صفحه نخست > دیدگاه > حقوق زن در مسیحیت

حقوق زن در مسیحیت

مسيحيان يا در زمره كساني هستند كه حقوق زن را برتر از مرد مي شمارند و عقده هايشان را در قالب كنوانسيون هاي فيمينيستي گشايش مي دهند ، يا در زمره كساني هستند كه مرد را برتر از زن مي دانند و چشمشان را بر ظلم ها و تحقير هايي كه به زنان وارد مي شود مي بندند.
محمد
چهار شنبه 29 آپریل 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

مسيحيان يا در زمره كساني هستند كه حقوق زن را برتر از مرد مي شمارند و عقده هايشان را در قالب كنوانسيون هاي فيمينيستي گشايش مي دهند ، يا در زمره كساني هستند كه مرد را برتر از زن مي دانند و چشمشان را بر ظلم ها و تحقير هايي كه به زنان وارد مي شود مي بندند.

شعار مسيحيان معتدل در حقوق زن اين است كه حقوق مرد و زن با يكديگر برابر است. در مقابل اين اقليت دو گروه ديگر قرار دارد. به عبارت ديگر بقيه مسيحيان يا در زمره كساني هستند كه حقوق زن را برتر از مرد مي شمارند و عقده هايشان را در قالب كنوانسيون هاي فيمينيستي گشايش مي دهند ، يا در زمره كساني هستند كه مرد را برتر از زن مي دانند و چشمشان را بر ظلم ها و تحقير هايي كه به زنان وارد مي شود مي بندند. اين مسيحيان بر اسلام مي تازند كه دين اسلام حقوق و جايگاه زن را محترم نشمرده است. آيا واقعا اين گونه است؟ آيا اسلام كه در حق زن و مرد قائل به تفاوت است نه تساوي ،‌ ظلم كرده است؟ فرض كنيد دو كودك نزد شما هستند . يكي فوق العاده گرسنه است و ديگري فوق العاده سير اما تشنه . آيا اگر كسي بيايد و بگويد به هر دو به يك اندازه غذا بدهيد ، حقوق آنها را محترم شمرده است؟ ايا اگر ديگري بيايد بگويد غذا را رها كن. به هر دوي آنها به يك اندازه آب بده. آيا اين هم جايگاه و حقوق آن ها را مراعات كرده است ؟ يا اين كه نفر سوم بيايد و بگويد به گرسنه غذا بدهيد و به تشنه آب؟ اميدوارم پاسخ مناسب را خودتان دريافته باشيد.

در مسيحيت وقتي كه مي خواهند بگويند زن ارزشمند است ،‌ به آيه زير از كتاب مقدس استناد مي كنند: 27 .. همه شما كه در مسيح تعميد يافتيد مسيح را در برگرفتيد. 28 هيچ ممكن نيست كه يهود باشد يا يوناني و نه غلام و نه آزاد و نه مرد و نه زن زيرا كه همه شما در مسيح عيسي يك مي‌باشيد(غلا 3 : 28). از همين رو پيوسته به وضعيت حقوق زن در اديان مختلف اعتراض مي كنند و در حالي كه آگاهي كافي ندارند به نقد حقوق زن در اسلام مي پردازند. اين در حالي است كه پاسخ شايسته و در خوري را در قبال سوالات زير از ايمانداران مسيحي نديديم. اگر شما به حكم ورود بانوان حائض به مسجد معترض هستيد ،‌ پس چرا اجازه نمي دهيد ،‌ زنان حائض وارد هيكل شوند؟ اگر به حكم نفاس معترضيد ،‌ پس چرا معتقديد اگر زني فرزند پسر به دنيا آورد تا هفت روز نجس است و اگر فرزند دختر به دنيا آورد تا دو هفته؟‌ لاويان 12 : « 1 و يهُوَه موسي را خطاب كرده گفت: 2 “بني اسرائيل را خطاب كرده بگو: چون زني آبستن شده پسر نرينه اي بزايد آنگاه هفت روز نجس باشد موافق ايام طَمث حيضش نجس باشد. 3 و در روز هشتم گوشت غُلفة او مختون شود. 4 و سي و سه روز در خون تطهير خود بماند و هيچ چيز مقدس را لمس ننمايد و به مكان مقدس داخل نشود تا ايام طُهرش تمام شود. 5 و اگر دختري بزايد دو هفته بر حسب مدت طَمث خود نجس باشد و شصت و شش روز در خون تطهير خود بماند. » اولا چرا زن بايد نجس باشد. ثانيا چرا براي فرزند دختر اين نجاست دو برابر و به اندازه دو هفته است؟‌ كتاب مقدس از 66 سفر تشكيل شده است كه به اذعان نويسندگان و پژوهشگران مسيحي همه اين اسفار توسط نويسندگان مرد نوشته شده است. شما كه به حقوق زن در اسلام ايراد مي گيريد ، پس چرا خداوند حتي يك زن را هم به عنوان نويسنده حتي يك بخش كوتاه و مختصر از يكي از اسفار برنگزيده است؟! چرا حتي به يكي از زنان سبط لاوي اجازه نداده است تا كهانت و خدمت در خيمه اجتماع در هيكل (درعهد قديم) را بر عهده بگيرد؟! چرا خداوند از ميان دوازده رسول و حواري مسيح عليه السلام حتي يك نفر زن هم برنگزيده و همه حواريون مسيح مرد هستند؟! از اين دوازده نفر گذشته ،‌ چرا در آن هفتاد رسولي كه خداوند فرستاد ،‌ حتي نشنيده ايم يك نفرشان زن باشد؟! چرا در اعمال رسولان فصل 6 آيه سه آمده است : اي برادران هفت مرد نيك‌نام و پر از و حكمت را از ميان خود انتخاب كنيد تا ايشان را بر اين مهم بگماريم؟ چرا نگفته است هفت زن؟ يا حتي يك زن؟‌چرا همه بايد مرد باشند؟! مگر دليل انتخاب اين هفت مرد خدمت به بيوه زنان نبوده است (بيوه‌زنان ايشان در خدمت يوميه بي‌بهره مي‌ماندند)؟ خوب در اينجا چه فلسفه اي وجود داشته است كه به بيوه زنان بايد مردان خدمت كنند نه زنان ؟! در نامه پولس به قرنتيان (اول قرنتيان فصل 15)، براي اثبات قيام مسيح نام مردان بسياري آورده مي شود كه در ميان آنها حتي يك زن هم نيست .

اين نياوردن نام يك زنان در ميان اسامي كه گفتيم ،‌ قطعا به دليل خاصي بوده است . چرا كه اولين كسي كه شاهد قيام مسيح بود ، مريم بود و او بود كه نخستين بشارت به قيام را اعلام كرد. اما چرا نام وي از ليست شاهدان قيام مسيح حذف شده است؟ ايا اين يك دليل آشكار بر ناديده گرفتن جايگاه زن در مسيحيت نيست؟‌ در كليساي اوليه به تفصيلي كه در نامه هاي اول تيموتاوس و تيطس آمده است،‌ روي سخن با اسقف ها و شماسان مرد است و در اين ميان از زنان اسقف و شماس خبري نيست؟‌! كما اين كه در عهد جديد ما اصلا نامي از زنان بشارت دهنده يا شبان يا معلم به همان معناي عامي كه در عهد جديد است ،‌ نمي بينيم. در هيچ جايي از عهد جديد نام زني نيامده است كه به دست او معجزه اي رخ داده باشد. در حالي كه در قرآن كريم در مورد حضرت مريم عليها سلام آمده است: درد زايمان او را به کنار تنه درخت خرمايي کشاند؛ (آنقدر ناراحت شد که) گفت: «اي کاش پيش از اين مرده بودم، و بکلّي فراموش مي‌شدم!» ناگهان از طرف پايين پايش او را صدا زد که: «غمگين مباش! پروردگارت زير پاي تو چشمه آبي (گوارا) قرار داده است! و اين تنه نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازه‌اي بر تو فرو مي‌ريزد! در مكاشفه يوحنا سخن از دو شاهد نبي مرد است نه دو شاهد زن يا يكي زن و ديگري مرد. از نظر شخص مسيحي(صرف نظر از گروه هاي تندرو و نامتعادل) آن ها كه قائل به تساوي حقوق زن هستند،‌ سوالات فوق را چگونه پاسخ مي دهند؟ آيا واقعا مسيحيان حقوق زن در دين خود و كتاب مقدس را درك كرده اند؟

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • salam bar shuma dostan khob man yag masihi hastam wale bayad begam chizi ki man greftam az maseh aramish hast ehsas dar qalbam hast khodawand ba qadri ba insanha mohabbat namud ki yagane farzandi khod ra frestad ta harki iman awarad hargiz halak nashawad bal ki aramishi qalbi yabad amin isa maseh shuma ra dost darad

  • آقای محمد سلام
    تحلیل آموزنده از متن منابع مسیحیت ارائه کرده اید. از نگاه عملی نیز در جوامع مسیحی امروزه زن در کلیسا از حق برابر با مرد برخوردار نیست. بطور مثال زن اجازه ندارد مقام امامت (کشیش، اسقف، پاپ و غیره) را احراز کند. آنچه زنان مسیحی در جوامع مسیحی بدست آورده اند از برکت مسیحیت نه بلکه ناشی از سیستم لائیک حاکم است، با وصف آنکه هرگاه سخن از منشاء الهام دینی بمیان آید خود را به منابع عیسویت میچسپانند که این امر ناشی از حس برتری پنداری مسیحیان نسبت به سایر ادیان و خصومت آنان نسبت به اسلام است.
    آقای لوگری
    آرامش تان مبارک تان باشد، اما هرگاه اثرات هیپنوتیزم مسیحی از شما زایل شد، آنگاه فقط از یخن مبلغان مسیحی بگیرید که اینهمه شما را گول زده بودند.
    خدا حافظ

    • سلام ! دراینکه یهودیت،مسیحیت واسلام مردرا برزن ترجیح داده اند جای شک نیست.اماخشونت درمسیحیت نسبت به دودین دیگردربرابرهمه بخصوص زنان به مراتب کمتراست.به گونۀ مثال :1)تعددزوجات درمسیحیت که نقض صریح حقوق زن محسوب میگردد باتفاوت ازیهودیت واسلام،وجودندارد.2)زنهاحق دارند درعبادتگاه هادرکنار مردان به ایستند وعبادت نمایند،درحالیکه دردودین دیگرچنین نبوده،جای زن هادرکنار مردهانیست. 3)سنگسارکه یک عمل خشن ونقض صریح حقوق انسان است درمسیحیت وجودندارد،امادردودین دیگرموجوداست. 4)داخل نمودن زن در تکه پارچۀ بنام چادری ویاپارچه های سیاه آنطوریکه درایران وکشورهای عربی خلیج مروج است بنام حجاب اسلامی درعصرکنونی،یکنوع نقض آزادی زنان به حساب میآیدکه درعیسویت وجودندارد.بالاخره اگرازنظرانساندوستی واحترام به حق انسان که خداوند اوراآزاد وفاعل مختارخلق کرده است موضوع رامدنظر بگیریم،مسیحیت به مراتب دین نرمتر وهومانیست ترنسبت به یهودیت واسلام میباشد.مثلآ: مسیحیت نه با جنگ وجهاد،بلکه باتبلیغ صلح آمیزکه به قیمت خون شاکردان مسیح تمام شد،درجهان ترویج یافت،آنچه که درقرون وسطی کلیسای کاتولیک تحت نام مسیحیت انجام میداد،سوء استفاده وتخطی صریح ازاحکام این دین بود.درحالیکه دین یهود واسلام ازآغازبازور،خشونت وجبر بالای مردم تحمیل وقبولانده میشد ومتاسفانه تاکنون خشونت دردین اسلام با شدت تمام رایج است.کسی سنگسارمیشود،کسی به خاطر ترجمۀ قرآن به جای تشویق به مرگ ویا حبس طولانی محکوم میگردد،کسی بانشان دادن نظر انتقادی دیگران درمورد اسلام بدون اینکه خودش درموردتبصرۀ کرده باشد،به انواع شکنجه وحبس طویل المدت کشانیده میشود، همچنان قوانینی وضع میگردد که زنان را به برده گی میکشاند و... اما درجهان مسیحیت انتخاب دین ومزهب وانتقاد بالای دین ومزهب آزاد است. نماینده گان دینیکه نتوانندازدین شان با دلایل ومنظق انسانی دفاع نمایند،برعکس هرصدائی راباخشونت وسرکوب جواب بدهند،درحقیقت پیروان آن دین را به برده گی کشانیده،چنین دینی به مشکل میتواند درجهان مدرن امروزی مورد قبول واقع گردد، به جزدرکشورهای عقب نگاه داشته شده.

  • salam bar khanendagane kabulpress site kheli khobi hast har kas metanan nazarati khodra azadane binwisad agar khoda insan nameshud az koja mefamidim ki khoda hast isa maseh ba amadanish sabet kard ki on ba rasti farzandi khoda hast bazi az musalmanan ann qadar efrati hast ki az tamami insanha nufrat darad ba rasti ki maseh ba khater mazhab qiyam kard haatta toof andakhta shud kasif tarin gufta shud wale maseh guft na bayad muhabbat konid hamrahi yaki diga khoda ra shukr ki besh az 30000 seee hazar masehi darem omed waram rozi in watan ra az dasti arabha nejar betim

    dosti daram daram.. muhabbati isa maseh ba shuma omed ast ki narahat nashawin chun mamolan dosta dashnam ziyad balad shudan....

    • مبین جان اگر بتوانند زبان فارسی را بر رایانه ی خود نصب کنند شاهکار نموده اند و ما نیز ممنون خواهیم شد. وگرنه خواهیم دانست که هموطنان گرویده به عیسویت نیز از همان نان خور های اضافی ("لت های سلطان محمود") هستند که تغیر عقیده ی شان یک رحمت الهی بوده.

      انسان شدن خدا را (نعوذباالله) اگر با ترازوی عقل بشری بسنجیم، نتیجه ی جز رسوایئ عیسویت تحریف شده ی کنونی نخواهیم داشت.

      شما آنقدر ضد و نقیض میگویید که خود تان خود را دروغ گو و کاذب ثابت میسازید. یکبار میگویید او فرزند خدا بود بار دیگر میگویید او گوسفند خدا بود و بار دیگر میگویید او خود خدا بود... شما برای خداوند جســـــــــــــــــم و شریک قایل میشوید. شما وجود فزیکی برای خدا میسازید و او را آنقدر ضعیف و کم زور میپندارید که میگویید "اگر انسان نمیشد، پس چگونه از درد و آلام یک انسان آگاه میشد؟" که خود با بزرگی و توانایئ خداوند شدیداً در تضاد است.

      و صد ها مثال و سوال دیگر که عیسویت تحریف شده در پاسخ دهنش باز میماند و هیچ برای گفتن ندارد.

      اما راجع به موجودیت نفرت و کینه در دل پیروان اسلام و عیسویت همینقدر برایت میگویم که، مسلمین آنطوریکه عیسوی ها و یهودیان در اروپای مدرن و دموکرات کردند، هیچگاهی کاریکاتور حضرت عیسی ع را ترسیم ننموده و حتی در طول 14 قرن اخیر هیچگاهی به شخصیت حضرت عیسی مسیح ع توهین ننموده اند. هر گاهی که اسم حضرت عیسی ع را میبرند در ادامه حتماً از پسوند (علیه السلام) استفاده میکنند و بر او درود میفرستند.

      اما بردباری، صبر، حوصله، احترام، و ادب شما عیسوی ها را نسبت به اسلام و مسلمین از بدو جنگ های صلیبی در ابتدای هزارۀ دوم میلادی تا به اکنون همه دیدیم و میبینیم.

      همانطوریکه برای نجیب جان (هم کیش شما) نوشته ام، برای شما نیز تکراراً مینویسم که جان برادر از گفتن و دروغ و کذب لطفاً خودداری کنید وگرنه با این افواهات و دروغ گویی ها، "دُهل رسوایئ خود را بدستان خود نواخته اید".

      همه میدانند افغانستانی ها / افغان هایئ که به عیسویت گرویده اند، اکثریت مطلق شان هدف خاصی در عقب این گرایش داشته اند. هدف اصلئ قسمت اعظم این گروه در تغیر دین گرفتن روادید ورود / جواز اقامت برای زیستن در غرب بوده و گروهی دیگر نیز از نان و پولیکه نصیب شان میشده بهره مند گردیده اند و مابقی نیز از بیسوادی و نادانی چنین کرده اند که باز هم جای شکرش باقیست چرا که مسلمان بیسواد و جاهل هر قدر کمتر شود بهتر است.

      دوستانی داشتم که با وجود 5، 6 و 7 سال اقامت در بریتانیا نتوانسته بودند اجازۀ اقامت را در این کشور بدست آورند. بالاخره سال گذشته همه بطور مخفی و قاچاق رفتند به ایتالیا و اطریش و در آنجا به اصطلاح عیسوی شدند و مقداری اسناد و مدارک جمع نمودند و دوباره برگشتند به بریتانیا و از نو خود را تسلیم پولیس داده (ویا در برگشت دستگیر شدند) و ادعا کردند که "حالا برگشت ما به افغانستان ناممکن شده..." چرا که ما عیسوی شده ایم و اینهم مدارک و اسناد ما! این عده از دوستان که هدف شان زیستن در بریتانیا (به دلایل مختلف مثلاً پول، کار سیاه، زبان انگلیسی، نام و شهرت این کشور ... و غیره) بود نیز امروزه گردن بند های صلیب در گردن دارند و یکشنبه ها به کلیسا میروند و خود را به ظاهر عیسوی میدانند و گرنه همه میدانند که آنها هدف شان گرفتن اسناد و اقامت است نه دین عیسویت.

      اکثریت مطلق آن 30 هزار نفر را که مبین جان مثال داده اند نیز یقینا همین گونه افراد تشکیل میدهد. اما بازهم برای دل خوشئ هموطنان به اصطلاح عیسوئ خود ما قبول داریم که یک عده از هموطنان مطلب آشنای ما به اصطلاح تغیر دین و عقیده داده اند.

      شادزی

  • من محمد هستم که مطالبی در کابل پرس? می فرستم .من هم در یک کشور اروپایی مدت زیادی میشود که زندگی میکنم.یک مطلب را به کابل پرس فرستادم ولی آن را نشر نکرد ، مطلب دیگر من هم در باره مسیحیت است.
    من هم مسیحیت و جامعه غربی و لائیک را خیلی مطالعه کردم ولی برخلاف سخنان شما هرگز چیزی از محبت و خوبی در آن نیافتم ، جامعه مسیحی وغربی کاملاً از محبت تهی است، خودتان بهتر میدانید در جامعه مسیحی زندگی میکنید. غربی ها و مسیحیان که شعار دموکراسی سر میدهند تماماً دروغ است.من مقاله های زیادی در نقد مسیحیت نوشته ام ولی هیچ نشریه غربی آن را نشر نمی کند .مسیحیان و غربیان نفرت را در جهان می پراکنند. شما هابه مقدسات دیگران توهین می کنید، ما هم می توانیم به مقدسات شما توهین کنیم ولی این کار شایسته یک مسلمان نیست، تمام جنگهای خانمان سوز را غربی ها و مسیحیان بوجود آوردند، هیتلر از میان شمابود، ستالین از میان شما بود، موسولینی از شما بود، کمونیزم از میان شما بوجود آمد، بوش از شما است، استثمار افریقا و کشورهای دیگر را شما انجام دادید.اسامه بن لادن را شما بوجود آوردید،وهابیت از شما است. فحشا از شما است، هم جنس بازی از شما است، بم اتم از شما است، جنایات هیروشیما و ناکازاکی را شما انجام دادید، جنگ های جهانی را شما بوجود آوردید و....... حالا جوانان غربی هم از شما خسته شده اند و جوخه جوخه مسلمان می شوند. ، باید برای شما بگویم که هیچ آرامشی در مسیحیت و غربگرایی در کار نیست اگر چشمانتان را درست باز کنید متوجه خوهید شد.من مسلمانم و هم به مسیح ایمان دارم و او را پیامبر برحق میدانم ولی او انسانی مثل من و شما بود. شما معتقدید که او را به صلیب کشیدند و کشتند، شخصی که نتواند از جان خود دفاع کند چطور خدا می تواند باشد؟ کسی که از خود دفاع نکند از شما چگونه دفاع کند؟ هر کس جوابگوی عمل خود است چه مسیح باشد چه من و چه شما ، هیچ استثنایی در کار نیست. اگر شما پول میگیرید تا بر علیه اسلام بنویسید و مبارزه کنید باید بگویم افغانستان جای خوبی برای این کار نیست. حتی در غرب کسی حاضر نیست به حرفتان حتی گوش هم بدهد. ولی در همین غرب هر چه شما بیشتر به مقدسات اسلامی توهین میکنید و هر چه بیشتر مسلمانان را به تروریزم متهم میکنید جوانان غربی بیشتر مسلمان می شوند. شما هر کار بکنید باز هم حق جای خود را خواهد گرفت.. . ، ، ،

  • ظلم يكه طالبان به حق مرد هاي افغان فقط چهار سال روا داشتند، زن افغان همهء اين ظلم و ستم را
    از روز تولدش تا دم مرگ بايد تحمل كند.

    اين افراديكه حالا سنگ اسلام را به سينه ميكوبند، اگر همه چيز در اسلام خوب است، پس چرا در زمان
    طالبان (كه قرآن را خط به خط بالايتان تطبيق كردند) فغان تان تا آسمان ها بلند شده بود؟

    همين شما آقايان اسلامدوست و رهبران مرتد وارتجاعي تان بوديد كه وطن عزيز ما را اين مرتبه
    به امريكا و متحد ين اش فروختيد. در رسانه هاي غرب از شما غيرت محمد خان ها به نام عساكر “پياده“
    امريكا ياد ميكردند. شما كه نام مرد افغان را به زمين زديد.حالا آمده ايد براي ما افسانه ميگوييد كه كدام مذهب
    خوب است و كدام خراب.

    براي ما زنان بي تفاوت است كه زير كدام اسم و رسم سركوب ميشويم.

    مخاطب فقط دوستداران مذهب اند، به ديگران احترام

    • دوستان !
      به اساس احکام خداوندی زن و مرد مساوی خلق شده اند و خداوند برای مرد و زن حقوق و ازادی کامل عطا نموده است اینکه مسحیت به نظر محترم محمد به حقوق زن توجه نکرده است درست نبوده است اگر کتاب مقدس به درستی مطالعه گردد دیده می شود که خدواند (انسان را مرد و زن خلق فرموده انها را برکت دادو از همان اغاز خلقت ایشان را ادم نامید)کتاب مقدس کتاب ّپیدایش فصل ۵ ایات ۲ )
      ( ای شوهران همسران خود را محبت نماید با ایشان تندی و تلخی نکنید ) کولسیان ۳: ۱۹)
      اگر دوستان در مورد خواهان معلومات بوده باشند ميتوانند به ادرس ذیل در تماس شوند www.zhwandun.com
      ادراه ژوندون

    • پناه بر خدا " مه خو خوده دیده و دانسته ده زیرک دیوال شکسته گریفتیم ببینوم چه میشه " اول از همه احترامات خودیمه خدمت آقای محمد جان تقدیم میکونوم . نو یک قلمه دیدوم که از نوکیش حق می برآیه . مه میگوم تا بالی ده کدام بالا جیبیت مانده بودی و رنگیشه مصرف نمی کدی . دیگا خو نمیفامه شوما خو میفامین بخدا که ای نویشتی تان تا روز قیامت ده حق تان فایده میرسانه و مه بریت بیادر وار میگوم نه از ملامت بترس و نه از دو و دشنام زن و مردان صاحب خردان بیخرد که همه چیزه کتی عقلکای شان جنگ میتن . میدان از دوشمن پر است و لشکر و قشون ده جیب تو . بخدا قسم نا انصافیست . بی عدالتیست و ده مقابل خدا بی وفاییست . تنها مقاله نویشته نکو ده زیر مقالای مردوم ام چیز چیزی بگو . اگه فایده کد نور الا نور اگه نکد فایدی آخرتیت خو است . ای رقم زن و مرد های مخالف بسیار است که اصلای شان ناممکن میباشه . لاکن مردوم عام کور و کر نیستن برداشت خوب میکنن . طرف ای واری زنها و او واری مرد ها سیل نکو جانیم اینا دوشمنای سر سخت اسلام استن دیگا ایرقم نیست . مغز ازینا ره پوپنک زده دلهایشان زنگ زدگیست سیایی ضمیر هایشان از شو های تاریک کده بتر است اینا اصلا نمیشن جوابیته میگن دلیلکای شان کمزور است کمکی مقاومت بکو آشنا . خایش میکونوم نام زیبای ته ده هر جای بخانوم تشکر . باز رویمه دیگه طرف کده پشتیمه سونی ای زن میکونوم که قواریشه نبینوم . اگه نی از ترسه زبانیم بند خات شود . یک گپه باید ده نفری مسیحی بالا باید بگویوم که یادیم نروه اولین کسی که سنگسار شود و پیغمبر حکم او ره دادن زن نبود مرد بود و ای حکم برای هر دو یک رقم است . ده تو و دیگه زن ها امیقه میگوم که شوما ره چه شوده که از امو نیمکله عقل ام کار نمیگیرین .تمام حقوق شوما پیش اسلام مافوظ است ده دیگه ایچ دین او رقم حق ره یافته نمیتانین برین از خاطر محمد جان ده شوما ازی زیادترک چیزی نمیگوم بامان خدا

    • طالبان نه مسلمان بودند، نه مسلمان هستند و اگر بدین منوال پیش بروند در آینده نیز مسلمان نخواهند بود. در اسلام 72 فریقه یا بیشتر بوجود خواهد آمد که فقط یک گروه آن مسلمین واقعی شمرده میشود مابقی یا نوکر امریکا ویا هم نوکر روسیه و سایر قدرت های معاصر خود خواهند بود.

      انحراف و جهالت به هر شکل و شمایلش در اسلام ممنوع است ولو در رنگ مرد سالاری ویا برعکس زن سالاری باشد. لطفاً آداب، سنت ها، فرهنگ و سنن جامعه ی افغانی / افغانستانی را با احکام اسلامی اشتباه نگیرید. آنچه که مرد و زن افغان / افغانستانی زیر لوای اسلام میبینند و میکشند، اسلام نه بلکه خلاف اسلام و احکام اسلامیست. مطالعه و تعمق در مورد اسلام و احکامش میتواند حقانیت اسلام را برایتان ثابت سازد.

      چیزیرا که شما به عنوان بدیل احکام اسلامی از آن یاد میکنید (قوانین غربی)، بجز از کام جویی و لذت بردن از جسم زن حرفی برای گفتن ندارد. خانه ی بیسوادی خراب گردد که ما را کور و کر نموده و قدرت تشخیص خوب و بد را بکلی از ما گرفته است.

      آتییزم یا بی خدایی که مترادف بی دینی است، برایتان مبارک باشد اما لطفاً سعی کنید تا خود و وطن فروشی نکنید.

      شادزی

  • آقاي سرپلي،

    از نوشته هاي ظريفت به سبك عاميانه دري خوشم ميآيد، اما نه از طرز تفكر تان.

    اگر ما زنان به فرموده شما جناب اشرف مخلوقات “ نيمكله عقل“ ميبوديم، پس مادرت نمي توانست،
    پسري با استعداد مانند خودت را به جامعه تقديم كند. او هم حتماّ در تربيه شما كمي سهيم بوده است.

    سلام هاي مرا به مادر مهربانت برسان!

    • خواهر عزیز ! لطفآ از سخنان آقای سر پلی ناراحت نشوید و نصایح و نظرات ارزنده اش را بزبان عامیانه تحت عنوان سنگسار آغازی براری اندیشیدن را بخوانید .

    • خدمت زن افغان / افغانستانی باید عرض گردد:

      نخست اینکه مرد نیز ناقص العقل است و عاقل در دین مبین اسلام تنها پروردگار یکتاست که با این صفت شناخته میشود.

      زنان و مردان دو بازوی برابر جامعه ی انسانی میباشند. در بعضی از موارد زنان برتری دارند و در بعضی از مسائل مردان. این بدین معنی نیست که اگر بگوییم زنان به نسبت مردان بیشتر احساساتی و عاطفی هستند، مردان را تحقیر و توهین کرده ایم. اگر کج بحثی کنیم (که مخالفین دین مبین اسلام اکثراً چنین میکنند) پس عاطفی دانستن زنان خود به معنی بی رحم بودن مردان میتواند تفسیر گردد. که اصلاً چنین نیست. زنان بصفت مادر، دختر، همسر و خواهر مردان موقف و جایگاه خاصی در دین مبین اسلام دارند و بارز ترین مثال را میتوان جلوگیری از زنده بگور کردن دختران را در بدو تولد نام برد. کدام دین و یا مکتب فکری توانسته مانند اسلام زنان را از مرگ حتمی در روز ها نخستین زندگی نجات دهد.

      بطور فشرده به بزرگترین و مشهور ترین انتقاد های زنانیکه خود را روشنفکر دانسته و بر علیه اسلام و ارزش های اسلامی میرزمند میپردازیم:

      تعدد ازواج: داشتن بیش از یک زن و بعضاً کنیز در صدر اسلام و یا هم اکنون در کشور های به اصطلاح مسلمان مانند عربستان سعودی و امارات متحده چرا جایز است؟ پاسخ ساده است و آن اینکه مردان بنابر خصلت طبیعی و فطری بیش از زنان به مسائل جنسی و مزاوجت فکر میکنند و متمایل هستند.

      طبیعتاً یک زن هرگز نمیتواند خواهشات جنسئ یک مرد را بطور کامل مرفوع و مشبوع سازد. اما در اسلام هرگز صریحاً امر به داشتن کنیز و بیش از یک زن نشده و داشتن کنیز و بیش از یک زن کدام افتخار ویا برتری نیز بوده نمیتواند. صرف گفته شده اگر عدالت را مراعات میتوانید، و امیال جنسئ تان تقاضا میکند، میتوانید همزمان بیش از یک زن داشته باشید.

      این مجوز در شکل های دیگری در دنیای لیبرال دیموکرات ویا کشور های غربی موجود است (اگر مثال کشور های غربی را برایتان میآورم بخاطر اینست که همه ی مخالفین اسلام بدیل و جایگزینی بهتر از قوانین مروج در کشور های غربی برای نظام اسلامی و مکتب اسلام ندارند).

      مثلاً بطور مُشت نمونه خروار: در کشور های متمدن غربی از منشی / سکرتر، نرس، و کارمندان پائین رتبه بصفت مرفوع کنندگان خواهشات و امیال جنسی استفاده میشود. این عمل تقریباً در تمامئ کشور های متمدن مروج است. به گونه های مختلف قوانین ساخته شده توسط خود را شکستانده و از زنان و مردانیکه آنها را برای کار و اهداف بغیر از سکس استخدام نموده اند، برای رفع خواهشات جنسی استفاده مینمایند.

      یکی از مثال های فراموش ناشدنی و تاریخئ این پدیده ی شوم رابطه ی بیل کلینتون و مونیکا لوینسکی بود که بنابر موقف رئیس جمهور امریکا به رسوایی کشیده شد وگر نه میلیون ها سوء استفاده جنسی تحت نام آزادئ و حقوق زن در کشور های به اصطلاح متمدن روزمره رُخ میدهد که خبرش به مطبوعات و رسانه ها نمیرسد و یا اگر میرسد ما وقت نداریم تا به همه ی آنها بپردازیم.

      پس خواهر افغان / افغانستانی عزیز، داشتن بیشتر از یک زن (آنهم در صورت رعایت عدالت) و عقد های موقت (در تشیع) و مسیار (در تسنن) راه حل های بدی نیستند و اگر به درستی عمل گردند مشکلات جوامع اسلامی را ته حد زیادی از میان برمیدارند.

      بدیل شما نیز بعوض احکام اسلام این است که یک دختر و پسر آزاد باشند تا تحت نام دوستی و رفاقت و در طول عمر خود دهها دوست دختر و دوست پسر را تجربه کنند که در عمل میتواند به فحشا و ضایع شدن حقوق طرفین منجر گردد.

      در مورد حکم اعدام و قصاص باید گفت: ارزش احکام اسلام را شما هنگامی خواهید دانست که خود قربانئ اعمال شنیع و غیر اسلامی دیگران گردید. بطور نمونه اگر شما بجای این خواهر ما در کابل میبودید حتماً خواستار صدور حکم سنگسار / اعدام فرد متجاوز میشدید.

      در مسائلی همچو مدیریت و اداره ی امور و حتی در رشته های بسیار ظریف و عاطفی همانند شعر و شاعری مردان برتری های نسبت به زنان دارند که با انکار شما از بین نمیروند.

      در میان 1000 شرکت کامیاب، برتر و موفق امریکا و جهان فقط 26 CEO ویا مدیر عامل زن داریم که خود نشان دهنده مشکلات زنان در مسایل اداری و مدیریت است. وگرنه در محیط آزاد و بدون تعصب های جنسئ امریکا چرا زنان نتوانسته اند تا به اکنون به موقف بهتر از این برسند؟

      در اخبار خواندم که بعد از 341 سال و برای نخستین بار یک زن توانست در بریتانیا لقب (ملک الشعرا) را بدست آورد که خود ثابت میسازد زنان در بعضی از مسایل مانند مردان نیستند.

      در اسلام فقط یکبار آنهم پس از لشکر کشئ بی بی عایشه بر علیه حضرت علی ع بود که منجر به کشته شدن هزاران تن گردید و بالاخره حضرت علی ع فرمودند: "زنان به راستی ناقص العقل اند" و این فرمایش ایشان نسبیست یعنیکه زنان به نسبت مردان ناقص العقل اند. و مفهوم دیگر این جمله این بوده میتواند که انسانها بطور کل ناقص العقل اند ولی زنان به مقدار بیشتر.

      اما روی همرفته این بدان معنی نیست که مردان برتر از زنان هستند ویا میتوانند حقوق زنان را پایمال کنند. خطا های مسلمین و مدعیان اسلام را نیز نمیتوان دسته ی شمشیر متعارض بر اسلام و قوانین اسلامی نمود.

      امید خاطر ظریف و لطیف شما را با نوشتن حقایق نرنجانده باشم.

      شادزی

    • توفيق جان!

      قلبم براي شما جوانان معصوم وطنم ميگريد. يك تعداد تانرا وهابيان طالب ساخت و بقيه را آخوند ها ي ايران
      شستشوي مغزي كرد.

      اين وطن ويران را كي دوباره آباد سازد؟

      آزرده نشويد

    • و باقی مانده نیز غرب زده شده، کاخ سفید را به صفت قبله پذیرفتند... امید خاطر نازک تان نرنجد.

    • شوما زن های که عقلتان از مردان کده صد چند بالا است و جرت تان هزار دفه بیشتر است و قوت و تاقت تان مالوم دار است که چار مرد یک زن برابر است آباد میکونه دیگه .

    • آقای توفیق! خداوند شمارا توفیق عطا فرماید که چشمان تان بیناوعقل تان سرجایش بیاید.شما اگرمیتوانیداول جواب دوستی رابدهید که زن باره بودن پیغمبر شهوتران تانرابه اثبات رسانیده است،بعد دهان تان را به طرف سرزمین مهد دموکراسی اندراگاندی ویاچین پهناور که باوجود داشتن یک ونیم میلیارد جمیعت اثری از فقر،گرسنه گی ونابرابری اجتماعی وجنسی اصلآ درآن کشوربه مشاهده نمیرسد وسرعت رشداقتصادی اش جهانیان راگیچ ساخته است، بازنمائید. آنچه مربوط میشود به سنگسار،آیاهمبستر شدن پیغمبرتان با طفل شش ساله تجاوز به حساب نمی آید؟آن عرب عقب مانده وویرانگر تمدن های شگوفان روم وایران بزرگ راچراکسی سنگسارنه کرد؟درحالیکه مستحق اصلی سنگسار ، پیغمبرعیاش شما وهمه کسانی که با پیروی ازو دارای چندین زن میباشند، هستند وبس .آنچه مربوط میشود به تجاوز،مطابق به قوانین مدنی امروز برای هرجرم مجازات وجوددارد،حتمی نیست که ازقوانین عصربربریت عربهای سوسمار خور،بی فرهنگ وبادیه نشین درعصر انترنت نیز استفاده صورت گیرد.

    • حاجی صاحب میبخشی که مزاحم شدوم .اگه راست پرسان کنی ما بچای اطرافی هستیم اوقدر سرما ده گپ خلاص نمیشه . همی مسئله چطور است که زور و طاقت یک زن برابر چار مرد اس . ما که شنیده گی داریم و ده کتابا خوانده ایم یک مرد چار زنه زورش داره . ای مسئله ده مدخل کدام کتاب درامده گیس که تا حال ما نخوانده ایم ؟ ده گپ رسیدی حاجی صاحب ؟

    • دوست بینام، کدام خداوند به بنده توفیق عنایت فرماید؟ خداوند پسر؟ خداوند مادر؟ خداوند پدر؟ خداوند...؟

      ثانیاً شما و این دوستیکه در پایین سعی کرده است تا دروغ خود را با کاپی پیست کردن اتهامات و عقده یهودیان و دشمنان اسلام و نقل قول از کتبیکه نویسنده هایش مثل من و تو آدم های معمولی بوده اند، نمیتوانید آفتاب را با دو انگشت پنهان نمایید.

      ازدواج های پیامبر اسلام ص فقط بجز از اولی (که سن همسرش از وی 15 سال بالاتر بود) همه گی بعد از سن 50 ساله گی و پس از رحلت بی بی خدیجه س، صورت گرفته و دلیلش نیز در بالا برایتان ذکر گردیده. بگفته شاعر "چو نیست اهل قناعت نمیشود قانع / بهانه جوی، کجا بی بهانه میماند؟"

      دروغ شما فقط از این جمله تان ثابت میشود، "... بعد دهان تان را به طرف سرزمین مهد دموکراسی اندراگاندی ویاچین پهناور که باوجود داشتن یک ونیم میلیارد جمیعت اثری از فقر،گرسنه گی ونابرابری اجتماعی وجنسی اصلآ درآن کشوربه مشاهده نمیرسد وسرعت رشداقتصادی اش جهانیان راگیچ ساخته است، بازنمائید..."

      بنابر گزارش بانک جهانی،"42% یعنی 456 میلیون نفر در هندوستان زیر خط فقر زندگی میکنند... و در چین نیز با آنکه پیشرفت های خوبی در زمینه ی محو فقر صورت گرفته هرگز موفق نشده اند تا فقر را از بین ببرند. و لطفاً این گزارش را از گاردین نیز بخوانید.

      پس سایر حرف های شما (به شمول اتهامات تان بر پیامبر اسلام ص) نیز همه گی مانند ادعای میان خالئ تان در بالا، پوچ و بی اساس بوده و بخشی از تلاش ها و مبارزات یهودیان بر ضد اسلام و مسلمین است.

      بدرود

    • خدای یکه و واحد . خدا لاشریک . خدای عیسی و مریم و خدای امه گی به توفیق جان هدایت میته حاجتی دوای ای بی نام و نشان چار خدایی نیست .

    • سلام جناب توفیق ! خدای همه یک خدا است،تنها خدای زنباره ها وخوکان خدای دیگری است،خدای آنهانفس کثیف شان میباشد، زیرا این مردان خوک صفتند که به قول شما «هر58دقیقه درموردسکس فکر میکنند» نه مردهای سالم ونورمال، زیرامردهابه مثابه ی انسان وظایف زیادو مهمتر دیگرانسانی غیر ازسکس نیز دارند.تنهاپیغمبرزنباره ی شما باتقلید وپیروی ازبعضی ازپیغمبران یهود،مانند داوود وسلیمان شب وروز درفکرنفس وشهوت بودندوهرلحظه که زن مقبول را میدیدند گویا خدایشان برایشان وحی میداد که باید اورا فورآ به چنگ آورندو... دیگراینکه شما شاگردوفادارآیت الله محسنی پیرغر، متآسفانه زمانیکه منطق تان کوتاهی کردشروع میکنید به کج بحثی، من درکجانوشته ام که درهند فقرنیست؟ ناگزیرجمله ام راتکراربنویسم«...ویاچین پهناورکه باوجودداشتن یک ونیم میلیارد جمیعت اثری ازفقر،گرسنه گی ونابرابری...درآنکشور به مشاهده نمیرسد»قبل ازینکه چرت وپرت بنویسید،اول باید مفرد وجمع را ازهم تفریق مینمودیدکه درمتن نوشته شده: «چین پهناور باداشتن یک ونیم میلیارد جمیعت...» واضح است که این جمله صرف به چین ارتباط میگیرد نه به هردو کشور ودوم«...باداشتن یک ونیم میلیارد جمیعت اثری ازفقر...درآنکشور به مشاهده نمیرسد»اگر به جای «درآن کشور»«درآن کشورها» مینوشتم ادعای شما درست بود درغیرآن خداشما راازکج بحثی نجات بدهد. اینکه پیغمبر بادختر 6 ساله ازدواج نکرده است این تیوری ساخته وپرداخته ی شما ومکتب گمراه کننده ی قم است وبس،دیگران حقیقت راآنطوری که هست پزیرفته اند.

    • بله آقای سرپلی

      بقول حافظ قرآن، "چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است". مسلمین به خالق یکتا و توانا ایمان دارند و نیازی به خدای سه گانه و چندگانه ندارند.

      اینرا گفتم که اینها یک فرستاده و رسول خدا ج را به عوض خدا بر ما عرضه نکنند. این عده آنقدر وقیحانه به پیامبر اسلام ص میتازند که گویی خود در خانه ی فلزی سکونت دارند. انگریز ها ضرب المثلی دارند که میگوید، "آنکه در خانه ی شیشه ی ساکن است بسوی دیگران سنگ نمی اندازد" اما این عده از کذب های شاخ دار خود غافل بوده و فکر میکنند که با فحاشی و تهمت زنی به ساحت پاک نبی اکرم ص، میتوانند بر اسلام فایق آیند. اما نمیدانند که "راه شان منتهی به ترکستان است".

      والسلام

    • نامدار خان

      اگر گفته شما را قبول نموده و فقر را مختص هند بدانیم، باز هم شما دروغ گفته اید. در چین آنقدر فقر وجود دارد که مردمش برای دو وقت نان روزانه 10 الی 14 ساعت کار میکنند. آدمیکه فقیر نباشد برای پر کردن شکمش بطور اوسط 12 ساعت کار نمیکند. فقط به دروغت اعتراف کن و خود را از سرگردانی وارهان.

      دیگر اینکه مسیحیت تا به آن حد بی منطق است که بجز از کفر گویی و تهمت زدن به پیامبران الهی دیگر وظیفه و مسلکی ندارد. شما تا به آن حد بی منطق هستید که میگویید "اگر یک سیلی به صورت تان زدند، سعی کنید تا سیلی دوم را نیز نوش جان کنید..." باقی مانده ی فلسفه تان نیز از روی همین یک حکم واضح و روشن است.

      غریزه ی جنسی مانند سایر نیاز های جسمی یک بخش انکار ناشدنئ فطرت انسان هاست و کسانیکه از این نعمت خدا دادی محروم اند مانند شما میتوانند منکر ارزش آن باشند. اینکه مردها بطور اوسط تقریباً هر یک دقیقه به مسایل جنسی فکر میکنند، نتیجه یک پژوهش علمی و اکادمیک است که با انکار جناب عالی هرگز از بین نمیرود. اینرا گفتم تا شما بدانید که در دین عیسویت چه جفای عظیمی در حق مردان و زنان روا میدارند. شما با فطرت و طبیعت انسان ها در جنگ هستید و فلهذا نابودئ شما انشاالله حتمیست.

      خداوند بیشک یک است و شریک ندارد اما خداییکه آب بنوشد، نان بخورد و رفع حاجت کند تنها مبارک شما باشد. ما به آن نوع خدای ساختگی نیازی نداریم.

      راستی وکالت بی بی عایشه را برایتان تبریک گفته و امیدوارم وکالت همسر محسنی را نیز به عهده گیرید چرا که با یک وظیفه در این شرایط سخت اقتصادی و تورم نرخ ها نمیشود نان کلیسا را با شمپاین و وودکای گران قیمت هضم نمود.

      شادزی

    • آقای توفیق چون خداوند شماراهم کر وهم کورآفریده است.زیرا درجهانیکه زنده گی مینمائید آنرا آنطوری که هست نمی بینید.درکدام کشور اروپائی خوابیده میخورید وتشناب میروید ومانند پیغمبر سوسمارخوروزن باره ات همیش ه درپی لزات خداوندی نه ،بلکه حیوانی هستید.کسانیکه به خاطربدست آوردن لفمه ی نانی زحمت میکشند توسط شما طفیلی هابه جای تقدیر موردسرزنش واقع میگردند که چرا مثل شما،پیغمبر تان وسایر روحانیون فریب کار،تنپرور ودروغگو ازآبله ی کف دست دیگران زهر وزقم نمیکنند.بنابرین بحث باشما پیروان مکتب پوچیزم اصلآ ضیاع وقت است. بعدازین هرجفنگی که میخواهیدبنویسید، بدون اینکه به اراجیف شمااهل خرد ارزشی بدهند ،کاروان تمدن راهش رابه پیش ادمه خواهدداد وشمادرگرداب متعفن قرون وسطائی بچرخید وبچرخید تاابدالآبد . باسیاه دل چه سود گفتن ووعظ *** نخلد میخ آهنی درسنگ. تمام

    • شما نیز مانند نجیب جان بحر العلوم تشریف دارید اما هر دو از جنس تقلبی و کاذب هستید. فرمایشات قرآن شریف را کاپی کرده و تحویل خود مسلمین میدهید. پاسخ شما از اول نیز همین فرمایش پروردگار یکتاست که میفرماید:

      اذا خاطبكم الجاهلون قالو سلاما

    • این مقوله ئ(واذاخاطبه...)که شماآنرابه زبان سوسمارخوران قلقله نموده ایداصلآ هزارهاسال قبل دراویستاآمده است وسلمان فارسی یکی ازبزرگترین متفکرین که درمنطقی ساختن کتاب شما تلاش های زیادی به خرچ داده این مقوله رادرقرآن شماکه بیش ترازتعلیماتنامه ی خشک نظامی چیز دیگری نیست جاداده است .لزازیادخوشی بیجا نکنید که ازکتاب قرون وسطائی وخالی ازمحتوای شماکسی نقل قول نماید

    • کدام مدرک و سندی مبنی بر ادعای تان (در مورد دستبرد سلمان فارسی در قرآن) دارید؟ بعضی از شما ایرانی ها آنقدر فاشیست تشریف دارید که از هر حرف و سخن به نفع قوم فارس و آریایی سود جویی میکنید.

    • آقای مرحوم دیدات چه میگه: نظر به قوانین اخلاقی که حکومت جنوب افریقا به آن عمل می کنند، نمایشنامة (عاشق خانم چارلی) را بخاطر وجود یک عبارت بد منع قرار دادند، لیکن علمای نصرانیت آنقدر ضعیف و بی توجه اند که چندین الفاظ و عبارات بد و نا شایسته را در کتاب مقدس شان می بینند لیکن آنرا حذف و یا مسح نمیکنند، زیرا یگانه اعتماد و تکیه گاه اعتقاد شان بشمار می رود. حالا می بینیم که ادیب معروف(جورج برناردشو) در مورد کتاب مقدس نصارا چه می گوید: (کتاب مقدس از خطرناکترین کتابهای جهان بوده که باید آنرا در صندوق ها گذاشته و قفل نمائید، توصیۀ من اینست کتاب مقدس را از دسترس کودکان تان دور نگهدارید) لیکن آیا کسی است که نصیحت او را بشنود؟ همچنان در روزنامة (تنها حقیقت) ماه اکتوبر سال 1977 چنین آمده: (خواندن قصه و حکایات کتاب مقدس دروازه را برای اطفال باز نموده تا در ماورای امور جنسی باندیشند، اگر کتاب مقدس اصلاح کاری و تصحیح نگردد شایدکمیته های مراقبت، خواندن آنرا تنها به جوانانی که سن شان از 18 سالگی بالاست اجازه دهد). شیخ علامه احمد دیدات از ذکر بعضی عبارات و جملات دور از حیاء و ادب که در فصل نزده هم بخش تکوین آمده امتناع ورزیده می گوید: (بیایید بخش تکوین، فصل نزده هم را خوانده در زیر سطرهای که پر از فحشا و هرزه گویی است خط سرخ بکشیم، و نباید در آن شک داشته باشیم، زیرا کتاب مقدس آنها کنزی از فحشا و رذالت برای جوانان ما بوده و روزی به دسترس شان قرار خواهد گرفت، من با برناردشو موافقم که کتاب مقدس را در صندوقها باید قفل زد. لیکن ما به مسلمانانی نیاز داریم تا در مقابله با نصارا از آن کار بگیرند، ما باید سلاح آنها را علیه خود شان استعمال نموده، عاطفه را کنار بگذاریم. زیرا ما ناگزیریم این سلاح را علیه کسانی استعمال نماییم که دروازه های ما را کوبیده می گویند: (کتاب مقدس چنین و چنان می گوید) و می خواهند قرآن کریم را با کتاب شان عوض نماییم. ما باید لغزشها و شگافهای کتاب مقدس شان را که خودشان دیده نمی توانند به آنها نشان دهیم). این بود سخن شیخ بزرگوار علامه دیدات که از ایراد عبارات نا شایسته و دور از حیای فصل نزده هم بخش تکوین امتناع ورزیده است، ترس از اینکه مبادا روزی اطفال و نوجوانان پاک و معصوم ما به کتاب مقدس شان دست یافته و خدای ناخواسته حیاء و ادب شان خدشه دار گردد، لیکن من در این موقف خود را ناچار دیده همه عبارات و جملات آنرا به تفصیل ذکر می نمایم، تا هر پدر و مادر از هر نژاد و دینی که هستند و نمی خواهند روزی اطفال شان منحرف شده و دستخوش اخلاق منحط آنان گردند، متوجه شده و نگذارند کتابی که آنرا مقدس میگویند لیکن سراپا مملو از فحشا و حکایات زنا کاریست در خانة شان داخل شود، زیرا بدون تردید در کتاب مقدس آنها بسیاری امور ناشایسته و دور از حیا وجود دارد که از گفته های بشر بوده و چون زهر آنرا در میان عبارات و جملات انجیل ها داخل نموده اند. آیا شما باور می کنید کتابی که مقدس باشد، از زنا، فحشا و شراب نوشی و غیره امور هرزه صحبت نماید؟ سپس همچو اعمال زشت را به افراد عادی نه، بلکه به بهترین افراد بشریت، پیامبران معصوم نسبت میدهند!! آیا معقول است پیامبری شراب بنوشد و مرتکب زنا با دختران خود گردد، در حالیکه خوداز پیامبران پاک خداوند بسوی مردم فرستاده شده اند تا آنها را از اعمال زشت مانند شراباز جانب خداوند نوشی و زناکاری وغیره باز دارند، سپس همچو افراد برگزیدة خداوند را به زنا متهم می نمایند؟ زنا با چه کسی؟ زنا با دختران خویش!! سپس از او حمل می گیرند؟! خوانندة عزیز! اگر همچو قصۀ زشت را که در کتاب مقدس شان ذکر شده، در مورد شخصی عادی بشنوی که مرتکب عمل زشت زنا شده، آنهم با دخترش، آیا بر چنین شخصی خشمگین نمی شوی؟ آیا از وی نفرتت نمی آید؟ و آیا دل آشوب شده و استفراغت نمی آید؟ پس چگونه تهمتگران، پیامبرکریم و فرستادة پاک و معصوم خداوند(ج) را به همچو اعمال زشت و قبیح متهم می نمایند؟! سپس می گویند این کلام خداوند(ج) است!! آیا خداوند(ج) اینگونه سخن می گوید؟ خداوند(ج) در مورد آنها چنین میفرماید:البقرة «پس وای برکسانی باد که کتاب را- مطابق هوسهای شان- با دستهای خود می نویسند سپس می گویند: این از جانب خداست تا بدان بهای ناچیزی بدست آرند، پس وای بر آنان از آنچه به دست خویش نوشته اند و وای بر آنان از آنچه به دست می آورند».o علامه احمد دیدات می فرماید: در مجلة (حقیقت روشن) (plain truth) که در ماه اکتوبر 1977 م بچاپ رسیده چنین نگاشته شده است: (خواندن کتاب مقدس برای اطفال، چشمان شان را بر امور شهوانی و جنسی باز می کند، و اگر کتاب مقدس اصلاح و تجدید نظر نگردد، پس سازمان های تعلیمی حق دارند تا اعلان نمایند که کتاب مقدس قابل خواندن نیست بویژه برای آنعده نوجوانانی که عمر شان کمتر از 18 سال است، و این بهترین تصور و تصمیم گیری در مورد آنهاست) علامه دیدات می گوید: نمی خواهم دل های شما را با ذکر قصه های مملو از فحشا و رذالت که در کتاب مقدس شان آمده است برنجانم، لیکن یک مثال بطور نمونه از کتابی که ادعا دارند کتاب خداست، خدمت شما یادآور می شوم. کتاب تورات تحریف شدة آنها، داستان (شمشون و دلیله) را که همه آنرا میدانند در قسمت نخستین فصل شانزده هم، بخش قضات چنین آورده: (.....سپس شمشون عازم غزه شد و در آنجا زن زناکاری را دید و وارد منزل وی گردید، مردم در خارج منزلی که شمشون بخاطر امور جنسی با یکی از زنان فاحشه و هرزه داخل گردیده بود، طول شب منتظر بودند، چرا مردم منتظر وی بودند؟ آیا بخاطر کشتن او شب تا صبح انتظار بودند؟) این گونه قصه ها در کتاب مقدس شان که گویا از جانب پروردگار نازل گردیده وجود دارد!! سپس می گوید: شمشون در نیمة شب پا به فرار نهاده و دروازة شهر را نیز با خود برد! چرا آنها قصد کشتن او را داشتند؟ وی را بخاطر جریمه زنا نه، بلکه بخاطر امور و اسباب دیگری که بسیار ننگین و شرم آور و نفرت انگیز است می خواستند بقتل برسانند، اسبابیکه در کتاب مقدس شان ذکر است، قلم نمیتواند آنرا به رشتة تحریر در آورد، زیرا دور از اخلاق و آداب، و خشونت آمیز بوده و هرگونه تعبیر، حیای انسان را خدشه دار می سازد!! همچنان شیخ دیدات می افزاید: (مسلمانان از دین بر حقی بر خوردار اند که دلایل واضح و روشنی بر صحت آنرا بدست دارند، پس بر آنان لازم است بیدار و هوشیار بوده و باور به آن داشته باشند که نیرویی چون بولدوزر به آنها عطا فرموده است، زیرا بولدوزر هرگونه سنگ بزرگیخداوند را که در مقابلش بیاید خرد نموده و می شکند، همین گونه مسلمان در راه دعوت بسوی خدا پایدار و استوار به پیش می رود). شیخ دیدات در مورد اعتماد و تکیه نمودن مسلمانان امروزی به دنیا می گوید:(در حالیکه دعوتگران تبشیر گروه گروه در گوشه و کنار جهان بخاطر نشر دین شان رفته، راحت، آرامی، آسایش و همه نعمت ها را در این راه ترک می نمایند، آنها در راه دعوت به نصرانیت، زندگی پر مشقت را در جنگلات و صحراهای سوزان افریقا متحمل می شوند، حال آنکه عقیدۀ شان باطل، و برهان شان فاسد، و متاع شان بی ارزش

    • بلی مزاری جان مه خو ده گپ رسیدوم خو شوما مردوم چیرا ده گپ نمیرسین . مه میگوم یک زن زور چارصد ملیون نفره ام داره . چه گوفتین ده ای گپ ؟ باز نرسیدین . باید خوده برسانین تا کی مه باشوم که شوما ره فامانده بوروم . مه نمی فاموم مه نباشوم شوما مردوم چه خات کدین . او گپی که گوفتوم یک کمترک پیشو و پسیشم بخان تا سرکیت خلاص شوه . یک . دیوم ای گپ ده قانون و کیتاب ها فرق میکونه ده شار و قشلاقا فرق میکونه ."ها " ما مردوم خو کتی چار چار تایش حق نکا کدنه داریم ای که میگیریم یا نی خط الایده است . لاکن ای گپی مه از برای مردوم شوما ده خارجه است که چارتای تان ام اگه باشین یکتا ره بسته کده نمیتانین یانی که نه ده گوفت پدریش است نه ده گوفت شویش . نه ده گپی بچیش میکونه و نه ده گپی برادریش میباشه . چند دانه مرد شود مزاری جان ؟ چار نفر او ام محرم خوديش . چطو ای زن زور و طاقت چار مردی که خوده مرد میگره داره یا نداره . راستیشه بگو هر وقت زن جان دو لینگه ده یک موزه کت امی شوما چار نفره زورکیشه دارین ؟؟؟؟ یک کیتاب است بنام (احمق المخلوقات) که مه ده پیشیم داروم . چه است که ده او نباشه کدام سوالی باشه که ده او نیست . از قیصی شادی بازا گیریفته تا زور و طاقت زنها ده او است . امی گپی تو ام ده امی کیتاب بود . بچگکی اطرافی جان . سرکیت خلاص شود ؟ ده دیگه گپای "ح" باشه خو خوده ده آخیریش میرسانی . امیقه گپی سیده و ساده ره نفامیدی . خیرست مه که باشوم ده چیزی بند نمیمانی . بامان خدا مزاری جان . قغ وبغ چونگس وچنگس بسیار فرق داره باز بریت خات نشان دادوم . آش مردا دیر پوخته میشه .

    • لا لا جان قرآن خودش دست برد است،متآسفانه توتاحال نه فهمیده ای که قران بیش ازنوددرصد ازکتاب یهودی هاکه بنام تورات یادمیشود کاپی گردیده ،یگان گپ های نو هم که دراو دیده میشود ناشی اززحمات همان سلمان فارسی است.اگربه کاپی بودن قران باورنداری ،لطفآ شریعت موسی تحت نام«ده فرمان» راکه گویا از طرف خداوند برای موسی نازل ودرلوح سنگی حک شده بودند،(درسفرخروج ؛باب بیستم )بخوان وخودرا ازیک دنده گی بیرون بکن.محمد ازیک طرف استعداد انرا نداشت وازجانب دیگرمصروفیت حرمسرابرایش اجازۀ انرانمی دادتا چیزنوی برای پیروانش به آفریند.

    • جناب گردانندۀ سایت سلام برشما.من جواب این متن آقای توفیق را نوشته وفرستادم ،اما تاحا لانشر نشده،خداکند که فراموش تان نشده باشد. بااحترام.

    • هلاکوی عزیز که میترسم از نسل هلاکوی ویرانگر نباشی

      اینها که نوشته اید بخشی از اتهامات یهودیان و اسلام ستیزان است. بنده از شما و آن فاشیست ایرانی خواستم تا سند و مدرکی مبنی بر دستبرد سلمان فارسی در قرآن عظیم الشان بیاورید، نه اینکه نظرات شخصئ شما را که تفاله ها و پس جویده های یهودیان است را خواسته باشم.

      بدیهیست که میان اصل تورات و انجیل از یک طرف و قرآن عظیم الشان از جانب دیگر شباهت هائ زیادی موجود باشد و این نه به دلیل نسخه برداری بلکه به خاطر این است که منبع و فرستندۀ آنها یکیست.

      به قول مولانای بلخ:

      تا قیامت می‏زند قرآن ندا

      ای گروهی جهل را گشته فدا

      که مرا افسانه می‏پنداشتید

      تخم طعن و کافری می‏کاشتید

      خود بدیدید آن که طعنه می‏زدید

      که شما فانی و افسانه بُدید

      من کلام حقّم و قائم به ذات

      قوّت جان، جان و یاقوت زکات

      نور خورشیدم فتاده بر شما

      لیک از خورشیدْ ناگشته جدا

      نک منم ینبوع آن آب حیات

      تا رهانم عاشقان را از ممات

      و:

      مصطفی را وعده داد الطاف حق

      گر بمیری تو، نمیرد این سَبَق

      من کتاب و معجزه‏ات را رافعم

      «بیش و کم کن» را ز قرآن مانعم

      کس نتاند بیش و کم کردن در او

      تو بِهْ از من حافظی دیگر مجو

      تا قیامت باقی‏اش داریم ما

      تو مترس از نَسخ دین ای مصطفی

    • دوست عزیز لطفآمولاناراآرام بگزارید،زیراایشان بسیار بزرگ اندو درین حجره گکی به نام اسلام نمی گنجند.مهربانی کرده حاشیه روی نکنید.همان باب کتاب تورات رابخوانید اگردارای عقل سلیم باشید خواهیددرک کرد قرآن شبیه تورات نه بلکه بیش ازنود درصد کاپی آنست ،اگرنباشید بحث باشما بی فایده است.لطفآ به خداوند هم تهمت نه بندید که گویا قرآن کلام ایشان است

    • تهمت به کدام خدا؟ خدای پسر؟ خدای مادر؟ یا خدای پدر؟

      انجیل که در 2000 سال گذشته توسط افرادی چون شما نوشته شده، کلام خداوند یکتاست؟

      ولی در این شک نیست که زبور، توارات و انجیل ی نخستین یکجا با قرآن امروز همه گی کلام خداوند متعال میباشند و چونکه از سوی یک منبع آمده اند پس شباهت هائ نیز دارند که نمیشود تهمت یهودیان و ساده لوحانی چون جناب عالی را بر نسخه بردارئ قرآن از تورات قبول کرد.

      مولوی بیشک مسلمان بود و ایمانش به پیامبر اکرم ص و قرآن مجید انکار ناشدنیست با آنکه تعصب احمقانه ی مانند پیروان بسیاری از ادیان نداشت. او آفریدگار یکتا را میپرستید و محو زیبایی و حسن بی مثال وی بود.

      شما بچسپید به همان خدای سه گانه و کاری نداشته باشید به عقاید دیگران و گرنه پای منطق دینئ جناب عالی آنقدر معیوب است که حتی نمیتواند با یک کودک مسلمان مباحثه کند.

      بدرود

    • حاجی صاحب ، دیره سلامونه تاسو ته اچوم ! ولا ماره قناعت دادی که زور آدم هستی ، زور زور کتابا ره خانده گیستی ، زور زور گپا ره یاد داری ، زور زناره میفامی ، نام خدا زور تعغیر دادن جنس ره هم داری ، زور کیتاب شاری و قشلاقی ره میدانی . بخدا که جامع الکمالات هستی . اگه مثل خودت حاجی صاحب یک دو نفر دیگه ده کابل پرس? پیدا شوه ، میدانی کابل پرس چی میشه ؟ نه میگم ، یک پیشپایی شما قرض دار !! راستی یادم نره ، میفامی حاجی صاحب کلمات بچیم ، بچیش ، تکیه کلام کی بود ؟ نام خدا هوشیار آدم هستی !! دیگه گپای مه نوشته نمیکنوم ، باز وارخطا میشی و پیدا نمیکنی ، همیتو کم کمک !!

    • مزاری جان مثلیکه از مزار نیستی و از کوچی خرابات تیر نشودی و از مناجاتیشم بی خبر استی . نه آدم شناس بودی و نه ام آدم شناس میشی . فقط یک کور گوفتنه و کیانه زدنه و یا کتی چند الفاظ مردومه قمچین کاری کدنه خوب یاد داری . مه کدام میده بچه استوم که مره الده میکونی بعد ازی خایش میکونوم با مه نه به لیسانی میده بچگانه نویشته بکو که خودی ای یک مسخره کردن است . مه یک بار دیگم ای گپی خوده تکرار میکونوم که انسانیت . شرافت . ایساس . غیرت . وفهم و دانیش فقط نویشای کج و کور نیست . بسیار نویسندای استن که بی ادبی ماف باشه عزت شانه میفروشن . وطن فروشی ره خو ده چشمایت چند بار دیدی . کلی ناز و نخریت سری قلمکیت است که کفن کش سابقیت ده دوخطیت چار غلطی کشید . ای غرورکیته اسو پرتو و مه بیسواد بریت میگوم و باز میگوم چقه بگویوم نه کور میگوم نه کیانه سیده ساده بریت میگوم ده نوشتااااااااااااااریت بازی نخو اندیوال که خدا بریت (ع) نداده و بسیار نویشته میکده گی ها استن که ازی نعمت خدا جان محروم ماندن . مه دعوای عقل و فراست نمی کونوم لاکن ترازویم اساس است و غلط تول نمیکونه . شوما مردوم نوشته دانا وقی ده درون مناقیشه درامدین باز زورکیتانه میزنین وقتی ناکام شودین و گپی برای زدن نیافتین باز یا جاهل گوفته میگریزین و یا ده مسخره گریفتن مقابل شروع میکونین . زوریشه که ندارین خوده مقابل نکونین یک دو گپی حق ره نر واری قورت بکونین وقتی مردومه خبر میکونین که بیا سیل کونین که فلانی چه میگه . فلانی مجبور است از خود دفا بکونه و چند تا گپی خوده بگویه . باز ما استیم که خوده کم نمیزنیم و بجای ایکه بگویم اندیوال راست گوفتی اکثر ما مردوم امی رقم شودگیست و یا اندیوال ره اگه خوش ساختن و ملم کدن مقصد بود باید ایتو میگوفتیم که اشنا بلا کدی ده ای گپ ام گپ یافتی و صد ها گپی دیگه که آدم حد اقل ضدیتی ته خو نفامه نی که : (پوره پوره مضمونتان از سر تا به آخر) مسخره کدن است . چرا مگر مه که بیسواد بودوم امیقه نافام میشوم که تو فکر کدی و یا ایکه ماجرا جوی استی . مردانه وار درای ده ای میدان سر هر موضوع که دل تو باشه بحسه شروع بکو و آزادانه رازک دلکیته بگو تا ای گپا ثبتی تاریخ شوده بانه . کابل پریس یگانه میدان گوفت و شنود است بری مردوم . یا ایکه خوده اصلا بکو جانیم . مردومه نصیت میکدگی . مره ده حساب نیارین . مه ام یگان شوخی میکونوم لاکن شوخی بی مانا نی . از خدا دیفاع میکونوم . از دین خدا دفاع میکونوم .و آدم خود خواه ره رسوا میکونوم آدمی خیرخا ره نوکریش استوم . مزاری جان لازیم نیست با مه اطرافی و کوچه باغی گپ بزنی . ما خو استیم آدم اطرافی . مه گپی خوده نو و پیچ داده شف شف نمیگوم . ازما پوست کنده شفتالوست . لقمی تیار . دوست باشه خوش میشه دوشمن باشه خفه و مه ام ده پالوی ای دو مقصد مقصد اصلی داروم که او خوش ساختن خدا است . حالی اندیوال دلکیت . ده آینده ده مقابل هر کور و کیانه برابر ده گپی بد میشنوی اگه چاپ نشود باز نوش جانیت . ناگوفته نمانه که نویشتی بالایته میگن چونگس و خاطر جم باش که قغیته ام میکشوم و باز بریت امیتو نشان میتوم . باز هر دویشه مقایسه بکو و فرقیشه ده مه بگو که چیست . باز اگه نفامیدی مه خو استوم تشریح خات کدوم . مه میفاموم که گپای مه ده مقابل قمچین گپای شوما کمتر از خردوم نیست . خلی صلا بیا خلی صلا مییایوم . مصلح امدی کتی توپ و تانگ مییایوم . میگن هرکه جان دارد و جان عزیزش خوش است . اینمی ده صنف چند بود تا امینجه ره مکتب خاندگی استوم لاکن باور بکو یک دوست ناخان و نادان نداروم بغیر از خودیم همگیشان مکتب خان خدا شناس استن . و ایچ وقت خوش نداروم کسی ره بیجا نوهین بکونوم تا ده کونیش کدام گپی نباشه که باز ده او رقم آدم ها صرفه نمیکونوم . مزاری جان اگه باوریت نمیشه به مه اجازه بکو مه برابر لمبر زده صد گپی ایتراضی خودیته کشیده لیست وار ده دیستیت میتوم . برو آشنا جان قمچین دار نویشتای خودیته بک باری دیگه بخان و قضاوت بکو . نه بچیم مبگوم و نه بچیش بچی قوما بامان خدا... (( حاجی صاحب ، دیره سلامونه تاسو ته اچوم ! ولا ماره قناعت دادی که زور آدم هستی ، زور زور کتابا ره خانده گیستی ، زور زور گپا ره یاد داری ، زور زناره میفامی ، نام خدا زور تعغیر دادن جنس ره هم داری ، زور کیتاب شاری و قشلاقی ره میدانی . بخدا که جامع الکمالات هستی . اگه مثل خودت حاجی صاحب یک دو نفر دیگه ده کابل پرس? پیدا شوه ، میدانی کابل پرس چی میشه ؟ نه میگم ، یک پیشپایی شما قرض دار !! راستی یادم نره ، میفامی حاجی صاحب کلمات بچیم ، بچیش ، تکیه کلام کی بود ؟ نام خدا هوشیار آدم هستی !! دیگه گپای مه نوشته نمیکنوم ، باز وارخطا میشی و پیدا نمیکنی ، همیتو کم کمک !!))

    • حاجی صاحب ژوندی اوسی ، او مرد خدا وقتی تاریف تانه میکنم هم بد تان میایه و خیال میکنین که چونگس کدیم . اندیوال جان اگه ده کوچه خرابات و مناجات میرفتم باز مره ده چار کتاب کافرو بی دین میکشیدین . وقتی که نوشتم او بیادر ها مردمه بانین ده دین و مذهب شان هم شما راست میگوین و هم اونا ای خرابات نبود ، ده سرکتان بد خورد برایم نوشتین که لامذهب هستی ، وقتی حقیقت نوشتم یک دوست کابل پرس? حسابی را شروع کدن ، باز مالوم شد که حساب غلط کده بودن و صدای شان دیگه نبرامد . از اولین پیامتان حاجی صاحب یاد تان است که با مه از در زور پیش آمدین ( همان شعر سعدی بزرگوار ) . گاهی پروفیسوردین ، زبان و ادبیات میشین و پیامهای فلسفی میگذارید وگاهی هم خوده ده کوچه حسن چپ میزنین که مه بی سواد هستم . گاهی عقل چهل نفر ره ده بالاجیب تان خیال میکنین و گاهی خوده لوده و بی عقل میگین . چند روی دارین حاجی صاحب که مردم بفامه باکی سرو کار داره . شما بالای دوستان پیام گذار ریشخند میزنین و یا دیگران بالای شما ؟ لطفأ قار نه شوین ، اینهم کمک دیگه بود که نوشتم !

  • یکی از بزرگترین نقطه ضعف های اخلاقی پیامبر اسلام، زنباره بوده و هوسران بودن وی است، این ضعف تا به حدی پر رنگ و زننده است که جایگاه محمد را از یک مصلح اجتماعی و الگوی اخلاقی در اندیشه هر انسان منصف و واقع بینی به یک فرد زنباره و هوسران تقلیل میدهد. اسلامگرایان بسیار کوشیده اند تا چهره محمد را با دروغ های تاریخی و ادعاهای بی پایه خود از این اتهام تمیزی دهند و ازدواج های او را و زن بارگی اش را با دلایل و استدلال های مضحک توجیه کنند. البته مشخص است که زنباره بودن یک شخص نمیتواند دلیل خوبی برای پیامبر نبودن یک شخص باشد. اما میتوان دانست هدف پیامبر، یا حداقل یکی از بزرگترین اهداف محمد از جنگهایش و آنچه برایش تلاش میکرد چه بوده است. همچنین مطالعه مختصری از زندگی محمد و رفتارش با زنان به روشنی ریشه های زن ستیزی اسلامگرایان امروزی را آشکار می‌کند.

    بسیار شنیده می‌شود که میگویند محمد با بیوه زنان و زنان بی سر پرست و فقیر ازدواج میکرد تا سرپرست آنها باشد و آنها را از سختی و مشقت خارج کند. اما براستی آیا ازدواج های محمد همه از این دست بوده اند، یا اینکه این اسلامگرایان بد نام باز هم طبق معمول دست به تاریخ سازی و دروغگویی در این باره می زنند؟ این نوشتار سعی در بررسی این موضوع با استناد به کتابهای معتبر تاریخی و دانش رایج اسلامی خواهد داشت.

    در مورد ستم و ظلم فراوان به زنان در آیین اسلام سخنهای بسیاری رفته است (به بخش زنان مراجعه کنید)، اگر انسانی بخواهد دلیل این تحقیر ها را بازرسی کند براستی باید زندگی خود پیامبر اسلام و رفتار و نگرش او نسبت به زنان را دنبال کند. کلمه زن در دیدگاه محمد جز حجمی که اطراف دستگاه تناسلی مونث قرار گرفته است، بار دیگری نداشته است، نفش زنان در زندگی محمد جز تنها ماشین های سکس و یا مستخدم و فرمانبر نبوده است. زنان محمد براستی کشتزارهایی بوده اند که محمد از هر دری بداننها وارد میشده است (سوره نساء آیه 34).

    اسلامگرایان ادعا می‌کنند ازدواج های محمد تنها برای کمک مالی و سرپرستی بیوه زنان بوده است. این درحالی است که تقریبا هیچ یک از زنان محمد قبل از ازدواج با وی در فقر نبوده لند، بلکه اتفاقاً اکثراً زنانی متشخص و غنی بوده اند. ادعای اسلامگرایان مبنی بر اینکه محمد تنها برای پشتیبانی مالی با زنانی ازدواج میکرده است با قرآن، این مجموعه بیانات نامقدس در تضاد جدی است، در تازینامه می‌خوانیم که سازنده کائنات و همه دنیا اینگونه در زندگی شخصی پیامبر دخالت می‌کند و مشکلات خوانوادگی اش را با زورگویی و تهدید حل می‌کند.

    سوره احزاب آیه 28

    يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا

    ای پيامبر ، به زنانت بگو : اگر خواهان زندگی دنيا و زينتهای آن ، هستيدبياييد تا شما را بهره مند سازم و به وجهی نيکو رهايتان کنم ،

    علامه (!) طباطبائی در تفسیر المیزان خود در مورد این آیه مینویسد:

    "اين دو آيه اشاره دارد به اينكه گويا از زنان رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) يا از بعضي ايشان سخني و يا عملي سر زده كه دلالت مي كرده بر اينكه از زندگي مادي خود راضي نبوده اند ، و در خانه رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) به ايشان سخت مي گذشته ، و نزد رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) از وضع زندگي خود شكايت كرده اند و پيشنهاد كرده اند كه كمي در زندگي ايشان توسعه دهد ، و از زينت زندگي مادي بهره مندشان كند / دنبال اين جريان خدا اين آيات را فرستاده ، و به پيغمبرش دستور داده كه ايشان را بين ماندن و رفتن مخير كند ، يا بروند و هر جوري كه دلشان مي خواهد زندگي كنند ، و يا بمانند و با همين زندگي بسازند ، چيزي كه هست اين معنا را چنين تعبير كرد"

    این آیه همانطور که علامه (!) طباطبائی هم دریافته است نشان میدهد که زنان محمد خود پس از ازدواج با محمد از وضعیت اقتصادی خوبی برخوردار نبوده اند و زبان به شکوه گشوده اند، و البته محمد برای ثروتی که از دزدی کاروانها و چپاول یهودیان و غیر مسلمانان بدست می آورد نقشه های دیگری داشت و آنها را بصورت رشوه به دشمنان خود میداد تا دست از دشمنی بردارند یا میان قدرتمندان تقسیم میکرد تا دست از پشتیبانی او برندارند. همین آیه دروغین بودن حرف اسلامگرایان مبنی بر اینکه هدف محمد از ازدواج با زنان متعدد سودمند کردن آنها و سر و سامان دادن به زندگی آنها بوده است آشکار می‌کند. براستی خالق تمام کائنات و انسانها و موجودات باید چقدر حقیر باشد که اینگونه بخواهد در زندگی محمد دخالت کند، و بخواهد در مشکلات خصوصی محمد دخالت کند.

    ادعای دیگری از همین جنس مطرح می‌کنند و آن این است که محمد برای ارضای جنسی خود ازدواج نمیکرده است بلکه برای ارضای جنسی بیوه زنان بیچاره بوده است که با آنان ازدواج میکرده است، البته این ادعای مضحک نیز دوباره با تازینامه در تضاد است.

    آیه 51 سوره احزاب:

    تُرْجِي مَن تَشَاء مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَن تَشَاء وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَلِكَ أَدْنَى أَن تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمًا

    از زنان خود هر که را خواهی به نوبت مؤخردار و هر که را خواهی با خود، نگه دار و اگر از آنها که دور داشته ای يکی را بطلبی بر تو گناهی نيست در اين گزينش و اختيار بايد که شادمان باشند و غمگين نشوند و از آنچه همگيشان را ارزانی می داری بايد که خشنود گردند و خدا می داند که در دلهای شما چيست و خداست که دانا و بردبار است

    علامه (!) طباطبائی این آیه را اینگونه تفسیر کرده است:

    "و ممكن هم هست جمله مورد بحث اشاره باشد به مساله تقسيم بين همسران ، و اينكه آن جناب مي تواند اصلا خود را در بين همسرانش تقسيم نكند ، و مقيد نسازد كه هر شب به خانه يكي برود ، و به فرضي هم كه تقسيم كرد ، مي تواند اين تقسيم را به هم بزند ، و يا نوبت كسي را كه مؤخر است مقدم ، و آن كس را كه مقدم است مؤخر كند ، و يا آنكه اصلا با يكي از همسران متاركه كند ، و قسمتي به او ندهد ، و يا اگر متاركه كرده ، دوباره او را به خود نزديك كند ، و اين معنا با جمله و من ابغيت ممن عزلت فلا جناح عليك ذلك ادني /// نزديك تر است ، و بهتر مي سازد ، چون حاصل آن آيه اين است كه : اگر همسري را كه قبلا كنار زده بودي ، دوباره بخواهي نزديك سازي ، مي تواني ، و هيچ حرجي بر تو نيست ، و بلكه اين بهتر و نزديك تر است به اينكه چشمشان روشن شود ، يعني خوشحال شوند ، و راضي گردند به آنچه تو در اختيارشان قرار داده اي ، و خدا آنچه در دلهاي شماست مي داند ، چون آنكه قسمتش را پيش انداخته اي خوشحال ، و آنكه عقب انداخته اي به اميد روزي مي نشيند كه قسمتش جلو بيفتد"

    این آیه نشان میدهد محمد همانطور که قابل پیشبینی و طبیعی است از پس تمامی زنان خود بر نمی آمده و حتی نمیتوانسته است تساوی را بین آنها برقرار کند، در اینجاست که الله به کمک پیامبر زیاده خواه خود میرسد و میگوید میتوانی در نوبتها نیز دست ببری و هر شب هرجا که دوست داری بخوابی، و شر نوبت دادن و قول دادن به زنان را از سر محمد کم می‌کند.

    اسلامگرایان میگویند محمد اصلا نیاز جنسی نداشته است و از سر خیر خواهی بوده است که با این زنان ازدواج میکرده است(!). آنچنان پیامبرشان را نجیب جلوه می‌دهند که گویا وی ابداً تحت تاثیر زیبایی زنان قرار نمیگرفته است. این نیز خود با تازینامه در تضاد است. براستی سوره مبارکه احزاب خوب مشت پیامبر خدا را باز می‌کند.

    آیه 52 سوره احزاب:

    لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاء مِن بَعْدُ وَلَا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَّقِيبًا

    بعد از اين زنان ، هيچ زنی بر تو حلال نيست و نيز زنی به جای ايشان ، اختيار کردن ، هر چند تو رااز زيبايی او خوش آيد ، مگرآنچه به غنيمت به دست تو افتد و خدا مراقب هر چيزی است

    مسلمانان اگر چشمهایشان را باز کنند خواهند دید که تازینامه میگوید "هرچند تو را از زیبایی او خوشت آید"، یعنی پیامبر اسلام نیز با زیبایی زنان تحریک میشده است و این از ویژگی های عادی هر انسانی است و پیامبر نیز بارها در قرآن گفته است که من بشری همچون شما هستم. اما وی مثل هر انسان بیمار جنسی دیگری در زندگی خود نمیتوانست مرز مشخصی را برای قوه جنسی اش در نظر گیرد و بنده شهوت و زن برگ ی گشته بود.

    اما بررسی تاریخی زندگی پیامبر اسلام زنبارگی وی را به روشنی نشان میدهد و انسان را به حیرت می اندازد که چطور ممکن است یک شخص این همه ماجراهای گوناگون و عجیب غریب در زندگی خود داشته باشد. در زیر سیاهه شماری از زنان محمد و شرح کوتاهی از ماجرای آنها برای آگاهی هرچه بیشتر از زندگی محمد جمع آوری شده است. همچنین نام زنانی که محمد آنها را می‌خواست اما به او ندادند و زنانی که از او طلاق گرفتند آمده است. تلاش شده است که مطالب با ذکر منابع آورده شود.

    1- خدیجه دختر خویلد بن اسبن عبدالعزی (خیر النساء العالمین). محمد وقتی 25 ساله بود با کارگزار خود خدیجه که زنی ثروتمند بود ازدواج کرد تا دیگر نیازمند کارکردن و جان کندن نباشد و از چوپانی و همراهی کردن کاروانهای تجاری خدیجه به زندگی مرفه و آرامی رسید. اما بعد از مرگ خدیجه، به سرعت ثروت وی را به باد داد تا جایی که نیازمند غارت و چپاول نامسلمانان گشته بود. محمد تا زمانی که خدیجه زنده بود جرات نداشت با زن دیگری ازدواج کند زیرا احتمالاً مورد خشم خدیجه قرار میگرفت و مجبور بود به زندگی قبلی و دشوار خود بازگردد.

    *

    صحیح بخاری 5:164165 ( برگ 103) 5:168 برگ 105

    *

    تاریخ طبری جلد .39 برگ 3

    *

    صحیح بخاری جلد .4:605 برگ 395

    *

    صحیح بخاری جلد .5:168 برگ 105

    *

    صحیح مسلم 4:5971 ( برگ 1297)

    2- سوده دختر زمعه بن قیس العامریه (صاحبته الهجرتین)، زن سوم محمد بود، سوده بیوه زن (نام همسر پیشین وی سکران بن عمرو بوده است) مسلمانی بود اهل حبشه که پدرش اورا به محمد داده بود و محمد قبل از آوردن عایشه به خانه اورا به خانه آورده بود. سوده به روایاتی 50 سال سن داشت و محمد برای نگهداری از بچه هایش و همچنین اداره خانه اش به سوده نیاز داشت. البته سوده در مقابل عایشه نیز همانند یک مادربزرگ بود. سوده در آخرین سال خلافت عمر از دنیا رفت. عایشه روایت کرده است که سوده برخی اوقات از نوبت خود میگذشت تا پیامبر شب خود را با عایشه بگذراند زیرا سوده هراس داشت مبادا محمد وی را بخاطر سن بالایش طلاق دهد. پیامبر در حالی با سوده ازدواج کرده بود که تقریبا چاره و امکان دیگری برای ازدواج نداشت زیرا قبیله قریش اورا طرد کرده بود و در آن سالها ازدواج کردن با فرزندان عبدالمطب و بنی هاشم بر ضد مفاد عهدنامه ای بود که منجر به شعب ابيطالب شد بنابر این محمد از روی اجبار با سوده ازدواج کرد.

    *

    تاریخ طبری جلد .39 برگ 169.

    *

    ابو داوود جلد .2:2130 برگ 572

    *

    صحیح بخاری جلد .6:318 برگ 300

    *

    تاریخ طبری جلد .9 برگ 128

    *

    صحیح مسلم جلد .2:2958 ( برگ 651)

    *

    صحیح بخاری جلد .3:269 ( برگ 154) جلد .3:853 ( برگ 29)

    *

    صحیح مسلم جلد .2:3451 ( برگ 747)

    *

    بحار الانوار جلد 22 برگ 202

    ادامه دارد.....

  • 3- عایشه دختر ابوبکر صدیق (افقه نساء العالم) ، محمد وقتی عایشه 6 ساله بود با وی ازدواج کرد و در سن 9 سالگی با او وقتی خود 53 سال داشت همبستر شد، این ازدواج پدوفیل (بیماری روانی و انحراف جنسی کودک آزاری، بچه بازی) بودن محمد را نشان میدهد، برای اطلاعات بسیار کامل و جامعی از این ازدواج و اثبات بیمار بودن محمد و بررسی نظرات مختلف در این مورد به نوشتاری با فرنام "سن پایین عایشه، مناظره ای بین آیت الله منتظری و دکتر علی سینا" مراجعه کنید. عایشه محبوب ترین زن محمد بود تا جایی که محمد در بستر مرگ سر بر روی سینه های وی گذاشته بود. علاقه محمد به عایشه تا جایی بود که وقتی زینب عایشه را محکوم به زنا با صفوان کرده بود، محمد از طرف الله آیاتی آورد تا عایشه را برائت کند. برای شرح کل ماجرا مراجعه کنید به عایشه و صفوان و بحث در مورد آیات مربوط به برائت عایشه. عایشه از راویان مهم حدیث و از حافظان قرآن حساب می‌شود. اما شیعیان به دلیل خصومتی که وی با علی داشت و جنگی که او با علی داشت اورا ملعونه و پلید میدانند. محمد بارها اعلام کرده است که عایشه را از همه زنان خود بیشتر دوست داشته اما شیعیان معتقدند وی زن فاسدی بوده است و محمد خدیجه را بیش از سایر زنان دوست داشته است تا جایی که سالی که خدیجه از دنیا رفت را سال عذاداری اعلام کرد. عایشه تا زمان خلافت معاویه زیسته است و با علی نیز در زمان خلافتش جنگ جمل جنگیده است.

    *

    صحیح مسلم جلد جلد 2 : .3309,3310,3311 صفحه 715 و 716
    *

    صحیح بخاری جلد .7:88 برگ 65
    *
    بحار الانوار جلد 22 برگ 202

    4- ام سلمه دختر امیه بن المغیره، زن یکی از مسلمانان به نام "ابوسلمه بن ابوالاسد" بود که در جنگ احد زخمی مهلکی برداشته بود و در نهایت کشته شده بود. ام سلمه در هنگام ازدواج با محمد 29 سال سن داشت و محمد 53 سال سن داشت. ام سلمه از کلیه زنان محمد بیشتر عمر کرد و پس از همه آنها وفات یافت.
    *
    ابو داوود جلد .1:274 برگ 68 جلد .3:4742 برگ 1332 جلد .2:2382 برگ 654

    *

    سنن نساء جلد .1 no.240 برگ 228

    ابن ماجه جلد .3:1779 برگ 72
    *
    تاریخ طبری جلد .39 برگ 80.

    *
    صحیح مسلم جلد .2:2455 برگ 540

    *
    بحار الانوار جلد 22 برگ 203

    5- حفصه دختر عمر بن الخطاب، در سن 18 سالگی شوهر خود خنیس (ابن عبدالله) بن حذاقه السهمی را از دست داده بود و بیوه شده بود. حفصه در هنگام ازدواج با محمد 20 سال سن داشت و محمد 55 ساله بود. در احادیث موجود است که بعد از اینکه ابوبکر و عثمان از ازدواج با وی سر باز زدند، محمد قبول کرد که با وی ازدواج کند. حفصه نیز از حافظان قرآن حساب می‌شود و نسخه عثمان از قرآن با همکاری وی تهیه شده بود. از ماجراهای جالبی که حفصه در آنها شرکت داشت رسوایی محمد در ارتباط با کنیز حفصه یعنی ماریه است که محمد را مجبور کرد سوره تحریم را بسراید. برای اطلاعات بیشتر از این ماجرا به محمد ماریه و حفصه ، ماریه قبطی شانزدهمین زن در زندگی محمد، وساطت الله جهت رفع اختلافات خا نوادگی محمد و ماریه، برده جنسی پیامبر مقدس مراجعه کنید. حفصه تا زمان خلافت عثمان زنده بوده است.

    *

    ابن ماجه جلد .3:2086 برگ 258

    *

    ابو داوود جلد .2:2448 برگ 675 جلد .3:5027 برگ 1402.

    *

    صحیح مسلم جلد .2:2642 برگ 576 جلد .2:2833 برگ 625 جلد .2:3497 برگ 761

    *

    بحار الانوار جلد 22 برگ 202

    6- زینب دختر جحش الاسدیه؛ ازدواج زینب با جحش از بحث برانگیز ترین ازدواجهای محمد است. زینب از خانواده بزرگ و محترمی بود. مادر زینب (میمونه) دختر عبدالمطلب پدربزرگ محمد بود. زینب با زید فرزند خوانده محمد ازدواج کرده بود و محمد روزی بدون خبر به خانه زید وارد شد و زینب را نیمه لخت دید و به او علاقه مند شد، سپس مهریه اورا پرداخت تا از فرزندخوانده خود طلاق گیرد، بعد با وی ازدواج کرد و مسلمانان میگویند خداوند به محمد دستور داد تا با زینب ازدواج کند زیرا خداوند می‌خواست این رسم غلط جاهلیت مبنی بر اینکه یک مرد نمیتواند با زن پسرخوانده خود ازدواج کند از میان بردارد و این بسیار مضحک است. ماجرای مفصل زینب را میتوانید در سه نوشتار "محمد، زید و زینب" و "زید و زینب" و "عشق محمد به همسر پسر خوانده اش (زینب) و ازدواج با او." و "فرزند خواندگی در اسلام و تاریخ ازدواج محمد با زینب بنت جحش" بخوانید. زینب در موقع ازدواج با محمد 35 سال داشت و محمد 58 سال و نخستین زن محمد است که پس از مرگ محمد فوت میشود. او تا زمان خلافت عمر زیسته است.

    *

    صحیح مسلم جلد .2:2347 ( برگ 519) جلد .2:3330 ( برگ 723724) جلد .2:3332 ( برگ 725) جلد .2:3494 برگ 760.

    *

    صحیح بخاری جلد .3:249 ( برگ 138) جلد .3:829 ( برگ 512) جلد .4:6883 ( برگ 1493) ابو داوود جلد .3:4935 برگ 1377-1378 جلد .1:1498.

    *

    بحار الانوار جلد 22 برگ 203

    7- جویریه دختر حارث بن ابوضرار (اعظم النساء برکه)، محمد در سن 58 سالگی با جویریه که 20 سال سن داشت ازدواج کرد. جویریه دختر رئیس قبیله بنی المصطلق، یکی از قبایل یهودی متعددی بود که محمد به آنها حمله کرده بود. شوهرش مالک بن صفوان بود و در حمله ناگهانی که محمد به این قبیله کرده بود کشته شده بود. محمد از جویریه درخواست ازدواج کرد و جویریه قبول کرد به شرط اینکه اسرای باقیمانده از این جنگ آزاد شوند و غنایم بدست آمده به صاحبان باقیمانده از این جنگ بازگردد. از جویریه به عنوان "زنی بسیار زیبا" در بسیاری از تواریخ یاد شده است، ابن اسحق میگوید جویریه از زیبایی شگفت انگیزی بهره می برد، بطوری که هیچ مردی قدرت نداشت در برابر زیبایی وی مقاوت کند. و رابطه او با محمد به شدت عواطف عایشه را تحریک کرده بود و عایشه از دیدن او در عذاب بود. جویریه 6 سال زن محمد بود و بعد از محمد نیز 39 سال زندگی کرد و در سن 65 سالگی درگذشت. ماجرای جویریه را پروفسور مسعود انصاری در کتاب کوروش بزرگ و محمد عبدالله را در نوشتاری با فرنام "جویریه زنی که محمد را اسیر زیبایی خود و طایفه اش را آزاد کرد" بخوانید. همچنین تحلیلی تاریخی و بسیار دقیق از این ماجرا توسط دکتر علی سینا را در نوشتاری با فرنام جویریه بخوانید.

    *

    ابن اسحق سیرت الرسول، برگ 729

    *

    ابو داوود جلد .3:4935 برگ 1377-1378

    *

    صحیح بخاری جلد .8:212 ( برگ 137)

    *

    ابو داوود جلد .1:1498 برگ 392.

    *

    صحیح مسلم جلد .2:2349 برگ 520
    *
    صحیح بخاری جلد .3:717 ( برگ 431-432).

    *
    بحار الانوار جلد 22 برگ 204

    8- ام حبیبه، رمله دختر ابوسفیان بن الحرب، ابوسفیان رئیس قبیله قریش، قدرتمند ترین مرد مکه بود که همراه با شوهرش عبیدالله ابن جحش از اولین کسانی بودند که مسلمان شده بودند و به حبشه رفته بودند تا پادشاه حبشه را به اسلام دعوت کنند. اما عبید الله ابن جحش الاسدی در حبشه مسیحی شد و از ام حبیبه طلاق گرفت، نام اصلی ام حبیبه رمله بوده است. پیامبر اسلام از راه دور از پادشاه حبشه خواست تا ام حبیبه را به زنی او در آورد، ام حبیبه تا 6 سال بعد نتوانست محمد را ببینید زیرا نمیتوانست به مدینه برگ ردد. ام حبیبه در هنگام ازدواج با محمد 29 سال سن داشت و محمد 54 سال. محمد امیدوار بود ازدواجش با ام حبیبه نظر ابوسفیان دشمن درجه یک اسلام را تغییر دهد اما چنین اتفاقی نیافتاد.

    *

    صحیح مسلم جلد .2:1581 برگ 352 جلد .2:3539 برگ 776

    *

    ابن ماجه جلد .5:3974 برگ 302

    *

    صحیح مسلم جلد .2:3413 برگ 739 جلد .2:2963 برگ 652
    *

    بحار الانوار جلد 22 برگ 202

    9- صفیه دختر حیی بن اخطب النضری، صفیه در هنگام ازدواج با محمد 16 سال سن داشت و محمد 60 سال سن داشت. صفیه دختر حیی بن اخطب رئیس قبیله بنی نضیر، از قبایل یهودی مدینه بود که محمد به آن حمله کرد و آنها را مجبور کرد از مدینه خارج شوند و هرچه قابل نقل کردن است با خود ببرند و باقی اموال را برای مسلمانان باقی بگذارند. شوهر قبلی او کنان بن ربیع بود که توسط مسلمانان در همان جنگ کشته شد. شوهر وی توسط مسلمانان به دلیل اینکه مکان مخفی کردن جواهراتش را افشا نمیکرد شکنجه و در نهایت به دستور پیامبر کشته شده بود، و پبامبر همان شب با صفیه ازدواج کرد و با وی همبستر شد. او 4 سال با محمد زندگی کرد و بعد از مرگ محمد 39 سال بیوه بود و در سن 63 سالگی درگذشت برای اطلاعات بیشتر پیرامون صفیه نوشتاری با فرنام "صفیه همسر یهودی محمد" و "ازدواج محمد با صفیه زنی که شوهرش زیر شکنجه جان سپرد." و همچنین نوشتاری با فرنام "صفیه، زن یهودی پیغمبر- بخش سوم مناظره آیت الله منتظری با دکتر علی سینا." را بخوانید.

    *
    تاریخ طبری 39 برگ 185.

    *

    صحیح بخاری .2:68 و 4:143280

    *

    بحار الانوار جلد 22 برگ 204

    10- میمونه دختر حارث الهلالیه از فرزندان عبدالله بن هلال بن عامر بن صعصعه، میمونه در زمان ازدواج با محمد 36 سال سن داشت (برخی روایات وی را 30 ساله خوانده اند) و محمد 60 ساله بود. نام شوهر پیشین او ابی سبره بن ابی دهمر بوده است و محمد با او در مدینه ازدواج کرده است. میمونه خواهر ناتنی زن دیگر محمد بود. میمونه 3 سال با محمد زندگی کرد و پس از محمد در سن 80 سالگی از دنیا رفت، یعنی 44 سال بیوه ماند.

    *

    تاریخ طبری جلد .8 برگ 136
    *
    صحیح مسلم جلد .1:167116741675 برگ 368-369 جلد .2:1672 برگ 369.
    *
    بحا الانوار جلد 22 برگ 204

    11- فاطمه دختر سریح

    *

    تاریخ طبری جلد .9 برگ 39

    12- هند دختر یزید

    *

    صحیح مسلم جلد .3:4251-4254 برگ 928-929.

    13- عصما دختر سیاء

    *

    تاریخ طبری جلد .10 برگ 185 and footnote 1131 برگ 185.

    14- زینب دختر یزید

    *

    تاریخ طبری جلد .7 برگ 150 footnotes 215216 and تاریخ طبری جلد .39 برگ 163-164

    15- قتیله دختر قیس و خواهر اشعث، با پیامبر ازدواج کرد اما پیش از اینکه پیامبر به او دخول کند پیامبر درگذشت، بعد از مرگ محمد عکرمه بن ابی جهل با او ازدواج کرد.
    *
    تاریخ طبری جلد .9 برگ 138
    *
    بحار الانوار جلد 22 برگ 204

    16- اسماء دختر نعمان بن شراحیل ملا محمد مجلسی در مورد این زن نوشته است وقتی وی را نزد محمد آوردند عایشه و حفصه نسبت بو وی حسادت کردند و وی را فریب دادند که ازدواجش با محمد انجام نگیرد. به این صورت که به وی گفتند اگر مایل است توجه محمد را به خود جلب کند باید به محمد بی اعتنای کند، عصما وقتی محمد را دید به او گفت "من فکر میکنم باید از دست تو به الله پناه ببرم" محمد برانگیخته شد و گفت "من فکر میکنم باید به خانواده ات پناه ببری"

    *
    مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم، صفحه 597
    *
    بحار الانوار جلد 22 برگ 204

    17- فاطمه دختر صحاک، ملا محمد باقر مجلسی نوشته است وقتی آیات 28 و 29 احزاب نازل شد، فاطمه تصمیم گرفت راه اول را انتخاب کند و از محمد جدا شود.

    *

    مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم، صفحه 597

    *

    بحار الانوار جلد 22 برگ 204

    18- ماریه دختر شمعون قبطی، که مقوقس فرستاده بود، وی از پیامبر باردار شد، نام اورا ابراهیم نهادند، دوسال زیست و بمرد. ماجرای ماریه نیز از ماجراهای بحث برانگیز زندگی محمد است. ماریه کنیز (برده) حفصه بود که بعنوان هدیه به او داده شده بود. روزی محمد به خانه حفصه دختر عمر می رود و ماریه را تنها در خانه می یابد، وی با ماریه همبستر می‌شود و ناگهان حفصه از راه میرسد و از مشاهده این قضیه بسیار خشمگین می‌شود. محمد قول میدهد که ماریه را بر خود حرام کند به شرطی که حفصه ماجرا را برای کسی تعریف نکند، اما حفصه ماجرا را برای عایشه و بقیه زنان محمد تعریف می‌کند و محمد از الله کمک میگیرد تا رسوایی پیش آمده را با سوره تحریم کمرنگ و سرکوب کند. ماجرای ماریه را در محمد ماریه و حفصه، ماریه قبطی شانزدهمین زن در زندگی محمد، وساطت الله جهت رفع اختلافات خا نوادگی محمد و ماریه، برده جنسی پیامبر مقدس و بخوانید.

    *

    تاریخ طبری جلد .8 برگ 66131.

    *

    تاریخ طبری جلد .39 برگ 194

    19- ریحانه دختر زید قرظی از اسرای بنی قریظه بود که سهم محمد از غنائم جنگی بود. ریحانه هرگز حاضر نشد اسلام بیاورد و حتی پیشنهاد محمد مبنی بر ازدواج با وی را نیز قبول نکرد و تصمیم داشت نه اسلام بیاورد و نه با محمد ازدواج کند. از طرفی محمد نیز قصد رهاکردن این کنیز (برده زن) زیبا را نداشت و وی تا آخر عمر تن به حقارت برده بودن در داد اما حاضر نشد مسلمان شود و یا با محمد ازدواج کند، ماجرای ریحانه را بطور مفصل در نوشتاری با فرنام "ریحانیه زن زیبایی که شب روز قتل همسرش بعنوان برده محمد به حرمسرای محمد رفت و دق مرگ شد." بخوانید.

    *
    تاریخ طبری جلد .39 برگ 164-165

    *

    تاریخ طبری جلد .13 برگ 58.

    20- ام شریک دوسیه، نام اصلی او غزیه (غزیله نیز آورده شده است) بوده است و خود را به رسول الله بخشیه است. دختر دودان بن عوف ن عامر بوده است و پیش از ازدواج با محمد با ابی العکر بن سمی الازدی ازدواج کرده بود.

    بحار الانوار جلد 22 برگ 202

    21- صنعا یا سبا دختر سلیم،زنی بود که پیش از آنکه پیامبر با او همبستر شود او مرد.

    22- قضیه دختر جابر از بنی کلاب، زنی بود که به محمد گفت مرا به تو داده اند و به من خبر ندادند، پس از محمد طلاق خواست و محمد اورا طلاق داد. روایات دیگری حاکی از آن است که محمد با وی ازدواج کرد اما وقتی برای همبستر شدن پیش وی رفت دریافت که او بسیار پیر است بنابر این وی را طلاق داد.

    *
    تاریخ طبری جلد .9 برگ 139

    ادامه دارد...

  • ادامه..

    23- زینب دختر خزیمه الهلالیه از پسران عبد مناف بن هلال بن عار ابن صعصعه (ام المساکین) بود که بود که بعد از کشته شدن شوهرش "عبیده بن حارث بن عبدالمطلب" در جنگ بدر قبول کرد که با محمد ازدواج کند اما 8 ماه بعد از این ازدواج از دنیا رفت. او را "ام المساکین" (مادر مستمندان) نامیده اند.

    *
    بحار الانوار جلد 22 برگ 203

    24- دختر خلیفه الکلبی و خواهر دحیه بن خلیفه، به خانه آوردش و در خانه پیامبر مرد

    زنان دیگر محمد،

    25- عالیه دختر ظبیان از بنی بکربن زنی بود که محمد با وی ازدواج کرد اما بعد از مدتی وی را طلاق داد.

    *
    تاریخ طبری جلد .9 برگ 138

    *
    تاریخ طبری جلد .39 برگ 188
    *

    بحار الانوار جلد 22 برگ 204

    26- قوتیله بنت قیس بن معدی کرب و خواهر اشعث بن قیس، پیامبر اورا به زنی کرد اما هنوز او را ندیده بود که مرد. برخی نیز گفته اند محمد اورا طلاق داد.

    27- خوله بنت الهذیل از بنی حاریث که طلاق گرفت.

    28- لیلی بنت الخطیم پیر زنی بود از قبیله بنی خزرج که به گفته طبری (ذکر زنان محمد از تاریخ طبری)، پیامبر روزی به مزگت اندر نشسته بود پشت سوی آفتاب کرده و این زن از پشت آمد و دستهایش را بر روی کتف پیامبر گذاشت و گفت با من ازدواج کن تا من به قبیله خود بگویم پیامبر با من ازدواج کرده است. سپس به میان قبیله خود رفت و مردم به او گفتند کار اشتباهی کردی چون پیر هستی و پیامبر از زنان پیر خوشش نمی آید و اگر تو را ببیند طلاقت خواهد داد. لیلی پیش پیامبر آمد و گفت من پشیمانم که زنی پیر هستم و شایستگی ازدواج با تو را ندارم و پیامبر او را طلاق داد.

    *

    بحار الانوار جلد 22 برگ 204

    29- ام هانی دختر ابوطالب، وی بهانه آورده بود که بچه دار است و باید از بچه اش نگهداری کند. لذا پیشنهاد محمد را رد کرد.

    30- ضباعه دختر عامر بن قرط، که پیغمبر اورا از پسرش بخواست اما پسرش به پیامبر گفت مادرم پیر است و پیامبر دست برداشت.

    31- صفیه دختر بشامه عنبری که از اسرای افتاده به دست مسلمانان بود، محمد او را بخواست اما شوی باز آمد و چون زنش را می‌خواست مسلمان شد تا زنش بر او حرام نگردد. پیامبر از او پرسید من را خواهی یا شویت را؟ صفیه گفت شویم را.

    32- ام حبیبه دختر عباس بن عبدالمطلب، پیغمبر اورا به زنی خواست، عباس گفت یا رسول الله او با تو شیر خورده است.

    33- جمرهدختر حارث بن ابی حارثه، محمد اورا از حارث بخواست، حارث به دروغ به پیامبر گفت بدن او پیسی دارد و تورا شایسته نیست.

    *
    سایر موارد موجود در تاریخ

    34- محمد زنی که نامی از وی باقی نمانده است طلاق داد زیرا وی چشم چرانی میکرد و به مردانی که از مسجد خارج میشدند زیر چشمی نگاه میکرد.

    *

    تاریخ طبری جلد .39 برگ 187

    35- ملیکه اللیثیه ، محمد با او ازدواج میکند با او همبستر نمیشود و او را طلاق میدهد.

    *
    بحار الانوار جلد 22 برگ 204

    36- ملیکه دختر کعب به مدت کوتاهی با محمد ازدواج کرد، عایشه از وی پرسید آیا می‌خواهی شوهری داشته باشی که شوهر قبلی تورا کشت؟ وی به خدا از محمد پناه برد و محمد وی را طلاق داد.

    *
    تاریخ طبری جلد .39 برگ 165

    37- شنباء دختر عمر الغفریه، مردم قبیله او با قبیله بنی قریظه هم پیمان بودند، وقتی ابراهیم فرزند محمد مرد؛ وی به محمد گفت اگر تو پیامبر راستینی میبودی فرزندت نمی مرد. محمد بعد از اینکه با او همبستر شد وی را طلاق داد.
    *
    تاریخ طبری جلد .9 برگ 136

    38- ملائکه دختر داوود زن دیگری بود که با محمد ازدواج کرد اما پس از اینکه فهمید محمد پدرش را کشته است، از وی جدا شد.
    *
    تاریخ طبری جلد .39 برگ 165

    39- عمیره دختر یزید که محمد وی را طلاق داد زیرا وی به جذام مبتلا شده بود. محمد در مورد او گفته است "دلستم علی و ردها"
    *
    تاریخ طبری جلد .39 برگ 188
    *
    مجلسی حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم، صفحه 597
    *

    بحار الانوار جلد 22 برگ 204

    40- سناء بنت سفیان، محمد مدت کوتاهی با او ازدواج کرد.
    *
    تاریخ طبری جلد .39 برگ 188

    41- احدایث ضعیفی خبر از ازدواج محمد با عمره نیز ازدواج کرده بود.
    *
    ابن ماجه جلد .3:2054 برگ 233 جلد .3:2030 برگ 226

    42- دختر الجهال برای مدت کوتاهی با محمد ازدواج کرد.
    *
    صحیح بخاری جلد .7:181 برگ 131132

    43- دوبه دختر امیر. از طایفه سعسعه

    44- عماره یا عمامه دختر حمزه، از طایفه قریش، هاشم.

    45- سنی دختر صلت، زنی دیگر بود که محمد قصد ازدواج با وی را داشت اما قبل از اینکه به این خواسته خود بخواهد عمل کند از دنیا رفت.
    *
    مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم صفحه 597

    بحار الانوار جلد 22 برگ 204

    46- تکانه نام زنی دیگر است که مجلسی در مورد وی نوشته است دختر سیاهپوستی بود که "مقدوس" پادشاه مصر همچون ماریه قبطیه به محمد هدیه داده بود. محمد ابتدا او را آزاد کرد و سپس وی را به عقد ازدواج خود در آورد. بعد از درگذشت محمد عباس با او ازدواج کرد.

    *
    مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم صفحه 597

    شیخ کلینی نویسنده و اندیشمند بزرگ اسلامی و نویسنده کتابهای اصول و فروع کافی در مورد محمد از امام رضا نقل کرده است که قدرت جماع پیامبر با چهل مرد برابر بود.
    *
    مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم صفحه 599

    بعد از مرگ محمد هیچکدام از زنانش اجازه ازدواج با شخص دیگری نداشتند و آنان را ام المومنین نامیدند، و همگی مجبور بودند تا آخر عمر بیوه بمانند.

    نمودار زیر به نیکی نشان میدهد که آیا پیامبر اسلام جهت به کمک به بیوه زنان زن میگرفته است یا در انتخاب این زنان واقعا سلیقه به خرج میداده است. این نمودار بر اساس اطلاعات موجود در مورد سن محمد و سن زنانش در احادیثی که منابع آنها یاد شد پدید آمده است. محمد در اغلب موارد از تقریباً دو تا سه برابر همسرانش سن داشته است.

    منابع در مورد تاریخ طبری از برگردان انگلیسی این کتاب میباشند و در مورد بحار الانوار علامه مجلسی از متن اصلی عربی، دار الکتب الاسلامیه، طهران، بازار سلطانی، ربیع الاول 1385 قمری، چاپخانه حیدیری میباشد.

    برای اطلاعات بیشتر پیرامون زنان محمد مراجه کنید به.

    *
    کوروش بزرگ و محمد ابن عبدالله نوشته دکتر روشنگر (مسعود انصاری) فصل ششم.

    *
    زنان پیغمبر اسلام، اثر حسین عمادزاده
    *
    بخش چهارم، سیاست قسمت آخر، زن و پیامبر
    *
    محمد و زنان (1)
    *
    Why Did Mohammed Get So Many Wives

    براستی همین سیاهه و مطالب پیوسته به آن شخصیت محمد، هوسران و زنبارگی وی را به خوبی آشکار میسازد

    • نویشته میکدگی های که بر خلاف اسلام نویشه میکونن . اول خو حق ندارن که نویشته بکونن چیرا که اونا مرتد شودگی ها استن . باز که سوال میکونن جواب های آغای توفیق ره باید بخانن . یک سوال چن چن دفه پورسان میکونن . شوما لودا ره که ای دلیل های جاندار قناعت نته . باز شوما اصلن قناعت والا نیستین و جاهل استین : ( ده ها حکمت دیگر که قرار نیست هر مغرور و از خود راضی به راز و فلسفه ی آن پی ببرد و گرنه هشت ازدواج وی تقریباً همه گی پس از سن 50 سالگئ ایشان صورت گرفته و عقل جناب عالی و همفکران تان چگونه حکم میتوانند که یک فرد از سن بلوغ الی 50 سالگی زنباره نباشد و صرف پس ( و مشخصاً ازدواج پیامبر ص در سن 53 سالگی بااز 50 سالگی به این عمل روی آورد ) بی بی عایشه از چندین بعد قابل توجیه است. نخست اینکه عایشه از بدو ازدواجش با پیامبر ص، هرگز لب به شکوه نگشوده است. اگر شما یک کلام مبنی بر نا راضی بودن وی از این پیوند در منابع تاریخی پیدا بتوانید، بنده حاضرم در حضور جناب کامران میرهزار و تمامئ کابل پرسیان از دین اسلام دست شسته و برای همیشه با این دین وداع کنم. ) ( اگر نمیتوانید همچو مدرکی را آورده و ادعای ناحق خود را ثابت سازید، پس بکدام دلیل میکوشید، "کاسه ی داغ تر از آش باشید"؟ ) ( اما مهمتر از همه پیامبر اکرم ص مستقیماً با پروردگار عالمیان در ارتباط بود و بدون امر وی کاری انجام نمیداد. اما با مطالعه دقیق تاریخ صدر اسلام و خصوصاً پس از رحلت پیامبر ص، افراد عاقل کاملاً به حکمت این ازدواج (با بی بی عایشه) پی میبرند. اینرا شما نیز میتوانید بدانید اما بشرطیکه کمر همت بسته و غیر جانبدارانه تاریخ اسلام را مطالعه کنید. ) ( ازدواج های پیامبر اسلام ص فقط بجز از اولی (که سن همسرش از وی 15 سال بالاتر بود) همه گی بعد از سن 50 ساله گی و پس از رحلت بی بی خدیجه س، صورت گرفته و دلیلش نیز در بالا برایتان ذکر گردیده. بگفته شاعر "چو نیست اهل قناعت نمیشود قانع / بهانه جوی، کجا بی بهانه میماند )

    • دوست عزیز آصف جان نوشته بالا همانطوری که حتی صفحات مشخص شده برگرفته از کتب معتبری اسلامی است .صحیح بخاری،تاریخ طبری،صحیح مسلم،ابو داوود،بحار الانوار،سنن نساء،ابن ماجه، سیرت الرسول همه توسط مسلمانان نوشته شده سهیونیست ها یا کافرین این ها را ننوشته است ،جناب عالی می توانید در مورد هر کدام تحقیق کنید .
      آصف مینویسد >و گرنه هشت ازدواج وی تقریباً همه گی پس از سن 50 سالگئ ایشان صورت گرفته و عقل جناب عالی و همفکران تان چگونه حکم میتوانند که یک فرد از سن بلوغ الی 50 سالگی زنباره نباشد و صرف پس ( و مشخصاً ازدواج پیامبر ص در سن 53 سالگی بااز 50 سالگی به این عمل روی آورد .

      ج> خانم دكتر سلوي بلحاج الغايب در كتاب خود دثريتي يا خديجه ( مرا پوشش بده اي خديجه) مي گويد: به نظر من خديجه با قدرت معنوي و مادي برترش نسبت به محمد مانع از ايجاد اين فكر در محمد شد كه برايش هوو بياورد، خديجه براي محمدي كه هم يتيم بود و هم بينوا از يكسو همسر و مادر بود و از سوي ديگر عائله مند (‌مادر خرج) ، ووجدك عائلا فاغني (‌همانا ترا نيازمند ديد پس بي نياز ساخت )‌ آيه قرآني. بدين طريق با توان شخصيتي خود بر محمد مسلط بود، و با اين شرايط براي محمد دشوار مي نمود كه به ديگري فكر كند وبراي خديجه هم ممكن نبود كه به هوو و يا كنيزي رضايت دهد، (أمه ص 107)

      اما به محض وفات خديجه انقلاب و دگرگوني در شخصيت محمد به وقوع پيوست.. او در طي مدت 13 سال بعد از وفات خديجه با 11 زن ازدواج كرد و حتي با 9 تاي آنها همزمان زندگي ميكرد.

      آصف >نخست اینکه عایشه از بدو ازدواجش با پیامبر ص، هرگز لب به شکوه نگشوده است.
      ج>طفل 6 ساله به شکایت چه می فهمد ؟ باید با عروسک هایش بازی کند . آخوند سعودی در مورد ازدواج در اسلام چنین میگوید؛
      http://www.youtube.com/watch?v...

    • میگن امام شافی یا امام حمبل با شاگردانش ده سر قبری امام ابو حنیفه رفت و ده اونجه دو رکت نماز خاندن . بعد از سلام فورن شاگردایش ازونا پورسان کدن که چه گپ شود که دیست بسته نماز خاندین ؟ امام ده شاگردایش گوفت : ده پالوی قبری دوستیم ایستاده استوم و او دیست بسته نماز میخاند و مه ازو حیا کدوم و مه ام دیست بسته نماز خاندوم .
      حالی مه از شوما پورسان میکونوم که برای شوما ای حق ره که داده که مره دوستتان بگوین ؟ و اگه ای دعوایتان یک کمترک رخی راستی میداشت کم از کم از خاطر ای نام کلان دوستی بخاطر دوست ای نام شرم آور بیخدا ره از پیشانی تان فقط برای یک بار خو پاک کده می آمدین که مه ام میگوفتوم اموتو که مه از خاطر ای نفری که اصلن نمیشناسوم و چن شو خو مره خراب کده و ده او غم خوردیم . شاید . خدا ده دل او ام کدام محبت و دوستی ره انداخته باشه و ممکن گپیش راست برایه . ایتو ام که نیست . ها مره قناعت دادن آمده یا مره فاماندن آمده . یا اختار دادن آمده یا زاری کدن آمده . بچه جان . مه ای گپه از اول تصدیق کدگی استوم و از امی خاطر سریت افسوسیم مییایه که اوقه که تو ده حصی دین و خدا و رسولیش میفامی مره خو اسو بان خوب خوب مولویا ام نمیفامن . ازی گپ نه مه انکار میکونوم ونه کسی ده ای گپ فی گریفته میتانه .
      برداشت ها فرق داره . دید ها فرق میکونه و نظر ها تفاوت داره . یک مثال کردکی و آسان از دیستیم میشه بریت میتوم مثلن سه نفره ده یک باغ سر سبز و پور میوه روان میکونی و بعد از سه چار سات اونا ره بیا گوفته از هر کدامیش جدا جدا پورسان بکو که ده ای باغ چه ره دیدین و گذارشات تانه بگوین . اولیش خات گوفت که چه یک باغ مقبولی بود خوب سات تیری کدیم خوب میوایشه خوردیم چقه خوب جوی های او صاف داشت بسیار مزه کت . دیومیش چه میگه باغ خو بسیار قشنگ بود بسیار میوه داشت خدا بدانه صاحیبیش چقه انگور و انار میفروشه . تنا که مه یک بادامیشه حساب کدوم مردک ملیونر شوده باشه . سیومیش چه میگه آشنا جان پورسان نکو که مه ده اینجه بسیار چیز ها ره دیدوم و فامیدوم . یک رقم درخت یک رقم چوب از یک رقم زمین و از یک آب و هوا میخورن و رنگارنگ میوه میتن مزی یکیش از دیگیش جدا رنگیش فرق داره باز که گل ها ره دیدوم بوته گکایشه دیدوم خارکایشه دیدوم حیران ماندوم یکی از دیگیش کده مقبول یکی از دیگیش کده خوشبوی سبزه گکای نرم و باز ای او ره سیل کو تو باز ای هوای تازه و دل خوش میکدگی ره سیل کو مه خو نفامیدوم که ده ای چه حکمت بود باز ای بلبلک ها که با صدا های مختلیف شان دل مه ره خو از خود بیخود کد . چقه باسلیقه بوده صاحیب ای باغبان . باغه چه میکونی که مه یک چیزی دیگه ره ده جان خودیم یافته شیشتیم مه از کوجا شودوم . ای چشم هایم که تا بالی از دیدن ای باغ مست بود چه رقم جور شوده ای آواز ها ره مه چه رقم شونیدوم مه چه رقم مزی ای میوه ها ره فامیدوم . ایکه خورده میریم کتی ازی استخانای دندان ده ای کدام حکمت است اگه نی دیگه اسخانا خو زیر گوشت و پوست است . مه نمیدانوم که مه ره امروز چه شوده ای فکرای که ده کلیم گشته رایست ای چیست و هزار ها هزار سوال دیگه ای نفر سومی ره دیوانه میکونه . حالی مه نمیگوم تو خودیت بگو که برداشت و نظر و فکر ای سه نفر برابر و یک رقم بود؟ خیر ببینی " نی " حالی مییایم سر اصل مطلب خود . مه میگوم اگه ای دونیا ره از نظر منفی بافی دیده و سیرت و قرآن ره از نظر نفرت دیده که چیرا کافیرا ره امری کوشتنیشه میته و اونا ره نجیس میگه و زن ها ره قید ساخته و یا پیغمبر خودیش چیرا نو یا یازده زن گیریفته خانده باشی . مه میگوم پیش از پیش نام نواسایته ام بیخدا بان .
      اگه نفرت تو از امی چند گپا باشه باید ده ای گپ ام فکرکیت میرسید که پیغمبر چرا فریستاده میشه و از برای کدام مردوم فریستاده باید شوه . صد سال دوصد سال نی مجبور استی دو هزار سال پسکایی بری تا بفامی گپ از کوجا خیسته و حق ده کوجا شیشته . مردوم او زمان بلکه ده تمام دونیا حق و حق شناسی و خدا جویی از بین رفته بود دین عیسوی ها ام مثل امروز از امو اول بغیر از تعداد کم راه غلطه ده پیش رویشان انداخته بودن . کسی چوبه خدا میگوفت کسی سنگه مثل خودیشان تراش کده خدا میگوفت و کسی آدمه خدا میدانست . ای آدم کشی و چور و چپاول پیشه و کاریشان بود زن خودیشانم زنیشان بود زنای مردوم ام زنیشان بود ده سیرت خانده باشی که هرچه فایشه ها ده قیسمت اولاد زایدگیش فیصله میکد قابل قبول بود یانی که یک فایشه بعد از تولد طفلیش میگوفت ای بچه از فلانیست باز از امو میشود . خی ای زنده ده گور کدن دختر و زن خو انوز ام ده مابین باضی دین ها رواج داره لاکن ای ره باید تصدیق بکونی که از مابینی مسلمانا ورداشته شود . یک دم ده مابین ایرقم مردوم یک انقلاب عجیب پیدا شود . از خوراکیشان گیرفته تا پوشاک و معاملاتیشان و حتا خدایشان فرق کد . مه میگوم آفرین و صد آفرین او مردوم . شو خو میکونن سبا میخیزن یک گپی نو انوز روزیشان شام نشوده که دیگه گپی نو ایره نکو اوره بکو ایتو بشی اوتو بخو و چه رقم بگرد . اونمو گپا بود که مردوم ایقه زود تسلیم نشودن . اگه نی امروز که مردوم کلگی شان فامیده و رسیده و مسلمان استن اگه نر استی بیا تنا امی قبر پرستی ره از سریشان دور بساز و بریشان بفامان که ده درون ای قبر تو واری یک نفر خو است یا پوسیده رفته ببینوم ده دانیت چند قفاق خات خوردی . ده جای که یک عمل رواج باشه او عمله کسی عیب نمیدانه از امی خاطر است که غیر از نامسلمان و مثل تو که خوده بی خدا میگیره یک نفر ام ده امو وقت و زمان اگه سیرت یا تاریخ اسلام و یا تاریخ ضد اسلام ره بخانی نشان داده نمیتانی که سر پیغمبر کسی ایتراض کده باشه که او گویا زن پاره است و غیره . خودی پیغمبر پسان که از طرف خدا منع شود و برای مردوم تا چار زن گریفتن جواز داده شود و شرایطی امو وقت ایجاب امی گپه داشت حالی که نداره مردوم ام نمیگیره گپ خلاص . عربا که زوریشه داره و پولیشم داره و اجازه ام است میگیرن و مه ام اگه امی شرایطه داشته باشوم قسم است اگه یک ساعت ام صبر بکونوم . ازی گپا که بگذریم ای دین ده مفتی ده کلگی دونیا نرسیده اموتو جوانای بزنوم بودن که ما از خیریش ایماندار استیم و باضی از شریش ده غم . مه نمیگوم ای نویشته های که تو میگی و ای کیتاب ها از ما مردوم نیست و از ما نمیباشه لاکن هر کودامیش از خود علت داره که او ره ام اگه فامیده یک نفر تارض بکونه چه مانا خات داشت ؟ انوز که شراب حرام نشوده بود کاکای پیغمبر حضرت حمزه شراب نمیخورد از قیصی جنگجال حمزه و علی خبر نداری لاکن امی که منع شود گپ خلاص شود و ای ره ام تو میفامی که شراب یکدم منع نشود چون مردوم به او مثل زن گریفتن علاقه مند بودن خدا جان را که ما میگیم غفور مهربان است خو بی دلیل نمیگیم یک مهربانیش امی بود که تمام احکاماتیشه یک دم نگوفته تمام منعیاتیشه یک دم حکم نکده آهیسته آهیسته تا مردوم امو وقت و زمان ام سریشان سخت تمام نشوه و مردوم خودیشان به دلیشان اسلامه قبول بکونن . سر موضو اصلی شوما باید گپ بزنیم ایکه کل گپا بعد از وفات بی بی خدیجه است و از سر بی بی عایشه شروع میشه چون حضرت محمد ص کدام نفری مامولی نبود تو خبر شودی که اونا با یک دوختر نه ساله عروسی کدن ده حالی که سن شان پنجا و سه ساله بود و اگه نی ای گپ ده امو وقت و زمان عیب نبود و سنی دوختر مهم نیست مهم جوان شودنیش است ای ره ام تو خبر داری که حضرت جبریل عکسی بی بی عایشه ره بریشان آورده نشان داده گیست که اینمی خانمیت است که ده جنت ام با تو خواهد بود . پس ای کار از طرف پروردگار شوده تا بعد از اونا اینمتو اجملی پیدا میشه ده تمام راز اسلام خبر میباشه بیا که ای آدمه یک امتیان خو بکونوم که تنا چیزی که عقلیش میگه امو ره قبول میکونه یا یگان گپی مره ام بدون چون و چرا میپزیره . جانیم اینمی ره خو ایمان میگن هر چیز و هر راز که مولی واره ده پیشی رویت بود دیگه سوال از کوجا میشه ؟ ایماندار و بی ایمان از کوجا مالوم میشه ؟ و ده قیسمت ازدواج دیگای شان بخیالیم که از مه کده صد چند فامیده تر استی و علت هایشه ام میفامی و یگان تایش که علتیشه نیافتی ده فورمول نو گوفتگیم مراجعه بکو و اگه یهودی باشی و یا نصرانی باشی و آمده مقصدیت تخریب کاری باشه و زهنیتی مردومه خراب کدن باشه مه بریت یک بد خبری باید بتوم که اگه ازی گپا زهن یک نفر خراب شوده باشه مه یقین داروم که ایمان صد ها نفر دیگه ماکم تر میشه و شوده ایمان هایشان پخته تر میشه . اگه ای گپی ساده گکی مه کلگکی تو ره خلاص کده نتانیست و تو میخاستی براستی چیزی بفامی مه بریت مشوره میتوم که امو کیتاب های خاندگیته دوباره با اخلاص تر بخان . اگر چه از نام تو مردوم گمان میکونن که کافر مطلق باشی لاکن مالوماتیت دو چیزه نشان میته یکی برداشت غلط و دویوم تخریب از طرف یهود و نصارا و گریفتن انتقام های شکست ها ی زمان سابق . ده آدرسیت درامدوم ایکه عربی نمیفامیدوم و چند عکس های لوچ و لغره دیدوم فورن برامدوم . به امید ایکه ده پالوی نامیت بیخدا ره نبینوم بامان خدا

    • آقاي سرپلي،

      من تصور كردم كه خودت يك مرد هوشيار هستي، اما نميدانستم به اين خرافات هنوز هم معتقد هستي،“ تو خبر داری که حضرت جبریل عکسی بی بی عایشه ره بریشان آورده نشان داده....“ .
      يك صفحه نوشتي اما همه اش موعضه سر منبر. اين همه مثال هاي گل و باغ و ميوه تان مرا به ياد تكيه خانه هاي چنداول و آخوند ها انداخت، كه مغز هاي جوانان خوشباور و بيسواد ما را شستشو ميكردند.

      كسيكه در عصر كمپيوتر و انترنت به “ تاقت و قوت “ بازوي مرد اعتبار قايل باشد و ازين لحاظ مرد ها را به زن ها ترجيح دهد (پيام قبلي تان)، در عصريكه با فشاردادن يك دكمه ميتوان كوه را از جا يش حركت داد، پس ازين نوع طرز تقكر براي آبادي اين وطن چه خيري حاصل خواهد شد.

    • بخدمت آقای یک زن افغان با فشار یک تکمه صد سلام ! شوما راست میگین و شوما فامیده استین و ای سرپلی لوده است . ازی ببعد مه واده میکونوم که ده مقابل نام شوما آقا نویشته بکونوم و ده اندیوالیم مزاری خانوم لاکن ده شوما آقای زن افغان یک مشوره میتوم که یک دفه اول پیش کدام داکتری که مرد و زن ره تشخیص کده بتانه برین . باز داکتر عقلی و عصبی ره ام عصابیشه یک کمترک خراب بسازین و خانه که آمدین دروازه ره از سر خود بند و قولفک کده ده پیشی روی آینی قد نما ایستاد شوده ده کالا کشیده شروع بکونین و امو بچی شیر خوریتانه ام کالایشه کشیده سیل بکونین باز ده مابین خود و او فرق ها ره از فرق سر تا پنجی پای ملاحظ بکونین شاید کدام فرقکی ره ده مابینیش ببینین و اگه بازم مالوم نشود کدام گپه بانه کده کتی کدام مرد بیگانه یک پالوانی جانانه بگیرین و باد ازی مثل میده بچا از دایپر کار نگیرین "ها " یک گپی کلانی که پیشی شوما شاید خورترک باشه ازی به باد کتی شوی جانتان ام جنگجال ره شروع بکونین که تا بالی مه اولاد بدونیا می آوردوم از به باد نوبتی توست . خی ای کارای خانه ره کدن و کالا ره سریش شوشتن و خانه ره جارو کدن و بچاره نگا کدن مشکل نیست بیچاره گکا مجبور استن بکونن و باید ام بکونن مه میگوم کور شوده بکونن که شوما واری زن داشته باشن که شویکیشه ده خانه بچه وان مانده پشتی یک لوقمه نان ده کوچه و بازار سر گردان براین .
      عکسی بی بی عایشه ره که جبریل آورد مه ده امونجه بودوم و شوما میگین ای گپی خرافات است . ما مسلمان ها موعضی ما از سر منبر میشه . ده خیالیت که مه ده کدام کاباره رفته شراب ده دیستیم و ده وقتی رقص کدن ده تو موعضه بکونوم . یا منبر مسجده مانده از درون کلیسا کتیت گپ بزنوم ؟ ده قیسمتی شستو شوی دماغی گوفتین مه خو شوما ره ده باغ ها برده ده او جوی و چشمه های صاف مغزیتانه میشوشتوم مه خو مغزی شوما ره کتی کدام خونی خوک و شادی نشوشتیم . لاکن ده یک گپ شاید غلط فامی کده باشین که ای دیوانی رسوا ده گوفت شوما ده موعضای سری منبریش امیشه میگه که قدر انسان پیشی خدا جان از روی تقوایش است که ده اینجه مرد و زن نداره گپی مه سری فرقیش است . مه بیچاره دیگه چه کونوم که مردوم ده ای عصری حاضری کمپیوتری مابین خودیش و شادی و سگ و پیشک ام فرق کده نتانه . یکجای کتیشان میخوره یکجای کتیشان خو میکونه و ده یک خانه زندگی میکونن و باز مسلمان ها ره ملامت میکونن . آقای زن افغان ! ای عصر و زمان کمپیوتری شوده . گپیتان درست است لاکن زمانه باز حیوانی شوده رایست و مردوم از خانیشان باغ وحش جور کدن اگه نی ده باغ وحش ام هر حیوان ده پنجری خودیش است و هر کدام پیش بینندایش قدر و قیمت خوده داره . مقام و حیثیت یک زن هزار بار بالاتر از مرد است اگه خوده بشناسه . قسمی که ده اول برای مادر مه شوما سلام روان کدین و مه ام به او از جانیم بالا تر احترام داروم و اسلام ام اول احترام ره به مادر میته باز به پدر دختر و خواهر از برادر و بچه کده مهربان تر و شیرین تراست و کلگی دونیا یک طرف زن یک طرف . نه مسلمان از زن بد میبره نه اسلام او ره کم زده مقامی که ده زن داده شوده ده مرد داده نشوده ." ابدن " لاکن مابین شان فرق بسیار است . نی فرق خرابی و خوبی بالا و پستی . فرق جسمی فرق روحی فرق اجتمایی و فرق جنسی . آقای زن افغان شوما باید بدانین که اگه ای فرق ها مراعت نشوه ای افغانستانیتان ام به یک جنگل مثل جنگلی امریکا و اوروپا و فرانسه و ایتالیا و غیر و زالیک بدل میشه یا شوما ام مثل نجیب جان مابین انسان و حیوان فرق کده نمیتانین که اگه اوتو باشه باز اموست که مرد مرد است و زن زن و به ای آقا گوفتن مه کدام اندام زیاتی دیگه ده شوما پیدا نمیشه . مثل گل باشین خار نشین استیمال ای مردای که شوما ره میخاین بی حیثیت و بی آبرو بسازن ده گپای مقصد داریشان نرین که رسوای عام وخاص میشین . اونا خو غیرت ندا رن عزت ندارن عصمت ندارن و شوما خو خودتان عصمت و عزت استین که با لکه دار شودن ای عصمت و عزت شوما ما بیچارا ام بی عزت میشیم و جنگجال ما ده امینجه است . ما ایچ وقت سری پشک و خوک و شادی ایتراض نکدیم که چیرا حرمت یکی دیگیتانه مراعت نمیکونین لاکن با شوما قیصه ای مشترک داریم . اگه شوما ام عیسوی شوده باشین و یا از خدا بیزار مره سر درد نسازین که مه با او رقم مردوم خردمندای بیخرد و هوشیار های نادان کار نداروم . بیغم باشین که خدا جان به بسیار زودی توسط یک صدای هیبت ناک ای کوه هایتان ره مثل پنبه ده هوا باد میکونه و امو وقت میفامین که سرپلی راست گوفته بود . تشکر از شوما آقای یک زن افغان که ای گپای دور و درازی مه ره خاندین .بامان خدا

    • آقاي سرپلي،

      باور كنيد كه از گپ هايتان عصبي نميشوم، بلكه صد نقرين به جنگ هاي كه در وطنم رخ داده و به عاملين آن ميدهم.
      اكثريت جوانان ما در جنگ بزرگ شده اند به مفهوم ديگر جنگزده اند. از ايشان جزء عصبانيت و خشونت ديگر چيز انتظار ندارم. زماني نوشته تانرا ميخوانم، دلم برايتان خون ميشود. باخود فكر ميكنم از كدام گفتني تان اولتر انتقاد را شروع كنم. همه از سر تا پا خرافات.
      احيناّ من يك “آقاي زن“ ميبودم ، باز هم كه انسان ميبودم. مشكل شما در چيست؟ به شما كه ضرري از دوجنس بودن من وارد نميشد.
      يا احيناّ شوهرم كار خانه و من كار بيرون را ميكردم ، چه مشكلي براي جهان ايجاد ميكرد؟
      اين چه خرافات است كه شما مينويسيد؟

    • خدمت محترمه ! شکی نیست که وطنک ما جنگ زده و از دونیای دیگه پسمان است نه آبادی داره نه فابریکه داره نه از ساختن توپ است و نه ام سوزن ساخته میتانه (که شویای شان کالای زنایشانه بدوزن)جگرک تانه سر ما مردوم خون نکونین . یک کمترک ده غم دنیای آخرت شوین . اگه مسلمان استین و اگه نی زود کونین و کدام عیش و نوش دیگی که میبینین از او ام صرفه نکونین که وقتتان کم است . ای دونیاره خو ما مردوم ده مفتی بای دادگی استیم . تاثیر محیط بدبخت است که نمیفامیم و ده او عادت کدیم تقریبن دوازده سال پیش ده پاکیستان بودوم و ده ایستادگاه سرویسا بی ادبی ماف باشه تشناب رفتوم از دیست گندگی درامده نمی شود و از دیست بوی بد تاقتیم نامد که انتظار بکونوم بیرون برامدوم و دیدم که دو نفر پنجابی که صاحبای ای تشناب پیسه گکی بودن یک موشقاب دال ده پیشی شان ماندگیست و ده بسیار اشتیای صاف با هم قیصه کده زده رایستن . که ای خاطره ره کمپیوتر دماغیم یکدم ده یک گپی شوما ده پیشیم آورد . اونا ده امو ماحول عادت کده بودن و شما ام ده او ماحولی که از نگاه دینی و اجتماعی و انسانی کمتر از امو تشنابای مه دیدگی نیست استین و ده ای گپی مه خفه نشوین چه رقم گپای مه ره بفامین . شوما فقط امی دونیا ره دیده شیشتین و مه ده قیصیشم نیستوم و شوما ام نه از دینتان گپ زدین و نه از مذهبتان مه چه بفاموم که ده کدام راه روان استین که نوختیتانه از امونجه باید یگیروم . نوخته ره بخاطری یاد کدوم که ام حوصلیتانه مالوم بکونوم وام ولایتی تانه ایکه شوما شویکتانه ده خانه خانه وان کده ده جهان بگوفتی شوما مردوم عرض اندام میکونین و باز میگین چه مشکلی را ما ده شوما ایجاد میکونیم . یا ای کافرکای که ده گرد و برتان استند خوب مسلمان کافرکا استن یا دلک شوما از شیر خودتان کده ام سفید تر است و یا ایکه شیطانه کتی پنجال هایتان گلونیشه پاره کدین و یا ایکه او ام میفامه که تا جای که شوما ها باشین اونا ره ام صبر است . ومیدانه بریتان خالی میمانه و ما مردان خو ای دعوا ره نداریم که ما شیطان ها ره کوشتگی استیم . انموست کار ها سرچپه میشه ادم های با حیا ام دیوانه میشه . مه نمیگوم که زن از خانه برامده نمیتانه . بیغم باشین که ای سرپلی نه اوقه تاریک است که شوما فکر میکونین و نه ام اوقه روشن که خودیش ده خانه بشینه و زنه پوشت پول و پیسه از خانه ده کوچه و پس کوچه روان بکونه آخر غیرت گوفتنی ام چیزی وجود داره که ای غیرت باید مربوط دین و مذهب ام نباشه . زن میتانه کار بکونه زن میتانه بازار بوره ضرورتیشه پوره بکونه لاکن داخل یک نظام و یک حجاب اسلامی . آیا تو با ایقه فامیدگیت نمیفامی که زن یک موجود دلکش و خوشایند است ؟ آیا ایساس نکدی که با مردای بیگانه ده کدام گوشه ای تنهایی و یا اتاق و دفتر و دوکان و غیره فورن شیطان پیدا شوده واسواسه ره خلق میکونه . یا ایچ نشونیدی که ای رقم واسواسه ها گپیش ده کوجا ها کشیدگیست ؟ یا ای گپای مه حقیقت داره یا شوما مردوم بسیار روشن ضمیر و روشن خیال و عصری و متمدن استین که گویا ازی کوچه های تنگ و تاریکی که مه میگوم اصلن تیر نشودین . امی گپ است محترمه زن افغان که مه ده گپای صحرایی و دشت لاله زار شوما نمیفاموم و شوما ایکوچه های تنگی ره که بابیتان و بابه کلانای تان ده او رفت و آمد میکد و شوما ام روزگاری ازو کوچه تیر شودگی بودین یادکیتان رفته . ما انوز ازو کوچه بیرونه ندیدیم و اگه دیدیم بازم خوده ده امو کوچا نگا کدیم خایش میکونوم گنای مردومه ده خود نخرین و ماره ده ای دشت پنگانتان دعوت نکونین و ای گپای مه ده ترقی و تمدن تان ضرر نمیرسانه و ما مخالیفیش نیستیم امیتو که از انترنت تان استفاده کده شیشتیم از دیگه گپایشم ام استفاده میکونیم و ام شکر خدا جانه ادا میکونیم و ای پیشرفت ها و ای تمدن ها اگه مغز باشه ده نیم یک مغزی یک نفر مغزدار نمیرسه و ای مغزه ام خدا داده و ما مدیون او استیم . امید است با ای گپای چتیاتیم شوما ره پیش دوستایتان نشرماند باشوم بامان خدا خواهرک .

    • برادر محترم آقاي سرپلي،

      تصويريكه شما از جهان غرب داريد، متاسفانه خيلي يكجانبه و نامكمل است. اين يك طرف سكه است كه شما در پيام تان با تشنابهاي پاكستان آنرا مقايسه كرديد. بلي در جهان غرب ميتوان هر نوع جنايت و بد اخلاقي را يافت ( طوريكه در وطنم افغانستان آنرا يافته ميتوانيد)، بخصوص دولت هاي غربي دست شان در همه جناياتيكه در جهان سوم بوقوع ميپيوندد، دخيل است. اما روي ديگر اين سكه انسان هاي شريف مانند خودت هم در غرب وجود دارد كه هم به خدا و هم به كرامت انساني ارج ميگذارند و عليه هر نوع بي عدالتي مبارزه ميكنند.

      بلي، من در آن كوچه هاي تاريك كابل بزرگ شده ام و ميدانم كه در آنجا ها چه ميگذرد. تا جهان هست، آن شيطان يكه شما از آن ترس داريد، وجود خواهد داشت. اما راه حل در چيست؟ آيا نصف جامعه انساني را بايد از زندگي كردن محروم ساخت و براي ابد در چهارديواري خانه قيد كرد، يا به آن نصف ديگر آموخت كه با اين “شيطان“ در درون خودشان مبارزه كرد و او را در كنترول داشت. اينكه مرد ها ميتوانند درين مبارزه مؤفق باشند، به ميليون ها بار ثابت كرده اند و شايد هم يك مثالش خودت باشي.

      برادز عزيز به مذهب من چه كار داري، احيناّ به نظر شما من كافر باشم، همينكه به كرامت انساني خودت ارج ميگذارم و اگر خوبي ام به كسي نرسد، بدي ام به كسي نميرسد و مانند شما يك انسان هستم. آيا همين كافي نيست.
      مذهب و عقيده به خدا يك موضوع مطلقاّ شخصي يك فرد است و ديگران به آن كاري نبايد داشته باشند.

      احترام

    • محترمه یک زن افغان لطف کنند اولین پیام خویش را در زیر بخوانند و خود قضاوت کنند که آیا به راستی تا هنوز ضرر و زیانش به دیگران نرسیده است؟

      " ظلميكه طالبان به حق مرد هاي افغان فقط چهار سال روا داشتند، زن افغان همهء اين ظلم و ستم را از روز تولدش تا دم مرگ بايد تحمل كند. اين افراديكه حالا سنگ اسلام را به سينه ميكوبند، اگر همه چيز در اسلام خوب است، پس چرا در زمان طالبان (كه قرآن را خط به خط بالايتان تطبيق كردند) فغان تان تا آسمان ها بلند شده بود. همين شما آقايان اسلامدوست و رهبران مرتد وارتجاعي تان بوديد كه وطن عزيز ما را اين مرتبه به امريكا و متحد ين اش فروختيد. در رسانه هاي غرب از شما غيرت محمد خان ها به نام عساكر “پياده“ امريكا ياد ميكردند. شما كه نام مرد افغان را به زمين زديد.حالا آمده ايد براي ما افسانه ميگوييد كه كدام مذهب خوب است و كدام خراب. براي ما زنان بي تفاوت است كه زير كدام اسم و رسم سركوب ميشويم. مخاطب فقط دوستداران مذهب اند، به ديگران احترام"

      آیا پیام فوق عادلانه و بیطرفانه نوشته شده؟ آیا طالبان قرآن را خط به خط عملی میکردند / میکنند؟ آیا تمام زنان افغانستان (بشمول زنان پتان) از زندگئ شان ناراضی هستند؟ اگر دیگران نمیتوانند عکس العمل نشان دهند، محترمه (یک زن افغان) که در خارج بسر میبرند که به یقین میتوانند به پولیس زنگ زده و بقول ایرانی ها "پدر شوهرش را دربیارد". چرا چنین نمیکند؟

      یا اینکه حقش ضایع نشده و اگر شده نیز خاموشی اش نشانه ی رضایت وی میباشد. اصلاً بد دانستن احکام اسلامی را خانم افغان / پتان فکر نمیکنند که توهین به عقاید بیش از یک میلیارد مسلمان باشد؟ فروختن کشور به غرب آیا کار ما بوده؟ آیا ما رهبرئ ملاعمر (هم تبار زن افغان) را قبول داشته ایم ویا قبول داریم؟ آیا ما رهبرئ ربانی و سایر خاینین جهادی را قبول داشتیم / داریم؟

      آیا هر که از اسلام واقعی دفاع کرد باید متهم به خیانت و وطن فروشی گردد؟ و با دفاع از اسلام کدام مرد افغان نامش به زمین میخورد؟ میرویس خان؟ احمد شاه ابدالی؟ عبدالرحمن خان؟ پسرش حبیب اله خان؟ نواسه اش امان اله خان؟ نادر شاه؟ ظاهر شاه؟ داود؟ ترکی؟ حفیظ اله خان؟ نجیب؟ ملاعمر؟ کرزی خان؟ اشرف غنی احمدزی؟ احدی؟ گل آغا شیرزی؟ ملا بورجان؟ ملا بادرنگ؟ ملا خټکی؟ .... (حبیب اله کلکانی و ربانی که در نزد افغان های سوچه اصلاً آدم به حساب نمیآیند) آیا دفاع از عقاید خود، افسانه سراییست؟ آیا فلسفه اسلامی افسانه است؟ برای شما تنها زنان مهم هستند؟ آیا در افغانستان تنها حقوق زن ها پایمال است؟ آیا مردان افغانستان همه گی به حق خود رسیده اند؟

      اگر چنین نیست، پس آیا بی طرفی و بی ضررئ خانم افغان / پتان زیر سوال نمیرود؟

      شما اولین فرد نمیباشید که چنین ادعا میکنید، اکثریت مطلق هموطنانیکه از مسئولیت های دین فرار میکنند به همین شعار متوسل میگردند. میگویند، "دین یک مسئله شخصیست!" ، "دین را باید در خانه عملی کرد!" ، "دین به درد قرن 21 نمیخورد!" ، "دین را نباید به بیرون از خانه با خود برد!" ....

      اصلاً دین یعنی مسئولیت و مسئولیت پذیری نیز کار افراد تنبل و تن پرور نیست. در عین حال این مسئله بکلی ثابت گردیده که فراریان دین بر خلاف شعار خود بی ضرر و بیطرف نیستند. بنده کمتر تارک دین دیده ام که گوشه بی طرفی را اختیار نموده باشد و به کار دیگران کاری نداشته باشد.

      به اعتراف یکی از دگر اندیشان ایرانی که راه و چاه از نزدش ګم شده، "... سکیولاریزم آهسته آهسته خود به دکتاتوری تبدیل میشود که میخواهد هر صدایی را در گلوی گوینده اش خاموش کند..."

      نمونه اشرا میتوانیم در ترکیه و مصر مشاهده کنیم و اگر فردی بحث کنیم بهترینش را میتوان (سلمان رشدی) نامید. وی که برای کسب امتیازات مادی و معنوی (درآمد بابت فروش کتب ضد اسلامی، دریافت جوایز و القابی مانند شوالیه بریتانیا و غیره) قلم برداشت و بر ضد اسلام و مسلمین نوشت نیز روزی مسلمان بود و بعداً ترک دین کرده شعار داد که "من اگر فایده ام به افراد نمیرسد، ضررم نیز متوجه کسی نیست..." اما در آخر دیدیم که چگونه از آغوش گرم و نرم مادر دیموکراسئ جهان، به عقاید دیگران فحاشی را آغاز کرد...

      پس خانم محترمه افغان / پتان

      شما نیز بر خلاف ادعای میان خالئ تان، از سنگر مخالفین اسلام دارید بسوی بیش از یک میلیارد انسان سنگ میاندازید. کجای اینکار شما را میتوان بی طرفی و انسان دوستی نامید؟

    • آقاي سرپلي،

      اين بحثيكه شما در راه انداخته ايد، اصلاّ به هيچ معياري برابر نميآيد. معلوم ميشود كه شما عقده هاي زيادي نه تنها مقابل كسانيكه به خيال و مزاق شما مسلمان نيستند، داريد، بلكه خصومت عميقي عليه قوم پشتون نيز داريد، برعلاوه شما ميخواهيد كه زنها اصلاّ نظر خود را در هيچ جايي ابراز نكنند،بلكه در گوشه اي آرام و دهن بسته بشينند. در غير آن آقاي اشرف مخلوقات كه كار خانه را بي غيرتي مينامند و اگر به خانم خود كمك كنند، از مردي شان كاسته ميشود، پس با اين طرز تفكر بحث كردن، ضياع وقت است.

      به اجاره تان صحبت را با شما اينجا ختم ميكنم.

      عمر طولاني و خرد بيشتر برايتان آرزو ميكنم.

    • محترمه یک زن افغان که بازهم متأسفانه احساساتی شدند (با آنکه عنوانئ سرپلی صاحب نوشته اند).

      شخصاً با پشتونها هیچگونه تعصبی ندارم و زبان پشتو را نیز بهتر از یک پشتون عادی صحبت نموده و مینویسم. از این قوم بسیار دوست و رفیق نیز دارم و هیچ فرد و گروهی را دوست ندارم توهین و تحقیر کنم اما با جمله بی معنی و بی مفهوم شما که نوشته اید، "شما كه نام مرد افغان را به زمين زديد" مخالفم. به دو دلیل:

      اول اینکه مرد افغان هیچ برترئ نسبت به سایر مردان دنیا ندارد و دوم اینکه متأسفانه در افغانستان آنقدر ظلم و ستم از جانب مردان افغان بر اقلیت های قومی و مذهبی روا داشته شده که پاسخ بهتر از بالا را نمیشود برای مدعیان افغانیت و آپارتاید افغانی در اینجا نوشت.

      متأسفانه مردم کشور من صرف در صفحات گذرنامه و شناسنامه به نام افغان یاد میشوند وگرنه در هنگام تقسیم قدرت و ثروت این حرف ها کاملاً بی مفهوم و باطل هستند. و یک مورد استعمال دیگر این کلمه نیز در میان مهاجرین خارج از کشور است که همدیگر را به این اسم (آنهم در مکاتبات و گفتگو های رسمی) یاد میکنند. وگرنه در داخل یک فامیل پشتون که مقیم خارج باشد، هزاره، تاجک و ازبک را هیچگاهی به این نام صدا نمیکنند مگر اینکه بسیار پاک دل و به دور از تعصبات مروجه در میان قوم خود باشند.

      با قطع مباحثه شما دنیا به آخر نمیرسد. من دوست دارم تمامئ هموطنان بحث های سالم و بدور از تحقیر و توهین عقاید یکدیگر داشته باشند اما وقتیکه بحث داخل فحاشی و فاشیزم گردید بهتر است تا قطع گردد.

      شما لطفاً تاریخ معاصر افغانستان را از بدو به قدرت رسیدن احمد شاه ابدالی تا به کرزی یکبار مرور کنید، بعداً خواهید دانست که چرا اقوام بغیر پشتون از کلمه افغان ! افغانیت ! و غیرت افغانی بیزاری میجویند.

      امروزه ما ثمرۀ باغ و بستانیرا که مردان با غیرت افغان در 250 سال گذشته کشت نموده اند نوش جان میکنیم.

      این مبحث برای نخستین بار توسط شما شکل و رنگ قومی گرفت وگرنه بنده سخت از قوم پرستی، فلسفه برترئ نژاد ها و آپارتاید قبیلوی متنفرم. علتش نیز این است که بنده فرزند محروم ترین و مظلوم ترین قوم کشورم هستم.

      شما اگر دیدید یک هزاره از اسلام دفاع میکند، فوراً مهر ایران را بر جبینش میکوبید و اگر دیدید یک تاجک از اسلام دفاع نمود فوراً او را نوکر پاکستان میخوانید اما راجع به طا لبان کرام که با انتحار و انفجار خود دنیا را آلوده و کثیف نموده ساکت بوده و سعی میکنید مانند انورالحق احدی از آنها دفاع کنید.

      از روزیکه به خوب و بد پی برده ام، بخاطر چهره ، نژاد و مذهبم همواره تحقیر و توهین شده ام. حقم را از دستانم ربوده اند. مرا به سبک ترین کلمات و صفات یاد نموده اند. در کشوریکه سرزمین اجدادی و پدری ام بوده با من به مثابۀ شهروند درجه چهار و پنج رفتار کرده اند و این مصایب و بدبختی ها تا هنوز دامنگیر هم نژادان من است حتی تا همین لحظه که این سطر ها را مینویسم...

      فلهذا با کسانیکه قومیت و نژاد خود را به رخم بکشند، سخت مخالفم. اسلام را دوست دارم به دلیل آنکه موسس و بنیان گذارش یک سیاه پوست و غلام را در آغوش میگرفت و او را از دل و جان برادر میخواند. پس با مخالفین همچو انسان آزاده و واقعی، در هر لباس و رنگ مخالفم.

      و تا وقتیکه طرف دهن به فحاشی و توهین نگشاید، دوست دارم بسیار مودبانه و محترمانه گفتگو کنم.

      در اخیر دعای تانرا دوباره و در حق خود تان میخوانم چرا که شما را مستحق تر از خود در این زمینه یافتم. 

    • آقای توفیق احترامم را بپذیرید ! با شما کاملأ موافقم ، امید وارم دوستان ما با خونسردی و ملایمت با مسایل مورد بحث برخورد نمایند . گاه گاهی واقعیت ها بسیار تلخ است ، انسان خردمند با شکیبایی باید آنرا بپذیرد . پیروز باشی دوست عزیز .

    • مه از دونیای غرب تصویر ره چه میکونین که چشم دید ها داروم و تحقیفلت مه کامل کدگی استوم . ای شود طرف اول سکی شانزاپولی تان . " ها " اگه قارکیتان نیایه و دلکیتان نرنجه قیمت یک تشناب رفتن ده پاکیستان دو کلدار بود که برابر است به هشت شانزاپولی سکه گک شوما . لاکن مه بی انصاف نیستوم و از حقیقت تیر نمیشوم چیرا که ای یک طرف سکه بود ازی خاطر برا بر میشه به چار شانزاپولی . خدا کونه مه انصاف کده باشوم و شوما قناعت . حالی دیدوم که خنده کدین " . دلیم جم شود که قانع شودین . خیر باشه حالی قیصی طرف دیگیش که ده جایش است . میشه گپا صحی تر شوه . صبر بکونین که مه بگویوم و طرف دیگی سکه ره مه نشان بتوم " لاکن شوما خو بربرک واری طرف دیگه ره از طرف اولیش کده رسوا تر کده گوفته شیشتین که : بلی در جهان غرب میتوان هر نوع جنایات و بد اخلاقی را یافت " بخصوص دولت های غربی دست شان در همه جنایاتیکه در جهان سوم بوقوع میپیوندد دخیل است . مه ده نظر شوما پسمانده ترین و خراب ترین مردوم های جهان مالوم شودوم و شوما باز از طرف دویوم سکه چنین یاد آور میشوید ملاحظه بکونین : اما روی دیگر این سکه انسان های شریف مانند خودت هم در غرب وجود دارد ... ازی گوفتار و نویشتار تان مالوم شود که مه نباید جهان غرب شوما ره ده تشنابای پاکیستان مقایسه میکدوم بلکه باید مه از داخل کمود گپی خوده شوروع میکدوم . چرا شوما مره ده امو ام نخات برابر بکونین لاکن ای ام بی انصافیست . اگه از کیانه گویی زنانه برامده حق را مردانه بگویم . " خدا کونه از گپی مردانه و زنانه باز خاطرکیتان پریشان نشه " مه چکونوم که ای کتره و کیانه و گوشانه ره مربوط زنا میدانن و ما و شوما هر دویما دیدیم . اگه مه ده نظرتان آدم ماقول مالوم شودیم چه رقم که گوفتین و ای گپ کیانه نبود . معنایش امی است که شوما از غرب تاریف کدین . و اگه مقصد از گوشانه زدن لودگی و نادانی و پسماندگی و بیسوادی و کور دماغی مه بوده باشه خو غرب بیچاره ره تبا تبا کدین . از پیشی مه ام گپ گوم شود که مه ای فورمول ره ده کدام طرف سکه پرتوم . خیر باشه تا اینجه خو جوابی مره ام خوتان دادین و خیر ببینین . اماااااااااااااااااااااااااااااا ! مطلبیتان ازی شیطان یکه که مه ازو ترس داروم چیست ؟؟؟ احيناّ به نظر شما من كافر باشم، یانی چی ؟ مردانه گپ زدن از رخ یک زن نمیایه و باز اگه بگویی که مه ازی گپیتان که نصفیش درون بود و نصفیش بیرون چیزی نفامیدوم . باز میگن ماره ده جم انسان حساب نمی کونن و ما زنا ره ای مردا ده قوطی کدن و هزار ها شیکوه و گیله های داغدار دیگه . ناگوفته نمانه که ایچ انسانی پیدا نمیشه چه مرد باشه چه زن که فایدیش یا نوقصیش ده مردومی دیگه نرسه . امو شعری شاعر یادیم آمد که میگه : تو که از محنت دیگران بیغمی نشاید که نامت نهند ادمی . آیا امکان داره فایدی یک زن و یا نوقصیش ده مرد نرسه ؟ و امی رقم سر چپیش از مرد به زن . باز آخری گپ ایکه شوما غربی های شاری خوب و ما قشلاقی ها ی وطن بد . نمیدانوم شوما ره چه خطاب کده یک کمترک سخت ترک و دروشت ترک بگویوم که ام سریتان بد نخوره و ام عقلیتان ده جایش بیایه و اگه نی ده قیسمت شوما گپای مه بیفایده است . از امی خاطر ما غرب دیدگی های خوده غرق شودگی حساب کدگی استیم و ای یک شوما نیستین که آسایش و آزادی زن و مرده ده ماحولکیتان دیده به ما بیچارا دلسوزی میکونین و ای عقل شودن شوما به دیگه زنا بربادی است . خانه ویران کدن است با عزت و آبروی افغانایتان بازی کدن است . چه فکر میکونین کاری که شوما زن ها ده اوروپا و غرب میکونین زن های ما ده اینچه کده میتانن . ما ده خوراک خود بند ماندگی استیم . ما پوشاک اولادای ما ره پوره کده نمیتانیم ما کالای کونه و پینه شودی خوده ده زیر امو چادری که شوما او ره خلطی زوباله میگین پوت کدگی استیم . ما با یک قطه چادر. چرک گردن های خوده میپوشانیم . زور خریدن صابون گرم کدن حمام ره نداریم . ما از شرم جلدی دروشت خود بازو های خوده میپوشانیم و شوما میخاین که ما ده سری ستیج برامده با برادرکای شوما برقصیم . شکمکای ما خالیست . شیمه و مداری رقصیدنه نداریم . ما ده امی حالت بد بختی . ما ده امی ماحول قید و بندی بودن . ما ده زیر ای چادر و ما ده داخل ای قطی چیزی ره یافتیم که تو ده امو دونیای کلانیت نیافتی . ما از نگای روحی یک بر هزار نسبت بتو شاد تریم . ما از نگای قوت ایمان لک ها بار از تو پیش تریم . مه ازی زیاد تر نمیگوم که باز موعضه ملایی نگویی خلاصی کلام روی دیگی سکی تان کامل سیا است که اصلن ده او خط و خالی مالوم نمیشه . مثال زندیش خود شوما استین . اگه ده غرب نمیبودین حالی ای سوالای سه سوالیه دار بالا ده زهنتان خطور نمیکد . چه برسه به شیطان خاندنیش . میدانین با ای خیالکتان خوده از وطندارایتان جدا کدین . ای توفه ای غرب ره به ما حتا نشان نتین . زیاد واضیح نکدوم تا ده دلکیتان رازکیتانه مردا واری پت نگا بکونین . آدم از عیب شرم باید بکونه نه افتخار . شوما مثلی باضی زن های هموطن ما ده غرب که همیشه از غرب بد گویی میکونن و به همشیرایشان داخل وطن دل تسلایی میتن باشین تا کسانی که خایش رفتن ده غرب دارن و میسرشان نمیشه دلیشان قرار بگیره و به زندگی شان قاناعت بکونن . ورنه ای خواب و خیالاتی که شوما به اونا میتین زندگی ره سریشان تلخ تر میسازین . شوما نتنها که مقایسه ای تشناب پاکیستان مره به اونا تصدیق بکونین بلکه ده تاج غلویش پر بزنین . تا ما ام بگویم که راستی شوما با بودن ده غرب غرب زده نشودین ... بمه گوفتین مه خلاف پشتون ها استوم ؟ از کوجا فامیدین و از که شونیدین و ده کوجا دیدین . مه ده ای شکی نیست که یک آدمی بیسوادی فوق العاده بی تبعیض و به همه هموطنانیم مهربان استوم و مه تمام قوم های افغانستانه مانندی یک دیسته گولی میدانوم که هر کودامیشان رنگی دیگه داره بوی دیگه داره و قشنگی جدا گانه داره و ای دیسته گول از امی خاطر مقبول تر است که رنگارنگ است . اگه نی یک دیسته گولی یک رنگ ام مقبولی داره لاکن نه به اندازی ای چند رنگ . و ثبوت دوست داشتنیم وطندارای خوده . امی نوشتای دور و درازیم که به چه مشکل نویشته میکونوم و وقت کار و باری مه سریش مصرف میکونوم . شو ها ره خو نمیکونوم بدانین دیگه . ایکه ده خیال شوما گپای میزنوم که ضیای وقت است . ای گپ نظر شوماست . و مه نظری شوما ره رد نمیکونوم . ده ای گوفته ای دیگی تان که مه نمیخایوم که اصلن زن بیچاره ده ایچ جای ابراز نظر بکونه بلکل غلط محض است . لاکن مه نمیخایوم زنا بازیچی دیست مردای بیغیرت شون و ده کاری خانه خودیم کتی زنیم کومک میکونوم دیگا ره چه رقم منع بکونوم " لاکن ازی گپ کس خبر نشه " مثالیش امی بخش و عنوانی حقوق زن در مسیحیت است . شوما که خوده هوشیار میدانین تا بالی نفامیدین که ای عنوان از خاطری چیست و چه میخایه بگویه / ای بخش میگه زن ها ره اسلام قید کده طرفی دین ما بیاین . حالی که نو از غم طالبا و جنگی ها و کوشت و خون با روس ها خلاص شودیم . میخاین حالی از شوما زن ها برای ما طالبای نو بسازن . و شوما ره ده میدان بکشن و یک انقلاب دیگه ره بپا کونن . لاکن اینا با طالیبا چکدن که با شوما بکونن ای بود یک طرف سکه و طرف دیگیش بی حیایی و بی بند و باری ره رواج کدن مقصدیشان است و اصل مطلب و جان سکه ده اینجه است که دشمنی شانه با اسلام سر عام بکونن و اینا فکر میکونن که البته اسلام بعد از طالیبا یتیم شوده باشه که ایتو هر گیز نیست . ده اخر شوما یک زن افغان خودماره به مطالعه کیتاب های اسلامی دعوت میکونوم که بدرد بخوریت خات بود و هوش کده باشی فریب گپای راوش ها ره نخوری که امروز ده میدان کسی نیست اگه نی یک خدا شناس قلم دیست رقم شوما چنان گپایشه رد میکونه که خودیشم خات گوفت که بیشک گپی تو صحی است و نصیحت دیوم اسلام ره از انتر نت نیاموزین و کفره ده انترنت نبینین که زیر هر کاسه صد ها نیم کاسه است و شوما از مه کده صد چند فامیده تر استین . برین بامان خدا .

    • مزاری جان و توفیق جان سلام و احترام ! مه ام با هر دویتان موافق و ام نظر استوم و خصوصن ده ای گپ که حق تلخ است و تاقت شونیدنیشه هر کس نداره . که نداره ؟ امو که حق ره نمی فامه . او که می فامه حق مثل عسل شیرین میشه . نظر به ای فورمول باید بگویم که عقل داری خرد مند عسل میخوره و کودن نادانی بی خرد تلخی زهری ماره میچشه . حق بحقداریش میرسه و بی عدالتی ام نمیشه. از آقای توفیق جان تشکر میکونوم که در غیابتیم چیزی خو نوشتن و از ایساس بیادر دردمند و چیز فهم ما آقای مزاری ام یک عالم خدا جان تشکر (خوب شود که رنگ قلم شان زود خلاص شود اگه نی نام گیریفته تاریف مه ره میکدن)بیا که یک شوخی کتی مزاری جان بکونوم . آشنا جان اینمی ره قغ میگن . چونگس اونمو بود که اول نشان داده بودوم . باز اگه نفامیدین یک اشاره بکونین مه تشریح میکونوم .بامان خدا

    • آقاي توفيق،

      اين پيام را براي اينكه بي احترامي نشود و پيام شما بدون پاسخ نماند، مينويسم. البته اختيار به شماست كه آنرا ميپذيريد يا خير.

      من بحث را با آقاي سرپلي نه به خاطر عصبي شدن قطع كردم، بلكه براي اينكه به نتيجه نرسيد و كج بحثي شد. من نميتوانم دنيا را مانند آقاي سرپلي فقط سياه و سفيد ببينم.

      اما بشما همينقدر مينويسم كه من در بسياري مسايل با شما همنواء استم. من نيز از هر نوع تبعض نفرت دارم. چون خودم در فاميلي بزرگ شده ام كه پينج قوم بزرگ وطنم دورهم جمع شده اند( هزاره، پينجشيري، ازبك، پشتون و تاجك). در سال 2004 دو دختر كاكايم با دو مرد هزاره عروسي كردند و هردو خيلي خوشبخت اند. ما به همه اقوام بزرگ وطنم زن داده ايم و از ايشان زن گرفته ايم. بهترين خاطره هاي طفلي ام پهلوي همين انسان هاي شريف از اقوام مختلف كشورم است.

      اينكه خود را زن افغان نام گذاشتم، بايد بگويم، (چون وطنم فعلاّ افغانستان ناميده ميشود) افغان بودن يك گوشهء از هويت ملي مرا ميسازد، بدون تبعيض مقابل ديگر اقوام شريف وطن عزيزم.

      از تبغيض مذهبي، زباني، جنسيتي و قومي نفرت دارم. رنج ميبرم از ظلميكه به فرد فرد وطنم روا داشته ميشود، زير هر اسم و رسم كه به آن نام بگذاريد. رنج ميبرم از ظلم و بي عدالتي كه به حق اقليت هاي قومي وطنم به حق زن ها و اطفال وطنم در طول تاريخ روا داشته شده و حالا نيزميشود. رنج ميبرم ازينكه رهبران خودخواه و جبار، وطنم را به بيگانه ها ميفروشند. آرزو دارم كه همه اين خاينين ( گرچه پدر يا برادرم هم باشد) در يك محاكمه عادلانه به سزاي اعمال شان برسند. آرزو دارم كه همه اقوام شريف وطنم مانند فاميل بزرگم دورهم با صفاء و دوستي زندگي كنند. و مردم بيچاره ما از شر اين امپرياليست هاي غارتگر نجات يابد. شايد يكي ازين آرزو هايم برآورده نشود اما من درين راه مبارزه خواهم كرد.

      آزرده نباشيد، اگر به پيام هاي آينده تان پاسخ ندادم.

      سرفراز و مؤفق باشيد.

    • ادامه......

      ...... نميپذيرم كساني را كه از سلاح مذهب عليه ديگران سؤاستفاده ميكنند و اعمال ضد انساني شانرا زير نام مذهب بالاي ديگران مي قبولانند.
      نمپذيرم رسم و رواج هاي خرافاتي را كه توسط آن يك قشر از جامعه را سركوب كند.

      احترام

    • نخست از همه جای خوشحالیست که یک هموطن پشتونم را عاری از تعصبات و برتری جویی های نژادی میبینم. دوم اینکه ابراز سپاس باید کرد از تمامئ احساسات نیک هموطنانم که بدیهیست شامل حال خواهر خوبم و دوستان دیگرم همچو آقای مزاری، سرپلی (و حتی آنانیکه در مسیر مخالف فکری بنده بطور مسالمت آمیز و مودبانه در حرکــتــــند) میگردد. اگر ما با هم خوب نباشیم، بیشترین استفاده را از ما دشمنان ما خواهد برد.

      بنده هیچگاهی ادعا نکرده ام که در دین اسلام افراد استفاده جو و مکار وجود ندارند و از قوانین اسلامی سوء استفاده ننموده و خاین به دین اسلام و پیروان آن نبوده اند. هیچگاهی نگفته ام که فلان حکومت اسلامی بی نقص و عیب بوده و توانسته مشکلات مردمش را صد در صد حل کند و خیانتی به مردم خود و یا دیگران روا نداشته است.

      در عین حال هیچ یک از مخالفین دین اسلام نیز نیمتواند ادعا کند که در سیطرۀ حکومت های مدنی و قوانین بشری (از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب)، مردم از مکر شیادان و مکاران موجود در جوامع مصئون و امن هستند.

      با توجه به دو پاراگراف اخیر به این نتیجه میرسیم که بشر تا ختم حیات این کرۀ خاکی و تا موجودیت آخرین گروه های انسانی بر روی آن، از بی عدالتی، مکر و حیله گرئ بعضی از افراد و گروه های سود جو، منافق و شیاد در امان نخواهد بود.

      بنابراین بنده نقص و مشکلی جدی را نه در دین اسلام و نه هم در اکثریت قوانین مدنئ مروج دیده بلکه نقص را در زیاده طلبی، فزون خواهی، تعصبات حیوانی و شیطانئ بعضی از افراد و گروه ها میبینم که با بیعدالتی و ظلم خود دنیا را برای اکثریت ساکنین این کرۀ خاکی به جهنم مبدل ساخته اند.

      با توجه به تمام این گفتار چنین نتیجه گیری میتوان نمود که جنگ حق با باطل تا آخرین روز حیات بشری ادامه خواهد داشت و این جنگ از کینه ی احمقانۀ قابیل که نماد آتش افروزی و شیطنت در میان اولین خانواده ی بشری بود آغاز گردید و با قیام حسین ابن علی ع در صحرای کربلا تجلی نموده و تا به انتهای حیات بشری ادامه خواهد داشت. تشیع و قسمت اعظم تسنن و حتی مسیحیت نیز به نوعی به ا ین عقیده اند که در سالهای اخیر حیات بشری، دوازدهمین نواده ی فرستاده ی خداوند ج یکجا با عیسی مسیح ع و خضر نبی ع جهت آوردن عدل و انصاف در جهان خاکیان ظهور نموده و برای مدت کوتاهی طعم واقعئ عدل و برابری را به انسان ها خواهند چشاند.

      اما تا آن دم جنگ میان ظلمت و روشنی ادامه دارد و بزرگترین مشکل برای انسان ها این است که تفاوت میان خوب و بد یا ظالم و عادل را نمیتوانند. این به دلیل آن است که که اهریمنان زمانه همواره از سلاح تبلیغات و شایعه پراگنی جهت شکست سپاهیان حق و روشنی سود میبرند. امروزه شاهد تبلیغات وسیع مطبوعات و رسانه های گوناگون در شرق و غرب هستیم که همه گی به نوعی تلاش میورزند افکار عامه را به نفع خود تسخیر نموده و با جلوه دادن باطل در شکل حق، ظلم و ستم خود را نهادینه و مداوم سازند.

      اینکه شما میخواهید بر علیه ظلم و بیعدالتی برزمید، خبر خوش و امیدوار کننده است ولی با تأسف باید گفت که این نیت پاک و زحمات شما به جایی نخواهد رسید چرا که مبارزات شما فاقد سمت و سو بوده و بقول معروف، "ترسـم نرسـی به کــــعبه ای اعــرابی / کاين ره که تو میروی به ترکستان است". مبارزاتیکه از هدف و مقصد مشخص در طولانی مدت بی بهره باشد انجامش شکست است و در این زمینه مثال های فراوانی داریم که در تاریخ معاصر بشری میتوان به انقلاب کبیر فرانسه، مبارزات کاسترو، مهاتماگاندی، نلسون ماندیلا و بالاخره به جنبش های فیمینستی در چهار گوشه عالم اشاره کرد. متأسفانه شعلۀ این مبارزات پس از گذشت مدت کوتاهی خاموش گردیده و به تاریخ میپیوندد. حتی امروزه میبینیم که هندوستان پس از کسب آزادی و استقلال دوباره در چنگال اشغال گران و زورگویان (به شیوۀ دیگر) افتاده و افریقای جنوبی نیز هم اکنون در حیات ماندیلا شاهد برآورده نشدن آرمان ها و آرزو های انقلابئ وی است. کوبا را دارند به شکل دیگر تطمیع و تسخیر میکنند و اروپا نیز پس از گذشت مدت کوتاهی از انقلاب کبیر فرانسه و ختم حاکمیت چپاولگران یکبار دیگر شاهد بروز بیعدالتی ها و ظلم به شکل و رنگ دیگر است.

      به عقیده بنده ماندگار ترین انقلاب، همانا قیام حسین ابن علی ع است که مشعل آن در 14 قرن گذشته همواره درخشان و متجلی بوده است. با آنکه سود جویان و منافقین کوشیده اند آثار انقلاب بزرگ و تاریخئ وی را به خرافات تبدیل نموده و به چالش بکشند اما خوشبختانه اثر این قیام تا ختم حیات بشری در روی این کرۀ خاکی باقی خواهد ماند و انسان های آزاده مشعل وی را بر افراشته و استوار نگه خواهند داشت.

      این قیام بزرگتر و پاک تر از آن است که با سود جویئ افرادی از گوشه و کنار دنیا (منجمله شیادان هموطن ما که با آوردن یک پارچه تکه از کربلا مصروف چور و چپاول دارایی های مردم ساده هزاره گردیده) آلوده و فراموش گردد.

      در اخیر با ذکر یک نقل قول از رهبر آزاده های جهان حسین ابن علی ع، گفتارم را به پایان میبرم، "اگر دين نداريد لااقل آزاده باشيد".

      ایام به کام شما و تمامئ هموطنان و همنوعانم باد

    • حاجی صاحب ولا که حوصله دارین دلم بود که همرای ای نوشته دور و دراز تان باز یک شوخیگک کنوم ولی به مقام حاجی بودن تان احترام کدوم ، اگه نی خوب وقتش بود ، باز سرم سخت قار میشدین که ده مقابل خوارک های ما مزاری بی ادبی کده و خرابات و مناجاته نمی فمامه !! نوشته تانه خاندوم ، نگوین که نوشته ما بیسواداره وطندارایم نمی خانه . بسیار گپکا بود که ده کونش ف میکشیدم ولی هیقه میگوم که همی بدبختی مردمه ده ایمانشان چی کار ؟ همی خواهرک ما خوراست میگه که ده جنگل هر قسم حیوان پیدا میشه ، یا شما قناعت ندارین . اگه قناعت ندارین ده کابل ده شار نو ، هوتل سرینا ، هوتل انترکانتنیتال ووو یکبار بورین و غیرت و .... برادراره ببینین . اینمی برادرا و دین دارا ره میگوم که پاده ره رسوا کده گیستن . ناقی دامن هرکس مثل سابقا ماکم نگیرین که . . . .بامان خدا حاجی صاحب باز نگویی که مزاری ماره احترام نکد !!

    • آقای توفیق شمابابرخورد خشن نمیتوانید براه وعقیده ی تان طرفدارانی دست وپا کنید، اگرمیخواهید کسی به حرفهای تان اهمیتی قایل گردد،لطفآ ازخشم وخشونت کاسته وبه نرمی ومنطق قوی روی آورید.درغیر آن نوشته های شما سبب دلخوشی خودشما خواهد بود ودیگران ازآن سودی نخواهند برد.امید که نرنجیده باشید.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس