گل نمانده است
"لالایی برای ملیمه" نخوانده است
"دریا" میان مخمل عزت لمیده است 1
در باغ آهوانه ی شهرت چریده است
یعنی که از فضای غزل کوچ کرده است
دیریست از سرای غزل کوچ کرده است
"دریا "ز یاد دوست فراری شده قهار
در رودبار وسوسه جاری شده قهار
ناجوی تو شکسته ، سپیدار مرده است
موسیچه های دهکده بسیار مرده است
اینک زنان قریه ی ما مرد گشته اند
این مرد های دهکده نامرد گشته اند.
* * *
ماییم توته توته و افتاده گرد گرد
با هرچه دد و دیو و سیاهیست درنبرد
رستم نبوده این که به بستر لمیده است
این پنبه پهلوان سیاست "خویده" است 2
شهریست پرکدورت ومردم غریبه است
لبخندبرلبان تبسم غریبه است
یک فرد درتمام حوالی نمانده است
انگورهای اصل شمالی نمانده است
انگورو سیب و "آدم "و"حوا" بدل شده
همسایه گان کوچه ی بالا بدل شده
"پرویز"و"اشرف"و"شاپور"رفته اند
"پروین"و"زینب"و"منصور"رفته اند
حتادرخت وریشه مهاجرشده قهار
ازبخت بدپرنده مسافرشده قهار
"عاصی" صدای زاغ زیادم نمی رود
زخم درخت و باغ زیادم نمی رود
ماخسته ازعبورخودوجاده های تنگ
این کوره راه وحشت وآوازیک پلنگ
درهرکرانه ببین دسته دسته اند
آن مارهای تشنه قدرت نشسته اند
* * *
احساس درتنورمن هیزم شده قهار
لبریزازکدورت مردم شده قهار
اینجاگل وگیاه تکامل نمی کنند
باهیچ آب وخاک تعامل نمی کند
اینجاگلی به مثل شقایق نمی شود
دیگرکسی به هیچ کس عاشق نمی شود
شبهاکناربسترمن شعرهای یخ
یک بسته کاغذ وسیگاروچای یخ
یک شعرعاشقانه به یادم نمی رسد
چیزی زجنس عشق به دادم نمی رسد
عابرمیان کوچه تکلم نمی کند
قمری به روی شاخه ترنم نمی کند
"عاصی"ازین سکوت دلم خسته می شود
پیش ازغروب پنجره ها بسته می شود
بابچه های عاشقی همپایه نیستم
دیگربه فکردخترهمسایه نیستم
همسایه درسکوت کمی رفته ترشده
درموج گریه های خودش غوطه ورشده
ما از بلای فاصله آسیب دیده ایم
در امتداد قافله آسیب دیده ایم
"عاصی" دلم گرفته تغافل نمی شود
این درد ناشیانه تحمل نمی شود
ناچار گشته درولایت "نمرود" می روم
از پشت یک قبیله ی مردود می روم
"عاصی" تمام گرد غمم ناتکانده ماند
رؤیای شاعرانه ی دردم نخوانده ماند
یک صفحه درغروب چراغت ورق نخورد
"دیوان عاشقانه ی باغت" ورق نخورد.
1-دریا منظوراز"فرهاد دریا"است.
2-"خویده"(خوابیده).دراصطلاح عوام"خویده"به پهلوانانی می گویندکه درمیدان کارزارمی بازد.
پيامها
25 سپتامبر 2010, 04:09, توسط تنویر-
داکتر خاکستر
ازستایشگر مرد سر گردنه
سالهای شصت
تابستان سال شصت و دو، نخستین بار، قهارعاصی را دیدم یکجا با فرهاد دریا ، در چمن جنب دانشکده حقوق که صریح و تلخ گفتار ، چیزی گفت در باب شعر و در ما تاثیر دیرپایی بر جا گذاشت .جوان بودیم و دل در گرو شعر و شاعران داده بودیم . میگفتند " عظیم " یا که همین نوذر الیاس ، تخلص " عاصی " را برایش برگزیده است که سخت به او میخواند. .همدمی او با فرهاد دریا و دوبیتی های ترانه معروف " فرشته جان " کم کمک ، اورا با د گران آشنا کرده بود که بعد ها در توازی با همدیگر ره کوبیده نشده ای را پیمودند و به شهرت دست یابیدند وچه مایه ها که از خودبر جا نگذاشتند .
پسان ها ، بار بار او را دیدم ، گاهیکه به کمک دریا و الطاف بزرگوارانه خانم پلوشه که در کمیته مرکزی حزب منزلتی داشت و با دریا قرابتی ،توانست خدمت زیر بیرق را ،بی هیچ درد سری بگذراند و نیز باری ، یادم نمیرود که " رازق فانی " شعر معروف همه جا دکان رنگ "را در دفتر هفته نامه پامیر ، برای من خواند که به کمک دوستی ، آنرا چند کاپی کردم و به دوستان دادم و نیز به عاصی ، که خواند و گفت :وزن آن در یک دو جا میشکند و طلبگار یک کران است که آنرا راست کند " که راست میگفت و اما میدانستیم که از ارزش بیش بها ءآن سروده ای ماندگار هرگز نمی کاهد. برخورد او با من به علت تمایلم به " تفکر حاکم " ، هرگز از حدود تعارف بیشتر نشد و من به همین قناعت داشتم ، شاعر دوست داشتنی من ،ره و رسم دگری داشت که ما بر آن وقوف داشتیم ،او در کابل زنده گی میکرد ،زیر چتر دولت و سرباز دولت بود ، دل در جایی دگری داشت واما برای همگی ، سلامت او مطرح بود تا رفتار سیاسی او . با دوست من "محب بارش " ، با آنکه عضو حزب بود و اما همزادگاه او ، با اعتماد بیشتری برخورد میکرد .با خودم میگفتم :جنگ است و از وطنداری گریزی نیست.
عکس غازی مرد را دیدی ؟
زیر نظارت حیدری وجودی در رستوران محقر سینمای آریوب ،حافظ را گرامی میداشتند و به گونه غیر دولتی و پس از سالها ،و به وضوع میشد پی برد که عاصی در سایه آزادی سیاست های " دوکتور " ، به دنبال چیزی است که بتواند با آن به" تب زرد سیاست "بپردازد که به او نمی زیبید و خود به آن تسخر میزد..یادم نمیرود که در همان روز بازیگر سینما" ولی تلاش" تصویری از" مسعود" را که آنروز ها حمل آن تابو انگاشته میشد با پنهان کاری و اما با اشتیاق تمام به عاصی نمایاند و با شتاب به من و" بارش " نیز ¸ و عاصی با لبخند پیروزمندانه رو به من کرد و گفت :عکس غازی مرد را دیدی ؟ که گفتم "ها "و ازحرکتش خوشم نیامد و نمی دانم چرا ،شاید به علت رفتار تفاخر آمیزش در آن لحظه ویا شاید چهره جنگجویانه مسعود ،انگیزه ای شد که دلگیرم کند .او به فراست دریافته بود که ،حاکم بعدی کسی نیست جز " مرد سر گردنه " . در همانروز بود که یکی دوغزل زیبایی را خواند ، دگران نیز و اما عاصی یک سر و گردن بلند تر از دگران و با آن صدای تلخ و صریح ، در ما تاثیر ماندگار بر جاگذاشت.
سالهای هفتاد
در اینجا بودم ،درغربت که شنیدم و از زبان دوست شاعرم که تازه ازکابل رخت سفر برکنده بود ، و اینکه عاصی یکسره ، دل به دولت ربانی بسته است و شیفته مسعود گشته است و با لباس ویژه معروف به پلنگی شورای نظار ، در تلویزیون ظاهر میشود و شعر میخواند وهم اگر بشود گفت شعر سیاسی وآنهم بیشتر برای " مرد سر گردنه " و درآه و افسوس که در میان اینهمه کشته وزخمی چراچنین میکند و نکند که در انظار مردم خوار گردد .ودر همان سال ها بود که شنیدم شهید گشته است واز چگونگی و جزییات آن بعد ها آ گاه شدم و آن دیدار های کوتاه ، از برابر دیده گانم گذشت و زنده گشت وزبان صریح و عاصی گری و غزل خواندن هایش در ذهنم تداعی شد : محضر بی آلایش "حیدری وجودی" در کتابخانه عامه ، که میرفتم تا وزن شعر بیاموزم که هرگزآنرا دنبال نکردم ، همانجا بود که گاهگایی با همان شتاب همیشه گی می آمد ومی نشست ،دو سه دوبیتی و غزلهای تازه سروده شده اش را ، میخواند و با همان شتاب برمیگشت . ودرمنزل همین " پدرام " که با زنده یاد " رحیم رفعت " آمدو از مولوی چیزی خواند و آن " رفعت "همیشه مست و الست ، مجبور مان کرد به پا خیزم زیرا که ،پای مولوی در میان بود و او رسم به پا خاستن شیوه کرده بود و ما نمی دانستیم .چشن فراغت از دانشکده یادم آمد که با دریا آمد و غزل "چرخ پیشش سپر انداخته " را خواند و چه کف زدن ها و تحسین و آفرین ها که در پی نداشت .ودهمزنگ یادم آمد، گاهیکه کارت دانشکده را از یاد برده بودم و با گروپ جلب و احضار در " چنه زدن "بودم که عاصی آمدو با هزار دلیل رهایم کرد و تا خانه همرهی وسرزنش ها که جنگ است ودگرباره غفلت نکنم ،که بعد ها کردم و یک شب را در "کندک تجمع "کفاره پرداختم .
سیزده حمل سال هشتاد و نه
همین دیروز بود که دوستی با هزار حرمان ، از فیلم چند ثانیه ایی یادکرد و نشانی آنرا فرستاد که عاصی چگونه از فراز برج تلویزیون ، بروی خانه ها و یا شاید هم بر مخالفان فرمانده مسعود ، با اسلحه نیمه ثقیل آتش میگشاید ، پس از دیدن بار بار فیلم بود که گفتم خواب میبینم و در کابوسی گرفتارم .مگر میشود "عاصی "هر چند برسم تفنن ،پشت ماشین دار روسی "پی کا " ،بروی دشمنان آن " مرد سر گردنه " آتش بگشاید ؟ مگرهمدمی با جنگاوران هنرش همین است ؟
اینجا کلیک کنید :
http://www.youtube.com/watch?v...
دقیقه ۱:۴۰
• عاصی به تکرار و به گونه نمادین ،مسعود را در سروده هایش " مرد سر گردنه " نمایه میکند .
•شاعر و نویسنده نوذر الیاس در کاناداست و اگر اشتبا ه نکنم ،عاصی آموزه های نخستین را از او فراگرفت .
• رحیم رفعت مترجم و نیز مسوول کابل تایمر ،یکجا با نخست وزیر دولت ربانی آقای غفورزی،به علت سانحه هوایی در بامیان جان سپرد.
• تب زرد سیاست وتعبیری از عاصی
April 4th, 2010
26 سپتامبر 2010, 06:33, توسط Bina
ببين تنوير جان باز خودرا دربين مار هازدى.ازين نوشتن طولانى و خسته كن خود يك هدف داشتى كه خودرا دبين ان بزركمردان تاريخ و ان شاعران زيبا كلام عصر ما بزنى.با ز همان جهاز هاضمه كنه را تشريح كردى...اكر كسى را جع به بشم هم بنويسد تو فورى فلهزا جهاز هاضمه كنه قرار زيل است...راستى خوب شد كه كدام شعر نه سرودى و هم نتوانستى زيرا ميخواستى كه اول جهاز هاضمه كنه را درشعر بياورى ,بند ماندى و شايد بندنك هم مانده باشى.از نوشته هاى كودنانه و خصمانه ات معلوم ميشود كه تو ان نيستى كه به سويه ان شاعران زيباكلام باشى تو كلام زيبا ندارى از كلامت بوى بد ميايد.راستى اصلا كلام ندارى اين همه قوله است ولى سخت دلخراش و متعفن و از نشين دل.انجا يك مريض ديكر هم با خودت هم نشين شده برايش مهم نيست كه بحث راجع به جه موضوع است ,ان هم يك جهاز هاضمه كنه دارد كه هميشه دين اسلام را مورد تاخت و تاز قرار ميدهد.يامحمد اين هيولاى جنون...از كدامين جنكلى امد برون
26 سپتامبر 2010, 07:32, توسط تنویر-
بینا جان
آن نوشته به نظر شما خسته کن کلام من نیست بلکه از محترم داکتر خاکستر است و آن کلیپ که قهار عاصی را حین گلوله باری افشار نشان میدهد سندی دیگری در راه محکومیت طرفدران و حامیان دزد سر گردنه میباشد.
لطفا ً منصفانه قضاوت کنید.
25 سپتامبر 2010, 17:51, توسط trader
علیشاه احمدی عباب :
از سالهای درازی شعر میگوید . .
http://alishahahmadiobab.blogfa.com/
26 سپتامبر 2010, 04:43, توسط تنویر-
تشکر از لینک. معلوم میشود که آقای عباب شاعر درد ها و بدبختی های مردم و کشور خویش است.
ولی به یاد داشته باشید که علیشاه احمدی عباب به فرمان دزد سر گردنه احمق شاه مسعود هیچگاه مردم افشار را از کوه تلویزین هدف قرار نداده است.
دقیقه 1:40 را باز هم تماشا کنید :
http://www.youtube.com/watch?v...
26 سپتامبر 2010, 11:11, توسط سهراب سپهر
غول تنویر اگر به مکه رود
پس بیاید همان خر باشد
سر از آخور بدر نکند
چه کند؟ ارث از پدر باشد
27 سپتامبر 2010, 13:20, توسط trader
اتفاقاء خانه علیشاه احمدی عباب به پاین کوه تلویزیون بود . وبه نظرم که در زمان جنگ افشار توسط سیاف و احمد شاه مسعود این شخص با خانواده خود به هندوستان مهاجر بود .
26 سپتامبر 2010, 04:44, توسط Karim
قهار عاصی این شاعر جهادی به این حد مرثیه نمی ارزد.
شاعری که خود را روشنفکر بداند ننگ میکند که از "دین و ایمان" و "دستار محمدی" و "چراغ قرآن" حرف بزند. او هنوز نتوانسته است که کثافت و بویناکی نهفته در دین و مذهب را دریابد. عاصی چون خودش یک اخوانی بود، به این چیزهای عصر حجر اعتقاد داشت و آنرا در شعرهایش نیز انعکاس داده است. و جالب است که آقای جاوید فرهاد هم از آنهمه شعرهایش همین یکی را که تاریک اندیشی قهار عاصی را به نمایش میگذارد برای ما بطور نمونه در آغاز مقاله اش نقل میکند، چون خودش هم ماهیتی از نوع عاصی دارد و همین نوع اشعار ارتجاعی در سطح سیاف و گلبدین و ربانی و مجددی را می پسندد.
عاصی اگر امروز اینقدر تبلیغ میشود، به این خاطر است که همفکرانش از نوع قانونی، فهیم، سیاف، ربانی، محقق و .... قدرت را بدست دارند و طبعا وی را سرتاج هنر اخوانی خود دانسته برایش تبلیغ میکنند و فرهاد دریا هم در صف اخوانی ها ایستاده اشعار وی را میسراید.
قهارعاصی ها شاعران مرتجع و ضد مردمی اند و نمیشود با تبلیغ این نوع نمایندگان ارتجاع فرهنگ و هنر افغانستان غنا بخشید.
جاوید فرهاد ها باید از این هم درس بگیرند که عاصی با همه عشقش به اسلام و اخوانیزم، بالاخره بدست "برادران" اخوانیش کشته شد، نشود که فردا خود هم قربانی همین اسلامی شود که بوی کثافت و گندش تمام جهان را فراگرفته است.
26 سپتامبر 2010, 06:24, توسط Karim
کسانیکه کلیپ قهار عاصی را در حالیکه از کوه تلویزیون اهالی بی پناه کابل را هدف قرار میدهد دید اند و باهم از این جهادی قاتل حمایت میکنند شدیدا وجدان شانرا مورد سوال قرار میدهد.
در سگ جنگی های جهادی در آن سالها بیش از شصت هزار هموطن ما کشته شد و کابل زیبا با خون و خاکستر یکی شد و این قهار عاصی یکی از این قاتلان بود که در قالب باند آدمکشان شورای نظار مردم کابل را هدف قرار میداد.
عاصی را شهید نمیشود نامید، قاتلانی که در سگ جنگی نابود میشود باید مردار شدگان نامیده شوند و عاصی یکی از اینان بود.
نفرین به عاصی و عاصی پرستان!
26 سپتامبر 2010, 11:30, توسط سهراب سپهر
در این هیچ جای شک نیست که کشور های چون افغانستان که مردم آن با گرایشات قومی، مذهبی، زبانی تولد و بزرگ میشوند، نمیتوان هنرمندان و یا نویسنده گان فارغ از تعلقات داشت. به نظر من انسان مراحلی را میگذراند و به پخته گی میرسد. عاصی نیز با طبعیتی که داشت از آمدن مجاهدین خیلی هیجانی شده بود و ناپخته گی او نیز دلیلی داشت که متاثر از شور و شوقی بود که بسیاری در عدم تجربه زنده گی با آن احزاب داشتند. عاصی خیلی زود پی برد که قهرمانان خیالاتش با واقعیت سازگاری ندارد و نادم شده بود. ولی اینرا باید گفت که اگر از بعد شعر به او نظری اندازیم خواهیم دید که به مشکل میتوان کسی را در تاریخ معاصر ما معادل او یافت. دو بیتی ای از او را که با ایجاز کامل سروده شده و گفته میتوان تا قرن هاست نظیری نخواهد داشت اینجا مینویسم. شخصاً برای خودم این دوبیتی برابر با کل شهنامه است:
شبانه رو به دشت سرخ رنگی
به پای بیشه و دریا و سنگی
فقط یک خواب میبینم همیشه
چراغی، پرچمی، مردی، تفنگی
قابل ذکر است که هنرمند معروف ما فرهاد دریا نیز بعد از مرگ عاصی دیگر هیچ گاهی نتوانست آنگونه آهنگ و تصنیف بسازد که این خود، انسان را به شک می اندازد که آیا واقعاً دریا آن آهنگ ها را به تنهایی میساخت؟
چرا که بعد از رفتن عاصی دیگر "دریای" ما آن عصیان، روانی و آن لطافت را در آهنگ ها و کمپوز هایش ندارد.
27 سپتامبر 2010, 03:54, توسط تنویر-
اگر زیر صد نام دیگر به جز از نامهای که تاکنون راجستر شده ای ( عطا خیل ، خان، درویش دریادلی ، مزاری روشن......) خود را پنهان کنی ما میدانیم که همان غلام بچه پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان استی که حالا تلاش داری تا چهره کثیف یک پنجابی بویناک را با دفاع از عاصی پنهان کنی.
عاصی هر که بود و هر چه کرد و از هر جنایتکاری دفاع کرد رفت و مسله او مربوط به ما افغانها است. تو لعنت شده نوکر پنجابی های کثیف هیچ حقی نداری در مورد او نظر بدهی. اگر میخواهی که ما حرف ترا ، عطا خیل ، مزاری ، خان ،درویش دریا دلی را قبول کنیم پس مانند میر هزار شجاعانه خود را معرفی کنید .
27 سپتامبر 2010, 04:57, توسط مزاری
خان تنویر خان ! سوزش زیاد داری ، میدانم . حوصله داشته باش که لست به اصطلاح پنجابی های تو طویل و طویل و طویل تر خواهد شد !
27 سپتامبر 2010, 06:18, توسط khan
سلام .
قهار عاصی را از نزدیک دیده و جرو بحث های با او در مکروریانهای کابل حین جنگهای مجاهدین داشته ام او مرا از طرفدران حکمتیار پنداشته حتا از سلام وکلام با من پرهیز میکرد خسراش هاشمی صاحب باشنده کارته پروان را نیز میشناشم .او هیچگاه مورد تائید این حقیر نبوده ..
همچنان باید او را در دو شخصیت نگاه کرد شخصیت ادبی و شخصیت سیاسی وشخصی اش من حتا به شعر هایش هم علاقه نداشته و نخوانده ام ..
پس این ادعا سمت پرستی و ملیت پرستی تان بر من چسپ ندارد کور خوانده یی جناب پنجابی صاحب تنویر من دنبال ملیت بخصوص نیستم من دنبال عدالت و دفاع از مظلومین اوغانستان هستم من میخواهم همه برابر و برادر باشند زمینه کار تحصیل و امتیاز .... برا همه یکسان تطبیق باشد ....
اگر من اعمال وکردار حیوانی انسان نما های حاکم وروشنفکر گونه های اوغانی را هدف قرار میدهم دلم برای وطن و مردمم میسوز جهان کجاست همسایه ها کجاست و ما هنوز دنبال پته خزانه و کشتن و سوختن اصفهان و کشتار پانی پت و سخن از شمشیر و گردن زدن ها ..... انسان های با ضمیر نباید از کشتار و ظلم متجاوزین چنگیزی , تمیور لنگ ,شاه محمودچشم سرمه بی نظافت , از گردن زدن مسلمانان هندی و هند را بکام استعمار قاره یی بردن... دفاع بکنند بلکه باید ملت ها و کشور ها از یک دیگر مغدرت بخواهند نه که به کشتار و اسیر کردن ودربند کشیدن ها بر خود ببالند .
27 سپتامبر 2010, 07:01, توسط تنویر-
این پنجابی کثیف و بویناک زیر نام خان = مزاری = عطا خیل ، روشن ، سهراب سپهر به علت دست به این همه یاوه گویی ها زده است که چهره کثیف ولد پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان افشا شده است.
من از افغانهای وطنپرست خواهش میکنم که گول این نوکر کثیف و بویناک چتلستان را نخورد.
کسی که زیر نام سوسن هم بر ضد هزاره های وطنپرست نوشته کسی دیگر جز از همین یکی دو نوکر پنجابی های کثیف وبویناک نیست که فقط آرزو دارند پشتون بر ضد غیر پشتون بنویسد که این تخم حرام چند پول کثیف از آی اس آی چتلستان بدست آرد.
27 سپتامبر 2010, 08:40, توسط khan
ملا تنویر .
مردم هوشیار, بیدار و سیاسی شده اند خوب بد را تمیز کرده میتوانند بگدار خود قضاوت کنند .
جواب این سوال را ا بده که دیروز زن انگلیسی از کنر اختطاف شده است اما امروز فردی هموخونی پاکستانی تان در صوبه سرحد مسوولیت اختطاف را بدوش گرفته وخواستار رهایی خواهر پاکستانی شان ...صدیقی که زندانی امریکاست شده است .
این چه را میرساند !!ایا از حضور مرجعه تصمیم گیری در کار زار جنگ اوغانستان و طالبان حکایه نمیکند ؟؟ ایا این همه تخریب وکشتار انفجار و ... کار طالبان اوغانیست یا کار با دار ان خارجی شان -پاکستانی ها عرب ها و القاعده ...
در اینده که خدا نخواهد چنین شود !!شاید مثل ولی محمد نوری ,روستار تره کی , سیستانی کسانی پیدا شوند و ادعا کنند که شمشیر زن میدان طالبان قبیلوی اند که زور ناتو و امریکا حتا در مارجه هلمند به انان نمی رسید . فارسی زبانان میگویند کار را مساله و لاف را بی بی .....
هیچ قومی غلام تر از اوغان که همیش دنبال پول شهرت موقف بوده اند و در این راه هیچ "در" را نمانده اند که دقالباب نکرده باشند حتا جناب کرزی چوکی ولس مشری را از سفارت خانه خارجی گدایی کرد از شاه شجاح و شیرزی ها تا فرار کننده های میدان های جنگ و امان اوغان..............
هچنان کلمه اوغان را بر غیر اوغان لطفا بکار نبرید بگذارید برای قبیله خودتان همیش ادعا دارید که هیچ اوغانی وطنپرست هیچ اوغان این و ان ....ما نه اوغان بوده ایم نه هستیم ونه خواهم بود ...
27 سپتامبر 2010, 09:50, توسط تنویر-
اگر تو پنجابی کثیف و بویناک با جرئت میگفتی که از همان گدایان کثیف و بویناک چتلستان هستی که هند کبیر با 25 میلیون دالر شما را به حیث پست ترین و کثیف ترین گدای دنیا مشهور کرد ، شاید میشد برای تو یک بینی خمیری جور شود ولی حالا که یکبار زیر نام روشن و یکبار زیر نام عطا خیل ، خان ، مزاری ، سهراب و غیره عین کلمات و عین جملات تکراری را که در 9 سال گذشته تکرار کرده ای ادامه میدهی جواب ما هم همان است که تو پنجابی کثیف و بویناک برو و اول خود را قدری بشوی که بوی تو هوای دنیا را کثیف ساخته است.
و اگر باز میگویی که نه پنجابی کثیف و بویناک چتلستان نیستی پس مانند میرهزار و ده ها افغان دیگر که در سایت های افغانی نظر میدهند و با انتقاد ها و تبصره های شان در مورد وضعیت کشور و مردم تحلیل میکنند خود را معرفی کنید که ما ببینیم عطا خیل و دریا دلی یک غلام بچه پنجابی های کثیف نیست و شما همان سگهای نیستید که زیر نام های دیگر خود را یعنی عطا خیل و دریا دلی را آفرین آفرین میگویید.
لعنت و نفرین بر پاکستان= چتلستان
لعنت و نفرین بر شما پنجابی های کثیف و تروریست.
27 سپتامبر 2010, 12:49, توسط سهراب سپهر
غول تنویره!
تو بخاطری اینقدر ضد پاکستان و پنجابی حرف میزنی تا بتوانی هویت اصلی خودرا پنهان کنی. باور کن شاید درکابل پرس کسی به اندازهء تو سخنان پاکستانی نگفته است. اگر قصد خدمت به پاکستان را نداشته باشی پس به همان خرسی میمانی که مولانای بزرگ رفاقتش را با آدمیزاد شرح داده است. تو گوسالهء آخور قبیله تا بحال ندانسته ای که کی ها دشمنان پاکستان بودند و هستند و کی ها نوکران آن ! از گوسالهء تو چون تو چه گله. اصلاً تو گوسالهء زبان دار چه معجزهء استی که هی ماه ها است سرگین آخور قبیله را نشخوار میکنی و فکر میکنی عجب نظریاتی ارائه کرده ای! ما همه قبر شما پادو های پنجابی را در قبرستان میشناسیم. حتی اگر تا آخر عمر پاکستانی و پنجابی را دو و دشنان بدهی ما میدانیم تو زادهء بطن همان ها استی و با این مداری گری های گوساله مانند ات کسی را بازی داده نمیتوانی.
غول تنویر اگر به مکه رود
پس بیاید همان خر باشد
سر از آخور بدر نکند
چه کند؟ ارث از پدر باشد
27 سپتامبر 2010, 14:26, توسط مزاری
بدوستان عزیزم عطاخیل ، سپهر ، خان ، روشن و متباقی عزیزنی که از قید قلم مانده اند !
میدانید ، در بین همۀ غیرت داران شمله دار فقط همین تنویرک بیچاره مانده که با وجود نک اوت شدن از رینگ منطق و استدلال ، با لب و لونج خون آلود ، چشمان پندیده و پیشانی ترکیده باز میخیزد و مشتی به هوا میزند که گویا زنده است . خبر ندارد که فقط یک شاگرد صنف اول دبیرستان زورش را در منطق و استدلال دارد . یگانه علتی که زنده بودنش را تاحال تضمین کرده فقط مخالفتش با پنجابی های پاکستان است . فقط همین مخالفت و انزجارش از پنجابی ها او را توان و نیرو میدهد که از دیگر هم تبارانش متبارز تر و با ارزشتر باشد . زیاد خرده نگیرید . تنویرک تا هنوزفرق شیوۀ نگارش پیام گذاران کرده نمیتواند ، تاهنوزشیوۀ درست نویسی فارسی دری بلد نیست ، به زبان مادریش که سطری را هم درست نخواهد نوشت . بگذارید دل خوش دارد که بر ضد پنجابی ها قدعلم کرده .
متباقی خان های دوسره که پای خر منطق و استدلال اوغانی شان در نخستین گامهای پیام شان لنگیده و مشت سنگینی به دهان شان خورده اند با رهانیدن بادی ، با رنگ سرخ و زبان دراز فرار را بر قرار ترجیع داده اند .
اگر صد بار دیگر هم این حقیر را نوکر پنجابی ها خطاب کند از او نمی رنجم ، میدانید چرا ؟ بخاطریکه لاحقل در بین نویسنده گان اهل قبیله یک نفر پیدا شده که ضد پنجابی ها و پاکستانی های دالخور شعار میدهد . این نوزاد قبیله که علیه پنجابی ها و چتلستان قرار گرفته بر همه مبارک بادا !
27 سپتامبر 2010, 14:47, توسط تنویر-
اگر تو پنجابی کثیف و بویناک نمیبودی درک میکردی که موضوع بحث قهار عاصی است که تو کثیف و بویناک چودری آنرا با بوی کثیف که از تو شغال لاهوری میبراید گنده کردی.
لعنت و نفرین بر تو پکی پنجابی کثیف
لعنت ونفرین بر چتلستان= پاکستان
27 سپتامبر 2010, 14:52, توسط مزاری
خان تنویر خان هه هه هه ... !
27 سپتامبر 2010, 12:56, توسط تنویر-
ولی نگفتی که چرا هر باری که من از هند کبیر و پنجابی های کثیف ، بویناک و گدای چتلستان یاد میکنم نه تنها که زیر یک نام بل زیر ده نام ظاهر شده و مانند شغال های لاهوری دو و دشنام داده و قوله میکشی ؟