
نقد احوال شخصیه اهل تشیع
آقای بلخی می گوید که هیچ قانونی خلاف شریعت تصویب شده نمی تواند، ولی، از جهت دیگر بسیاری از برداشت های فقهی اگر تغییر نخورد، شریعت همیشه در تضاد با نیازمندی ها و تغییرات زمانی و مکانی قرار خواهد داشت. از سوی دیگر، طالبان و سایر دسته های افراطی نیز چنین ادعایی دارند. یعنی، آنها برداشت های خود را عین شریعت می دانند. حال ما حیرانیم که برداشت های طالبانی را درست بدانیم و یا نظرات آقای بلخی را.
قانون احوال شخصیه اهل تشیع، شاید یکی از تکان دهنده ترین قوانین تصویب شده در افغانستانِ پس از سقوط طالبان باشد. این قانون، زنان را چون ملکیت مطلق مردان فرض می کند و بر اساس این پیشفرض یک سلسله مسوولیت های واجب را بر دوش زنان می گذارد. این مسوولیت ها، بار سنگین ستم های جامعه ی مردسالار را در سطح قانون بر دوش زنان سنگین تر می نماید. در نگاه اول، چه آن قانون اصلاح ناشده که آتش تند اعتراضات داخلی و بین المللی را برانگیخت و چه این قانون اصلاح شده، ضدیت و ادعای ملکیت مردسالارانه بر بدن و روان زن را برملا ساخته و نشان می دهد که شریعت به سبک طالبانی، بدنه ی تفکر سنتی و فقهی بعضی از علمای دینی در افغانستان را می سازد.
عدالت و اعتدال در قانون؟
در تارنما یا وبسایت فارسی بی بی سی، دونظر مختلفِ موافق و مخالفِ قانون «احوال شخصی اهل تشیع»، یکی از آقای عالمی بلخی، نماینده پارلمان، و دیگری ازآقای عبدالعلی محمدی، کارشناس حقوقی، به چاپ رسیده است. در این جا نظرات آقای عالمی بلخی به عنوان مدافع اصلی توجیه قانون اهل تشیع به نظرم جالب آمد. به ویژه که او تلاش دارد با سیاست و زبان نرم محتوای سختگیرانه و تبعیض آمیز قانون قبلی احوال شخصی اهل تشیع را توجیه نماید. از این روی دریافتم که قانون احوال شخصی اهل تشیع به گونه ی سختگیرانه، در شکل و شمایل نخستین آن به تصویب پارلمان و توشیح رییس جمهور رسیده بود، اما، در اثر فشارهای جامعه جهانی و افکارعامه داخلی تعدیل گردید. با وجود این که آقای عالمی بلخی تلاش زیاد داشته است که انتقادات عمومی را نسبت به قانون کاهش دهد و جلوه ی دلربا به آن بدهد، اما، محتوای سخنان توجیهی او نیز دفاع مفاد اولیه قانون تصویب شده ی پارلمان بود.
آقای بلخی در شرح دیدگاه خود می گوید، "وقتی زن و مرد با رضایت طرفین رابطه زوجیت برقرار می کنند، براساس احکام اسلامی و حکم این قانون، زن در وقت عقد ازدواج راضی شده است هر زمان شوهر از وی تقاضای استمتاعات جنسی کند، برآورده می کند. مرد نیز مکلفیت های خود را می پذیرد. اگر مرد مکلفیت های خویش را انجام نداد، در این قانون تصریح شده است که زن مکلف به اطاعت از او نمی باشد. بنا بر این، یک نوع قرارداد با رضایت طرفین از ابتدای ازدواج بوجود آمده است و نمی تواند مصداق تجاوز جنسی باشد."( تارنمای بی بی سی)
برخلاف ادعای آقای عالمی بلخی، این اعتراضات بین المللی بی جای نبوده است، و دقیقا آنها با همین منطق به ظاهر اصلاح شده ی قانون مذکور مشکل دارند.
برداشت من از این اظهارات آقای بلخی چنین است که ایشان به عنوان یک قانون گذار از اصل اطاعت زن از درخواست های جنسی شوهر، به عنوان یک مسوولیت همسرانه یا آن چه که آقای علی محمدی به عنوان «سکس در بدل نفقه» یاد می کند، دفاع می نماید. هرچند آقای بلخی موضوع رضایت در ازدواج را مطرح می کند که نمی تواند از مصادیق تجاوز جنسی باشد، ولی، رابطه ی جنسی بدون تمایل زن، یک تجاوز است، و برخلاف نظر او سایر مدافعان قانون احوال شخصی اهل تشیع، نه "نفقه" توجیه کننده ی تمکین زن در برابر تمنیات جنسی شوهر است و نه تکلیف مرد به عنوان یکی از مسوولین تامین کننده نفقه برای تمام خانواده و نه تنها مادر خانواده.
نظرات آقای بلخی از دوجنبه برای من جالب است، و از این خاطر کمی بیشتر آنها را می شکافم:
1- بر اساس نظر آقای بلخی، چون مرد نان آور خانه است، پس اطاعت زن که نان نمی آورد و کارخانه نیز به عنوان کاری دستی بدون محصول محاسبه می شود، از تمایلات جنسی مرد جایز است. حال سوال این است که اگر زن در بیرون از خانه کار کند و در نفقه سهم داشته باشد، پس در این صورت موضوع اطاعت از مرد چه می شود؟
اگر بر اساس نظر آقای بلخی محاسبه کنیم دلیل اطاعت زن از درخواست های جنسی شوهر نفقه است پس با سهم گرفتن زنان در این نفقه چنین اطاعتی رفع می شود. چه خانواده هایی در کشور ما و سایر کشورهای اسلامی وجود دارند که زنان نان آور خانه بوده و مردان به دلایلی چون ناتوانی و یا اعتیاد که در افغانستان نمونه های آن زیاد است، تامین نفقه کرده نمی توانند.
مشکل اصلی طرفداران این قانون در این است که زنان را در نقش همسر و مادر در آشپزخانه و خانه فرض می کنند. این نقش ایده آل، بر نقش زن به عنوان موجودی فعال در بیرون از خانه ترجیح داده می شود. پرورش کودک، آراستن خانه و بستر همسر و پختن غذا های خوشمزه، صفات نیکوی است که معمولا در جامعه ی ما به زنان آموزش داده می شود. یک اقتصاد از کار افتاده ی مردانه که حمالی و بقالی و دفتر داری منابع عمده ی معیشت اند، دیگر فضایی برای مشارکت زنان نمی گذارد، و چنین احکامی نیز در این فضا و ساختار موجودیت پیدا می کند.
ولی، مشکل در جای دیگر است.متاسفانه، با وجود تغییرات در زمان و نیازمندی های جهان امروز، بسیاری از موضوعات فقهی پا به پای زمان تغییر نکرده است. هرچند علمای شیعه برخلاف اهل تسنن، باور دارند که اجتهاد امتیاز کلان مذهب آنها است، ولی، در عمل این فروعات است که با اندکی تفاوت تغییر می یابد، و نه اصول. با وجود موضوعیت اجتهاد، فقیهی در گذشته بر اساس امکانات و ضرورت زمانی خویش حکمی را استنتاج کرده است، ولی، این حکم با وجود گذشت زمان تغییر نیافته است.
آقای بلخی می گوید که هیچ قانونی خلاف شریعت تصویب شده نمی تواند، ولی، از جهت دیگر بسیاری از برداشت های فقهی اگر تغییر نخورد، شریعت همیشه در تضاد با نیازمندی ها و تغییرات زمانی و مکانی قرار خواهد داشت. از سوی دیگر، طالبان و سایر دسته های افراطی نیز چنین ادعایی دارند. یعنی، آنها برداشت های خود را عین شریعت می دانند. حال ما حیرانیم که برداشت های طالبانی را درست بدانیم و یا نظرات آقای بلخی را.
به نظر من با توسعه کشورها و تحولات اقتصادی مدرن، به ناگزیر زن و مرد در بیرون از خانه کار خواهند کرد و تقسیم وظایف زنانه و مردانه مرز بندی شفاف خود را از دست می دهد. البته، در جوامع اسلامی، زن هم وظایف مادری و هم وظایف بیرونی را با سخت جانی تمام در کنار یکدیگرتنظیم کرده است، ولی، زمان ایجاب می کند که خانه نباید تنها به عنوان قلمرو زن و مادر شناخته شود. هرچند ما به لحاظ توسعه اقتصادی و شهری در حدی بی نهایت نازل قرار داریم، ولی، این واقعیت های سخت به زودی دامن ما را گرفتنی است که در آن هنگام نه فتوای فقیه کار می دهد و نه دم و دعای ملا؛ هرآنچه سخت و استوار است، دود می شود و به هوا می رود.
2- به نظر می رسد که طرفداران قانون احوال شخصی اهل تشیع، تمایلات جنسی، میل زنانه و رابطه ی جنسی را به درستی نمی شناسند. چرا کنوانسیون رفع تمام تبعیض ها علیه زنان که افغانستان از جمله امضا کنندگان آن است، رابطه ی جنسی بدون رضایت زن را تجاوز محسوب می کند؟به نظر من دلیل آن این است که در بسیاری از مواقع زن به دلایل مختلف آماده همخوابگی نبوده، و هرگز نفقه ی مرد نیز باعث غلیان جنسی در زن شده نمی تواند.
ما از این خاطر رابطه ی جنسی بدون تمایل زن را یک تجاوز می دانیم که در آن خواست همسر در نظر گرفته نمی شود. چنانچه درتجاوز جنسی نیز به عنوان یک جرم، در آن قرباني بر خلاف ميل و اراده اش مجــبور به برقراري رابطه جنسي تحميلي با فرد متجاوز مي گردد. تـجـاوز جـنـسي نـوعي رابـطه جنـسي نیست، بلکه، يك جرم و جنايت وحشيانه است. تجاوز جنسی در حقیقت تنها یک حمله فیزیکی و جنسی نیست؛ بلکه در عین حال حمله معنوی و حمله به شأن انسان است که در آن قربانی از حق خود محروم میگردد.
از این رو، برخلاف نظر آقای عالمی بلخی، حتا اگر مرد تنها نفقه دهنده باشد بر زن واجب نیست که بدون میل خود رابطه ی جنسی با او بر قرار کند. زیرا، نفقه نه تنها برای زن که برای تمام خانواده مهیا می شود، و بر اساس هیچ منطقی، هیچ الزام جنسی را بر زن واجب نمی نماید.
سوال من این است که آیا یک مرد بدون هیچ نوع تمایل و خواست جنسی میلی به نزدیکی با یک زن داشته می تواند؟ هیچ مردی حاضر نیست با زنی که به دلایل مختلف ازدواج کرده ولی خوشش نمی آید، همبستر شود. به همین دلیل، مردان حاضر هستند که با زنان دیگر ازدواج کنند. حال چرا زنان باید مجبور به همخوابگی با مردی شوند که تمایلی به همبستری با او را ندارد؟
البته، در چارچوب ازدواج رسیدگی به خواهشات جنسی وظیفه ی دو طرف است. ولی، برای من جالب است که چگونه وضع کنندگان قانون احوال شخصی اهل تشیع، در قانون تنها در مورد "زنان" تاکید کرده و از " مردان" چنین مسوولیتی توقع نکرده اند؟
بهتر است که قبل از قانون گذاری، قانونگذاران از جنبه های حقوقی، روانی، جسمی، اخلاقی و....
موضوع آگاهی داشته باشند، تا بتوانند حکمی را جاری سازند.
در نهایت می توانم بگویم که چون این عمل به عنوان یک روند دردناک و زورگویانه، سبب بیهودگی مفهوم لذت جنسی، سرکوب جنسی و روانی، نا دیده گرفتن تمایلات جنسی زنان می شود، نه علم روان شناسی و طبی و نه اصول اخلاقی و قانونی به آن رای مثبت می دهد.
اذن خروج از خانه
آقای عالمی بلخی ادعا می کند که زن برای مقاصد متعارف و مشروع بدون اجازه ی شوهرمی تواند از خانه بیرون شود.
اصولا قید این بند در قانون احوال شخصی اهل تشیع برای من شگفت انگیز است. دلیل قانون گذار به جز از مد نظر داشتن فتنه انگیزی زن چه بوده است که باید ماده ای را در این ارتباط بیاورد؟براستی قانون گذار چه ضرورتی برای این کار می دیده است؟ شاید در قرون وسطا چنین قوانینی الزام آور بوده است، اما، در عصر حاضر چه توجیهی برای این کار وجود دارد؟ منظور قانون گذار از "متعارف" و "مشروع" چیست؟ چگونه قانون "مشروعیت" و "متعارفیت" را تعریف می کند؟
به نظر می رسد که طرفداران قانون احوال شخصی اهل تشیع برای فرار از انتقادات عمومی، موضوعات فقهی سنتی را با کمی دستکاری زبانی از نظر منتقدان پنهان ساخته اند. هدف آقای عالمی بلخی همان است که منتقدان بر آن خرده گرفته بودند: زن نمی تواند بدون اجازه و یا آگاهی همسر از خانه بیرون شود. ولی، آقای بلخی و سایرین با اضافه کردن "مشروع" و "متعارف" کمی آن ماده قانون را نرم تر ساخته اند.
به نظر من، با توجه به عرف عموم، مقاصد مشروع و متعارف تعریفی است که مردان از آن می دهند. اگر مردان فکر کردند که فلان رفتار و مقصد زن مطابق عقیده و تمایل آنها نیست، پس آن کار "مشروع" و "متعارف" نمی باشد. بازی با کلمات تنها قانون را به مواد خنثی و بی مصرف مبدل می سازد.
واژه های کلیدی
تروريزم، کوچی طالبان، طالبان، القاعده و داعش | حقوق کودکان و زنان | دين، عقايد و باورها
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخریدحقوق زنان افغانستان نه تنها از طرف مردان بلکه از طرف بعضی از زنان هم پایمال می شود. مگر دختران از طفولیت از طرف مادرانشان همیشه تشویق به فرمانبرداری از مرداان خانواده نمی شوند؟ تخم سربزیر بودن و هرگز از حق خود دفاع کردن از اول در ذهن هر دختر کوچک کاشته می شود.
لیزا نهیب
آقای زیرک مینویسد: "...کنوانسیون رفع تمام تبعیض ها علیه زنان که افغانستان از جمله امضا کنندگان آن است، رابطه ی جنسی بدون رضایت زن را تجاوز محسوب می کند. به نظر من دلیل آن این است که در بسیاری از مواقع زن به دلایل مختلف آماده همخوابگی نبوده، و هرگز نفقه ی مرد نیز باعث غلیان جنسی در زن شده نمی تواند..."
با احترام به رضایت طرفین در برقرارئ رابطۀ جنسی، اگر قرار باشد که زنها در بسیارئ مواقع و به دلایل مختلف آمادۀ همخوابگی نباشند و نفقۀ مرد نیز باعث غلیان جنسی در آنها نگردد، پس بهتر است که داشتن بیش از یک خانم برای مردان در سراسر دنیا و توسط همین (کنوانسیون رفع تمام تبعیض ها علیه زنان ) به رسمیت شناخته شود. چرا که در غیر آنصورت مردان یا باید دست به استمنأ بزنند ویا هم به مراکز فحشا روی آورند که آقای ضیا زیرک نیز در این میان استثنا بوده نمیتواند. یک راه دیگر نیز در غرب موجود است که آنرا قانونی میدانند و آن داشتن "دوست دختر" و یا "دوستان دختر" در کنار داشتن یک همسر قانونی است. که نمیدانم در اینجا آقای زیرک چرا از حقوق ضایع شدۀ این "دوستان دختر" (که در حقیقت هیچ حق و حقوقی ندارند) دفاع نمیکند؟
و راستی آقای ضیا زیرک ننوشته اند که در جهان به اصطلاح متمدن غرب که میتوان میلیون ها مرکز فحشا را در هر شهرها و قصبات پیدا نمود، آیا هنگامیکه زنان در مقابل 20، 30، 50، ویا 100 دالر/یورو/پوند جسم شانرا در اختیار مردان قرار میدهند، حقوق آنها پایمال نمیگردد؟ این در حالیست که اکثریت مطلق این زنان نه تنها مهمانان خود را دوست ندارند بلکه در اکثر مواقع از آنها متنفرند نیز هستند و هیچ گونه رضایت جنسی نیز برای عملی کردن آن اعمال خیر (!) ندارند پس حقوق معنوی و ... آنها چه میشود؟
پیشنهادم برای آقای زیرک این است که در ضمن وکالت از زنان افغانستان یک کمی نیز بفکر صد ها میلیون زنیکه در غرب هر لحظه مجبور هستند در مقابل پول ناچیز به فلان عمل خیر (آنهم از طریق تمامئ راه ها و سوراخ های ممکن) دست بزنند، باشد.
و راجع به بیرون رفتن زنان (بدون مشورت همسران و مردان خانه) بهتر است مخالفین این قانون، به امن ترین شهر افغانستان (کابل) رفته و زنان خود را آزاد بگذارند تا هر وقت که دل شان خواست از منزل خارج گردند. مردان به اصطلاح فیمینیست، بزودی به ارزش این قانون پی خواهند برد اما بشرطیکه خود غرق در فساد نباشند.
با احترام
قانون خانواده در کانادا طوری تنظیم یافته که تا زن به اوج شهوانی « Climax Point » نرسیده باشد ، دخول جرم است ، یعنی « Crim . در همین ایالت 37 مرد دوسیۀ جرمی دارند و هر روز به محکمه سرگردان اند . چند مرد به خبرنگار گفتند که هرگز بدون اجازۀ زنان شان عمل دخول انجام نداده و نمیدهند . دخول از عقب جرم مطلق است ضمن اینکه محکمه جواز طلاق صادر میکند ، مرد به سه سال حبس محکوم میگردد ، با آبروریزی مرد در خانواده و اجتماع . لاکن در شریعت قرون اوسطایی ما ، زن کشتزار مرد است و در حدیث آمده که به کشتزار تان درآیید از هر طریق که دلتان بخواهد . سن ازدواج بالای هژده سال است و پایانتر از آن را صغیر گای گویند ، یعنی « Child Fucker » .و این مریضی روانی است و مجرم پس از سپری کردن سه سال زندان به روانشناس معرفی میگردد . بوسیده اطفال و دستمالی « Molestation » نام دارد و مجرم را بچه باز یا « Pedofile » گویند که مریضی روانی است . مایکل جکسن به جرم دستمالی به بدن یک طفل صغیر یکسال به محکمه دوید ، بی آبرو شد و چهل میلیون سرمایه اش را از دست داد . تفاوت سنی بین دختر و پسر پنج سال بیشتر نیست . همین پیر مرد خرفت محسنی با همین ریش سفید به دختر چهارده ساله که همسن نواسه اش بود تجاوز کرد و اکنون برای عوام الناس قانون احوال شخصیه شرعیه وضع میکند . یعنی کاریکه خودش کرد جواز شرعی میدهد این مرد صغیر گای .
در آنجا که عالم اش اینست / لعنت عالم به هرچه عالم است .
فعلا که آقای محسنی و عالمی و چندتای دیگر در دام این قانون افتاده اند و دیگر وکلا مانند: آقای محقق و دیگران آنان را به جفا در حق مردم هزاره متهم میکنند و این قانون را شایسته ما هزاره ها نمی دانند. ولی زمانی که قانون در شورای ملی بحث می شد، همگی به آن رای دادند و هیچ کس صدای اعتراض خود را بلند نکرد. پس همه ی آنها در این ننگ شریکند و فرقی نمی کند که کی مصاحبه کرده و دفاع کرده و چه کسی فعلا توبه می کند. شیطان را هم از این توبه کردنها خنده میگیرد.
این اولن.
ثانین، نظر شخص دوم که شاید نامش محمدی بود در این نوشته مطرح نشده است. وی بهره کشی جنسی از زنان را حق مرد می داند ولی منتها می گوید که در مورد خروج زن از منزل دو حرف است، یکی اینکه اگر بیرون رفتن مانع استمتاع آقا باشد، ممنوع است و دیگری می گوید بطور کلی بیرون رفتن زن باید با اذن آقا باشد. پس فرقی در آن مورد استمتاع و هجمه به شرف و کرامت زنان وجود ندارد.
خلاصه تا دینداری باشد و ملاداری باشد و دین متولی داشته باشد، وضع از این بهتر نمی شود. چشم امید داشتن از این مردم بیهوده است.
در همین چند هفته گذشته هر نفر هزاره را دولت به خاطر حفظ آرامش و عدم شورش و طغیان 170 دالر ناقابل در حضور آقایان جریمه کرد و کسی دم نزد. یعنی بودجه توسعه در ولایات آشوب زده سرانه اش 200 دالر است ولی مناطق آرام مخصوصن هزاره جاب 30 دالر. این وکلای گنده کلا کحا بودند؟ نویسنده محترم شاید بداند. آن گندکاری از این قانون کمتر نیست، حالا از کدامش بنالیم؟ ........
dostan aziz!motasefam ki bahyes yak zan qazawat hai afrad saom ra dar bare khodman mikhanim, fiker konam afradi ki een qanon wa ya qawanini digari hamchnini ra tarh wa waze mikonan ghyer az fiker masherat jensi wa ya tajawoz dar fiker digari nistand, aqai ki az gharb wa rawabiti jensi an ba jozeyat naweshta kash kami dar bari arzish hai jamiye khodash ki dokhtaran 10-13 sala ra tawasot pal rishtrashi qasabi mikonand niz minawest, wa ya shalaq zadan qa sansar kardan yak ensan ra( zan)ba bahana hai mokhtalif , azeen dostam miporsam dar bare tahqiqat wa roshd elm wa tikanology gharb aya baeen jozeyat khabr dared wa ya serf khaninda,wa binennda sait hai porno garafi ghrb asted.ba har sorat ba omid yak tagherat bonyadi bar waze mardom bidefa wa zanan mazlom ma. ba arz hormat.
اقای توفیق به سلامت باشید.
به ادامه گفتار قبلی خدمت شما عرض کنم که مطلب اساسی مورد جرو بحث در مورد مواد قانون است نه خلاف رفتاری از قانون.وقتی در مورد تصویب یک ماده یا بیشتر در قانون صحبت میشود مطلب عبارت از به رسمیت شناخت یک اصل و یک ارزش از لحاظ حقوقی میباشد.تنظیم قانون احوال شخصیه اهل تشیع عبارت از برسمیت شناختن یک سلسله اصلوبیست در چوکات حقوق که میتواند در مراجع عدلی مثل محاکم و غیره منبع صدور احکام قرار بگیرند.نمیدانم شما چرا در این مبحث در بخش فحشا پرداختید؟اقای محترم فراموش نکنید که در جامعه ما ،خشونت ستون فقرات زندگی ما را تشکیل میدهد.خشونت در مدرسه،خشونت یک معلم در مقابل شاگردان.یا خشونت یک کارمند بالارتبه در مقابل کارمند رتبه پاهین.خشونت افسر مقابل سرباز،خشونت دارا مقابل نا دار،خشونت پولیس در مقابل افراد،خشونت شوهر در مقابل خانم،خشونت پدر و مادر در مقابل فرزندان،خشونت فروشنده در مقابل خریدار و برعکس وغیره.متاسفانه بخش اساسی زندگی ما به عوض معقولیت و منطق با خشونت بنا یافته است.اما در شرایط حاضر وظیفه هر انسان با درک است تا انواع خشونت ها را از حیات اجتماعی افغانها حذف و بجای آن عقلانیت را حکمفرما نمایند.نباید دیگر افتخار یک معلم در مکتب خشونت در مقابل اطفال و دانش آموزان باشد.نباید افتخار یک مرد خشونت و استبداد در مقابل همسر و اطفالش باشد.نباید افتخار یک حکمران خشونت در مقابل رعیا باشد.و به همین ترتیب هر فرد باید بنوبت خود خشونت و زورگویی را با استدلال و منطق و علم تعویض نماید.بشریت مدرن به مناسبات مدرن نیاز دارد.این مناسبات چیزی جز منطق نمیتواند باشد.اقتدار شما مربوط به منطق شما خواهد بود نه به زور و خشونت شما.به همین ترتیب مناسبات بین زن و شوهر در خانواده نیز بر اساس عشق ،محبت و منطق استوار باشد تا خشونت.نباید هرکس زور بازوی بیشتر داشته باشد حق به جانب شناخته شود.من بنوبت خود با این معیار ی که در فوق عرض کردم دوستدار حکمرانی منطق و عقل و عشق در فضای کانون خانوادگی استم تا خشونت و نشان دادن زور بازو.وقتی به فرزندانتان امر ونهی میکنید باید در مقابل چرای فرزند تان پاسخ معقول داشته باشید.توصل به تهدید و زور شما را حق به جانب نمیسازد.به همین شکل با هر فرد دیگر.با در نظر داشت مطالب فوق من تصویب موادفوق را در قانونااحوال اهل تشیع تصویب شده در کشورم را در مورد زنان مخالف عقلانیت و حقوق فردی هر انسان میبینم.اگر این قانون تغیر نخورد و پا بر جا بمانداین حق نیز تصویب گردد که اگر زنی تشیع از این مطلب شاکی باشدمیتواند از مذهب تشیع طور داوطلبانه خارج گردد،و ترک این مذهب نماید.
من خودم شخصآبا در نظر داشت این مواد قانون هر نوع ارتباط جنسی را با همسر در رضایت و عشق طرفین دیده.تا زمان جلب رضایت همسر هر نوع قرابت جنسی را مردود و تجاوز میشمارم.احترام همسر از هر دو جانب باید بر اساس عقلانیت و انسانیت باشد نه بر اساس زور و تهدید و فشار.هم زن و هم مرد در تشکیل خانواده نقش برابر داشته ومناسبات بین شان انسانی باشد.
اقای توفیق اینست مطالب مورد بحث.شما بیمورد در باره مناسبات مردان و یا زنان در خارج از چوکات همسری پرداخته اید.من ارتباط منطقی بین مطلب مورد بحث و حاشیه روی شما ندیدم.فحشا در غرب چه ارتباطی با این مسایل دارد؟هدف از این قانون رسمی ساختن مناسبات مرد و زن در کانون خانواده گیست.بدون در نظر داشت حقوق انسانی زنان .اما من ندانستم که این همه آمار تان برای چیست؟ چی را میخواهید به اثبات برسانید؟متوجه باشید هر نوع قضاوت شما میتواند مورد انتقاد قرار بگیرد.در هر نوشته تان من میتوانم پادر هوا بودن دهها نظر تانرا به اثبات برسانم.اقای توفیق هیچ قانونی نمیتواند با وفا بود من به همسرم و همسرم به من را تضمین کند به جز خود ما در داخل فامیل.
در مورد تجاوزات جنسی در غرب پرداخته اید. من با شما هم نظر نیستم.با در نظر داشت تعریف شما از تجاوز جنسی خدمت شما عرض کنم که آنقدر زن و دختر که در شهر کابل و یا تهران یا پشاور مورد اذیت و آزار جنسی از قبیل "انگشتک،آنگولگ ،چشمک،چنگ،پرزه گویی یا متلک"وغیره اعم در سرویس و راه و دکان قرا میگیرد که در هیچ شهر غربی قابل مقایسه نمیباشد.برای ختم مطلب هذا خدمت شما عرض میکنم که شما برای یک روز در حد اقل برای سه ،چهار ساعت با همسر تان در یک شهر اروپایی گردش کنید.به مغازه ها به خرید بروید،با بس شهری به گردش شهر بروید.در ختم روز از خانم تان بپرسید که آیا از طرف کسی مورد اذیت چشمی یا دستی قرار گرفته است یا خیر؟ باز همین کار را در کابل تکرار کنید(یا در تهران و یا در پشاور)باز نتیجه را جویا شوید.اگر مقدار اذیت تناسب یک بر پنجاه در شهر های اروپایی کمتر نبود من به شما جرم زبان میپردازم.از تجاوز جنسی به حیوانات گفته اید.باور کنید که انقدر مرکب که در کشور های اسلامی و افغانستان بی سیرت میشوند از حد آن در غرب بسیار بالاست.دیگر بیجا شله نشوید.
موفق باشید
نخست از همه باید یادآور شوم که سایت کابل پرس? از نقطه نظر فنی وضعیت بسیار نامطلوبی دارد. امید که آقای میرهزار چاره ی بیآندیشند. بسیار سنگین شده و باز شدنش بسیار وقت میگیرد و در هنگام پیام نوشتن نیز بار ها پیام گذار را با مشکل مواجه میسازد.
بابک عزیز
متشکرم از حسن نظرتان. در ایام مکتب (مقارن با حکومت ببرک و نجیب) معلمی داشتیم که مضامین دینی و قرآن کریم را برای ما تدریس میکرد. همیشه عمامۀ سفیدی بر سر، محاسن سفید و درازی بر صورت، دریشئ معمولی بتن و یک نکتایی سرخ رنگی نیز بر گردن میآویخت. جالب تر از همه اینکه در قسمت فلزئ کمربندش تصویری بزرگ از سر ِ ولادیمیر ایلیچ لنین دیده میشد. شاگردان به کنایه وی را (قاری لنین) نامیده بودند.
اینرا بخاطری گفتم که قانون پیش نهادئ شما و سایر دوستان اسلام ستیز، معجونیست مشابه به (قاری لنین) ما در آن دوره.
بهر حال از خوشبینی هایتان نسبت به آمدن همچو حکومت و قانونمدارئ که در آن گرگ به گوسفند و پشک به موش کاری نداشته باشد، خوشم میآید و آنرا به عقیدۀ اکثریت مسلمین نزدیک میبینم (به عقیدۀ اکثریت مسلمین در چهل سال اخیر عمر زمین، فردی به اسم مهدئ موعود ع یکجا با عیسئ مسیح ع چنین حکومتی را خواهد آورد).
اما در حال حاضر و تا ظهور آن دو شخص، این خوشبینی بیشتر به یک رویا میماند تا حقیقت.
قبل از آغاز بحث اصلی، باید یک اشارۀ کوتاه (از زبان مولوی) در مورد الگوی اخلاق و خوش خُلقی در دین اسلام یعنی حضرت علی ع (که جانشین بر حق پیامبر اکرم ص است) بنمایم. بدین علت که شما از وجود خشونت در میان مسلمین نالیده اید:
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان مُنزّه از دغل
در غزا بر پهلوانی دست یافت
زود شمشیری بر آورد و شتافت
او خُدُو انداخت بر روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی
او خدو انداخت بر روی که ماه
سجده آرد پیش در سجده گاه
در زمان انداخت شمشیر آن علی
کرد او اندر غزایش کاهلی
و الی آخر داستان...
این ثابت میکند که در دین اسلام خشونت جایی ندارد و اگر میخواهید دین اسلام را در عمل مشاهده کنید به اعمال بزرگان واقعئ این دین نظر اندازید نه آنکه خشونت ملاعمر و ملامحسود را که از فرستادگان دیموکراسی فروشان هستند به رُخ مسلمین بکشید.
بنده از شما یک سوال کردم که "بدیل شما به عوض قوانین اسلامی چیست؟" و تا حدی میدانستم که شما و سایر دوستان اسلام ستیز، با تدوین قوانین به اصطلاح مدنئ که در غرب معمول است، موافق هستید.
از این روی قبل از اینکه شما داخل این بحث شوید بنده از نواقص بیشمار قوانین به اصطلاح مدنی آنهم به سبک غرب، بطور نمونه چند مثالی آوردم.
و اینکه بعضی از دوستان ادعا میکنند، امریکا نمونه ی خوبی برای تمثیل دیموکراسی و حقوق زن نیست، سخت در اشتباه هستند. امریکا بهترین نمونه ی دیموکراسی و حقوق بشر در جهان امروزیست که تمامئ جهان غرب را در این راه رهبری میکند.
فحشای علنی و بدون مانع، از هم پاشیده شدن شیرازۀ خانواده ها، بی بندوبارئ اجتماعی، گراف بلند جرایم، دزدی، تجاوز به زنان، تجاوز به کودکان (یک نمونه کوچکش را در زیر میتوانید ببینید)، و هزاران فساد اجتماعی دیگر از نتایج قوانین به اصطلاح مدنی و دست ساخته ی بشر است.
http://news.sky.com/skynews/Ho...
اخبار حوادث را اگر روزمره در غرب تعقیب کنید خود خواهید دانست که در این کشور های متمدن با وجود میزان بالای سواد، دانش، فرهنگ شهری، هنر دوستی بازهم چه جانیان و وحشی های خطرناکی پیدا میشوند که روی جنایتکاران بیسواد و بی دانش کشور ها چون افغانستان را میشویند.
بنده از وجود فحشا در جوامع شرقی بخصوص کشور های اسلامی منکر نشده ام. فحشا و دست زدن به فحشا مختص جوامع غربی نیست و در هرجاییکه آدمیزاد است آنجا ممکن است، فحشا باشد. علت آمدن ادیان سماوی نیز پاک نمودن بشر از همچو آلودگی هاست اما حکومت اسلامی نمیتواند بر اعمال تمامئ شهروندان نظارت داشته باشد. آنچنانکه کشور های غربی با نصب میلیون ها دوربین مداربسته و کنترل تلفن، ایمیل، پیام های کتبی، نامه ها و ارتباطات مردم تا هنوز نتوانسته بر اعمال مردم نظارت کامل داشته باشند.
وظیفه دین ابلاغ راه نیک و پرده برداشتن از بدی هاست نه اینکه همه را به راه راست هدایت نماید. هادی فقط خداوند ج است و رسولان او تنها وظیفه ی رهنمایی بشر را به عهده دارد نه هدایت.
شما به فکر اینکه بنده از ایران و جمهورئ اسلامی دفاع میکنم، کلیپ جنده های ایرانی را گذاشته اید تا با آن صحت ویا عدم درستئ حکومت ایران را محک زنید.
اما بگذارید صاف و پوست کنده برایتان بیان کنم، که بنده از هیچ حکومت بخصوصی دفاع نمیکنم ولی در عین حال از تمامئ زورگویان و دغلبازان نفرت دارم.
یگانه نقطه ی مثبت جمهوری اسلامی ایران در این است که لااقل آشکارا برای زورگویان و استعماگران سواری نمیدهد. چیزیکه متباقئ حکومت های عرب و عجم آشکارا و با مباهات تمام به آن تن میدهند. و سواری دادن به قدرت مندان را حتی با آیات قرآن و احادیث نبوی توجیه میکنند که بسیار خجالت آور است.
و هدفم از آوردن مثال فحشا در این بحث این بود که آقای ضیا زیرک نویسندۀ مطلب (نقد احوال شخصیۀ اهل تشیع) و به تعقیب وی آقا یا خانم آذین از کانادا نوشته اند:
"در برقرارئ رابطه جنسی، تا هنگامیکه زن به غلیان جنسی یا به قول دیگر ارگاسم نرسیده است، دخول معادل با تجاوز جنسی است و متجاوز (فاعل یا مرد) نیز باید مجازات گردد..." نمونه اشرا نیز آذین جان خود گفته اند که در کانادا تعدادی کثیری از مردان "دوسیه های دخول قبول از ارگاسم" دارند و تمام زندگئ آنها شده است سعی و تلاش برای تبرئه کردن خود از اتهام "دخول قبل از ارگاسم".
در اصل هدف این عده از زنان کانادایی اخاذی از مردان است نه چیز دیگر و این سوء استفاده از قانون به علت ضعف قوانین موجوده در کانادا و فضای موجود در آن جامعه (زن سالاری) میباشد.
این بدان معناست که مردم کشور های عقب مانده مانند افغانستان از یک لب بام (مرد سالاری) سقوط میکنند و در عین حال مردمان غرب از لب دومئ بام (زن سالاری) ساقط میگردند.
به خاطر این طرز استدلال دوستان، بنده مجبور شدم که مثال میلیون ها فاحشه ی که در غرب بدون رسیدن به "ارگاسم یا غلیان قوای جنسی" تن به جسم فروشی میدهند را بیاورم. و بنابر ادعای این افراد باید گفت که در غرب روزانه میلیون ها تجاوز جنسی صورت میگیرد اما زنان مذکور هیچ گونه شکایتی از این عمل مهمانان خود ندارند.
و بر پایۀ قانون زن سالارانه ی مقاربت جنسی در کانادا، این زنان همه گی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند چرا که آنها قبل از عمل دخول به ارگاسم (یا بقول آقای زیرک به غلیان جنسی) نرسیده اند.
و خدمت بابک عزیز باید روشن سازم که منظورم از سکس با حیوانات نه تجاوز جنسی به حیوانات بلکه بقول مولوی:
یک کنیزک یک خری بر خود فکند / از وفور شهوت و فرط گزند /
آن خر نر را بگان خو کرده بود / خر جماع آدمی پی برده بود
/ الی آخر داستان...
در مورد مسئلۀ تعدد زوجات، بطور کوتاه باید بگویم که اگر قرار باشد شوهر پس از رسیدن زن به ارگاسم با وی نزدیکی کند و از آنجاییکه تمایلات جنسی در زنها نسبت به مردان بسیار اندک است، پس مردان چاره ی بجز ازدواج بیش از یکبار ندارند.
طبق آمار های دقیق، مردان بطور اوسط روزانه 70% به سکس فکر میکنند در حالیکه زنان بطور متوسط و روزانه 34% به سکس میاندیشند.
http://abcnews.go.com/Primetim...
و پژوهش دومی نشان میدهد که مسئله از این نیز بد تر است. یعنیکه مردان بطور اوسط هر 52 ثانیه به سکس فکر میکنند در حالیکه زنان بطور متوسط هر 60 ثانیه به خرید (شاپینگ) میاندیشند (نه سکس).
http://www.telegraph.co.uk/new...
حال خود قضاوت کنید، این مردان صاحب مرده (!) چیکار کنند؟ آلت تناسلئ خود را ببرند (قطع کنند)؟ خود ارضایی کنند؟ به فاحشه خانه ها مراجعه کنند؟ دوست دختر (مخفی یا علنی) بگیرند؟ ویا طبق احکام اسلام به حکم تعدد زوجات تن دهند؟ کدام یک بهتر است؟
با توجه به این نکات ثابت میگردد که تمامئ احکام اسلامی بدون حکمت و مفاد نیست. بطور نمونه حرام بودن شراب، قمار، زنا، لواط، دزدی، سود خوردن، تجاوز به حق دیگران، تسلیم شدن به زورگویی، چشم چرانی و داشتن نظر بد به ناموس و مال دیگران، دروغ گفتن، خیانت در امانت، وعده خلافی ویا خیانت در وعده و قول و صد ها مورد دیگر که "احوال شخصیه اهل تشیع" یک بخش کوچک آن است.
اما اسلام یک شرط بزرگی در فراروی مسلمین برای اختیار کردن بیش از یک زن در عین زمان قرار داده است و آن مراعات، عدالت در میان همسران است. اینکه مسلمین به این حکم عمل میکنند یا نمیکنند لطفاً شما انصاف نموده و ملامتی را به گردن دین نیآندازید.
وگرنه مدعیان خرد، دیموکراسی، حقوق زن، حقوق بشر، حقوق کودک، حقوق حیوان، حقوق فلان و حقوق بستان نیز بسیار جنایت کرده و میکنند و تنها جاهلان مسئولیت این جنایات را به پای خرد و مردم سالاری مینویسند.
راستی همین قوانین اسلامی به شکل تحریف شده و بسیار بنیادگرایانه در کشور های چون عربستان سعودی حاکم است. چرا هواخواهان غرب، هواداران حقوق زن، مدعیان دیموکراسی و خاصتاً خود غربیها که کارخانجات تولید و توزیع حقوق زن، حقوق بشر، حقوق کودک، حقوق حیوانات، حقوق آبزیان، حقوق ... را در اختیار دارند، از این کشور به دلیل آنهمه افراط وتندروی به اندازۀ صدم حصه ی شکایات فعلی انتقاد و شکایت نمیکنند؟
این قانون برگرفته از احکام الهی در قرآن مجید است و مختص به مذهب تشیع نیز نمیباشد.
اکثریت مطلق مسلمین (زن و مرد) به این احکام ایمان دارند و کسکانیکه دوست ندارند از این دین و احکام آن پیروی کنند نیز میتوانند مانند دوست مان بابک، راوش، و سایر آتییست های عزیز با این دین و آئین وداع نموده و پی کار خود بروند.
قوانین اسلامی را نمیتوان مانند بره ی "همتا سازی / کلونینگ" شده، با سایر قوانین ساخته و پرداخته اذهان بشری (که هریک به نفع خود طرح نموده و میدوزد) مخلوط نموده و یک معجون مورد نظر خود را از آن استخراج کنیم.
به همین زودی ها شاهد تشکیل یک حکومت طالبانی در دو سوی خط دیورند خواهیم بود که اگر مسلمین و مومنین افغانستان مرکزی با تقلید از دستگاه های تبلیغاتئ غرب دین را ترک کنند، مورد تهاجم دوبارۀ ملیشه های غربی قرار خواهند گرفت و اینبار به جرم ترک نمودن دین.
اما گذشته از این حرفها، حقیقت این است که تمام قوانین افغانستان قبل از تصویب شدن از نظر عزیزان ما در کاخ سفید و خانه شماره ده در داونینگ استریت، بررسی میگردد و نمیدانم این داد و فغان ما برای چیست؟
ثانیاً دوستانیکه با قوانین اسلامی مخالف هستند و از قوانین غربی (و یا بعضاً مارکسیسم) به صفت بدیل نام میبرند (که با توجه به واقعیت های موجود در افغانستان و با جمعیت اکثراً مسلمان، هیچ نوع همخوانئ ندارد) بفرمایند و در زیر سایه همان وقوانین به زندگئ خود ادامه داده و "کاسه داغ تر از آش" نشوند.
ثالثاً بدیل دیگر استعمارگران شیوه ی سیکیولاریزم است که قبلاً در کشور های چون ترکیه، مصر، مراکش، الجزایر و غیره امتحان آنرا کرده اند و بهتر است نام آنرا دیکتاتورئ مطلق العنان ارتش و یا چند دیکتاتور، بگذاریم تا سیکیولاریزم.
در اخیر اینگونه نتیجه گیری میکنم که قوانین اسلامی برای مسلمین مبارک باد و در ضمن آن قوانین به اصطلاح مدنی و بشرئ که در غرب و کشور های غیر اسلامی جاری است برای آنها مبارک باشد ویا بقول قرآن عظیم الشان: (لكم دينكم ولي دين).
شادزی
اقای ضیا زیرک...
گیریم که شما درست می فرماید ولی در مطلب تان گذاشتن عکس عالم بلخی بسیار تکان دهنده است چرا عکس خودرا در کنار مطلب ارسالی تان نگذاشته اید و اینطوری قضاوت شمارا مغشوش می سازد..