صفحه نخست > دیدگاه > خونی که پیام ماندگار نیل به آزادی و عدالت را به نسل های دربند و اسیر یک (…)

خونی که پیام ماندگار نیل به آزادی و عدالت را به نسل های دربند و اسیر یک جامعه به ارمغان دارد

پیام فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان ومتن بیانیه پوهاند بسم الله میمنگی عضو شورای مرکزی ففتا در محفل بزرگداشت چهاردهمین سالروز شهادت شهید عبدالعلی مزاری درشهر مونشین جمهوری فدرالی آلمان وشهر ویانای کشوراتریش
سه شنبه 17 مارچ 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

پیام فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان ومتن بیانیه پوهاند بسم الله میمنگی عضو شورای مرکزی ففتا در محفل بزرگداشت چهاردهمین سالروز شهادت شهید عبدالعلی مزاری درشهر مونشین جمهوری فدرالی آلمان وشهر ویانای کشوراتریش

خوهران وبرادران هموطن هزاره ودیگرهم میهنان گرامی که درین محفل حضوردارند،
قبل از همه پیام تسلیت و تهنیت هیأت رهبری فدراسون فرهنگی تورکان افغانستان و دیگر اعضا و هواداران این کانون فرهنگی را بمناسبت چهاردهمین سالروز شهادت رهبر و بانی حزب وحدت اسلامی و پیشوای خلق مظلوم وجفا کشیده هزاره و دیگر هم میهنان ما تقدیم نموده و از بارگاه ایزد متعال بروح آن مرد ایثارگر و دیگرشهدای راه آزادی و حق طلب مغفرت و رحمت مینمایم.

دوستان گرامی،

حضور من درین محفل ضمن ابراز پیام همدردی، تقدیم نمودن پیام همبستگی خلق محروم و مظلوم تورک افغانستان با دیگر خلقهای محروم کشور خصوصاً خلق برادر و ستمدیده هزاره است، که سالهای طولانی محرومیت ومحکومیت را همه باهم ازسرگذرانیده ایم وتاکنون هم درمتن دریایی از نابرابریها قرار داریم. مظلومیت واژه ی تمثیلی نیست که باتکرار آن در روی کاغذ یا بالای ستیژ فهم آن حاصل آید، برعکس مظلومیت یک درک عینی ازمظالم ونابرابریها در یک جامعه است، که عده یی در برابر عده ی دیگر با آن مواجه میشوند. بناً برای درک مظلومیت واسارت خلقهای اوزبیگ، تورکمن، هزاره در جامعه ی افغانستان فقط باید هزاره، اوزبیگ ویا تورکمن ازمادر زاده شد، تاچگونگی درد و رنج نابرابریها را درک توان کرد، بناً آنانیکه در راه دفاع از حقوق برباد رفته مردم ما آماده ایثارمیشوند و تا سرحد نثارجان به پیش میروند، آن بزرگ مردانی اند که باخون خودها راه بفردای آزادی وعدالت رابه مردم خود ترسیم مینمایند. شادباد روح این بزرگمردان که زندگی شان افتخار و سربلندی و مرگ شان حماسه جاوید و ماندگار برای همه نسلهاست.

خونی که پیام ماندگار نیل به آزادی و عدالت را به نسل های دربند و اسیر یک جامعه به ارمغان دارد و افق های تیرۀ مظلومیت و محکومیت ملتی را در ممکن ترین حد و پیمانۀ آن درهم شکسته و خط سرخ شهادت را به عنوان گویاترین سمبول ایثار در مبارزه برعلیه ستمبارگی های دوران از خود به میراث میگذارد، خود منبع جاودانه ترین رهتوشۀ معنوی جامعه در جهت خلق ایمان و تحکیم باور، در نبرد رهایی خلق ها از گرداب اسارت و حقارت است.

شهدای راه حق آن ستارگان رخشان در گسترۀ تاریخ افتخارات ملت ها اند که عمق ظلمانی ترین تیرگی های زمان را در پرتو نثار جان درهم شگافته و به قطب نمای جاوید همه اعصار و زمانه ها در جهت نیل به آزادی انسان مبدل میگردند.
ایثارجان در راه رسیدن به آرمان های مقدس انسانی، منزه ترین هدیۀ انسان درین مسیر است، که طلسم استبداد در روشنائی آن زوال پذیرفته و انسان موقعیت انسانی خود را در جامعۀ انسانی از آن طریق باز مییابد.

شهید عبد العلی مزاری راد مردی از تبار رزم آوران خلق بپا خاسته و سربه کف هزاره و دیگر خلق های محکوم و محروم کشور ماست که حماسۀ رزم و جانبازی ماندگارش مرز اسطوره ها را درهم شکست و در راه شکستن طلسم استبداد، تبعیض و بی عدالتی همیشه جاری در نظام طاغوتی قبیله سالاری که ملیت هزاره را یکجا با دیگر اقوام و ملیت های ساکن کشور ما از زمانه های دور تا امروز در بند خود کشیده و از داشتن حقوق برابر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی محروم ساخته بود، پیام آزادی وعدالت را با خون خود رقم زد، و شرط رسیدن به آن آرمان مقدس و برحق انسانی را، به وحدت و همبستگی مردم و ادامۀ جانبازی نسل های بعد از خود تا رسیدن به منزل موعود آزادی حوالت نمود.

زندگی و مرگ شهید مزاری مصادف است با آن دوران پرماجرای تاریخ سرزمین ما که از یک سو نظام پوسیدۀ قبیله سالاری کهن در وجود نظام های فاسد و طرازفاشیستی دو سدۀ اخیر از امیر دوست محمد تا نجیب الله در مرز محتوم مرگ و نابودی خود قرار گرفته و با آخرین حیله و تزویر مصروف تقلای ابقای مجدد خود بود و از جانبی هم صحنۀ سیاسی کشور در نبود یک نیروی منسجم و نیرومند سیاسی، اجتماعی که دارای پایه های بااعتبار ملی و سرتاسری بوده و در مقابله با مانور ها و حملات سازمان یافتۀ دشمنان داخلی و خارجی پاسدار منافع حقیقی مردم شده بتواند، به حال فرو رفتن در کام یک بحران تمام عیار و غیر قابل پیشبینی دیگر قرار داشت.

درین مرحلۀ سیاه و مکدر تاریخ است که ارزش ستیزی با ویرانگری بی حد و مرز اعتبارات انسانی و ارزش های اخلاقی و دیگر داشته های مادی و معنوی جامعه و مردم ما به یک اصل پذیرفته شده و عام مبدل و حکم تاراج تحت نام غنیمت به قانون اساسی کسب ثروت و قدرت در جامعه مبدل میشود. وارزش های مقدس دینی با شعار دین برعلیه دین و تا سرحد ارتکاب فجیع ترین اعمال غیر انسانی و مغایر با ارزشهای مقدس اسلام در جهت رسیدن به آرمانهای شوم فردی و گروهی تحت نام دین و احکام دینی مورد استفاده قرار میگیرد. و شیادان بی ننگ همچون گذشته ها با آویختن طلایه های بردگی اجانب به گردن های شوم خود، منحیث سردمداران غارت و چپاول، در حالیکه در یک دست لوای تزویر را با نام دین و مذهب برافراشته اند و بادست دیگر صیادان جهانخوار استعمار نوین را از سراسر عالم، به این خوان یغما میزبانی مینمایند.

صحنۀ کشور را به حراجگاه همه هستی جامعه اعم از مادی و معنوی آن مبدل نموده اند. و هر یکی از مهاجمین غارتگر نیز نظر به توان و استقامت منافع خود اشتهای بلعیدن و هضم نمودن هستی کشور ما را دارند که با تکیه و تأکید روی مهره های برگزیدۀ خود بازی خون و آتش را در کشور ما ادامه میدهند، که دنبالۀ آن هنوز هم ته نکشیده و هر روز هم خصوصیات پیچیده تری را به خود کسب و به پیش میرود.

بدینترتیب ما میبینیم که مردم ما، درین مرحله حساس تاریخ با امید رسیدن به یک زندگی عادلانۀ انسانی به تجربۀ تلخ پریدن از چاله و افتادن در چاه روبرو و آخرین رشته های امید آنان اندر تلاطم طوفان هجوم وحشیانۀ قدرت طلبان و عظمت طلبان به یأس مبدل شد، و واپسین توان بجا ماندۀ مادی و معنوی ایشان از سالیان دشوار نبرد مقاومت آزادیبخش برعلیه غارتگران و ایادی وفادار آنها که چهارده سال تمام هست و بود باشندگان این سرزمین را در کارگاه زور و ریا و معامله به آتش کشیده بودند در یک معادلۀ شیطانی جدید به نابودی تمام مواجه گردید و در نتیجه قابیلیانی جدید با کوس و کرنای دین، متکای قبیله و حمایت اجانب و هدف تسخیر و تجارت آخرین دار و ندار، هست و بود باشندگان این جزیرۀ نمادین مظلومیت تاریخ در جغرافیای گیتی وارد معرکه گردیده، و یکبار دیگر صحنۀ سیاسی کشور ما را به معرکۀ داد و ستد های خائنانۀ با اجانب و ایجاد ائتلاف های همه جانبۀ قبیله پرستان با انصراف از تمایلات سیاسی و عقیدتی ایشان مبدل ساختند که دنبالۀ بازی تا اکنون هم ادامه دارد.

البته این همه بیانگر بخشی از قضایای خونین کشور در تمامی ابعاد آن است که در ارتباط با تلاشهای ویرانگر و خانمانسوز احزاب و جریانات وابسته به محافل حاکمیت طلب قبایلی توضیح گردید. ولی حالتی که درین احوال دامنگیر مظلومین و ستم دیدگان، خصوصاً اقوام و ملیت های محکوم کشور میشود به مراتب ِیأس آور تر از حالت جناح حاکم در حیات جامعه است که جای مبارزۀ مشترک بر علیه حاکمیت انحصاری و فاشیستی را کشمکش های کسب امتیاز در برابر هم فرا میگیرد و برخلاف گذشته ها که استیلای شوونیسم با اعمال سیاست های برتری جویانۀ قبیلوی در عرصۀ سیاسی کشور موجبات اتحاد طبیعی و منطقی اقوام و ملیت های محکوم را به میان آورده بود، شیوع شوونیسم ملیت های محکوم با اهداف برتری جویانه در برابر همدیگر، امر مبارزۀ مشترک در برابر دشمن مشترک را به باد فراموشی سپرده، آنانرا در برابر هم به ایجاد سنگربندی و صف آرایی فجیع قرارداد، و یک موج خونین جنگ های ویرانگر مظلوم برعلیه مظلوم آغاز یافت، واتحاد های طبیعی مظلومین جای خود را به اتحادهای تکتیکی و سیاسی احزاب و سیاستمداران با منافع مقطعی و گروهی واگذار، و خط کشی های جدید با معیار های جدید خون و نژاد، دین و مذهب، زبان و منطقه و غیره در میان کلیه باشندگان کشور ما آغاز یافت. بدینترتیب جای مبارزه مشترک با هدف تأمین برابری و عدالت سر تاسری را، مبارزه بر سر کسب قدرت و جانشینی قبایل حاکم دیروزی که موقتاً از صحنه برون رانده شده بودند فرامیگیرد و نوعی مبارزه با هدف حذف یکی واتحاد با دیگری به شدت جاری میشود که این خود اوج فاجعه در تاریخ این سرز مین است که نبود فرهنگ حق طلبی را در نبود آگاهی حق طلبی به نمایش میگذارد و در نتیجه بزرگترین چانس رهایی ملیت های محکوم را از چنگال حاکمیت فاشیستی به هدر میدهد که ما نتایج منحوس آنرا با اعادۀ مکرر حاکمیت فاشیستی که اکنون چندین برابر آماده تر و نیرومند تر از قبل است و مجموع حاکمیت طلبان از جناح های مختلف را با هدف واحد حفظ و تحکیم قدرت در کنار هم قرار داده با وضاحت میتوانیم شاهد باشیم.
کاروان پر شتاب و سیال زمان با تعجیل هر چه بیشتر به پیش میرود ولی زخم های خون چکانی که از تیغ جفای ستمگاران بر پیکر جامعۀ ما برجا مانده نه تنها التیام نمی یابد بلکه عمیق و عمیق تر هم میشود، و مانور های دشمن با توطئه و تخدیر در قالب های مختلف خود هنوز هم ادامه دارد،و اغفال مردم ما با قرار دادن آنها بر علیه همدیگر و خارج نمودن تکاتک ایشان از دور بازی های سر نوشت ساز جامعه بزرگترین هدف آن را تشکیل میدهد که لحظه ای غفلت و فرو گذاشت درشناخت و تعقیب مبارزۀ معقول و منطقی در برابر آن، سیطرۀ مظلومیت را ابدیت بخشیده و به قیمت از دست رفتن مجموع دستآوردها ی مردم ما تا این مرحلۀ تاریخ منجر خواهد شد، که تحقق این امر به معنی ارتکاب گناه نابخشودنی برای همۀ آنانی میباشد که عمری را در محرومیت ها به سر برده ولی تا اکنون هم شعور کسب آزادی و رسیدن به عدالت واقعی را از مدرسۀ روزگار و درسهای جانکاه تاریخ نیاموخته و به خام بازی های عبث در جهت تسکین عقده های کوچک اندیشانۀ خود ادامه میدهند. این است آنچه که در گذشته های نه چندان دور تجربه نموده ایم و امروز نیز از آن رهائی نداریم و اوضاعی که در آن به سر میبریم و هر روز هم از شهیدی تجلیل به عمل میآوریم ولی نمیدانیم چرا و با چه هدفی!؟

بزرگداشت روز شهادت مزاری و هزاران دیگر که همه باهم در مقاطع مختلف تاریخ و شیوه های متکی به زمان آیه های بشارت رزم برعلیه بیعدالتی را با خون های خویشتن رقم زده و باب مدرسۀ ایثار و آزادگی را تا روز گار ما مفتوح نگهداشته اند، نشاید که به رسم های بر پا داری مراسم سوگواری و نوحه سرایی مبدل گردیده و مضمون اساسی آن را سخنرانی ها و یا مدیحه سرایی های هیجان برانگیز فاقد عمل احتوا نماید و بس، ودر فردای روز محفل کسی را در یاد نباشد که دیروز کجا بود و چه شنید و چه باید بکند.

برعکس باید صادقانه تلاش صورت گیرد تا این محافل به مدرسۀ الهام و آگاهی مردم ما در جهت جاری نگهداشتن تدریس درسنامه های رقم یافته با خون سرخ او و هزاران جانباختۀ دیگر در سنگر دفاع از حق و آزادی مبدل گردیده و راه بازگشت به خویشتن انسانی و فارغ از قیود بردگی و اسارت را برای فرد فرد جامعۀ ما تعلیم دهد.
آنچه که مابایستی ازین مدرسه فراگیریم وبه درس های فراموش نا شدنی همه نسل ها مبدل سازیم این است که شیوه های اساسی انسانی زیستن و آزاد زیستن را نیک فرا گیریم ودر صدد راه یافتن به مناسبات اجتماعی عادلانۀ باشیم که دران نه جایی برای ستمگری ونه هم جایی برای ستمکشی باقی بماند.

و مهمترین درس این مدرسه این است که محک تجربه را به باد فراموشی نسپرده وهمیشه در قید تکرار تجربه باقی نمانیم وآنچه را که نسلی آزموده ، هر نسلی مکلف به تکرار آزمودن آن نباشد .

بناءً ضرورت است که درچنین محافلی بجای آن که همه خوبی ها وخرابی هارا حوالۀ فرد ویا افرادی نموده باشیم ، به تحلیل وارزیابی دقیق ومعلمانۀ علل وعواملی بپردازیم که .علت اصلی پیروزی ها وشکست هادر آنها نهفته است نه هم انگیزه ها وفروعاتی که اکثراً نقش های گذرا دارند .

لازم است همان اندازه که تکیه بر دست آورد ها داریم واز آن بخود میبالیم به شکست ها ، کمبودی ها ،اشتباهات وغلطی ها نیز بپردازیم تا راه تکرار آنرا از پیش روی نسل های موجود وآینده برداشته بتوانیم .

از تبدیل نمودن شخصیت های مورد ستایش مان به بت ها بپرهیزیم وآنان را با همه توانمندی ها واشتباهات شان مورد ارزیابی قرار دهیم تا از سقوط به گرداب مرده پرستی و شخصیت پرستی درامان مانده وتجارب آنان را به چراغ راه همه نسل ها مبدل سازیم .

بزرگترین دست آورد مبارزاتی شهید مزاری بر محوردستیابی به وحدت حقیقی با برپایی عدالت اجتماعی در مناسبات باهمی اقوام ملیت های ساکن کشور ما میچرخد و راه التیام زخم خونین بیعدالتی ملی در کشور را به اعطای حقوق غصب شدۀ همه اقوام و ملیت های ساکن کشور ما محول میکند و تأسیس دولت فدرال را بهترین گزینه درین استقامت ارزیابی مینماید. که توجه روی هریک از این درس ها در مدرسۀ آن شهید پیام آور رهایی جاوید مردم ما از قید مناسبات بردگی در جلوه های مختلف آن در ین سرزمین است و خواهد بود. مظلومیت خود بلای مهیب در جهت محو شخصیت و هویت انسانی فرد و جامعه است و همه چیز انسان مظلوم در گرو اسارت انسان ظالم و ستمگر قرار دارد، که حتی دین و ناموس او را هم از اختیارش بیرون میکشد؛ پس مبارزه برعلیه بیداد گری یک فریضه است، که مسؤولیت آموزش و رهبری آنرا روشنگران آزاده به دوش دارند که با نثار جان و اهدای خون درین راه، رسم آزاد زیستن و انسانی زیستن را به مردم خود تعلیم میدهند، که شهید مزاری یکی از بر گزیدگان این راه با عظمت تاریخ خلق هزاره است. روحش شاد و یادش جاویدان باد.

اما بنابر حکم تاریخ مبارزه در جهت رسیدن به حق وعدالت، یک وظیفۀ همگانی و مشترک است و هیچگاهی به صورت مجرد و به نفع و ضرر فرد، گروه و یا هم قوم، قبیله ویا ملیت معینی در یک اجتماع واحد نمیتواند تحقق پذیرد و تا زمانیکه کوچکترین واحد یک اجتماع هم از مشارکت در مبارزه و داشتن حق برابر با دیگران محروم باشد عدالت و آزادی در آن اجتماع یک تصور باطل است و خواهد بود و چرخ استبداد و نا برابری در هم نمیشکند مگر با مبارزۀ آگاهانه و منسجم همۀ مظلومین در یک اتحاد هدفمند و صادقانه که در آن همه چیز وقف درهم شکستن بنیاد بیداد در یک اجتماع شود و بس، نه هم تلاش در جهت اشغال موقف ستمگر بعد از سرنگون ساختن ستمگر قبلی، و یا هم غرق شدن به مستی دست آورد های کوچک و مقطعی که فردای آن تاریک و نامکشوف باشد.

اتحاد سرتاسری مظلومین یگانه راه رسیدن به آرمان پاک و انسانی عدالت و برابری در کشور ماست که مقاومت متحدانۀ ایشان ستمگران سنتی جامعه را وادار به تمکین در برابر خواست های انسانی و طبیعی آنان میکند. در غیر آن اختلاف و کشمکش میان خودی محرومین همیشه و در کلیه مقاطع تاریخ به نفع ادامۀ بیداد گری و ادامۀ حیات بیدادگران خدمت نموده و از آن حاصلی جز زیان و ادامۀ اسارت متصور نیست.

فدراسون فرهنگی تورکان افغانستان درحالیکه فقدان فزیکی این شهید فرهیخته رادرشرایط دشواروپیچیده کنونی کشورمان درکنار مردم ستمدیده هزاره ودیگرخلقهای محروم این سرزمین که هنوز هم راه درازی را تارسیدن به حق وعدالت واقعی درپیشرو دارند، یک کمبود وضایعه جبران ناپذیرارزیابی مینماید، حضور همیشه تابان اندیشه وباور این فرزند حماسه آفرین پهنه های رزم وپیکارعدالت خواهانه جامعه مارا درکلیه ادوارآتیه زندگی تاروز رسیدن به سرمنزل واقعی حق وعدالت همیشه احساس وگرامی میدارد.

فدراسون فرهنگی تورکان افغانستان ضرورت همبستگی واتحاد واقعی کلیه اقوام وملیتهای مظلوم کشور رادرجهت سرنگون سازی همیشگی حاکمیت شوونیستی وتک ملیتی درکشورمنحیث یک ضرورت تأخیرناپذیرارزیابی وهمبستگی همه جانبه خودرا باخلق بپاخاسته هزاره ودیگر مردم کشور ابراز میدارد. امید برآن داریم که خلقهای مظلوم در روشنایی تجارب تلخ گذشته والهام ازپیام خون پاک شهدا باهم متحد گردیده، بابرکناری ازبرتری جوییها وعظمت طلبیهای غیرمنطقی در راه رسیدن به آرمان مشترک زندگی برابروعادلانه همسنگرشوند.

به امید شکل گیری و قوام یک مبارزۀ آگاهانۀ سرتاسری در جهت تحقق آرمان عدالت و برابری همگانی در جامعه و رهیابی مردم ما به یک دیموکراسی واقعی که فارغ از قیود برتری جویی ها در کلیه اشکال آن باشد
به امید پیروزی حق و عدالت

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • به همه سلام !
    محترم پوهاند ! ایا راه عدالت خواهی نظام فدرالی در کشور است ؟ در کشورهای مانند افغانستان که حالت کنونی ان در نظر گرفته شود نظام فدرالی قابل اجرا نبوده است و برای مثال به کشور پاکستان که از زمان ایجاد ان نظام فدرالی حاکم بوده اینک بسوی تجزیه در حرکت است ،در کشور ما نظام فدرالی به معنی تجزیه کشور است و در نظام فدرالی ولایات که به کشورهای خارجی سرحد ندارند این ولایات در این نظام شما صدمه خواهند دید مانند ولایات مرکزی بامیان و غیره. برای عدالت خواهی بهترین راه و نظام همان نظام دموکراتیک و مردمی است و بس.
    جلال ابادی

    آنلاین : سلام

    • جناب جلال آبادی ! منظور شما و تعریف شما از نظام دموکراتیک و مردمی چه است؟ آیا درک شما از نظام دموکراتیک و مردمی همین است که ۳۴ والی ولایت از طرف یک شخص بنام وزیر داخله ویا از جانب چند شخص غیر مسئول از مرکز قدرت، بالای مردم تحمیل گردند و این والی های غیرمسئول مقتدر یکی پی دیگری بیائند و جیب های خود را از عرق پیشانی مردم زحمت کش پر کنند و بروند!!! و مردم حق انتخاب حاکمان محلی خود را نداشته باشند!!! آیا شما میتوانید بگویید که از ۶۲ کشور جهان که با سیستم فدرالی اداره میشوند، تا هنوز حتی یک کشور فدرالی تجزیه شده باشد!!! اگر کدام مثال دارید که ما نمی فهمیم لطفاً برای ما نیز بگویید تا از طرفداری نظام فدرالی دست بکشیم!!! آیا شما میدانید که سیستم فدرال در بسیاری کشور ها از تجزیه جلوگیری کرده است!!! آیا میدانید که بسیاری کشور ها، زمانیکه سیستم فدرالی را قبول کردند، وضعیت اقتثادی ، سیاسی، و نظامی آنها به مراتب بدتر از افغانستان بود!!! آیا شما میدانید که یگانه راه حل منازعات اتنیکی در عراق سیستم فدرال قبول گردید!!! آیا شما خبر دارید که امروز ممالک با سیستم متمرکز نیز برای حل اختلافات و پرابلم های خود از محسنات سیستم فدرال برخوردار میگردند!!! به هر حال اگر دلایلی دارید لطفاً با ما نیز درمایان بگزارید در غیر اینصورت ( سیستم فدرال- تجزیه ) یک دلیل بسیار قدیمی و کهنه میباشد و برای همه خسته کننده است.

      موفق باشید

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس