افغانستان قربانی"توحش فرقه ای" و "مذهب شعاری" سیاسی
روز دیگر بیگانگان ستم پیشه با استفاده از عناصر جاهل و وحشی جامعه ما به جان مردم بیگناه در سرک و کوچه و بازار شهرهای کشور افتاده و با انفجار خود هزاران مادر و پدر و طفل و جوان ونوجوان عزیز این وطن را به عزا می نشاند. جای تاسف آن است که تمام این تخریب ها و کشتن ها و دین ستیزی ها به نام دین و دفاع از شریعت غرای محمدی انجام می شود
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
به نام خداوند جل و علا
چندی است که بازار گرمی مذهبی در جامعه ای افغانستان به صورت آشکار و پنهان با رندی حلقات معلوم الحال درونی و هدایت های بیرونی افغانستان شروع شده و هراز چند گاهی بر بوق و کرنای این بازی دمیده و جامعه فرهنگی این کشور دچار تنش می شود. شکی نیست که قربانی اصلی این بازار گرمی تنش آلود٬ وضعیت اجتماعی و باور های دینی جامعه افغانستان و مردم بیچاره این سرزمین است.
این حوادث پروژه بسیار قابل تاسفی است که درجامعه کنونی افغانستان روی دست کشورهای ذی دخل قرار گرفته و افراد سود جودی بر آن تاکید می کنند. در گرداب این پروژه از یکطرف باورهای اصیل مذهبی و دینی مردم به سخریه گرفته می شود و از طرف دیگر زمینه های خسته کننده تنش مذهبی و فرقه گرایی کور داغ و داغ تر می شود. یک روز عوامل جاهل خارجی به نام اسلام و شریعت مساجد و ده ها مدرسه و هزاران طفلان خردسال وطن را به آتش می کشند. (انفجار در درب مسجد جامع هرات و مسجد جلال آباد و آتش زدن و انفجار در ده ها مدرسه و مکتب)
روز دیگر بیگانگان ستم پیشه با استفاده از عناصر جاهل و وحشی جامعه ما به جان مردم بیگناه در سرک و کوچه و بازار شهرهای کشور افتاده و با انفجار خود هزاران مادر و پدر و طفل و جوان ونوجوان عزیز این وطن را به عزا می نشاند. جای تاسف آن است که تمام این تخریب ها و کشتن ها و دین ستیزی ها به نام دین و دفاع از شریعت غرای محمدی انجام می شود. کسانی این جنایت ها را مرتکب می شوند که به هرگونه فساد اخلاقی و رفتار سرگرم اند و در عین حال سردمداران اصلی شان از عوامل اصلی کشورهای کفر و استکبار جهانی تقویه می شوند.
نمی دانم این چه جهالتی است که نام دین و شریعت اسلام و در قالب نام مقدس "مجاهد" و "طالب" به جان دین و ناموس مردم و مکتب و علم و فرهنگ و آبادانی کشور افتاده و همه را نابود می کنند؟ آیا دین اسلام در دست این عناصر جاهل و متعصبان از خود و از خدا بی خبر است که اینگونه کشور خود را تخریب نموده و معلمان مکتب و آموزندگان علم و فرهنگ را زنده زنده حلق آویز می کنند؟. آیا این همان دستورات دین مقدس اسلام است که پیامبرش فرموده : برای طلب علم حتی به چین بروید. و یا حکمت و علم را از هرکسی فراگیرید و لو آنکه اهل نفاق باشد.؟؟؟
جای بسیار تاسف است که کشور عزیز افغانستان در دور جدید صلح و آبادانی خود به دام این جاهلان از خدا بی خبر افتاده و فرصت نفس کشیدن برای مردم مظلوم افغانستان باقی نمی ماند. هیچ مسافر وطن با آمدن به کشور خود امنیت ندارد. زیرا در شرایط کنونی افغانستان هر مسافری که از مرز بولدک و یا شهر هرات حرکت می کند٬نگران است که در کدامین لحظه از سفر خود٬ و با از پشت کدامین سنگ ویا شیله توسط یک انسان حقیر و گندیده فکر و لجن بار فرقه گرایی و قوم پرستی کشته و تاراج شود.
با کمال تاسف توحش کنونی جامعه افغانستان به دست کسانی ایجاد می شود که از دین اسلام و شریعت محمدی و نام مقدس طالب علم گرگان بیابانی ساخته اند که مردم بیچاره را در هر صبح و شام دریده و مسافران مظلوم وطن را از پشت سر ذبح شرعی می کنند.(؟؟؟) قطعا نیتجه این حماقت ها و جهالت های "خوارج گونه" چیزی نیست جز بیزاری مردم مسلمان از دین و شریعت. و هرچه کسی که به نام "عالم" و "طالب علم" چنین جنایتی را مرتکب می شود مطرود جامعه خواهد بود. همین قساوت ها و توحش ها و جهالت ها بود که امروز مردم افغانستان به تدبیر ها و حمایت های ممالک کفر و استکبار رضایت می دهند ولی از دست حماقت ها و توحش فرقه گرایی و قوم پرستی جاهلان خسته شده اند.
عجیب تر آن است که اخیرا بازار گرمی های مذهبی تندی از ناحیه رندان سیاست و ریاء جامعه شیعه افغانستان و با هدایت های خارجی نیز به مصایب جامعه افغانستان افزوده شده است. با کمال تاسف جامعه ای که از تمام این بازی های رندانه و منافقانه خسته است٬ امروز دوباره به میدان مسابقه عناصرمعلوم الحال "مذهب شعار" تبدیل شده است.
واقعیت آن است که جامعه افغانستان از تنش های دراز دامن قومیو سیاسی خسته و نابود شده بود. در برایند این خستگی ها فرصتی پیش آمد که مردم افغانستان با همکاری جامعه ای جهانی شالوده نظام اجتماعی٬ فرهنگی و سیاسی جدیدی را پی ریزی کنند که قاعده برادری و برابری را از سر گیرند. در این راستا بنای همه بر این شد که در یک فضای همپذیری ملی بخشی از حقوق مذهبی٬ سیاسی و فرهنگی تمام اقوام افغانستان واز جمله برادران هزاره و شیعه افغانستان به رسمیت شناخته شود.
این قدم خوب و میمونی بود که قاطبه نمایندگان مردم افغانستان در لویه جرگه قانون اساسی جدید از آن استقبال کرده و بدون هیچ گونه تنش و تندخویی قابل ذکری به حقوق برحق فرهنگی٬ زبانی و مذهبی اقوام برادر افغانستان مهر تایید گذاشتند.
قطعا بسیار روشن بود که این همکاری و برادری محصول پند گیری از گذشته های تلخ گذشته بود که وجدان عمومی جامعه افغانستان و از جمله نخبگان ملت بدان رسیده بودند. زیرا این همپذیری ملی و اعتراف به حقوق مسلم فرهنگی٬ سیاسی و مذهبی اقوام و از جمله برادران هزاره وشیعه (در به رسمیت شناختن مذهب در قانون اساسی جدید) امر مربوط به تلاش های شخصی کسی یا وامدار و گروه فکری یا سیاسی خاص به حساب نمی آید.
نمایندگان محترم لویه جرگه قانون اساسی بازیچه فریب ها رندانه و غیر صادقانه کسی نشدند(محسنی دربرخی از حلقات فرهنگی در ایران گفته بود که:" من برای بزرگان اهل سنت سیاست افغانستان باید پول بدهم که مذهب شیعه را رسمی کند" !!!). همچنان نمایندگان محترم لویه جرگه مذکور مرعوب شخص یا گروه خاص مدعی قدرت یا ثروت و رندی نیز نبودند.
البته این امر(اعتراف به رسمیت نمادین مذهب شیعه) به معنای منت گذاری بر مردم هزاره و شیعه افغانستان نبوده و نیست و نبایدهم باشد. زیرا مقاومت همه جانبه و نفس گیر سران قدرتمند هزاره ها و جدیت عمومی مردم آنها در گذشته این کشور و هر شرایط دیگر این را به اثبات رسانده که حق خواهی و عدالت طلبی آنها قابل انکار برای کسی یا جریانی نیست. به همین صورت امر ساده ای نبوده و نیست که از کنار آن بتوان با بی تفاوتی گذشت.
نکته اصلی این است که نمایندگان همکار و برادران آنها در لویه جرگه قانون اساسی جدید و از جمله اصحاب فکر و تدبیر این مردم این حقیقت را به خوبی درک کرده اند که دیگر فرصت تنش و تلخی در کشور گذشته٬ و نباید کاری کرد که بازهم وضعیت کشور به سمت ایجاد مصایب جدید و تلخی های گذشته سوق داده شود.
تجربه تنش های بسیار تلخ داخلی کشور در کابل در دهه 1990 یک حادثه بسیار آموزنده تاریخ کشور ماست که هیچ وقت نباید از یاد و خاطره مردم افغانستان وعلی الخصوص نخبگان قدرت و سیاست این کشور فراموش شود. تاریخ به اثبات رسانده که یک ملت را می شود چند روزی به زور پایمال کرده و با کشتاری از آن به راه انداخت و یا چند صباحی آن را تحقیر کرده و یا نادیده انگاشت٬ اما هیچ ملتی را نمی توان به کلی نابود کرد.
تاریخ گواه است که هستند و خواهند بود فرزندانی که روزی حقوق پایمال شده مردم خودش را با مردانگی و شجاعت و غیرت غیر قابل انتظار ما به دست آورده و با تمام فداکاری از حیثیت بر باد رفته مردم خویش دفاع کنند. از جمله کاری کنند که مسیر تاریخ گذشته را متوقف نموده همه را نسبت به موجودیت و حقوق مسلم خود وادار به عتراف کنند. این حقیقت هم درس تاریخ بشریت است و هم تاریخ تلخ کشور استبداد زده خود ما در سه دهه اخیر.
واقعیت تاریخ آن است که کسانی که در آن روزگار (ایام تنش ها و حق خواهی های قومی و گروهی دهه 1990) هیچ خواستی مبنی بر حقوق مذهبی و اجتماعی هزاره ها و شیعیان نداشت٬ و در آن روزگار صرفا به دنبال چوکی و سیاست و رفاقت شخصی و لنگرگاه های تن آسای پیشاور و ارگ ریاست جمهوری کابل بود٬ امروزه شعار مذهبی برادران هزاره و شیعه را برکفن خود می نویسد. این چیز بسیار عجیبی است.
آیا عجیب نیست که آن روزگار همین رندان سیاسی و "مذهب شعار ها" بودند که فتوای مذهبی خودش را در کسوت مذهبی شیعه بر موافقت کسانی می داد که آگاهانه ویا ناخود آگاه به دام خصومت و انکار برادران هزاره و شیعه افتاده بودند؟.
نگارنده به قوت معتقد است که همین رندی ها و دورویی های سیاسی بود که بر ایجاد تنش دولت آنروز کابل با برادران هزاره و شیعه و علی الخصوص عدالت خواهی و مشارکت طلبی شهید مزاری دمید. به این صورت عامل مرموزی برای تداوم بحران در کشور شد. چگونه می توان انتظار داشت ویا قبول کرد که همین "مذهب شعارهای" شیعه در کنار دولت مجاهدین قرار گرفته و آنروز با فریبکاری خودش در قتل عام و تاراج و جنایت و تجاوز ناموسی وسیع مردم هزاره و شیعه در منطقه مسکونی " افشار کابل" شریک قافله بود..؟؟؟؟
امروز هیچ کس نمی تواند این حقیقت را انکار کند که حرف و منطق اصلی شهید مزاری و برادران هزاره تحت رهبری او چیزی به جز عدالت خواهی برای تمام مردم افغانستان و مشارکت طلبی تمام اقوام و گروه ها در دولت ملی نبود.
مزاری اولین کسی بود که در شرایط دشوار افغانستان و با قاطعیت تمام خواهان جدی حقوق مذهبی مردم اش بود. و در نهایت هم در پای حقوق مردمش مظلومانه قربانی شد. در حالی که مدعیان دروغین دیگر آنروز نه تنها بکلی خاموش بودند که در صف مخالفان مردم هزاره و شیعه قرار داشتند.
قطعا این رندی ها و دورویی های سیاسی "مذهب شعارها" چیزی نبود جز عملی ساختن عقده های چرکین شخصی و گروهی و یا جبران حقارت های مذهبی که بر علیه مزاری صاحب عملی می ساخت. در غیر اینصورت معنی ندارد که یک انسان مذهبی صادق برای کشتار و تجاوز و تاراج هم کیشان مذهبی خود با دیگران وارد معامله شود.
بر این اساس طبیعی خواهد بود که این "مذهب فروشی ها" و "مذهب شعاری ها" دقیقا همان چیزی بوده و هست که امروز در قالب دیگری برای جامعه کنونی افغانستان جلوه می کند و خطر آن است که دام دیگری را برای آتش اختلاف و جنگ و نفاق بر آشفته سازد. (دقت شود)
شیخ محمد آصف محسنی قندهاری بعد از تصویب قانون اساسی جدید شعار می داد که: جشن بگیرید که در قانون اساسی جدید افغانستان مذهب شیعه رسمی شده است. در همین زمان به اطرافیان خوش باورش می گفت : "من بودم که مذهب شیعه را رسمی کردم و..."(!!!؟) در کابل و چند شهر دیگر و ازجمله در محافل ایرانی ها شرینی داده بود و ابراز مسرت و غرور می کرد که چه کارستانی کرده است.(!!!؟)
این در حالی بود که دوستان حاضر در روند تدوین و تدقیق قانون اساسی جدید به خوبی می دانند که این امر چیزی نبود جز برادری و درک متقابل مردم افغانستان و احساس همدلی تمام پیروان مذاهب و نه چیز دیگر٬ اما همه گفتند: "بگذار محسنی صاحب سودش را ببرد و دلش خوش باشد و...."
بعد از این ماجرا بود که محسنی واقعا هم سود کلانی را به جیب زده و اینبار با دست پر و انگیزه گیری های زیادی دوباره به کابل آمد. وی با دلگرمی به "بچه برادر خواندن حامدکرزی" زمین های اردوی ملی را در غرب کابل تصاحب کرد و با پول های باد آورده از خارج کشور به ساخت و ساز مدرسه افسانه ای خویش شروع کرد. حتی" قبر" خود ساخته و مجلل خود را نیز در درون این مدرسه آماده کرده است. تا استخوانهایش هم شاهد باشد که این مدرسه کار او بوده است.
از این پس محسنی به عنصری فعال صرفا جهت ایجاد تنش مذهبی و پیش گرگی برای سیاست های منطقه ای کشورهای همسایه تبدیل شد. گاهی درمراسم محرم و شهادت فرزند پیامبر شعار داده و استفاده برد وگاهی در مسایل مشابه مثل تاسیس و به راه اندازی شورای علمای شیعه و سنی و یا شورای اخوت اسلامی و.... از جمله این بازی ها طرح و تدوین غیرمستقیم مساله قانون احوال شخصیه شیعیان بود که وی برای آن بسیار شعار داده و استفاده می برد. معلوم است که در این پروژه نیز استفاده و سود کلان و همچنان بازارگرمی و خوش خدمتی و....زیادی را برای خود و خدمت به دیگران در خواب دیده است..
مردم افغانستان می دانند که رسمیت مذهب جعفری حد اقل پاسخ به خواست و حقی مسلمی است که مردم مظلوم٬ صادق و مقاوم هزاره درطول تاریخ باید بدان می رسید٬ و متاسفانه همیشه از آن محروم بوده است. در عین حال شکی نیست که این مقدار کفاف حق اصلی آنان در اجتماع کلان و ملی افغانستان نبوده و نیست. زیرا این اقدام نیز به معنی رسمیت واقعی و حقیقی فقه آنها درتعاملات کلان ملی نمی باشد. از آنرو که مطابق قانون اساسی جدید٬ اگر مرافعه و ادعای حقی بین یک برادر هزاره و یک برادر سنی مذهب پشتون یا ازبک و یا تاجیک و...رخ داده باشد در آنصورت بازهم حق به فقه حنفی داده شده که در این بین حاکم خصومت باشد و فقه شیعیان رسمیت ندارد.
رسمیت یک مذهب صرفا برای پیروان آنها و آنهم فقط در امور واحوالات شخصی به معنی رسمیت اجتماعی و حقوقی در دایره کلان ملی نیست. هیچ معنی ندارد که ما صرفا مذهب یک مردم را برای خودشان رسمی کنیم و بعد خوشحالشان کنیم که مذهب شما رسمی شده است. مذهب هرکسی برای خودش همیشه رسمی است چه ما بخواهیم و یا نخواهیم و چه قبول کنیم و یا قبول نکنیم.
اما در عین حال این مقدار از قانون اساسی جدید یک قدم بسیار خوبی برای ایجاد برابری و تحکیم برادری بین اقوام افغانستان است و انشاالله که نقطه شروع مناسبی برای تامین حقوق کامل همه اقوام ومذاهب بوده و مسیرصحیحی برای رسیدن به عدالت شایسته در کشور عزیز افغانستان باشد. انشاالله.
تصویب قانون احوال شخصیه برادران هزاره و شیعه در پارلمان کشور و توشیح آن یک قدم مثبت ملی است.. واقعیت آن است که بندها و اصول مختلف این قانون در اکثر قریب به اتفاق آن مطابق با فقه سنتی و فتاوای فقهای معروف اهل تشیع است و چیز جدیدی نیست که جناب محسنی بدان شوق نشان دهد. همین موارد با کمترین تفاوت در فقه اهل سنت و سیره رسول الله نیز مشاهده می شود. این امر غیر قابل انکار است.
اما نکته مهم این است که این مساله نباید مورد سوء استفاده افراد جاه طلب و رند سیاسی یا طالب نام و شهرت و تابع شهوت باشد. به همین نحو بندهای مختلف این قانون نباید بهانه ای برای توهین و یا تخریب و یا خدای نخواسته حمله بر فقه اهل تشیع و برادران هزاره قرار گیرد. که در این صورت مشکلات عدیده ای برای جامعه افغانستان به بار خواهد آمد. از جمله آن که بیش از پیش زمینه بهره برداری رندان سیاسی و افراد "مذهب شعار" فراهم می شود.
در ثانی روند ایجاد فضای تنش مذهبی در عمل دمیدن به آتش تنوری است که برخی از کشورهای ذی دخل در قضیه افغانستان برای مردم ما فراهم کرده و خواهند کرد. و این خطر بزرگی است که در آینده کشورما را تهدید می کند. مردان سیاست افغانستان باید متوجه باشند که فضای عمومی واجتماعی افغانستان متاثر و مثل جنگ فرقه ای و قومی پاکستان نشود. و البته این نگرانی وجود دارد که مشکلات پاکستان به کشور ما نیز سرایت کنند. فرصت دادن به افراد سود جو و چند چهره "مذهب شعار" همان چیزی است که زمینه چنین تهدیدی را برای امنیت و صلح افغانستان فراهم می کند.
یک نمونه از این نوع تنور سازی ها و آتش بیاری ها مساله "علم کشی" مذهبی و سوء استفاده از باورهای مردم فقیر و مظلوم و صادق هزاره در غرب کابل است که توسط جمعی از افراد به سرپرستی "فاضل زاده" طراحی و ساخته شده است. این مساله در عمل برای طیف نخبگان مذهبی و فرهنگی این مردم نیز تنش آلود بوده است.
مساله "علم کشی" و "علم حضرت عباس" و احترام به آن منسوب به "عباس فرزند حضرت علی٬ خلیفه چهارم" است. عباس برادر حسین ابن علی در کربلا شخصیت مقدس و حقیقتی قابل احترامی بین هزاره ها و شیعیان است. اما سوء استفاده ای که از "علم حضرت عباس" در شرایط کنونی افغانستان می شود در هیچ کشور شیعی دیگری نمونه ندارد. این امر شبیه آن است که یک نفر پرده خانه خدا و کعبه را به افغانستان و کابل بیاورد و به مردم عادی اعلام کند که به جای رفتن مکه به کابل بیایید و همین جا حاجی شوید و جیب های خود را برای ما خالی کنید.!!!؟
نمونه دیگر از بازی رندانه مذهبی قضیه "ظهور تصویر امام زمان" شیعیان (امام دوازدهم) در تخته یک مکتب لیسه در غرب کابل(در تابستان 1385) بود که از آن قضیه نیز چه استفاده های کلانی که نشد و بعدها معلوم شد که همه اش حقه و دروغ یک عده افراد سود جو و شیاد بوده و کل داستان از اصل دروغ و مخالف دستورات صریح امامان شیعه است.
این بار نیز قضیه تصویب احوالات شخصیه هزاره ها و شیعیان نباید بهانه ای دیگری برای تخریب فرهنگی و ایجاد تنش مذهبی و یا بازار گرمی رندان سیاسی و شیادان مذهبی باشد. مسلم است که فقه سنتی شیعه و همین طور فقه سنتی اهل تسنن در مذاهب مختلف٬ و از جمله فقه حنفی دارای احکام خاص و موافق با مذاق گرایش خود است که نمی توان این باورهای مقدس مذهبی را به سادگی تخطئه کرد.
اما این مسایل نباید بهانه ای برای تخریب باور مذهبی مردم باشد و یا فضاسازی جدیدی را به وجود آورد که نوعی درگیری فرهنگی و یا سیاسی بین اصحاب و طرفداران جوان و بی باک کشور در افغانستان باشد. از طرف دیگر مساله تزاحم و ناسازگاری احکام فقهی مذاهب اسلامی و کلیات و یا اصول و بندهای حقوق بین المللی غربی و یا اعلامیه حقوق بشر حقیقت غیر قابل انکار است که در شرایط کنونی افغانستان فرصت حل آن نیست. چیزی که مهم است این است که این مسایل نیز نباید بهانه ای برای ایجاد تنش سیاسی و فرهنگی و مذهبی و یاقومی در شرایط کنونی کشور شود.
به نظر می رسد که تصویب این قانون چیز چندان مهمی نیست و نباید غوغا و رسوایی به راه انداخت. امروز بسیاری از کشورهای اسلامی و غربی مذاهب موجود در کشور و گرایش های دینی مردم خود را به رسمیت می شناسند چه این مردم در اقلیت باشند و یا میزان حضور آنان زیاد باشد. مردم جهان دیگر به آن حد از رشد و عقلانیت رسیده اند که جهالت ها و تعصب ها گذشته را کنار بگذارند و در مقابل واقعیت های قومی و فرهنگی و مذهبی یا دینی جامعه خود را تحمل و قبول کنند.
به نظر می رسد این قضیه بدان حد مهم نیست که حتی مشکل چندانی را از برادران هزاره و شیعه افغانستان نیز حل کند. به چند دلیل:
1. اولا مردم هزاره مانند سایر اقوام افغانستان مردمان به شدت سنتی و غیرتی و مذهبی اند که بسیاری از مسایل و مشکلات شخصی و حقوقی و علی الخصوص خانوادگی خاص خود را توسط ملایان و عالمان مذهبی شیعه حل و فصل می کنند و همانند گذشته نیازی به مراجعه به حکومت ندارند. بدان دلیل که هنوزهم اعتماد آنان نسبت به حکومت و محاکم قضایی ضعیف است. علاوه بر این که این مساله مشکلات مالی و زمانی وحیثیتی غیر قابل تحملی را برای خانواده ها ببار می آورد.
2. متاسفانه این مقدار از قانون هم ناقص و غیر کارشناسی تصویب شده است زیرا محاکم خاص شیعیان را در مورد عملی ساختن آن قبول نکرده است. این می تواند ضمانت عملی و کارایی قانون مذکور را بسیار پایین آورد.
3. مشکلات بسیار مهم و فوری دیگری برای مردم هزاره و شیعه افغانستان وجود دارد که بسیار ضروری تر و اساسی تر از قضیه احوالات شخصیه شیعیان است. این مسایل متاسفانه هم در دولت کنونی افغانستان و هم پارلمان کشور و جامعه جهانی به سادگی مورد غفلت قرار می گیرد. در حالی که این مشکلات اگر حل نشود٬ حقوق پایمال شده این مردم بازهم تداوم یافته و مشکلات ملی و فرهنگی٬ اجتماعی و سیاسی و در نتیجه قومی حادی دامنگیر جامعه افغانستان خواهد شد.
4. یکی از مهمترین مشکلات درشرایط کنونی و سال های گذشته قضیه کوچی ها و مصایب وارد آمده بر مردم بومی هزاره بوده است. مشکلات کوچی ها برای این مردم در همیشه تاریخ و از جمله در سال گذشته بسیار دردناک بوده که متاسفانه دولت حامد کرزی نسبت به حل آن بسیار کوتاهی کرد و ترس آن می رود که همین قضیه امسال نیز مشکلات و بحران های امنیتی٬ اجتماعی و ملی جدیدی را در سال جاری به دنبال آورد. حل این مشکل تاریخی باید برای تمام نخبگان دلسوز افغانستان و از جمله مردان سیاست و مدیریت افغانستان یک اولویت و تامل جدی باشد.
5. مساله مهم دیگر که تمام کارشناسان افغانستان بدان معترف اند٬ روند ناقص پروژه های انکشاف ملی و برنامه کمک رسانی انجوها در رسیدگی فوری و برنامه ریزی شده به حال مناطق محروم و مردم هزاره در ولایات مرکزی است. واقعیت آن است که اقدامات اقتصادی٬ بهداشتی٬ تعلیمی و علی الخصوص تدارکاتی و غذایی برای مردم هزاره بسیار محدود و بسیار ناچیز و ناکافی است. متاسفانه دولت کنونی دراین چندسال بکلی از آن غفلت کرده است. این مساله تا کنون نیز سرخوردگی ها و نارضایتی های زیادی را برای مردم هزاره نسبت به روند کنونی و از جمله دولت کرزی به ارمغان آورده و اگر همین روند تداوم یابد پیامد های مصیبت باری را برای وحدت ملی و امنیت کشور به بار آورد.
این نوشته صرفا بدان دلیل بود که نگرش منصفانه ای را نسبت به مسایل جاری کشور و بازی های صادقانه و یا ناسالم در حوادث مختلف افغانستان و یا احیانا پیشبرد پروژهای تنش آلود ملی نشان دهد. البته با این وجود این قلم خود را در ابراز عقیده خویش کاملا درست نمی داند. بر اساس همین نظر منتظر نظرات سالم٬ دوستانه و منصفانه دیگران نیز می باشد.
پيامها
7 آپریل 2009, 19:02, توسط zaki
Dear Kamran, The text fond is terrible. It is really hard to read. It would much be better if you use your previous cascade style (css)
20 آپریل 2009, 06:22, توسط احسان
بسیار سپازگزارم از مطالب جالب شما،متأسفانه عده ای از رهبران نا آگاه خود را وام دار قوم یا طایفه ای مظلوم می دانند و از طرف آنها سخنانی را بر زبان می آورند که نظرات شخصی آنان است و قومیت های ستم کشیده هرگز این رهبران نابخرد را سخنگوی خود نمی دانند.