
لجاجت، معرفه ی روان اشک کرزی
او به جای اینکه یک مدیر رهبر پست مدرن قرن بیست و یک باشد، یک ارباب تمام و کمال قرن ده میلادی است؛
رییس جمهور کرزی در لیسه امانی شهر کابل در گرامی داشت از روز جهانی سواد سخنرانی کرد و به شدت اشک ریخت. ظاهراً اشک ریختن رییس جمهور شکوه ی تلخی از ناهنجاری های آموزش و پرورش و اوضاع نابسامان امنیتی در افغانستان بوده است.
دقیقاً به خاطر دارم که سه سال پیش نیز رییس جمهور در پنجاه و هشتیمین سالروز گرامیداشت اعلامیه جهانی حقوق بشر با نمایش در آمدن فلم مستندی از موارد نقض حقوق بشر در افغانستان، عاجزانه گریست و آشکارا اشک ریخت.
با یک نگاه روان شکافانه به اینکه آدمها چرا گاهگاهی می گریند و اشک می ریزند، ریشه در موارد زیر دارد:
یک: در هر موردی که بیش از حد خوشحال شویم و وضعیت به گونه ی بر وفق مراد ما باشد، حالا منتظره یا غیر منتظره. به گونه ی نمونه: وقتی مادری پس از سالها درد فرقت و غربت، یگانه فرزند عزیزش را در آغوش می گیرد، پیوسته اشک می ریزد. این نمونه گریستن، از سر خوشحالی است و نیکوست.
دو: در هر موردی که بیش از حد متاثر شویم. این تاثر خیلی برگ و بالش گسترده است و نمونه های ناروشن زیادی در عمق خود دارد. مثلاً وقتی دلبری به دلباخته اش "نه" بگوید.
سه: در لحظه ی وداع نیز بیشتر آدمها اشک می ریزند . چه وداعی که آغاز یک فرقت محتمل بر وصلت باشد و یا فرقت مدام و بی وصلت.
چهار: وقتی مصیبتی رخ دهد و مرگ عزیزترین کسان خویش را بشنویم نیز اشک می ریزیم.
پنج: وقتی با یک بیماری توان فرسایی دست و گریبانیم و به شدت درد می کشیم نیز، ممکن اشک بپاشیم.
شش: زمانی که تماشاگر صحنه های دلخراش شکنجه و یا کشتن زنده جانی باشیم، همچنان اشک می ریزیم. چه این صحنه ها واقعی باشند و یا گونه ی بازگو کننده ی هنری واقعیت ها.
هفت: وقتی بیش از حد تنها باشیم نیز، اشک مان در می آید. حالا خوب و یا بد، بحث دیگریست...
هشت: وقتی خیلی ناتوان و عاجز باشیم نیز می اشکیم. چنانچه خیلی تشنه باشیم و عطش بی آبی آخرین سلول انرژی و توانمندسازی را از ما گرفته باشد، در همان حال آب زهرآلودی را در پیاله ی میناتوری ارغوانی رنگ در برابرمان بگذارد تا انتخاب کنیم که چگونه بمیریم؟ مردن از فرط بی آبی و عطش تشنه گی و یا مرگ با سر کشیدن آب زهرآلود. این عین ناتوانی است و گزینه ی دیگری هم وجود ندارد.
اکنون پرسش این است که اشک ریختن کرزی از نظر روان شناختی، ریشه در کدام یک از موارد بالا دارد؟
آیا کرزی خیلی خوشحال است که اشک می ریزد؟ نه. حداقل ژست و قیافه ی ظاهری اش وانمود می کرد که اشک ریختنش از سر خوشحالی نبوده است. آیا او از بدترین نوع ناهنجاری های مداوم در کشورش شدیداً متاثر شده است که اشک می ریزد؟ تجربه نشان داده است که اینچنین نیست. او در گرامی داشت از پنجاه و هشتمین سالروز تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر در کابل با تماشای فلم مستندی از موارد نقض حقوق بشر به شدت متاثر شد و اشک ریخت، حتا آن روز را آغاز اجرای روند عدالت انتقالی در افغانستان خواند. اما گذشت زمان نشان داد که پس از یک سال او نه تنها روند عدالت انتقالی را اجرا و عملی نکرد، بلکه خود در معامله با ناقضان حقوق بشر در قوه مقننه، از تصویب برنامه مصالحه ملی نیز حمایت کرد و با امضا و توشیح این قانونِ بی قانون، بر اشکهایش شاشید. آیا رییس جمهور دارد با کسی وداع می کند که مصاب به مرض (سوزک - چشمی) شده است؟ هرگز. هیچ یک از کسانی که احتمال دارد کرزی در لحظه ی وداعش اشک بریزد، با وی خداحافظی نگفته است. مگر او در مصیبتی گیر مانده است که می گرید؟ نه. هنوز موسای مامور نشده است تا لحظات خوش فرعونی او را با تک عصای خدایی اش در رود نیل غرق کند. آیا او بیمار است و درد می کشد، آنچنانکه رسانه های غربی نیز از بیماری افسرده گی او خبر می دهد؟ دست کم شدت بیماری تا آن سرحد نرسیده است که او در چنان جمعی بگرید. از جانبی حال و هوای محفل برایش خیلی خوشایند و خانخانی بوده است. صحنه و یا صحنه های دلخراشی نیز در آن لحظه در برابر دیده گانش بوقوع نپیوسته. او رجز می خواند و رمه اش را خیلی خوب شبانی می کرد. خیلی تنها هم که نبود. زیرا او در این برهه ی از زمان خیلی شیرین است و چارسویش مملو از مگس های رنگارنگ که با بالک زدنهای شان، آرکستر منظمی را در ارگ و فراتر از آن تنظیم داده اند و ترتیب کرده اند تا او را خوب برقصانند...
آیا او خیلی ناتوان و عاجز است که اشک می ریزد؟ ب – لِ – ی ! یعنی بلی.
رییس جمهور کرزی واقعن ناتوان است. او خیلی عاجز است. کرزی نمی تواند امور مملکت را رهبری و مدیریت کند. او مدیر - رهبر موفق نیست! او از همه ی ویژه گی های یک مدیر رهبر بی بهره است. خوب است بگوییم که او در این عرصه خیلی کم - سواد است. او به جای اینکه یک مدیر رهبر پست مدرن قرن بیست و یک باشد، یک ارباب تمام و کمال قرن ده میلادی است؛ واقعیتی که بارها مدیر – رهبران اروپایی در قالب ها و لفافه ها ابراز داشته اند. عین خشکه مقدس های خوارج در زمان خلفای اول اسلام. در مدیریت – رهبری سیاست زده ی فرا مدرن امروز، کرزی به مالک اشترها و ابوموسی اشعری های می ماند که چارسویش را نمونه های فراوانی از عمرو عاص ها حلقه زده اند...
او در عین حال که مدیریت – رهبری سده ی جدید را بلد نیست و نیاز به یادگیری دارد، خیلی لجوج هم است. که این ویژه گی، او را به یکی از نالایق ترین مدیر – رهبران دنیا در سطح جهان مبدل ساخته است. رییس جمهور از این ناتوانی و عجز خویش باخبر است و به خوبی می داند. اشک ریختن هایش حاکی و شاکی از همین موضوع است. در اصول سیاست و عرف دیپلماسی امروز، گریستن و اشک ریختن بدترین گونه ی شکست است. هیچ تجربه ی نشان نداده است و نشنیده ایم که سیاستمدار و یا مدیر – رهبر سیاسیی از اشک ریختن بعنوان یک اهرم و یا ابزار در برخوردهای سیاسی و مدیریت – رهبری اش استفاده کرده باشد. اصولاً در اینگونه معامله ها، کار به این افتضاح کشانده نشده است. پارسال یکی از رهبران سکتوری یکی از کشورهای اروپایی نیز در حضور رسانه ها اشک جانانه ی ریخت. اشک ریختن وی پس از آن بود که در برابر دیده گان میلیونها بیننده و شنونده اش، استعفای خود را برای مردمش پیش کرد و از اینکه در یکی از موارد وقت ملتش را بیهوده تلف کرده و آنها به نحوی زیانمند شده اند از مردمش پوزش خواست. آنگاه اشک خجلت ریخته و گوشه ی انزوا را برگزید تا بیشتر آفتاب بگیرد و با نور و توانمندی بیشتری در آینده ها برگردد و خسارت وارده بر ملتش را جبران کند. که این گونه اشک ریختن، اشک ناتوانی و عجز مبتنی بر لجاجت و کوردلی نیست، بل اشک توانمندی، صداقت و پاکدلیست.
کرزی اشک می ریزد که میرویس پسر دلبندش چند صباحی از برابر دیده گانش دور نشود و در خارج به تعلیم و تحصیل نپردازد. او از فرقت و دوری فرزندش می هراسد و در این باره سخت ناتوان و نگران است. توانمندی نظاره کردن خیانت به ملت و مظلومیت مردمش را دارد. او خود شخص نخست مملکت است و مسوول امور. پس او اگر از روی عجز و ناتوانی آب دهان بگرید، دیگران باید زهر بنوشند و واسکت عجز انتحاری بپوشند و خود را انفجار دهند، نه مانند برادران طالبش واسکت انتحاری نوع مبارزاتی تندروانه افراطی را.
گریه های لجوجانه تنها به کودکان می زیبد تا دلهای پدر و مادر به رحم بیایند و شیر و شکر در گلویشان بریزند. محال است که کرزی لجوجانه اشک بریزد و وحشی – طالب ها، شیر و شکر به پایش بریزند! او کور خوانده است!
کرزی بیشتر از این نباید خود و ملتش را رسوا و بدنام کند. او مدبرانه و عاقلانه باید کنار رود. اشک های ناتوانی او با حضور (لجاجت) پیهمش، کشور را به ده تا (دانه) 130 سال، یعنی نخستین سده های قرون وسطای اروپا به عقب می راند. ناتوانی، بدترین آفت نسل جدید مدیریت – رهبری های سیاست قرون اخیر است.
می گویند خداوند اشک را آفرید تا آتش درون را خاموش کند. البته اشک های که ارزش ریختاندن شان را داشته باشند و از طبیعت انسانی آدمها برون تراوند. اشک های از نوع اشک کرزی نه تنها آتش های درون و برون را خاموش نمی کنند، بلکه شعله ورتر نیز می سازند. پیشنهاد می کنم، پیش از اینکه این آتش دامن او را نیز یگیرد، باید دوباره این توپ آتشین را به مردم پاس دهد تا مردم خود شامل بازی شوند و روند را به نفع جمهورشان، تغییر دهند. این گزینه ی احسنی است تا اشک ریختاندن از روی عجز و ناتوانی.
(علی ادیب، ویستنس – ناروی)

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخریددر کشوری که زن و مرد، طفل و بزرگ آن برای 30 سال میگیرید گریه کردن رئیس جمهور هم باید طبیعی باشد و نباید آنرا چیزی غیر طبیعی دانست.
یک واقعیت نباید نادیده گرفته شود که کرزی در زمانی ریاست دولت افغان را به عهده گرفت که جنایتکاران جهادی ، طالبان مربوط به پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان کشور را به ویرانه مبدل کرده بودند، هزاران هزار بیگناه به قتل رسیده و مورد تجاوز قرار گرفته بود و امریکا بعد از سقوط طالبان دوباره جنایتکاران جنگی را به قدرت رسانده و یک جنایتکار لعین چون احمق شاه مسعود را با لقب قهرمان مولی یاد کرده بودند.
کرزی در اولین روزهای کارش به حیث رئیس دولت با مقاومت شدید جنایتکاران جنگی که امریکا با ایشان قرارداد امضا کرده بود مواجه شده و آنها برای اینکه به مردم نشان دهند که قدرت واقعی در دست کی است کرزی را به قبر کثیف احمق شاه مسعود برده تا به یک جنایتکار که مسول ویرانی کابل ، اردو و پولیس ملی بوده و راه را با جنایات حیوانی اش برای طالبان باز کرد ، دعا کند.
سیاست های دو رویه امریکا کرزی را با مشکلات بزرگ دیگر مواجه کرد. از یکطرف آنها او را رئیس جمهور خطاب میکردند ولی از طرف دیگر سی آی ای با جنایتکاران جنگی قرارداد ها و زد و بند های پنهانی داشتند و دارند.
مسله دیگر حامد کرزی 8 سال قبل امریکا را هشدار داد که کمپ های تربیوی ، پناهگاه ها و مراکز امن تروریستان و طالبان در چتلستان است نه در افغانستان و آنها باید بر علیه چتلستان بخصوص آی اس آی پنجابی های کثیف و بویناک اقدام کند. ولی امریکا در آنزما تا یکسال قبل هیج توجه ی به هشدار های کرزی و تیم او نکردند و به عوض کرزی را مجبور کردن به خواست های پنجابی های بویناک گردن نهد.
نتیجتا ً اگر امریکا صادقانه برخورد میکرد و در قدم اول دولت و افغانها در پاک کردن دولت و کشور از جنایتکاران جنگی کمک میکرد و با قهرمان مولی خطاب کردن احمق شاه مسعود هزاران هزار افغان را توهین و دلسیرد نمیکرد، اگر چتلستان را برای دفاع از تروریزم مجازات میکرد امروز نه مردم ما ماتم میکرد و نه رئیس جمهور ما گریه.
به یاد داشته باشید که اگر کسی داکتر نجیب الله را با کرزی مقایسه کرد فقط بر غلامی خود به پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان مهر تایید میگذارد.
هم کرزی و هم داکتر نجیب الله واقعا میخواستند و میخواهد که به افغانستان عزیز ما و افغانها خدمت کنند ولی متاسفانه که امریکا تروریستهای تربیه شده در چتلستان را در 9 سال گذشته نادیده گرفتند.
زنده باد هند کبیر
زنده باد افغانستان
بلی این پنجابی کثیف دیروز زیر نام روشن و سهراب و مزاری و امروز زیر نام خان به ازبکها، تاجیکها و هزاره ها لعنت میفرستند که چرا در اردوی ملی افغان بر علیه طالبان وحشی و تروریستهای پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان مردانه میرزمند.
این چوچه سگ پنجابی های بویناک میخواهد که هزاره ها و ازبکها به عوض پوهنتون کابل را ویران کنند ، سلاح اردو را گرفته به چتلستان فرار کنند ، یکدیگر خود را و پشتونها را قتل عام کنند تا جنرال حمید گل به امریکایی ها بگوید که افغانستان فقط بوسیله طالبان میتواند کنترول شود و امریکایی ها بیرون روند.
زنده باد هند کبیر که این ملیت کثیف و بویناک پنجابی را به نام کثیف ترین گدا های دنیا مشهور کرد.
غم نخور هند کبیر مالک ترا یعنی پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان را به حیث کثیف ترین و پست ترین گدای جهان معرفی کرد.
فق زدن های کرزی را از طریق تلویزیون دیدم ودراوایل نزدیک بودکه منهم تحت تاثیر قرار بگیرم زیرا فوق العاده رقیق القلب هستم. ولی این گفته های کرزی که نمیخواهد ولیعد ایشان یعنی میرویس خان کرزی خارجی شود برایم سوال برانگیز بود که چرا کرزی صاحب در این مقطع تاریخی یک چنین حرفی را برند؟
خلاصه در این مورد زیاد فکر کردم ودفتعا یک موضوع داغ دیگری به یادم امد که عبارت از محاکمه شدن کاکای میرویس کرزی یعنی محمود کرزی که تابعیت امریکایی دارد بود. اقای محمود خان کرزی برادر ریس جمهوری ما فعلا زیر استنطاق بخاطر ثروت اندوزی از راه دزدی وندادن تکس به کشور متبوعه خود یعنی امریکا قرار دارد.
اقای کرزی درک کرده است که اگر محمود خان تنها تابعیت اوغانستان را میداشت پدر کسی برایش گفته نمیتوانست که بالای چشمت ابرو است ولی امروز چون برادرش یک خارجی است بنا زیرا فشار قرار دارد.
کرزی نگران اینده فرزندش است که به سرنوشت کاکا جانش سردچار نشود وسرش در دار نرود بنا بهتر است که میرویس یک اوغان باقی بماند تا بخاطر عملکرد ودزدهایش مورد سوال قرار نگیرد. بنا بهتر است که میرویس یک اوغان باقی بماند ودر قدم های کاکاهایش مانند احمد ولی ومحمود قدم بگزارد که انها قبل از واقعه یازده سپتامبر در یک رستورانت سرویس پیتزا کار میکرد وپیتزا را در خانه مردم نقل میداد ولی بعداز واقعه یازده سپتامبر امروز دارایی محمود خان دوازده ملیون دالر ودر حدود هشت بلند منزل در امریکا میباشد وامریکایی ها تا هنوز ثروت مخفی کاکای میرویس جان را که به مراتب زیادتر از ثروت علنی اش است را کشف نکرده اند. پس چه بهتر میرویس یک اوغان در یک مملکتی که بنیان گذار ان یک رهزن بوده باقی بماند تا از شر حوادث برکنار باقی بماند