صفحه نخست > دیدگاه > حكم خدا،‌ يا حكم غربی ها؟

حكم خدا،‌ يا حكم غربی ها؟

در مورد احوال شخصيه شيعيان افغانستان

علي جان محمدي
همرسانی
  • mail
  • google
  • linkedin
  • printer
  • reddit

مقدمه :

نظام خانواده دراسلام با دنياي غرب متفاوت است:

خانواده دراسلام:

خانواده واحد بنیادین و هسته ای اصلي جامعه اسلامي است واسلام به آن اهميّت خاصي قايل شده است،گروه هاى بي شمارى دريك اجتماع وجود دارد، اما هيچ كدام به اهميّت اين گروه كوچك يعني خانواده نمي رسد وقابل مقايسه نيست. ازجمله وجود رابطة قوى معنوى بين افراد،اين نهاد نشان دهندۀ اهميّت خانواده است.تشكيل نهادمقدس خانواده با انس، الفت وعشق همراه بوده وباتولد هرفرزنداين رابط اي عاطفى، مستحكم‏تر مى‏گردد.

اما اينكه درفرهنگ غني اسلام به آن توجه خاصي شده به خاطر آن است كه سعادت وسلامتي خانواده تأثيرعميق و بي بديلي در" نظام اجتماعي" دارد، ونقش آن بر ارزش ها و روابط اجتماعي سايه مي افكند،وباجرأت مي توان گفت که يک خانواده سالم،جامعه سالم را نويد مي دهد وسلامت خانواده، سلامت جامعه را در پي دارد.تمام تحولات اجتماعي، ابتدا در«خانواده» شکل مي گيرد و سپس به صورت ارزش ها وارد اجتماع مي شود. به عبارت ديگر، هر نوع اخلاق و تعهد اجتماعي ابتدا در خانواده نهادينه مي شودو سپس به جامعه منتقل مي گردد (عبارت لاتين «foundation » نيز قريب به همين معنا است).

تحولات اجتماعي تدريجاً موجب شده که بسياري از همين اصول مشترک، بعدها مورد ترديد و تشکيک قرار گيرد، در دوران" پست مدرن" با مشکل مي‌توان اصل ثابتي را براي "خانواده" تعريف کرد و در قرن اخير، مسائلي مطرح شده که تعاريف مورد وفاق را زيرسؤال برده است. امروز صحبت از اين است که "خانواده" با دو هم جنس، يعني" دو زن يا دومرد" مي‌تواند تشکيل شود و معتقدند بايد براي جامعه بر اساس آنچه در دنيا رخ مي‌دهد، تصميم گرفت به‌طوري که در بعضي از کشورها اين مفاسد جنبۀ قانوني هم پيدا کرده است. در چنين شرايطي خانواده به عنوان" هسته مرکزي جامعه" و ازدواج به عنوان نهاد کارآمد جامعه، تعريف شان عوض شده است.

شايد در آينده‌اي نه چندان دور، سؤال شود آيا "در جامعه وجود نهادي به نام خانواده ضرورت دارد يا خير؟" شايد بگويند جامعه از يافته ‌هاي پراکنده‌اي تشکيل مي‌شود که ازدواج در بين افراد آن ضرورت ندارد: يعني افرادي به دل خواه خود، دو نفر، پنج نفر ويا صد نفر با هم زندگي مي‌کنند، بدون اين که چيزي به نام "خانواده در جامعه وجود داشته باشد. " با اين زندگي ماشيني که اين گونه پيش مي‌رود آيا چنين چيزهايي ممکن است يا خير؟ و آيا به صلاح زندگي اجتماعي است يا بايد مانع آن شد؟ بسياري از صاحب‌نظران مي‌پندارند که تحولات اجتماعي، تحولاتي جبري است و پي‌گيري ما بي‌فايده است.

سؤال:آيا واقعاً اين گونه است؟ يا اينکه مي‌توانيم بگوئيم عوامل اختياري مي‌تواند در بسياري از تحولات اجتماعي، نقش داشته باشد و کساني هم هستند که مي‌توانند اين تحولات را رهبري و اصلاح کرده و يا تغيير دهند. بايد نخبگان و کساني که براي جامعه، برنامه‌ريزي مي‌کنند، مدل هايي که مطلوب تر وبه نفع انسانيت است در نظر گرفته و سعي کنند آن ها را در جامعه پياده کنند، تا جوامع آينده، شکل بهتري به خود گرفته و انسان از سعادت بيشتري برخودار گردد. بعضي از کساني که تحت تأثير فرهنگ خاصي قرار گرفته اند و درک شان در رجوع به آيات و روايات انحراف پيدا کرده، برخي از تحولات اجتماعي را ضروري مي‌پندارند و عقيده دارند که بايد آن ها را پذيرفت.

آن ها مي‌گويند: آنچه در آيات و احاديث آمده توصيه‌ها يا دستوراتي موقتي است و براي زمان خاصي بوده که تاريخ مصرف آن نيز گذشته است. اين دستورات متعلق به هزار سال پيش بوده و براي زندگي امروز ما کارساز نيست، پس بايد به دنبال علم رفت، چرا که اين دستورات، صرفاً مطالبي تاريخي است. عده اي هم مي‌گويند: ماهيت انسان، عوض شده و انسان هاي پيش از دوران مدرنيته، دوران مدرن و پست مدرن، داراي سه ماهيت کاملاً متفاوت هستند. آنچه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است که "آيا اسلام با اين نظرات موافق است" يا نه؟ آيا از نظر اسلام، انسان در دوران هاي مختلف زندگي، ماهيت انساني اش دست خوش تغييرات مي‌شود و تکاليف، وظايف و حقوقش تفاوت پيدا مي‌کند؟

در جواب بايد گفت که انسان يک ماهيت دارد و عليرغم تفاوت‌هاي فراواني که در شکل زندگي فردي و اجتماعي پديد مي‌آيد، يک سلسله اصول مشترک وجود دارد که فطرت انسان را تشكيل مي‌دهند.اين فطرت، ثابت است و طبق فرمايش قرآن، تبديل پذير نيست، و اگر روزي با پديدار شدن تحولات اجتماعي،مقرراتي پذيرفته شود که بر خلاف مقتضيات فطري باشد و در اجتماع هم به آن عمل گردد، نهايتاً به ضرر وزيان آن جامعه انساني منجر خواهد شد. ممکن است روزگاري بيايد که خواسته ها وسيلقه هاي انسان ها عوض شده، چيزي را بخواهند که خلاف فطرت است، و بعيد نيست که بر اثر تحولات اجتماعي، خواسته هاي ديگري داشته باشند، امّا آيا اين خواسته‌ها به نفع آنها خواهد بود؟ آيا وقتي انسان به سيگار عادت کرد، معنايش اين است که سيگار کشيدن حتماً به نفعش خواهد بود؟
قرآن در" مورد خانواده" مي‌فرمايد که اين نهاد اختصاص به زمان خاصي ندارد، و از دو جنس مخالف زن ومرد با يک رابطه عاطفي متقابل بين آن ها تشکيل مي‌شود. همين گرايش طبيعي و فطري که توأم با رفع نيازهاي فيزيولوژيکي دو طرف است، باعث مي‌شود يك نهاد اجتماعي يعني واحد خانواده پديد آيد. طبيعي ترين عاملي که مي‌تواند انسان هارا کنارهم جمع نموده و باعث به‌وجود آمدن اجتماع شود،همين "ازدواج و نهاد خانواده" است.
يکي از مشخصه هاي انسان اين است كه اضطراب ودلهره بر او عارض مي‌شود. بسياري از فلاسفه
" اگزيستانسياليزم" از جمله: (ژان پل سارتر) اضطراب را يکي از مقومات انسانيت مدرن مي‌دانند،ولي اسلام آن را يک امر عرضي دانسته و مي‌گويد که انسان بايد به طور طبيعي آرامش داشته باشد.اين در حالي است که تجارب انسان ها از هر نژاد و قوم و مليتي هم نشان داده که بهترين عاملي که بين دو انسان(زوج وزوجه) آرامش بر قرار مي‌کند،" ازدواج است" و کساني که ازدواج نمي‌کنند در اعماق دل شان، دلهرةوجود دارد. در حقيقت داروي شفابخش طبيعي اضطراب، زندگي خانوادگي و پيوند يک زن و مرد است.

با توجه به اهميّت خانواده وبركات اين نهاد،يکي از بزرگترين نيازهاي انسان، ازدواج است. وبرخي فکر مي‌کنند كه نيازهاي انسان در نياز هاي جسماني خلاصه مي شود، در حالي که نيازهاي عاطفي در انسان خيلي شديدتر از نيازهاي فيزيولوژيکي است. اگر ما خانواده را اين طور پذيرفتيم که بر اثر عامل فطري خدادادي، دو انسان قراردادي مي‌بندند که تابع شرايط عقلاني خاص و تابع شرايط شرعي که مکمل عقل هم هست، اجتماعي انساني به وجود مي‌آيد، و جامعه اي که از چنين واحدهايي تشکيل شده باشد موجب ارتباط دروني متقابل بين افراد خانواده‌ها مي‌شود.عوامل فطري است که موجب تکامل انسان مي‌شود و اين عوامل را خدا در وجود انسان براي برقرار شدن ارتباط طبيعي بين انسان ها قرار داده است وبا اين پيش‌فرض‌هايي که بر اساس بينش اسلامي ‌است، نتيجه مي‌گيريم که مؤثرترين عامل در سعادت انسان ها وجامعه وجود خانواده و تقويت آن است.

آري كانون" خانواده" ازيك زن ومرد تشكيل مي شود.زن براى مرد آفريده شده و مرد براى زن، ومانند مغناطيسى يكديگر را جذب مى كنند. دركلام وحي آمده است:

«وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»اين يكي ازنشانه هاي قدرت و حكمت بالغةپروردگار بي همتا است كه از جنس خود شما همسرانى براى شما آفريد تا در كنار آنها آرامش يابيد و ميان شما دوستى و مهربانى قرار داد، در اين امر نيز نشانه‏هايى است از حكمت براى كسانى كه اهل تفكّرند. وهمين طور استقلال مطلق زن ومرد بعد از ازدواج، به استقلال نسبي مركب تبديل مي شود كه اين استقلال را اصطلاحاً علما،تركيب مزجي ناميده اند.زوجين پس از ازدواج داراي يك سري وظايف وتكاليف مشتركي نسبت به هم ديگر مي شوند وهردو بايد كشتي زندگي را باحقوق مشترك پارو بزنند.
برخي ازجلوه هاي اهمیّت خانواده در اسلام :

1 ) ارضاءروحيه اي بقا طلبي: مسأله تشكيل خانواده وتوليد مثل درانسان مي تواند اصولاً رازبقاي انسان را تقويت كند.

2 ) ارضاءروحيه اي استقلال خواهي: روحيه كسب استقلال درزندگي، هنگامي شكل مي گيرد كه جواني ازدواج مي كند وجامعه كوچكي رابه نام خانواده پايه گذاري مي كند.

3 ) حفظ پاك دامني: حفظ عفت و مصونیت از گناه تنهاازراه تشكيل خانواده تأمين مي گردد، دركتاب شريف اصول كافي و وسائل شيعه ازپيامبراكرم«صل الله عليه وآله والسلم»حديث نقل شده است كه: نيمي ايمان جوان با ازدواج حاصل مي شود و نيم دیگر آن با تقوا بنابراین ازدواج از ايمان انسان حفاظت مي کند. به همين دلیل بايد به آن اهمیّت داده شود.

4 ) پا سخ به خواسته هاي جنبي: ازراه ازدواج وتشكيل خانواده است كه به گونه صحيح خواسته هاي جنبي آدمي اشباع مي گردد .

بنابراين، اين پيوند زندگي يك سري" وظايف وتكاليفي" رانيز به همراه دارد، دراين صورت زوجين هرچه بيشتربه حقوق يك دیگر احترام بگذارند،ازسعادتمندی،سلامتي،خوشبختی وآرامش بیشتری برخوردار خواهندشد،که منشأ عشق، آرامش،استحكام ومهرومحبت درخانواده گرديده وپاسخ گوي به نيازهاي عاطفي ورواني خانواده می گرددو اثرمثبت آن در جامعه نیز ظاهر مي شود. برعکس اگر خدای نا خواسته خانوادة که متشکل ازیک زن ومرد است دچار اختلاف وکشمکش و سرپیچی از حقوق يك دیگر باشد. اثرات مخرب آن گریبان گیر، خانواده و جامعه خواهد شد.مانند خشونت خانوادگی و آزار و اذیت زنان توسط همسران شان در کشور فرانسه.طبق گزارش گر تلويزيون خبري فرانسه درپاريس گفت : خشونت خانوادگي درسال( 2003 ) ميلادي نسبت به سال گذشته 5/8 درصد افزايش داشته است. يك مقام فرانسوي ازخشونت عليه زنان خبرداده وافزوده كه درسال (2003) ميلادي درمجموع دركشورفرانسه تنها 54 زن براثر خشونت خانوادگي جان خودرا ازدست داده اند.و بدرفتاري ومتزلزل بودن خانواده روبه افزايش است.

آري این نوع اختلاف" زوجین " واقعاً بنیان خانواده را سست و متزلزل ساخته،ومنجر به فروپاشی وبدبختي آن مي گردد که بر اثر آن فرزندان بی گناه نيزقربانی حوادث تلخ شده وازعشق، مهر،علاقه، محبت وعاطفة پدر و مادرمحروم می گردند. از خانه گريزان ونااميد، به خیابان ها و پارک ها و معابر عمومی رفته ودرنهایت ناخودآگاه مرتکب هر نوع جنایت هولناک مانند: قتل، غارت، دزدی، بی بندوباری،اعتياد وامثال آن،گردیده و در نتیجه به یک بحران عظیم و جبران ناپذیری اجتماعی تبديل مي گردد.

سؤال این است: که عامل اصلي چنین معضل و بحران چه كسي خواهد بود ؟ وبراي جلو گيري از این نوع پدیده چه بايد كرد ؟ پس چه بهتر و به جا است که ما برگردیم به خانواده، وازآن جا شروع کنیم.زن و شوهرکه دوعنصر اساسي خانواده است آنان را نسبت به وظایف شان آشنا سازیم ونظام مقدس خانواده را تقويت نماييم،وخانوادة كه ازنظراسلام مقام والائي دارند،درجايگاه رفيع واصلي خود ش قراردهيم،که خوش بختانه در این راستا " فقه پویای اسلام"باارج نهادن به مقام شامخ اين نهاد پربركت وبه خاطر جلوگیری از اختلافات و فروپاشی کانون مهم خانواده برای هریکی از زوجین حقوقی را تعیین کرده است که بايد به آن احترام گذاشت تا از زندگی شیرین و لذّت بخش همراه با سعادت،خوشبختی، خدا پرستی، پا کیزگی،تربیت فرزندان برخوردار بوده و منشأ خیر و برکا ت در جامعه اسلامی باشند.

بنابراین با توجه به اهمّیت" نهاد خانواده" در اسلام كه به آن پرداخته شد وتاحدودي به اين كانون مقدس ونقش كاركرد آن درجامعه آشناشديم.

حكم خدا، يا غربي ها ؟

درپي تصويب "احوال شخصيه شيعيان افغانستان" درقانون اساسي اين كشور ازسوي مراجع ذي صلاح كشورمان باتمام زحمات فراوان وطاقت فرسا ومطالعه دقيق توسط متخصصان وكارشناسان فقهي وحقوقي وامضاآن توسط رييس جمهوري كشورمان جناب آقاي كرزي، متأسفانه يكسري اعتراضات وسروصدا بدور ازواقعيت وحقيقت توسط بعض مجامع غربي وحقوق بشر تحت عنوان تضاد شمردن چند مورد احوال شخصيه شعيان وموجب محروميت دانستن آن موارد را نسبت به حقوق زنان ، كه از رسانه هاي داخلي وخارجي منتشرشد. البته بدون اينكه اصل قضيه را درست متوجه شده باشد واعتراضي منطقي باشد.

اگرچه در اينجا لازم بود كه بايد مفهوم خانواده را از ديدگاه غربي ها مفصل بحث نمايم كه نظام خانواده درغرب به چه شكلي است و روابط آنان نسبت به يك ديگر چگونه است؟ آيا اصلا نظام خانوده درغرب تعريف درستي است يانه؟ فعلا در مقام اين بحث نيستم .

ا دراسلام ، فقه اسلامي براي جلوگيري ازسست شدن و فروپاشي خانواده تحت عنوان نشوز زوجين، مجازاتي را درنظرگرفته است. ليكن اين بخاطر محروميت ازحقوق يكديرگر نيست بلكه برعكس احترام گذاشتن به حقوق يك ديگراست. كه اگرچنانچه هركدام اززوجين ازوظايف مقرره خويش سرباز بزند بايد مجازات آن را متحمل شود.
دربخش نافرماني زن در دومورد يادشده(خروج بدون اجازه شوهرو عدم تمكين زن نسبت به استمتاعات جنسي) درقانون اساسي يكنوع مجازات زن تلقي شده ودرصورت رعايت نكردن زن ازبعض حقوق اش مانند حق نفقه محروم مي شود. اين بخاطرمحكم كاري نظام خانواده است. نه به خاطرمحروميت حقوق زن. درطرف مرد هم همين طور است كه اگرچنانچه به وظايف اش درنظام خانوادگي عمل نكند وياباخشونت رفتاركند ورسيدگي كامل نداشته باشد مستحق مجازات اسلامي خواهدبود.

متأسفانه خلط واشتباه كه دراينجا صورت گرفته است بين وظايف زوجين درنظام خانواده با حضور زنان درمسايل اجتماعي وسياسي جامعه است. ما درهيچ جاي ازبرنامه اسلام نداريم كه زن را محروم ازمسايل سياسي واجتماعي كرده باشد. كه نمونه هايش درطول تاريخ اسلام فراوان به چشم مي خورد كه زنان حضور فعال وچشم گيري داشده اند. اما مسئله اي كه دراحوال شخصيه شعيان افغانستان ازسوي بعضي مطرح شده عبارت ازمسايل زيراست:

مسئله اول: خروج زن ازخانه منوط به اجازه شوهراست.

مسئله دوم: زن نسبت به مسايل خاصي زناشويي (بدون عذر ) درخواست شوهرش را اجابت كند.

اين دومورد فوق را متضاد باحقوق بشر مخصوصا زنان دانسته اند . دراينجا بايد يادآورشد كه چنگ انداختن به دين ومذهب واعتقادات راسخ مردم ويك كشور ازخودحد وحدودي دارد. ازآنجا كه جامعه افغانستان يك كشوري اسلامي به تمام معني است به هيچ وجه دست ازعنعنات ملي، ديني ، مذهبي وفقهي خود برنمي دارد وحكم غربيها را برحكم خدا مقدم نمي كند، اين يك مطلب مسلم ومورد قبول همه افغانها است. بنابراين اين گونه اعتراضات بازي كردن با دين ، فرهنگ واعتقادات مسلم يك ملت است بسيار كار زشت ونادرست وبايد عوض كه احوال شخصيه شيعيان مورد بازنگري قرار بي گيرد اينها تجديد نظركنند.

همه مي دانند كه نظام وياكانون خانواده در ميان غربي ها مصداق حقيقي خودش را پيدا نكرده و زن مانند عروسك وسيله دست خوشي و بازي ومورد تجاوزجنسي قرارمي گيرد، با اين وضعيت چه ارزش براي زن باقي مي ماند!
به هرحال مردم غيور وقهرمان وهمچنين شخصيت هاي سياسي، علمي، فرهنگي وقلم بدستان ونخبگان كشورما بايد هوشيارباشند، فرصت اين گونه اعتراضات و شعارهاي سوء استفاده جويانه را به هيچ وجه ندهند وازاين گونه حرف هاي بي مزه به بهانه حقوق بشر وغيرذلك كه مي خواهند نقش شوم شان را درجامعه ما پياده كنند جلوگيري نمايند.

اگرچه متأسفانه بعضي ازقلم بدستان ما يا مغرضانه هستند ويا ناآگاهانه وعدم اطلاعات كافي ازمتون ديني شان، هم به اين شعارها توجه نموده وآب به آسياي اينها مي ريزند.

درمورد تصويب "احوال شخصيه شيعيان افغانستان" وانتشار آن ازاطلاع رساني هاي دنيا ازسوي مجامع غربي وحقوق بشر اين بود،كه بايد اين قانون مورد بازنگري قرار بي گيرد درغير اين صورت حقوق زنان درنظرگرفته نشده است!

در اين فقره سخن يكنوع مغالطه كاري بسيارمكارانه است وبه اصطلاح ما يكنوع آب گل آلود نمودن وماهي گرفتن است.

با توجه به اينكه اين دو مسئله فوق كه درقانون اساسي آمده است، ازمسلمات فقه اسلامي- وخواسته تمامي مردم افغانستان است، - يعني هم درفقه شيعه وهم درفقه اهل سنت وجماعت ذكرشده است : كه اگرزن بدون اجازه شوهر ازخانه خارج شود تحت عنوان نشوز نفقه وحق وحقوق كه به گردن شوهر دارد ساقط مي شود. وهمين طور اگر نسبت به مسايل خاصي زناشوي وكام جوي شوهرش سر باز بزند ديگر حق نفقه وامثال آن از عهده شوهر ساقط مي شود. ومرد مي تواند از پرداخت نفقه خود داري كند.

درطرف شوهر هم همين طوراست يعني اگرشوهروظايف خودش را نسبت به عيالش انجام ندهد مجازات مي گردد. اگرقرارباشد به اين اعتراضات شنيده شود معناومفهومش اين است كه ديگرنظام خانواده دراسلام وجود نداشته باشد. مثل غربي خواهد شد كه اتفاقا دراين زمينه آنها بسياردچار چالش بزرگ است.

جالب اين است كه مي گويد باتوجه به اين موارد يادشده زنان ازحقوق خود محروم مي شوند ودرمسايل سياسي واجتماعي كارايي خود را ازدست مي دهند!

واقعا جاي تأسف است كه اصل قضيه را درست متوجه نشده است اين گونه حرفها را مي زنند. آخر، باكمي دقت مسئله كاملا واضح وآشكار است. كه درفقه اسلامي باتوجه به يك سري تكاليف ووظايف مشخص شده اما درعين حال موارد استثنائات هم دارد مثلا : درنكاح دائمي زن بدون اجازه شوهر نمي تواند ازخانه خارج شود. اما ازاين منع خروج موارد زيادي استثنا شده يعني نياز به اجازه ندارد مانند ديد وبازديد صله ارحام ويا براي انجام كاري روزانه وامثال اينها . با اين وضعيت كجاي اين قانون تعارض با حقوق سياسي واجتماعي زنان دارد؟ زن مسلمان باتوجه به نظرداشت فقه اسلامي هم مي تواند به تمام معني زن يك خانواده باشد وهم درتمام عرصه هاي سياسي واجتماعي حضور فعال داشته باشد.

مورد ديگر ي كه خيلي غربي ها وبعضي ديگر را نگران كرده است مسئله اي عدم تمكين زن نسبت به شوهرش درخصوص استمتاعات جنسي است. اين مسئله هم درفقه اسلامي بصورت اتفاقي ذكرشده است كه يكي ازوظايف زن اين است كه نسبت استمتاعات جنسي به شوهرش تن بدهد واين هم حق طبعي و قانوني هرانسان است اگرچه معلوم است كه اين مسئله درغرب بگونه اي ديگري انجام مي شود.

درعين حال همين مسئله هم استثنائات دارد مثلا: اگرزن مريض ومشكل مقاربتي داشته باشد ويا درحال عادت زنانگي ونفاس ويا درسفرواجب مانند حج باشد. مي تواند درخواست شوهرش را اجابت نكند. وتمكين لازم نيست. وهمين طورمسايل ديگري وجود دارد كه فقه اسلامي پاسخگوي همه جانبه آن مي باشد.

بنابراين زن دراسلام از جايگاه خاصي وازمقام بالائي برخورداراست يك حق وحقوق نسبت به خانواده خود دارد ويك حق حقوق ديگر نسبت باسرنوشت خويش درمسايل سياسي واجتماعي دارد. اين دو نوع حقوق قابل جمع است نه اينكه درتضاد باشند زن مثل يك كالا مورد ارزيابي ومثل يك حيوان مورد تجاوزجنسي قرارنمي گيرد. وآن ارزش انساني كه دارد توسط همان برنامه هاي كه دين اسلامي پيش بيني كرده است ارزش خودش را حفظ مي كند وبه تمام زندگي شخصي واجتماعي خويش دست مي يابند.

قانون احوال شخصيه شيعيان افغانستان هم بايد بدون كم وكاست باهمين روش فعلي درقانون اساسي اين كشور رسميت پيداكرده و جايگاه عملي خودرا بازيابد ودرغير اين صورت بنام شعار دموكراسي ودفاع ازحقوق بشروزنان، حق مسلم مردم افغانستان ناديده گرفته شده است ، درعين حال تجاوز به آموزه هاي ديني وباروهاي اعتقادي مردم وملت ما خواهدبود كه اين خودش يكنوع ظلم وزورگوي آشكارا است.

ملا و قانون احوال شخصیه

کارتونی از لالی

دو شنبه 13 آوريل 2009


فقط حکومت غير دينی می تواند حيات شیعيان را تضمين کند!

در افغانستان تنها يک حکومت آزاد و بدون گرايش دينی می تواند تضمين کننده ی حيات اقليت های مذهبی باشد. ورنه برخورد متعصبان در همراهی با چپاولگران در کافر قلمداد کردن شیعیان فقط جان و مال و ناموس آنان را در افغانستان مباح دانسته و آنان را همچنان با جنايات روبرو می کند. تصويب قانون "احوال شخصیه شیعیان" برای جامعه ای که نوگراست و کوشش می کند مشارکت متمدنانه در جامعه داشته باشد، فقط يک توهين محسوب می شود که ريشخند و محدوديت را برای آنان به ارمغان می آورد.

شنبه 4 آوريل 2009


نقد احوال شخصیه اهل تشیع

آقای بلخی می گوید که هیچ قانونی خلاف شریعت تصویب شده نمی تواند، ولی، از جهت دیگر بسیاری از برداشت های فقهی اگر تغییر نخورد، شریعت همیشه در تضاد با نیازمندی ها و تغییرات زمانی و مکانی قرار خواهد داشت. از سوی دیگر، طالبان و سایر دسته های افراطی نیز چنین ادعایی دارند. یعنی، آنها برداشت های خود را عین شریعت می دانند. حال ما حیرانیم که برداشت های طالبانی را درست بدانیم و یا نظرات آقای بلخی را.

دو شنبه 13 آوريل 2009, نويسنده: ضیا زیرک


چه بايد کردها؟

بخش دوم/ در شناختِ بنيادينه های قانون احوال شخصیه/ محقق آگاه و دارای وسعت نظر چون موضوع تحقيقش ريشه يابی ستم بر زنان مسلمان است ، بر خود واجب می داند که که چگونگی پيدايش زن و حقوق و مقام زن را در کتاب مسلمانان يعنی در قرآن جستجو نمايد .

شنبه 11 آوريل 2009, نويسنده: سلیمان راوش


قانون احوال شخصیه شیعیان؛

تابوت دیانت زدگی وساطور سیاستگری

تدوین کنندگان این قانون می خواهند به توده های عوام آشکارا جار بزنند اولین کسانی هستند که با تدوین وتوشیح قانون احوال شخصیه ی شیعیان، افتخار تاریخی "رسمیت مذهب شیعه" را از آن خود کرده اند وبدینوسیله می کوشند وجاهت وکرامت سیاسی خویش را در میان توده ها قایمتر سازند

جمعه 10 آوريل 2009, نويسنده: حمزه واعظی


اندر ذکر " احوال شخصیه شیعیان "

سه شنبه 7 آوريل 2009, نويسنده: پیکار پامیر

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
  • جناب محمدی:
    بسیار بجا ودرست در افشانی فرموده اند. همین قواعد ،قوانین ، روش، تربیه وتعلیمات علمای مانند جناب عالی است که امروز جهان اسلام در عالی ترین مقام شهرت، ترقی ،تعالی و موفقیت های چشم گیر، درتمام ساحات زندگی قرار دارد. شما بهتر نمیدانید بعوض اندیشه های کهنه وتکراری وبی ارزش ، برای زندگی امروزی وبوجود آوردن چنین قوانین ضد بشری ، پیروان تانرا در احترام به انسان وانسانیت وآزادی های عاقلانه ومنطقی، اتحاد واتفاق واز همه مهمتر در راه تعلیم وتربیهء سالم و به درد بخورتمدن امروزی مانند ساختمان بند وانهار، زراعت ، صنعت و نو آوری توصیه نمائید؟ ما از هزاران سال این تعلیمات تکراری را از زمان تولد تا مرگ که کوچکترین حرف تازه دران وجود ندارد میشنویم. وجدانا" شما برای مابگوئید که چنین قوانین و این همه دعا وتکبیر، زیارت و نماز و زکوات وغیره مناسک دینی ، عملا" ذرهء حاجت گرسنه، مریض وهزاران بدبختی جامعهء مارا برآورده نموده است؟ لطفا" انصاف داشته باشید. بحال دختر تان ، خواهرتان و مادرتان ترحم کنید.

  • دوستان سلام
    متولیان زسمی دین باز به اصطلاح مشهور نمک خورده وبه نمکدان شاشیدند . انانیکه تمام عمر از راه دین نان خوردند چنان لگدی به دین خویش زدند که تعفن آن به اقصی نقاط ییچید والبته که همچو لگد ها
    به جزاستهزا و اظهار انزجار ونفرت از سوی جهانیان یاداشی ندارد وحقا که باایستی چنین باشد. ولی وای به روزی که هم سنخان اقای محسنی و دیگر طالبان باز حاکم شرع گردند ویاز با هم چو صراحت حکم اعدام و سنگسار بنی آدم را اعلام دارند ورذیلانه تر اینکه همچو امیال شهوانی وحیوانی خویش را با لباس تشیع می ییچانند و هزاران بار لعنت ابوذر ومقداد و سلمان و..... را بر خویش ارزانی میفرمایند . این فرو مایگان که احکام قرون وسطی را لایتغیر می شناسند نه از اسلام چیزی درک کرده اند ونه از تشیع ونه از اجتهاد وبه مصداق سخنان علی ابن ابی طالب یوستین اسلا م را وارونه یوشیده اند ما به ایشان اعلام میداریم که ای متولیان و نمایندگان رسمی تشیع :مرا به خیر تو امید نیست سر مرسان
    با حترام
    دوکتور یرویز کابلی

  • سلام به همه هموطنان ! مطلب طولانی جناب محمدی را خواندم و صد ها بار افسوس خوردم كه چنین عقاید مزخرف ارتجاعی با چنین نثر زیبا نوشته شده است ،
    آقای عزیز ! در كجای اسلام خانواده ، عشق و عاطفه وجود دارد ، زن از كدام حق انسانی برخوردار است ، چرا مسایل را یك جانبه و مثل اسلام عزیزت از دید یك مرد نگاه و قضاوت میكنی و به اصطلاح هم میبری و هم میدوزی . بیا برای یكبار هم كه شده حقایق و درد دل یك زن را بشنو . بس است در طول قرن ها شما و امثال تان با استفاده ازین قوانین مرد سالار از زنان مظلوم سوء استفاده نمودید .
    در جامعهء كه یك مرد در عین زمان حق اختیار نمودن چهار زن دایم و بی نهایت زن صیغه ای و كنیز را داشته باشد چه خانوادهء و چه عشق و عاطفهء میتواند وجود داشته باشد ، شما كه در نوشتهء تان داد از مهر و عاطفه بین زن و شوهر زده اید آیا چنین عشقی با وجود چندین همسری امكان پذیر است ، همانطور كه مرد میخواهد زنش تنها مال او و وفادار به او باشد این احساس و تمایل صد چند در وجود زن است ، شما فكرش را بكنید اگر بر عكس زن ها چنین حقی میداشتند . حتی فكر نمودنش برای آقایان آزار دهنده است كه خانمش یك یا چندین شوهر بر میگزید .
    قانون یك جانبه و مرد سالار اسلام زن را موظف به اطاعت از اوامر مرد و تمكین نموده و لو این مرد دیوانه ، پیر چندش آور و ازدواج بدون رضایت وزن طفل خورد سال باشد، چرا مرد را برای ارضا نمودن تمایلات جنسی زن موظف ننموده، در وجود زنان هم مانند مردان غرایز جنسی قوی تری وجود دارد . تعداد زیاد مردان ناتوانی جنسی، زود انزالی یا به دلیل تعدد زوجات پاسخگوی نیاز های جنسی زنان نیستند . چرا قانونی برای اینگونه زنان وضع نشده ، نظر شما در بارهء برده و كنیز زمان پیغمبر چیست كه با كنیز سكس بدون نكاح حلال بود ، نظر شما در مورد جنگهای صدر اسلام چیست كه تجاوز به زنان اسیر حلال بود، نظر شما در مرد محمد بنیانگذار اسلام عزیز چیست كه در سن پنجاه و سه سالگی با طفل نه
    ساله ازدواج كرد ، اگر تجاوز جنسی به نظر شما سكس بدون رضایت است پس سكس پیغمبر با رضایت عایشهء نه ساله بوده است ، هزاران مورد اینگونه مسایل غیر انسانی و بربریت در ین آیین ارتجاعی هزاروچهار صد سال پیش وجود دارد آیا به نظر شما این آئین سراسر جنایت و توحش از طرف خداست ، نه هرگز چنین نیست ، منتصب نمودن این اعمال جنایی به خدا توهین به ذات مقدس باری تعالی است ، آیا در نزد خداوند عالمیان چه فرقی بین مرد و زن است در صورتیكه هر دو مخلوقش است ، حتی بهشت درین آئین مزخرف مال مردان است ، ملا های بی خرد خواب شهوترانی را با حوریان بهشتی در آنجا دیده اند . موفق باشید . با معذرت . الفبای كمپیوترعلامهء سوالیه را ندارد

  • دین مبین اسلام در کنار احکام اجتماعی و خانوادگی برای کسب علم و دانش نیز بسیار تأکید نموده است. صرف نظر از موقف و ارزش دانش آموزی در قرآن مجید، ما 3 حدیث از پیامبر اسلام ص، در دعوت مسلمین به آموزش علم و دانش داریم که حتی دشمنان دین اسلام نیز موجودیت و اهمیت آنرا رد نمیتوانند:

    1. « طلب العلم فریضه علی کل مسلم »
    تعلم و دانشجویی بر هر مسلمانی فرض و واجب است .

    2. « أطلبوا العلم و لو بالصین » "
    علم را پی جویی کنید ولو مستلزم این باشد که تا چین سفر کنید .

    3. « کلمة الحکمة ضالة المؤمن فحیث وجدها فهو أحق بها »
    سخن علمی و حکیمانه و متقن ، گمشده مؤمن است ، هر جا آن را بیابد معطل نمی شود ، آن را مال خودش می‏داند و بر می‏دارد .

    از فرمایشات امیرالمونین علی ع، در باره کسب دانش و علم:

    "الحکمة ضالة المؤمن فاطلبوها و لو عند المشرک تکونوا أحق بها و أهلها" یعنی: حکمت گمشده مؤمن است ، پس به دنبالش بروید ولو آنکه آنرا در نزد مشرکان بیابید . شما از او شایسته‏تر و سزاوارتر خواهید بود.

    مسلمین اگر عمل میکنند ویاخیر، باید خود پاسخگو باشند نه اینکه نتایج تنبلی و حماقت خود را به گردن دین اسلام بیآندازند.

    بااحترام

  • سلام ! از آقای كامران میر هزار عزیز وهمهء دست اندر كاران سایت كابل پرس یك دنیا ممنونم كه نظر بندهء حقیر را درج لست نظرات نمودید . دستان شما قابل بوسیدن است . حال روزنهء امیدی در دلم برای آیندهء وطنم و رهایی مردم عزیز و نگون بختم از یوغ استعمار عرب باز شد . افتخار بر شما و امثال شما

  • خدمت جناب اقای محمدی عرض شود که شما هم هر چی نباشد یکی از مخلصین سگ پیر یعنی ملا محسنی هستی و گناهی هم نداری. چون خودت قانون را درست نخواندی فکر کنم تو راضی می شوی وقتی که نتوانی از چهار شب یک شب با خانمت همخوابگی نمایی شما را تحویل قانون دهند که تا جزای این کارت را ببینی.
    خود ملامحسنی از یک عیاش به تمام معنا است کسی است که دختر چهارده ساله را به عقد خود در اورد.
    خود ملا محسنی هیچ وقت این قانون را نه عمل می کند نه خوش دارد چرا ؟ چون که خودش یک پشتون است که نه شیع را قبول دارد نه سنی فقط عیش و نوش باشد و پیسه

  • سلام به کامران میر هزار و دوستان آزدای!

    اما بعد اینکه به آقای محمدی این شاگرد قرن بیست یک آیت الله های ایرانی میگویم. اگر شما شرم داشته باشید نام خداوند را با اعمالی که از شما سر زده به زبان نمیآورید. درست مثل کمونیست ها که جالا خود را به کوچۀ حسن چپ میزنند. مگر شما احزاب جنایتکار وحدت اسلامی، جمیعت اسلامی، حزب اسلامی، اتحاد اسلامی، حرکت انقلاب اسلامی و صد ها اسلام اشلام تا توانستید زن و مرد، کودک و جوان و پیر این وطن را را کشتید. نه از خدا شرمیدید و نه از مردم. مگر شما جنایتکاران تفنگی نیستید که به زنان مردم تجاوز میکنید و کودکان مردم را دزدی نموده و اعضای بدن شانرا در ممالک عربی و پاکستان میفروشید. آنروز ها مگر این مادران و خواهران ما یهود بودند که راکت بر سر شان حواله میکردید. کسی نمیداند شما از کدام اسلام حرف میزنید از اسلام امریکایی در مکه و مدینه و یا اسلام امریکایی در کربلا و قم. اگر شرم دارید و اگر وجدان شما را پول های باد آورده سازمان های جهنمی امریکا، انگلیس و عربستان سعودی کور نکرده خود را بامردان نامی مواجه کنید. مگر نمیشد قانونی میساختید که این مولوی آصف محسنی که با سن هشتاد و چند سالگی به دختر هژده سالۀ تجاوز میکند محاسبه نموده و به دیگر رهبران جهادی به خاطر کشتار مردم جزای تعین کند. شما زور خود را به زنان ستمدیده ای کشور تان به خواهر تان به مادر تان نشان میدهید. بیغرت ها وطن شما را امریکایی ها گرفته و انگلیس ها به همین وسیله تحم نفاق میپاشند وشما نشسته اید به روشنفکران اولتیماتوم صادر میکنید. آقای محمدی یک کلام بشرمید و صد بار بمیرید.

  • درود بر شما نرگس ی گرامی!
    با همه گفته های شما موافقم.
    با عرض حرمت

  • نوشته شده توسط پارمیس سعدی

    ۱- ابتدا بحث را با خود حضرت محمد بنيانگذار اين آيين جعلي شروع مي كنيم. محمد با خديجه كه 15 سال از او بزرگتر بود ازدواج كرد.در آن زمان محمد فقط 25 سال داشت.او سومين شوهر خديجه بود وقتي كه خديجه با محمد ازدواج كرد يك بيوه بود. پس از اين ازدواج محمد از يك زندگي تجملي لذت برد.

    ازدواج محمد با كارفرماي خود نشانگر ميل محمد به يك زندگي اشرافي است.كه در اين زندگي اشرافي حتي رنج يك روز كار را بر خود متحمل نكند.

    ۲- -خديجه در زماني كه محمد 49 سال داشت از دنيا رفت. بين سنين 49 تا 63 سالگي محمد حداقل 11 بار ازدواج كرد. اين مطلب به خوبي نشان مي دهد كه برخورد او با كانون ازدواج چگونه بوده است. براي او زنان چيزي جز وسيله اي براي ارضاء نياز هاي شهواني او نبوده اند. ازدواج با 11 زن نشانگر اشتهاي سيري ناپذير او به مسائل جنسي است.

    ۳- همسر مورد علاقه او عايشه بود كه در آن زمان تنها 6 سال داشت. ازدواج محمد با يك دختر 6 ساله آشكارا نشان مي دهد كه محمد نه تنها يك زن باز بود بلكه بچه باز هم بود.

    ۴-پسر خوانده محمد زيد با زينب دختر جهش ازدواج كرده بود. اما محمد روزي او را در لباس منزل ديد . زيبايي زينب به ناگاه محمد را منقلب ساخت و به او تمايل پيدا كرد. زيد اين برده آزاد شده خدمتگذار به خوبي موقعيت را دريافت و بدون تامل به خاطر عشق به اين باني خير همسر خود را به او تقديم كرد.

    محمد به حرمسراي خود قانع نبود و با عروس خود نيز ازدواج كرد. پسر خوانده اش كه يك دنباله رو مخلص پيامبر بود از طلاق دادن همسرش خشنود بود. چه پدر شوهر گرانقدري ‌‌!! يك مدل براي همهُ پدر شوهرهاي دنيا!!!!

    محمد هر چه را كه به آن مبادرت مي ورزيد موعظه مي كرد. اين موعظه ها توسط آيه ها و احاديث زير تاكيد مي شود.

    قسمتهايی از تازينامه درباره زنان:

    سوره ماده گوساله(بقره) آيه23: زنان شما كشتزار شمايند. هر زمان و به هر طريق كه خواستيد به كشتزار خود نزديك شويد.

    در اينجا مي توانيد ببينيد كه اسلام چه نيكو با زنان رفتار مي كند. زنان به عنوان كشتزاري معرفي مي شوند كه به وسيلهُ مردان كاشته مي شوند. چه افتخاريست براي يك زن مسلمان!

    سوره نساء آيه 34: مردان را بر زنان حق تسلط و نگهباني است. به واسطه آن برتري كه خدا بعضي را بر بعضي مقرر داشته است. و هم به واسطه آن كه مردان بايد از مال خود به زنان نفقه بدهند. پس زنان شايسته و مطيع آنهايند كه در غيبت حافظ حقوق شوهرانشان باشند. و آنچه را خدا به حفظ آن امر فرموده نگه دارند. و زناني كه از مخالفت آنان بيمناكيد ? ابتدا آنها را موعظه كنيد اگر مطيع نشدند از خوابگاه آنها دوري كنيد. باز مطيع نشدند به زدن آنها را تنبيه كنيد. چنانچه اطاعت كردند ديگر هيچگونه ستم بر آنها روا نداريد. همانا خدا بزرگوار و عظيم الشان است.

    اولين نكته اي كه در اينجا حائز اهميت است اين است كه تازينامه آشكارا مي گويد مردان برتر از زنان هستند. دوم اينكه اسلام به مردان آموزش مي دهد كه زنان را با رفتار وحشيانه و ارعاب كنترل كنند.

    سوره نسا آيه 15: زناني كه عمل ناشايست انجام دهند 4 شاهد مسلمان بر آنها بخواهيد. چنانچه شهادت دادند آنها را در خانه نگه داريد تا زمان مرگشان فرا رسد.

    سوره نسا آيه 16: اگر در ميان شما دو مرد مبادرت به عمل زشتي كردند. هر دو را مجازات كنيد. اگر توبه كردند آنها را به حال خود واگذاريد.

    همانطور كه مي بينيد هر گونه خلاف جنسي زنان مجازات مرگ به دنبال دارد. اما انحراف مردان از طرف خدا قابل بخشش است.

    سوره نور آيه 6: آنان كه به زنان خود نسبت زنا بدهند و بر اين ادعا جز خود شاهدي نداشته باشند چهار بار سوگند بخورند

    در اينجا مي بينيد كه يك مرد مي تواند به راحتي به زنش تهمت بزند و طبيعتا او را به مرگ محكوم كند و فقط كافيست كه ۴ مرتبه شهادت ياد كند كه گفتار او صحيح است. اما از طرف ديگر زنان چنين حقي را در اسلام ندارند.

    قسمتهايی از حديث تيرمزي و ديگران:

    ۱ - اگر زني مرتكب عمل زشتي بشود شوهرش حق دارد او را كتك بزند. اما نبايد استخوان او را بشكند. زن نبايد كسي را كه شوهرش دوست نمي دارد به منزل راه دهد. ولي حق دارد كه از شوهرش انتظار نفقه داشته باشد.(ت. ر. برگ

    ۲ - براي زن ممنوع است كه در زمانيكه آرايش كرده يا لباس نيكو پوشيده كسي غير از شوهرش او را ببيند.( ت.ر. برگ ۴۳۰)

    ۳ - اگر زني به مسافرتي برود كه سه روز يا بيشتر به طول كشد? ايمانش زايل مي شود. جز اينكه شوهر يا پدر يا پسرش در اين سفر او را همراهي كنند.

    ۴ - يك زن بايد خود را حتي در حضور پدر شوهر ? برادر و ديگر ذكور بپوشاند.(ت. ر برگ 432)

    ۵ - براي يك زن ممنوع است كه بدون اجازه شوهر پولي را صرف افراد نيارمند بكند يا براي دوستانش ميهماني بگيرد(ت.ر. برگ 256)

    ۶ - يك زن نبايد بدون اجازه شوهرش نماز اضافي (نافله) بخواند يا اينكه روزه بگيرد(به جز ماه رمضان)

    ۶ - اگر سجده به غير از خدا قانوني بود زنان بايستي بر شوهرانشان سجده كنند.

    ۷ - اگر مردي نياز جنسي داشت زن بايد فورا خواسته او را اجابت كند اگر چه در حال پختن نان در كوره باشد.(ت.ر. برگ ۴۲۸)

    ۸ - ازدواج زن با يك مرد قائم به ذات نيست بلكه اختياري است. اين به اين معني است كه اگر پدر شوهر به شوهرش گفت زنت را طلاق بده بايد حرفش را گوش كند.

    ۱۰ - اگر زني در خواست طلاق كند بدون اينكه دليل عادلانه اي داشته باشد? به بهشت وارد نخواهد شد.(ت. ر. برگ ۴۴۰) بر عكس مردان مي توانند هر وقت بخواهند زنشان را طلاق بدهند.

    ۱۱ - اكثر زنان به جهنم خواهند رفت(مسلمان . برگ 143)

    ۱۲ - اگر مردي همسرش را به بستر بطلبد و او امتناع كند مورد لعن و نفرين فرشتگان قرار خواهد گرفت. و دقيقا همين امر براي زناني كه شوهر را در بستر تنها بگذارند به وقوع خواهد پيوست.(بخاري . برگ 93)

    ۱۳ - زناني كه از شوهرانشان قدرداني نمي كنند در وسط جهنم خواهند بود. اگر زني به شوهرش بگويد من هرگز چيز خوبي از تو نديدم ناسپاسي است(بخاري. برگ 96)

    به چند طريق است كه زن مالكيت بر جسم خود ندارد. حتي شيري كه در سينه هاي او جاري است به شوهرش تعلق دارد. او حتي مجاز نيست كه تنظيم خانواده را رعايت كند( بخاري . برگ 27)

    قسمتهايی از كتاب حديث صحيح مسلمان:

    فصل 540: پيامبر گفت زني را ديد كه به شكل شيطان در رفت و آمد بود. و مجذوبش شد. او به پيش همسرش زينب رفت و در حاليكه چرمي را دباغي ميكرد با او آميزش كرد. و آنچه در قلبش بود بيرون ريخت.

    فصل 558: پيامبر گفت اگر مردي زنش را به بستر بطلبد و ا و نياييد ? و شوهر شب را به صبح رساند در حاليكه از او عصباني است ? فرشتگان تا صبح او را لعنت فرستند. آنكه در آسمان هاست از او ناراضي است تا زمانيكه شوهرش از او راضي شود.

    فصل 576: پيامبر گفت زن از يك دنده خلق شده است و به هيچ طريقي براي تو راست نخواهد شد.

    انور شيخ نويسنده كتاب اسلام يك جنبش ملي عرب? مي گويد. به نظر مي رسد كه دكترين اسلام در مورد زنان اين است كه زنان از پايه نا بكارند و مردان بايد دائم آنها را تحت نظر بگيرند. آنها نبايد هرگز به حال خود وا گذاشته شوند.

    در حقيقت در حديث ديگري موقعيت زنان را بي پرده چنين بيان مي دارد . " من مصيبتي مضرتر از زنان براي مردان به جا نگذاشتم"

    فصل 619: فروش سگ و گربه (به جز اينكه سگ براي كار باشد)و امرار معاش توسط فاحشه ها ( به جز غير مسلمانان ) ممنوع مي باشد.

    اين حديث مهاجمين مسلمان را تشويق مي كند تا زنان غير مسلمان را براي لذت جويي خود به فاحشه تبديل كنند. چون فاحشگي غير مسلمانان ممنوع نشده است. در طول تاريخ از اين مثالها به فراواني مي بينيم.

    فصل 114: پيامبر گفت اكثر جمعيت جهنم را زنان تشكيل مي دهند. از ديد اسلام خوي اكثر زنان شيطاني است و جايگاه آنان جهنم است.

    مالك 362:1221: ابن فهد گفت: " من چند كنيز دارم كه از زنانم بهتر هستند . ولي دوست ندارم آنها حامله بشوند. آيا مي توانم موقع انزال خود را عقب بكشم." حجاج گفت " آنها مزرعه هاي تو هستند اگر دوست داري آنها را آبياري كن و اگر دوست نداري آنها را خشك نگه دار"

    سه حديث بعدي در ارتباط با يكديگرند

    مالك 364:1234: اگر زني به كودكي شير دهد او مادر رضاعي طفل مي شود و شوهرش پدر رضاعي او. اگر مردي دو زن داشته باشد و يكي از آنها به دختري شير دهد و ديگري به پسري? اين پسر و دختر نمي توانند با يكديگر ازدواج كنند چون پدر رضاعي آنها يكي است.

    حديث بعدي متضاد حديث قبلي است.

    مالك 364:1239: قانون خويشاوندي رضاعي فقط در مورد كودكان زير دو سال كاربرد دارد. اما مرد به بلوغ رسيده كه از شير زني تغذيه كرده شامل اين ارتباط رضاعي نمي شود

    حديث بعدي را با دقت بخوانيد

    مردي از عمر پرسيد: زنم سر خود به كنيزي كه با او هم خانه بودم از شير خود خورانده. حالا نسبت من به اين كنيز چگونه است؟

    عمر گفت زنت را تنبيه كن و به طرف كنيزت برو

    چه چيز بيشتري در باره اين آيه هاي طلايي تازينامه و احاديث روشن كه هدايتگر مسلمانان حقيقي است بگويم؟

    غزالي متفكر معروف اسلامي 18 درد و رنج براي زنان در اسلام بر مي شمرد كه مسبب آنها نافرماني حوا در بهشت مي باشد. اين ليست آشكارا موقعيت زنان را در اسلام نشان مي دهد. و همچنين نشان مي دهد كه كه سنت هاي اجتماعي در دين اسلام چقدر عقب افتاده هستند. در اينجا اسلام تا آنجا پيش مي رود كه حتي حاملگي و درد زايمان را مجازاتي از طرف خدا بر مي شمارد. آيا اينچنين است الله رحمان و رحيم؟

    اين 18 مجازات عبارتند از:

    1- عادت ماهانه
    2-زايمان
    3- جدايي از پدر و مادر و ازدواج با يك غريبه 4- حاملگي
    5-نداشتن اختيار خود
    6-بهره مندي از ميراث كمتر
    7- نداشتن حق طلاق و قادر به طلاق نبودن
    8-اينكه مردان مجازند تا 4 زن اختيار كنند اما زنان تنها مي توانند يك شوهر داشته باشند
    9-اينكه بايد در خانه محصور باشند
    10- اين حقيقت كه بايد در بيرون از خانه سرهايشان را بپوشانند
    11- اين حقيقت كه شهادت دو زن برابر است با شهادت يك مرد
    12- ديگر اينكه او نبايد بدون همراهي يكي از خويشاوندان نزديك از خانه بيرون رود
    13- و اين حقيقت كه مرد ها براي نماز جمعه و تشييع جنازه مي توانند بروند اما زنان نميتواند 14- عدم توانايي آنها در حاكم و قاضي شدن
    15- اين حقيقت كه شايستگي 100 جزء دارد تنها يك جزء آن به زنان نسبت داده شده و 99 تاي بقيه به مردان نسبت داده شده است
    16- اين كه اگر زني به هرزگي تن دهد در روز قيامت مجازات او نصف مجازات ديگران خواهد بود(به نظر من مصداق اين حديث آيه 25 سورهُ نسا هست كه مي گويد كنيزان اگر خلافي انجام دهند مجازات آنها نصف مجازات زنهاي آزاد است. مترجم)
    17- اين حقيقت كه اگر شوهرانشان آنها را طلاق بدهند بايد 3 ماه يا سه گذر عادت ماهانه را صبر كنند
    18- اين حقيقت كه اگر شوهرشان بميرد قبل از ازدواج بايد 4 ماه و 10 روز صبر كنند.
    اين تنها گوشه اي از حقايقي است كه در باره سرشت واقعي اسلام بيان شده است

    توجه: براي نوشتن اين مقاله از كارهاي ا. گوش? رابرت. اي برنز و انور شيخ استفاده شده است

    ترجمه: پارميس سعدي

  • سلام خدمت آقای دانشمند محمدی ! دلایل شما برای قناعت دادن یك بچه هم كافی نبود، اینبار هم غیر عادلانه و از چشم یك مرد به قضیه نگاه كردید . این اسلام عزیز آنقدر ها كه شما فكر میكنید موضوع پیچیده و مغلق نیست كه نیاز به تحقیق و مطالعه داشته باشد ، شما كه در زمینه دكتورا دارید مرا و امثال مرا قناعت بدهید .
    آقای محترم ! موضوع مورد بحث این نبود كه چه تعداد مردان چهار زن میگیرند ، چه تعداد مردان به زنان اجازهء خروج از منزل میدهند و و ... اصل موضوع غیر انسانی بودن و زن ستیز بودن این قوانین است ، اینكه كی امكانات چند زن را دارد و فلان مرد با انصاف است مانند شما و با همسرش رفتار خوب میكند ربطی به موضوع ندارد. گیرم كشور ما از بركت اسلام عزیز سرمایدار شد و همهء مردان امكانات مخارج چند زن را بدست آوردند آنوقت چه میگوید .
    برادر بیا اینرا بپذیر كه این دین برای جامعهء امروز كار آمد نیست ، شما كه دانشمند این دین استید از ارائهء دلیل قانع كننده به ساده ترین موضوعات عاجز استید . اینرا نفرمودید كه پیغمبر چه مشكلی داشت كه آن همه زن گرفت ، لابد شاید بگوید كه بچه دار نمیشد . چه مشكل و نیازی برای ازدواج با طفل نه ساله داشت ، اینرا من جواب میدهم برای كه پیدوفیلی داشت .

  • سلام

    من افسوس میکنم که جوانان مانند محمدی بجای آن که وقت خودرا صرف خدمت به بشریت نماید در خدمت آخوند‌های جانی و ادمکش ضایع مینمید.تبلیغ آخوندها و عمل شانرا مردم ما خوب دیدند اسلام شما را اقای محمدی در سالهای ۹۲-۹۶ همه خوب دیدند.وأیزین کین جلوه در محراب و منبر میکنند ....بلی مگر آین آخوند‌ها نبدند که رقص مرده و.....شما از قران بگویید نه از آخوند ها.در مدت ۱۴۰۰ سال آین آخوند‌ها هر توریک دلشان خواست قران را همان قسم معنی‌ و تبیر کردند.

  • آقای محمدی ! گر چه به اصطلاح عامیانه مرغ شما یك لنگ دارد اما باز هم دلم آرام نگرفت كه چیزی ننویسم ، از بس دلایل شما كودكانه است . حتی كودك امروزی این مزخرفات را نمیپذیرد . ضرب ا لمثل فیل در تاریكی به هیچ وجه قابل قیاس با اسلام نیست ، فكر میكنید ما در دنیای دیگری زندگی میكنیم و اسلام برای ما چیز نا شناخته و مجهول است و چیز های كه مینویسیم همه اش خیالی و مبنی بر برداشت ذهنی و شخصی ماست و مثل دیدن فیل در تاریكیست . این اسلام در طول قرن هاست كه با همهء ذرات وجود آباء و اجداد ما عجین شده است ، ما با چشم سردر روز روشن مشاهده میكنم هیچ خیری ازین اسلام به بشریت نرسیده به جز جنگ، نفاق، ویرانی ، تعصب ، كینه ورزی و امثال آن . هر ایدولوژی را میتوان از نتایج آن ارزیابی كرد .
    شما خود شاید شاهد قتل عام ، غارت اموال ، تجاوز و هزاران مورد اعمال غیر انسانی در كابل و دیگر نقاط كشور بودید . میدانید كه عاملین آن جنایات همین محسنی ها و رهبران اسلامی دیگر استند و امروز برای ما بخت برگشته هاحكومت و فرمان اسلامی صادر میكنند ، نمونهء غیر قابل انكار دیگر كه از چشم هیچكسی پنهان نیست همین همسایهء بغل دستی ما جمهوری ارتجاعی ایران ، به به كه این فیل در تاریكی چه خوب نمایان است ، پاكستان ، عربستان به به، یكی بهتر از دیگری .
    بفرمائید شما یك جامعهء مترقی كه در آن معیار های انسانیت ملاك باشد برایم نشان دهید ، شما فرمودید كه زن قبل از اسلام ارزش نداشت ، این اشتباه است نمونهء بارز زن قبل از اسلام همین خدیجه همسر محمد بود كه سرمایه دار بود اما در زمان اسلام زن به پست ترین حد پائین آورده شد . در واقع این شمائید كه برداشت های ذهنی خود را بر دیگران تحمیل میكنید . البته دین واعتقادات مذهبی یك امر كاملا شخصی و معنوی است انسانها در انتخاب آن آزاد استند . * لا اكراه فی دین * اینكه اسلام برای شما محترم و كامل است خوب شما میتوانید احكام آنرا در زندگی شخصی خود و خانوادهءمحترم معیار قرار دهید اما از دیگران توقع چنین كاری را نداشته باشید معذرت میخواهم اگر نوشته هایم توهین به عقیدهء شخصی شما بود . موفق باشید

  • شب آقای محمدی هم بخیر ! مثل مرغ كه بنده یاد آور شدم البته صد درصد با لجاجت و یك دنده گی و عاشق حرف و عقیدهء خود بودن جنابعالی صدق میكرد ، اما مثل تشبه نمودن اسلام به فیل در تاریكی تمسخر آ میز ، مضحك و قیاس كاملا نا متجانس با موضوع است . چطور شد كه جنابعالی شكل و قیافهء اصلی و واقعی فیل را در تاریكی درست حدس زدند ، این استعداد و نبوغ شما قابل تحسین است . اگر شما واقعا قدرت استدلال داشته باشید بفرمائید آقایان كه انسانهای اصلی و دست اول استند ، قناعت بدهید من كه از نظر شما و ایدولوژی مرد سالار شما كودك و ناقص عقل استم ، خوب است كه بلاخره افكار متعصب و مریض تان را نتوانستید پنهان كنید .
    شاخه به شاخه پریدنم هم بی مورد نبود برای اگاهی جنابعالی از نتایج و ثمرات این آئین پاك تینت كه وسیله قرار دادید برای جنجال بر انگیختن .

  • به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

    الم (بزرگ است خداوندى كه اين كتاب عظيم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (1)

    آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد; و مايه هدايت پرهيزكاران است. (2)

    (پرهيزكاران) كسانى هستند كه به غيب (آنچه از حس پوشيده و پنهان است) ايمان مى‏آورند; و نماز را برپا مى‏دارند; و از تمام نعمتها و مواهبى كه به آنان روزى داده‏ايم، انفاق مى‏كنند. (3)

    و آنان كه به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پيش از تو (بر پيامبران پيشين) نازل گرديده، ايمان مى‏آورند; و به رستاخيز يقين دارند. (4)

    آنان بر طريق هدايت پروردگارشانند; و آنان رستگارانند. (5)

    كسانى كه كافر شدند، براى آنان تفاوت نمى‏كند كه آنان را (از عذاب الهى) بترسانى يا نترسانى; ايمان نخواهند آورد. (6)

    خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده; و بر چشمهايشان پرده‏اى افكنده شده; و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست. (7)

    گروهى از مردم كسانى هستند كه مى‏گويند: «به خدا و روز رستاخيز ايمان آورده‏ايم.» در حالى كه ايمان ندارند. (8)

    مى‏خواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند; در حالى كه جز خودشان را فريب نمى‏دهند; (اما) نمى‏فهمند. (9)

    در دلهاى آنان يك نوع بيمارى است; خداوند بر بيمارى آنان افزوده; و به خاطر دروغهايى كه ميگفتند، عذاب دردناكى در انتظار آنهاست. (10)

    و هنگامى كه به آنان گفته شود: «در زمين فساد نكنيد» مى‏گويند: «ما فقط اصلاح‏كننده‏ايم س‏ذللّه! (11)

    آگاه باشيد! اينها همان مفسدانند; ولى نمى‏فهمند. (12)

    و هنگامى كه به آنان گفته شود: «همانند (ساير) مردم ايمان بياوريد!» مى‏گويند: «آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟!» بدانيد اينها همان ابلهانند ولى نمى‏دانند! (13)

    و هنگامى كه افراد باايمان را ملاقات مى‏كنند، و مى‏گويند: «ما ايمان آورده‏ايم!» (ولى) هنگامى كه با شيطانهاى خود خلوت مى‏كنند، مى‏گويند: «ما با شمائيم! ما فقط (آنها را) مسخره مى‏كنيم!» (14)

    خداوند آنان را استهزا مى‏كند; و آنها را در طغيانشان نگه مى‏دارد، تا سرگردان شوند. (15)

    آنان كسانى هستند كه «هدايت‏» را به «گمراهى‏» فروخته‏اند; و (اين) تجارت آنها سودى نداده; و هدايت نيافته‏اند. (16)

    آنان ( منافقان) همانند كسى هستند كه آتشى افروخته (تا در بيابان تاريك، راه خود را پيدا كند)، ولى هنگامى كه آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند (طوفانى مى‏فرستد و) آن را خاموش مى‏كند; و در تاريكيهاى وحشتناكى كه چشم كار نمى‏كند، آنها را رها مى‏سازد. (17)

    آنها كران، گنگها و كورانند; لذا (از راه خطا) بازنمى‏گردند! (18

  • Kamran Mir Hazar Youtube Channel
    حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
    سابسکرایب

    تازه ترین ها

    اعتراض

    ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

    جستجو در کابل پرس